بایگانی دسته: مقالات

ناصر اصغری: پناهنده ایرانی، پناهنده سیاسی

naser asghari 168 x 226

چندی پیش با جمله “مقصر اصلی را نمی شناسیم، همدیگر را مقصر می دانیم!” برخورد کردم. دقیقا نمی دانم در چه رابطه ای بود اما از آنجا که دائما با این موضوع درگیریم، برایم جالب بود. این جمله را به خاطر بسپارید که بعدا به آن برخواهم گشت.

چندی پیش سایت “روزنه” گزارشی از فرزین سرورفر و مجید عارفی دوست همراه با عکسی منتشر کرد که در بخشی از این گزارش آمده است: “جمعی از پناهجویان ایرانی در ترکیه (دنیزلی، نوشهیر، ازمیر) با برگزاری مراسم نه به اعدام، اعتراض خود را نسبت به اعدام شیرکو معارفی، حبیب الله گلپری پور و کشته شدن آوین عثمانی و دیگر اعدامیان یک ماه گذشته نشان دادند.” چند روز بعد، تعدادی از کسانی که خود پناهنده هستند به این گزارش و درج آن توسط سایت “روزنه” اعتراض کرده و از “حزب کمونیست کارگری” خواسته بودند که تعریفی از پناهنده سیاسی ارائه بدهد. فردی روی دیوار فیسبوک خود نوشته بود که او و دوستانش در ترکیه پرس و جو کرده اند و کسی نه این افراد در عکس مزبور را می شناسد و نه کسی از آنها مقاله و نوشته ای دیده و نه کسی از این افراد را آجان محله کتک زده و به شهربانی محله برده است! تعدادی هم کمی ملایمتر برخورد کرده و گفته بودند که گرچه این افراد “سوسول” باعث به هم خوردن مرز بین پناهنده سیاسی و غیرسیاسی می شوند و پروسه بررسی پرونده پناهندگان سیاسی و انتقال آنها به کشورهای ثالث به تأخیر خواهد افتاد اما نباید به آنها خرده گرفت که چرا تقاضای پناهندگی می کنند. یعنی: “اینها پناهندگان درجه چندم هستند. پرونده اینها از اهمیت کمتری برخوردار است. تقدم با پناهندگان سیاسی ای است که اینها به رسمیت می شناسند.”

سالها پیش، زمانی که من هم در ترکیه یک پناهنده بودم و این سازمان UNHCR (یوان) لعنتی زندگی مان را به گرو گرفته بود در یکی از نامه‌هایم به حزب کمونیست آن زمان، از پناه آوردن بی حساب و کتاب ایرانی هایی که بعضا با معیار آن زمان من “سوسول” هم بودند گلایه کرده بودم که مرز بین پناهنده سیاسی و غیرسیاسی مغشوش شده است. نوشته بودم که قریب به اتفاق اینهایی که باعث شده‌اند سیاسی های مثل من سالها اینجا گیر کنیم، کسانی اند که از رفتن به سربازی فرار کرده و اکنون “پناهنده سیاسی” هم شده اند. نوشته بودم که این سوسولها با این و آن می نشینند و با خریدن اطلاعات از سیاسیونی که کارشان شده فروختن اطلاعات به سوسولها کیسهایشان گاها از کیسهای پناهندگان سیاسی قوی تر هم می شود.

دو سه هفته بعد نامه ای از حزب کمونیست در جواب نامه ام دریافت کردم با امضای “نادر ب”. این نامه که فکر می کنم یکی از مهمترین نامه‌هایی بود که تا آن زمان دریافت می کردم صریح، سیاسی و بی تخفیف به نظرات و خود محور بینی من حمله کرده بود. نوشته بود که هر کسی که از دست جنایتکاران جمهوری اسلامی بگریزد و مجبور نباشد برای پیدا کردن کار، ریش آخوندپسند بگذارد، هر کسی که از دست به زور حجاب سر کردنش فرار کند، و هر کس که بخواهد بدون مزاحمت گشت ثارالله شادی کند، به اندازه من تو حق پناهندگی دارد. یادآوری کرده بود که کسی که نخواهد برای اسلام آدمکش سربازی کند و عزیزترین سرمایه اش که همانا جانش است را فدای اهداف کثیف اسلامی کند، سیاسی تر از هر سیاسی کار دیگری است! گفته بود که چه کسی و چرا پناهنده‌ای را که من سیاسی نمی‌دانم مجبور می‌کند که دروغ بگوید و سپس در پرونده اش دنبال دروغ می گردد که تناقضی پیدا کرده و ردش کنند؟ و یادآوری کرده بود که چرا ما سیاسی ها باید دنبال مقصر در صفوف خودمان باشیم؛ در حالی که مقصر اصلی کسی است که زندگی ما را به گرو گرفته است!؟

 

من و بسیاری از کسانی که آن دوره از ایران فرار می‌کردیم، نسلی بودیم که انقلابمان را شکست داده بودند. ما بقول معروف نسل انقلاب شکست خورده بودیم. پناهنده‌ای که امروز از دست جمهوری اسلامی فرار می‌کند، از نسلی است که در انقلاب ۸۸ شرکت کرده و نیروی سرکوب و کشتار این انقلاب را هم به عقب رانده است. این جامعه در ۳۵ سال گذشته یک دم از مبارزه و اعتراض بر علیه شرایط جهنمی حاکم بر ایران دست برنداشته. واقعیت ساده پشت این جنگ و گریز این است که کسی نمی خواهد خانه و کاشانه، کس و کار، پدر و مادر، خواهر و برادر، عمو و عمه، و خاله و دائی، و فک و فامیل و دوستانش را رها کرده و آواره دشت و کوه و کشورهایی گردد که حتی زبانش را هم متوجه نمی شود. مقصر این وضعیت نه آن پناهنده ای است که پرونده اش احتمالا زودتر از آن یکی پناهنده مورد بررسی قرار گرفته است. مقصر این وضعیتی است که جمهوری اسلامی بر جامعه حاکم کرده است. مقصر این وضعیتی است که سازمان یوان و کشورهای به اصطلاح پناهنده پذیر به وجود آورده اند. باید با مجله دانشگاه هاروارد همصدا شد که کشورهای مثل کانادا را که درشان را بر پناهندگان می بندند محکوم کرد که باعث وضعیتی می شوند که پناهنده به امان خدا راهی آبهای دریا و طعمه قاچاقچیان می شود. باید به یاد آورد که در دوره جنگ جهانی اول هم، در بحبوحه یهودی کشی هیتلر، بسیاری از کشورها و مشخصا کانادا از آوردن این پناهندگان خودداری می کرد که باعث کشته شدن هزاران پناهنده دیگر در دستان هیتلر و اس اس‌ها شد.

 

با پناهندگان چپ

پناهندگان چپ وسازمان و احزاب چپ باید پیشگام دفاع از حق و حقوق پناهندگی تمام کسانی باشند که از دست آدمکشان جمهوری اسلامی فرار می کنند. پناهندگان چپ نباید چنین تصویری از خود بدهند که طرف مقابل فکر کند چپها پناهندگی و حق پناهندگی را فقط برای خودشان می خواهند! نباید پناهنده ای چنین تصویری از هیچ چپی داشته باشد که اگر پیش او لو برود که “غیرسیاسی” است کارش زار است! دخالت مستقیمی که چپ گریخته از ایران در کشورهای همجوار ایران می تواند در زندگی همنوع خود داشته باشد، دفاع از حق پناهندگی تمام کسانی است که بخاطر شرایطی که جمهوری اسلامی بر جامعه حاکم کرده، مجبور به ترک خانه و کاشانه اش شده است. حتی نهادهای ناشریفی مثل یوان هم برای پناهنده ای که از همه حق همه پناهندگان دفاع می کند، احترام قائل است! از پناهنده ای که حق پناهندگی را فقط برای خودش می خواهد، باج می خواهد که دیگران را به او معرفی کند! این را ما بارها و بارها تجربه کرده ایم.

چپ در هر مقطعی و سر هر اجحافی به همنوع خود باید در صف اول مبارزه باشد. چپی که فقط حق پناهندگی را برای خودش می خواهد، مخاطبش هیچ حرف دیگری را از او جدی نمی گیرد. کسی که به فکر حق من در برابر موش دوانی های یوان نیست، حرفش را درباره دفاعش از کارگران را هم نمی پذیرم.

 

اما این را برای ختم کلام بگویم که دوستانی که در برابر اجحافات یوان، در برابر فشارهایی که دولتهایی مثل ترکیه، پاکستان و کشورهای اروپائی به پناهندگان وارد می کنند، گاها حرفهایی می زنند که قلبا به آن باور ندارند. من نمی توانم بپذیرم کسی که دلش برای کارگران و آزادی طبقه کارگر می طپد واقعا انسانها را به خودی و غیرخودی تقسیم بکند! اینها اما همانی هستند که در سطر اول این نوشته گفتم: “مقصر اصلی را نمی شناسند.”

بهروز ورزقایی: افزایش اعدام ها چه هدفی را دنبال میکند؟

behrooz v 335 x 646 110 x 213

 باانتخاب شدن حسن روحانی بعنوان رییس جمهورکه خود نتیجه توازن قوای تازه ای در هیات حاکمه ایران بود و نامگذاری دولت وی به دولت تدبیر و اعتدال، انتظار میرفت که هم در سیاست خارجی وهم در سیاست داخلی اعتدال گرایی حاکم شود. در عرصه خارجی ومشخصا مساله انرژی هسته ای این اعتدال دیده میشود. یعنی عقب نشینی رژیم از مواضع قبلی وپذیرش نسبی خواسته های کشورهای طرف حساب و یا به بیان ساده تر”تسلیم شدن” که در فرهنگ حکومتی میتواند باعبارتی دیگر همچون “نرمش قهرمانانه” معرفی شود اما در عرصه داخلی نشانی از اعتدال گرایی دیده نمی شود که هیچ، ماشاهد سبوعیت بیشتری از طرف حکومت هستیم که مشخصترین نمونه آن افزایش چشمگیر اعدام ها و مخصوصا اعدام زندانیان سیاسی است. این پدیده برای ما آشناست. قبلا هم شاهد آن بوده ایم؛ در جریان جنگ ایران و عراق وقتی که حکومت اسلامی تحت فشار های شکست های نظامی در جبهه های جنگ و ترس از بروز شورش های اجتماعی مردمی که جنگ خانمان سوز ۸ ساله بر آنها را دیگر لبریز کرده بود مجبور شد قطنامه صلح را بپذیرد یعنی عقب  نشینی از مواضع قبلی خود که میخواست جنگ را تا رسیدن به قدس ادامه دهد . و این خود یعنی تسلیم شدن که خمینی آن را به نوشیدن جام زهر تعبیر کرد، حداقل اینقدر جسارت داشت که بگوید این خواسته من نیست  بلکه مجبور به قبول ان شده ام  در عرصه داخلی دست به سبوعیتی زد که در نوع خود در تاریخ کم سابقه بود،  قتل عام زندانیان سیاسی . اکنون هم حکومت که در عرصه ی  خارجی مجبور به قبول شرایط طرف دیگر شده است  هر چند که عوام فریبانه به جای نرمش مصلحت طلبانه و یا عقب نشینی و یا شکست و یا هر اسم دیگر، آن را نرمش قهرمانانه نام مینهد . در عرصه  داخلی به  سبوعیت بیشتر روی آورده است . افزایش چشم گیر اعدام ها از سیستان و بلوچستان گرفته تا کردستان و آذربایجان و کرمانشاهان نشانه  بارز ان است. از کنار هم نهادن این دو اتفاق تاریخی و روش های مشابه برخورد با آنها چه نتیجه ای میتوان گرفت ؟                                                                                                    ۱- اگر رژیم در مقابله با دشمنان خارجی اش شکست خورده و مجبور به قبول شرایط آنها شده است این نباید به این معنی باشد که دشمنان داخلی یعنی مردم ایران رویشان را زیاد کنند و خواهان گرفتن امتیازاتی از حکومت ضعیف شده باشند . به چه طریقی میتوان مردم را از این فکر منصرف کرد ؟                                                                                                                                         ۲- با ایجاد ترس و رعب و وحشت،  قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ و افزایش چشمگیر اعدام ها در بحبوحه مذاکرات هسته ای  عقب  نشینی های هسته ای  در حال حاضر اما حکومت چطوری میتواند دست به چنین جنایات هولناکی بزند و عواقبی هم برایش نداشته باشد ؟ اینجا دیگر باید اعتراف کرد که آنها ( رژیم  ) روانشناسان ماهری هستند . در جنگ ایران و عراق که بزرگترین واقعه زمان خود بود پایان جنگ میتوانست هیاهوی وسیعی ایجاد کند و خیلی چیزها را تحت الشعاع خود قرار دهد و از آن جمله قتل عام زندانیان سیاسی را که در شرایط معمولی میتوانست اعتراضات وسیعی در سر تا سر دنیا به وجود بیاورد اما در شرایطی که دنیا ایران را بخاطر قبول قطعنامه آتش بس و برقراری صلح مورد تشویق قرار داده بود و کف های طولانی میزد، میشد کشتار چند هزار نفر را ندید و زیر سبیلی رد کرد اکنون هم که مسأله هسته ای ایران یکی از موضوعات مهم و تشنج آفرین جهانیست میتوان در ازای کوتاه آمدن حکومت اسلامی، قداره کشی های داخلی و اعدام چند ده نفر را نادیده گرفت و در قلمرو مسائل داخلی آن به حساب آورد .                                                                

 

 با بلند کردن صدای اعتراض در هرجای دنیا میتوانیم این تاکتیک حکومت را بی اثر سازیم .

 

بهروز ورقائی 

غزل میرزایی لنگرودی: کودکان کار،کودکان خیابانی

 

ghazal mirzaee langroodi 166 x 209

پشت چراغ قرمز تو هوای بارانی تهران تو یه چهارراه، حوالی سعادت آباد ایستادم. ناگهان یه کسی زد به شیشه، ترسیدم، یه بچه بود که با سرعت خودش رسونده بود به ماشین…خانم گل می خواین، آخریشه، می خرین؟…سیاهی و دود عمده صورتش رو پوشانده بود، چشم های قهوه ای و درشت این دختر ۸ یا ۹ ساله پراز التماس بود…اما چرا ؟ این کودکان معصوم در این خیابانهای سیاه و غم گرفته این شهر گرفتار شده اند؟ پس این سعادتی که از آن صحبت می کنیم کجاست؟ گویا این محله برای ثروتمندان سعادت آباد است و برای فقرا قفس! این صحنه ها حتما برای شما هم آشناست!

با استقرار حکومت دیکتاتوری اسلامی در ایران، اندک تلاش های انجام شده برای توجه به حقوق کودکان تعطیل شد. قرار شد حاکمان مست از باده قدرت نظام اسلامی، حقوق کودکان را برپایه مفاهیم ناب اسلام بازتعریف کنند. قرار بود کودکان در نظام اسلامی “عزت” داشته باشند و کودکان تربیت شده در نظام مبتنی بر اسلام ناب، “زبانزد جهانیان” باشند و کم کم اسلام ناب محمدیشان با قدرت هر چه تمامتر بر تمامی عرصه های اجتماعی و سیاسی و از جمله زندگی کودکان تسلط یافت. در این میان وضع کودکانی که گناهشان متولد شدن در خانواده های فقیر و مستضعف بود، روز به روز بدتر شد. نه تنها کودکان کار در کوره پز خانه ها کم نشدند بلکه به دست عده ای از کودکان هم سلاح دادند تا به نام بسیجی به جبهه ها بروند. بعد از جنگ هم با وخیمتر شدن وضع اقتصاد و توسعه شکاف بین قشر سرمایه دار و اکثریت فقیر جامعه بر تعداد کودکان خیابانی هم افزوده شد.

 کودکان محروم از تحصیل مهاجران افغانی و کودکانی که به دلیل اعتیاد پدر و یا سایر عوامل اجتماعی مجبور به کار می شوند،روی خشن حکومتی را نشان می دهد که در ظاهر برای کمک به فقرا بنا شده اما در باطن خون فقرا را در شیشه می کند. امروزه بنیاد مستضعفان جزو پولدار ترین سازمان های دولتی ایرانی است که به نام فقرا اموالی را از طریق مصادره و ضبط کارخانه ها و شرکت ها بدست آورده است. نمونه فعالیت های بنیاد مستضعفان،ساخت مجتمع مسکونی مهستان در قالب برج هایی با ۲۰ تا ۳۰ طبقه برای ثروتمندان است آن هم با معافیت از پرداخت هرآنچه مالیات و نظائر آن و آن هم در شهرک غرب!

عواملی چون اختلال در خانواده و مدرسه، فقر اقتصادی، آلودگی و آسیب زا بودن محلات حاشیه شهری، فقدان نظارت کافی از سوی سامان های مسوول و الگوهای نادرست کنش متقابل بین شهروندان و کودکان خیابانی، همه وهمه  دست به دست هم داده اند تا پدیده کودکان خیابانی ( که عمدتا کودکان کار درخیابان هستند)، کماکان به عنوان مشکلی صعب العبور در بسیاری از شهرهای بزرگ کشور خودنمایی کند. معضلی که چند سالی است حتی پرداختن به آن جرم است. پلیس امنیت ایران هم شدیدا با فعالیت انجمن های مردم نهاد و سازمان بین المللی برای کمک به وضعیت کودکان کار در ایران مخالفت می کند. به عنوان نمونه، جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان (تاسیس ۱۳۸۲) ، انجمنی غیردولتی بود که برای حمایت از کودکان کار در ایران تاسیس شد. هدف‌های این انجمن “توانمندسازی کودکان کار و خیابان” و “آشنا کردن جامعه با معضل کودکان کار” بوده و مطابق اساسنامه آن، محور فعالیت‌های انجمن آموزش و حمایت از کودکان کار و تمام کودکانی بود که به هر علت از آموزش و حمایت‌های اجتماعی محروم هستند. اما نیروهای پلیس امنیت تهران در دوم آبان ۱۳۸۷ دفتر این انجمن را با حکم اداره اتباع خارجی پلمب کردند. با این بهانه که مدت مجوز فعالیت موسسه باطل شده‌ است و باید از پلیس امنیت مجوز گرفته شود. همچنین ایراداتی از جمله برگزاری کلاس‌های آموزشی مختلط و برگزاری کلاس‌های آموزشی برای کودکان مهاجر بر انجمن گرفته بودند. حکومت ظالم ایران رسیدگی به وضع نابسامان کودکان را در دستور نداشته و ندارد و در عوض همه توجه اش را معطوف به تقویت ستیزه جویان در عراق و سوریه و لبنان نموده است.

حاکمیت آخوندی ایران به وضوح نشان داده که توان بهبود وضع کودکان کار و کودکان خیابانی را ندارد. در این بین روشنفکران و فعالان سیاسی و اجتماعی وظیفه دارند تا با هرچه در توان دارند به صحنه بیایند. کودکان آسیب پذیرترین قشر جامعه هستند و همه موظفیم تا به کمک کودکان بشتابیم و تمام مشکلات پیش آمده در این راه را با جان و دل بپذیریم. سرنگونی رژیم اسلامی هدف اصلی ماست ولی تا آن زمان نباید از هیچ تلاشی برای بهتر کردن وضعیت کودکان دریغ کرد.

 

 

 

رفعت زین الدین: نگاهی به ۱۰۰ عملکرد دولت به اصطلاح تدبیر و امید

rafat 315 x 442

این روزها دولت روحانی بر طبق وعده ای که در کارزار انتخاباتی داده بود مشغول تهیه بیلان کاری ۱۰۰ روز اول خود بود. اما پرسش اینجاست که او به راستی پیرامون چه  دستاوردهایی می خواست گزارش بدهد؟!

 به نظر می رسد که حتی حامیان دولت روحانی و اصلاح طلبان نیز در بیان این دستاوردها دچار تردید هستند. سخنان اخیر محمد خاتمی و عبدالله نوری و تنی چند از این جماعت٬ در مورد منتفی شدن آزادی زندانیان سیاسی و بی تفاوتی دولت روحانی نسبت به این موضوع و نکاتی راجع به باالاتر رفتن نرخ تورم،  نشان از نارضایتی آنان دارد. با نگاهی به عملکرد دولت روحانی در این ۱۰۰ روز مشاهده می کنیم که تورم افسار گسیخته هم چنان می تازد و از مرز ۴۰ درصد نیز گذشته و کمر قشر آسیب پذیر جامعه را شکسته است. به دلیل این که اقتصاد در ایران هیچ تغییر اساسی صورت نگرفته و تولیدات داخلی به دلیل واردات بی رویه (و سرازیر شدن سود سرشار آن به جیب آقایان) و تحریم های چندین ساله با رکود وتعطیلی کارخانجات و کارگاهها مواجه شده است در نتیجه هر روز بر تعداد بیکاران افزوده می شود به طوری که کارشناسان وقوع سونامی بیکاری را هشدار داده اند؛ این سونامی با رقم تکان دهنده بیش از ۷ میلیون نفر با ورود جوانان و تحصیل کردگان چند سال اخیر به بازار کار نیز مواجه است . و به نظر نمی رسد که دولت کنونی بتواند این معضل را به راحتی حل کند٬ زیرا با روشن شدن وضعیت اقتصادی و بیکاری به وسیله آمار و ارقام معلوم می شود که کارنامه دولت قبلی جز ویرانه ای کامل چیز دیگری نبوده است و این ویرانی آنقدر همه گیر است که به حوزه محیط زیست هم کشیده شده و خبرهایی نظیر خشک شدن دریاچه ارومیه و زاینده رود و آلودگی بیش از حد شهرهایی نظیر اراک و اهواز نشان از سوء مدیریت و سیاستهای مملکت برباد ده مسٔولان کشور دارد.

 

نکته دیگر این که باید دید آقای روحانی در برخورد با دولتهای موازی (دولت سایه) یعنی همان بخشهایی که تحت کنترل خامنه ای و سپاه و یا نهادهای نظامی و امنیتی است و فلج شدن اقتصاد و تولیدات داخلی به همت آنها انجام می گیرد تا خود بتوانند از طریق اسکله های اختصاصی برای ورود و خروج انواع کالا و قاچاق ثروتهای نجومی صدها میلیارد دلاری را به جیبشان وارد کنند و فقر و تباهی و بی خانمانی را نصیب مردم نمایند چه سیاستی در پیش گرفته است؛ و البته روشن است که ورود به این عرصه خط قرمز همه جناح هاست و هیچ دولتی حق پیش کشیدن این بحث  را نداشته و نخواهد داشت. از آن طرف،

 نفتی که قرار بود بر سر سفره مردم بیاید دربست صرف پر کردن جیب نهادهای امنیتی و نظامی تحت کنترل ولی فقیه است و یا صرف امتیاز دهی و باج دهی به به بعضی کشورهای همسایه که از طریق حمایت آنها چند صباحی بیشتر به عمر ننگین خود بیفزاید.

در زمینه فرهنگی در مقابل توقیف روزنامه بهار به دلیل انتشار مطلبی در ارتباط با انتخابی بودن ولایت و( روانه زندان شدن نویسنده و چاپ کننده آن) مسٔولین ذیربط در دولت و خود روحانی حتی یک اعتراض کوچک و رسمی انجام نشده در حالی که در وعده های انتخاباتی ایجاد فضای غیر امنیتی و باز و مبتنی بر قانون را داده بود.

جمهوری اسلامی بنابر ذاتش از بدو شکل گیری منحوس اش یک نظام همه کُش  بوده است و برایش بهایی و یهودی و گبر ونصاریٰ و چپ و راست تفاوتی نداشته و ندارد و به همین دلیل است که تحمل شنیدن هیچ صدای اعتراض و انتقادی را ندارد و می بینیم که دستگاه سرکوب رژیم نه تنها از کار نایستاده است بلکه چرخش موتور ماشین اعدام سرعت بیشتری نیز گرفته است و تعداد اعدامها و میزان خشونت رژیم چند برابر گشته است و برای این کار نیاز به بهانه ندارد بلکه بهانه را می سازد٬ هر کس را  خواسته بزند بهانه ی مناسب اش را به بهترین شکل می سازد.

مهمترین بخش این دورهٔ ۱۰۰ روزه توافق اتمی ایران با گروه ۱+۵ است . اما باید دید که سهم مردم ایران از این توافق چیست؟

تجربه نشان داده است که از این توافق های بین حکام به مردم ایران نصیبی نمی رسد. واقعیت این است که بر اساس برنامه های استراتژیک غرب ساختار اقتصادی و سیاسی ایران باید تکانی می خورد و اگر جمهوری اسلامی مقاومت می کرد ناچار با بمب افکنهای ناتو تکانش می دادند.رژیم جمهوری اسلامی یک عمر عربده کشید که غنی سازی حق مسلم ماست و در این راه میلیاردها دلار از سرمایه های آن سرزمین را که می توانست شکم گرسنگان آن جامعه را سیر کند صرف غنی سازی کردند٬ در حقیقت خرج کردن این ارقام نجومی برای هیچ.

 

جمهوری اسلامی بنابر ماهیت ارتجاعی و جنایتکارش ٬ اگر بر اساس توافق انجام شده با ۱+۵ حتی میلیاردها دلار به این حکومت ضد انسانی داده شود٬ نه تنها کارگرانی که ماههاست حقوق دست رنج خود را نگرفته اند به نوایی می رسند و نه فقر و بیچارگی و اعتیاد و فحشاء از بین می رود.بنابراین ٬ تا این رژیم ضد بشری بر روی کار است ٬ چه با تحریم و چه بی تحریم٬ کماکان در آن سرزمین طلای سیاه ٬ کلیه به فروش می رسد.

علی رحمانی: آقای خامنه ای ، بارجز خوانی آب رفته به جوی باز نمیگردد

ali rahmani 194 x 259

این روزها ریش جمهوری اسلامی در دست شیطان بزرگ است . علی رغم خضوع  وخشوعی که حکومت اسلامی در برابر آمریکائی ها ازخود نشان داد آنها این ریش را دردست گرفته وبه هر سو که می خواهند می جنبانند . تا این جای قضیه جمهوری اسلامی می خواهد آبروداری کند . صدای داد و فریاد و آخ گفتنش کمتر شنیده می شود وازسوی دیگر کماکان حرف هایی می زند که بی شباهت به رجز خوانی نیست . اما واقعیت این است که ریش جمهوری اسلامی در دست آمریکا ئی ها است ، آن را کشیده اند وباز هم بیشتر خواهند کشید .

مضحک است وقتی این ها در ارتباط با پرونده اتمی حکومت می خواهند خودشان را از تک و تا نیندازند  ،  هر کدام به زبانی رجز می خوانند ، که رفتیم و این را گفتیم و این را کردیم وبادست پر آمدیم وبساط پرونده اتمی مان کماکان آن گونه که می خواهیم در جریان است وچنان خواهیم کرد وچنان خواهیم گفت وچرخه سوخت خواهد چرخید وهیچ چیز تغییر نکرده است وپاره ای از مسائل را فعلاً چشم پوشی کرده ایم ورقیب را داریم سبک وسنگین می کنیم واگر پی ببریم که ازدر منطق سخن نمی گویند به راه خود باز خواهیم گشت و از این گونه سخن ها  ،  باید گفت:  

واقعیت این است که شما شکست خورده اید ، تا همین جا ، تاهمین جا تو دهنی سختی خورده اید ، با شما آنگونه رفتار شد که از آن بدتر نمی شد ، شما را تحقیر کردند ، شما را درآنچنان شرایطی قرار دادند که همان کاغذ پاره ها ، آن تحریم هایی که رهبر معظمتان می گفت برکت است وموجب گشایش های علمی  وصنعت و پیشرفت  بوده است ، شما را به آنچنان روزی انداخت که خودتان بهتر می دانید چهار دست وپا ، تعظیم کنان خودتان را به ژنو رسانیدید . چقدر مضحک است ، چقدر مسخره است موقعی که رجز خوانی می کنید بی شعور ترین وکم شعور ترین آدم هایی که به شما باور دارند ، پی برده اند که شما به توبه کردن و غلط کردن افتاده اید با اینهمه رجز می خوانید وادعاهای بی پایه واساس می کنید وخیال می کنید این شیوه می تواند آب رفته را به جوی باز گرداند  ،  با آبروی رفته چه خواهید کرد ؟ شما علی الاصول ضعیف هستید که اگرضعیف نبودید از هموطنان خود چنین نمی ترسیدید ، که اگر نمی ترسیدید این چنین آنها را دسته جمعی اعدام نمی کردید . در دنیا معدودند حکومت هایی که از ترس مردم  ، مردم را می کشند . در سر زمین های آزاد ودموکراتیک ، درسرز مین هایی که زندگی عادی روزانه ،  شبیه دگر نقاط جهان درجریان است  ، حکومت ها مردم را قتل عام نمی کنند  ، به زندان نمی افکنند ، اعدام نمی کنند ، بی دلیل !  . اگر در این حکومت ها کسی کسی را بکشد احیاناً اعدام می شود اما شما خودتان بهتر می دانید که در ایران ، امروز شما ترسیده از مردم ، مردم را بی دلیل بازداشت می کنید ، بی دلیل اعدام می کنید . همین چند روز پیش رئیس قوه قضائیه شما با انتقاد از صدور قطعنامه های حقوق بشری علیه ایران در مجامع بین المللی ، دستگیری بی دلیل یا درباز داشت نگهداشتن بدون محاکمه افراد را دروغ بسیار بزرگی توصیف کرد .

خنده دار نیست ؟ چرا کشور های دیگر ، حکومت های دیگر را مجامع حقوق بشری متهم به دستگیری بی دلیل شهروندانش نمی کنند ؟ شما انکار می کنید ولی دنیا می داند که شما بی دلیل بازداشت می کنید ، بی دلیل اعدام می کنید ، چون ضعیف هستید . در داخل ضعیف هستید چون از انتشار یک کتاب ویک روزنامه در هراسید  . درخارج ضعیف هستید چون هر بلایی که می خواهند بر سرتان در می آورند  . چنان زندگی اقتصادی تان را بامشکل روبرو می سازند که چهار دست وپا به ژنو می روید واظهار عبودیت می کنید . با این همه آنها ، به ویژه آمریکائی ها  هر دقیقه اعلام می کنند که علی رغم زانو بر زمین زدن شما ، تحریم ها علیه شما بر سر جایش باقی است . این را وزیر امور خارجه آمریکا به نخست وزیر اسراییل گفته است . با اشاره به همین توافق نامه موقت ژنو گفته ، برنامه تحریم های بنیادین ایران در رابطه با بانک ها ونفت ، کاملاً به قوه خود باقی مانده و تغییری نکرده  است وما از طریق وزارت خزانه داری ودیگر نهاد های مرتبط در ایالات متحده تلاش های خود را برای انجام آن افزایش می دهیم . وزیر خارجه آمریکا می گوید که بنیان اصلی تحریم ها هم چنان باقی است ودولت اوباما به کشورهایی که در رابطه با ایران تحریم ها را نغز می کنند هشدار می دهد وشما مرتب از صهیونیست حرف می زنید ورجز می خوانیدو توهین می کنید . اما جان کری اظهار می دارد که امنیت اسرائیل اولویت آمریکا است ، بجنبید شما را می جنبانند  ، شما را کوچک می کنند  .

لاف و گزاف تک تک شما تلاش بیهوده است  ، شما راه به جایی نخواهید برد و بدانید یا کاملاً اطاعت می کنید ورویای ساخت اتم را کاملاً کنار می گذارید ، به خفت های بسیاری تن در می دهید  ،  میلیاردها دلار تأسیسات هسته ای خود را مضمحل ، مسکوت و راکد رها می کنید ویا چنان  سیلی بر گوشتان می نوازند  که این روزوروزگار واین اقدامات در برابر آن هیچ است وشما خوب می دانید این ملت ، مصیبت بسیاری را به خاطر شما تجربه کرده است . این شرایط را تحمل می کند و بنظر می رسد که نسبت به این ظلم عادت کرده است ، ظلم پذیر شده است ، در منجلاب وبد بختی زندگی می کند وصدایش در نمی آید . این واقعیت امر است اما حقیقت چیز دیگری است . حقیقت این است که این ملت انتظار می کشد ، انتظار دست غیبی ، معجزه ای ، حادثه ای ، جنگی ، نبردی ، کودتایی …..  مهم نیست این انتظار بیهوده است ، قابل سرزنش است چون یک ملت نباید در چنین شرایطی انتظار بکشد  ، باید دست به عمل بزند ، فریادی برآورد ، باید در برابر ظلم بایستد ، همه اینها درست اما در ارتباط باشما مهم این است که صبر ملت ها هم حدی دارد  ، اگر روزنه ای و رخنه ای در این سدی که مقابل این ملت ساخته اید ، پدید آید بلافاصله درهم خواهد شکست . اغلب ما دیده ایم که روستائیان وباغداران برای مهار آب خاکریزی پشت نهر ایجاد می کنند وانباشت سنگین خاکریز هنگامی درهم می شکند  که درگوشه ای از خاکریز یک محل باریک  خروج آب ایجاد شود . یادمان نرود همین چند دهه گذشته بود که یک دیوار بزرگ که گمان می رفت تا ابد پا برجاست ، دیوار برلین سرانجام فرو ریخت  . احتمال دارد که امروز از هرصد ایرانی که در ایران زندگی می کند پرسیده شود  که چقدر احتمال می دهد که مردم ناگهان علیه این رژیم دست به قیام بزنند ۹۹ نفر اظهار می دارند چنین احتمالی وجود ندارد .  این نا امیدی رادر نحوه زندگی کردن هم وطنان داخل ایران می توان مشاهده کرد . این همه افسردگی ، این همه اختلافات خانوادگی ، این همه بزهکاری ، این همه اعتیاد ،  واین همه بدو بدو ورقابت برای کسب یک لقمه نان ، همه حکایت از یک نوع افسردگی ونا امیدی می کند . اما اگر حتی این چنین است معنایش این نیست که  درآن سوی سد فشاری برای جمهوری اسلامی وجود ندارد . همین مردمی که نا امیدند  ، همین مردمی که احتمال خیزش و قیام را نمی دهند ، همین  مردمی که ظاهراً همه   ذکر  و خیرشان   ماندن و بقای زندگی شان است  ، همین مردمی که تن به افسردگی وناهنجاری های اجتماعی داده اند  همین ها روزی در دیوار اقتدار شما رخنه خواهند کرد واین دیوار را ازهم فرو می پاشند این یک پیش بینی پیامبر گونه نیست دلیل تاریخ زندگی بشر بر روی زمین است  ،  حرکت ملت ها منجمله حرکت خود ملت ایران در انقلاب ها است . در انقلاب مشروطیت  است ، درهمین انقلاب ۵۷ است ، درانقلاب هایی است که در سرزمین های بلوک شرق اتفاق افتاد  ، درانقلاب هایی است که در آفریقا رخ داد . نزدیک ۲۰ سال نلسون ماندلا در یک سلول انفرادی نگاه داشته شد .

حکومت آپارتاید آفریقای جنوبی مردم محنت زده این سرزمین را آن چنان اداره می کردند که هرگز امیدی نمی رفت روزی ، مردم آفریقای جنوبی ازچنگال حکومت نژادپرست رهایی یابند  ، یک اتفاق  ، یک حادثه  باعث شد ،  بچه های پا برهنه  ، جوانان گرسنه ، زنان ومردان فقیر  وعقب نگاه داشته شده آفریقای جنوبی ناگهان خیابان های لسو تو  را پر از دود و آتش وخشم وخروش نمودند .  در وقایع ۸۸ که هنوز باشنیدن نام فتنه مهره های پشتتان می لرزد مگر کسی پیش بینی آن وقایع را می نمود ؟ شما نگران آن امواج آزادی خواهانه هستید . اما این واقعیت واین حقیقت که آن سوی این دیوار خشم و کینه ای پایان ناپذیر انباشته است نمی تواند مد نظر قرار نگیرد . همچنان که این واقعیت را نباید فراموش کنیم که غربی ها ، آمریکائیها ، اسرائیل ،  تارسیدن به آن خواست اصلی خود گریبان شما را رها نمی کند . آشتی وتفاهم ورفع تحریم ها وایجاد روابط سیاسی و باز شدن سفارت خانه وبازشدن کنسول گری ها آن روزی تحقق پیدا می کند که شما خاکشان را ، خاک پایشان را سجده کرده باشید ، به صدای بلند گفته باشید غلط کردیم دیگر نمی کنیم  ، بیائید وجب به وجب خاک ایران را بازرسی کنید  ،  بیائید درهرجایی از پادگان نظامی گرفته تا تأسیسات دانشگاهی به روی شما باز است  . هرزمان می خواهید بیائید بازرسی کنید  .  غلط کردیم  توبه کردیم  ، این اورانیوم  ، این راکتور آب سنگین ، این دستگاه غنی ساز ی  ،  این دانشمندان هسته ای ………مذاکره چه معنایی دارد  . این دلقک بازیها و سخنرانی ها چه معنایی دارد  این ها  قوروم   قوروم   می کنند اما واژه آخررا خواهند زد  .  اینها با پنبه سر شما  را  می برند . حالا بروید دانشگاه وتوضیح بدهید . گزارش صد روزه وهزار روزه بدهید . بنشینید با وقاری ساختگی الفاظی حکیمانه به کار  بگیرید وارشاد بفرمائید  . غرب رامورد هتاکی قرار دهید وخطبای نماز جمعه دروغینتان رجز بخوانند . آیت الله هایتان فتواهای ریز ودرشت بدهند وابراز خرسندی یا کدورت خاطر بکنند  . تأثیری ندارد  ، بی تأثیر است ، شما قافیه را باخته اید ، شما بازی را باخته اید ، شما شکست خورده اید . شما سرانجام نا گزیر به رودر رویی نهایی هم با دول غربی وهم باملت ایران هستید . امروز را به خاطر بسپارید وآن روزی را بیاد آورید که رخنه در خاک ریزتان آشکار شود وآن فرو پاشی تحقق پذیرد .                .                               

چند سئوال از عبدالله اسدی در مورد شرایط و موقعیت کنونی پناهجویان ایرانی

abe-asadi 

همبستگی: موقعیت پناهجویان ایرانی را در حال حاضر چگونه می بینید آیا به آنها اجازه اقامت می دهند؟

 

عبدالله اسدی: در حال حاضر در مجموع به حدود ۳۴ در صد از متقاضیان پناهندگی از ایران در کشورهای اروپایی اجازه اقامت می دهند. فشار بازداشت و دیپورت روی پناهجویانی که  به درخواست آنها پاسخ منفی داده می شود هم کمتر شده است.اما لازم است اشاره کنم که متقاضیان پناهندگی از ایران در میان ۲۷ کشور عضو اتحادیه اروپا تنها به کشورهای انگلیس، آلمان، هلند، بلژیک، سوئیس، اتریش، فنلاند، نروژ، دانمارک و سوئد برای درخواست پناهندگی رجوع می کنند.از آنجایی که بقیه کشورهای اروپایی به متقاضیان پناهندگی کمک هزینه پرداخت نمی کنند و خدمات درمانی و امکانات رفاهی حتی در پایین ترین سطح به متقاضیان پناهندگی تعلق نمی گیرد، ایرانیان به ندرت به بقیه کشورهای اروپایی می روند.  

                      

همبستگی: گفتید تا حدود ۳۴ درصد به متقاضیان پناهندگی اقامت می دهند سئوال این است سرنوشت آن اکثریتی که نمی توانند اجازه اقامت بگیرند چه می شود؟

 

عبدالله اسدی:اکثر آنها هم نهایتا اجازه اقامت می گیرند ولی پروسه دریافت اجازه اقامت  آنها به مراتب طولانی تر می شود. بسیاری از آنها که پرونده هایشان بسته می شود در پروسه خیلی طولانی در اشکال مختلف و متفاوت برای به جریان انداختن دو باره پرونده هایشان مبارزه می کنند. بعضی از آنها دوباره وکیل می گیرند و سعی می کنند مدارک جدید در اختیار مقامات امور پناهندگان قرار دهند، بعضی ها فعالیت سیاسی می کنند و یا سازمانهایی مثل فدراسیون ما را به عنوان ظرف مبارزه خود انتخاب و در آن دست به فعالیت سیاسی و فعالیت اجتماعی می زنند و یا اینکه بدلیل عضویتشان در احزاب و سازمان های سیاسی پرونده های آنها را دوباره مورد بررسی قرار می دهند. در نشریه همبستگی مطلب می نویسند، در تظاهراتها علیه جمهوری اسلامی شرکت می کنند و تنفرشان را علیه جمهوری اعلام می دارند. بسیاری از متقاضیان پناهندگی در خارج از مرزهای ایران به صدای اعتراض مردم در ایران علیه جمهوری اسلامی تبدیل می شوند. صدای اعتراض زنان و دخترانی که به جرم بدحجابی مورد آزار و اذیت قرار می گیرند، صدای کارگرانی که ۶ماه به ۶ماه حقوق نمی گیرند و وقتی که اعتراض می کنند جوابشان را با شلاق و زندان می دهند نمایندگی میکند و جنایت جمهوری اسلامی را افشا می کنند. ولی با این وجود پناهجویان زیادی وجود دارند سالهای سال امکان اجازه اقامت پیدا نمی کنند.

همبستگی:آیا راه حلی برای گرفتن اجازه اقامت  این دسته از پناهجویان وجود دارد؟

 

عبدالله اسدی: تنها راههایی که این دسته از پناهجویان بتوانند از طریق آن اجازه  اقامت بگیرند تلاش و مبارزه جمعی و فردی آنهاست. فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی همیشه کوشیده است این دسته از پناهجویان هم در وضعیت بهتری قرار بگیرند. ولی با این حال از آنجاییکه بررسی پرونده های پناهجویان به طور فردی انجام می گیرد همیشه شمار زیادی از پناهجویان وجود دارند که مقامات امور پناهندگی دلایل درخواست پناهندگی آنها را واجد شرایط پناهندگی نمی دانند و به درخواست آنها پاسخ منفی می دهند. تا آنجاییکه به پناهجویان ایرانی و نقش سازمان ما برمی گردد این موضوع همیشه مورد اعتراض ما بوده و همیشه سعی ما براین بوده که در نامه هایی که به ادارات دولتی و دفاتر سازمان ملل می نویسم، در میتینگ ها و تظاهرات ها و در اعتراضات مختلفی که در دفاع از حقوق پناهجویان صورت می گیرد، در نشستهایی که با وکلا و حقوقدانان برگزار می کنیم؛ شرایط سخت زندگی مردم و سرکوب فعالین کارگری و دانشگاهی و فعالین حقوق زنان و اقلیت های مذهبی و قومی و سرکوب عکاسان و روزنامه نگاران را در جزئیات بیشتری بازتاب و منعکس کنیم. تلاش کرده ایم به شکنجه های وحشیانه در زندانهای جمهوری اسلامی و مجازات اعدام و سرکوب سیستماتیک مخالفین و ایجاد فضای رعب و وحشت اشاره کنیم و به این ترتیب راه را برای برسمیت شناختن حق پناهندگی پناهجویان ایرانی هموارتر کنیم و مانع از بازداشت و دیپورت پناهجویان شویم.

 

  در مشاوره با پناهجویان به آنها راه مقابله و مقاومت را نشان می دهیم و برای آنها مقررات پناهندگی را توضیح می دهیم و آنها را در شیوه و روش مبارزه برای گرفتن حق و حقوق پناهندگیشان تفهیم و توجیه می کنیم. تلاش همیشگی سازمان ما این است که هیچ پناهجویی در قبال بازداشت و اخراج خود بی تفاوت نباشد. در بسیاری از موارد پرونده آن دسته از پناهجویان ایرانی که به درخواست آنها پاسخ رد داده  می شود، مورد بررسی و مطالعه ما قرار می گیرند و به آنها رسیدگی می شود. دلایلی که در این پرونده ها وجود دارد نشان می دهد که برطبق قوانین پذیرش پناهندگان که تا حدودی مورد حمایت دولت های اروپایی می باشد، از نظر آنها برای اعلام پناهندگی کافی نبوده است. پناهجویان باید در هر شهر و کمپی که هستند دور هم جمع شوند و در این مورد باهم  تبادل نظر کنند و در سرنوشت خود به طور متشکل و سازمان یافته دخالت کنند. سعی کنند قبل از مصاحبه های خود و رفتن به جلسات دادگاهها با مسئولین فدراسیون و کارشناسان امور پناهندگی مشورت نمایند. بعضی اوقات متقاضیان پناهندگی چنان وانمود می کنند نکاتی که برای دلایل پناهندگی خود در نظر گرفته اند هیچ کم و کاستی در آن وجود ندارد ولی وقتی که دلایلشان را برای من توضیح می دهند، بسیار پراکنده و نامتمرکز و غیر قابل قبول بوده است. این یک جنبه مهم از مشکلات کسانی است که برای رسیدن به مقصد تمام دارای خود را خرج کرده است ولی با این وجود دلایلشان مورد قبول قرار نمی گیرد. متقاضیان پناهندگی که در کمپ ها و شهرهای مختلف زندگی می کنند لازم است باهم جلسه بگیرند و به هر شکل ممکن اعلام کنند با اینکه به درخواست پناهندگیشان پاسخ منفی داده اند ولی به هیچ وجه حاضر به بازگشت به ایران نخواهند بود.اعلام کنند نه تنها  به ایران باز نخواهیم گشت بلکه دست به اعتراض می زنیم و اجازه نخواهیم داد هیچ پناهجوی ایرانی با توسل به زور به جهنم جمهوری اسلامی بازگردانده شود. فدراسیون برای مقابله با سیاست اخراج پناهجویان ایرانی همیشه برنامه های مهمی را در دستور کار خود داشته و همیشه از پناهجویان خواسته ایم در هر جایی که هستند به خود آیند، اگر نه، فردا دیگر دیر خواهد بود. بهترین راه حل برای پناهجویان این است که به سازمان مدافع خود بپیوندند، سعی کنند عضو فعال این سازمان شوند و بعنوان ظرف مبارزه خود از آن استفاده کنند.آرمانها و اهداف فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی برپایه دفاع بی قید و شرط از انسان و ارزشهای انسانی ساخته شده است به همین اعتبار درمیان پناهندگان و ایرانیان خارج از کشور سازمانی خوشنام و بسیارمعتبر است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مهسا فعالزاده: مین، اسباب بازی دست کودکان سرزمین من

mahsa

جنگ به علت تاثیرات مخربی که بر ساختار کلی یک جامعه، از تمامی جهات، وارد می کند و هزینه­های وحشتناکی که برای یک حکومت دارد، آخرین راه حل برای حل و فصل مشکلات پیش آمده بین دو کشور است و از نظر منطقی تقریبا کشورها سعی می کنند که جنگ آخرین گزینه­ای باشد که آن­ها برای حل مشکلات خود با طرف دیگر، بدان متوسل می شوند. جنگ ایران وعراق هم به نوبه­ خود بری از این تاثیرات ناخوشایند نیست؛ جنگی که طولانی­ترین جنگ کلاسیک قرن بیستم و بعد ازجنگ ویتنام طولانی­ترین جنگ از نظر زمانی در همین قرن بوده است. صرف هزینه­های میلیاردی این جنگ، درست در زمانی صورت گرفت که بسیاری از کشورهای در حال توسعه، دوران رشد و شکوفایی خود را آغاز کردند و با بودجه هایی بسیار کمتر از این مقدار مسیر توسعه­ خود را طی کرده و به رتبه­های بالایی در نظام جهانی رسیدند.

 یکی از مهمترین مباحثی که در ظاهر کوچک به نظر می رسد و آن  را فراموش می­کنیم یادگاری نامیمونی به نام “مین” های به جا مانده از دوران جنگ است.ایران دومین کشور آلوده به مینِ در جهان است. سال‌ها از جنگ هشت‌ساله ایران و عراق گذشته و خاک مناطق مرزی هر دو کشور هنوز میدانِ مین است. مین هنوز در این مناطق قربانی می‌گیرد، کودکان، زنان و مردانِ غیرنظامی، شهروندان عادی که خیلی‌هاشان حتی پس از پایان جنگ به دنیا آمده‌اند روی مین می‌روند واگر زنده بمانند، اغلب دست، پا یا بینایی خود را از دست می‌دهند.این مین­ها زیر خاک کار گذاشته شده اند. کم کم بر اثر نوسانات زمین و بر اثر تغییرات جغرافیایی بالا می آیند و چون مقامات حکومتی و مسئولین مرتبط، نسبت به این امر بی توجهند، بچه های حاشیه نشین شهرها، به عنوان یک اسباب بازی و یک چیز جالب آن را پیدا می کنند و با آن بازی می کنند. دولت ایران نه پیمان نامه اوتاوا را امضا کرده و نه اجازه داده است که بازرسان این سازمان از داخل ایران بازدید کنند. آمار دقیقی از میزان قربانیان مین از سوی مسئولان حکومتی ایران منتشر نمی شود. تنها آماری را ارائه می دهند که مربوط به افراد مین روب است.در سال ۸۸ وزارت دفاع به صراحت اعلام کرده که استانهای کردستان و آذربایجان غربی عاری از مین هستند و همه مناطق این دو استان پاکسازی شده‌اند. این بدین معناست که شهروندان دیگر دغدغه وجود مین در مناطق و شهرهای پیرامونی خودشان را ندارند. اما متاسفانه بعد ازا ین اعلام هم ما شاهد انفجارهای گسترده مین در مناطق مرزی بوده‌ایم.

دو کودک مریوانی به نام­های برزان رحیمی و محمد در اثر انفجار مین کشته و یک کودک از ناحیه پا به شدت زخمی شد.

پسر بچه ۱۴ ساله به نام محمد در روستای سبیان اشنویه دو پا و یک چشم خود را از دست داد.

انفجار مین در یکی از روستاهای سر دشت باعث قطع پای دختر بچه­ای به نام صبری بریادی شد.

تعداد ۵ کودک در یکی از شهرهای مرزی در یک تله انفجاری گرفتار و جان خود را از دست دادند.

فردین مخمدی ۵ساله در حین بازی همه انگشتان و چشمانش را در اثر انفجار مین از دست داد.

احمد اسماعیلی ۱۰ ساله در ایلام یک پا و چشمش را به همراه ۳ تن از همبازی­هایش از دست داد.

سیاوش جهانی نوجوان سردشتی چشم­های خود را در اثر انفجار مین از دست داد.

یوسف نظری ۱۲ ساله در روستای دشت اکبران دهلران به علت انفجار جان خود را از دست داد.

و در روز جمعه ۲۶/۰۷/۹۲ هفت کودک خردسال مریوانی در حین بازی و جست و خیزهای کودکانه با مین زخمی شده‌اند. وضعیت آنها وخیم است و امکان نابینا شدن دو نفر آنها بر اثر این حادثه وجود دارد. چطوربایدباورکرد هنوز زمینهایی داریم که محل گذر مردم غیرنظامی و کوچه و بازار است و ممکن است بهای این عبورجان و بدنشان باشد. هنوززمینهایی هست که چند کودک بیخبروبیگناه ازآن رد شوند وتا به خودشان بیایند صدای تقه ضامن مین زیر پایشان بلند می­شود و تمام… زندگی این کودکان از لحظه ا­یی که پایشان روی مین رفت برای همیشه و تا ابد تغییر خواهد کرد.

اما تو بیگناه و معصوم به کدامین گناه درگیر جنگ نابخردانه شدی؟
به کدامین گناه لحظه لحظه زندگی کودکانه­ات را که باید سوار بر رویاهای دلنشین پاکی باشد تباه می­شود و تو را به کدامین جرم از تمامی زندگی محروم ساخته­اند و تو چشمان زیبای صادق دور اندیشت را به کجا دوخته ای؟ به چه می اندیشی؟

این تصاویر یک سند زنده­ انکار نا پذیر جنایت علیه­ بشریت است که از سوی جمهوری اسلامی شیاد وپیروان جنگ افروزش میباشدکه نه تنها اصرار بر ادامه­ ۸سال جنگ خانمان­سوز ایران وعراق کردند، بلکه آنرا “نعمت” نامیدند. 

غزال میرزایی لنگرودی: حکومت اسلامی ایران، کارخانه بحران سازی است

ghazal mirzaee langroodi 166 x 209

بهمن ماه ۱۳۵۷ در ایران انقلاب شد و حاکمان تغییر کردند. خمینی و اطرافیانش که با شعار استقلال، آزادی و حکومت اسلامی به صحنه آمده بودند، سعی در تحقق این شعار نمودند. روشنفکران و جوانانی که با ایده آزادی و استقلال منهای اسلام به میدان آمده بودند، به عنوان اولین دشمنان حکومت اسلامی به غل و زنجیر کشیده شدند. گویی برای خمینی اصل برقراری حکومتی اسلامی بود و استقلال و آزادی در برنامه های حکومت اسلامی محلی از اعراب نداشت. به بیان دیگر حکومت اسلامی مد نظر خمینی اصولا با آزادی افراد زاویه داشت. مگر می شود شریعت در بسیاری موارد با آزادی های فردی و اجتماعی تفاوت اساسی دارد. به عنوان مثال انتخاب پوشش افراد و اینکه خانم ها نخواهند حجاب داشته باشند از منظر حکومت دینی اساسا قابل طرح نیست. حتی خطور ایده نداشتن حجاب از نظر حکومت اسلامی جرم است چه برسد به اینکه بخواهند در این خصوص با نمایندگان تشکل های مدنی و افراد اگاه وارد بحث شوند.
بسیاری از زنان آزادیخواه ایرانی فقط به جرم مطرح کردن ایده های آزادی خواهانه در زندان اند نمونه اش کمپین یک میلیون امضا است که هدفش توجه دادن مسئولان و قانون گزاران حکومت اسلامی برای توجهی به اندازه سر سوزن بیشتر به حقوق زنان است اما تا اینجای کار بسیاری از فعالان حقوق زن به جرم راه اندازی این کمپین دستگیر شده اند بدون اینکه به خواسته هایشان توجهی بشود.
حکومت اسلامی هم که در ایران اجرا شده عجیب و منحصر بفرد است. این حکومت حتی در بین کشورهای عربی و اسلامی هم مشابهی ندارد، به نظر می رسد از دیدگاه حکومت اسلامی ایران، بیش از ۴۰ کشور مسلمان نخواسته یا نمی توانند اسلام را اجرا کنند، اسلامی که کتاب و دستوراتش به زبان عربی است چطور برای عرب ها قابل فهم نیست ولی برای ملایان حکومت اسلامی ایران قابل فهم است؟
استقلال به معنای قطع رابطه با جهانیان نیست، استقلال یعنی تبادل سازنده و با عزت با دنیا، در این سی و چند سالی که از انقلاب گذشته، حکومت اسلامی حتی نتوانسته یک روز با کشورهای متمدن جهان روابط حسنه ای داشته باشد، حکومتی که دائم به دنبال بحران سازی است، چطور می خواهد حافظ استقلال ایران و ایرانیان باشد؟ به قول معروف این حکومت کافی است شر نرساند.

سارا ادیب: ﻫﻔﺘﻪ ﺧﻮﻧﻴﻦ ﺩوﺑﺎﺭﻩ اﻳﺮاﻥ ﺧﻮﻧﻴﻦ ﺷﺪ

Sara Irani


هفته ای که دوباره ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﻫﺎﻳﻲ ﺭا ﺩاﻏﺪاﺭ ﻛﺮﺩﻥ. ﺑﺮاﻱ اﻧﺘﻘﺎم و مقابله به مثل چرا ﻛﻪ ﺩﺭ ﺯاﻫﺪاﻥ سربازان مرزبان به دست گروه جیش العدل ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩند. ﺑﺮاﻱ ﺭﻫﺒﺮ ﻭﺣﺸﺖ، اﻳﻨﺒﺎﺭ اﻳﺮاﻥ ﺧﻮﻧﻴﻦ که رنگ و ﺑﻮﻱ ﺑﻨﻔﺶ ﻣﻴﺪﻫﺪ، اﻧﺴﺎﻧﻬﺎﻱ ﺁﺯاﺩﻳﺨﻮاﻩ ﺭا ﻓﺮﻳﺎﺩ ﻣﻴﺰﻧﺪ. ﻓﺮﻳﺎﺩﻱ اﺯ ﺟﻨﺲ ﻧﻮﺭ ﻓﺮﻳﺎﺩﻱ ﻛﻪ ﻫﻤﻪ ﺭا ﺩﻋﻮﺕ ﺑﻪ ﻋﺒﻮﺭ اﺯ ﺭﻧﮕﻴﻨﻜﻤﺎﻥ ﻧﻨﮕﻴﻦ ﺟﻤﻬﻮﺭﻱ اﺳﻼﻣﻲ ﻣﻴﻜﻨﺪ، ﺭﻧﮕﻴﻨﻜﻤﺎﻥ ﺳﺒﺰ، ﺑﻨﻔﺶ، اﺻﻼﺡ ﻃﻠﺐ …

 

اﻧﺴﺎﻧﻴﺖ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﻣﻴﻜﺸﺪ و ﻫﻤﻪ ﺭا ﺩﻋﻮﺕ ﻣﻴﻜﻨﺪ. ﺳﻜﻮﺕ ﺭا ﺑﺸﻜﻨﻴﺪ ﻋﻠﻴﻪ ﺟﻨﺎﻳﺎﺕ ﺟﻤﻬﻮﺭﻱ و ﺳﺮاﻥ اﻭﺑﺎﺵ ﺁﻥ. ﻣﮕﺮ ﻧﻪ اﻳﻨﻜﻪ ﺻﺪاﻱ اﺻﻼﺡ ﻃﻠﺒﺎﻥ ﻗﺪﺭﺕ ﻃﻠﺐ و ﺧﺒﺮﻧﮕﺎﺭاﻥ ﻣﻨﻔﻌﺖ ﻃﻠﺐ ﺑﺮاﻱ ﮔﺎﺯ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺩﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮ ﻣﻴﺮﺣﺴﻴﻦ ﺟﻨﺎﻳﺖ ﻛﺎﺭ گوش زمین و زمان کر کرد و ﻏﻮﻏﺎ ﺑﭙﺎ ﻛﺮﺩﻧد؟ ﺑﺮاﻱ ﮔﺎﺯ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻳﻚ ﺩﺳﺖ ﭼﻨﺎﻥ ﺩﺭ ﺑﻮﻕ و ﻛﺮﻧﺎ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﺯﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﮔﻮﺵ ﺟﻬﺎﻧﻴﺎﻥ ﻛﺮ ﺷﺪ اﻧﮕﺎﺭ که ﮔﺎﺯ اﺗﻢ و ﺷﻴﻤﻴﺎﻳﻲ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩند ﺩﺭﺣﺎﻟﻲ اﻳﻦ ﺧﺒﺮﮔﺰاﺭﻳﻬﺎ و ﺧﺒﺮﻧﮕﺎﺭاﻥ ﺩﺳﺖ ﭘﺮﻭﺭﺩﻩ ﺟﻤﻬﻮﺭﻱ اﺳﻼﻣﻲ اﺯ ﻣﻆﻠﻮﻣﻴﺖ ﺩﺧﺘﺮ ﻣﻴﺮﺣﺴﻴﻦ ﺣﺮﻑ ﻣﻴﺰﺩﻧﺪ ﮔﻮﻳﻲ ﺩﺭ اﻳﺮاﻧﻲ ﺳﺮﺷﺎﺭ اﺯ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ و ﺁﺯاﺩﻱ اﻳﻦ اﺗﻔﺎﻕ ﺭﺥ ﺩاﺩﻩ اﺳﺖ. ﺑﻪ ﺭاﺳﺘﻲ ﭼﺮا ﺑﺮاﻱ ﮔﺎﺯ گرفتن دست دختران موسوی، ﻓﺮﻳﺎﺩ ﮔﻮﺷﺨﺮاﺷﺸﺎﻥ ﺗﺎ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻣﻴﺮﻭد اﻣﺎ ﺑﺮاﻱ اﻋﺪاﻡ ۱۷ ﻧﻔﺮ ﺩﺭ ﻳﻚ ﺭﻭﺯ ﻫﻤﮕﻲ ﺧﻔﻪ ﺷﺪاﻧﺪ؟ ﺑﻴﺎﻳﻴﺪ ﻳﻜﺪﺳﺖ و ﻫﻢ ﺻﺪا ﻋﻠﻴﻪ اﻳﻦ ﺟﻨﺎﻳﺖ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﺑﺰﻧﻴﻢ. اﻣﺮﻭﺯ ﻧﻮﺑﺖ آﻧﺎﻧﻲ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﺮاﻱ ﺗﺮﺳﺎﻧﺪﻥ ﻣﻦ و ﺗﻮ ﺑﻪ ﺩاﺭ ﺁﻭﻳﺨﺘﻪ ﺷﺪﻧﺪ و ﻓﺮﺩا ﻧﻮﺑﺖ ﺑﻪ ﻣﻦ و ﺗﻮ و ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﻣﻦ و ﺗﻮ ﻣیرسد ﻛﻪ ﺩﺭﺱ ﻋﺒﺭﺗﻲ ﺑﺮاﻱ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﺑﺎﺷﻴﻢ. ﺳﺮاﻥ ﺟﻨﺎﻳﺘﻜﺎﺭ ﺟﻤﻬﻮﺭﻱ اﺳﻼﻣﻲ ﺑﺎ اﻳﻦ اﻋﺪاﻣﻬﺎ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ و ﺑﺮاﻱ ﺑﻘﺎ و ﭼﭙﺎﻭﻝ ﺟﻮاﻧﺎﻥ ﺭا ﺑﻪ ﺩاﺭ ﻣﻲ ﺁﻭﻳﺰﻧﺪ. ﻣﮕﺮ ﺭﻭﺣﺎﻧﻲ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﻪ ﻟﺐ ﻭﻋﺪﻩ ﻧﺪاﺩ ﺣﻘﻮﻕ اﻗﻠﻴﺘﻬﺎﻱ ﻗﻮﻣﻲ و ﻣﺬﻫﺒﻲ ﺭا ﻧﺎﺩﻳﺪﻩ نگیرد؟؟!! ﺑﻪ ﺭاﺳﺘﻲ ﻛﻪ ﺣﻖ و ﺣﻘﻮﻕ اﻳﻦ اﻗﻮاﻡ ﺭا ﻧﺎﺩﻳﺪﻩ ﻧﮕﺮﻓﺖ و اﻋﺪاﻡ ﺭا ﻛﻪ ۳۵ ﺳﺎﻝ ﺣﻘﻮﻕ ﺣﻘﻪ اﻳﻦ اﻗﻮاﻡ اﺳﺖ ﺭا ﺑﻪ ﻧﺤﻮ اﺣﺴﻦ ﺑﻪ ﺟﺎ ﺁﻭﺭﺩ.