همانطور که در مقا له قبل {چرا مرتد شدم} اشاره کردم هدف از تغییر دین تعویض وجای گزین کردن دین دیگر نبود.
هدف روشن کردن ذهن ودید جامعه نسبت به تعصب و خرافات دینی جایگزینعقل وخرد در جامعه است.
از مکان اتصال خرافات به دین تاریخ دقیقی در دسترس نیست.
هدف تولید این خرافات می تواند مشکلات زیادی که بر سر راه رشد وتبلیغ این ادیان وجود داشته تعبیر بشه،ترس از عالم وموجوداتی که به چشم دیده نشده است،و قابل لمس هم نیستند. شیاطین وفرشتگان که از دو مکان بهشت وجهنم می ایند.که برای این دو گروه کارهای خاصی تعریف شده است. ولی کسی اینها را ندیده ،فقط سینه به سینه نقل شده و عده انسان احمق آنها را با قلم خیال پرداز خود پرو بال داده وبه تصویر کشیده اند.
(توهمات یک ذهن بیمار ،اینان برای اینکه حقانیت خود را به مردم ثابت کنند،متوصل به دروغ و خیال پردازی می شوند،تا عده ای انسان ساده و نا آگاه را پیرامون خود گرد آورند.بدین وسیله حکومت دینی به راه انداخته مردم را به منجلابی می اندازند که تا ابد فراری از آن نیست.)می گویند مسیح مردگان را زنده می کرد، این فقط حرف است کسی هم ندیده ،ولی همه ما این داستان را شنیده ایم جای سئوال است که چرا خداوند قادر و توانا این قدرت عظیم را به محمد نداد تا محمد هم ادعای زنده کردن مردگان را بکند به نظر من این تبعیذ است که به پسر خود داد ولی به محمد نه…چرا!!!
(علی دشتی) یکی از این توهمات را چنین تقد می کند. که من به طور خلاصه در اینجا بیان می کنم.
روایت می کنند که محمد آماده ی معراج می شود،زمان آن که فرا می رسد جبرائیل به همراه حیوانی پرنده بر محمد نازل می شود.که این حیوان نه شبیح اسب است نه شتر شاید مابین این دو محمد سوار بر این حیوان بالدار به معراج می رود.حالا، اگر وحی وجود دارد چه نیازی به معراج رفتن است،بر حسب ضرورت رفتن لازم،
دیگر حیوان بالدار چه معنی میدهد..!!!
{واقعا شما از خود بپرسید چه نیازی به این اراجیف وجود دارد.}
وقتی به تعداد این افراد گزافه گو اضافه شد وهر روز دروغ های شاخ دار تر گفتند،عده ای از اقشار جامعه خود را از جلگه ی این روان پریشان جدا کرده و با تکیه به خرد گرائی تمام این موضوعات رارد ومنکر آنها شدند.به این افراد لقب آتئیست می گویند ،که من خود را از جمله این افراد می دانم.
در ادامه مطالب با استناد به کتب و جزوات مختلف در این زمینه به شرح آتئیست ونظریات آنان خواهم پرداخت.
احمقان در دل می گویند{خدایی وجود ندارد} آنها فاسدانی هستند زشت کار، هیچ یک از نیکوکاران نیستند.(مزامیر،عهد عتیق،۱.۱۴)
تئیسم به عنوان باور به خدا یا خدایان تعریف می شود.واژه ی(تئیسم)گاهی برای اطلاق به باور به قسم خاصی از خدا ،خدای شخصی ادیان توحیدی به کار می رود. تئیسم برای نامیدن باور به هر نوع خدا یا خدایان استعمال می شود.
پیشوند (ا) به معنای فاقد است،پس معنای تحت الفظی واژه ی (ا/تئیسم) ،فاقد تئیسم یا فاقد باور به وجود خدا یا خدایان است. بنابر این، اتئیسم، فقدان باور تئیستی است. کسی را که به وجود خدا یا هر موجود ماورا طبیعی باور ندارد اتئیست می خوانند.
اسطوره اتئیسم
عبارت فوق که به کرات نقل قول شده،نگرش اغلب دینداران معمولی نسبت به اتئیسم است.
اتئیسم(یا بیخدایی) چه بسا کم اقبال ترین وناشناخته ترین دیدگاه فلسفی در میان آمریکاییان معاصر باشد.
اغلب با ترس و ناباوری بدان می نگرند،انگار که این آموزه از پلیدی های بسیار از بی اخلاقی، بد بینی و کمونیسم گرفته، تا نهیلیسم تمام عیار پشتیبانی می کند.
معمولا تصور می کنند که اتئیسم تهدیدی برای فرد و جامعه است . فیلسوفی در مورد آن می نویسد که آتئیسم علم است که از خرد و ترس از خدا تهی گشته و مستقیما ما را به پلید ترین رذایل جنگ مدرن راه می برد.
اخیرا وینسنت میچلی ادعا کرد که هر صورتی از آتئیسم ، حتی اگر با نیت خیر آغاز شده باشد، فرد را از درون میفشرد،فرو می پاشد، وبه بردگی می گیرد،وسرانجام،هنگامی که این آفت در میان آدمیان همه گیر شد.کل جامعه را به انقیاد می کشد ونابود می کند.
دین مداران با تعبیرهای این چنینی از آتئیسم ،که آن را شروقوه ای مخرب می شمرند،در طول تاریخ مجازات های گوناگونی را برای آتئیست ها وضع کرده اند . افلاطون در تلاش برای تاسیس دولت آرمانی، مجازات ارتکاب کفر را برای بار نخست پنج سال زندان و برای بار دوم مرگ تعیین کرد. عیسی ، که به عنوان سمبل عشق وشفقت عرضه می شود،تهدید می کرد که کافران در کوره ی آتش افکنده خواهند شد.که در آن آدمیان می گریند ودندان به
هم می سایند به مانند انبوه دانه هایی که در آتش بریان می شوند…( انجیل متی ۱۳.۴۰.۴۲)
توماس آکویناس، الاهیدان قرون وسطی،فکر می کردکه گناه کفر بزرگ تر از هر گناهی است که از سستی اخلاق ناشی می شود، توصیه می کرد که ملحد پس از سومین بار ارتکاب العاد توسط مرگ از عرصه گیتی محو شود. در سال۱۸۷۱،دیوان عالی ایالت تنسی این حکم جالب توجه را صادر کرد. شخصی که جسورانه اعلام می کند که به خدا اعتقاد ندارد،چنان بی پروا و چنان فاقد مسئولیت اخلاقی می باشد که،اندک کسانی استماع یا قبول سخن او را در محاکم یک کشور مسیحی می پذیرند. اگر چه اتئیسم ویژگی سلبی دارد،لزوما مخرب نیست.هنگامی که آتئیسم برای محو خرافات و اثرات مخرب آن به کار می رود، رویکردی نیکخواه وسازند می یابد.هوا را پاکسازی می کند،چنانکه بوده،و در را به روی اصول مثبت وفلسفه های می گشاید که بر پایه ی توانایی اندیشه و فهم بشری باشند ونه خرافات اهمیت آتئیسم به خاطر اهمیت تئیسم است.موضوع خدا،موضوعی پرت وانتزاعی نیست .که تاثیر نا چیزی در زندگی آدمیان داشته باشد.
بر عکس ،خدا هسته ادیان غربی است به ویژه ادیان سنت یهودی ومسیحی وشامل نظامی از آموزه هاست که به هر شاخه ی مهمی ار فلسفه ارتباط می یابند. اگر کسی ، باور داشته باشد که تئیسم نه تنها غلط است، بلکه برای بشر مهلک هم هست،آنگاه گزینش میان تئیسم وآتئیسم اهمیت شگرف می یابد. اگر آتئیسم را صرفا یک ایده انتزاعی بدانیم،میتوان آن را بدون بحث وجدل کنار نهاد .اما هماهنگی که آن را زمینه مناسب اش برسی کنیم در چار چوب مضامین تاریخی ،فرهنگ،فلسفی،و روانشناختی آن پرسش از باور به خدا از مهمترین موضوعات زمانه ی ما می شود.
انسانی که حقیقتا معتقد به عملکرد جهانشمول قوانین علیت است،ایده این که موجودی هست ودر رودادها دخالت دارد، را قبول نمی کند.او به مذهب هراس ترس، و به برابری مختصر برای جامعه ویا مذهب اخلاقی نیازی ندارد. (آلبرت انیشتین )
این مطلب ادامه خواهد داشت و امیدوارم که بتوانم هر چه بیشتر تحقیقات و نظرات خود را بیان کرده و با شما در میان بگذارم تا هر چه بیشتر با خرافه ای به نام دین آشنا شوید. مشکل ما در کشوری به نام ایران این است که اجازه بیان نظرات خود را نداریم اگر بگوییم و چنین بگوییم که دین چیست، به جرم ارتداد روانه زندان شده و حتی حکم اعدام خواهیم گرفت. پس راه خروج از کشور و زندگی در تبعید را پیش میگیرم چرا که نمیشود در ایران تحت حاکمیت ملایان آزادانه زندگی کرد، آزادانه اندیشید و آزادانه حرف زد. در ایران تحت حاکمیت رژیم کثیف اسلامی روزمرگی میکنیم و این سرنوشت ۷۰ میلیون مردم ساکن این کشور است.
مرگ بر حکومت اسلامی