الهام احمدزاده:دل‌نوشته‌های یک مهماندار هواپیما (قسمت دوم)

رژیم سرکوب گر جمهوری اسلامی هیچ‌گاه نخواسته است زنان جایگاه خود را در جامعه داشته باشند. بیش از سه دهه است که تلاش کرده است مقررات اسلامی را علیه زنان به اجرا درآورد. ساختار یک خانواده سنتی در ایران بدین شکل است که مرد، نان‌آور خانواده، ارباب و فرمانده است درحالی‌که زن فرمان‌بردار است. برده‌ای که وظیفه‌اش ارضای نیازهای جنسی مرد، بچه آوردن و مراقبت از آن‌ها آشپزی و نظافت خانه است درحالی‌که در دنیای امروز حضور فعال زنان یکی از نشانه‌های توسعه‌یافتگی کشورها است. این رژیم بجای افزایش قابلیت و توانمندسازی زنان در جامعه سعی در تحقیر کردن و نادیده گرفتن این قشر عظیم دارد و فعالیت‌های اجتماعی زنان را محدود و همچنین قوانین و مجموع مقررات مبتنی بر تبعیض جنسیتی را وضع کرده است. صنعت هوانوردی نیز از این امر مستثنا نبوده است. دولت و نهادهای تصمیم‌گیرنده جمهوری اسلامی با سختگیری، زنان را از کسب مدارج مدیریتی همچون خلبانی هواپیما بازداشته‌اند بااین‌حال این بی‌عدالتی‌ها سبب نشده است زنان علاقه‌مند به این حرفه از آن دوری کنند.

دریکی از پروازهایی که ما بدون مسافر به جده داشتیم با صمیمیت کل کروی پرواز در کاکپیت تردد داشتیم. غروب خورشید و آبی بی‌کران دریاها را نظاره‌گر بودیم و بیشتر از همه ما مهمانداران و گارد پرواز از این به وجد آمده بودیم که کنترل هواپیما به دست خلبان دوم که یک خانم بود انجام می‌شد. یکی از همکاران خانم می‌گفت همیشه به ما یاد داده‌اند که خانم‌ها ازنظر فیزیولوژی قادر به انجام مشاغلی چون خلبانی نیستند و برای من خیلی عجیبه که چطور یک خانم هدایت این ایرباس را به عهده گرفته من به‌عنوان یک زن همیشه فکر می‌کردم که این قبیل مشاغل از عهده ما خارج است.

پای درد دل کمک‌خلبانمان که نشستم ابراز تأسف می‌کرد از اینکه بسیاری از بانوان قبل از ایشان به شوق پرواز وارد این حرفه شدند اما به خاطر جنسیت جذب ایرلاین نشدند. او دلیل حضورش در اینجا را حمایت‌های خانواده‌اش دانست. متأسفانه راه زیادی مانده که خانم‌ها در ایران آزادانه بتوانند در چنین مشاغلی کار کنند و اجازه پیشرفت داشته باشند. خیلی از مسافرها نمی‌دانند که اصلاً خلبان خانم وجود دارد. این حکومت اعتمادبه‌نفس ما را گرفته. نه‌تنها ورود به این حرفه برای زنان ایرانی مشکل است بلکه آن‌ها از کار کردن در مشاغل خاص دیگر نیز محروم هستند. تحت تأثیر احکام شرعی رسیدن به مقام‌های بالای حکومتی اغلب منحصر به مردان است.

صحبت‌های ایشان باعث شد نگاه اجمالی‌ای به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بی اندازم. برای مثال مطابق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بسیاری از مقامات بالای حکومتی در انحصار فقها و مجتهدین شیعه قرار داده‌شده است، ازجمله: رهبر جمهوری اسلامی (اصل ۱۰۹)، رئیس قوه قضائیه (اصل ۱۵۷)، ۶ عضو شورای نگهبان (اصل ۹۱)، دادستان کل کشور و رئیس دیوان عالی کشور (اصل ۱۶۲). گرچه در قانون اساسی به‌شرط مرد بودن برای احراز این سمت‌ها اشاره نشده است، ولی این سطح از جایگاه مذهبی همواره در اختیار مردان بوده است. در طی بیش از سه ده گذشته پس از انقلاب هیچ زنی تاکنون در این سمت منصوب و یا نامزد احراز این سمت نبوده است.

بحران اقتصادی اخیر هم سبب شده که تعداد کارگران زن روزبه‌روز افزایش یابد. رژیم سرکوبگر می‌داند که نیروی کارگر زن بسیار ارزان‌تر است و بهترین بهره از زنان را با بیگاری گرفتن و دستمزد کمتر می‌توان داشت.

قوانین سرکوبگرانه حاکم که آگاهی ‌و تشکل انقلابی را آماج قرار می‌دهد، مناسبات اجتماعی و روبنای فرهنگی و ایدئولوژیکی که ستم بر زنان را تحکیم و توجیه می‌کند، در کنار تبلیغ فرودستی و نقش درجه دوم زن توسط دین، سنت و هنر ارتجاعی، مجموعه‌ای است در خدمت بهره‌کشی طبقه سرمایه‌دار. این مسئله در ایران که تحت یک رژیم استبدادی مذهبی قرار دارد و قانون اساسی‌اش متکی بر اسلام است شکل زننده‌تری به خود می‌گیرد.

ای‌کاش دست‌کم از کنار کارگرانی که در سطح شهر می‌بینیم، از کنار زنی که در رستوران میزمان را پاک می‌کند یا دختری که برای نظافت به خانه‌مان می‌آید، بی‌تفاوت رد نشویم و حداقل با یک لبخند غبار خستگی و اندوه را از تن آن‌ها بزداییم.

ادامه دارد…Elham