mahsa

مهسا مهرگان: در مورد فیلم رسوایی

mahsa

حقیقت انسان به آنچه اظهار میدارد نیست، بلکه حقیقت نهفته در آن چیزی است که از اظهار آن عاجز است … بنابراین اگر خواستی او را بشناسی نه به گفته‌هایش بلکه به ناگفته‌هایش گوش کن

 (زیگموند فرید)

 

این جمله حکایت از آن دارد که مسولان جمهوری اسلامی، مسئولانی که اظهار میکنند که شرایط اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی‌،همه و همه بر خواسته ملت ایران است و هیچ مسئله‌ای از قبیل تحریم‌ها، نبودن دارو مردم را تهدید نمیکند و آنها هم  خیلی‌ راضی‌ به زندگی‌ خود ادامه میدهند.

 

در میان  این همه سئواستفاده هایی که به اسم ملت ایران و به کام خودشان تمام میشود، کسانی‌ هستند که با ساختن فیلمهای مختلف نه تنها از این اراذل جمهوری اسلامی دفاع میکنند بلکه هدفشان تغییر دادن فکر وعقیده مردم می‌باشد. برای مثل در فیلم (رسوایی) ساخته (ده‌‌‌ ‌نمکی) سرگذشت دختری به نمایش گذاشته  میشود که بخاطر امرار معاش و کمک به خانواده‌اش مجبور به دزدی میگردد و در اوج این مشکلات به طور ناگهانی با آخوند مسجد محلشان آشنا میشود. آخوند به مهربان فیلم تبدیل شده و بدون هیچ توقعی به آن  دختر کمک مالی‌ می کند تا دست از دزدی بردارد و او را به خدا شناسی‌ دعوت میکند. در پایان فیلم، رفتار و کردار این دختر بطور کلی تغییر می کند و فیلم به خیر و خوشی‌ تمام میشود.

اما مسلما شرایط در ایران مانند این فیلم که نشان داده شد نیست، زیرا از آخوند درجه ۳ پاپتی گرفته تا آخوندهای رده بالا و مقامهای دولتی، سران مملکت که همه و همه آخوند زاده هستند بی‌ رحمترین و کثیف‌ترین قشر جامعه را تشکیل میدهند؛ به زبان ساده‌تر از فرهنگ، اخلاق و وجدان بهره‌ای نبرده اند، به هر طریقی می‌خواهند از مال و ناموس مردم سؤاستفاده کنند و همچنین در پی‌ غارت مال و اموال مردم هستند. اینها قانون گذار‌های مملکت ما را تشکیل میدهند آیا به واقع میشود به آنها اعتماد کرد؟

ما شاهد مسائلی‌ در ایران هستیم که اشک بر چشمانمان را جاری می‌کند. زنی‌ ۴۰ ساله زیبارویی برای صحبت با قاضی‌ پرونده شوهرش به دادگاه رفته که از آن قاضی درخواست کمک و مطالعه  مجدد پرونده نماید و در واقع آن زن خواستار عدالت در مورد محکومیت شوهرش بود تا او را از حکم اعدام نجات دهد. حکمی که هیچ وقت حق شوهرش نبود. این قاضی که یک آخوند مهربان هم به نظر میامد با شرط و شروطی که برای آن زن گذاشت در نهایت حکم پرونده را عوض کرد. این زن با قبول کردن شش ماه صیغه با قاضی پرونده توانست از این طریق شوهرش را، همدم خود را از مرگ و اعدام نجات دهد. نجات از حکمی که به هیچ وجه  حق شوهر وی نبود. البته موارد بسیار زیادی از قبیل صیغه ، رشوه و … در تمام زمینه‌های قانونگذاری ایران به وضوح دیده میشود. حالا کجاست، آن آخوند مهربان که هدفش فقط کمک به مال و ناموس مردم باشد بدون هیچ توقعی ؟؟؟

مرگ بر چنین حکومت و قانونی که انسانها در آن کوچکترین ارزشی ندارند