اولین نکته ای که باید در این نوشتار اشاره کنم این است که در هر جامعه ای که حقوق زنان نادیده گرفته می شودلاجرم حقوق مردان هم پایمال می شود. در نگاه من مرد و زن هر دو قابل احترام اند. زنان ایرانی پیگیر حقوق پایمال شده اشان هستند که هر گامی به این خواسته نزدیک تر شوند بوی عطر احترام به زنان سراسر جامعه را عطرآگین می کند و مردان و زنان از این فضای زیبا و انسانی سیراب می شوند. ظالمان و حاکمان فاسد با نادانی این طور تبلیغ می کنند که نگاه به حقوق زن یعنی کم شدن حریم و مرز حاکمیت مردان در حالی که این طور نیست. احترام به زنان، احترام به انسان هاست و احترام به انسان ها برای هم مردان و هم زنان سودمند است.
در سوئد زنان اساسا حق انتخاب دارند. کسی به زنان در سوئد طرز زندگی کردن را تحمیل نمی کند در حالی که در ایران در اکثر خانواده ها کماکان برای زنان محدودیت های فراوانی اعمال می شود. این محدودیت ها گاهی چنان ظریف بر زنان تحمیل می شود که اثر آن بر کل زندگی زن ایرانی سایه می اندازد.
اساسا در ایران، امروز این طور تعریف شده که دختر تا زمانی که در خانه است اجازه اش دست پدر است و یا برادر و در مواردی هم مادران سیاست های مردان خانواده را به زبانی زنانه ولی با همان محتوا به دختران تحمیل می کنند. تصور اینکه دختری حتی برای سفری دو روزه به تنهایی و بدون همراهی خانواده اقدام کند کمی دور از ذهن یا گاهی اقدامی جسورانه به نظر می رسد. انگار تمامی حقوق اولیه زنان در ایران غصب شده و سپس با لطف خانواده ها و جامعه گاهی قطره چکانی قطره ای ازاین حقوق غصب شده به ایشان داده شود و انتظار دارند زنان تشکر کرده و برای قطره بعدی سالها منتظر کرم لوطیان وعیاران و طراران و… بمانند. نخواستیم! ارزانی خودتان ! ما را به خود وابگذارید و لطف کرده از ما حمایت نکنید. صورت حساب مردانه شما در عوض این حمایت برای ما گران است. در این صورت حساب ها ارزان می خرید و گران می فروشید!
دخترانی که به واسطه ازدواج از خانواده جدا می شوند هم وضع اشان تغییر نمی کند. انگار مرد جدیدی به نام همسر در این بین قیومیت زن را به عهده می گیرد و در قراردادی نانوشته مرد در قالب قراردادی به نام ازدواج به پدر و برادر و عمو و دایی و… زن قول می دهد که از این به بعد این زن را من هدایت و راهنمایی می کنم! گویی این پسرهای با نمک مامانی که حالا جسه های مردانه دارند فراموش می کنند که همین زنان در قالب مادرچه درس ها به ایشان داده اند. در تعاریف جامعه ایرانی دختری که ازدواج نمی کند بو می گیرد،بوی ترشیده ای می دهد، ولی گویا مردان هیچگاه ترشیده نمی شوند و هر چه بمانند مرغوب تر می شوند شبیه سیر ترشی!
اما در سوئد دختر ان فارغ از اینکه مردی به همراه داشته باشند یا نه دارای حقوق بالاتری نسبت به زنان در جامعه ایرانی دارند. مهمترین نکته در فرهنگ امروزه سوئد این است که اصولا میان دختران و پسران تبعیضی قائل نمی شوند. براین اساس دختران و پسران سوئدی یاد می گیرند که تعامل سازنده ای براساس احترام متقابل داشته باشد و زمانی هم که به عنوان زن و مرد وارد جامعه می شوند همین آموخته ها به کمک اشان می آید تا با هم احترام آمیز و انسانی رفتار کنند. البته به نظر نگارنده تربیت سوئدی هم نقاط ضعف و قوت خودش را دارد. زنانی را در سوئد به عینه دیده ام که ایرانی تبارند ولی حتی نمی خواهند یک کلمه فارسی صحبت کنند و اساسا هویت ایرانی خود را انکار می کنند. می دانم که حقوق اشان در ایران نادیده گرفته شده ولی آیا این راه حل است؟ نه! باید به یکدیگر کمک کنیم و فرهنگ خودمان را توسعه دهیم.انکار راه حل توسعه فرهنگی نیست!
معقول ترین روش این است که داشته های فرهنگی و تربیتی خودمان را با داشته های دیگران مقایسه کنیم. تعصب را به کنار بگذاریم آنجا که لازم است از سایر فرهنگ ها بیاموزیم و آنجا که به این استدلال می رسیم که روش ما معقول تر است پای فرهنگ خودمان برسیم. فرهنگ پیش رو فرهنگی است که براساس خواسته ها و نیازهای ما غبار روبی وبه روز شود. بدون تعصب و بدون اینکه از خود بی خود شویم!
رژیم اسلامی ایران گویا براساس دشمنی با حقوق زنان بنا شده است. به عقیده بسیاری از زنان این رژیم بزرگترین مانع در برابر دستیابی زنان به حقوق اولیه اشان است.
مبارزه تا سرنگونی رژیم منفور اسلامی ادامه دارد