حسین زارع
نیروهای انسانی هر کشور با ارزشترین و سودمندترین منابع آن کشور محسوب میشوند، در توضیح ارزشمند بودن منابع انسانی میتوان بیان کرد که نیروی انسانی حتی از ارز و طلا با ارزش تر است چرا که وظیفه ی تولید وکسب ثروت از طریق نیروی انسانی میسر است و به نوعی نیروهای انسانی چرخ های اقتصاد یک کشور را به حرکت در می آورند، برای به حرکت در آوردن چرخهای اقتصاد و صنعت یک کشور باید نیروی کار را تکریم و تعزیز نموده و در تعامل با نیروی کار امنیت شغلی، پرداخت به موقع حقوق و سنوات و اجرای صحیح قانون مدون کار را مد نظرقرار داد و صد البته ایجاد بستر آرام روحی و روانی برای نیروی کار و عدم منع کارگران برای تشکیل سندیکای کارگری از حقوق ابتدایی نیروهای کار به شمار می آید، اما رژیم جمهوری اسلامی نه تنها از پرداخت به موقع حقوق کارگران امتناع میکند بلکه با ایجاد سندیکای کارگری مخالفت کرده و حتی در برابر طرح ایجاد سندیکای کارگری هم موضع گیری میکند، و در برابر خواست جمعی کارگران مبنی بر پرداخت حقوق های معوقه کارگران که بعضا به سه سال پیش میرسد نه تنها پاسخگو نبوده بلکه به جنگ با آنها رفته است و بجای پرداخت حقوق و مسالمت با ایشان و گوش سپردن به خواسته هایشان آنها را سرکوب کرده و نمایندگان آنهارا بازداشت و شکنجه فیزیکی و روحی و روانی میکند که در مورد اسماعیل بخشی و سپیده قلیان دوتن از نمایندگان کارگران هفت تپه که شرح چگونگی شکنجه های رژیم جمهوری اسلامی را رسانه ای کردند این امر مشهود است، اما رژیم به شکنجه ها و آزار و اذیت ایشان بسنده نکرده و مجددا به علت رسانه ای کردن اعمال خبیثانه ی وزارت اطلاعات و دستگاه قضا توسط اسماعیل بخشی و سپیده قلیان هر دوی آنها را علی رغم مقاومت های خانواده آنها دستگیر و به مکان نامعلومی انتقال داده است. براستی آیا این است نحوه ی تعامل با مهمترین و ارزنده ترین منابع یک کشور؟*