تا زمانی که دین در میانه قدرت باشد قشرهای مختلف جامعه اعم از اقلیتهای مذهبی وزنان شاهد بیشترین سرکوب وقربانی هستند. بدون در نظر گرفتن همه جانبه جایگاه این اقشار در جامعه نمی توان از آزادیهای انسانی سخن به میان آورد .
سلب موقعیت های تحصیلی،به حاشیه انداختن آن ها از موقعیت های اجتماعی، سلب آزادی ومنزوی کردن این افراد از جامعه سبب استحکام پایه های دین و مذهب خواهد شد وجامعه را در مقابل موقعیت های دموکراتیک و متمدن به سوی نابودی سوق می دهد.
تمامی علوم ومعارفی که در فرهنگ یک جامه آزاد جمع شده بدون هیچگونه پیشرفتی باقی خواهد ماند. مادام که اقشار مختلف جامعه به طور مستقیم در آنها حضورفعال نداشته باشد.
بی ارزش خواندن این انسانها در هر زمان ومکان اهانت به ساحت انسانیت است. وجود چنین تایید هایی در قرآن، حاکی از تحقیر انسانیت را می رساند. و به این انتقاد که قرآن پدیده ای مختص به زمان و مکان خود می باشد مهر تایید می زند.
با ظهور اسلام و ترویج اندیشه های دگم و پینه بسته و تبدیل آن به دینی سرشار از ظلم وزور و تجاوز برای طیف مسلمانان، سیستمی دیکتاتوری بر جامعه حاکم شد که نه تنها رفتار بلکه اندیشه های انسان را تحت نفوذ خود قرار داد.
وجود دهها آیه و صدها حدیث از پیامبر و خلفا، گویای دگرگونی هایی است که زمینه از بین بردن یک جامعه را در پی دارد.
“ومن یتبغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه” (سوره آل عمران آیه ۵۸)
ترجمه: “هر کسی جز اسلام دینی را بجوید، هرگز از او پذیرفته نشود.”
برای رها شدن از قید و بند دین باید ابتدا با صراحت تمام ترس از توهم عذاب هایی به نام دوزخ وجهنم را از خود دور ساخت. هستند مسلمانانی که روزانه ده ها بار دروغ می گویند، غیبت می کنند، زنا می کنند، مشروبات الکلی می نوشند، یعنی تمام کمال احکام ضد دینشان را اجرا می کنند. اما در عین حال برای روی آوردن به خرد گرایی، ترس نهادینه شده ای، سراسر ذهنشان را فرا گرفته و حاکم شده است وبه نوعی خود را ناتوان وعاجز می بینند.
فروید در نامه ای به یونگ در دوم ژانویه نوشته است: “من از اعماق وجود خود به یک چیز می توانم اطمینان کنم.عمیقا می توانم باور کنم که تمامی شالوده نیاز انسان به دین، بر درماندگی خرد سالانه وی قرار دارد….” منبع کتاب فروید ،یونگ ومذهب
و اینچنین است که دین خرافات و امامزاده پرستی ورجز خوانی وسینه زنی، گریه و اعتکاف و شیطان و جن وملایک، جای خود را به عقل و منطق وعلم وانسان مداری می دهند. و موجودی توهمی ودائم الغایب به نام امام زمان در ذهنیت خیال پرداز جامعه جا خوش می کند. ودر قرن بیست یکم هم یکی از خادمانش هاله ای از نور می بیند.
ستمی که پیروان دین اسلام، به عنوان کامل ترین ادیان به تعبیر مسلمانان در حق اقلیت های قومی و جنسی به انجام می رسانند گویای نابرابری است که در قرآن ودر طی آیات مختلف به آن اشاره شده است. خلاصه این دین مالامال از باتلاق های متعفن و گندیده ایست که با عقده ها و کمبودهای فراوان لبریز شده است.
وتمامی جنایات وتجاوزات به ساحت انسانیت را با آیات قرآن و احادیث محمدی و تفاسیر گوناگون آن، توجیه شرعی کرده اند. و قانون آنها نمی تواند ضامن امنیت جامعه باشد ! زیرا سر چشمه دین ، از نصایح و تهدیدات و یا خطابه های ترحم آمیز برای اقلیت های قومی وجنسی نشات گرفته است. و اگر این اقشار از ستمی که با نام شرع و دین بر آنها روا می شود مطلع باشند. قطعا اولین وسرسخت ترین گروه از دشمنان اسلام را تشکیل می دهند. امید وارم از راه این تحقیق ونوشته ها قدمی هر چند کوچک در راه روشنگری و روی آوردن به خرد گرایی جامعه برداشته باشم واین عزیزان را نسبت به ستمی که بر آنها روا می شود آگاه کرده باشم.