ما این امتیاز را داریم که برای چند دهه در جهان زندگی کنیم و در طول این مدت این امتیاز بزرگی است که میتوانیم چیزهایی دربارهٔ جهانی که در آن زندگی میکنیم، بفهمیم. چرا اینجا هستم؟ اصلاً چرا به دنیا آمدهایم؟ از کجا آمدهایم؟ و فکر میکنم شگفتآور است که قادر به چنین کاری باشیم. اینکه من مخالفم و خشمگین میشوم به خاطر رقابت داستانهایی است که به نظرم این نوع سؤالات را تشویق نمیکند و بجای آنکه بگویند آن چگونه است، میگویند آن چیزی است که ۲۰۰۰ سال پیش در کتاب مقدس نوشته شده است و تمام.
من فکر میکنم این مردم را محروم میکند و فکر میکنم این یکجور دیدگاه تحقیرآمیز و بیمعنی نسبت به جهان است.
و فکر میکنم این غمانگیز است که کودکان با چنین دیدگاهی رشد میکنند. درحالیکه میتوانند با ذهنی بازتر پرورش یابند. این یک دلیل برای عصبانیت بود. دلیل دیگر این است که من فکر میکنم ایمان مبتنی بر شواهد و مدارک نیست.
ایمان یک صلاح مرگبار است، چون باعث میشود افراد بیوجدان، مردان اغلب جوآنرا به خدمت بگیرند و از آنها بهعنوان اسلحه و بمبهای انسانی استفاده کنند.
تنها دلیلی که جوانان میتوانند بهعنوان بمبهای انسانی اعزام شوند، این است که از کودکی بهگونهای بزرگشدهاند که مطلقاً بدون سؤال پرسیدن ایمان بیاورند. فرقی نمیکند چه دینی باشد. جزییات اهمیتی ندارند، مهم این است که آنها باور دارند که این خواست خدا است که آنها باید خودشآنرا از بین ببرند و یک اتوبوس پر از انسآنرا منفجر کنند و برای رسیدن به دنیای خیالی بهشت، انسانها و همنوعان خودشآنرا از بین ببرند. فکر نمیکنم هیچ نوع استدلال منطقی این کار را با انسان بکند و همچنین من معتقدم ایمان دینی یک سلاح روحی روانی بسیار قدرتمند است که درنهایت میتواند برای بدیها به کار رود. این باعث میشود که من بخواهم آنرا از ریشه نابود کنم و یا حداقل جلوی تزریق این اندیشه به کودکان را بگیرم. من بسیار نگران کودکانی هستم که معصوم و بدون دانش به دنیا میآیند، توسط دین و آن فرهنگی که بهطور اتفاقی در آن به دنیا آمدهاند تصاحب میشوند و بسیار مرسوم است که شما کودکانی را میبینید که برچسب خوردهاند. این کودک بچه مسلمان است، آن کودک کاتولیک است، این کودک پروتستان است و من ترجیح میدهم بگویم این فقط یک کودک است.
شاید بگویید این کودک والدینش مسلمان هستند یا آن کودکان والدینشان پروتستان هستند، اما زدن برچسب به کودکی کوچک برای من اصلاً قابلقبول نیست چون کودک بهوضوح کوچکتر از آن است که درباره جناحهای کلیسا یا مسجد فکر کند یا تفاوت کاتولیک و پروتستان را تشخیص دهد و یا درباره اسلام چیزی بداند.
رواج اینچنین افکاری در جامعه مثل جلوگیری از تجاوز است، تجاوز خداسالاری به آزادی جامعه و یا تجاوز دین به ذهن کودکان.
من نهتنها ایده خدا را غیرعلمی، بلکه مخالف روح آزادی میدانم و معتقدم آفرینشگرایی یک بحث علمی نیست و فقط باعث محدود شدن دید بشر به دنیا میشود و ایمان به چیزی که بر پایه شواهد نیست از بزرگترین آفتهای جهان به شمار میرود و متأسفانه تحمیل این افکار به کودکان از بدترین نوع تجاوز است که ریشهکنی آن نیز بسیار دشوار است.
من معتقدم که زمان آزادانه مورد سؤال قرار دادن اعتقادات مذهبی فرارسیده که بقای تمدن بشری را در معرض نابودی قرار دادهاند و دین را مانع پیشرفت معنویات و اخلاق میدانم. دین اجازه میدهد که هرآنچه در حالت عادی نشانه جنون است، قابلقبول و در برخی موارد حتی مقدس شمرده شود.
تنها راه رهایی از این ایدهها و عقاید بد و غلط، مطالعه و اطلاعرسانی و روشن کردن چراغ تفکر و اندیشه در ذهن مردم است.