یکی از پدیدههای نابهنجار موجود در ایران کنونی، پدیده چشموهمچشمی است که روزبهروز با توجه به وضعیت و شرایط اقتصادی ازیکطرف و ورود کالاها و تجملات زندگی از طرف دیگر بر همهگیر شدن آن دامن زدهشده و خانوادهها را به نابودی میکشاند. این پدیده نابهنجار در میان زنان گسترده تراست و مؤلفههای آن را میتوان در تظاهر، رقابت و احساس خودکمبینی پیدا کرد. چشموهمچشمی که خود نوعی بیماری بهحساب میآید از نداشتن رشد عاطفی و فکری نشأتگرفته، فرد برای آنکه در نظر دیگران بهتر جلوه کرده و به چشم بیاید به تجملگرایی روی میآورد. این حس را میتوان در تمامی اقشار جامعه یافت و ارتباطی به ثروت ندارد. به عبارتی هر شخص و خانوادهای در حد بضاعت خود دچار آن میشود.
بیشتر پژوهشگران چشموهمچشمی را از عقدههای قدیمی نهفته در دوران کودکی و باعث اصلی آن را فقر فرهنگی میدانند.
در اکثر این موارد فشار این پدیده بر نانآور و محور اصلی اقتصادی خانواده است و تا زمانی که این خانواده از نیازهای مالی فارغ نشود ادامه دارد و گاها بهناچار جرائم اقتصادی و اجتماعی ازجمله اختلاس، رشوه، دزدی و گاهی قتل را در پی دارد.
در ایران ، باوجود جمهوری اسلامی و فقر فرهنگی و بیمارگونهای که گریبان گیر اکثریت مردم نیز هست، این پدیده رو به افزایش بوده و هرروز شاهد اختلاسها و دزدهای متعددی هستیم؛ اما درمان کجاست؟
متأسفانه واقعیت چنین است که تا زمانی که نظام جمهوری کنونی بر ایران حاکم هست، این بیماری هم در بین مردم رو به افزایش است. دولت حاکم نهتنها فرهنگ را درست نمیکند بلکه به خرابی و فساد آن دامن میزند بطوریکه بسیاری از ناهنجاریهای به وجود آمده در مراسمهای مختلف ملی و خصوصی خانوادهها ناشی از همین تغییر فرهنگ است که شاهد آن هستیم.
چنانچه این فرهنگ اصلاح نشود، شاهد تغییر ذائقه اجتماعی خواهیم بود و جامعه ایران درگیر معضلها و مشکلهای بزرگتر و حتی مسخ فرهنگی خواهد شد. چراکه چشم همچشمی نوعی تلاش برای پیش بودن و عقب نماندن است که وجه منفی آن پررنگ تراست و این خصلت، در جامعه کنونی ایران بسیار ملموس است. با توجه به شرایطی که دولت کنونی برای ملت درست کرده تنها تفریح مردم تجملگرایی است که عارضه چشم همچشمی را نیز افزایش میدهد.
ازنظر روانشناختی هنگامیکه معیارهای ارزشی در وجود فرد نهادینه نشده باشد، برای او فقط دید دیگران مهم است. فرد بهجای تکامل عاطفه و ارزشهای اخلاقی به نظر دیگران وابسته میشود.
مسبب این روش زندگی در ایران چیزی جز حکومت جاهطلب جمهوری اسلامی نیست که باسیاستهای مخربش این روش نادرست را در زندگی و روح ایرانیان نهادینه کرده است، بطوریکه جایی برای اندیشههای مثبت باقی نمانده است.
اعتیاد، طلاق، فقر و اختلافات خانوادگی از نتایج همین رفتار اشتباه است و این در حالی است که چنانچه فرزندانی در خانواده موجود باشد قربانی اصلی این نابهنجاری به شمار آمده و دچار مشکلات ویژهای میشوند.
ازآنجاییکه کودکان رفتار پدر و مادر خود را ملاک قرار میدهند، پدر و مادری که دچار چشموهمچشمی و حسادت باشند، سبب بروز این خصلت و بیماری در کودکان خود هستند و نمیتوانند به کودکان خود بیاموزند که قدرت واقعی در دوست داشتن دیگران و ازخودگذشتگی است . کودک صرفاً درمییابد که تظاهر و ثروت است که ملاک برتری افراد است.
تنش، بیقراری، نارضایتی، اضطراب، افسردگی و فساد اخلاقی در کودک و نوجوان از عوارض این نابهنجاری است، چراکه کودک هدف اصلی زندگی را امکانات مادی میداند و برای کسب این امکانات گاها متوسل به روشهای غیراخلاقی و بزهکاری میشود.
متأسفانه این مشکلات مردم ایران برای حکومت جمهوری اسلامی کوچکترین ارزشی نداشته و هیچ حرکت مثبتی نمیکند و بر ازدیاد آن دامن هم میزند. این حکومت تا تمامی ارزشهای انسانی را نابود نکند دستبردار نیست و کوتاه نمیآید.
بیتا کاشانی