بایگانی دسته: مقالات

بابک رهنما: خامنه‌ای مجرم اصلی!

Babak Rahnama

ایران،نامی است که این روزها تداعی‌کننده حقایقی چون تحریم،گرانی و فقر، شکنجه،زندان و اعدام و…می‌باشد. اینروزها خبری از ایران نمیشنویم که به این واژه ها مزین نباشد.

حاکمان رژیم اسلامی این روزها برای حفظ حاکمیت ننگین خود بر ایران از جان ایرانیان مایه می‌گذارند وآ ثار تحریم‌هایی که بر ایران تحمیل شده است تنها متوجه مردم بی‌دفاع ایران می‌باشد که بازیچه قدرت‌طلبی سیری‌ ناپذیر این فرومایگان شده است. تولید بنزین سرطان‌زای داخلی فاقد استانداردهای بین‌المللی، کمبود داروهای اساسی چون داروهای بیهوشی و مسائلی از این دست مشکلاتی نیستند که همانند گرانی و تورم با صبوری و قناعت مردم ایران بتوان با آنها کنار آمد، این مسائل جان مردم را تهدید می‌کند. ساکنان سرزمین وسیعی که دارای منابع غنی ازمعادن و نفت و گاز و دیگر ثروت‌های زیرزمینی می‌باشد به چه دلیل بایستی دچار چنین شرایطی شود؟ گناه مردم ایران چیست؟ آیا این تاوان همان انقلابی است که در سال ۵۷ به امید آزادی از استبداد و خودکامگی کردند؟ انقلابی که نتیجه‌اش تقدیم ایران به همین کسانی شد که امروزه آن را به این ذلت کشانده‌اند؟ مسئول اینهمه انزوا وعقب ماندگی کیست؟ پر واضح است که ایران کنونی دستاورد ندانم‌ کاری‌ها وسوء مدیریت‌های مسئولان جمهوری اسلامی و در رأس آنها رهبر رژیم، خامنه‌ای است، اما من تقصیر اصلی را متوجه خامنه‌ای می‌بینم چرا که او حتی فراتر از قانون اساسی، همه امور مملکت و ملت را در ید قدرت خود گرفته و بر همه مسئولان کشوری و لشکری تسلط مطلق دارد تاجایی که برای تداوم رهبری‌اش مقوله‌ای به اسم نظارت استصوابی را در انتخابات مجلس خبرگان باب کرد تا مبادا نماینده‌ای مستقل و منتقد به مجلس خبرگان راه یابد و به ساحت رهبری وخطاهای او معترض شود وبدین ترتیب هیچکس در مملکت ۷۵ میلیونی جرأت و حق اعتراض و انتقاد از او را ندارد و او یکه ‌تاز این میدان وسیع است.
خامنه‌ای بزرگترین مجرم است زیرا تحریم‌هایی که امروز ایران را به ورطه نابودی کشانده است نتیجه شعارگویی‌ها و ندانم کاری‌های همان رئیس جمهوری است که خامنه ای در سال ۸۸ به قیمت خون جوانان، او را به این مقام منصوب کرد وبرای دفاع از او در مقابل اکثریت مردم ایستاد.

 

عبدالله اسدی: در حاشیه تبریک سال نو چند نکته در مورد سالی که گذشت

Abe Asadi

سال نو را به مردم ایران و متقاضیان پناهندگی تبریک می‌گویم و امیدوارم سال ۹۳ سالی پر از شادی و موفقیت برای مردم ایران و پناهندگان ایرانی باشد. سال نو دیگری از راه رسید؛ سال گذشته سالی پر از تلاش برای رسیدن به شرایط و زندگی بهترو سالی برای نجات از یک زندگی سخت در ایران بود.

در سال ۹۲ همچنان سفره کارگران خالی بود،دست مزدهای آنها افزایش پیدا نکرد، حق تجمع و ایجاد تشکل و حق اعتصاب برای آنها همچنان ممنوع بود، حقوق‌های به تاخیر افتاده بسیاری از آنها پرداخت نشد و فرزندان کارگران و بسیاری از مردم زحمتکش بدلیل بی‌پولی و فشارهای اقتصادی برای ادامه تحصیل با سختی‌های زیادی مواجه شدند و یا از ادامه تحصیل بازماندند.اما مبارزه آنها برای ایجاد شرایطی بهتر و قانون کاریانسانی‌تری ادامه یافت. در سال گذشته کودکان کار و خیابان چشمگیر و تکاندهنده بود اما تلاش برای ایجاد جامعه‌ای انسانی که کودکان در آن کودکانه زندگی کنند و کودکانه بخورند و بپوشند و تمام دنیا را مال خود بدانند جریان داشت.

در همین یک سال گذشته جامعه زنان همچنان توسط دستگاههای قضائی و مزدوران حکومت اسلامی و لمپن اسلامی‌ها، بدلیل زن بودنشان و بدلیل طرز لباس پوشیدنشان،شادی کردنشان، عاشق شدنشان ودوست پسر گرفتنشان و انتخاب آزادانه خودشان مورد تبعیض و نابرابری و مورد بدرفتاری قرار گرفتند.اما در سال گذشته و در اعماق جامعه ایران و در دل شرایط موجود، تلاش و مبارزه و مقاومت زنان برای پایان دادن به وضعیت فوق به اشکال گوناگون ادامه یافت.

در سالی که گذشت دانشجویان و جوانان همچنان در شرایط سخت پلیسی و زیر سایه نحس گروههای حراستی و کمیته‌های انضباطی و دانشجویان پاسدار بسیجی، سال ۹۲ را به پایان رساندند ولی مبارزه آنها برای بوجود آوردن محیطی آزاد و غیرپلیسی و شرایطی بهتر برای ادامه تحصیل و بیان آزادانه خود در دانشگاهها در ابعاد بسیار وسیعی ادامه پیدا کرد.

در سال ۹۲ فقر و بیکاری در ابعاد بسیار غیر قابل تصوری گسترش پیدا کرد و زندگی میلیونها نفر از کارگران و مردم زحمتکش را تحت تاثیر قرار داد.خود مسئولین و کارشناسان و اقتصاددانان جمهوری اسلامی افزایش نرخ تورم را تا ۳۸ درصد براورد می‌کنند و این روند همچنان رو به افزایش است. در سال گذشته آلودگی هوا به یک معضلاساسی برای منابع طبیعی و محیط زیست در بخشهای زیادی از مناطق ایران تبدیل شد.تبعات ناشی از آلودگی هوا و خشک شدن دریاچه‌ها قبل از هرچیز تندرستی و سلامتی میلیونها انسان را بطور جدی بهمخاطره انداخته است.این آلودگی در ایران چنان ابعاد فاجعه باری به خود گرفته که تاکنون هزاران نفر در اثر مسمومیت و تنگی نفس و مشکلات ریوی،سرطان، ناراحتی‌های قلبی و کم خونی به بیمارستان‌ها مراجعه کرده‌اند.ستاد مرکزی معاینه فنی خودروهای تهران اعلام کرده بود که ایران سومین کشور از نظر آلودی هوا در جهان است.رئیس کمیسیون سلامت و محیط زیست شورای شهر تهران نیز گفته است که هر ماه ۲۷۷ مرگ در سراسر کشور در اثر آلودگی هوا گزارش می‌‌شود.سازمان بهداشت جهانی نیز در تازه‌ترین گزارش خود از تبعات آلودی هوا به این نوع علائم از بیماری‌ها اشاره کرده است.

سال گذشته نیز سال بحران انرژی هسته‌ای و سال سرفرود آوردن جمهوری اسلامی در مقابل آمریکا و غرب بود. سال شکسته شدن مقدسات ایدئولوژیک اسلامی و کوتاه آمدن در مقابل ”شیطان بزرگ”بود.این بحران علیرغم نشست‌ها و مذاکرات مختلفی که میان غرب و جمهوری اسلامی بر سر موضوع هسته‌ایداشته‌اندنه تنها هیچ گشایشی در جهت کاهش این بحران وزندگی بهتری برای مردم پیش نرفته است، اعتراض برخی از اصول گرایان حکومتی را نیز در پی داشته است و صفوفشان از هر دوره‌ایتیره‌تر و بهم ریخته‌تر شده استبطوری که تعدادی از آنها بابت این موضوع به هم تسلیت گفتند و یکی از روزنامه‌های وابسته به حکومت اسلامی صفحه اول خود را سیاه کرد و جام زهرشان را سرکشیدند.

رژیمی که خود دارای اخلاقیات عقب مانده و متهم به فساد مالی و اداری و دزدی و چپاول دسترنج مردم است، رژیمی که مبارزات مردم را سرکوب می‌کند،زندانیان سیاسی را به خاک و خون می‌کشد و از ترس شورش و انقلاب مردم خواب از سرشپریده است، نهمی‌تواند به فکر راه حلی برای کاهش آلودگی هوا باشد و نه جلوگیری از بین رفتن منابع طبیعی.نداشتن راه حل برای کاهش آلودگی هوا تنها از سر کمبود بودجه و اقتصاد ضعیف کشور نیست،جنبه فرهنگی هم دارد.رژیمی که هیچ ارزشی برای جان انسان قائل نباشد، که نیست، نمی‌تواندبه فکر کاهش آلودگی هوا و زیبائی و سالم سازی محیط زیست باشد و اساسا این کار از فرهنگ جمهوری اسلامی بر نمی‌‌آید.

درخواست‌هایپناهندگی ایرانیان در سال گذشته علیرغم سیاست‌های سختگیرانه غرب در زمینه صدور ویزا و ایجاد موانع مختلف در راه پذیرش پناهندگان گسترش بیشتری پیدا کرد.افزایش درخواست‌های پناهندگی ایرانیان محصول شرایطی است که بطور مختصر توضیح دادم. بسیاری از متقاضیان پناهندگی کسانی هستند که تحت حاکمیت چنین حکومتی جان به لبشان رسیده است.اینها نه رغبتی برای ادامه تحصیل در ایران دارند و نه اگرهم ادامه تحصیل می‌دادندمی‌توانستند شغل مناسبی پیدا کنند.برای همه چیز در ایران باید پارتی داشته باشید، باید رشوه بدهید، یا باید همرنگ و همکارشان شوید و دست همکاری به آنها بدهید. بسیاری از متقاضیان پناهندگی زنانی هستند که از قوانین ضد زن فرار کرده‌اند، زنانی که نخواسته‌اند بیشتر از این گرفتار دست قوانین و سنت‌هاو باورهای تبعیض آمیز و مردسالارشوند.دختران و پسران جوانی که از شادی و تفریح و از انتخاب آزادانه محروم هستند، کسانی که هیچ علاقه‌ای به زندگی در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی ندارند،کسانی هستند که بیکاراند و آینده روشنی برای ادامه زندگی در ایران ندارند و از آلودگی هوا تا آلودگی حکومت و سیستم قضائی به بی‌عدالتی و فساد اداری و اخلاقی و فرهنگی و همه و همه ناراضی هستند.در میان متقاضیان پناهندگی خانواده‌هایزیادی به چشم می‌خورندکه برای نجات فرزندان خود از کشیدنبه اعتیاد و گرفتاری‌های اجتماعی مجبور به ترک ایران و درخواست پناهندگی در خارج از مرزهای این کشور شده‌اند.پناهجویان ایرانی اگر بخواهند در کشورهای غربی و در کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل به عنوان پناهنده پذیرفته شوند، باید در مصاحبه‌های خود با کارمندان دولت و در دادگاه‌های مهاجرتی مستدل حرف بزنند و بسیار قوی ظاهر شوند. در هر جای جهان که باشند نباید برای مقامات امور پناهندگی دست پهن کنند و گردن کج کنند تا به آنها حق پناهندگی بدهند.حق پناهندگی یک حق به‌رسمیت شناخته شده برای کسانی است که جان و زندگیشان در معرض خطر قرارمی‌گیرد.اما باید به طور فردی توضیح دهند چرا و چگونه جانشان در معرض خطر قرار گرفته است.کی و کجا؟ از طرف کدام نیرو؟ کدام گروه؟ و اینکه چگونه توانستید فرار کنید و خود را به اینجا برسانید؟ برای آمادگی و آگاهی و دانش و معلومات بیشتر در زمینه درخواست پناهندگی بهترین راه حل این است کهقبل از هر چیز با فدراسیون و با کارشناسان امور پناهندگی تماس بگیرید. ******

 

 

 

 

سهیلا ابوالحسنی: ناظر قیمت‌ها کجاست؟

soheila 182 x 253

همان طورکه همه می‌دانند به دلیل بی‌تدبیریه نظام حاکم بر ایران، در سالهای کنونی، سایه سنگین مشکلات اقتصادی زندگی روزمره‌ی مردم را تاریک و تاریک تر کرده است.علی‌الخصوص هنگام نوروز که خشکبار، میوه و پوشاک جزو اقلام اصلی مصرفیه سال نو محسوب می شود و تامین هزینه‌های آن در وضعیت اقتصادی نا به سامان کنونی بخش اصلیهنگرانی‌های مردم در ایران است. عدم وجود نظارت بر قیمتها و نقش بی رنگ ماموران سازمان تعضیرات که گاه با گرفتن رشوه از مغازه‌داران سعی در تامین هزینه‌های خود دارد بر این مشکل دامن می‌زند. اختلاف بارز قیمتها و نرخ‌های اعلام شده از طرف سازمان تعزیرات و روئسایاتحادیه‌های مختلف اصناف با قیمتهای بازار، نشان دهنده همین نقش بیرنگ و بی نظارتی اقتصادی در جامعه می‌باشد. این آشفتگیها اگر چه برای خیلی از مسئولین حکومتی دغدغه اصلی محسوب نمی‌شود اما دلنگرانی، غم و فشار اقتصادی دو چندان بر خانواده‌ها تحمیل می‌کند. در سالهای حکومت جمهوری اسلامی در ایران همواره راه حل‌های اقتصادی دولت برای کنترل قیمتها در بازار و به خصوص در بازار مواد غذایی، قربانی کردن کیفییت در کمییت مواد غذایی می‌باشد تا شاید بتوانند اعلام کنند که موفق به محار قیمتهای صعودی بازار شده‌اند اما مردم ایران با آگاهی کامل راه کارهای بی‌کار آمد جمهوری اسلامی را همواره شناخته و هیچگونه اعتماد و یا امیدی به حکومت ندارند. افزایش روز افزون هزینه‌ها و کاهش قدرت خرید مردم و به طبع آن مشکلات اقتصادی در طول زمان از لحاظ روحی نیز بسیاری از مردم را با مشکلات عدیده‌ای مواجه کرده است.آمار بالای خودکشی زنان خیابانی وطلاق همه وهمه بیانگر این مسئله می‌باشد. از سوی دیگر عدم پذیرفتن مسئولیت این مشکلات از سوی مقامات حکومتی و سرباز زدن آنان از ریشه یابی این مصائب، راه را بر هر گونه ارائه راه حل از سوی آگاهان اقتصادی می‌بندد. عدم واقعگرایی و گذاشتن سرپوش بر مشکلات داخلی ایران شاید راه حلی نه چندان کارآمد باشد تا شاید فرصتی اندک به عمر این حکومت ننگین بیفزاید .

مهرنوش لطفی: بکارت عرف یک حکومت عقب مانده

mehrnoosh lotfi 209 x 304 156 x 228

می خواهم نگاهی به عرف جامعه ایران بیاندازم. در واقع عرف، یک نگاه سنتی به مسائل در زندگی انسانها یک جامعه می‌باشد که به درازای تاریخ در بطن آن جامعه جایگاهی خاص دارد و در بعضی از موارد عرف جامعه قوی‌تر از قانون عمل می‌کند یکی از این موارد، مسئله بکارت زنان در جامعه ایران می‌باشد. یعنی هنوز تعریف اکثریت مردم از یک دختر خوب و نجیب دست نخوردگی اوست. با وجود اینکه در جامعه امروزی ایران روابط پیش از ازدواج به خصوص برای مردان در حال فرو ریختن است، اما تناقض این جاست که به محض این که پای ازدواج به میان می‌آید بکارت زن مهم می‌شود و بسیاری از افراد تحصیلکرده و روشنفکر جامعه ایران می‌گویند پرده بکارت برایشان موضوعی بی اهمیت است اما در عمل حاضر نیستند که با دختران غیر باکره ازدوج کنند. وقتی بعضی از این افراد که حاضر به ازدواج با این دختران می‌شوند به این موضوع به عنوان یک امتیاز برای آینده خود نگاه می‌کنند تا هر وقت بخواهند از آن علیه زن استفاده کنند و با وجود مقررات سخت اسلامی که توسط دولت ایران بر روابط دو جنس مخالف پیش از ازدواج اعمال می‌شود که تمامی این قوانین بر مبنای احکام زن ستیزانه اسلامی تعیین شده است که همچون زنجیرهای محکمی‌ست، برای به استثمار کشیدن هر چه بیشتر زنان در جامعه ایران و در کنار این قوانین ضد بشری حکومتی، پا فشاری احمقانه‌ای را از طرف جامعه مذهبی ایران می‌بینیم که شخصی‌ترین عضو و اندام جنسی زنان را به گروگان گرفته‌اند و می‌گویند این نجابت است و زنان فقط زندانبان هستند که دیگران باید درباره شخصی‌ترین مسئله زنان تصمیم بگیرند. البته قرنهاست که مذهب وجامعه مرد سالار ایران برای زنان تصمیم گرفته‌اند و زنان فقط اجرا کرده‌اند و رسوم و خرافات را پاس داشته‌اند. به راستی چرا جامعه مردسالار ایران به این ترتیب زن را با تمام وجود دست نخورده‌اش منضم به خود کند و زنان به مثابه ملک شخصی یا دارایی برای مردان محسوب شوند؟ این یک نوع بردگی تاریخی و تبعیض جنسیتی است. آیا تا به حال جامعه سنتی و اسلامی ایران از خود پرسیده بکارت مردان چگونه مشخص می‌شود؟ البته نه، چون جامعه مرد سالار ایران ضرورتی نمی‌بیند یا شاید مطابق عصر حجر فکر می‌کنند که مرد غریزه دارد و زن هیچ. به راستی چه کسی تعیین کرده است که نیاز مرد باید برآورده شود ولی برای زن نه؟ و چرا خود زنان جامعه ایران هنوز به این باور برابری جنسیتی نرسیده‌اند؟ چرا بسیاری از این دخترکان ماجراجو و در عین حال محبوس، در عرف جامعه ایران تن به احمقانه‌ترین و تحقیرآمیزترین کار یعنی انجام عمل بکارت می‌دهند؟ در واقع با این عمل دخترکان سرزمینمان تن به یک باکرگی اجباری و به یک بی‌هویتی انسانی و جنسی می‌دهند و برای همیشه خود را در قفس عرف و مذهب زندانی می کنند. اما زنان جامعه ایران امروز برای رهایی باید از درب‌های پوسیده تعصب و سنتها و مذاهب نادرست و ترس، رد شوند. در ابتدا خود زنان باید به این باور برسند که عرف جامعه مثل پوست پوسیده‌ای است که وقت رد شدن از آن است. در واقع با رد شدن از این عرف نادرست جامعه تبعیض جنسیتی و تحقیر جنسیتی از بین خواهد رفت و زمانی که گرایشهای جنسی با حقوق برابر برای زن و مرد همراه شود، نابهنجاریهای اجتماعی برای زنان ایران کاهش می یابد. در واقع زنان ایران باید باکرگی را از مغزهایشان بیرون کنند. آن وقت خواهند دید که جامعه مذهبی و مرد سالار ایران امروز این برابری جنسیتی را خواهد پذیرفت. حداقل بیاییم متعصبانه نگاه نکنیم بلکه فکر کنیم.

به امید برابریهای جنسی در ایران

 

نازنین صدیقی: بهاران خجسته باد

bild

قبل از هر چیز فرا رسیدن سال ۱۳۹۳ را به همه خوانندگان نشریه همبستگی تبریک می‌گویم. امیدوارم که سال جدید، برگ روشن و پیروزمندی را در کتاب زندگی همه ما ورق بزند.

سالگذشتهسالشدت یافتن هر چه بیشتربحرانسیاسیواقتصادیدر جمهوریاسلامیبود. سال بالا گرفتن هر چه بیشتر اختلافات جناحی بود. سال ۱۳۹۲سالافزایشبازهمبیشترگرانیوبیکاری،سالسقوط هولناکسطحمعیشتمردموسالافزایشبی‌سابقهاعدام‌ها بود. جمهوری اسلامی در سال گذشته رکورد دیگری در افزایش اعدام‌ها در دنیا به جا گذاشت. دولت بنفشروحانیباشعارتعادلوتعاملبه قدرت رسیدوبالیستچهاراعدامدرروز و پایین آوردن هر چه بیشتر سطح معیشت مردم بهسرعتچهرهواقعیخودرابه جامعهنشانداد. روی کار آمدن دولت روحانی بار دیگر به مردم ثابت کرد که تنها راه رهایی، سرنگونی انقلابی حکومت اسلامی است.

سال گذشته سال اعتراضات بسیاری نیز بود. اعتراضات کارگران، زندانیان سیاسی و خانواده‌هایشان و همچنین اعتراضات خانواده‌های محکومین به اعدام. همچنین در سال گذشته ما شاهد فرار هر چه بیشتر مردم از ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی و پناهنده شدن آنان به کشورهای مختلف پناهنده پذیر بودیم. هر چه فشارها بر زندگی مردم چه از لحاظ سیاسی و اجتماعی و چه از لحاظ اقتصادی بیشتر گردد؛ آنان که امکان گریز دارند، از جهنم زندگی در ایران می‌گریزند.

در دنیای پناهندگی نیز ما شاهد تغییر و تحولاتی بودیم. سال گذشته، سال غرق شدن کشتی‌های حامل پناهجویان در آب‌های اندونزی و استرالیا بود؛ سال اسکان اجباری پناهجویان در جزایری کوچک در اقیانوسیه و اندونزی. سال بستن مرزهای استرالیا به روی فراریان از دولتهای دیکتاتوری بود. سال ۱۳۹۲ البته سال اقامت پناهجویان نیز بود. هر هفته و هر ماه فدراسیون شاهد پیروزی پناهجویان در پروسه پناهندگی‌شان در کشور سوئد بود. سال مبارزات حقوقی و آکسیون‌های مختلف در اعتراض به قوانین پناهنده پذیری دول اروپایی بود و این مبارزات همچنان ادامه دارد.

و اکنون چند روزی از شروع سال ۱۳۹۲ خورشیدی می‌گذرد و ما مردمی که هر سال آمدن بهار را جشن می‌گیریم با آرزوهای جدید و برنامه‌های نو به رویارویی با فراز و نشیب‌های سال جاری می‌رویم و امید به تغییر هر چه بهتر و هر چه مثمرثمرتر در زندگی خود داریم.

در نشریه همبستگی شاهد رویدادها و تحولات جدیدی هستیم. نشریه، همکاران زیادی را در طول سال گذشته پیدا کرده و گروه کاری تازه نفس و پر از اشتیاقی را با خود همراه دارد. سروناز سینایی مسئولیت بخش فنی نشریه را به عهده گرفته و میلاد رابعی، خالد زارعی، سهیلا ابوالحسنی، سارا ادیب، مهسا فعالزاده، نازنین صدیقی و عبدالله اسدی هیئت تحریریه این نشریه را تشکیل می‌دهند. امیدوارم که در کنار گروه کاری و همرزمان جدید و قدیم نشریه بتوانیم هر چه بیشتر کیفیت نشریه را بالا ببریم.

با امید به زندگی بهتر و با آرزوی تحقق یافتن آرمانهایمان

بهار ۱۳۹۳

نازنین صدیقی

میلاد رابعی: راسیسم، ناسیونالیسم و سیاست‌های ضد پناهندگی

milad R

در روزهایی که گذشت شاهد حرکات اعتراضی زنان و مردان جهان آزاد به مناسبت ۸ مارس و مقابله با زن‌ستیزی بودیم. همانطور که در خبرها شنیدید جمعی از تظاهرکنندگان ۸ مارس در مالمو مورد ضرب و شتم راسیست ها و ناسیونالیست‌های سوئدی قرار گرفتند که در نتیجه حال جسمی یکی از این افراد شدیدا به وخامت گرایید. چیزی که در جریان این اتفاق جالب توجه بود، این بود که این بار ضرب و شتم شوندگان نه فقط مهاجرینی خارجی، بلکه معترضین به بی‌حقوقی زنان در جامعه بودند. این نکته نشان می‌دهد که راسیسم و ناسیونالیسم پکیجی از تفکرات و اخلاقیات متحجرانه و عقب مانده است که هرگز بنا به تعریف نمی‌تواند خواهان برابری حقوق زن و مرد باشد. تفکری که منافی برابری انسانها بر هر اساس و دسته بندی باشد بدون شک در سایر زمینه‌ها هم قائل به برابری نیست. برای مثال راسیست‌ها و ناسیونالیست‌هایی که نژاد و ملیتی را – عموما نژاد و ملیت خودشان – برتر از سایر ملت‌ها و نژادها می‌دانند و در قالب نژادی و ملی معتقد به برابری نیستند، در شئون دیگر اجتماعی نیز برابری را نمی‌پذیرند. سوئدی‌ای که معتقد است نسبت به سایر نژادها و ملیت‌ها برتری دارد، در قدم بعدی معتقد به برتری مردان بر زنان سوئدی هم خواهد بود. راسیسم و ناسیونالیسم همیشه توام با تفکرات مردسالارانه و زن ستیزانه است. در کشور ایران هم جنبشی را پیدا نمی‌کنیم که مخالف حضور و فعالیت آزادانه افغان‌ها در کشور باشد و در عین حال از حقوق پایمال شده زنان نیز حمایت کند. و یا نابرابری اجتماعی و اختلاف طبقاتی مساله او باشد. همیشه احزاب و جریانات فوق ارتجاعی و دست راستی به مجموعه‌ای از تفکرات ضد بشری معتقدند. که این باورها یکدیگر را « تکمیل » می‌کنند. و در مقابل این جریانات عقب مانده، بشریت آزادیخواهی وجود دارد که معتقد به برابری و انساندوستی در تمام شئون جامعه است و بشریتی که همزمان به اختلاف طبقاتی و بی‌حقوقی زنان و کودکان و پناهندگان اعتراض دارد و ظلم و نابرابری را در هیچ زمینه‌ای و به هیچ شکلی نمی‌پذیرد. اوباشی که به تظاهرکنندگان مالمو حمله بردند، به روشنی نشان دادند که راسیسم و ناسیونالیسم دشمن اصلی همه آزادیخواهی‌ها و همه برابری طلبی‌هاست و تظاهرات مردم علیه مردسالاری را – که ظاهرا ربطی به امر وی ندارد – تاب نمی‌آورد.

ریشه مخالفت نژادپرستان و قوم‌پرستان با پناهندگان خارجی – بر خلاف ادعاهای خودشان – در میزان جزم و جنایتی که این پناهندگان مرتکب می‌شوند و یا آسیبی کهبه نظام اجتماعی آن کشور وارد می‌رسانند نیست. دغدغه این جماعت ابدا حفظ نظم و پائین آوردن جرائم اجتماعی نیست. اینها با نژادهای دیگر، با زبان‌های دیگر و با انسان‌های متفاوت با خودشان مشکل دارند. مشکل اینها دقیقا رنگ موها و چشم‌ها و پوست آدمهاست و کلماتی است که ادا می‌کنند. اینها مثل ناسیونالیست‌های دیگر کشورها، ملیت و نژاد خود را اصیل و پاک می‌پندارند و خود را منشا هستی بشریت و تمدن می‌انگارند. درست مثل پسرعموهای ناسیونالیست ایرانیشان.

راسیسم، ناسیونالیسم و قوم پرستی را درست مانند پدیده‌هایی چون زن ستیزی و مردسالاری، کودک آزاری و مذهب باید افشا کرد. در جهان امروز اینها همه در کنار هم مجموعه اعتقادات و تفکرات عقب مانده‌ای را تشکیل می‌دهند که علیه بشریت آزاد و انسان و انسانیت عمل می‌کند. پدیده‌هایی که همگی در خدمت و توجیه نظام اقتصادی حاکم و سرمایه‌داری است. همزمان باید به جنگ تمام این پدیده‌های غیر انسانی رفت تا ارکان اجتماعی و پایه‌های نظری کاپیتالیسم متزلزل شودو انداختن کلیت نظام سرمایه آسان‌تر گردد.

مهسا فعالزاده: دوگانگی زندگی جوانان ایران در نظام ننگین جمهوری اسلامی

 

mahsa f 268 x 360

ایران از جمعیتی جوان و در نتیجه جامعه‌ای با اکثریتی جوان برخوردار است. دوره جوانی، دوره شکل‌گیری و قوام یافتن شخصیت فرد و هویت اوست. سبکها و نحوه گذران اوقات فراغت جوانان می‌تواند نقشی مؤثر در شکل‌ گیری شخصیت آنان و همینطور سازندگی جامعه داشته باشد. در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی هیچ برنامه و راهکاری برای زندگی جوانان در نظر گرفته نشده است. اصولا دوران جوانی دوران سراسر از ماجراجویی و شیطنتهای خاص خود است و همه اینها در کنار هم اگر در خط مسیر درستش انجام شود منجر به شکوفایی جوانان و در نتیجه بالندگی و شکوفایی جامعه میگردد. جوان ایرانی محروم از همه اینهاست. در ایران تحت سلطه نظام اسلامی، اصولا زندگی، سیاه و غم انگیز است. اما به رغم همه سیاهی و غم و تمام جو پلیسی که به جامعه تحمیل میکنند جوان ایرانی باز راه خود را برای شاد بودن و عقب نماندن از آخرین دستاوردهای زندگی مدرن باز میکند. به قول به اصطلاح متفکرین و تحلیلگران نظام، جوان ایرانی دست به هنجار شکنی میزند. یکی انواع هنجارشکنی هایی که در بین جوانان در نظام ننگین جمهوری اسلامی انجام میشود مانند “مدگرایی” در جامعه است که از فعالیتگستردهو “زیرزمینی” مزون‌هاییدرشهرهای مختلفخبردادهکه “دختر‌ها و پسرهای شیک‌ پوش و خوش‌اندام” را جذب و مراسم “شوی لباس” برگزارمی‌کنند. این مزون‌ها مانکن‌های خود را “اجاره” و یا “استخدام”می‌کنند و آنها را با “بر تن کردن لباس‌های مد روز” به خیابان‌ها می‌فرستند و در این راستا، “شرکت‌های بزرگی” نیز ایجاد شده‌اند که فعالیت اینمزون‌ها را مورد “پشتیبانی” قرار می‌دهند. این مبارزه جوان ایرانی برای عقب نماندن از آخرین مد روز از نظر جمهوری اسلامی هنجارشکنی است البته به نظر من به واقع چنین است، چرا که با این کار سیستم حکومت اسلامی را دچار خدشه کرده و به تخریب ستونهای نظام کمک بسزایی میکند.

هنجارشکنی جدید و از نظر سردمداران نظام “نادری” در کشور به صدا در آمده که طی آن، افراد پیش از ازدواج به بهانه آشنایی بیشتر، مدتی زندگی مشترک با یکدیگر را تجربه می‌کنند که جمهوری اسلامی این پدیده رامربوط به “تیپ خانواده‌ها و فضاهایی که متأثر از فرهنگ‌های بیرونی هستند” میداند. جوانان با این روش همزیستی قبل از امضای تکه ورقی به نام ازدواج در واقع تلاش میکنند یکدیگر را بیشتر شناخته و به دین ترتیب از ازدواجهای سنتی و پیامدهای جلوگیری میکنند.

از موارد دیگر می توان به مصرف الکل در ایران در کنار اعتیاد که یک بازار زیر زمینی برای فروشندگان و “ساقی” ها به وجود آورده است و از طرفی بخشی از تفریحات جوانان است اشاره کرد. پشت دیوارهای مجتمع‌های خصوصی و ویلاها این جوانان سیگارمی‌کشند، مشروب می‌خورند و می‌رقصند. دختران ایرانی، دور از چشمان مراقب “پلیس اخلاقی” با هم از یک سیگار می‌کشند و با دوستان مردشان دل و قلوه می‌دهند. رفتارهایی که بیشتر از آن ‌که شکلی از بیان فردی باشد، مقاومتی جمعی آشکار در برابر جمهوری ننگین اسلامی است.

این بخشی از زندگی دختران و پسران ایرانی است که غالبا از دید مردم سایر کشورها پنهان مانده است. بخشی که با تبلیغات حکومتی از ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی تفاوتی آشکار دارد. آنقدرجوانان ما درهرزمینه ای به بنبست خوردند که تمام وجودشان پر از انفعال است،اصلا حوصله این چیزها را ندارند. بطور طبیعی بشر مایل به دانستن است، مایل به حیات رو به رشد است.جوانان ما درمقابل جو پلیسی و سختی که حکومت برای مردم بوجود آورده تلاش میکنند اندک شادی را برای خود بیافرینند؛ بماند که این شادی، خود همراه با ترس بسیار است.

جوانان ما دارای یک زندگی خصوصی هستند که در آن خیلی اتفاقات می افتد که از بیرون نمی توان دید. برای اینکه اینها جرم محسوب میشوند و اینها هنجار شکنی حساب میشود و نیروهای امنیتی با آنها برخورد میکنند، آنها را شلاق میزنند، به زندان میبرند. انواع کنترل وجود دارد و همین مسئله باعث میشود که جوانان ما به این دو گانه زندگی کردن،عادت کنند. دوگانگی که اغلب اوقات برایشان نه تنها خوشانید نیست که پیامدهای غم انگیزی را بدنبال دارد. هر سال حکومت فاسد جمهوری اسلامی طرح‌های مختلف انتظامی را برای محدود کردن نوع پوشش جوانان به اجرا می‌گذارد، حامیان حکومت نیز چندین بار تجمع‌هایی در اعتراض به آنچه آنان “بدحجابی” می‌خوانند برگزار کرده‌اند طرح‌هایی که هیچگاه موفق نبوده‌اند.

خاطره لطفی: یا روسری یا توسری

khatereh L

بیش از سی سال از اجباری شدن حجاب برای زنان در ایران می‌گذرد. قانونی که از آغاز با شعار یا روسری یا تو سری به زنان تحمیل شد. زنانی که از ابتدایی‌ترین حق و حقوق شهروندی خود محروم شدند و حتی حق انتخاب نوع پوشش را در جامعه از دست دادند. در واقع حق انتخاب پوشش جزو حقوق ابتدایی هر انسانی است و در گیر شدن با آن مانع شکوفایی زنان در جامعه ایران شد.

غیر از تحقیر هر روزه ناشی از به سر کردن روسری یا چادر،زنان ایران باید با محدودیت‌هایی که در اجتماع به خاطر حجاب اجباری به آنان تحمیل شده است، دست و پنجه نرم کنند.تبعیضهای جنسیتی که زنان ایرانی در انتخاب رشته دانشگاهی یا انتخاب شغل در جامعه با آن درگیر هستند ناشی از حجاب اجباری‌ایست که بیش از سی سال بر زنان جامعه ایران توسط حاکمان جمهوری اسلامی تحمیل شده است.بر طبق ماده‌ی ۶۳۸قانون اسلامی ایراندر طول این مدت دولت ایران با روش‌های مختلف از برگزاری سمینار تا نیروی انتظامی و نیروی گشت در تلاش برای حفظ قانون حجاب اجباری که پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ بوده است تلاش می‌نماید. همان طور که می دانید موج جدید ورود زنان به عرصه اجتماع و مقاومت روز افزون زنان ایرانی در مقابل تحمیلات حاکمان جمهوری اسلامی بار دیگر حاکمان جمهوری اسلامی ایران را چنان ترسانده که دست به دامان نیروی انتطامی و گشت ارشاد شده‌اند.

چون زنان با پوششی که به اصطلاح حاکمان جمهوری اسلامی پوشش بی‌حجابمی‌نامند، با تردد در سطح شهرها به مانند عکس‌هایی هستند که لحظه‌های آزادی را ثبت می کنند. این زنان با انتخاب این نوع پوشش در واقع به دنبال آزادی و برخورداری از حق و حقوق شهروندی و حقوق برابر در جامعه هستند. اما تذکرات گشت ارشاد و بسیجیان و لباس شخصی‌ها و روحانیون در خیابانها و مراکز خرید و پارک‌های پر تردد شهری همیشه تبدیل به مشاجرات خیابانی و زد و خورد بین این زنان و نیروهای وابسته به حکومت شده است. صحنه‌هایی که حاکی از نقض حقوق زنان با روی کار آمدن جمهوری اسلامی پس ازانقلاب در اماکن عمومی ایران است.

در واقع گشت ارشاد بروز سیاست خشونت آمیز جمهوری اسلامی به زنان و دختران ایرانی بوده است. و زنان ایرانی صبح تا شب باید در مورد چگونگی پوشش خود فکر کنند و تصمیم بگیرند. چون به واقع هماهنگی ایجاد کردن بین آن چه خود زنان دوست دارند جلوه کنند، با آن چه حکومت از آنها می‌خواهد و حتی آن چه جامعه سنتی و اسلامی مردسالار ایران از آنها توقع دارد کار آسانی نیست. فرصتی که می‌تواند برای مطالعه و بحث و گفتگو و یا تفریح و شرکت در کارهای فرهنگی و اجتماعی صرف شود باید صرف تنظیم چگونگی پوشش وپیدا کردن راه‌های گذر از نیروی انتظامی و گشت ارشاد و رهایی از بازداشت ومسائل تجاوز در زندانهای جمهوری اسلامی که زنان و دختران ایرانی را تهدید می‌کنندشود.

. این حقیقت تلخی ایست که نیروی گشت ارشاد و نیروی انتظامی نوع پوشش بانوان ایرانی را بهانه می کند و با ترساندن و تهدیدشان به زنان و دختران ایرانی تجاوز می کنند و با حمایت هایی که حاکمان جمهوری از قوای خود می کنند این زنان به جایی راهی ندارند وصدای این جنایت وحشتناک به گوش کسی نمی رسد چه بسا بسیاری از زنانی که خود قربانی تجاوز در زندانهای جمهوری اسلامی بودند با افشای آن خود به پای چوبه های دار آویخته شدند.و گشت ارشاد با مز احمتهای که برای جامعه متفکر زنان جامعه ایران ایجاد می کنند و با دستگیر کردن آنها به خاطر بی حجابی آنها را راهی دادگاه می کنند و برای انها پرونده قضایی درست میشود و این زنان را به خاطر انتخاب نوع پوشش به پرداخت جرایم نقدی محکوم می نماید و این پرونده قضایی در سابقه قضایی این زنان باقی خواهد ماند و در اینده این زنان برای فعالیتهای شغلی نیازمند استعلام قضایی هستند که با گرفتن استعلام قضایی موقعیت شغلی خود را از دست خواهند داد.

بنابراین واقعیت این است که موضوع حجاب آگاهانه یا غیر آگاهانه بخش تاثیر گذاری از زندگی هر زن ایرانی ست.در واقع حکومت حجاب اجباری بخشی از سیاست کنترل فضای عمومی و ارعاب مردم برای رعایت ضروریات حاکمان جمهوری اسلامی است حکومت دینی ایران امروز فضای عمومی را ملک مطلق خود میداند و به هر ترتیبی که بخواهد با استفاده از قوایی که در اختیار دارد آن را دستکاری و کنترل می نماید و به جنایات ضد بشری خود ادامه می دهد.

اما جای سوال اینجاست مردمان ایران زمین تا کی می خواهند چشمشان را در برابر این همه جنایت و آدم کشی و غارت و شکنجه و تجاوز به زنان بی دفاع سرزمینمان را ببندند و به زندگی روز مره و ماشینی شان ادامه دهند تا کی می خواهند به هر وضعیت اسفناکی عادت کنند و طوری بر خورد نمایید که گویی روزانه فاجعه ای تازه در کشور مان رخ نمی دهد این سکوت سر سام اور هم تا به کی ادامه خواهد داشت

اما وقت آن است که مردم تصمیم بگیرند که اخوند و پاسدار و بسیجی راپس از سه دهه ستم و جنایت و خیانت و خونخواری از جامعه بیرون رانند وقت آن است که مقاومتهای فردی زنان در مقابل گشت ارشاد و نیروی انتظامی تبدیل به عمل جمعی در فضای عمومی جامعه شود همان طور که در بهمن سال ۵۷ زنان سرزمینمان با همبستگی در کنار مردان به مبارزه برای ازادی پرداختند امروز نیز وقت آن است که به مانند همان زمان که برای به دست آوردن آزادی در خیابانها حضور داشتند امروز نیز وقت آن است که بانوان سرزمینمان در کنار مردان در خیابانها و با همدیگر و با همبستگی خود بار دیگر سرنوشتی دیگر برای ایران رقم بزنید و این جنایت کاران جمهوری اسلامی را از کشور بیرون برانیم.

خالد زارعی: مادر تو به من درس استقامت آموختی

khaled 2 159 x 218

بعد از مرگ ستار بهشتی وبلاگ نویسی که به‌ صورت ناجوانمردانه، برای ندای حق‌طلبانه خود، توسط جنایتکاران جمهوری اسلامی در ۱۳ آبان ۹۱ کشته شد، داغ بزرگی بر دل تمام فعالین سیاسی و وبلاگ نویسان و از همه مهمتر مادر دلسوز و مهربانش گذاشت، هیچکس نمی‌تواند مادری رنج دیده با قاب عکسی در دست که تنها یادگار از فرزندش بود را فراموش کند که چطور به این ارگان ، سازمان و دادگاه میرفت و دست از تلاش و پیگیری برنمی‌داشت، تا بتواند صدای ناله و شکایت خود را به گوش جهانیان برساند .

و در روز ۸ مارس ۲۰۱۴ در سفارت اتریش به ملاقات کاترین اشتون نماینده اتحادیه اروپا که برای روابط دیپلماتیک خود به ایران سفر کرده بود رفت ، با استقامت فراوان خود را به او نزدیک کرد و صدای ستار و هزاران ستار دیگر که به ناحق توسط این مزدوران کشته شدند را به گوش ایشان رساند.

و بعد از این ملاقات، ما شاهد موضعگیری‌های عجیبی از سوی مقامات و مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران، مطبوعات، سایت‌ها و ارگان‌های محافظه‌کار افراطی، از رهبر گرفته تا رئیس قوه قضائیه و مجلس و … ، تا نماز جمعه و غیر قانونی خواندن ملاقات خانم اشتون با این مادر داغ دیده پرداختند و با الفاظ و اتهامات بی‌اساس، توهین به ایشان و فعالین حقوق بشر نمودند و آنها را محارب ، عاملین فتنه و فتنه گر خواندند که خانم نرگس محمدی نیز در بیانیه‌ایی خطاب به آنها گفت:« که ما ” محکوم فتنه ” نیستیم بلکه ما ” محکوم تبعیض و بی عدالتی هستیم”.» و از این رسوایی که حاصل تلاش و مبارزه این مادر فداکار و این فعال حقوق بشر است بسیار ناراحت و سراسیمه شدند، تا جایی که بان کی مون ، دبیر سازمان ملل از وعده دادن‌های حسن روحانی و رعایت نکردن حقوق بشر اظهار نگرانی کرد. همچنین احمد شهید ، گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در امور حقوق بشر ایران ، هشدار داده است که موارد نقض حقوق بشر و آزادی‌های اساسی شهروندان ایران به طور مستمر و گسترده ادامه دارد، نیز به اعتراض بر علیه جمهوری اسلامی برخواسته و گفت:« آنها که با این صراحت به ما توهین میکنند ” وای به حال مردم ایران “.» هرچند چهره سران جمهوری اسلامی خیلی وقت است برای تمام دنیا رو شده و جنایاتشان سراسر جهان را فراگرفته، اعدام‌های در ملاءعام و زندانیان سیاسی زیادی که از زمان روی کارآمدن حسن روحانی انجام شده موج ناامیدی، تمامی جوامع حقوق بشری را دربرداشته و آنها نیز به این نتیجه رسیده‌اند که نمی‌توانند به این دورویان اعتماد کنند.

در این روزها ما شاهد دگرگونی‌های فراوانی در بین سران نظام هستیم و امیدوارم سایر مردم عزیز ایران نیز به دفاع از عملکرد این مادران فداکار که به تنهایی به مبارزه با این مزدوران رفتند، بپاخیزند و شاهد نابودی این جانیان باشیم ، دوباره ما چهره ایی شاد از مردم ایران را ببینیم و شوق امید و شادابی در بین مردم ایران را نظاره گر باشیم .

من از راه دور دستت را می‌بوسم مادرم و مبارزه ات را برای رساندن صدای فرزندت به تمام دنیا، تحسین می‌کنم و از امثال شما مادران سپاسگذارم که نمی‌گذارید خون فرزندانتان پایمال شود. شما مایه افتخار ما هستید.

به امید سرنگونی جمهوری جنایتکار اسلامی

خالد زارعی ۱۵ مارس ۲۰۱۴