بایگانی دسته: مقالات

سهیلا ابوالحسنی: راهی به سوی رستگاری، سوار برگشت ارشاد

soheila a

با سرعت و نگاه سربه زیر، از کوچه وارد خیابان اصلی می شوم، فقط می خواهم خودم را به ایستگاه تاکسی رسانده و سوار ماشین های خط جنت آباد شوم. خطر را رد می کنم و نفس عمیقی برای آرامش می کشم. اما احساس می کنم نگاهی هنوز من را دنبال می کند درست فهمیدم ندایی از پشت سرم می گوید: خانم با شما هستم. شما خانوم که مانتوی آبی تنته. با خودم می گویم، ای وای! من را می گوید!

 

سرم را برگرداندم، لاغر اندام است و سبزه. لبه بالای مقنقه اش جلوتر از چادرش ایستاده است.موهای پشت لبش از روی تجربه به من می گوید گذرم به بدکسی افتاده است. سرم را برمی گردانم و میپرسم:
مرا می گویید؟
می گوید: بله. و محکمتر ادامه می دهد بیا اینجا خانم. این چیه تنته ؟
می گویم: مانتو
می گوید: خودم می بینم چرا کوتاهه؟ چرا چکمه پاته؟
در این میان یک سرباز و یک سروان نیز به بزم بهشتی ما اضافه می شوند و به حرفهای خانم سروان گوش می سپارند. لبخندی اجباری می زنم و می گویم: آخه بارون میومد حالا زیاد هم که مانتوم کوتاه نیست، تا سر زانوم می رسه . این هم که پامه چکمه نیست پوتینه. اینهم به خاطر بارون پوشیدم.
با نگاهی مستقیم و حق به جانب می گوید: پوتین نیست چکمه است من تشخیص می دهم. مانتوت  هم کوتاه است هم بدن نما. (منظور از بدن نما همان رنگ روشن است).
من که خوب می دانم بحث بی فایده است، می گویم: حرف شما درست است حتما دفعه دیگه اینها رو نمی پوشم .
می گوید: با این لباس پوشیدنت نظر نا محرم رو به خودت جلب می کنی. از خدا نمی ترسی. بهت یاد ندادند اینطوری لباس پوشیدن گناه داره. اونهم گناه کبیره.
هنوز هم دارم سعی می کنم آرام باشم و لبخند سردم را حفظ کنم .
می گویم: من که بدنم معلوم نیست کاملا پوشیده ام. گناهی مرتکب نشدم . در ضمن کسی ضامن بهشت رفتنه کسی نیست.
صدایش را بالا می برد و می گوید افراد مثل تو جامعه رو به گند می کشند . با دست به ماشین گشت ارشاد که یک ون سفید و سبز است اشاره می کند و می گوید: سوار شو، سوار شو . باید زنگ بزنی یکی از افراد خانوادت لباس مناسب بیارند و تا لباس مناسب نپوشی نمی تونی بری.
من که داستان تکراری زنانی مثل من که کارشان به خیابان وزرا می کشد را می دانم می گویم: نه همین جا صبر می کنم زنگ می زنم برام مانتو بیارند. آقای سروان که چند قدم بیشتر با من فاصله ندراد به من نزدیک می شود، با چشمان گشاد شده و غضب آلود به من می گوید سوار شو.
ترسیده ام چون می دانم با آدمهای معمولی سرو کار ندارم پاهایم به زمین چسبیده است. آقای سروان با حفظ موازین شرعی و طوریکه بدن من را لمس نکند از آستین مانتو من می گیرد و من را به سمت ماشین گشت ارشاد می کشد و …
واین داستان تکراری زندگی زنان در کشور من است. کشوری که تمدن کهنش مایه مباهات است. شاید داستان گشت ارشاد و ترس از آنان برای زنان و حتی در بسیاری از موارد برای مردان، درد کوچکی از دردها یی باشد که مردم سرزمین من به واسطه حکومت ظالمانه می کشند و مجبور به تحمل آن هستند. اما تنها ما هستیم که می دانیم هر روز با ترس واضطراب راه رفتن در خیابان چه معنا دارد، ما می دانیم که چقدر سر به نیست شدن درایران مانند آب خوردن است.
اکنون که فرسنگ ها از کشورم فاصله دارم و از یک جامعه اروپایی به دردهای سرزمینم نگاه می کنم بیشتر و بیشتر علت ترس و ناراحتی مردم را می فهمم و با نگاهی وسیعتر، غصه دار مضلومیتشان هستم.
در خانواده ام به من یاد داده اند که امیدوار زندگی کنم.
من امیدوارم. امید به یک کشور آزاد. امید به یک حکومت غیر مذهبی. امید به آرامش مردم سرزمینم و امید به اطمینان نگاهشان .
به امید آنروز   
 سهیلا ابوالحسنی

رقیه قاسمی: حیوانات خونخوار

roghieh 3

تمام حیوانات درنده زمان شکارشان مشخص است. آنها تنها وقتی احساس گرسنگی کنند شکار می کنند و اگر کاری به کارشان نداشته باشی باهات کاری ندارند در واقع آسیبی به تو نمی رسانند.

اما جهانخواران و خونخواران رژیم فاسد و پوسیده  ایران زمانی برای انجام جنایات و وحشی گرایشان وجود ندارد. آنها در هر شرایطی جان ما انسانها را می گیرند و به هر شکلی ما را از حیات ساقط می کنند. برایشان فرقی نمی کند از نوزاد تا پیر، از زن تا مرد، هر کسی که منافعشان را تهدید کند سر به نیست می کنند و فریاد را در نطفه خفه می کنند. این جنایات از یک آدم آهنی که هیچ احساسی ندارد ساخته نیست که آنها مثل آب خوردن انجام می دهند.

فرزند را جلوی چشم پدر و مادرش دار می زنند و با سربلندی می گویند او مفسد فی الارض بود. رژیم فاسد اسلامی ایران هر جنایتی را به اسم اجرای قانون و برقراری صلح و آرامش در کشور انجام می دهد. انسان نمی تواند تحمل کند، نمی تواند بی تفاوت باشد، چطور می توانی بشینی و ببینی که هموطنت بدون هیچ دلیلی کشته میشود، آن هم به فجیع ترین شکل ممکن.

ای بی انصافها چرا ذره ای از شراب آدمیت را سر نکشیده اید، چرا قلب تان سنگی است و در سرتان بجای مغز گچ؟ نمی ترسید از این همه گناهی که مرتکب می شوید؛ از این همه بی عدالتی ها، جوان کشی ها، حق کشی ها، دل شکستن ها، آواره کردن ها، از این همه آهی که از نهاد تک تک مردم بی گناه برمی خیزد. مگر مرگ یا زندگی ما بدست شماست، مگر شما سکان دار زندگی ما هستید، مرگ برای شما نیست، درد و رنج برای شما نیست، چرا به خود نمی آئید؟ چرا وجدان مرده شما خوره  وجودتان نمی شود تا تمام بدی ها را از درونتان بزداید و چهره  واقعی انسان را در شما نمایان سازد. تا کی می خواهید مادران را در عزای فرزندانشان سیاه پوش و دلشکسته کنید، تا کی می خواهید نوجوانی را با هزاران آرزو در دل به گور بسپارید، تا کی می خواهید فریاد خواهران را در عزای برادرانشان بلند کنید، تا کی می خواهید قلب پدران را هزاران تکه کنید؟

بیدارشوید، بیدارشوید، بیدارشوید و ببینید دنیایی که حاضرید برایش تمامی ارزشهای انسانی را بکشید فانی است. روزی شما نیز بار سفر می بندید. نمی خواهید توشه ای سبک و گرانبها با خود حمل کنید، نمی خواهید قلبتان سرشار از شادی باشد و وجدانتان آزاد؟  پس نکنید، دل نسوزانید، چشم ها را گریان نکنید، مادران را در عزای فرزندانشان ننشانید، عزیزان وطن را تکه تکه نکنید، قلب ها را خنجر نزنید، مردم را حیوان و احمق ندانید، با مردم عزیز ایران همانند وحشی ها رفتار نکنید.

تاریخ در تمام اعصار بهترین معلم ما انسانهاست. هیچ چیز جز نام برای ما باقی نمی ماند. تمامی پادشاهان و سلاطین به نوعی تمامی کسانی که جز ظلم و ستم بر مردم روا نمی داشتند به فجیع ترین شکل ممکن کشته شده اند و نامشان در تاریخ گم شد. شما نیز نمی مانید و حکومت ظلمتان نیز پایدار نمی ماند، خودتان با رفتار غیرانسانی خود گورتان را می کنید و به درک واصل می شوید.

ای مردم عزیزم، ای کسانی که در ایران بدون اکسیژن نفس می کشید، ای پدر، ای مادرم، ای خواهرم، و ای برادرم تمام لحظه های زندگی من در این کره  خاکی دیدن خوشبختی و موفقیت توست، دیدن لبخند زیبای توست، دیدن افتخارات توست.

برای بدست آوردن این خوشبختی باید کوشید و این کوشیدن بی نتیجه می ماند اگر جمهوری اسلامی پایدار بماند. تنها راه بدست آوردن آزادی و خوشبختی سرنگونی جمهوری اسلامی با مشتهای گره کرده شماست.

تا پیروزی راهی نیست

                                                       رقیه قاسمی

 

                                                    

مهسا مهرگان: چالشهای زنان در ایران تحت حاکمیت رژیم اسلامی

mahsa

امروزه زن ایرانی‌ به همت خود و به رغم مخالفت فرهنگ و باورهای مرد سالانه‌  قرون وسطایی که او را تنها به عنوان بردهِ خانگی می‌خواهد و همه  ارزش‌های زن را تنها در این زمینه تصور می‌کند، بیشترین درصد دانشگاههای کشور را پر کرده است.

از سوی دیگر ۱- آمار اعتیاد نیز در میان زنان سیر صعودی می‌پیماید  و ۲- صادرات تن فروشان برای شیوخ عرب از فاز پنهان به مرحله  عیان رسیده است، هتلهای دبی و امارات پایگاه این صادرات تن‌ فروشی شده است.

ریشه  این دو پدیده  خانمان برانداز و سقوط فرهنگی‌ زن ایرانی‌ را در وضعیت فاجعه بار ساختار اقتصادی موجود باید دید که پس از سالها سردرگمی عاقبت (اقتصاد اسلامی) به آغوش گرم ولی‌ متعفن سرمایداری جهان برگشت. پذیرفتن سیاستهای اقتصادی همراه با عملی‌ کردن بخش خصوصی سازی، که حراج منابع و سرمایداری ملی‌ ما را به نفع آقا زاده‌ها‌ در نظر دارد، جامعه  بسته‌ای ما را به بحران‌های اجتماعی _اقتصادی خواهد کشاند.  دلال‌ها ، واسطه‌‌ها با استثمار اقشار ستم دیده  و اسیر خفقان، باز هم بیشتر ثروتمند میشوند.

در این میان زن هم چنان به صورت مضاعف استثمار میشود.

چالش‌های زن امروز با حدود و قوانینی است که با شیوه‌های ناهنجار و با منطق چماق ،تجاوز، قتل، توهین، سنگسار به مانند (قتل‌های زنجیرای زنان در تهران _مشهد و جنایت جنسی‌ در اهواز ) حقوق شهروندی را پایمال می‌کند.

امروزه در خیابان‌ها و شهرها زن، دختر، خواهر، همسر، مادر ما با کشیدن چند سانت روسری‌اش به عقب در حقیقت به کسانی‌ دهان کجی میکنند که زن را در حد یک انسان کامل نمی‌پذیرند. زن ایرانی‌ بر خلاف همهٔ جنایت‌های کثیفی که در حقش صورت گرفته در خیابان‌ها رو در روی این چماق داران و جیره خوران جمهوری اسلامی ایستاده و آنها را به ریشخند گرفته و حتی در شیوه  لباس پوشیدن به تصمیم آنها هرگز تسلیم نشده .

آری زنان ایرانی‌ در سیاهترین دوره‌های خفقان هر نوع اسارتی را نابود میکنند و در مقابل تمام ناحقی‌ها از حق خود دفاع خواهند کرد.

 

زنده باد همبستگی زنان و دختران شجاع و مبارزه ایرانی داخل و خارج کشور

 

 

 

مهداد مهرگان: استیصال رژیم اسلامی و مذاکره با غرب

mahda mm 209 x 213

آنچه که امروز در همه محافل سیاسی مورد بحث قرار گرفته رویکرد و تداخل ساختارهای سیاسی و اقتصادی ایران و آمریکا است  که در اینجا به شرح پاره‌ای از این وقایع می‌پردازم .

اکنون ایران با وضعیت بحرانی شدید اقتصادی مواجه شده ، آمار ۴۵ درصدی تورم و ۲- درصدی رشد اقتصادی نشانه کامل ضعف جمهوری اسلامی در کنترل این شرایط و در مقابل تحریم‌های امریکاست .

این شرایط بر کل جامعه سایه سیاهی افکنده و تاثیر بسیار منفی‌ اقتصادی بر هر فرد و خانواده یی تحمیل کرده ، به عنوان مثل نامه‌ای دختری دانشجو به جواد ظریف فرستاده و از وضعیت بد زندگیش نوشته که به دلیل مشکلات اقتصادی توانایی‌ ادامه تحصیل از او گرفته شده  و نامزدش به دلیل همین مشکلات کاری و اقتصادی توانایی‌ تشکیل زندگی‌ و ازدواج را ندارد و چندین مساله دیگر که گریبان گیر این افراد است که مسبب آن بی‌کفایتی و عدم توجه و ناکارامدی این رژیم است ، و این یک نمونه از هزاران و شاید میلیونها مشکلات جامعه است. 

در همین شرایط در نتیجه فضای فاسد اقتصادی فردی به نام بابک زنجانی میتواند ۱۷ میلیارد دلار به جیب بزند و فراوانند از این بابک زنجانی‌ها ، ولی‌ در عوض شرکتهای کوچکی که بخاطر به ثمر رسیدن یک قرارداد ،زیر فشار سپاه مجبور به پرداخت باج‌های سنگین میشوند . آیا در یک اقتصاد و جامعه سالم این اتفاق‌ها امکان پذیر هست ؟

به وضوح میبینیم که پوسته‌ بالایی‌ جامعه هیچ وجه اشتراکی‌ با اکثریت جامعه ندارند و سیاست دولت با نمایش این اقلیت مرفه ،سعی در کتمان اکثریت و خرابیهای جامعه دارد؛ به عنوان مثل خبر وارد کردن ماشین فراری ۸،۵ میلیاردی را در تلویزیون پخش میکنند ولی‌ از ۵ میلیون فرد معتاد به شیشه کوچکترین حرفی‌ به میان نمی‌آید.

خامنه‌ای نه می‌خواهد از این سیستم کثیف جاری در ایران کوتاه بیاید و نه از چراغ سبز مذاکره با امریکا.طبق گفته‌ روحانی در پی‌ نظرسنجی  ۸۰ درصد مردم خواستار برقراری روابط ایران با امریکا هستند ، درست ۶ سال پیش پیشنهاد همین همه پرسی‌ شد ،که دکتر قاضیان به عنوان یکی‌ از مجریان این طرح روانه زندان شد، و اینگونه است مستبدین روایتی که به نظرشان خوش نمی‌آید ،راوی را به زندان میفرستند.

همین حالا هم صدای مخالفت سپاه ، امام جمعه‌ها به گوش می‌رسد ، ولایتی گفته ، چرا همه پرسی‌،همه پرسی‌ سمّ است، بخصوص راجع به غرب  و اینجا سالی‌ پیش میاید چرا بچه رهبران و آقا زادگان در دانشگاههای درجه ۱و۲ امریکا و کانادا هستند . و دغدغه حداد عادل اینه که امروز جامعه ایران از هر زمان دیگر غربی تر شده و این اصلا خوب نیست.

تضاد روحانی و ظریف با خامنه‌ای هم یک سیاست بیش نیست؛ همین که خامنه‌ای نگفته با کدام کار روحانی مخالف بود؟ با تلفن صحبت کردن با اوباما یا با مذاکره ۱ ساعته ظریف با  کری، با جلسه هیئت ایران با هیئت دانشگاهی، با نشست نماینده دستگاه‌های اتمی‌ یا با جلسه چند ساعته در منزل سفیر ایران در سازمان ملل، منظور خامنه‌ای کدام بود ؟ البته نگفته نماند که بعد از انتخابات ۲۰۰۹قدرت خامنه‌ای به سپاه وابسته شده و در انتخابات اخیر هم خامنه‌ای متوجه شده حرفش برای سپاه چندان اهمیتی ندارد  و حالا هم که یک سوم کابینه روحانی قبلا در وزارت اطلاعات و سپاه بوده‌اند .

خلاصه اینکه استیصال جمهوری اسلامی باعث شده که وارد مذاکره بشود. امریکا هم متوجه این موضوع شده و اگر این مذاکره به نتیجه برسد  واکنش امریکا کاملا بسته به رفتار و سیاست‌های ایران خواهد بود

 

 

 

حسام پرهیزکار: صد روز هم به پایان رسید کلید آقای روحانی هم به درد هیچ دری نخورد

hesam p 190 x 253

چندین ماه از دولت تدبیر و امید می‌گذرد و هیچ اتفاق تازه‌ ای را  هم شاهد نیستیم. چه بسا که می‌توان از  آن بعنوان یکی‌ از ننگین‌ترین و فاشیستی ترین رژیم های درایران نام برد. رژیمی که برای عوام فریبی سردادن شعار اعتدال و امید پا به عرصه گذاشت تا مردم مظلوم ایران رابه پای صندوق‌های رای بکشانند و مهره تایید بر مشروعیت نظام مستبدشان بزنند و از اعتماد مردم برای تعین سرنوشت خویش استفاده ابزاری کنند.اما من یقین جزء سرکوب و ارعاب مردم کاردیگری از دست این جنایتکاران ساخته نیست و هیچ چیزی دگرگون نخواهد شد مگر آنکه کل نظام جمهوری اسلامی سرنگون گردد.

 

در مقدمه به نکاتی اشاره کردم در اینجا هم لازم است به، رکود اقتصادی غیر قابل توصیف که مردم را هر روز فقیر و فقیر تر می‌کند اشاره کنم که نمونه ای بسیار روشن از زنگ  خطر یک فاجعه انسانی را می دهد.خدشه دار کردن هویت و مدنیت شهروندان خود در ایران ازطریق اعمال فرهنگ و سنت قرون وسطایی اسلامی با توسل به زور و اعدام های پی در پی یک مشخصه جمهوری اسلامی از ابتدا تا به امروز را تشکیل می دهد.

 

بستن نشریات و روزنامه ها، سرکوب فکر و اندیشه،تحمیل بی حقوقی به زنان و ایجاد نا برابری جنسیتی‌، قتلهای عمد دولتی از طریق حکم اجرای اعدام نزدیک به ۴۰۰ نفر از زمان سر کار آمدن دولت به اصطلاح تدبیرو امید که رای دهندگان دل بسته بودند تا شاید نسیم آزادی را استشام کنند سند دیگری بر جنایت کاری و بی لیاقتی رژیم تدبیر و امید آقای روحانی است.احمدی نژاد وعده ظهور امام زمان را به  مردم  می داد و حسن روحانی با وعده کلید قفل زندگی. اما نه امام زمان ظهور کرد و نه آقای روحانی توانست با کلیدش قفل زندگی مردام را باز کند.تنها عرصه ای که در صد روز اول دوره آقای روحانی گسترش یافت، اجرای احکام اعدام بود.

 

چه چیزی در صد روز اول دولت به نفع مردم عوض شد؟ شعارهای که در آن وعده اشتغال به مردم می داد کجا رفت؟ کو آن وعده و وعیدی که در دوره انتخابات به مردم  میداد؟! کجاست دولتی که شعار آزادی زندانیان سیاسی را فریاد میزد؟! آری زندانیانی که همگی‌ مدت زمان کوتاهی‌ از اسارت آنها باقی‌ مانده بود، آن هم به قید وثیقه چه دردی را دوا کرد؟! و حال این سوال پیش می‌آید که این انسان‌ها به کدامین جرم گرفتار زندان‌های مخوف جمهوری ننگین اسلامی هستند! همگی‌ شاهد بودیم که نظام جمهوری اسلامی در همین سه هفته پیش دست به چه جنایت کور و انتقام جویانه ای در بلوجستان زد و چه فاجعه آفرید.

 

ولی همه دنیا می دانند که این اعدام ها و این همه سرکوب و جنایت  نشانه قدرت جمهوری اسلامی نیست نشان ضعف و ناتوانی رژیم در اداره مملکت است، نشان ترس از مردمی است که در ۳۵ سال گذشته دل خونینی از جمهوری اسلامی پیدا کرده اند.این مردمی که در کمین انداختن جمهوری اسلامی نشسته اند و هر و در هر فرصتی آنها را برای همیشه از قدرت میاندازند و سرنگونشان می کنند.

 

به امید ایرانی آزاد و آباد

 

 

حسام حسامی: نرمش قهرمانانه یا حکم حکومتی

hesam hesami 230 x 338 172 x 253

در حالی که حسن روحانی برای حضور در مجمع جهانی سازمان ملل در قلب دشمن! نیویورک  حاضر بود، رییس جمهور ایالات متحده باراک اوباما پیش قدم شد و با وی تماس تلفنی برقرار کرد. موضع گیری های فراوانی را در این خصوص شاهد هستیم.

کوثری عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس تماس، تلفنی اوباما با روحانی را نشانه نیاز آمریکا به ایران خواند

سرلشکر محمدعلی جعفری، فرمانده کل سپاه پاسداران، گفتگوی تلفنی حسن روحانی و باراک اوباما را « اشتباه تاکتیکی» توصیف کرد.

 روزنامه بانفوذ کیهان مکالمه روسای جمهور دو کشور را “تاسف بارترین” قسمت از سفر آقای روحانی به نیویورک دانسته

پس از بازگشت روحانی از نیویورک هنگام خروج از فرودگاه یکی از معترضان به سمت خودروی آقای روحانی لنگه کفش پرتاب کرد و …

اما با وجود مخالفتهای فراوان نکته ی قابل تامل در رفتار موافقان آقای روحانی است، در فضای مجازی باز هم شاهد تشکرهای بسیار از این سیاست آقای روحانی هستیم. طرز بیان و نگارش موافقان ایشان به گونه ایست که در نگاه اول چنین تصور می شود که آقای روحانی به رئیس جمهور آمریکا تلفن کرده!  و راه مصالحه با دولت آمریکا را پیش گرفته.

بی شک طرز برخورد آقای روحانی با غرب متاثر از خط مشی “نرمش قهرمانانه”  آیت الله خامنه ای است، اما آیا این انعطاف پذیری یک شبه حاکمان ایران به نفع مردم ایران است؟!

همزمان با این اتفاق و بسیار دور تر از نیویورک د رایران سپاه پاسداران با تانک به انهدام تجهیزات ماهواره ای اقدام کرد

، شعار نجات مردم از فساد اجتماعی بر روی دیشهای ماهواره خودنمایی می کرد، فساد اجتماعی؟!؟! 

قانون ازدواج سرپرست خانواده با فرزند خوانده به تصویب رسید، حکم اعدام ۲۶ نفر از اقلیت های دینی در آستانه ی اجراست

گشت های ارشاد نیروی انتظامی بیشتر از گذشته حقوق شهروندی افراد را پایمال می کنند.

تورم و گرانی و اقتصاد بیمار، فقر اجتماعی، تحریمها، سلب حقوق اجتماعی و مدنی،  فساد اجتماعی و دولتی ، همه و همه یکباره به حاشیه رانده شد تا برقراری رابطه با آمریکا جای آن را بگیرد، با اینکه به نظر، ایران دست دوستی را به سمت غرب و آمریکا دراز کرده ولی همچنان شاهد نقض گسترده حقوق بشر در ایران هستیم.

فراموش نکنیم که در زمان ریاست جمهوری سید محمد خاتمی، صاحب نظریه ی گفتگوی تمدنها، قتلهای زنجیره ای نویسندگان و صاحبان قلم به وقوع پیوست، اعدامها متوقف نشد و حقوق بشر نقض گردید.

روابط آمریکا با عربستان یک نمونه ی بارز و گویا از تناقض سیاست خارجی و داخلی در منطقه است، در حالی که عربستان از دیر باز به عنوان متحد آمریکا نقش بازی کرده و سیاست خارجی این کشور در راستای سیاست های جهانی بلوک غرب خصوصا آمریکا است اما در سیاست داخلی آن شاهد نقض حقوق بشر، اعدام های گروهی، قطع عضو ،شکنجه زندانیان و سایر قوانین وحشیانه اسلامی هستیم، نکته اینجاست که شورای امنیت سازمان ملل متحد نیز به علت وجود آمریکا عملا کاری به اقدامات ضد انسانی حکومت عربستان ندارد و حتی از این جنایات حمایت می‌کند.

روابط خصمانه میان ایران و آمریکا باعث به تصویر کشیده شدن نقض گسترده ی حقوق بشر در ایران است، دوستی با آمریکا نیز مسدله ی حقوق بشر در ایران را حل نخواهد کرد، ،سیاست داخلی و خارجی حکومت ایران به کلی از هم جداست، سازش با غرب این فرصت را در اختیار سردمداران حکومت قرار می دهد که مانند گذشته به ارعاب و حذف مخالفان اقدام کند.

بدون شک این سیاست حکومت اسلامی راه حلی برای برون رفت از بن بست هسته ای است و تعاملی برد و باخت است و مردم داخل ایران بازنده  این تعامل

 

 

فرشته نظام آبادی: لزوم رعایت اخلاقی حقوق زنان توسط مردان

fereshteh nezamabadi 292 x 388

  به جرات باید گفت که مشکل نقض حقوق زنان حتی با اصلاح کامل قوانین هم حل نخواهد شد؛ و ضرورت تغییر نگاه مردان احساس میگردد. زیرا امکان اقدام قانونی در محیط خانواده کم است. بخشی از مردان هم در منزل، برتری خود را با استفاده از قدرت بدنی یا موقعیت اجتماعی به زن تحمیل می‌کنند. آنان حتی با فریاد هم که شده (اگر کتک نباشد) یا تهدید به جدایی و آبروریزی (که برای زنان بسیار مشکل است) و…، موجب تسلیم بانوان در خانواده می‌شوند. به این ترتیب اصلاح این مسائل باید از اصلاح اخلاقی و رعایت حقوق برابر آنان با مردان در خانه آغاز شود. نگاه تحقیرآمیز به زنان در اجتماع هم به شکل‌های گوناگونی وجود دارد و در مسائل زیادی تا حد گفتار عادی هم تأثیر می‌گذارد. مثلاً لفظ “نامرد” در ایران به‌عنوان یک توهین، رایج شده است! الفاظی همچون “مثل مرد حرف بزن”، “حرف خاله زنکی” و “قول مردانه” نیز بعضاً چنان عادی شده‌اند که گویی عین حقیقت هستند. حتی مردانی برای تأکید یا توهین می‌گویند که اگر چنان بود “شلوار زن” یا “دامن” به پایم خواهم کرد، یا فلان مرد “شوهر” کرده و… که این الفاظ تهوع‌آور نماد عینی تحقیر زنان بوده واز فضای ناشی از تحقیرزن در جامعه اسلامی تاثیر می پذیرد که باید به سرعت ترک شده و با آن مقابله کرد. از سویی ناظر عده ای هستیم که تصور می‌کنند “ناموس” و “بی ناموسی” فقط برای زنان بوده و هرزگی مردان هرگز در آن حد اهمیت ندارد. حتی برخی افراد سنتی معتقدند که اگر زنی (یا مردی) مورد تجاوز قرار گیرد، ناموس او بر باد رفته که اوج کوته اندیشی و تعصب است. تجلی این موارد نیز در فحاشی به خواهر و مادر یا زن دیگران است که رکیک‌ترین نوع توهین به شمار می‌رود. البته بسیاری از روشنفکران و مدافعان حقوق زنان معتقدند که اصلاً ناموس به آن شکل وجود ندارد، مرد و زن به یک اندازه متعلق به هم بوده و بی‌بندوباری هر دو جنس به یک مقدار زشت است. حال از مباحثی همچون فریب زنان و… خودداری می‌کنیم که مردود بودن آنها جای بحث ندارد.  به این ترتیب مشخص است که احقاق حقوق زنان، رویکرد اخلاقی خاصی را می‌طلبد که حتی شامل خصوصی‌ترین سطح زندگی و اعمال باشد. مردان نیز بایستی ملتزم پایبند شوند که حتی در حریم خانه هم از موقعیت برتر جسمی یا اجتماعی سوءاستفاده ننمایند. البته باید اشاره کرد که خوشبختانه بخش زیادی از مردان امروزی با نگاه تحقیر آمیز به زنان مخالف هستند ؛ اما این پرسش همیشه در کنار مسائل مربوط به زنان وجود دارد  که آیا با وجود حکومتی زن ستیز مثل حکومت اسلامی در ایران امیدی به بهبود شرایط برای زنان وجود دارد ؟

فضل الله اسدی: درد نوشته ای به بهانه سالگرد قتل مظلومانه ستار بهشتی

fazel asadi

پنج شنبه ۹ آبان ماه مصادف بود با سالگرد مرگ وبلاگ نویس مظلوم ستار بهشتی ،مرگ دلخراش این وبلاگ نویس  بار دیگر ثابت کرد که باید ما مردم متحد و یک صدا باشیم و برای گرفتن حق و حقوقمان  اقدام کنیم.  نباید منتظر ناجی بیرون از کشور باشیم براستی حق گرفتنی است نه دادنی و ستار با بهای خون خود این را به ما ثابت کرد.  ما می توانیم دستان خونین این قاتلان را به جهانیان نشان دهیم  می توانیم آنها را وادار به اعتراف کنیم ،  این جانیان باید بدانند که دیگر ما نخواهیم گذاشت آنها خون عزیزان ما را بدون هزینه های گزاف بگیرند باید متحد شد چرا که رهایی در یک قدمی ماست.

بعد از مرگ این عزیز تنها اتفاق مهم این بود که  “سرهنگ محمد حسن شکریان رئیس پلیس فتای فرماندهی انتظامی تهران بزرگ به علت قصور و ضعف در نظارت کافی بر عملکرد پرسنل تحت امر و روند رسیدگی پرونده متوفی، از سمت خود برکنار شد”.

 

شاید این یک خبر خوب در آن دوره برای تمام وبلاگنویسان و کاربران اینترنتی که نگذاشتند خون ستار پایمال شود بود؛ همین گروهها با قلم های متحد خود توانستند یک صدا بگویند و بکوشند تا جهان متوجه این همه جنایت حکومت فاشیستی جمهوری اسلامی بر این ملت رنجدیده گردد ، همین کارزار ملی برای خونخواهی ستار بهشتی باعث شد تا جهانیان از این فاجعه ننگین حکومتی مطلع شوند .

 

 باید در اینجا به دو شیرزن ایرانی ، مادر و خواهر ستار  درود فرستاد؛ چرا که اگر آنها مقاومت نمی کردند و از خود رشادت و شهامت نشان نمی دادند سرنوشت ستار هم به مانند دهها هزار اعدامی دیگر در طی ۳۵ سال گذشته به فراموشی سپرده می شد.  مادر ستار و خواهر ستار  جزیی از قهرمانان زنده ما هستند این دو زن ایرانی کوتاه نیامدند تطمیع نشدند و از همه مهمتر نترسیدند آنها پایه های این استبداد  را به لرزه اندختند.

 سیاست ددمنشانه و سرکوب گرانه حکومت دیگر اثر ندارد ستارها دیگر نمی ترسند مادر و خواهرانشان دیگر سکوت نمی کنند ، همانطور که مادر سعید زینالی با گذشت ۱۴ سال هنوز خونخواهی فرزند خویش را طلب می کند.

 

مادر و خواهر ستار دین خودشان را به این عزیز تمام کردند ،اما براستی چرا ستار زنده نیست؟ چون ما هم مقصریم اگر ما ایرانیان به مانند مردم سایر کشورها یک صدا خواهان احقاق حقوق زندانیان سیاسی بودیم ودر همان روز آغازین جمهوری اسلامی ۲۲ بهمن ۱۳۵۷،  زمانی که بالای آن مدرسه کذایی رفاه ، خمینی دستور قتل دهها افسر ارتش را صادر کرد ، افسرانی که به خواسته او لبیک گفته بودند و از او حمایت کرده بودند ، اگر این “رهبران سیاسی ایران” همانجا می ایستادند و به خونریزی نه می گفتند ما شرایط بهتری داشتیم اگر بسیاری از سیاسیون ما  در این زمینه به مانند ۳۵ سال گذشته در فکر منافع گروهی خویش هنوز هم چرتکه و حساب نمی انداختند ،  امروز ستار هنور در میان ما بود ، و در زندانهای خامنه ای دیگر زنی چه سیاسی و چه عادی وجود نداشت ، مادران در کنار فرزندانشان بودند.

چگونه می شود خوشبخت زیست ؟ وقتی می دانیم هزاران مادر در گوشه  زندانهای سرد و نمناک خامنه ای شبها در سکوت وتنهایی اشک می ریزند و در فکر عزیزان ۴-۵ ساله شان تا صبح می گریند و می گریند ؟ آیا آن دیگرانی که دربیرون از چهار دیواری زندان به خود مشغولند ، هیچ به شبهای دراز این زنان فکر می کنند ؟ مگر فرزندان نسرین ستودها چه گناه کبیره ای

 

مرتکب شده اند؟ نسرین ستوده چه کرده است ؟ جمهوری اسلامی چرا می تواند بدون هزینه اینهمه جنایت کند ؟ و چگونه است که ایرانی اینهمه را می بیند و می شنود ولی اقدامی اساسی و جدی نمی کند ؟

هر روز می شنویم و می بینیم یک یا چند نفر از عزیزانمان در غربت از میان ما رخت بر می بندند ، آنها هزاران آرزو داشتند ، آنها برای میهنشان ۳ دهه یا بیشتر مبارزه کردند ، درد دوری از عزیزان و وطنشان را سالها تحمل نمودند و فقط یک آرزو داشتند ، آرزویی بسیار پاک و مقدس ….آزادی وطن….ولی چرا تمام این مبارزان به این بدیهیترین آرزو در قرن ۲۱ نرسیدند ؟ آیا در وطن خود زندگی کردن و با دوستان وآشنایان بدون ترس از اعدام و شکنجه ، روزگار را سپری کردند آروزییست بس بزرگ ؟

 

اگر ما می توانستیم بر روی حد اقلها با یکدیگر به تفاهم برسیم ، فرزندان دلیر ایرانی را اینچنین مظلومانه به زیر شنکجه های طاقت فرسا نمی بردند.ما مقصریم ، همه ما در قتل این عزیزان مسئولیم ، مایی که ادعای آزادیخواهی و حقوق بشر داریم ولی عملن در سردابهای کهنه و تنگ و تاریک ایدئولوژی و سیاست همچنان به تنیدن پیله خود مشغولیم و نمی خواهیم لحظه ای دست از این منافع حقیرانه خود برداریم.

 

وقتی هزاران شخصیت مطرح ایرانی با دهها هزار فعال سیاسی دیگر پیامی را صادر می کنند و بدون در نظر گرفتن اختلافات مرسوم و ترس از قرار گرفتن اسامی گوناگون در پای اطلاعیه مفروض ودر کنار یکدیگر باعث می شود که  رژیم هم آنرا نتواند به بی خیالی طی کند و ناگزیر می شود که خود را از نشنیدن بیرون آورد و اعتراض را بشنود علاوه بر این جهانیان هم بر بی عملی ایرانیان سر تکان نمی دهند ، موردی که در اعتراضات وسیع کاربران اینترنتی در اعتراض به قتل ستار بهشتی به خوبی اثبات شد و فقط پس از اعتراض دهها هزار بلاگر و صدها هزار کاربر اینترنتی بود که دولتهای جهان متوجه این جنایت شدند و عکس العمل نشان دادند این موفقیت فقط با این اعتراض فرا سازمانی و فرا ائدولوژیک ممکن گردید.

 

جمهوری اسلامی  به من و تو پاسخی بسیار ساده داده است او در مقابل خود مانعی نمی بیند ، رژیم قدرتی را مشاهده نمی کند که ترس بر اندامش بیندازد و آنها را به فکر وادارد تا دست بردارند از اینهمه بی داد و ظلم .رژیم عده ای اصلاحطلب بی خاصیت را در کنارش دارد که هر از چندی از او خواهش می کنند طوری بکشد و شکنجه کند که باعث آبرو ریزی نشود  و ما ملیونها ایرانی در خارج و داخل ! ما چه کردیم و می کنیم و منتظر کدامین معجزه هستیم ؟

متاسفانه با گذشت ۱ سال از درگذشت این عزیز هنوز بانیان این جنایت محاکمه نشده اند و امیدها برای برگزاری دادگاه ستار که قرار بود ۵ آبان ماه ۹۲ برگزار گردد به یأس تبدیل شود و حتی پرونده ستار به دادگاه عمومی جزایی فرستاده شد و این از بی خیالی و بی تفاوتی ما مردم است.

باید از ستار شهامت ایستاده مردن را آموخت ، ستار شجاعانه در مقابل این بی عدالتی ایستاد و به آنها نه گفت ، او خواهان نابودی این ظلم و جنایت بود او در ایران سرنگونی می خواست و در این راه تا به آخر رفت

 براستی ما در کجای کاریم ؟ ستار بهشتی  به زبانی رسا گفت این زندگی نیست ننگ است او گفت مردن بهتر است از این زندگی برده وار ، ستار چه صادقانه سر بر این راه نهاد. او به خاطر ترس از مرگ خود کشی نکرد ، مبارزه کرد ،او شعار نداد عمل کرد. ستار یک آرزو داشت ،اتحاد ملی برای رهایی ایران عزیزمان .

ستار بهشتی نمرد ، جاودانه شد.

 

 

محمد تقی فراهانی: اعتماد به جمهوری اسلامی مورد مناقشه بین المللی

m farahani 372 x 495

 سالهاست یک مسئله اصلی بین جمهوری اسلامی و کشورهای غربی برسر فعالیت های هسته ای درجریان است که در اظهارات و بیانیه های طرفین آشکار است و آن وجود اعتماد است. کشورهای غربی و بخصوص آمریکا بارها مطرح کرده اند که رژیم ایران باید اعتماد سازی کند و تا این وضع پیش نیاید نمی توان ادعاها و قول و قرارهای آن را پذیرفت و ازعزم جمهوری اسلامی برای دست برداشتن ازتولید سلاح هسته ای اطمینان حاصل کرد . متقابلاً مقامات رژیم در ایران نیز ازهمین برچسب استفاده میکنند و ازعدم امکان اعتماد به غرب و خصوصاً آمریکا یاد می کنند. برای مثال وقتی که حسن روحانی و محمدجواد ظریف ازسفر نیویورک و پس از آن برقراری ارتباط مستقیم وگفتگوهای حضوری و یا تلفنی با همتایان آمریکایی خود به تهران بازگشتند؛ علی خامنه ای که قبلاً چراغ سبز این ارتباطات را به آنان داده بود ضمن تأیید این چرخش فاحش در سیاست خارجی رژیم گفت  که ما دولت آمریکا را غیر قابل اعتماد، غیرمنطقی وعهد شکن میدانیم.  بحث در مورد این که کدام یک از دو طرف مصداق بارز این اتهامات هستند، نیست؛  درعالم سیاست ازعهد شکنی ها و خلف وعده ها و نارو زدنها فراوان است. از دید بسیاری، سیاست جزاین نیست. اینان معتقدند هدف وسیله را توجیه میکند و بر این باورند که سیاستمدار باید بتواند به داشتن صفات خوب تظاهر کند و اگر روزی به کار بردن عکس این صفات لازم باشد به راحتی آنرا کنار می گذارند و رحم و عطوفتی از خود به خرج نمی دهند چه بسیار سیاستمدارانی که برای کسب قدرت از دادن هیچ وعده عوام فریبانه ای که درجلب رأی یا حمایت مردم مفید باشد ابایی ندارند و وقتی به قدرت رسیدند از انجام این وعده ها به راحتی سرباز می زنند. پدیده ای که درجوامع غیر دموکراتیک، استبدادی و با  فضای بسته مطبوعاتی به مراتب شدیدتر و فاحش تر به چشم می خورد. یک نمونه بسیار برجسته و تاریخی این نوع حکومت، شخص خمینی بود که با وقاحت و بی شرمی تمام از همان آغاز با صراحت تمام دروغ گفت،  فریبکاری کرد، ریا ورزید و هنگامی که در مسند قدرت جای گرفت خلف وعده های بسیار کرد. اما جامعه هر چه دموکراتیک تر و دارای فضای باز مطبوعاتی بیشتر باشد  درمجامع بین المللی مقبولیت بیشتری کسب می نماید. و سیاستمدارانی که به دروغ و تقلب و ریا دست می زنند بیشتر رسوای خاص وعام میشوند وعمر سیاسی درازی بدست نمی آورند.  علاوه بر این  در صحنه بین المللی، اعتماد متقابل کشورها به یکدیگر پایه و اساس مناسبات حسنه بین کشورها را تشکیل می دهد و بدون آن کمتر کشوری می تواند در جهان امروز مورد قبول واقع شود و روابط خارجی خود را توسعه دهد. درجه اعتماد کشورها به یکدیگر نیزاز دامنه روابط حسنه هر کشوری با کشورهای دیگرقابل اندازه گیری است. یکی از مظاهر این روابط، ارزشی است که کشورها برای گذرنامه کشور دیگر قائل می شوند و به شهروندان آن کشور اجازه ورود و خروج بدون ویزا به کشور خود را می دهند. جمهوری اسلامی در یکی از پایین ترین رده های چنین کشورهایی قرار دارد البته پیش از انقلاب، ایران در یکی از بالاترین رده ها قرار داشت. سقوط شدید اعتبار گذرنامه ایرانی در نظام جمهوری اسلامی بهتر از همه از زبان حسن روحانی در مبارزات انتخاباتی اش شنیدنی است که به عنوان یکی از وعده هایش گفته بود:  “قول می دهم اعتبار و احترام را به گذرنامه ایرانی برگردانم.”  در مناقشه بین جمهوری اسلامی وغرب، امروز روشن است که کدامین طرف بیشتر قابل اعتمادند و ادعاهای هر یک تا چه حد از سوی دولت های دیگر و افکار عمومی آن کشورها پذیرفته می شود. البته آمریکا در رابطه با ایران و روابط چند دهه پیش از انقلاب پرونده پاکی که قابل دفاع باشد، ندارد وعلاوه بر دخالت مستقیم در مسائل داخلی ایران می توان آن را به نقض تعهداتی که درمورد ایران داشته نیز متهم کرد ولی منظور خامنه ای از تأکید برغیر قابل اعتماد بودن دولت آمریکا، فقط اشاره به کار کرد آن در برهه هایی از گذشته نیست و ظاهراً می خواهد آن را به زمان حال نیز ربط دهد. بیان چنین امری به این معناست که او غیر قابل اعتماد بودن را ماهیت دولت آمریکا می شناسد که با تغییر رؤسای جمهور آمریکا همچنان ثابت مانده است. او البته چون یک نظام ایدئولوژیک را رهبری می کند می پندارد که ساز و کار نظام های دیگر جهان نیز گوهر ایدئولوژیک دارند و اگر این گوهر دارای عناصری است که کاربرد دروغ وتقلب و مکر و حیله را مجاز می شمرد،  تخلف ازهر تعهد و قراری برای مصلحت نظام مجاز وممکن شمرده می شود. در واقع برای سران جمهوری اسلامی که سیاست را عین دیانت می دانند و در دیانت آنان دروغ و ریا و مکر و حیله در برابر  “دشمن” داخلی یا خارجی مجاز شمرده می شود و خمینی رهبرشان صریحاً به آن تأکید کرده است که سیاست جزاین نمی تواند باشد. ازاین روست که آنان همه را به کیش خود می پندارند و نظام های دیگر را غیر قابل اعتماد می دانند و ازطرف دیگر غرب هم به گفته ها و وعده ها و قرارهای آنان اعتماد نمی کند و خواهان اقدام عملی برای ایجاد اعتماد واثبات آن درعمل است. رژیم ایران نیز البته می تواند خواستار اثبات وفاداری غرب به تعهداتش باشد و نشانه هایی ببیند حاکی ازآن که غرب  سیاست نزدیکی و صلح با ایران را در پیش گرفته درادعاهای خود صادق است و به دنبال بهانه ای برای حمله نظامی نیست. درواقع اگر خامنه ای به دنبال شواهدی براین امر دردولت فعلی آمریکا می گردد پیدا کردن آن چندان مشکل نیست. چندی پیش دولت اوباما براساس این نتیجه گیری که رژیم اسد درسوریه سلاح شیمیائی علیه مردم این کشور به کار برده است دراجرای تهدید های حمله نظامی که قبلاً مطرح کرده بود، تصمیم گرفت که این حمله را به مورد اجرا بگذارد و رسماً آمادگی نیروهای نظامی خود را برای اجرای آن اعلام کرد .  در فاصله چند روز، کارزار تبلیغاتی وسیعی برای آماده کردن اذهان عمومی جهانی و مردم آمریکا براه افتاد. اوباما با حضور پیاپی و مصاحبه در چند شبکه تلویزیونی به تشریح و توضیح این اقدام پرداخت و جان کری وزیر خارجه او با سفرهایی به چند کشور جهان بر طبل جنگ می کوبید. سپس در یک تحول ناگهانی با کمک روسیه طرحی برای ازبین بردن زرادخانه سلاح های شیمیائی سوریه پیش کشیده شد و آمریکا با استقبال از این طرح اعلام کرد که اگر سوریه آن را بپذیرد وبه مورد اجرا بگذارد این کشور ازحمله نظامی به سوریه صرف نظر خواهد کرد. ورژیم اسد نیز بلا فاصله آن را پذیرفت و در مرحله اول در یک مهلت یک هفته ای  به فهرست برداری ازاین سلاحها پرداخت  و چند روز پس از آن اعلام شد مرحله انهدام سلاح ها آغاز شده است. اکنون نه فقط حمله نظامی آمریکا به سوریه منتفی شده است بلکه وزیر امور خارجه آمریکا رسماً از دولت سوریه استقبال کرد. یعنی درست درفاصله چند هفته، کسی که از دید مقامات آمریکا و بسیاری دیگر در جهان به جنایات جنگی متهم شده بود و آمریکا خود رابرای ضربه زدن و تضعیف او آماده می کرد اینک با تحویل سلاح های شیمیائی خود از این خطر در امان مانده است. و صد البته منظور توجیه اوباما و اسد نیست آنچه که مد نظر قرار داشت مسئله اعتماد بود که علی خامنه ای براساس آموزه های ایدئولوژیک خود و افاضات خمینی خود را خیرالماکرین می شناسد و راه دشمن تراشی و مکر و حیله را دنبال می کند و همچنان که تاکنون گرانی، قحطی، فقر و تحریم اقتصادی را برای مردم ایران به ارمغان آورده است خطر جنگ را نیز زنده می کند و به سیاست دشمن سازی ۳۴ ساله خود همچنان ادامه می دهد. خامنه ای رهبر رژیمی است که اعتماد به آن مورد مناقشه بین المللی است و سخنرانی او که راجع به عدم اعتماد دیگران است یک فرا فکنی بیهوده بیش نیست. .