بایگانی دسته: مقالات

فضل الله اسدی: امنیت برای پناهندگان یا پروژه ای برای حذف مخالفان!

fazel asadi

چند وقتی است اخباری در مورد وضعیت ناامن پناهندگان ایرانی در دیگر کشورها بر روی صفحات برخی سایتها و خبرگزاری ها به چشم می خورد. اخبار نگران کننده ای که نشان از آغاز دور تازه ای از پروژه حذف مخالفان و فعالان سیاسی خارج از کشور از طرف جمهوری اسلامی با ترفندی جدید و ظاهری به اصطلاح قانونی دارد.

پروژه ای که نمونه های زشت آنرا در سالهای نه چندان دور گذشته در قالب ترور شخصیتها و مخالفان سیاسی حکومت همچون دکتر شاهپور بختیار و رییس دفترش سروش کتیبه، اویسی، ماجرای میکونوس و موارد متعدد دیگر نظاره گر بودیم. در حالی که گزارشهای رسیده از تلاش نیروهای امنیتی رژیم برای ایجاد نا امنی، تهدید جانی، ربودن و بازگرداندن هزاران نفر ازجوانان، دانشجویان و فعالین حقوق بشر که طی ماهها و سال های گذشته و پس از جنبش ازادی خواهی خرداد ۸۸ به ناچار از کشور گریخته و به منظوراخذ پناهندگی از سازمان ملل به ترکیه و دیگر کشورها پناهنده شده اند حکایت دارد. تلاش هایی که وزارت امور خارجه از پناهندگان دعوت و قول به وجود امنیت در داخل ایران می دهد اما به محض ورود توسط دستگاه های اطلاعاتی دستگیر و زندانی می شوند .

این گونه فعالیت های نظام فاشیستی اخوندی ( اجازه ورود پناهندگان سیاسی به ایران ) گرچه در ظاهر با نیت خیر خواهانه وبه منظور کمک به هموطنان دور ازوطن صورت گرفته است، اما در حقیقت نشانه ایی ازنگرانی عمیق رژیم از گسترش فعالیتهای سیاسی، آزادیخواهانه و حقوق بشری ایرانیان خارج از کشور بویژه در ماهها و سال های اخیرمی باشد.

با توجه به سیر صعودی آمار جرم و جنایت در کشور و افزایش  چشمگیر جرایمی همچون قتل، سرقت، تجاوز، کلاهبرداری و قاچاق مواد مخدر بویژه طی چند سال گذشته علیرغم وجود انواع دادسراهای نمایشی و فاقد کفایت و ناتوانی سیستم قضایی در حل و فصل ساده ترین مسائل حقوقی و قضایی شهروندان خود، وجود چنین دادسراهایی با اهداف مورد اشاره بسیار تاسف برانگیز است و این خود حکایت از نابودی ایران ما دارد.

به نظر می رسد حال که حکومت به گمان خود با بکارگیری انواع ابزار سرکوب و نظامی گری توانسته تا حدی از دامنه اعتراضات و تجمعات داخلی بکاهد و از طرفی با دستگیری و بازداشت گسترده سیاسیون، روزنامه نگاران، دانشجویان، فعالان حقوق بشری ومردم و اعمال مجازاتهای سنگین و قرون وسطایی عملا “جلوی هر گونه انتقاد و اعتراضی را گرفته و جو نسبتا آرامی را بر کشورحکمفرما کند به فکر تسویه حساب و سرکوب مخالفین و منتقدان خود در خارج از کشور افتاده است. در این راستا رژیم تلاش دارد جدا ازتمام محدودیتها و مشکلاتی که تا کنون برای این افراد و خانواده هایشان درداخل و خارج ازکشور پدید آورده که می توان درداخل به مواردی همچون بازرسی و تفتیش منازل، تهدید، آزار و دستگیری اعضاء خانواده و بازداشت افراد به هنگام بازگشت به کشور و در خارج به حضور نامحسوس نیروهای اطلاعاتی در بین پناهجویان ، تهدیداتحقوقی  و امنیتی و بعضا مواردی از ضرب و جرح توسط افراد ناشناس اشاره کرد این بار با پرونده سازی و استفاده از اهرمهایقانونی و قضایی و توسل به نهادهای بین المللی از جمله پلیس بین الملل در جهت حذف مخالفان و حفظ آبروی از دست رفته خوداقدام نماید.

 

ازاین منظر می توان پناهندگان ایرانی را به ۳ دسته زیر تقسیم نمود:

۱) سیاسیون، روزنامه نگاران، مخالفان سرشناس حکومت و فعالان بنام حقوق بشر که طی سالیان گذشته و بویژه پس از انتخابات!!

اخیر مجبوربه ترک کشور شده و نقش بسزایی را در سازماندهی مبارزات و فعالیتهای سیاسی خارج از کشور و تنویر افکار جهانیان نسبت به ماهیت ضد بشری رژیم ایفا می نمایند. بدیهی است که این گروه از اهمیت ویژه ای نزد رژیم برخوردار بوده و حکومت درصدد حذف و نابودی ایشان به هر طریق ممکن می باشد..

۲) دانشجویان، وبلاگ نویسان، فعالین مدنی وحقوق بشری و شهروندان معترض به نتایج انتخابات که اکثرا” پس از نمایش انتخاباتیسال گذشته به اتهام حق طلبی، آزادیخواهی، روشنگری ویا سازماندهی و حضور در تجمعات و راهپیمایی های ضد حکومتی موردپیگرد قرار گرفته و از کشور گریخته اند. ایشان نیز با ادامه فعالیتهای خود در خارج از کشور و برپایی تجمعات اعتراضی در مقابلسفارتخانه ها و کنسولگری های رژیم در سراسر دنیا وپیگیری مطالبات جنبش سبز دردسرهایی را برای حکومت پدید آورده اند.

این گروه در درجه دوم اهمیت قرار داشته و حکومت می کوشد با ایجاد ناامنی، تهدید، آزار و اذیت خود و خانواده و پرونده سازیایشان را مرعوب و ناگزیر به سکوت نماید.

۳) شهروندانی که به دلیل مشکلات اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و یا مذهبی و نارضایتی از رفتار تبعیض آمیزحکومت بویژه در ۵سال گذشته، با آرزوی زندگی بهتر دردنیایی آزاد از خانه، خانواده، شغل و زندگی در وطن بریده و با انواع پرونده سازی علیه خود، تن به آوارگی، سرگردانی و تحمل دوران سخت وطاقت فرسای پناهجویی و درنهایت زندگی در کشورهای مختلف داده اند.

 

از آنجا که درایران تغییرازعنصر غیر خودی به خودی به راحتی و با زیر پا نهادن ارزشهای انسانی ودینی امکان پذیرمیباشد، همچنانکه متاسفانه نمونه هایی از آنرا در برخی از ایرانیان خود فروخته که در شهوت قدرت و ثروت به اسارت و بردگی حاکمان درآمده و رو در روی ملت قرار گرفته اند، نظاره گرهستیم! از گروه آخر می توان به عنوان ایرانیان آزاده ای نام برد که رنج دربدری و غربت را بر شهدبردگی وقدرت ترجیح داده و به خارج پناه آورده اند. حکومت دربرخورد با این گروه می کوشد ابتدا با توسل به سیاستتطمیع و پرهیز از اعمال خشونت و تهدید و در باغ سبز نشان دادن و ایجاد امیدواری کاذب، به ادامه زندگی و بازگشت به ایران ترغیب نموده تا در زمان مقتضی به پرونده ایشان رسیدگی نماید. تا جایی که طی چند هفته گذشته خبر از دستگیری و محکوم به حبس نمودن بعضی از عزیزانمان بوده ایم (حمید بابایی ، صمد خطیبی).

از این رو تمامی احزاب، گروهها، فعالان سیاسی و حقوق بشری و به طور کلی ایرانیان خارج از کشور می بایست در مقابله  با سیاست اخیر رژیم با ادامه و گسترش دامنه اعتراضات و مبارزات سیاسی خود بیش از پیش به افشای ماهیت ضد انسانی و نیات شوم آن پرداخته و از وقوع جنایات دیگر جلوگیری نمایند.

از سوی دیگر به تمامی سازمانها و نهادهای حقوق بشری و کشورهای پرچمدار دموکراسی و آزادی خواهی یادآور میگردد که مسئولیت حفظ امنیت و آسایش تمامی شهروندان و پناهجویان ایرانی خارج از کشور به عهده ایشان بوده و مستقیما پاسخگوی هرگونه اتفاق ناگواری که از ناحیه حکومت و در نتیجه سهل انگاری یا لابیگریهای سیاسی، اقتصادی متوجه این عزیزان گردد خواهند بود. باشد که دیگر شاهد حوادث تلخ گذشته نباشیم.

 

همراه شو عزیز

فضل الله اسدی

 

 

مهرنوش لطفی: بسیاری از زنان زیر حجاب سکوت و خاموشی

mehrnoosh lotfi 209 x 304 156 x 228

در هر جامعه ای با توجه به فرهنگ آنجا، اصول اخلاقی به آن جامعه حکم فرما بوده که رعایت نکردن این اصول اخلاقی عمل غیر اخلاقی خوانده میشود و یکی از این اصول غیراخلاقی در جامعه ایران زنا بوده است. به نظر میرسد که در جامعه ایران خیلی ها اعتقاد دارند که کسی که زناکار می باشد عمل غیر اخلاقی انجام داده است و باید به طرز شدیدی مجازات شود.

اما آیا دستگاههای قضائی جمهوری اسلامی در ایران برای تمامی اعمال غیر اخلاقی مجازات شدیدی را در نظر می گیرند؟در خیلی از موارد تجاوز به دختران کم سن و سال با هیچ مجازاتی روبرو نمی شوند و حتی خیلی از تجاوزهایی که در سنین کودکی رخ می دهد به اسم حفظ آبروی خانوادگی پنهان می مانند.جمهوری اسلامی برای زنای محسنه در حد سنگسار حکم صادر می کند در حالی که همان نظام قضایی که به مدت ۳۵ سال است حاکمیت سیاه خود را برجامعه ایران تحمیل کرده است، حق طلاق و حق حضانت کودکان رااز زنان گرفته است.زنانی که تمایل به ادامه زندگی با شوهرانشان را دارند از حق انتخاب محرومند؟

بسیاری از زنان که با مجازات سنگین زنای محسنه مواجه می شوند به دادگاه قضایی مراجعه میکنند و تقاضای طلاق می دهند.در حالی که به بسیاری از آنها نیز گفته می شود شما دارای فرزند هستید بهتر است برگردید سر زندگیتان. ولی همین دسته از زنان، چنانچه مرتکب زنای محسنه میشوند دستگاههای قضایی برای آنها مجازاتی در حد مرگ صادر می کنند.

 هیچ وقت نباید یادمان برود همان دستگاه قضایی که حق طلاق را از زنان سلب کرده است همین ها هستند باید به پای میز محاکمه کشانده شوند.مسئول چنین جرایمی هم آنها هستند.از نظر من هیچ دولت و قانون و بستگان و غیر نباید حق دخالت در زندگی شخصی و خلوت خصوصی افراد بالای سن قانونی داشته باشد مگر اینکه جبری در کار بوده باشد.همه ما و همه مردم ایران مسئولیم و نباید در مقابل چنین قوانینی کوتاه بیایم و در حق این جنایات علیه بشریت سکوت کنیم. همان طور که می دانیم مجازات زنا محسنه سنگسار است و سنگسار یکی از وحشیانه ترین احکام اسلامی می باشد که در جامعه ایران اجرا می شود و سنگسار حق الله می باشد یعنی حق خدا می دانند، یعنی حتی اگر شاکی هم ببخشد راهی برای نجات جان متهم وجود ندارد.

 

براستی این چه قانونی است و چرا باید اجازه داشته باشند حق زندگی یک انسان را به نام حق الله بگیرند؟ چرا جمهوری اسلامی در طول سی و اندی سال است حاکمیت جنایت کارانه خود را بر مردم ایران به وحشیانه ترین و ضد انسانی ترین  مجازات های تاریخ بشر به مانند سنگسار را اجرا می کنند؟

 بسیاری از زنانی که زیر حجاب سکوت و خاموشی دنیا  سر وتن شان با سنگ پاره پاره شد و صدای ناله و ضجه هایشان به گوش کسی نرسید تا فرصتی به خودمان بدهیم و نگاهی به زنانی که قربانیان سنگسار در ایران بوده اند بیاندازیم و تصمیم بگیریم که از همین امروز درتمامی دنیا بر علیه مجازات سنگسار مبارزه کنیم و این کابوس  هو لناک را از گردن جامعه امروزی ایران باز کنیم. به کمیته های بین المللی علیه سنگسار و اعدام بپیوندیم و اجازه ندهیم انسانی را به چاله های خونین بار بباورند و به نام احکام وحشیانه اسلامی کثیف ترین و شرم آورترین  روشها جنایت دولتی را اجرا کنند؟

 

 

عقیق کریمی: وقتی مقنعه پوشیدم همه چیز برایم عوض شد

aghigh 1 214 x 283

هر چه به عقب برمی گردم، هر چقدر درلا به لای لایه های زندگیم کنکاش می کنم، چیزی جز فشار و اجبار و محدودیت نمی یابم. شاید تنها سال های زندگیم که بدون دغدغه و واهمه سپری شد سالهای کودکی یا دقیقتر بگویم پیش از آغاز دبستان باشد. وقتی عزیز مادر و پدر بودم و هنوز هیچ نمی دانستم از دنیای بیرون و جامعه ای که باید سالها در آن می زیستم.

ولی کمی که پیش تر می آیم، از شروع دبستان و به سر کردن مقنعه همه چیز برایم عوض شد. نمی فهمیدم چرا باید در مدرسه پوششی روی سرم داشته باشم که هیچ جای دیگر از آن استفاده نمی کردم.

بزرگتر که شدم کم کم فهمیدم این کوچکترین سؤالی بوده که فکرم را به خود مشغول کرده بود، مشکلات و پرسشهای بی جواب بیشتری در انتظارم بود. هر سال که بزرگتر می شدم بر تعداد این سؤال ها افزوده می شد.

نوجوانی و جوانیم در بدترین شرایط گذشت. هر روز همه چیز سخت تر، تلخ تر و محدودتر می شد. در خانواده ای زندگی می کردم که افکار روشن و به روزی داشتند، ولی در ایران هیچ پدر و مادری اجازه ندارد فرزندش را با افکار و عقاید شخصی اش بزرگ کند. همه باید مثل هم فکر کنند، نه مثل هم، در حقیقت همه باید مانند قانونگذار بیندیشند. قانونگذاری که به خود اجازه داده تا شخصی ترین حریم فرد پیش آید و در خصوص حقوق اولیه هر فرد، که از جمله ی آن حق آزادی انتخاب پوشش است نیز رأی صادر کند. درصدی از جامعه که اعتقادی به حجاب ندارند این محدودیت را با پوست و گوشت خود لمس می کنند. و در واقع این تنها یکی از حقوقی است که از تو دریغ شده است. بعضی اوقات فکر می کنی باید حقت را باز پس گیری، گاهی حس می کنی باید به این همه ستم اعتراض کنی و اعتراض هم می کنی، ولی این نیز گناه بزرگی است و به بدترین شکل مجازات دارد.

همواره احساس می کردم در چشم های غربیان برق خاصی وجود دارد. گویی چشمانشان با تمام وجود آزادی را فریاد می زند و چه حس غریبی بود برای من. “آزادی” واژه مقدسی است. کنار هر کلمه ای که باشد ترکیب زیبایی ایجاد می کند؛ “آزادی بیان”، “آزادی عقیده”،” آزادی مطبوعات”، “آزادی انتخاب پوشش”، “آزادی انتخاب دین” و… . هرگز نتوانستم در کشورم طعم شیرین آزادی را بچشم. در میهنم هیچ کس، هیچ وقت از من و هم سانان من نپرسید که نظرمان راجع به “حجاب” چیست؟ راجع به “دین”، راجع به “مذهب” چطور فکر می کنیم. عده ای که بویی از انسانیت نبرده اند، به نام “دین”، به نام “خداوند”، ما را محدود کردند، محصور کردند و گوشمان را بریدند. همه چیز اجبار بود. از همان وقت که به یاد می آورم همه چیز از بوی گند “جبر” متعفن شده بود. و سالهاست که نتایج این جبر را درو می کنیم؛ فقر، اعتیاد، فحشا، تجاوزات جنسی و هزار درد بی درمان دیگر.

خیلی سخت است دل کندن از خاکی که تمام سهمت از دنیاست. درد دارد، نگذارند در جایی که متعلق به آن هستی زندگی کنی؛ درد عجیبی است که تا مغز استخوانت را می سوزاند. ولی محدودیت ها، ستمها و تنبیه ها تو را به جایی خواهد رساند که مانند سربازی که مطمئن از شکست خویش است، فرار را بر قرار ترجیح می دهی.

 

آری! ملت ایران ملتی است که تنها سهمش از آزادی یک “میدان” است با یک بنای عظیم در میان آن. 

شاهین مجهد: این خانه از پای بست ویران است

shahin majhd 1 219 x 226

خبر کوتاه بود: «دست فروشی در اعتراض به ضبط اجناسش به دست مأموران مترو خود را مقابل قطار انداخت و جان سپرد.» دست فروشی در ایستگاهها و واگنهای مترو ممنوع است. اما چرا یک پسر ۲۷ ساله ناچار به دست فروشی در مترو می شود؟ اگر می توانست مغازه ای داشته باشد و جنس هایش را در آن به فروش برساند، هر روز این بار را به دوش می کشید و از این ایستگاه به ایستگاه دیگر می رفت؟ حتی اگر می توانست به عنوان شاگرد یک مغازه مشغول به کار شود این زحمت را به خود می داد که در واگن های مترو که جا برای سوزن انداختن نیست فروشندگی کند؟

بیلبوردهای “با یه گل بهار نمی شه” در کل شهر تهران می درخشد. مردم را ترغیب به داشتن فرزند بیشتر می کنند، در حالی که برای جمعیت جوان کشور نه شغل هست، نه درآمد، نه مسکن، نه آینده و نه هیچ چیزی که بتواند دل یک جوان را خوش کند. ازدیاد جمعیت به چه پشتوانه ای؟! در سراسر این شهر تکدی گری بیداد می کند، چرا نمی خواهید هیچ مشکلی را از ریشه حل کنید؟ چرا به “چراهای” مردمی که برای گذران زندگی ناچار به انجام هر کاری هستند نمی پردازید؟ چرا به درد این مردم که خاکشان بوی “نفت” می دهد نمی رسید. 

با ضبط اجناس یک یا ده دستفروش در مترو چهره شهر پلید و چرک و خشنی که ساخته اید تغییر می کند؟! هرگز! این خانه از پای بست ویران است. شاید آن پسر دستفروش برای آن روز قولی به همسرش، مادرش یا خواهرش داده بود، که ترجیح داد بمیرد ولی دست خالی به خانه باز نگردد. نمی دانم مردمانی که ماجرای پسر دستفروش مترو را می خوانند، چه احساسی دارند، مسئولان که اصولا نه احساسی دارند و نه مسئول اند!

سه چهار سال پیش بود که خودسوزی دستفروش ۲۶ ساله در اعتراض به توقیف چرخ دستی سبزی فروشی‌اش توسط پلیس نه تنها حکومت تونس را ساقط کرد، که آغازی بر بهار عربی شد. ما مردمان ایران زمین کجای تاریخ ایستاده ایم؟!!

 

 

محمدتقی فراهانی: ایران نیاز به تحولات اساسی و بنیادی دارد

m farahani 372 x 495

چه نیک گفته اند که همه را می شود برای مدتی فریب داد وحتی می شود جمعی را برای همیشه فریفت اما همه را نمی شود برای همیشه فریب داد.تا زمانیکه دولت تدبیر وامید به دولت راستگویی و تعهد تبدیل نشود از امکان دستیابی به موفقیت محروم خواهد بود. اگر منظور از تدبیر پرده پوشی و کتمان واقعیت اوضاع کشور است چه بهتر که آن را تزویر بخوانیم نه تدبیر و اگر منظور از امید رسیدن دستی ازغیب و لاطائلات احمدی نژادی است، پس باید گفت در جبین شما هم نوری از رستگاری نیست.

چه بهتر می شد اگر جناب روحانی راستگویی و تعهد را شعار دولت خود می کرد چون اگر تا کسی حقایق را آن چنان که هست با مردم در میان نگذارد هرگز نخواهد توانست به آن  محبوبیت مردمی که بدون آن هیچ گونه عمل و ابتکاری شانس موفقیت ندارد دست یابد . اگر صداقتی در کار است با مردم ایران همچون نامحرم وغریبه رفتار نکنید. همه حقایق را با مردم در میان بگذارید و به مردم راست بگوئید. با اعلام واقعیات آنچنان که هست آغاز کنید به مردم بگوئید که سیاست هسته ای رژیم چه خیانت بزرگی بوده است و چگونه جز ایجاد مشکلات اقتصادی وسیاسی هیچ رهاوردی نداشته است. هدفمند کردن یارانه ها پیروی از همان سیاست گدا پروری رژیم است وهم اکنون همانند یک بمب ساعتی اقتصاد کشور را تهدید می کند. تا زمانیکه بودجه مملکت تنظیم نشود تورم همچنان ادامه خواهد داشت زیرا بانک مرکزی زیر سلطه دولت است و دولت ها همیشه در جمهوری اسلامی کسر بودجه دارند وآن را با چاپ اسکناس جبران می کنند. در کمتر کشوری اقتصاد ملی تا این حد در انحصار دولت است. خلاصه اینکه اگر حقایق را آنطور که هست بی پرده  با مردم در میان نگذارید قادر به حل مشکلات نخواهید بود. شرایط زندگی مردم از زمان جنگ ایران و عراق تا امروز هرگز چنین مشکل و طاقت فرسا نبوده است. آیا به مردم گفته اید که ضریب فلاکت بالای پنجاه درصد درجهان بی نظیر است؟  

 

توام شدن تورم بالای چهل درصد  با ضریب بیکاری بی حساب و کتاب پیش درآمد یک انفجار مهیب اقتصادی و اجتماعی است. متأسفانه از ضریب واقعی ییکاری اطلاعی دردست نیست. چون آمار در رژیم جمهوری اسلامی مانند بسیاری از دیگر جوانب آن با حقیقت و راستی بیگانه است. درمورد آمار دراین رژیم نه تنها تقلب و دستکاری اعمال می شود حتی گاهی همانگونه که در دوران احمدی نژاد شاهد آن بودیم آمار هم بخشی از اسرار حکومتی محسوب شده و حتی از اعلام و انتشار آن جلوگیری به عمل می آورند. یکی از مختصات برجسته کشورهای آزاد و دموکرات  مانند همین کشور سوئد که ما در آن زندگی می کنیم مستقل کردن سازمان آمار از دولت است و هرگز دستخوش تمایلات دولت قرار نمی گیرد. به عنوان نمونه میگویند درایران معیار اشتغال و تعریف شاغل بودن دو ساعت کار در هفته است. درهیچ کجای دنیا نظیر چنین معیاری برای محاسبه بیکاری نخواهید یافت. چه بسا که اگر میزان بیکاری در ایران درست محاسبه شود، نرخ بیکاری از نرخ تورم هم بالا تراست. در کشوری که نیازمند تحول و دگر گونی بنیادی است نخواهید توانست مردم را غریبه حساب کنید. آقای روحانی  تا کنون هیچگونه نشانه ای ازمقاومت در برابر زیاده خواهی پاسداران نشان نداده اید. یگانه اشاره شما در این مورد بیشتر به نصیحت و خیرخواهی شباهت داشت تا توبیخ. بجای حسابرسی درمورد حیف و میل ها با ارقام نجومی از پاسداران خواسته اید در پی اجرای پروژه های بزرگ باشند نه کوچک. آیا این سخن بیشتر به شوخی شبیه نیست؟ آیا پروژه های بزرگتر از شرکت مخابرات و صنایع نفت و گاز هم سراغ دارید که به آقایان هدیه بفرمائید؟ آیا در مورد مقام معظم و بیت حضرتشان که بزرگترین و پر سود آورترین ساختارهای اقتصادی کشور را بدون هیچگونه حسابرسی تصاحب کرده است حقایق را با مردم در میان خواهید گذاشت؟  و یا کماکان مردم برای دستیابی  به حقایق بیشتر باید منتظر گزارش بعدی رویترز در انتظار بمانند؟  درمورد مالیاتها چه نقشه ای دارید؟ مجلس دست نشانده، اموال تحت کنترل رهبر را از هرگونه مالیات و حتی نظارت معاف کرده است. دستگاه عریض و طویل رهبر و دیگر دکانداران دین نه تنها از پرداخت مالیات معاف شده اند بلکه هرساله میلیاردها تومان از بودجه کشور به آنها پرداخت می شود. چه زمانی حقایق این تجاوزات به اقتصاد کشور را با هم میهنانمان در میان می گذارید ؟ مشکلات کشور با حرف و نطق و خطابه  برطرف نخواهد شد. زمانیکه در حل مشکلات کشور  به مانعی برخورد می کنید از مردم یاری بخواهید. اعتماد به مردم و استمداد  از آنها برای رفع مشکلات چاره ساز است. اگرامروز نتوانید در برابر این همه ظلم و تجاوز به حقوق ملت ایستادگی کنید و بامردم غریبه باشید سرنوشتی همچون خاتمی در انتظار شما و کابینه شما است اگر به دادخواهی و دفاع از حقوق مردم نپردازید ودر مقابل آن ایستادگی نکنید آنها همانگونه که شاهد آن هستیم امروز وزرای کابینه را مورد بهانه جویی قرار میدهند و فردا سراغ شما آقای حسن روحانی خواهند آمد. فرصت های گرانبهائی را با این مماشات و بی برنامه گی ازدست خواهید داد و هزینه شکست شما نیز همچنان بر دوش ملت سنگینی خواهد کرد.                   

مهسا مهرگان: بی قانونی و بیعدالتی در نظام جمهوری اسلامی ایران بیداد میکند

mahsa

البرز پلنگ مجروح تنکابن که به اسطوره مقاومت حیوان در برابر ظلم انسان تبدیل شده بود، با وجود مقاومت در برابر ۵۰ گلوله که در زمان‌های مختلف به او شلیک شده بود و همچنین قطع شدن دست راستش توسط تله، در نهایت به دلیل قطع کامل نخاع و ناتوانی حرکتی‌ شدید به روش مرگ آسان با تزریق داروی بیهوشی مرد. این پلنگ امسال در منطقه شکار ممنوع دو هزار تنکابن مورد اصابت گلوله قرار گرفت.

 

بی‌ قانونی / بی‌ توجهی‌ / بی‌عدالتی / بی‌فرهنگی / در نظام جمهوری اسلامی ایران بیداد می‌کند، این موارد در ایران نه تنها آدمها را به حد مرگ می‌کشاند بلکه حیوانات را از پای در می‌‌آورد.در ایران مردم از تبعیض و بی‌عدالتی رنج میبرند،در واقع آنچه مردم را رنج میدهد، کمبود نیست بلکه بی‌عدالتی و تبعیض در همهٔ زمینه هاست.سیر صعودی آمار جرم و جنایت و ناامنی‌ها و ناهنجاری‌های اجتماعی در ایران (اسلامی)، رتبه اول در بی‌ ارزشی‌ها و عقب افتادگی‌ها و رتبه آخر در پیشرفت و توسعه و کسب ارزشهای انسانی‌ از شروع انقلاب اسلامی تا به الان بوده است.

 

از آنجایی که در این نظام قرون وسطایی که قانون اساسی‌ آن‌ بر اصل ولایت فقیه بنیان نهاده شده اند، در اصل هر سه قوه به ویژه  قوّه قضائیه، تابع و در دست رهبر و ولی فقیه  است که گویا مشروعیت حکومت مطلقهٔ  خود را از ،پیغمبر، و امام غایب گرفته است.

 

برای اینکه از درجه فساد در قوه قضائیه بیشتر آگاه شوید لازم است بگویم که این قوّه حتا در مجازات بین شهروندان ایرانی‌ تبعیض قائل میشود و آنان را به دو دسته‌ای خودی  و غیر خودی تقسیم می‌کند، برای مثل دست تخم مرغ دزد را قطع کرده یا شاید اعدامش کنند ولی‌  کاری به آقازاده‌های دزد که  میلیارد‌ها دلار از پول مردم محروم و زحمتکش ایران را غارت کرده اند ،ندارند چرا که فورا از رهبر دستور می‌رسد که “مسٔله را کش ندهید“.خلاصه که تبعیض / بی‌ عدالتی / کشت و کشتار از طرف این آخوندها و آقا زادها برای همهٔ ایرانیان ثابت شده است و اما این بی‌ رحمی به بعضی‌ از آدامها سرایت شده تا حدی که شروع به کشتن حیوانات کردند

 

 

بیتا کاشانی: کودکان کار

bita kashani

حمایت از کودکان بخصوص کودکان بی‌سرپرست ویا کودکانی که از امتیازهای اجتماع محروم هستند ودر معرض آسیبهای رایج اجتماعی هستند ، امری انسان دوستانه و حتی ضروری است. بی‌شک توجه به حقوق کودکان بسیار مهم است، چنانچه این قشر از آموزش و بهداشت مناسب برخوردار باشند، سطح کیفی فرهنگ جامعه بالا می‌ورد و پیشرفت های چشمگیری را خواهد داشت. 

اما اوضاع و احوال این کودکان در جمهوری اسلامی چگونه است؟

متاسفانه با وجود تبلیغات و تدابیر گسترده سازمانهای حمایت از کودکان در زمینه عدم بکارگیری کودکان در مشاغل مختلف ، در حال حاضر درصد قابل توجهی از کودکان به جای درس و مدرسه در بازار کار کشورهای در حال توسعه از جمله ایران مشغول به فعالیت می‌باشند . البته درصد کمی از همین کودکان کار ودرس را هم زمان باهم انجام میدهند . 

با اینکه ممنوعیت کاری برای کودکان وجود دارد اما این گروه بیشتر در مشاغل فیزیکی مانند آجرپزی ، شیشه‌گری ، برشکاری، خیاطی و …. و یا مشاغل غیرمتعارف وحتی غیراخلاقی به کار گرفته میشوند. به عبارتی از آنجاکه این قشر اجازه اشتغال در محیطهای دولتی و خصوصی بزرگ را ندارند کار را در جای دیگری میجویند که بیشتر مواقع نیز کارفرما حقوق مکفی نمی‌دهد ویا حقوق را به سرپرست کودک میدهد. 

در ایران و در شهرتهران درصد قابل توجهی ازاین کودکان برسرچهارراهها و بازارهای خرید و فروش به چشم میخورند که مشغول به هر نوع کاری می باشند از گدایی گرفته تا پاک کردن شیشه اتومبیل، فروش فال ، گل و سیدیهای پر شده و گاهی هم رد و بدل کردن مواد مخدر و ….. 

هنوز گزارش دقیقی ازتعداد این کودکان دردست نیست. اما برطبق آخرین آمار منتشر شده بیشتر از دومیلیون و پانصد هزار کودک در جمهوری اسلامی در معرض کودک آزاری جسمی ، جنسی و حتی اعتیاد قراردارند. درصدی از این کودکان در کوره پزخانه های اطراف تهران ، ۱۵کیلومتر دورتراز جنوب شرق تهران ، جای میان زباله و دود ،خاک و خاکستر در وسعتی بیش از ۱۲۰هکتار که “محمودآباد” میگویند، در انتهای جاده خاوران، نزدیک خاورشهر، زندگی میکنند. در این منطقه اتاقکها وآلونک‌هایی وجود دارد که مشتی آدم از پیرتا کودک درآن پرسه میزنند.

در این منطقه بچه هایی زندگی می کنند که ساعت ۳ صبح از خواب بیدار میشوند وتا آخرشب مشغول به کار هستند . نه ساعتی برای صبحانه واستراحت دارند و نه فرصتی برای بازی. در واقع این کودکان چیزى بنام بازی نمیشناسند. بازی آنها کاراست و کار وکار. اینان بازی کودکانه از یادشان رفته است و فقط خستگی را میشناسند که شبها با خود به بستر می برند و فرسودگی که درنهایت کارفرما حقوق شان رابه سرپرست شان می‌دهد، که در بیشتر مواقع آن پول خرج مواد مخدر میشود و حسرتی که برای کودک باقی می‌ماند . در بین این کودکان اعتیاد، دزدی، بی بندوباری ، تجاوز و قتل آنچنان رایج است که بی سوادی و بهداشت دیگر جایی ندارد. گاهی نیز این کودکان کارکن بی مزد هستند و تنها برای سرپناه و محلی جهت حمایت ویا برای غذایی بخور و نمیر کار میکنند. متاسفانه در ایران این شرایط روز به روز در حال افزایش است و دلیل آن را جز در شرایط نامساعد اقتصادی و بی‌کفایتی و خودخواهی دولت حاضر نمیتوان یافت. چراکه در دولت مستبد جمهوری اسلامی از کودک حمایت نمیشود چه برسد به کودک کار. جمهوری اسلامی دم از اسلام و حمایت پیامبرو امامان دین اسلام از کودکان را میزند و قصه هایی از حمایت آنها را بارها وبارها تعریف می کند اما خود کوچکترین اهمیتی به این قشر ضعیف نمی دهد. در این دولت تنها روزبه روز مساجد پر زرق وبرق‌تر اضافه میشود اما دریغ ازاتاقکی که برای این کودکان و خانواده های بی بضاعت شان درست شود . نکته جالب این جاست که در سالهای اخیر تمامی این مساجد به آشپزخانه هایی که غذا برای بیرون می پزند و می فروشند مجهز شده است ، اما هیچ گاه پرسی غذای رایگان به این کودکان داده نمیشود و حتی این کودکان اجازه پرسه زدن در اطراف این مسجد را ندارند چرا که با حضور خود ابهت این اماکن پول ساز را خدشه دار میکنند. این اماکن صرفاً برای جمع آوری پول از مراسم های عزادای است.

 

همه ما کودکی را تجربه کرده ایم . همه ما می خواهیم هرازگاهی بیاد دوران کودکی هنوز عروسک ، تفنگ و شمشیر و ماشین بازی کنیم. گاهی صدایمان را نازک کنیم و مثل کودکان حرف بزنیم . ناز کنیم و می خواهیم خریدار هم داشته باشد. اماتکلیفاینقشرازکودکانچیست؟کودکانیکهایندورهراطیمیکنندامانه شادی دارند و نه اسباب بازی و نه کسی که دستی از محبت برسر آنها بکشد.نه بهداشتی دارند و نه آموزشی . این کودکان دوست دارند مثل بقیه کودکان ،بدوند، بیافتند وبرخیزند . اما متاسفانه با وجود دولت بی کفایت و خودخواه و دزد جمهوری اسلامی این کودکان معصوم باید بدنبال نان باشند و برای بدست آوردن اندک پولی به هر کسی التماس کنند.به کارهای سخت و نامناسب تن بدهند. اعتراضی هم نکنند . چرا که حامی در دولت جمهوری اسلامی ندارند و فقط روز به روز بر تعداد شان اضافه میشود. 

به هرحال کار کودک جنبه های منفی اقتصادی و اجتماعی قابل توجهی در بر دارد. این کارمانع افزایش جدی مهارتها ، آموزش و دانش میشود. بهروری افت میکند. صدمه‌های جانی و مالی بالا میرود . آسیبهای اجتماعی شامل سوء استفاده جنسی ، اعتیاد ، خرده فروشی مواد مخدر و بزه کاری کودکان و نوجوانان افزایش پیدا میکند . مهارتها بدلیل امکان کارکودکان در شهرهای بزرگ به گونه ای زیانبار و آسیب رسان بالا می رود و برای کودک محرومیت از تحصیل ، لطمه های اجتماعی، بیماریها و اختلال رشد جسمی و روانی را در پی دارد. اما کجاست دولتی که از این قشر بی گناه حمایت کند و اندکی از سرمایه خود را صرف اینان بکند. 

 

 

آرش راجی: جمهوری اسلامی را میشود فروپاشید

arash raji

اکنون همگان، خودی و ناخودی میدانند و پذیرفته اند که پایه، بنیان وساختمان ولایت فقیه بشدت فاسد و ویران است. جمهوری اسلامی درحال از هم گسستن و فروپاشیست. اما تجربه ۳۵ سال اخیر ثابت کرده که درانتظار فرو ریختن این رژیم ننگین نشستن و خود را برای زمان پس ازآن آماده کردن کاراشتباهیست. حاکمان این رژیم کثیف که بویی از شرافت و انسانیت نبرده، منجلابی از فساد و تباهی را رهبری میکنند.

این حکومت تبهکار، ایران و مردم ایران بویژه منتقدین و معترضین را جزو اسرای خود میداند. در فرهنگ مذهبی آنان  اسرا از هیچ حقوقی برخوردار نیستند مگر از حقوق بردگان. لذا حرمتی بر آنان نمیگذارند.

حکومت اسلامی و حاکمان و سرکردگان بی لیاقت، دزد و تبهکارش که خود را پیروان امام زمانه خیالی  میدانند، برای ماندگاری به هرگونه خیانت و جنایت آماده اند.

ما میدانیم که این نظام دزد وسرکوبگر براثر تحریم های غرب  در باطلاق مشکلات، دست و پا میزند و ترس از فروپاشی دارد؛ درعین حال آماده هر گونه جنایت است. علائمی مبنی بر تفاهم احتمالی حکومت اسلامی با امریکا برای لغو تحریم هائی که امریکا جداگانه از شورای امنیت علیه ایران به اجرا گذاشته است وجود دارد.

مذاکره مستقیم با امریکا و قرارداد ترکمنچای دیگری، این رژیم ننگ و اعدام را برای آینده نامعلومی پا برجا خواهد داشت. براندازی این نظام سرکوبگر توسط ملت ایران مقدورخواهد بود. در آغاز کار به یک شورا یا سازمان رهبری برای هدایت مبارزان بشدت نیاز است. فقط درانتظار ازهم پاشیدن این حکومت مردم ستیز  و نشستن یا در جا زدن، دردی را دوا نخواهد کرد.

 

بدون همبستگی وهمه با هم در کنارهم بودن، نمیتوان به یک شورا یا سازمان رهبری برای هدایت نیروی برانداز حکومت اسلامی رسید. بازگرداندن حاکمیت، استقلال، آزادی و برابری به مردم تلاش همگانی میخواهد. این فرصت را نباید مانند آن فرصت درسال ۱۳۸۸ از دست داد. امکان و آمادگی برای برکناری این نظام خودکامه از هر جهت مطلوب است. همه باهم با براندازی این نظام سرکوبگر به زندان وشکنجه واعدام خاتمه داده، حاکمیت را به مردم  بسپاریم.

خالد زارعی: اعدام ممنوع ! اما چرا ؟

khaled 2 159 x 218

این سو جرثقیل، محکوم دست بسته، جلاد نقابدار،  طنابدار، صندلی افتاده، ماشین نعش کش، پاهای آویزان،  آخرین لرزشها و دیگر هیچ... آن سو چشمهای وحشت زده پدر، مادر، برادر، خواهر، همسر، شوهر، فرزند و … تصویری از اعدام که همه عمر کابوس آن همراهشان خواهد بود.  احساس گناه وکلایی که عاجزانه شاهد جان دادن موکلان خودهستند. ضربه روحی وارده به مسئولین و نگهبانانیکه مجبورند در کار اعدام سهیم باشند و .نظاره گران اعدام پیش خود زمزمه میکنند که لابد حقش بود ! درس عبرتی برای دیگران میشود !چه بسا برای آنها چندان فرقی هم نمی کند که جرمش چه بود. سرقت، مواد مخدر، دزدی، قتل، زور گیری، قاچاق و حتی مخالفت سیاسی. مهم نیست !اکنون آنها آموخته اند کشتن وسیله ای است برای انتقام یا اجرای “عدالت”!! ویکتور هوگو میگوید: “آیا فکر میکنید اعدام درس عبرتی است برای دیگران که  نباید کشت؛ نباید کشت را چگونه می آموزید ؟ با کشتن دوباره ! ؟”

جان واترکه برادرش در سال ۱۹۹۵ بخاطر قتل در ایالات میسوری آمریکا اعدام شد میگوید: “مردم هیچوقت نتوانستن درک کنند، اعدام برادرم چه تاثیر وحشتناکی بر خانواده ام گذاشت. مادرم دیگر هیچوقت کمر راست نکرد. فرزندان برادرم هرگز نتوانستند مرگ پدر را فراموش کنند.”

ایران بعد از کشور چین اولین رتبه اعدام ها در جهان را داراست. اعدام ممنوع ! اما چرا ؟ مجرمی که قرار است اعدام شود می کشد یا به کشتن ادامه میدهد ! نهایتش اعدام است! وقتی حکمت اعدام باشد چه فرقی می کند یک نفررا کشته باشی یا چند نفررا ، می توانی پس از اولین قتل ، تعداد بیشتری را بکشی ! چون بهر حال اعدام می شوی. اگر بی گناهی اعدام شود ! دیگر فرصتی برای جبران نیست. چین درسال ۱۹۹۴ : دو مردرا بخاطر کشتن همسرانشان در حالیکه خود را بی گناه می دانستند به اعدام محکوم شدند اما پس از چند سال همسران آنها پیدا شدند.  بدبختانه  وقتی حقیقت روشن شد که یکی از آنها اعدام شده بود و دیگری بعد از ۱۱ سال حبس از زندان آزاد شد. در آمریکا یک زندانی محکوم به اعدام بعد از ۱۵ سال از زندان آزاد شد !این زندانی که دراین ۱۵ سال، ۲۳ ساعت از شبانه روز در سلول انفرادی بود در سال ۲۰۰۹ ، هشتادمین فردی بود که بر اثر آزمایشات دی ان ای ، بی گناهیش اثبات و از زندان آزاد شد .

آیا میدانید که در ایران امکان خطا در قضاوت بیش از دیگر کشورهاست ؟ چون قاضی می تواند به تنهایی بدون حضور “هیأت منصفه” و پس از دستور اعمال شکنجه برای اخذ اعتراف، حکم مرگ را صادر کند. آیا اعدام جامعه را امن تر می کند ؟ نگاهی به تحقیقات نشان میدهد در آمریکا آمار ارتکاب به قتل در ایالت هایی که اعدام را لغوکرده اند چندان فرقی با ایالات هایی که هنوز قاتلان را اعدام می کنند ندارد. در کانادا بعد از لغو مجازات اعدام تعداد قاتلان ۴۴% کمتراز گذشته شده است. در سال ۲۰۰۳ تجربه بیش از ۸۰ درصد کارشناسان جرم در آمریکا نشان داد که اعدام باعث کم شدن جنایت نمی شود.  به همین دلایل است بسیاری از کشورهای دنیا مجازات اعدام را لغو کرده اند ! بجز ۲۱ کشور  از جمله ایران. همه سازمانهای مدافع حقوق بشر در سراسر دنیا با حکم اعدام مخالفند. گمان می کنید اعدام در اماکن عمومی درس عبرتی است برای دیگران ! اساس این استدلال چنین است؛ مجرم تمام مراحل بعد از دستگیری را پیش بینی می کند و با دیدن عاقبت اعدام شدگان از اقدام به جرم و جنایت می هراسد. در حالیکه تجربه پلیس نشان داده که بسیاری از جنایت ها برنامه ریزی شده نیستند یا مجرم در نظر نمی گیرد که بزودی دستگیر می شود. برعکس اعدام و بخصوص ابرازشجاعت محکوم در زمان اجرای حکم می تواند از او یک قهرمان ساخته و تبلیغی برای گروههای تروریستی یا بزهکارشود.

چرا حکم اعدام عادلانه نیست؟ حکم اعدام عادلانه نیست زیرا هیچکس در هر مقام و موقعیتی که باشد حق ندارد جان انسانی را بگیرد. حالا میخواهد این شخص به اسم دولت اعدام کند یا به اسم قوه قضائیه و یا هر چیز دیگر. حکم اعدام، قتل عمد است که دولتها مرتکب میشوند و با قاتلان هیچ فرقی ندارند. وقتی در ملا عام اعدام میکنند برای این است که میخواهند جامعه را بترسانند. این پیام ترس فقط برای مجرمان نیست؛ این پیامی است به همه و برای ساکت نگاه داشتن اهالی جامعه.در مواقعی که قتلی صورت میگیرد این خانواده مقتول نیست که باید تصمیم بگیرد. دولت بجای اعدام قاتل باید به همدردی و کمک به خانواده مقتول بپردازد چیزی که جمهوری اسلامی و همه دولتهای قاتل انجام نمیدهند. اعدام راه حل جلوگیری از بالا رفتن آمار جرائم در جامعه نیست.

خالد زارعی