قسمت اول
در قوانین ایران زن جایگاه خاصی دارد اما خاص بودن این جایگاه به معنی خوب بودن آن نیست در واقع قانون ایران سعی کرده در ظاهر برخی قوانین خود مثل مهریه و نفقه را برای سرپوش گذاشتن به سایر قوانین ضد زن به عوام ارائه دهد و به نوعی خواسته باین ترفنداز طریق مادیات حقوق زنان را پایمال کند و از طرفی هم به جامعه جهانی نشان دهد که حامی حقوق زن است اما دراصل انسانیت او رابه راحتی پایمال کرده چراکه به راحتی وبا بررسی قوانین حاکم میتوان به این موضوع پی برد؛مثال روشن آن این است که یک دخترکه تابه حال ازدواج نکرده حق نداردبه راحتی وبدون نظرپدریاپدربزرگ خود با هرکس که مایل است زندگی مشترک داشته باشد چون قانون مدنی، ماده ۱۰۴۲میگوید نکاح دختر باکره اگرچه به سن بلوغ رسیده باشد موقوف به اجازه پدر یا جد پدری اوست و هرگاه پدر یا جد پدری بدون علت موجه از دادن اجازه مضایقه کند اجازه او ساقط و در این صورت دختر می تواند با معرفی کامل مردی که میخواهد با او ازدواج نماید و شرایط نکاح و مهری که بین آنها قرار داده شده پس از اخذ اجازه از دادگاه مدنی خاص به دفتر ازدواج مراجعه و نسبت به ثبت ازدواج اقدام نماید. و دراصل وجود چنین قانونی صریحا به وی میگوید بین پدر وعشقت یکی را انتخاب کن وخوب معلوم است که لطافت جنس زن هیچگاه نمیگذارد باازدست دادن وناراحت کردن عزیزی به دیگری برسد و از این رو در اکثر اوقات ناچار به تسلیم میشود از جمله موارد دیگر قوانین ضد بشری موجود در ایران علیه زنان میتوان به ماده ۱۱۳۳ قانون مدنی اشاره کرد که میگوید مرد می تواند هر وقت که بخواهد زن خود را طلاق دهد. یعنی اگرزن نخواهدبه هرعنوانی زندگی مشترکش راادامه دهد؛برای جدایی بایدراه بسیارسختی راطی کند تا شاید از کسی که به هردلیلی میل ادامه زندگی با او را ندارد جدا شود و حال باید پرسید که وقتی یک زن در قانون ایران حق انتخاب بدون اعمال نظر پدر درمورد شریک آینده اش را نداشته وبعد از ازدواج نیزاجبارا باید با مردی که دلخواهش نیست زندگی را ادامه دهد و حق جدایی برایش درنظرگرفته نشده ازنظر حقوق انسانی درکجا قراردارد.درادامه به ارائه موارد متعدد نقض حقوق زنان درحکومت ایران خواهیم پرداخت تا شاید تلنگری باشد برای توجه هرچه بیشترجامعه جهانی به زندان جمهوری اسلامی علیه زنان
استکهلم سوئد