fazel asadi

فضل الله اسدی: پنج‌شنبه سیاه(بند ۳۵۰) اویناز ذهن تاریخ پاک نخواهد شد

fazel asadi

باش تا نفرین دوزخ از تو چه سازد که مادران سیاه‌پوش، داغداران زیباترین فرزندان آفتاب و باد، هنوز از سجاده‌ها سر برنگرفته‌اند.

روزهای سیاه را در تقویم مبارزاتی هر ملتی در برابر دیکتاتوری‌های زمان می‌توان یافت، روزهایی که هیچ‌وقت از ذهن تاریخ پاک نخواهند شد، اینروزهافراموش‌شدنی نیستند و مثل لکه ننگ بر پیشانی حاکمان ظالم و ستمگر می‌چسبند و تا ابد ماندگار می‌شوند، لکه ننگ پنجشنبه سیاه بند ۳۵۰ اوینتا ابد بر پیشانی دیکتاتوری و سردمداران فاشیستی جمهوری اسلامی ایران خواهد ماند.

روز پنج‌شنبه۲۸فروردین‌ماه، بند ۳۵۰ اوین (بند زندانیان سیاسی) شاهد یکی از بی‌سابقه‌ترینبرخوردها و ضرب و جرح‌ها علیه زندانیان سیاسی بوده است. ساعت نه صبح بیش از صد نفر از مأموران اطلاعات و سپاه با لباس شخصی و سربازان گارد ویژه سازمان زندان‌ها با باتوم و دوربین وارد بند شده و با درست کردن تونل وحشت زندانیان را با ضرب و شتم وحشیانه از زیر آن رد کردند.

متأسفانه در این حرکت غیرانسانی علیه زندانیان بی‌دفاع تعدادی از این عزیزان به‌شدت مجروح و مورد آسیب‌دیدگی قرار گرفتند، لخت کردن زندانیان، تراشیدن موی سر، زدن دستبند و کشیدن بر روی زمین، مشت و لگد، فحاشی و تحقیر، چشم‌بندازجمله آزارهایی بود که مأموران هنگام انتقال زندانیان به انفرادی و به بیرون از سلول‌ها انجام دادند.

به‌راستی که چنین اعمال خشونت‌آمیز و به دور از انسانیت از عهده حکومت‌های دیکتاتور و فاشیستی چون جمهوری اسلامی ساخته است، بسیار تلخ است دیدن ستمی این‌چنینی بر آن‌هایی که به دلیل درخواستحق‌وحقوق اولیه انسانی خویش و بیان عقیده و مخالفت سیاسی تحمل حبس می‌کنند و حس اینکه باوجود هولناکی این اتفاق هیچ فریادرسی در دولتی برآمده از درون واژه‌ی امید (که تنها فریبی برای عوام جامعه بود)نیست. وقتی فریادرسی نیست، ستم مضاعف می‌شود و مظلومیت بیش‌ازپیش خودش را نشان می‌دهد.

دولت اعتدال و امید! حسن روحانی (که با یک انتخاب مهندسی‌شده که همان عوام‌فریبی با وعده‌های پوچ و بی‌اساس بار دیگر توانستند مردم را به‌پایصندوق‌هایرأی بکشند)متأسفانه کماکان به سکوت تأسف‌بار خودش در مورد حمله به زندانیان ادامه می‌دهد، بایستی پذیرفت برخی از امیدهای حداقلی برای کسانی که فریب این دولت مردم‌فریب را خوردند بار دیگر نقش‌برآب شده. آن‌وقت باید از آقای روحانی پرسید با این‌همه تدبیر و اعتدال آیا از علی مطهری و مواضع اصول‌گرایانه‌اش که در اولین روز پس از فاجعه واکنش نشان داد هم کمترید؟

حال این سؤال ایجاد می‌شود که آیا واقعاً به جناب شیخ حسن همان “حقوق‌دان ” با مدرکقلابی‌اش ربطی ندارد؟! همان کسی که پسرش قبل از خودکشی نوشته بود:

… «من از دولت شما، دروغ شما، فساد و دینتان متنفرم؛ من از این زندگی این‌چنینی شرم دارم؛ من مجبورم به دوستانم مرتب دروغ بگویم که پدرم شریک چنین وضعی نیست و مردم را دوست دارد، در حالی که این دروغ است. از اینکه پدرم دست‌بوس خمینی می‌شود احساس بیماری می‌کنم.»

متأسفانه هنگامی که این افراد خود باعث نابودی جگرگوشه‌های خویش هستند، آیا می‌توان انتظار داشت که مرهمی بر زخم‌های ضعیفان باشند؟

دروغ تا جایی قابل‌تحمل است، بعد از این مرحله، دروغ روی اعصاب راه می‌رود، اما بعد از این مرحله اعصاب‌خردکن و حال به هم زن می‌شود، چرندیات غلامحسین اسماعیلی رییس سابق سازمان زندان‌های کل کشور با آن لبخند کریهانه و پیراهن یقه‌آخوندیدر گفت‌وگو با «ایلنا» با کمال بی‌شرمی اخبار برخی سایت‌های خبری مبنی بر اینکه در این درگیری دستو پای برخی از این زندانیان شکسته یا مشکل جسمانی برایشان به وجود آمده را تکذیب کرد و می‌گوید که بنا نداریم که به ادعاهای سایت‌های معارض که دروغ‌پراکنی علیه نظام می‌کنند پاسخگو باشیم!

به نظر می‌رسد که کشتار و ضرب وشتم شهروندان و زندانیان اگر با تأیید مقامات و مطابق با رسالت همیشگی نظام اسلامی باشد همیشه سبب پیشرفت و تعالی افراد از نظر سازمانی در این حکومت خواهد بود همان‌طور که غلامحسین اسماعیلی رییس سازمان زندان‌های کل کشور بعد از این واقعه تأسف‌انگیز از سوی مسئولیناز ریاست سازمان زندان‌ها کنار رفت و به ریاست کل دادگستری استان تهران ترفیع یافت.
این‌ها خودشان را آزاد می‌دانند مختار می‌دانند که هر بلایی که می‌خواهند سر زندانی بیاورند. اتفاقات وحشتناکی در این مملکت افتاده که الآن گوشه‌هایی از آن به‌تازگی فاش شده. ولی مطمئن باشندو حاکمیت مطمئن باشد، آقای خامنه‌ای مطمئن باشد، آقای روحانی مطمئن باشد که این حقایق زیر پرده نمی‌ماند و روزی فاش خواهد شد و تمام این‌ها که در این ۳۵ سال در این مملکت مسئولیت‌هایی داشتند باید جوابگو باشند.

به امید رهایی ایران از چنگال اسلام سیاسی و استبداد دینی.