هنوز نسیم امیدبخش پیروزی پناهجویان متصحن در یونان از تن مان خارج نشده، که خبر تراژدی هولناک مرگ چهار پناهجو در یک کامیون به گوش میرسد و دل ها را می آزارد.
طى ماههای اخیر بسیاری از اخبار مربوط به سوانح دریایى و زمینی و جان سپردن انسانها، مربوط به پناهجویان بوده است. کمتر خبرى حاکى از شکسته شدن و غرق شدن کشتى هاى تجارى انتشار یافته است. کمتر خبری از تلف شدن انبوه کالاهای تجاری در میان بوده است. سفر براى کالاهاى تجارى سرمایه بمراتب امن تر از سفر براى انسانهاست. زندگی برای کالا امن تر از زندگی برای انسان هاست. حتی جایگاه کالاها در کشتی ها و کامیون ها به مراتب امن تر محفوظ تر و و ایمنی تر از جایگاه انسان های جویای خوشبختی در همان کشتی ها و کامیون هاست. واقعیت دنیای سرمایه داری به سادگی یعنی همین. یعنی دنیایى که شان و زندگى انسان به اندازه یک کالا نیز ارزش ندارد.
اینهمه وقایع تلخ و تراژیک انسانی در حالى رخ میدهد که سران دول اروپایى هربار در نشستهاى خود در تلاش کنترل بیشتر مرزهاى خود و محدود کردن بیشتر راههاى ورود به اروپا میباشند. راههای ورود نه کالاها که انسان ها. مجموعه سیاستهایى که این دول براى تبدیل اروپا به دژ تسخیر ناپذیر انجام میدهند نتایجش فاجعه بار ساختن هرچه بیشتر فرار و پناهندگى انسانهاى تحت حاکمیت ستم و استبداد سیاسى و اقتصادى در دنیاست. این سیاستهاست که آسیب پذیر ترین، و خطرناکترین سیاستها را پیش روى پناهجویان قرار میدهد.
این حوادث اجتناب ناپذیر طبیعی نیست که اینگونه به جان فراریان یکی از خشن ترین نظامهای سیاسى دنیا افتاده است. این قانونمندیهاى سخت و آهنین اجتماعى حاکم بر زندگى و قفل های آویزان بر دروازه هاى پناهندگى است که اینگونه جان شیرین انسان ها را به نیش دندان مرگ و نابودی میکشد. پناهجویانى که زندگى شان به این شکل دراماتیک خاتمه یافت، قبل از هر چیز قربانیان یک سیستم و دو نظام متفاوت اند. خمیر مایه و سیستم مشترک این دو نظام سرمایه است. سیستمى که در آن انسان چیزى جز کالا یا محملى براى بازتولید ثروت مادی و سرمایه نیست. نطام متفاوت یکى نظام جمهورى اسلامى است که با شمشیرهاى آهیخته یک زندگى غیرقابل تحملى را به جامعه تحمیل کرده و نظام دمکراسى غربى، که حقوق بشر و انسان تنها کالاهاى لوکس و بى مصرف در ویترن تزئینات موزه حقوق انسانى آنهاست. پناهجو و پناهنده همواره زیر این دو تیغه زندگى اش پاره میشود. در یکسو نظامى وجود دارد که کمترین ارزشى براى انسان و حقوق اش قائل نیست و در سوى دیگر حقوق انسانى را در بالاترین و صعب العبورترین و خطرناکترین تپه ها قرار داده است. قدر مسلم هم جمهورى اسلامى و هم سیستم کنترل شدید و پلیسى و قوانین پناهندگى، هر دو در شکل دادن به چنین فجایعى، نقش اساسى بازی میکنند.
اما چنین مرگ هاى دلخراشى سرنوشت محتوم پناهجویان ایرانى نیست. متحد شدن و متشکل شدن و شرکت دریک مبارزه وسیع اجتماعی در دفاع از حقوق خود سرنوشت دیگرى است که ما آن را رقم میزنیم. ثمره و طعم شیرین این اتحاد را همین چند روز پیش در پیروزی مبارزات پناهجویان در خود یونان دیدیم. دیدیم که چژونه با اتحاد و مبارزه به جای غرق شدن در خلسه های ناامیدی و پراکندگی و افسردگی و به جای پناه بردن به مسیرهای خطرناک، به کامیون ها و کشتی ها، با تلاش و مبارزه متحد ورق را به گونه ای دیگر در زندگی رقم زد. با متشکل شدن در سازمانى مانند فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی میتوان میزان وقوع چنین فجایع تلخ و مشقات باری را در زندگى خود کمتر و کمتر کرد. با متشکل شدن میتوان داستان زندگى و سرنوشت خود را به گونه اى زیباتر و انسانى تر نوشت. با متشکل شدن میتوان گام به گام موانع و محدودیت ها و مشقات پناهندگى را از جلو پاى سیل فراریان جمهورى اسلامى و سایر دولتها و نظامهای انسان ستیز برداشت. با متشکل شدن میتوان از حق زندگى و برخوردارى از یک زندگى بهتر بهره مند شد.