dadashi

مهدی داداش زاده: جمهوری اسلامی و سناریوی تکراری در قتل ستار بهشتی

dadashi

جمهوری اسلامی به عنوان یک رژیم دیکتاتوری وسرکوبگربرای همگان شناخته شده است. موافقان ومخالفان این حکومت هم این حقیقت رابه خوبی میدانند که رژیم اسلامی وسردمداران آن در ادوارگذشته برای خاموش کردن صدای مخالف دست به چه اقدامات و جنایاتی زده اند.

با توجه به این مهم، عمال جمهوری اسلامی نشان داده اند که وحشت بسیاری از رسانه ای شدن جنایاتشان دارند وهمواره سعی کرده اند به نوعی درسکوت رسانه ای قرار بگیرند ویا بر آن درپوش بگذارند، ولی نه تنها دراین امر موفق نشده اند بلکه بیش از پیش در پیشگاه مردم وقضاوت عمومی شناخته شده تر ومنفورتر شده اند.

دستگیری و شکنجه وسپس قتل ستار بهشتی جوان وبلاگ نویسی که تنها جرمش، نوشتن و انعکاس مشکلات مردم واعتراض به فرورفتن نظام به منجلاب فساد واختلاس بود ،به صورت گسترده ای درمیان توده مردم ورسانه های مختلف بازتاب داشت ومظلومیت این جوان درچنگال جمهوری مستبد اسلامی باعث اعتراضات گسترده ای درمیان شبکه های اجتماعی وهمینطور سازمانهای حقوق بشری داخلی وخارجی واقشارمختلف مردم شد.

همچنانکه مشاهده شد رسانه ها وعناصر وابسته به رژیم در ابتدا هیچگونه واکنشی نسبت به این جنایت در داخل شکنجه گاههای مخوف خود نشان ندادند و تقریبا در یک سکوت خفت بار فرورفتند. ولی فشار رسانه ای و جو جامعه، آنها را ناگزیر به پاسخگویی کرد البته از نوع خودشان و بازهم همانند دفعات قبل ابتدا تلاش در انکار و حاشا و سپس سعی در طبیعی جلوه دادن مرگ یا ربط دادن این قتل با عوامل مختلف داشتند که درتماسهای آنها با خانواده ستار بهشتی و سعی در القای جملاتی از قبیل (او دارای بیماری قبلی بوده و…) یاموضع گیری نمایندگان وعناصر این رژیم درجهات مختلف کاملا نشان از بازی کثیف و تکراری رژیم می داد.

همانند گذشته این بارهم رژیم درباتلاقی که خود درست کرد،گیرافتاد.

آری؛ازگذشته خوب به یاد داریم که در اعتراضات سال ۸۸  یا دفعات قبل و بعد از آن، این ظالمان چگونه جریانات مختلف یا معترض را مسئول یا مرتبط با قتل و کشتار جوانان مردم میدانستند؛ در مواقعی هم وانمود نمودند مرگ کاملا طبیعی بوده وهیچ دلیل یاعوامل غیر عادی در مرگ زندانی یا فرد مورد نظرمشاهده نشده است همانند جریان قتل زهرا کاظمی و…

واکنش و اظهارات مسئولان قوه قضاییه و در راس آنها صادق لاریجانی در مشاهده کبودی درنقاطی از بدن همانند کمر و پا و برخورد باعوامل احتمالی در صورت اثبات قتل، پرواضح بو دکه رژیم در حال فرار به جلو میباشد در همان حال اظهار نظرات مختلف ازداخل نظام مبنی بر احتمال کم مرگ زیر شکنجه و احتمال دلایل دیگرنشان از هماهنگی مسئولان داشت برای سرپوش گذاشتن برجنایتی دیگر؛ درپایان هم بیانیه پزشکی قانونی(که عدم استقلال آن و فشاراز بالا از قبل مشخص بود) دربیان عدم اثبات مرگ به صورت شکنجه و پیدانشدن شواهدی از خفگی و مسمومیت یا غیر عادی بودن مرگ، این سناریوی تکراری نظام را کاملا به پایان خود نزدیک کرد.

در اینجا لازم به یادآوری میباشد که علیرغم تمام مشاهدات و مستدلات و اظهارات خانواده آن مرحوم و اشارات خود مرحوم ستار بهشتی مبنی بر تهدید و ارعاب قبل از دستگیری و شکنجه و آزار بعد از دستگیری، همراه با شهادت زندانیان بند ۳۰۵ از مشاهداتشان از آثار شکنجه شدید بر روی مرحوم ستاربهشتی، جمهوری اسلامی بازهم تلاش کرد خود را کاملا بیگناه وعاری از هرگونه خطا و ظلم و جنایتی جلوه دهد ولی حقیقتی که رژیم نمیتواند از آن بگریزد این است که عوامل و نیروهای وابسته به جمهوری اسلامی و در راس آنها شخص علی خامنه ای مسئول قتل ستار بهشتی و تمامی جانباختگانی هستند که اسیر دست جلادان سرکوبگر رژیم ظالم اسلامی شدند وبا این اقدامات نخ نما شده رسانه ای نمیتوانند خود را تبرئه یا افکارعمومی را متقاعد با اقدامات خود کنند وناگزیرند به خاطراینگونه جنایات که از بدو تشکیل این حکومت نامیمون شروع شده و تاکنون ادامه داشته پاسخگو باشند و مسلما روزی خواهد رسید که در برابرقانون و مردم و خانواده های مظلوم و داغ دیده قرارگیرند و ما هیچگاه فراموش نخواهیم کرد جنایات این رژیم خونخوار را و مطمئنا این جنایت اخیر هم همچون دفعات قبل لکه ننگی بود برپیکره نظام اسلامی وتنفر بیش از پیش همگان را در برداشت.