بایگانی دسته: مقالات

مسعود صالحی: حکومت فسیل‌ها

حکومت فسیل‌ها

انسان ازبدو تولد آرام‌آرام نیرو وتوانایی‌هایی کسب می‌کندکه برای پیشبرد زندگی وموفقیت در زمان بلوغ لازم دارد،صاحب‌ تجربه می‌شودتا بتواند بهتر د رراه اهداف خودگام بردارد و این امر بعد از دوره جوانی که ازلحاظ قدرت جسمی به اوج می‌رسد،همراه باتفکرات سالم و سازنده کامل می‌شود و اگر از همه قدرت‌ها به نحو احسن بهره بگیرد می‌تواند کما بیش به اهداف مهم خود دست بیابد.

اما این را همه میدانندکه این توانایی‌ها مانند قوای جسمانی،بینائی،شنوایی وسرعت عمل و غیره اندک‌اندک تحلیل می‌رود وکهولت جایگزین آن‌هامی‌شود.

در دوران کهولت آدم‌های بزرگ وموفق کم‌کم خود را به دوران بازنشستگی نزدیک می‌کنند و میدان را برای جوانان باز می‌گذارند و تمام تجربه‌هایشان را بدون هیچ دریغ و منتی در اختیار آنان قرار می‌دهند،اما متأسفانه در حکومت اسلام و بخصوص شیعه حاکم بر ایران موجودی به نام آخوند در دوران کهولت که دیگر آینده‌ای ندارد تازه به درجه اجتهاد می‌رسد،لقب آیت‌الله می‌گیرد،مرجع تقلیدشیعیان می‌شود و از همه بدتربرای جوانان دختر و پسر که سرشار ازانرژی مثبت وشادی هستند و تمام وجودشان امیدبه آینده،ساختن فردایی بهتر،تشکیل خانواده وشروع یک زندگی سالم است تصمیم‌گیری می‌کنند و تا جایی پیش می‌روند که به خوداجازه می‌دهند راجع به نحوه زندگی خصوصی،حتی تعداد نفراتی که خانواده تصمیم بگیرند و حکم دهند.

این آدم‌هایی که بدون کمک دیگران حتی نمی‌توانند تا محل کارخود رفته وکارهای شخصی و ضروری خود را  انجام دهند،چگونه به خود اجازه می‌دهند تابرای یک  ملت بزرگ و کشوری که صاحب دانشمندان بزرگ،شعرای به نام وثروتی عظیم است تصمیم‌گیری کنند؟چگونه بدون فکر و اندیشه باسلیقه‌های شخصی راجع به مسائل روزمره و آینده این مردم تصمیم می‌گیرند؟بدتر از همه مانندفلان آیت‌الله دهان بازکرده وحکم جهاد بدهند! یعنی این‌که ملتی را الیه ملتی دیگرتحریک کرده وبه جنگ تشویق کنندکه همدیگر را قتل‌عام و سرمایه های کشورها را که باید برای رفاه مردمش هزینه شود صرف جنگ های پوچ و بی اساس کرده و جوانان  را که بزرگ‌ترین سرمایه‌های هرکشورند را از بین ببرند.

متأسفانه این فسیل‌ها یاهمان آیت‌الله‌ها این قدرت‌ها را تنها از راه دین وخرافات آن وساده‌دلی مردم به دست می‌آورند و از همین راه حکومت‌های دیکتاتوری اسلامی تشکیل می‌دهندکه بتوانند اعمال ظالمانه خود را انجام دهند.

به امید روزی که مردم ایران با اتحاد و یک دلی دست د ردست هم به این خرافات پایان داده تا بتوانند این  قدرت‌ها را نابودکرده،ریشه ظلم را بخشکانند،با آزادی و آرامش کامل در کنارهم زندگی کنند تا ایران را به قدرت واقعی واقتداری که شایسته آن است برسانند.

به امیدآن روز

مسعودصالحی

مهداد مهرگان :کمبود آب آشامیدنی

کمبود آب آشامیدنی

کمبود منابع آبی ایران مسئله‌ای است که این تابستان بحران کم‌آبی، قطع آب و جیره‌بندی منطقه‌ای را به همراه داشت. بنا به اعلام اداره آب و فاضلاب استان تهران، آب مهم‌ترین سدهای این استان تا ۳۷ روز دیگر تمام می‌شود، به گفته مسئولان با ادامه مصرف و نبود بارش برای فصل پائیز امکان برداشت آب از سد لار و لتیان را نداریم، از بین ۱۲۰۰ شهر کشور ۵۰۰ شهر در وضعیت حساس به لحاظ منابع آبی قرار دارد که ۱۲ کلان‌شهر هم جزو این دسته است.

همچنین که در ۹ استان کشور سبزی و صیفی‌جات با فاضلاب آبیاری می‌شود و آبیاری حدود ۵۰ درصد کل زمین‌های کشاورزی تهران هم با آب فاضلاب است، این در صورتی است که ۳۰ درصد از آب شرب ایران به دلیل فرسودگی و کهنگی خطوط انتقال آب به هدر می‌رود. گسترش بی‌رویه جمعیت در شهرهای بزرگ، ناتوانی در ذخیره‌سازی و به هدر رفتن آب‌های باران و تبدیل به جاری شدن سیل همراه با خسارت فراوان مالی و جانی، بی‌اطلاعی عمومی از ابعاد کم‌آبی، بی‌مسئولیتی و ندانم‌کاری دولت و حکومت خود باعث این‌همه مشکل است که در برخی از روستاها در هفته فقط ۳۰ دقیقه زمان برای مصرف آب شرب دارند و تنها امکانات آن‌ها استفاده از چاه‌های کم آب است.

سؤال اینجاست که چرا کشوری که رهبر و مسئولانش قادر به تأمین نیازهای اولیه مادی شهروندان و برآورده کردن آب آشامیدنی نیستند تأکید و تبلیغ بر افزایش جمعیت کشور می‌کنند؟ و حتی کوچک‌ترین اشاره به نقش پیمان‌کاران پاسداران و بسیج نمی‌شود که چگونه با انعقاد قراردادهای  بسیار سنگین سدسازی راه را برای رانت‌خواری و باج‌گیری‌های کلان از دلارهای نفتی دولت باز کردند و درنتیجه سدسازی گسترش یافت و این سیاست منجر به خشک شدن رودخانه‌ها و تالاب‌ها و دریاچه‌های کشور شد. مسئول این شرایط کیست و گناه و جرم شهروندان محروم چیست؟ از سوی دیگر خبر سوختن ششمین باره پارک ملی گلستان و نابودی ۸۰۰ هکتار از این جنگل‌ها و بی‌اطلاعی از چگونگی ایجاد (عمدی یا اتفاقی بودن) این آتش‌سوزی‌ها است.

سازمان حفاظت از محیط‌زیست هم با اعلام ناتوانی و کمبود امکانات اطفای حریق می‌گوید سوختن جنگل‌ها و محیط‌زیست روزبه‌روز بیشتر می‌شود و علیرغم درخواست محیط‌زیست استان گلستان برای اعزام هلی‌کوپترهای آتش‌نشانی به منطقه هنوز هیچ اقدامی صورت نگرفته، چطور نیروهای نظامی در همه امور مملکتی (سیاست، اقتصاد و فرهنگی) دخالت می‌کنند ولی در این مورد خاص که حفظ محیط‌زیست با کمبود امکانات مواجه است کسی دست‌به‌کار نمی‌شود ؟ جمهوری اسلامی در ایران نه‌تنها در طول دوران حکومتش هیچ کار مفیدی برای مردم کشور نکرده، بلکه باعث نابودی روزبه‌روز مملکت و بدتر شدن وضعیت شهروندان شده، این حاکمان فقط به فکر پر کردن جیب‌های گشادشان از ثروت ایران و حق مردم هستند.

مهداد مهرگان 

 

 

مهسا مهرگان: ایران در رتبه اول فرار «مغزها» قرار دارد

فرار مغزها و مهاجرت متخصصین و نخبگان علمی از ایران یکی از معضلات اجتماعی، اقتصادی و آموزشی این کشور است. ایران ازنظر آمار فرار مغزها در صدر کشورهای جهان قرار دارد (ما رکورد زدیم) و در بین ۹۱ کشور درحال‌توسعه و توسعه‌نیافته جهان مقام اول را از آن خود کرده است. خروج سالانه ۱۵۰ تا ۱۸۰ هزار ایرانی با تحصیلات عالی از این کشور معادل خروج ۱۵۰ میلیارد دلار سرمایه سالیانه از این کشور است. فرار مغزها در ایران ازنظر برخی از مسئولان که در رأس کار هستند بسیار معمولی و پیش‌پاافتاده تلقی می‌شود و حتی برخی از آن‌ها آن را منطقی می‌داننداز دلایل اصلی فرار مغزها در ایران می‌توان به فاصله طبقاتی زیاد- نابرابری درآمد و هزینه – بی‌قانونی در همه زمینه‌ها و پارتی‌بازی – فرهنگ کاری ناکارآمد، نبود آزادی و بی‌عدالتی اشاره کرد.

به‌واقع در مملکتی که مسائل مذهبی و عقیدتی بیشتر موردتوجه جامعه روحانیت قرار دارد، دیگر وجود «نخبگان» در کشور کمترین اهمیت را دارد چراکه رهبر جمهوری اسلامی ایران خودش یک آخوندزاده است و تنها مسائل جنسیتی و عقیدتی سرلوحه کار آن‌ها در تمام مسائل مملکتی قرار دارد. همان‌طور که در جریان هستید مریم میرزاخانی برنده مدال فیلدز یکی از نخبگان ایران است و اولین زن در جهان است که برنده مهم‌ترین جایزه جهانی ریاضیات شده این استاد ۳۷ ساله نخستین زنی است که در تاریخ حدود ۸۰ ساله این جایزه به آن دست‌یافته است.

خانم میرزاخانی ازجمله بازماندگان سانحه غم‌انگیز سقوط اتوبوس حامل نخبگان ریاضی دانشگاه صنعتی شریف به دره در اسفندماه ۱۳۷۶ است. در این حادثه اتوبوس حامل دانشجویان ریاضی شرکت‌کننده در بیست و دومین دوره مسابقات ریاضی دانشجویی که از اهواز راهی تهران بود به دره سقوط کرد و طی آن ۷ تن از دانشجویان نخبه ریاضی به نام‌های آرمان بهرامیان، رضا صادقی (برنده ۲ مدال طلای المپیاد جهانی)، علیرضا سایه‌بان، علی حیدری، فربد کابلی، دکتر مجتبی مهرآبادی از دانشگاه شریف و مرتضی رضایی دانشجو دانشگاه تهران که اغلب از برگزیده‌های المپیادی ملی و بین‌المللی ریاضی بودند، جان باختند.

اگر در آن سال چنین حادثه‌ای رخ نمی‌داد همه این نخبگان در حال حاضر در بهترین شرایط در خارج از ایران همانند میرزاخانی زندگی می‌کردند و افتخارآفرین بودند ولی بی‌لیاقتی و بی‌تدبیری و بی‌اهمیتی و دشمنی دیرینه آخوند جماعت با علم و پیشرفت مملکت باعث فرار مغزها و به سر بردن چندین نخبه در زندان‌ها است. باشد تا جوانان خارج و داخل مملکت با پیوستن به هم و داشتن یک آرمان متحد در پی فروپاشی رژیم ظلم و جور و ستم جمهوری اسلامی به پا خیزند.

مهسا مهرگان

حسام حسامی: شباهت‌های “داعش” و “جمهوری اسلامی”

شباهت‌های “داعش” و “جمهوری اسلامی”

خبری قدیمی از خبرگزاری فارس، وابسته به سپاه پاسداران، چندی پیش توجه کاربران شبکه‌های اجتماعی را جلب کرد که در آن، از اینکه گروه داعش، در مناطق تحت حاکمیت خود در سوریه حجاب را اجباری کرده است، انتقاد شده بود. در این خبر آمده بود: “عناصر گروهک تروریستی «امارت اسلامی عراق و شام» موسوم به «داعش» از ورود دانش آموزان غیر محجبه به مدارس ممانعت به عمل آوردند. گروهک داعش در توجیه این بخشنامه اعلام کرد این تصمیم در راستای اجرای تعالیم دین اسلام اتخاذ شده است زیرا دختران سال پنجم ابتدایی به بالا به سن تکلیف شرعی رسیده‌اند.” نویسنده گزارش اضافه کرده بود: “این تصمیم گروهک داعش، خشم و عصبانیت مردم شهرهای تحت سیطره گروهک امارت اسلامی عراق و شام را برانگیخته است. مردم این موضوع را دخالت در زندگی شخصی خود برشمردند. ناظران سیاسی این تصمیم داعش را ناشی از عقب‌ماندگی این گروهک تروریستی دانسته و تأکید کرده‌اند که این گروهک تروریستی به دنبال بازگرداندن جامعه سوریه به قرون‌وسطی است.”

این خبر پس‌ازآنکه در شبکه‌های اجتماعی موردتوجه قرار گرفت، از سایت خبرگزاری فارس حذف شد. انتقاد از اجباری شدن حجاب در مناطق تحت کنترل داعش، درحالی‌که سال‌هاست در ایران همین حکم با زور اجرا می‌شود، شگفتی کاربران شبکه‌های اجتماعی را برانگیخته بود. چندی پیش تصویری از یک جوان روزه‌خوار سوری در سرزمین‌هایی که به تسخیر داعش درآمده، منتشرشده بود که در آن دست‌های این جوان با طناب به صلیب بسته و بر روی سینه او نوشته‌شده بود: “افطار، بدون عذر شرعی”؛ گفته می‌شد، این جوان برای تنبیه شدن ساعت‌ها زیر آفتاب تابستان، بدون آب و غذا نگه‌داشته شده است. چند روز بعد خبری مشابه درباره شلاق خوردن دو جوان روزه‌خوار در شیراز هم منتشر شد. خبرگزاری ایسنا از قول فرمانده انتظامی استان فارس درباره اجرای حکم شلاق دو روزه‌خوار نوشته بود: “این دو به اتهام تظاهر به روزه‌خواری به ۸۰ ضربه شلاق محکوم‌شده بودند که حکم این دو نفر به اجرا درآمد. با توجه به اینکه تظاهر به روزه‌خواری درملأعام ازنظر شرعی حرام و از مصادیق جرائم مشهود است، پلیس برابر قانون با متخلفان برخورد خواهد کرد.” (۲۲ تیر ۱۳۹۳)

انتشار این دو خبر موجب مقایسه شباهت‌های حکومت جمهوری اسلامی و دولت اسلامی عراق و شام شده است. بسیاری معتقدند که رفتار جمهوری اسلامی با مردم ایران و اجبار آنان به رعایت احکامی که ممکن است به آن اعتقادی نداشته باشند، مشابه رفتار خشونت‌آمیز داعش با مردم در مناطق تحت سیطره خویش است.

این شباهت‌های کوچک نشان‌دهندهٔ طرز فکرهای یکسان “داعش” و “جمهوری اسلامی” است، اگرچه هردو آن‌ها دیگری را نفی می‌کنند. داعش با به دست آوردن کمی قدرت؛ خلافت اسلامی اعلام کرد و دولت اسلامی را به رهبری ابوبکر بغدادی بنا نهاد و به چپاول و غارت اموال مردم ادامه داد تا جایی که ثروت گروه داعش اکنون به بیش از ۲ میلیارد دلار رسیده است، همچنین داعش مخالفان خود و کسانی را که طرز فکرشان با آن‌ها مغایر است را بدون درنگ اعدام می‌کند. اگر به نحوهٔ قدرت گرفتن حاکمان اسلامی در ایران نیز بنگریم خواهیم دید که بعد از انقلاب، اموال بسیاری از مردم که طاغوتی نامیده می‌شدند چپاول شد و به نفع دولت اسلامی ضبط شد و حاکمان به‌مانند حاکمان داعش به ثروت‌اندوزی مشغول شدند، اعدام مخالفان و دگر اندی‌شان نیز شروع شد و تا به امروز هم ادامه دارد و فقط هر از چند گاهی سرعت اعدام‌ها تغییر می‌کند. هم داعش هم جمهوری اسلامی اقدام به تخریب آرام گاه‌ها کردند و در پی برپایی حکومتی اسلامی هستند که بر اساس قوانین اسلامی و قرآن و سنت رسول بنانهاده شده باشد. باید اعتراف کرد هر دو گروه تابه‌حال موفق هم بوده‌اند!چراکه زیربنای قوانین اسلامی هر دو گروه “فقه” است و حکومت‌ها را به‌سوی اعمال قهرآمیز احکام فقهی سوق می‌دهد.

حسام حسامی

 

بیتا کاشانی: نگاه ادیان به زن

 

نگاه ادیان به زن

 

زن در طول تاریخ فراز و نشیب‌های فراوانی را تجربه کرده است. از تقدس و خدا شدن گرفته تا زنده‌به‌گور شدن. بااین‌حال حقیقت زن به‌عنوان انسان غیرقابل‌چشم‌پوشی است. انسانی که در عین داشتن روحیه‌ای لطیف و حساس، با ناملایمات هم کنار آمده و گاهی از جنس مخالفش – مرد- محکم‌تر، خشن‌تر و قوی‌تر ظاهرشده است.

در اساطیر زن نماد قداست، پاکی، خیروبرکت است و ارزش و احترام فوق‌العاده‌ای دارد. اولین مربی بشریت و کانون تربیت و تعلیم انسان‌هاست. پایگاه مهرورزی و عشق خانواده، مرکز آموزش صفا و صمیمیت، ایثار و عطوفت به همگان است.

از زنان در تمامی ادیان به‌صورت جداگانه صحبت شده است و در خیلی از آن‌ها زن را موجودی شیطان گونه یادکرده و حتی دستور به کنترل زن از جانب مردان داده‌شده است.

نکته جالب اینجاست که بسیاری از مبلغین همین ادیان اظهار به برابری زنان و مردان دارند ولی واقعیت چیز دیگری است. درواقع بیشتر ادیان زن را عامل ایجاد گناه درروی زمین می‌دانند و عامل فریب مرد. پس به روش‌ها و شیوه‌های مختلف خواستار منزوی کردن آن شده‌اند.

در آیین بودا:

زن موجودی است با ظاهر فرشته اما اعماق عمیق قلبش روح شیطانی و دام خطرناک شیطان. ازاین‌رو تا مدتی هیچ زنی را به کیش خود نمی‌پذیرفت و همین‌طور در دعاها اظهار می‌کرد:” خدایا ما را از شر شیطان و نفس لئیم و زن حفظ کن.”

در آیین زرتشت:

در بسیاری از بخش‌های اوستا، هر دو زن و مرد را مورد خطاب قرار می‌دهد و به هر دو یکسان دستور می‌دهد؛ اما بااین‌حال چنانچه زنی از خود پسری نداشته باشد، بسیار دشوار از پل صراط که به بهشت متصل است، عبور می‌کند و فرزند پسر را عامل نجات و گذر از پل صراط می‌دانند.

در آیین یهود:

در روایات یهودی، حوا به‌عنوان یک وسوسه‌گر نمایش داده‌شده است بنابراین دید بسیار منفی نسبت به زنان در آیین یهود است و همه زنان را میراث دار حوا دانسته که صفاتی چون گناه، حیله و  ابلیس منشی را همراه دارند؛ بنابراین همگی نادرست و ازنظر اخلاقی پست و گناهکارند. به‌طور مثال در مواعظ سلیمان داریم:” و زنی را که مثل دام‌هاست و دلش تله‌هاست و دست‌هایش کمندهاست یافتم؛ که تلخ‌تر از مرگ است. کسی که در حضور خدا پسندیده‌تر است از او رهایی خواهد یافت، اما گناهکار گرفتار وی خواهد شد.”

ربی‌های یهود ۹ لعنت را برزنان به خاطر هبوط و سقوطشان که تحمیل‌شده است، چنین می‌دانند: تحمل بارداری، تحمل درد زایمان، تحمل بزرگ کردن فرزند، به‌عنوان شاهد  پذیرفته نمی‌شوند و همه این‌ها تا پایان مرگ همراه اوست.

زنان در جامعه قدیم یهود اجازه شهادت نداشتند، همچنین نظارت پدر آن اندازه مطلق بود که حتی اگر بخواهد می‌تواند دخترش را بفروشد.

در آیین مسیحیت:

از دید مسیحیان حوا نقش اساسی در ایمان مسیحیان دارد و بر این عقیده‌اند که علت مأموریت عیسی مسیح بر روی زمین نافرمانی و سرپیچی حوا از دستور خداوند است. او گناه کرد و سپس آدم را اغوا نمود که درخواستش را اجابت کند؛ بنابراین خداوند هردوی آنان را به زمین که لعنت شده بود فرستاد و گناه آن دو به نسلشان واگذار شد. پس خداوند برای پاک کردن گناه نخستین، مجبور بود که عیسی مسیح را که به‌منزله پسر خدا بود با صلیب قربانی کند. همچنین در افستیان داریم:” شوهر سر زن است، چنان‌که مسیح نیز سر کلیسا.” و یا” ای زنان! شوهران خود را اطاعت کنید، چنان‌که خداوند را.”

ونیز در قرنتیان داریم:” ونیز مرد به جهت زن آفریده نشد، بلکه زن برای مرد.”

در آیین اسلام:

اسلام از میان اعراب برخاست، سرزمینی که دختران را زنده‌به‌گور می‌کرد و داشتن آن را ننگ بزرگی می‌دانست. بعد از اسلام دخترکشی به‌ظاهر از بین رفت، اما فجایع دیگری جای آن را گرفت از ختنه دختران گرفته تا ازدواج در سن پایین. در بسیاری از این مواقع ازدواج دختران با مردی بسیار سن بالا که گاهی در جایگاه پدربزرگ می‌بود، انجام می‌گرفت و پدر مبلغی را از داماد می‌گرفت که درواقع این همان سنت دختر فروشی یهودیان است اما بانامی دیگر.

همچنین در قران و در سوره نساء آمده:” مردان برزنان قیومت و سرپرستی دارند، به خاطر اینکه خدا بعضی را بر بعضی دیگر برتری داده و به خاطر اینکه مردان از مال خود نفقه و مهریه زنان را می‌دهند.”

بنابراین سرپرستی زنان به مردان سپرده‌شده است و از طرفی و ازآنجاکه قضاوت هم نوعی از ولایت و سلطه است، مقام قضاوت به زنان سپرده نمی‌شود.

از جهتی پیشوای شیعیان علی ابن ابی‌طالب در نهج‌البلاغه، زن را  ناقص‌العقل والایمان معرفی کرده است. این مطلب در ارتباط با جنگ جمل عنوان‌شده و مردان را نکوهش کرده که چرا به رهبری یک زن اعتماد کرده و علیه امام خویش فتنه برپا کرده‌اند.

در ضمن ازنظر اسلام زنان صرفاً باید به امور خانه و فرزندان رسیدگی کنند و نباید در جامعه و بین مردان فعالیت داشته باشند. به عبارتی همواره تحت سلطه مرد باقی بمانند.

بنابراین در تمامی ادیان هویت و حقوق اصلی زن نادیده گرفته‌شده است تا همواره به‌عنوان جنس دوم و ضعیف که تحت سرپرستی مرد است باقی بماند. این در حالی است که در دنیای کنونی ما زنان برجسته و موفق بسیاری داریم که گاهاً از مردان بهتر و برجسته‌تر ظاهرشده‌اند.

 

بیتا کاشانی

مهدی معصومی : مهاجرت گسترده ایرانیان

پدیده مهاجرین سیاسی مخالف دولت‌های حاکم در دو قرن اخیر پدیده شناخته‌شده‌ای است. کسانی که در کشورهای تحت دیکتاتوری زندگی می‌کنند و با دولت حاکم به مخالفت برمی‌خیزند بعضاً مجبور به ترک کشور و اعلام پناهندگی به دیگر کشورها می‌شوند. برای نمونه مهاجرت‌های سیاسی که در زمان شاه و پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ اتفاق افتاد؛ اما در سال‌های پس از انقلاب بهمن و با تثبیت حاکمیت جمهوری اسلامی مفهوم مهاجرت معنای بسیار گسترده‌تری به خود گرفت و شامل بسیاری از شهروندان غیرسیاسی نیز شد. تمام کسانی که در آرزوی یک زندگی شاد و آزاد بودند به دلایل گوناگون مجبور به مهاجرت اجباری شدند. در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی برای آزادی پوشش، آزادی ابراز عقیده، آزادی در نوع تغذیه و هر نوع از آزادی‌های مدنی دیگر جایی نیست و برای رسیدن به بدیهی‌ترین و ساده‌ترین آزادی‌ها راهی جز خروج از کشور وجود ندارد. باکمی تأمل درمیابیم که تمام این محدودیت‌های اجتماعی ریشه در مشکلات سیاسی دارد. در جامعه ایران مشکل حجاب، حضانت فرزند، طلاق و استفاده از مشروبات الکلی همگی ناشی از سیاست‌های متحجرانه جمهوری اسلامی است. همه مردم ایران برای کسب تک‌تک این آزادی‌ها به ناگزیر مجبور به ورود به عرصه سیاست و اعتراض به ماهیت وجود جمهوری اسلامی هستند. در بین مهاجرین ایرانی کسانی هستند که هیچ‌گونه سمت‌گیری سیاسی خاصی ندارند و صرفاً برای یک زندگی بهتر و داشتن حق حیات از کشور خارج‌شده‌اند؛ اما حتی همین دسته نیز به‌خوبی می‌دانند که باوجود حکومت جمهوری اسلامی رسیدن به هیچ‌کدام از حقوق اولیه‌شان ممکن نیست.
طبیعی است که با ادامه این روند بسیاری از نیروهای جوان و متخصص مجبور به ترک کشور می‌شوند و باگذشت چندین سال هم‌اکنون شاهد خلأ عظیمی در چرخه اقتصاد دیگر تخصص‌ها هستیم که از آن با عنوان «فرار مغزها» یاد می‌شود. طیف گسترده ایرانیان مهاجری که با تخصص‌های گوناگون جذب جوامع میزبان شده‌اند به‌روشنی گویای این حقیقت است. این شرایط هرسال وخیم‌تر از قبل می‌شود و به لیست علل مهاجرت از ایران عناوین تازه‌ای اضافه می‌شود و طیف وسیع‌تری از مردم مجبور به ترک کشور می‌شوند. تجربه به‌خوبی ثابت کرده که تغییر دولت‌ها و روی کار آمدن جناح‌های مختلف حکومت در ایران نه‌تنها بهبودی در این وضع به وجود نیاورده بلکه مدام این وضعیت و این مشکلات تشدید شده است. برای پایان دادن به این معضل عظیم اجتماعی و جلوگیری از فرار استعدادها و اقشار گوناگون مردم باید دست به ریشه برد و علل این مهاجرت‌های بی‌سابقه را از بین برد.
یکی از مهم‌ترین موارد برای تغییر این وضعیت، دخالت گری و تأثیرگذاری خود جامعه مهاجرین ایرانی است. مهاجران ساکن در کشورهای گوناگون باید بتوانند باهم به همبستگی برسند و صدای اعتراض مردم داخل کشور را به گوش جهان برسانند و به‌صورت مداوم برای تغییر شرایط در ایران تلاش کنند. شرایطی که پس از خروج آن‌ها از کشور نه‌تنها بهبود نیافته بلکه پیوسته رو به وخامت رفته است.
تلاش برای ایجاد یک دنیای بهتر وزندگی سعادتمندانه حق طبیعی تمام انسان‌هاست و باید این حق را در همان زادگاه خود و جایی که در آن متولدشده‌اند داشته باشند. در سال‌های اخیر شاهد عروج جنبش‌های اجتماعی گوناگون در ایران برای رسیدن به این حقوق بوده‌ایم. برای مثال می‌توان از جنبش زنان نام برد. زنانی که خود اولین قربانیان حکومت جمهوری اسلامی بوده‌اند. اکنون در صف اول مبارزه برای براندازی آن قرارگرفته‌اند. زنانی که در قوانین قضایی ایران از همه حقوق انسانی خود محروم هستند و در این سال‌ها تعداد بسیاری از آن‌ها مجبور به مهاجرت شده‌اند. دلیل بسیاری از مهاجرت‌ها مشکلاتی است که بر سر راه زنان وجود داشته است و آن‌ها را به‌جایی رسانده که مجبور به فرار شده‌اند. اجتماع و سازمان‌یابی زنان مهاجر برای کمک به جنبش اعتراضی زنان در ایران از اهمیت بالایی برخوردار است. این زنان به‌عنوان شاهدان عینی فجایع و مشکلات در ایران می‌توانند و باید منعکس‌کننده خواست‌ها و مطالبات همه زنان جامعه ایران باشند.

چند سؤال از عبدالله اسدی در مورد پناهجویان پرونده بسته

بسیاری از پناهجویان هستند که درخواست پناهندگی‌شان از مراجع مختلف در امور پناهندگان پاسخ رد می‌گیرند و ناچار به زندگی مخفی می‌شوند. ازنظر شما این دسته از پناهجویان چگونه می‌توانند پرونده‌هایشان را دوباره به جریان بیندازند؟

عبدالله اسدی: به جریان انداختن پرونده‌هایی که هم از ادارات مهاجرتی و دادگاه‌های مهاجرتی پاسخ منفی می‌گیرند کار ساده‌ای نیست. معمولاً پرونده پناهندگی هر فرد پناه‌جو از سوی سه مرجع صاحب صلاحیت در مورد پناهندگان مورد رسیدگی قرار می‌گیرد تا به اینجا برسد؛ بنابراین چنین پرونده‌هایی از سوی مقامات پناهنده‌پذیر مردود و کاملاً سوخته تلقی می‌شوند به همین دلیل پناهجویانی که پرونده‌هایشان به این مرحله می‌رسد تنها با در اختیار قرار دادن مدارک جدید و دلایل و شواهد جدید می‌توانند این پرونده‌ها را دوباره به جریان بیندازند. چنین مدارکی نیز به‌سادگی به دست نمیاد. مدارک جدید شامل مدارکی می‌شود که از مراجع قضائی و امنیتی ایران دریافت کرده باشند و به دست بستگانشان در داخل ایران رسیدهباشد. در بسیاری از موارد به چنین مدارکی به دلایل متعددی که دارند، به‌عنوان مدارک واقعی استناد نمی‌شود. چون مقامات امور پناهندگان بسیاری از این نوع مدارک که از ایران ارسال می‌شوند را قبول ندارند. می‌گویند اگر دارای چنین مدارکی بودید چرا در طول تمام پروسه بررسی پرونده این مدارک را رو نکردید؟ به همین دلیل بسیار به‌ندرت چنین مدارکی را می‌پذیرند.

همبستگی: این دسته از پناهجویان چه اقدامات دیگری می‌توانند بکنند تا پرونده‌هایشان دوباره به جریان بیفتد؟

 عبدالله اسدی: پناهجویانی که در مصاحبه‌های خود گفته‌اند در ایران جانشان درخطر بوده و به دلیل تحت پیگرد قرار گرفتن از ایران خارج‌شده‌اند باید در خارج کشور هم فعالیت سیاسی بکنند. اگر در مصاحبه خود گفته‌اند: اقلیت مذهبی بوده‌اند و به همین دلیل فرار کرده‌اند باید در خارج کشور علیه نظام و قوانینی که این‌ها را به این روز رسانده است افشاگری کنند و چنین نظامی را زیر سؤال ببرند و به فعالیت‌های خود جنبه علنی بدهند و نشان دهند اگر در ایران محدودیت داشته‌اند ولی در خارج کشور به‌عنوان یک فرد فعال علیه جمهوری اسلامی ظاهر می‌شوند. بحث ادارات امور پناهندگان این است که به افرادی پناهندگی می‌دهند که وجودشان برای جمهوری اسلامی در ایران حساسیت‌برانگیز بوده و نمی‌توانسته حضور فعال آن‌ها را تحمل کند. به همین دلیل مهم است افرادی که در پروسه پناهندگی قرار می‌گیرند خود را در این ظرفیت نشان دهند. برای اینکه کسی بتواند حداقل در یک پروسه یک تا یک سال و نیمه پرونده خود را به جریان بیندازد باید در خارج کشور در موقعیت بسیار بالایی ظاهر شود تا توجه مقامات امور پناهندگی را به شرایط خود و فعالیت‌هایی که انجام می‌دهد جلب کند. برای مثال تمام کسانی که با فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی به‌طور منظم فعالیت کرده‌اند و یا در حال فعالیت هستند و برای نشریه همبستگی به‌طور منظم مطلب می‌نویسند، در تظاهرات و اعتراضات مختلف علیه جمهوری اسلامی شرکت می‌کنند و به‌عنوان فعال ظاهر می‌شوند درنهایت دریافت اجازه اقامتشان به درجات زیادی تضمین می‌شود.

همبستگی: بسیاری از پناهجویان فعال هستند و در اعتراضات مختلفی هم ظاهر می‌شوند اما بلد نیستند فعالیت‌های خود را به مقامات امور پناهندگان گزارش کنند و بعضاً نمی‌دانند از کجا و چگونه باید شروع کنند. رهنمود شما در این مورد چیست؟

عبدالله اسدی: سؤال بسیار خوبی است. بهترین حالت این است که هر وقت متوجه شدند فعالیت‌هایشان گسترش پیداکرده است برای مثال وبلاگشان فیلتر شده است در چند تظاهرات سخنرانی کرده و این سخنرانی‌ها بازتاب مطبوعاتی و رسانه‌ای پیداکرده است و بیشتر از ۶-۷ مطلب در نشریه همبستگی و در سایت‌ها و رسانه‌های دیگر دارد و تصاویر شرکتشان در تظاهرات و گردهمائی‌ها بازتاب رسانه‌ای پیداکرده است و در یک جریان سیاسی به‌عنوان عضو فعالیت می‌کند و درمجموع وقتی‌که تشخیص می‌دهد به دلیل این نوع فعالیت‌ها امکان شناسایی‌اش از سوی دستگاه‌های پلیسی و امنیتی ایران بیشتر شده است و در صورت بازگشت به ایران با خطر جدی مواجه می‌شود با یک وکیل خوب تماس بگیرد و گزارش کلیه این فعالیت‌ها را در اختیار وی بگذارد و از وی بخواهد بنا به مدارک جدید و دلایل جدیدی که از فعالیت‌های خود جمع‌آوری کرده است از ادارات امور پناهندگان بخواهد پرونده وی را مجدداً موردبررسی قرار دهند.

همبستگی: پناهجویان پرونده بسته این گزارش‌ها را چگونه باید به وکیل خود گزارش کنند؟ برای مثال یک وکیل انگلیسی یا سوئدی‌زبان چگونه می‌تواند از این گزارش‌ها که به فارسی تهیه و جمع‌آوری می‌شوند سر دربیاورد؟ اگر ممکن است در این مورد توضیح بیشتری بدهید؟

عبدالله اسدی: پناهجویان باید این گزارش‌ها را دسته‌بندی کنند و از کلیه فعالیت‌های خود گزارش جداگانه تهیه کنند. برای مثال اگر شخص پناه‌جو تا آن هنگام شش مطلب در نشریه همبستگی دارد، باید علاوه بر اینکه این نشریات را به‌طور کامل در اختیار وکیلش قرار دهد توضیح دهد که هرکدام از مطالبش در آن نشریات راجع به چه مسائلی بوده و در آن‌ها به چه موضوعاتی پرداخته است و در این گزارش قید کند که چه نکات مهمی در آن مطالب وجود دارد که در صورت بازگشت وی به ایران برایش خطرناک می‌شود. اگرچند مورد سخنرانی داشته است، باید به‌طور مشخص در گزارش خود قید کند که سخنرانی یا سخنرانی‌هایش در چه رسانه‌هایی درج‌شده و چه نکات مهمی در سخنرانی‌هایش وجود دارد که در صورت شناسایی برای وی خطرناک باشد. بسیاری از پناهجویان به اشکال مختلف در گردهمائی‌ها و تجمعات اعتراضی علیه جمهوری اسلامی عکس می‌گیرند و این عکس‌ها را در حد بسیار بالایی برای ادارات امور پناهندگی و وکیل خود می‌فرستند و می‌خواهند از این عکس‌ها به‌عنوان مدارک فعالیت‌های خود استفاده کنند و نشان دهند در این تجمعات شرکت داشته‌اند. هیچ شکی در آن نیست که پناهجویان می‌توانند از عکس‌ها و تصاویر ویدئویی به‌عنوان مدارک مستند استفاده کنند. هم پناهجویان پرونده بسته و هم پناهجویانی که از روز اول ورودشان شروع به فعالیت سیاسی می‌کنند، می‌توانند از آن‌ها استفاده کنند و گزارش‌های تصویری خود را به‌عنوان مدارک جدید به پرونده خود اضافه کنند؛ اما باید توجه داشته باشند که ادارات امور پناهندگان تنها به تصاویری استناد می‌کنند که در سایت‌ها و نشریات و رسانه‌ها بازتاب علنی پیداکرده باشند. در غیر این صورت از آن‌ها به‌عنوان مدارک غیر مستند و فاقد ارزش نگاه می‌کنند. پناهجویانی که می‌خواهند در خارج از کشور فعالیت سیاسی کنند و بخواهند گزارش‌های کلیه فعالیت‌های خود را در اختیار وکیل یا مسئول پرونده خود قرار دهند باید به این نکته توجه داشته باشند که بی‌رویه و بدون گزارش مورد به مورد، همه‌چیز را برای وکیل و مسئول پرونده خود نفرستند. این روش نه‌تنها کار را برای آن‌ها ساده نمی‌کند، بسیار هم سخت و پیچیده خواهد کرد. برای مثال نباید از هر تظاهراتی ۱۰ تا عکس و CDو گزارش‌های ویدئوی و نوشته‌های فارسی مندرج در سایت‌ها را جمع‌آوری کنند و در اختیار مقامات امور پناهندگی قرار دهند. همان‌طوری که قبلاً اشاره کردم باید از کلیه مطالب منتشرشده در نشریات، فعالیت‌های تصویری، ویدئویی، فعالیت‌های عملی برای مثال سازمان دادن فلان حرکت و عضویت و میزان مسئولیتشان در یک حزب یا سازمان سیاسی و نحوه فعالیتشان در آن‌ها را به‌عنوان گزارشی جداگانه حداقل در سه تا چهار صفحه تهیه کنند و جداگانه برای آن‌ها ارسال نمایند.

برای مثال بنویسند در نشریه همبستگی شماره فلان مطلبی دارم که در آن از رهبران جمهوری اسلامی به‌عنوان یک‌مشت دزد و قاتل و جنایتکار نام‌برده‌ام و در CDشماره یک سیستم قضائی جمهوری اسلامی را زیر سؤال برده‌ام و از هر یک از آن‌ها یک نسخه تهیه کند و به همراه گزارش برای آن‌ها پست کند. آن‌ها گزارش را می‌خوانند و نمونه‌ها را نیز نگاه می‌کنند و به‌خوبی متوجه میزان فعالیت‌ها و کم و کاستی‌های آن می‌شوند. این نوع گزارش دهی کمک می‌کند پرونده‌ها دقیق‌تر و منصفانه‌تر موردبررسی قرار بگیرند.

سهیلا ابوالحسنی : پناهندگی یک انتخاب

پناهندگی یک انتخاب پناهندگی یک انتخاب اجباری برای کسانی است که در کشوری، با هزاران مشکلاجتماعی، اقتصادی و یا سیاسی دست‌به‌گریبان هستند. انسان‌هایی که در کشور خود از حقوق اولیه شهروندی نیز برخوردار نیستند و باید بین دل‌بستگی‌ها و وابستگی‌ها یا یک زندگی ساده و انسانی، یکی را انتخاب کنند. کسی که حاضر به پناهندگی می‌شود آن‌قدر شرایط گُمانه‌اش دچار بحران است که تمام سختی‌های مراحل مهاجرت را به جان می‌خرد تا بتواند گُمانه‌اش را نجات دهد. باید برای تمام سختی‌ها آماده باشد، مشکلاتی نظیر فقر و نداری، آوارگی، دل‌تنگی و استرس مصاحبه و انتظار پاسخ مثبت یا منفی اداره مهاجرت و تازه اگر خوش‌شانس باشد و همان مصاحبه اول قبول شود تازه به صفر می‌رسد؛اما اینکه چرا باید یک انسان مجبور به انتخاب، آن‌هم انتخاب به این مهمی شود برمی‌گردد به جامعه‌ای که در آن زندگی کرده، شرایط امروز پناهندگان ایرانی انتخابی بین خوب و بد نیست، انتخاب بین بد و بدتر است. همیشه این کابوس را دارد که اگر عزیزی را از دست بدهد و دیگر نبیندش چه؟ باید این حقیقت را بدانیم که ریشه تمام مسائل و مشکلاتانسان‌ها در این دنیا جوامع سرمایه‌داری است. تا زمانی که خط و خطوطی به نام مرز وجود داشته باشد تا زمانی که دولت‌ها برای منافع خود و رشد خود مردم را در مضیقه قرار می‌دهند تا زمانی که انسان‌ها حق انتخاب زندگی در نقطه‌ای از دنیا را آزادانه ندارند، مسئله و مشکلات پناهندگی وجود خواهد داشت. مرز و مذهب دستاویزهای جامعه سرمایه‌داری هستند؛ و جمهوری اسلامی ایران نیز از تمام دستاویزهای مذهبی و ناسیونالیستی برای بهره‌کشی از انسان‌ها و ایجاد تفرقه میان آن‌ها استفاده می‌کند و هرروز بیشتر از دیروز عرصه را بر مردم ایران تنگ می‌کند تا آنجا که انسان را وامی‌دارد تا هر آنچه و آن‌کس را دوست دارد رها کند تا بالاخره روزی بتواند تنها به‌عنوان یک انسان به‌ظاهر آزاد زندگی و فعالیت کند. نظام ننگین جمهوری اسلامی ایران آن‌قدر به ما مرگ داد تا به تب راضی شدیم و پناهندگی را برای بقا انتخاب کردیم. به امید براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران به امید جامعه سکولار و سوسیالیسم

احسان مظفری : برخی شاخصه‌های نظام جمهوری اسلامی

جمهوری اسلامی در طول ۳۵ سال زمامداری، سیاست‌ها و اقدامات  غلط و مزورانهٔ زیادی داشته است. ازجمله می‌توان جنگ ۸ ساله، تشکیل سازمان جنایتکار سپاه و حمایت و پشتیبانی تروریسم در نقاط مختلف جهان را  نام برد.

فساد اقتصادی

رشوه و اختلاس یکی از ویژگی‌های اصلی سیستم اقتصادی ایران است که رو به افزایش است. به حدی که خود رسانه‌های حکومتی ناچار به افشای تنها اندکی از آن‌ها می‌شوند. پروندهٔ ۱۲۳هزارمیلیاردی ازجملهٔ آن‌هاست. به‌مرورزمان رشوه دادن و رشوه گرفتن جزئی از مناسبات غیررسمی اداره‌ها شده است به‌طوری‌که کارکنان دولت بدون دریافت رشوه حاضر به انجام به‌موقع و درست وظایف کاری خود در مقابل مراجعه‌کنندگان نیستند. بنا بر گزارش سازمان شفافیت بین‌المللی که به بررسی شاخص فساد و رشوه‌گیری می‌پردازد ایران رتبهٔ ۱۶۸ در بین ۱۸۰ کشور جهان را دارد.

بیکاری، فقر و اعتیاد

بر اساس گزارشی از نشریهٔ تحقیقات اقتصادی خاورمیانه در سال ۲۰۰۵ حدود ۴۰ درصد مردم ایران بیکار بودند. بیکاری و به دنبال آن اعتیاد، به دلیل دسترسی بسیار آسان به مواد مخدر در ایران (که این امر هم از لطف برادران قاچاقچی سپاه است) یکی از پیامدهای بارز بیکاری است رشد زیادی داشته است و نزدیک به ۶ میلیون در ایران دچار اعتیاد هستند. اعتیاد و به دنبال آن فقر منجر به دزدی، ناامنی، ناامیدی و خودکشی شده است.

زیر پا گذاشتن حقوق بشر

مجمع عمومی سازمان ملل قطعنامه‌های بسیاری را در ارتباط با نقض حقوق بشر در ایران صادر کرده است. احمد شهید خبرنگار ویژه سازمان ملل ایران را یکی از ناقضان اصلی حقوق بشر معرفی می‌کند. جمهوری اسلامی در طی ۳۵ سال برای ادامه حیات خویش از هیچ جنایتی امتناع نکرده است. سرکوب معترضان، زندان، شکنجه روحی و جسمی زندانیان و اعدام ازجمله جنایات جمهوری اسلامی بوده است. ناگفته نماند در این میان تنها کاری که اتحادیه اروپا (برای رضایت افکار عمومی) انجام داده

بلوکه کردن اموال و دارایی‌های بعضی از فرماندهان سپاه و مقامات قضایی بوده است.

احسان مظفری