بایگانی دسته: مقالات

حسین خزاعی: افزایش چشمگیر اعدام

hosein kh 181 x 290

ششمین گزارش سالانه حقوق بشر ایران که در پارلمان بریتانیا در لندن قرائت شد نشان از افزایش چشمگیر آمار اعدام در سال گذشته داشته است. به گفته سخنگوی این سازمان علی‌رغم تلاش گروه‌های مختلف حقوق بشری به دلیل نبودن شفافیت از جانب حکومت ایران وهمچنین خطرات ومحدودیت‌هایی که فعالان حقوق بشر با آن روبرو هستند. گزارش تهیه شده نمی‌تواند تصویر کاملی از اجرای حکم اعدام در ایران باشد .

آن طور که در بخشی از این گزارش آمده به دلیل عدم وجود منابع موثق جهت تایید اجرای اعدام  حدود ۱۳۰ مورد اعدام دراین گزارش آورده نشده است. اعدام های رسمی شامل مواردی است که به صورت رسمی در وب سایت سازمان قضایی یا پلیس ایران و یا در شبکه ملی رادیو و تلویزیون ایران  خبرگزاری رسمی یا وابسته به دولت و یا در روزنامه‌های ملی منتشرمی‌شود. شمار اغلب اعدام‌ها به خصوص اعدام‌های در ملا عام که درماه‌های ژانویه وفوریه ثبت شده است، به ۲۰ اعدام می‌رسد .

مجازات مرگ که به نام تمام ملت به اجرا گذاشته می‌شود به کل مردم مربوط است. هر شهروندی باید از چند و چون مجازات مرگ و از چگونگی کاربرد آن آگاه باشد و بداند که چه تاثیری در آدمی می‌گذارد و چگونه حقوق اساسی بشر را نقض می‌کند.

مجازات مرگ نفرت انگیز است، زمانی که ابزار سرکوب اپوزیسیون می‌شود و توهمی بیش نیست زمانی که ابزاری برای حفاظت از جامعه قلمداد می‌شود. هر جا که اعدام هست، این حس را به مردم می‌دهد که اعدام یک زندانی بی‌دفاع به نوعی پذیرفتنی است. یک دولت می‌تواند برای تحکیم اقتدار خود به اعدام روی آورد اما اقتداری که در چنین شرایطی به دست آید فریبی بیش نیست. مجازات اعدام نماد وحشت آفرینی است و از این رو بیانگر ضعف است. اعدام در هر شرایطی نقض بنیادی‌ترین حقوق آدمهاست در برابر کلیه جوامع و تک تک شهروندان گزینشی وجود دارد. گزینش نوع دنیایی که همگان ازمرد و زن خواهان زندگی‌اند و دنیایی که در آن جایی برای اعدام نیست.

گزینه یک دنیای بهتر.

 

فضل الله اسدی: سخنی با خامنه ای؛ دستگاه قضائی یا سلاخ خانه نظام جمهوری اسلامی!؟

fazel asadi

آقای خامنه ای ۳۵سال است که از عمرنظام فاشیستی جمهوری اسلامی می گذرد و براستی عجب بلای آسمانی بر ایران و مردم ایران نازل گردیده! در این مدت از هیچ ظلمی نسبت به مردم و اقلیت های مذهبی ، فعالین سیاسی وجنبش های ازادی خواهی دریغ نشده است، از رعب و وحشتی که ماموران امنیتی نظام شما با احظار وتهدید مردم درجامعه به وجودآوردند….تا قطع دست وپا و اعدامها که توسط دستگاه قضایی اجراء می شود.

 به راستی که نام سلاخ خانه بر این دستگاه قضائی برازنده است؟ طی چند روز گذشته خبر اعدام بیش از ۱۵ نفر از افراد جامعه در ایران سر تیتر خبرگزاری های حقوق بشری بود که این امر به موضوعی بسیار طبیعی در ایران تبدیل شده است و عجب خبر تکان دهنده ای! در یک روزجان ۱۵ نفررا گرفتند واقعا یک نوع ننگ است، این ننگ از دست هر نظامی بر نمی آید جز نظامهای دیکتاتور وآدمخواری چون نظام جمهوری اسلامی ایران ! اگر بخواهیم سیری در میان نظام های دیکتاتوری داشته باشیم براستی که بازنظام شما یک الگو به تمام معنا در خونریزی و خونخواری است.

 آقای خامنه ای افراد جامعه دستگیر می شوند آنقدر شکنجه میشوند تا به گناه نکرده اعتراف کنند! افراد دستگیر میشنود در شکنجه گاهای شما به بدترین شیوه های غیر انسانی انواع شکنجه های روحی و جسمی شده که تا سال ها آثار این توحش بر روح و روان و جسم این انسان های بی دفاع بر جای می ماند، متهمان را (با آتش سیگار بربدن آنها داغ گذاشته میشود، سر افراد را در مستراح پر شده از مدفوع فرو می کنند تا به گناه کرده و ناکرده اعتراف کند! )بعد احکامی که بر روی این اعترافات اعلام می گردد احکام شرعی  واعلام اجرای دین خدا را می گیرد! آخر این چگونه خدا و چگونه دینی است که شما آن خدا را عبادت، آن دین را اجراء می کنید که جز ریختن خون انسانها چیزی را نمی خواهد؟ این چگونه دینی است که به شما اجازه هرگونه رفتار را برای اعتراف کردن افراد قبول می کند؟ آیا این دین خدا است یا رفتاری خشونت آمیز به اسم دین خدا برای ماندن برسر حکومت؟

آقای خامنه ای بنده به عنوان یک ایرانی شما و دستگاه قضایی شما یا همان سلاخ خانه شما را از هنرمندان در هنر آدمکشی می دانم، باور کنید شما را هنرمند می دانم. چندین بار خانواده این زندانیان از نوشتن نامه تا تجمع در جلو کاخ شما و خواهش برای تجدید نظر در احکام عزیزان خود اقدام کردند، جواب شما چه بود؟ شما که خود را امیرالمومنین و نائب برحق خدا می دانید، شما که خود را عاشق ملت می دانید و دستبوسی خود را عشق دوطرفه بین ملت ومسئولین می دانید، چند بار برای گفتگو با این خانواده ها و یا جواب دادن به نامه این خانواده ها وبسیاری چون آنها تلاش کردید؟ تا به حال سیلی از نامه ها و رنجنامه زندانیان و خانواده آنها به طرف کاخ شما روان شده، چند بار رعفت شما شامل حال این افراد گردیده؟ آیا این یک هنر نیست یک هنرنمایی در زجر دادن ملت و آدمکشی نیست؟ آیا حکمها و طریقه گرفتن اعترافات را قبول دارید؟ اگر قبول دارید چرا اعلام نمی کنید اینگونه رفتار را قبول دارید و خود نیز بخاطر این همه بی کفایتی که باعث ویرانی ایران و به وجود آمدن این همه فساد شده به زیر بار آن شکنجه ها نمی روید؟ اگر قبول ندارید چرا ابراز ندامت نمی کنید و از این قدرت طلبی خود دست بر نمی دارید؟ این چه حکومتی است که ادعای اجراء عدالت خدایی ونوکری مردم را دارید ، اما حاضر به دل کندن و رها کردن این قدرت ونوکری نیستید؟

آقای خامنه ای اگر تمام این حکم های اجراء شده صحیح باشد، تمام اعترافات به راستی و بدون هیچ شکنجه ای گفته شده باشد، در این میان هیچکدام از آن افراد گناهکار نیستند! گناهکار واقعی شما وسران بی کفایت این نظام هستید؟ آقای خامنه ای اگر در جامعه اقتصاد رونق داشت، فضای اجتماعی جامعه برای تفریح و تخلیه هیجانات مردم باز بود، چرا باید انسانی دست به سرقت ویا فروش مواد مخدر بزند؟ چرا باید انسانی متعرض به ناموس دیگری گردد؟ حال اگر با واقعیت بنگرید می بینید، هیچکدام از افراد کشته شده تخصیر نداشتند جز سران نظام !سران نظام به جای رونق دادن به بازار اقتصاد، به راکد کردن اقتصاد کشور پرداختند، بجای باز کردن فضای اجتماعی جامعه با بسته کردن این فضا خفقان را به راه انداختند. چگونه انسانی وقتی درنهایت فقر و تنگنا قرار گرفته وکاری برای تهیه مخارج خود و خانواده خود ندارد میتواند زندگی کند؟ اگر به شما و آخوندهای شکم فراخ ومنبر نشین دستاربند شما باشد می گویید با دعا کردن تمام مشکلات حل می شود! اما 35سال است این همه دعا کرده اید چرا ایران را در پرتگاه نیستی قرار داده اید؟ 35سال است مردم را وادار کرده اید،خواسته های خود را بجای طلب کردن از نظام از امامزاده ها طلب کنند! خوب اگر امامزاده و خدا با دعا کردن کار خلق را، انجام می دهد، تشکیل دولت و نظام چه معنی دارد؟ شما چکار می کنید ؟ثروت ملت را بالا می کشید؟ اگر کار مردم را نظام باید راه بیندازد چرا تا این اندازه بی لیاقت و بی کفایتی در خود می بینید سکوت اختیار کرده وترک قدرت نمی کنید؟ تمام این احکام واین اعدام ها توسط سلاخ خانه نظام نه بخاطر اجرای عدالت بلکه برای ایجاد جو رعب و وحشت در دل ملت است! تا کسی سخنی به شکایت نگوید! اما این همه ظلم تاکی؟

در آخر مطلبم سخنی با همه احزاب درون مرزو برون مرز دارم. تاکی خنثی بودن وسکوت کردن؟ تاکی به اتحاد نرسیدن؟ تاکی امید به اصلاح واصلاح طلبی داشتن؟ تاکی جنگ شاه وشیخ علم کردن؟آیا این همه دعواهای سیاسی در این 35سال کاری از پیش برای مردم بُرد یا هرچه بود پیشرفت درعمر نظام داشت؟ امروز به اتحاد برسیم تا فردا پشیمان گذشته برباد رفته نشویم.

 

ای مفتی شهر ازتوبیدارتریم         با این همه مستی زتو هشیارتریم

 

توخون کسان نوشی وماخون رزان      انصاف بده کدام خونخوارتریم

 

فضل اله اسدی

 

 

 

الناز طهماسبی کندرودی: زن ها خیلی بد بختند در ایران

elnaz 277 x 360

سلام؛ این دفعه فقط اومدم بنالم. خیلی وقته که ذهنم مشغول این مسائل هست؛ فکر کنم چند سالی میشه!(حالا خودتون ببینید که چقدر من تحملش کردم!!) دوست دارم این حرفها رو بیرون بریزم و راحت شم. می خوام اینبار هم راجع به زنها (یا همان ضعیفه هایی که بعضی مردها می گویند) حرف بزنم. شاید بگید: “اَه…بازم شروع کرد”. اما این برای من مهمه که بالاخره حرفمو زدم. این چیزهایی رو که می خوام بگم از نزدیک به چشم خودم دیده ام و تو کتابا و مجله ها و این جور چیزها هم خونده ام.

تو ایران زن موجود بدبختیه. اگه چیزی گفت باید خیلی زود خفه بشه، تو کار مردها دخالت نکنه، تو لاک خودش باشه، ظرفها رو مرتب بشوره و غذاش به موقع حاضر باشه، از شوهرش اصلاً نخواد که تو کارای خونه کمکش کنه آخه حیوونی خسته س. این زن هستش که از صبح تا شب تو خونه می پلکه و هیچ کاری نمی کنه!خونه هم که اصلاً کاری نداری!

وقتی مَرده میاد خونه زنه باید بچه ها رو خیلی زود بخوابونه چون که آقا خسته س و حوصله شنیدن ونگ ونگ بچه ها رو نداره و می خواد استراحت کنه.

از این حرصم میگیره که زنها هم بی چون و چرا حرف مردها رو قبول می کنند.آخه تا کی؟تا کی زورگویی؟بسه دیگه.چرا وقتی برای خرید با دوستت و یا خواهرت می ری بیرون وقتی دم غروب برمی گردی باید هزارتا سؤال جواب بدی تا اینکه به غلط کردن بیفتی که ای کاش نمی رفتی.اما وقتی شوهره دیر وقت میاد خونه اصلاً نباید بپرسی که تا این وقت شب کجا بودی!

اینهایی که گفتم مربوط به خونواده می شد.اما تو جامعه…

تو جامعه هم زن حق نداره چیزی بگه.اگه جایی استخدام شد با وجود کارایی بهتر حقوقش باید از مردها کمتر باشه!تو سیاست که اصلاً نباید داخل بشه.اون چند تا زنی (که تعدادشون از انگشتان دست ممکنه کمتر شه اما بیشتر نمی شه)رو هم که برای کارهای سیاسی انتخاب کرده اند به خاطر بستن دهن بقیه زنها بود!

میگن زنها احساساتی هستند و نباید قاضی بشوند!!مثل اینکه فقط زنهای ایرانی احساساتی هستند و زنهای خارجی سنگدل هستند.بابا این حرفا چیه ؟جمعش کنید .چطور تو کشورای خارجی این همه زن قاضی وجود داره و همه هم رأیشون رو قبول دارن اما تو ایران،نه؟!! 

حالا می خواین هی راه برید و هندونه بذارین زیر بغل زنهای ایرونی که “ای بانوی شرقی تو با بقیه فرق می کنی تو تو دنیا تکی. تو پاکی، تو فرشته ای و …”!!!!!

من نمی گم که زن به مرد ارجحیت داره. من می خوام اینو بگم که زن از مرد چیزی کم نداره.

خسته شدم از بس شنیدم که میگن فلان رشته یا فلان شغل به درد دخترا نمی خوره،از پَسِش برنمیان،فقط پسرا حق انتخابشو دارند!

اصلاً اینا تا می بینن که زنها و دخترا در حال پیشرفت هستند و دارن از مردها و پسرها جلو می زنن زودی می خوان بزنن تو سرشون. دلیلشونم اینه که پسر پس فردا باید خرج یه خونواده رو بده پس ارجحیت با اونه،اما دختر چی؟اون بالاخره بایدبره خونه شوهر و کهنه بشوره و غذا بپزه! درس به چه دردش می خوره؟!!!

حالا از همه اینها بگذریم نوبت به مراسم بسیار بسیار زیبا و سنتی خواستگاری و ازدواج می رسه! اگه یه روزی دختر مرد رؤیاهاشو پیدا کرد اصلاً نباید پیشنهاد ازدواج از طرف اون باشه.زشته اگه دختر از پسر خواستگاری کنه!(براش حرف درمیارن که چه دختر جلف و سبکیه!!) اینقدر باید صبر کنه تا پسره بره خواستگاریش.حالا اومدیم که پسره ندونست که این دختر دوسِش داره و دختره هم از اینکه بره جلو و بگه که “دوسِت دارم” خجالت می کشه.من یکی که اینقدر از مراسم خواستگاری بدم میاد که حاضرم بمیرم ولی…

یعنی چی یه مشت آدم هی میان و می رن تا یه دختر رو ببینن بعد هم هزار تا عیب الکی روش میذارن آخر سر هم می فهمونن که خوششون نیومده!آخه مگه یه دختر عروسکه که باید اونو پشت ویترین مغازه بذاری تا بالاخره یه نفر بیاد و ازش خوشش بیاد و اونو بخره؟!وقتی من این سؤال رو از معلمم پرسیدم که چرا دختر نباید بره خواستگاری و پسر باید بیاد؟گفت:“این نشانه احترام به شخصیت دختر است.”می خوام صد سال سیاه این احترامو نذارن.

اگه بخوام همه حرفهای دلم رو بگم احتمالا یک دفتر صد برگ لازم میشه ، بقیش رو بعدا بهتون میگم…!!!

 الناز طهماسبی کندرودی

 

 

حسام حسامی: افزایش اعدامها در ایران و وعده روحانی در مورد زندانیان سیاسی

hesam hesami 230 x 338 172 x 253

حسن روحانی در یکی از مصاحبه ها ی قبل از انتخابات در جواب خبرنگاری که پرسید:  آیا اگر رییس جمهور شوید، زندانی سیاسی خواهیم داشت؟ چنین پاسخ داد: من نه تنها معتقدم که نباید زندانی سیاسی داشته باشیم! بلکه اعتقاد دارم که نباید زندانی داشته باشیم! حالا باید دید که آیا حسن روحانی تقیه کرده! یا اینکه جمله ای ۲ پهلو گفته و منظور روحانی این نبوده که زندانیان را آزاد میکند، بلکه منظور او این بوده که همه ی زندانیان را اعدام خواهد کرد! با توجه به روند اعدام ها در دولت روحانی به روشنی پیداست که تعداداعدام ها افرایش نیز یافته ، پس به طور قطع می توان گفت که حقوق بشر همچنان به صورت گسترده در ایران نقض می شود و انتظار مردم برای اصلاحات یا حداقل داشتن اعتدال، انتظاری بیهوده است و در حکومت اسلامی، اصلاحات و نرمش صورت نخواهد گرفت. در ماههای گذشته ،ایران شاهد اعدام صدها نفر بود، جرایم اعلام شده محکومین به اعدام از سوی مراجع قضایی شامل مواردی از قبیل: قاچاق مواد مخدر، تجاوز به عنف، سرقت … بود، با کمال تاسف و ناباوری در اسفند ماه جاری حکم اعدام دو جوان هم جنس گرا در شهر رشت اجرا گردید، حکم اعدام جوانی در مشهد از سوی مراجع قضایی تایید گردید، روح الله توانا به جرم سب النبی یا توهین به پیامبر و توهین به رهبر محکوم به اعدام گردیده، این حکم در حالی تایید گردید که روح الله توانا کوچکترین اقدامی نسبت به انتشار افکار خود نکرده و فقط به این دلیل مجرم است که از خود فیلمی بر روی کامپیوتر شخصی داشته به روشنی پیداست که دولت روحانی فشار را بر مردم بیشتر کرده، فشارهای اقتصادی ناشی از تحریم ها از یک سو، اختلاس های میلیاردی و رانت خواری مسولین و تورم ناشی از آنها از سوی دیگر زندگی معیشتی مردم را به شدت سخت کرده و اعدام های روزانه و دستگیری و سرکوب مخالفان ، مجالی برای بیان خواسته های مدنی باقی نگذاشته

از بهمن ماه سال ۵۷ که حکومت آخوندی در ایران به قدرت رسید، اعدام ها در پشت بام مدرسه رفاه شروع شد و مخالفین حکومت اسلامی یک به یک و گروه گروه به جوخه اعدام و طناب دار سپرده شدند، در تمام آن روزها حسن روحانی از یاران و نزدیکان روح الله خمینی بود، و لقب امام را او به خمینی داد که مورد استقبال هم واقع شد، بیشترین کشتار و اعدام زندانیان نیز در سال ۶۷ و به دست خمینی انجام شد، شاید بتوان گفت که حسن روحانی در قامت شاگردی که قبای استاد از دنیا رفته اش را به تن کرده آمده تا ادامه دهنده ی راستین راه امام و استاد باشد.

 

 

خمینی

arash raji

 

اکنون که در ماه بهمن و در دهه زجر به سر میبریم گفتم شاید جالب باشد گوشه ای از دروغگویی های خمینی، را بازگو کنم :

ما همه مظاهر تمدن را با آغوش باز قبول داریم.سخنرانی برای گروهی از ایرانیان، نوفل لوشاتو، ۱۹ مهر ۱۳۵۷
 
در جمهوری اسلامی زنان در همه چیز دارای حقوقی کاملاً مساوی با مردان خواهند بود. 
مصاحبه با روزنامه گاردین، نوفل لوشاتو، ۱ آبان ۱۳۵۷ 
در ایران اسلامی علما خودشان حکومت نخواهند کرد و فقط ناظر و هادی امور خواهند بود. خود من نیز هیچ مقام رهبری نخواهم داشت و از همان ابتدا به حجره تدریس خود در قم برخواهم گشت.مصاحبه با خبرگزاری رویتر، نوفل لوشاتو، ۵ آبان ۱۳۵۷
در منطق اینها آزادی یعنی به زندان کشیدن مخالفان، سانسور مطبوعات و اداره دستگاه تبلیغاتی. در این منطق تمدن و ترقی یعنی تبعیت تمام شریان های مملکت از فر هنگ و اقتصاد و ارتش و دستگاه های قانونگذاری و قضایی و اجرایی از یک مرکز واحد. ما همه اینها را از بین خواهیم برد.سخنرانی برای گروهی از دانشجویان ایرانی در اروپا، نوفل لوشاتو، ۸ آبان ۱۳۵۷ 
در حکومت اسلامی رادیو، تلویزیون، و مطبوعات مطلقاً آزاد خواهند بود و دولت حق نظارت بر آنها را نخواهد داشت. مصاحبه با روزنامه پیزا سره، نوفل لوشاتو، ۲ نوامبر ۱۹۷۸
برای همه اقلیت های مذهبی آزادی بطور کامل خواهد بود و هر کس خواهد توانست اظهار عقیده خودش را بکند. کنفرانس مطبوعاتی، نوفل لوشاتو، ۹ نوامبر ۱۹۷۸ 
در جمهوری اسلامی کمونیستها هم در بیان عقیده خود آزاد خواهند بود.مصاحبه با سازمان عفو بین الملل، نوفل لوشاتو، ۱۰ نوامبر ۱۹۷۸
 
دولت اسلامی ما یک دولت دموکراتیک به معنی واقعی خواهد بود. من در داخل این حکومت هیچ فعالیتی برای خودم نخواهم داشت. مصاحبه با تلویزیون ان بی سی ، نوفل لوشاتو ۱۱ نوامبر ۱۹۷۸
 
من نمی خواهم رهبر جمهوری اسلامی آینده باشم. نمی خواهم حکومت یا قدرت را بدست بگیرم. مصاحبه با تلویزیون اتریش، نوفل لوشاتو، ۱۶ نوامبر ۱۹۷۸ 

در جمهوری اسلامی زن ها آزاد خواهند بود. در تحصیل هم آزاد خواهند بود. در کارهای دیگر هم آزاد خواهند بود. 
مصاحبه با هفته نامه گاردین، نوفل لوشاتو۱۶ نوامبر ۱۹۷۸
 
نه رغبت شخصی من و نه وضع مزاجی من اجازه نمی دهند که بعد از سقوط رژیم فعلی شخصاً نقشی در اداره امور مملکت داشته باشم.مصاحبه با خبرگزاری اسوشیتد پرس، نوفل لوشاتو، ۱۷ نوامبر ۱۹۷۸
پس از رفتن شاه من نه رییس جمهور خواهم شد، نه هیچ مقام رهبری دیگری را به عهده خواهم گرفت. مصاحبه با روزنامه لوموند، نوفل لوشاتو، ۹ ژانویه ۱۹۷۹

 

این حرفها گوشه ای از وعده و وعید های  خمینی بود،  جنایاتی که او با مردم ایران ، جوانان ، دانشجویان ، سیاسیون و … کرد نشان  دهنده ی پلیدی و وحشیگری او بود.

بعد از سقوط رژیم پهلوی، خمینی همه قول و قرارهایش را به کناری گذاشت و به تدریج در اعدام کردن، کشتار و سرکوب مردم ایران صدها و هزاران بار بیرحمانه تر از حتی رژیم قبلی رفتار کرد. او با زمینه سازی جنگ با عراق و با شعار صدور انقلاب، صدها هزار جوان و نوجوان ایرانی را بر روی میدانهای مین فرستاد و یا در جبهه های جنگ به کشتن داد. با شعار مرگ بر آمریکا و هدایت تروریسم در لبنان و دیگر نقاط جهان، تنش سیاسی را از مرزهای ایران به سطح بین المللی گسترش داد و انزوای ایران و ایرانی را موجب گشت. با گروگانگیری کارمندان سفارت آمریکا تمام قوانین بین المللی را زیر پا گذاشته و آنها را بازیچه قدرت و اهداف ایدئولوژیک خود قرار داد. با موج اعدام بازماندگان حکومت پیشین، کشتار را شروع و با سرکوب اقلیت های مذهبی و ملی در گوشه کنار ایران و با تأسیس سپاه پاسداران این کشتارها را هرچه بیشتر در نقاط مختلف کشور گسترش داد. با شعار یا روسری یا تو سری به سرکوب زنان ایران پرداخت، و روزنامه های منتقد را بست، کارگران را سرکوب نمود و با شعار انقلاب فرهنگی به قلع و قمع دانشجویان ایران پرداخت و

 

 

حسام حسامی: نگاهی به دین اسلام

hesam hesami

 

 

چرا زنان محمد بعد از مرگ او و یا در صورت جدایی از او نمی بایست ازدواج می کردند؟
با اندکی تحقیق و مطالعه پیرامون زندگی محمد در می یابیم که محمد “ابتر” (عقیم) بوده و فرزندی نداشته! چطور ممکن است که محمد با داشتن ۱۷ همسر (۹ همسر در روزهای پایانی زندگی) فقط از خدیجه صاحب فرزند شده باشد
دشمنان محمد که در حقیقت مردمی عاقل و از پذیرفتن اسلام او سر باز زده بودند به او لقب ابتر را داده که البته این توهین ها مشمول معجزه گردید و خداوند عزوجل را بر آن داشت تا سوره “کوثر” را برای پاسخ به کافران نازل کند. در سوره ۶ احزاب هم الله محکم کاری کرده تا بعد از مرگ محمد کسی نتواند عقیم بودن او را ثابت کند که مبادا اسلام بعد از مرگ محمد رو به افول بگذارد.
بنا بر آیه ۶ از سوره احزاب، همسران پیامبر همانند مادران مؤمنین و در حکم آنان هستند. به همین خاطر، ازدواج با آنان حرام است. علت های متعددی درباره حرمت ازدواج با همسران پیامبر(ص)، ذکر شده است، از جمله عدم سوء استفاده توسط منافقان از جایگاه همسران پیامبر(ص)، و نگهداری حرمت ایشان و همسران آن حضرت. البته که دلایل یاد شده ادعای مسلمانان  است، ولی حقیقت چیست؟
بگذارید اول به معمای فاطمه بپردازیم و آن را طبق مدارک تاریخی و کتابهای مراجع شیعه بررسی کنیم.
 
آیا فاطمه میتواند دختر محمد باشد؟
مسئله ۴۳۵ توضیح المسائل روح الله خمینی میگوید:
   
زنهاى سیده بعد از تمام شدن شصت‏ سال یائسه مى‏شوند، یعنى خون حیض نمی‏بینند. و زنهایى که سیده نیستند، بعد از تمام شدن پنجاه سال یائسه می‏شوند.
لنکرانی نیز دقیقاً همین مسئله را به همین ترتیب در رساله های توضیح المسائل خود آورده اند.
مسئله 435 رساله توضیح المسائل خمینی نیز به همین قضیه اشاره دارد اما بطور مرموزی حساب زنان سیده (زنانی که اجداد آنان به محمد میرسد) را از حساب سایر زنان جدا می‌کند. در کتابهای دیگر علما(!) ی ااسلام بطور مشخص اشاره می‌کنند که زنان قبیله قریش دیر تر از سایر زنان و در سن ۶۰ سالگی یائسه میشوند.
این پنهانکاری آیت الله ها و مراجع شیعی از چه روست؟ این افراد چه چیزی را میخواهند از مردم پنهان کنند؟ آیا واقعا زنان قبیله قریش با بقیه زنان از لحاظ آناتومی و ساختار بدن متفاوت هستند و انسانهایی متفاوت از سایر انسانها هستند؟ قبول کردن این مفهوم مضحک و کودکانه تنها از افراد مذهبی بسیار متعصب و سبک مغز انتظار میرود. اما واقعیت این قضیه چیست؟
ماجرا از این قرار است که:
    1-
محمد در سن ۲۵ سالگی با خدیجه که در آن زمان ۴۰ سال سن داشت ازدواج کرده است.  (ابن سعد طبقات کبری ۱۴/۸، البلاذری ۴۰۶/۱، سیرت رسول الله عربی، ابن هشام ۱۲۴/۱)
    2-
محمد در سن ۴۰ سالگی به بعثت رسیده است، یعنی ۱۵ سال از ازدواج او با خدیجه میگذشته است، بنابر این در زمان بعثت، خدیجه ۵۵ سال سن داشته است. (سیرت رسول الله عربی، ابن هشام، ۱۵۳/۱، حیوه القلوب، ملا محمد باقر مجلسی پوشینه دوم برگ 257)
    3-
فاطمه به گواهی امام صادق در روز بیستم جمادی الثانی در سال پنجم پس از بعثت (۸ سال قبل از هجرت) به دنیا آمده است. (دلائل الامامه / ۱۰)، اصول کافی در مورد ولادت فاطمه نوشته است «ولدت بعد النبوه به خمس سنین و بعد الاسراء بثلاث سنین»، یعنی فاطمه پنج سال پس از نبوت و سه سال بعد از معراج بدنیا آمد (اصول کافی ص ۱۲۳)
یک جمع و تفریق بسیار ساده ما را به این نتیجه میرساند که خدیجه در هنگام بدنیا آوردن فاطمه باید حدود ۶۰ سال سن داشته است
بنابر این به نظر آیت الله ها باید زنان قریش با باقی زنان تفاوتی داشته باشند که بتوانند در سن ۶۰ سالگی باردار شوند و بچه بدنیا بیاورند. دم خروس از اینجا آشکار می‌شود.
از طرفی مسائلی جانبی و شواهد دیگری نیز وجود دارند باعث می‌شود که ذهن واقع گرا هرچه بیشتر روی اینکه فاطمه دختر پیامبر باشد شک و تردید جدی کند:
   
بعد از مرگ محمد ابوبکر به ادعای اهل تسنن با استناد به اینکه «پیامبران از خود ارث باقی نمیگذارند» از برگرداندن باغ فدک به فاطمه که وارث محمد بود سر باز زد. و این در حالی بود که فاطمه در خطبه ای که در مسجد اقامه کرد گفت در قرآن آمده است که  سلیمان از داود ارث برده است و این ادعای ابوبکر را با استناد به قرآن رد کرده است و ابوبکر هم مسلما به همین سادگی نمیتوانسته است از زیر بار این استدلال فرار کند. از طرفی با نگاهی به زندگی علی و کنار گذاشتن اراجیف شیعیان مبنی بر سکوت علی برای حفظ وحدت اسلامی به نظر نمیرسد علی کسی باشد که در مقابل چنین مسئله ای سکوت کند، تنها مسئله ای که میتواند این شک را هرچه بیشتر تقویت کند این است که فاطمه واقعا فرزند محمد نبوده.
   
افزون بر خدیجه محمد با دستکم ۹ زن دیگر ازدواج کرده است، اما هیچکدام برای محمد فرزندی به بار نیاورده اند، روشن است که این اتفاق دستکم چهار دلیل میتواند داشته باشد
 1)
محمد با زنانش همبستر نمیشده است، که این خلاف تاریخ و عقلانیت است، محمد به گفته احادیث و روایات از قضا بسیار علاقه مند به جماع بوده است و برخی مسلمانان کثیر الجماع بودن او را به خروس تشبیه کرده اند!
2)
محمد از شیوه های تنظیم خوانواده استفاده میکرده است و جماع منقطع میکرده است یا زنانش فرزندانشان را سقط میکرده اند، که از این دو کار در تاریخ هیچ نشانی یافت نمیشود و نخستین کار مکروه و دومی حرام هستند. سقط جنین در اسلام مکافات مرگ را به همراه دارد! از این گذشته ابزارهای انجام اینکار و دانش و مهارت های مرتبط با آن در آن زمان تا آن حد بالا نبوده است که کسی بتواند چنین کند، خوی عربی نیز فرزندان بی شمار را دوست دارد و حتی امروز هم چندان بدنبال چنین مسائلی نیست.
 3)
هر ۹ زن دیگر محمد نازا بوده اند، این بسیار بعید است، اگر از هر ۱۰ زن محمد ۹ تای آنها نازا بوده باشند عربستان واقعا ً باید درصد بسیار بالایی از زنان نازا را میداشت و هیچ بعید نیست که جمعیتی با این ویژگی در مدت یکی دو نسل بطور کلی محو و نابود شود
 4)
آخرین دلیل میتواند این بوده باشد که محمد دچار نارسایی بوده و نمیتوانسته به هر دلیل فیزیولوژیکی بچه دار شود. بنابر این اساساً اینکه محمد فرزندی را براستی از خود داشته باشد بسیار بعید است.
   
محمد به دلیل بیماری ای که داشت نمیتوانست دارای فرزند شود و یا اینکه فرزندان او در سنین بسیار پایین جان سپردند پسرانی که به او نسبت داده میشوند یعنی ابراهیم و قاسم پیش از بعثت فوت شدند (نساء حول الرسول، الدکتر السید الجمیلی، المکتبه التوفیقیه برگ ۴۴). میدانیم که محمد از طرف منتقدانش متهم  به ابتر بودن میشده است، در حالی که فرزندان دیگری که اکنون به محمد نسبت داده میشوند، یعنی زینب، رقیه و ام کلثوم همگی بزرگ تر از فاطمه بوده اند البته در مورد اینکه آیا فاطمه کوچکترین دختر محمد است یا ام کلثوم در میان تاریخ نویسان اختلافاتی وجود دارد (نساء حول الرسول، الدکتر السید الجمیلی، المکتبه التوفیقیه برگ ۱۵۳)، بنابر این محمد حداکثر پنج سال پس از ازدواجش صاحب دختری شده است و پیش از آنها نیز پسری داشته است، پس چه زمانی ممکن است مخالفانش این امکان را داشته باشند که به او ابتر بگویند؟ او که همواره دختران و پسرانی داشته است و فاطمه آخرین فرزند منتسب به او است نه نخستین فرزند، حتی نویسندگان شیعی معاصر نیز سعی کرده اند این مسئله را نادیده بگیرند، مثلاً نویسنده ای گفته است «پیامبر اکرم دو فرزند پسر داشت که در خردسالی در گذشتند. با مرگ آن دو که قاسم و عبدالله نام داشتند، زبان مشرکین به طعن و ناسزا گشوده شد که: محمد پسری ندارد و با مرگش نسل او منقطع و برای همیشه محو و نابود خواهد شد. تنها سه دختر برای رسول خدا باقی مانده بود که آنها هم به نظرشان اولاد ، محسوب نمیشدند. هنوز دختر بنا به اعتقادات دوره جاهلیت موقعیت اجتماعی و ارزشی در جامعه نداشت و او را با دیده تحقیر مینگرسیتند و بر پایه همین اعتقادات نابجا بود که مشرکین، زبان به سرزنش میگشودند»، اما براستی اگر مسئله این بوده ، آنگاه با تولد فاطمه نیز چیزی تغییر نمیکرد، تنها یک دختر به سه دختر دیگر محمد افزوده میشد و از دید اعراب وی همچان ابتر بود، حال آنکه چنین سخنی چندان خردپسند نیست ممکن است بتوان این پرسش را به شیوه دیگری نیز پاسخ داد اما دستکم یک پاسخ منطقی میتواند این باشد که این فرزندان واقعاً از محمد نبوده باشند!
   
مسئله دیگر این است که باردار شدن یک زن ۶۰ ساله بسیار بعید و غیر عادی است. بطوری که پیر ترین مادری که در تاریخ ثبت شده است یک خانم رومانیایی ۶۶ است که در اواخر سال ۲۰۰۴ توسط سزارین زایمان کرد. جالب است که این خانم به گفته رسانه های خبری در حدود ۱۰ سال تحت مراقبت و تلاش برای بارور شدن بوده است و توسط اسپرم و تخمک انسانهای دیگری بارور شده است.
و اما اگر فاطمه دختر محمد نیست پس دختر کیست؟ در صورتی که نارسایی های جنسی محمد را بپذیریم ممکن است محمد برای اینکه این قضیه را بپوشاند دست به صحنه سازی نیز زده باشد، ملا محمد باقر ملجسی گفته است محمد خدیجه را مجبور کرده بود ۴۰ شبانه روز از خانه بیرون نیاید و خود نیز به دیدار او نرفت، شاید محمد میخواست مردم گمان کنند خدیجه باردار است! و بعد از این دوران به دستور جبرئیل به نزد خدیجه میرود و همان شب با او مجامعت میکند و خدیجه گفته است که نور فاطمه را از همان شب در رحم خود دیده است و با او سخن میگفته است!(حیوه القلوب، ملا محمد باقر مجلسی پوشینه دوم برگ ۱۰۴، بحار الانوار پوشینه ۱۶ برگهای ۷۹ و ۸۰، علی شریعتی فاطمه فاطمه است، انتشارات چاپخش برگ ۹) اما جالب اینجا است که خود مجلسی نیز تولد فاطمه را در ردیف معجزات محمد آوره است، یعنی خدیجه فاطمه را یک شبه باردار شده است! معتقدان به اعجاز ممکن است به چنین یاوه گویی هایی را باور کنند اما شکی وجود ندارد که خردگرایان و تاریخ نویسان چنین باوری را نمیپذیرند.  باور رایج در میان شیعیان نیز این است که کسی بدنیا آمدن فاطمه را ندیده است، به گفته شیعیان زنان قریش از یاری رساندن به خدیجه در هنگام زایمان خود داری کرده اند، ماجرای بدنیا آمدن فاطمه نیز افسانه ای بیش نیست،
«
شیخ صدوق در کتاب امالی به سند خود ازمفضل بن عمر نقل میکند که گفت از امام صادق پرسیدم ولادت فاطمه چگونه انجام شد؟ در پاسخ فرمود: هنگامی که حضرت خدیجه با رسول خدا ازدواج نمود، زنهای مکه از روی عناد با اسلام از خدیجه دوری میکردند، نمیگذاشتند تا زنی با خدیجه ملاقات نماید، وحشت و هراس بر خدیجه رو آورد، و سخت غمگین و بی تاب بود از اینکه مبادا بر رسول خدا آسیبی برسانند، هنگامی که خدیجه به فاطمه باردار شد، فاطمه در رحم مادر با او سخن میگفت و او را دلداری میداد، و خدیجه این موضوع را بر پیامبر پنهان میداشت، روزی رسول خدا وارد خانه شد، شنید که خدیجه با فاطمه سخن میگوید، به خدیجه فرمود: با چه کسی گفتگو میکنی؟ خدیجه عرض کرد فرزندی که در رحم دارم با من سخن میگوید و مونس من است. پیامبر فرمود: این جبرئیل است به من خبر میدهد که آن فرزند دختر است، و او است نسل پاک پر میمنت و خداوند به زودی نسل مرا از او قرار خواهد داد، و امامان از نسل او به وجود می آیند که خداوند پس از انقضاء وحی، آنها را خلفاء و جانشینان قرار میدهد. حضرت خدیجه به همین ترتیب ایام بارداری را میگذراند تا آنکه ولادت فاطمه نزدیک شد، برای زنان قریش و بنی هاشم پیام فرستاد که بیایید و مرا در وضع حمل یاری کنید، همان گونه که بانوان زنان را در چنین وقتی کمک میکنند. ولی زنان قریش و دیگران برای او پیام دادند که تو حرف ما را نشنیدی و سخن ما را رد کردی و با محمد یتیم ابوطالب که فقیر بود ازدواج نمودی، از این رو نزد تو نمی آییم و به هیچ وجه تو را یاری نخواهیم کرد. خدیجه از این پیام ناراحت و غمگین شدولی خداوند او را تنها نگذاشت، ناگهان خدیجه دید چهار زن گندمگون و بلند قامت که شبیه زنان بنی هاشم بودند وارد شدند، خدیجه از دیدن آنها هراسناک شد، یکی از آنها گفت: ای خدیجه! محزون مباش، ما از طرف خدا به سوی تو آمده ایم، ما خواهران تو هستیم، و این آسیه است که در بهشت همنشین تو است، آن دیگری مریم دختر عمران است، و آن یکی کلثم خواهر موسی میباشد، خداوند ما را نزد تو فرستاده تا در هنگام وضع حمل تو را یاری کنیم. در این وقت یکی از آنها در جانب راست خدیجه نشست، دیگری در سمت چپ نشست، سومی روبرو و چهارمی پشت سر قرار گرفتند و در این هنگام فاطمه پاک و پاکیزه به دنیا آمد، و وقتی بر زمین قرار گرفت، نور تابناکی از او برخاست که بر همه خانه های مکه تابید، ناگاه ده تن از حوریان بهشتی که در دست هر یک از آنها طشتی از بهشت و آفتابه ای پر از آب کوثر بود، وارد شدند، آن بانویی که پیش روی خدیجه بود فاطمه را گرفت و با آب کوثر شستشو داد؛ و دو جامه سفید که از شیر مقدستر و از مشک و عنبر خشبوتر بود بیرون آورد، بدن فاطمه را با یکی از آنها پوشانید و دیگری را مقنعه و روسری او قرار داد. سپس فاطمه را به سخن گفتن  دعوت کرد، فاطمه زبان گشود و به یکتایی خدا و رسالت محمد گواهی داد و چنین گفت: گواهی میدهم که خدایی جز خدای یکتا نیست، و پدرم رسول خدا و آقای پیامبران است، و شوهرم سرور اوصیاء میباشد. سپس به هریک از آن چهار زن سلام کرد، و آنها را به نام خواند و با روی شاد و خندان، فاطمه را مورد توجه قرار دادند و حوریان اهل آسمان، مژده ولادت فاطمه را به یکدیگر میدادند، و در آسمان نوری آشکار شد که فرشتگان، قبل از آن چنین نوری را ندیده بودند. آنگاه بانوان به خدیجه گفتند: فرزند خود را که پاک، پاکیزه، پر میمنت و مبارک است و دارای نسل پر برکت میباشد، بگیر و خدیجه با خوشحالی فاطمه را به آغوش گرفت،  و پستان در دهان او گذاشت، شیر جاری شد، فاطمه از آن پس در هر روز مطابق رشد یک ماه و در هر ماه مطابق رشد یک سال سایر کودکان بزگ میشد. (بحار الانوار ملا محمد مجلسی، پوشینه ۱۶ برگهای ۸۰ و ۸۱، پوشینه ۶ برگ ۲۴۷ و پوشینه  43 برگ ۲)» (محمد محمدی اشتهاردی؛ حضرت خدیجه همسر پسامیر، اسطوره ایثار و مقاومت، موسسه انتشارات نبوی، چاپ دوم بهار ۸۴، قم برگهای ۲۲۹ تا ۲۳۲.)
روشن است که دلیل این یاوه سرایی ها ممکن است این باشد که خدیجه فاطمه را بدنیا نیاورده است و از همین رو یا محمد این یاوه ها را سراییده است و یا امام صادق و یا شیخ صدوق، جالب اینجا است که امام صادق، مفضل بن عمر، شیخ صدوق، علامه مجلسی و محمد محمدی اشتهاردی و ناشرین این کتاب ریاضیاتشان در این حد خوب نبوده است که بدانند که اگر فرزندی در یک روز به اندازه یک ماه رشد کند، در یک ماه به اندازه ۳۰ ماه رشد میکند نه یک سال! با این حساب فاطمه در یک سالگی به سن ۳۰ سالگی رسیده است، مگر اینکه رشد نجومی او تنها در چند ماه بوده باشد.
افزون بر این در میان برخی از مسلمانان باوری رایج است که سایر فرزندان محمد نیز از آن خواهر خدیجه بوده اند و خواهر خدیجه سرپرستی آنان را به خدیجه سپرده بود. این است که در خوش بینانه ترین حالت فاطمه نیز از دختران خواهر خدیجه است.
در کنار همه ی اینها به این مطلب نیز باید اشاره کرد که محمد طبق اسناد تاریخی به فاطمه هم نظر داشته و کمتر پدری پیدا می شود که از دختر خود چنین سوء استفاده نماید
امام صادق فرمود: عایشه [از روی حسادت] گفت: یا رسول الله میبینم دهان فاطمه را زیاد میبوسی و زبانت را در دهانش قرار میدهی. پیامبر اکرم فرمودند: بله، هرگاه مشتاق بهشت میشوم، فاطمه را میبوسم و زبان در دهانش میگذارم. من از فاطمه بوی بهشت را استشمام می کنم و بوی شجره طوبی را می یابم، زیرا او زنی آسمانیست.
برگرفته از کتاب احادیثی در مورد بوسه، نوشته داوود احمدی، انتشارات صلوات.
با در نظر گرفتن موارد فوق می توان به این نتیجه رسید که محمد عقیم بوده و آوردن فاطمه و نازل شدن آیه برای ممنوع شدن ازدواج زنان پیامبر بعد از او صحنه سازی و قسمتی از سناریوی خدیجه بوده.
خدیجه که زنی با هوش و بازرگان بوده، بعد از ازدواج با محمد از چه رو ثروت خود را در اختیار او قرار می دهد؟!؟!
محمد پس از ۱۵ سال زندگی با خدیجه ادعای پیغمبری کرد، هیچ دور از ذهن نیست که ادعای پیامبری و برانگیخته شدن او از جانب خدا برای هدایت بشر، نقشه ی خدیجه برای کسب درآمد بوده، او با کمک از استعداد تجاری خود ، و با تکیه بر قدرت و خشونت محمد ، دین اسلام را برای ثروت اندوزی بیشتر خود پایه ریزی کرد، طبیعی است محمد که از سنین نوجوانی همراه با چند تن از جوانان دیگر گروهی را تشکیل داده و با نام پیمان جوانمردان راه را بر کاروان ها می بستند و اموال آنها را سرقت می کردند، گزینه ی خوبی برای اجرای نقشه ی خدیجه بوده، زیرا  ترس اعراب از محمد به علاوه ثروت خدیجه که قدرت بیشتر به همراه می آورد و مهم تر از همه قوانین اسلامی که از جانب خدای خیالی بر محمد نازل می شده و به پیروان محمد دستور کشتار کفار و گرفتن اموال و زنان آنها را به عنوان غنایم می داده ، این امکان را به محمد ارزانی داشته که به لطف جاهلیت اعراب قدرتی بی پایان بگیرد ، قدرتی خانمان سوزی که بیش از 1400 سال است که به محمد و فرزندان و پیروانش این امکان را داده که با کشتار و خونریزی توسعه دهنده ی تجارت “اسلام” خدیجه باشند.
                   
حسام حسامی