بایگانی دسته: مقالات

فریدا دوست محمدیان: معلمان ایران در تنگناهای مالی و اقتصادی

frida 389 x 476

به عنوان یک دبیر با بیست سال سابقه کار رسمی در وزارت آموزش و پرورش که به دلایلی از ایران گریختم به مناسبت آغاز سال تحصیلی لازم دیدم سری به همکارانم در ایران و وضعیت معیشتی آنها بزنم .

به گفته فعالان صنفی معلمان ایران، این قشر زحمتکش بیش از هر زمان دیگری در تنگناهای مالی و اقتصادی قرار دارند. دغدغه های بزرگ قشرهای فرودست و طبقات متوسط جامعه، تأمین معاش روزانه و برخورداری از خدمات ضروری زندگی است.

بی گمان آموزش نیز یکی از گستره هایی است که از چنین شرایط نابسامانی آسیب می بیند. یک معلم ابتدایی در انگلستان در مقایسه با همتای خود در ایران چهل برابر بیشتر حقوق می گیرد. مسئولان آموزش و پرورش اطلاعات دقیقتر و جامعتری نسبت به حقوق دریافتی و معیشتی معلمان در کشورهایی نظیر ژاپن، آلمان و حتی کشورهای منطقه در اختیار دارند ولی توجه دولت به مسائل حاشیه ای، مسئله انرژی هسته ای و مسائل امنیتی و حل مشکلات پس از انتخابات باعث شده که مشکلات آموزش و پرورش به حاشیه رانده شود چون به ظاهر نگاهشان به آموزش و پرورش این است که آدمهایی مطیع و فرهنگی هستند و مشکلی ایجاد نمی کنند.

مهمترین رکن آموزش، آموزگاران هستند که وضعیت معیشتی آنها سر راست بر کیفیت آموزش و کار وکنش آنها تأثیر کذار است.یکی از وظایف بنیادی مسئولان آموزش و پرورش رسیدگی به شرایط اقتصادی فرهنگیان و دشواریهای اقتصادی آنان می باشد، ایجاد ساز و کارهای قانونی برای افزایش انگیزه معلمان و مربیان، ساماندهی مناسب خدمات و امکانات رفاهی و رفع مشکلات مادی و معیشتی آنها، با این همه به جرأت می توان گفت که در میان سخنان بسیار و برنامه های فراوان ریز و درشت مسئولان آموزش و پرورش کمتر نشانی از نگرانی در باره وضعیت بد اقتصادی معلمان شاغل و باز نشسته دیده می شود گویی در میان انبوه برنامه های شتاب زده و سست بنیادشان آن چه سراسر گم و ناپیدا گردیده همین دشواریهای مادی زندگی فرهنگیان است.

در این چند سال که نرخ میانگین تورم رسمی دستکم چیزی نزدیک به ۳۰ در صد می رسد میانگین افزایش حقوق سالیانه  معلمان نزدیک به ۱۰ تا ۱۲ در صد انجام گرفته است. البته همگان می دانند که هم نرخ تورم رسمی اختلاف چشمگیری با تورم واقعی دارد و هم افزایش قیمت کالاهای ضروری زندگی بالاتر از نرخ تورم است .

 

 

 

معلمان به دلیل محدودیت ها اجازه برگزاری هیچ نوع تجمع و نشست صنفی ندارند و کسانی که برای احقاق حقوق معلمان تلاش می کنند مورد پیگرد قانونی قرار می گیرند. دبیر کل کانون صنفی معلمان ایران علی اکبر باغانی به زندان و تبعید محکوم شد. محمد توکلی، فعال فرهنگی و عضو کانون معلمان کرمانشاه، مهندس هاشم خاکسار از خراسان و رسول بداغی از کانون تهران و…….بسیاری دیگر در زندان به سر می برند. با این روند نظامی و امنیتی شدن خیلی از فضاهای کشور، امیدی به بهبود وضع معلمان نیست. با توجه به اینکه در اهداف چشم انداز کشور، به ظاهر جایگاه اول علمی فرهنگی منطقه هدف گذاری می شود و قرار است در انتهای برنامه کلان ایران به قدرت اول منطقه در زمینه های اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی تبدیل شود، آیا می توان به نیاز اولیه قدرت محرکه نظام آموزشی کشور بی توجه بود؟

در سرزمین من انتخابات آزاد وجود ندارد؛ به فرهنگ توجهی نمی شود؛ آزادی عقیده وجود ندارد؛ گروهها و احزاب و نهادهای حقوق بشری امکان باز نگری در صحنه اجتماعی ندارند؛ حقوق شهروندی و مدنی و حقوق معلمان در کنار سایر اقشار رعایت نمی شود. فعالان حقوق معلمان در زندان هستند و پرونده سازی برای آنان  به جرم اقدام علیه امنیت ملی ادامه دارد. واضح است که همچنان وضع بدین منوال ادامه می یابد و چه بسا بحرانی تر هم خواهد شد.

 

 

 

 

 

رقیه قاسمی: حق زن از زندگی

roghieh 3

وقتی به دنیا می آی هیچکس دوستت نداره. پدرت سرشو میندازه پائین و میره، اصلا حالی از مادرت نمیپرسه. مادرت هم گریه میکنه و می گه شوهرم طلاقم میده؛ نمی شد تو پسر باشی؟ و به اجبار بهت شیر میده و به شانس بدش لعنت میفرسته و به این فکر میکنه که چطور برگرده خونه؟ آیا اصلا اجازه ورود به خونه رو داره یا نه، مستقیم خونه بابا. همیشه بین تو و پسر خونه فرق وجود داره؛ پدر همیشه میگه پسرم و به تو چی؟؟؟

اجازه نداری بشینی پیش پدرت، اجازه نداری باهاش حرف بزنی، اجازه نداری چیزی بخوای و ….

وقتی ۹ ساله میشی برات جشن تکلیف میگیرند و بهت میگند به نامحرم دست نزن، چادر و رو سری سرت کن، با پسر صحبت نکن و همیشه مرزی بین تو جنس مذکر وجود داره. اگه بتونی یه کمی شانس بیاری و درس بخونی؛ و الا همه میگند دختر و چه به درس خوندن؛ دختر باید شوهر کنه و بچه بزاد و کهنه بشوره؛ دختر باید کنار مادرش تو آشپزخونه آشپزی یاد بگیره؛ دختر باید کار خونه رو یاد بگیره؛ دختر باید شوهرداری یاد بگیره؛ دختر باید احترام به پدرشوهر و مادرشوهر و یاد بگیره و دختر باید .. باید و باید …

این واژه باید همیشه پررنگترین نقش رو توی زندگیت ایفا کنه. تو باید با بایدها زندگی کنی و الا طرد میشی از والدین، از اقوام، از شهر، از ملت و همیشه به چشم یک سرکش  بهت نگاه میکنند. هیچوقت نمی تونی خواسته هات رو بگی چون گوش شنوایی براش نیست. زن ناقص العقله، باید تو خونه بتمرگه! میدونی چرا؟؟ چون شرع اسلام این و میگه؛ چون سنت و مذهب این و میگند.

تا میشی ده، دوازده ساله شاید هم کمی بیشتر، می بینی که یه مرد بالا سرته که میگند شوهرته و بعدشم یک بچه تو بغلت که بچه توست. هیچی از زندگی نمیفهمی ولی باید مثل یک زن عاقل و بالغ رفتار کنی. هنوز خودت نمیتونی از عهده خودت بر بیایی باید یه مرد و یه زندگیو اداره کنی. خونت پر میشه از مهمونهای مختلفی که باید ازشون پذیرایی کنی. باید وظیفه نگهداری از پدر و مادرشوهر و گاهی هم خواهر و یا برادرشوهر رو نیز بعهده بگیری و اگر زمانی بخوای اظهار خستگی کنی این شوهرته که با مشت و لگد جوابتو میده چرا که مرده و فقط مرد حق اظهار نظر رو داره. بهت میگه وظیفته، همینه که هست نمیخوای هررری برو خونه بابات؛ زن که قحط نیومده. تو مجبور میشی ساکت شی؛ مجبور میشی که خون بخوری و به روی خودت نیاری؛ چرا؟ چون دیگه راهی برای بازگشت به خونه پدری رو نداری. میخوای وصله بیوه و مطلقه روت باشه که حتی اون یه ذره نفس رو هم نتونی بکشی؟؟ خودت رو با این جمله که سرنوشتم اینه، زن بدنیا اومدم که بدبخت باشم قانع میکنی. تازه بهت یاد دادند که اگه مرد بداخلاق باشه و زن صبوری کنه و چیزی نگه جایگاهش تو بهشته و خلاصه با این مزخرفات خودت رو آروم میکنی.

اجازه هیچکاری رو نداری. بدون اجازه و رخصت شوهر حتی حق رفتن به خونه پدریت رو هم نداری. اگه یکی از والدینت مریض بشند و تو اجازه شوهر رو نداشته باشی حق عیادت از اونا رو نداری چون میشی زنی که تمکین نمیکنه و در احکام الهی نافرمان و بد به حساب میایی.

هیچ گوش شنوایی برای صدای در گلو خفه شده من نیست تا فریاد بی صدایم را بشنود و دست نیازم را به گرمی بفشار و به من این نوید را بدهد که زندگی، پنجره ای دیگر دارد که رو به زیبائیها و خوبیها و خوشبختی باز میشود. زندگی همیشه درد و رنج نیست؛ همیشه کشتن آرزوها نیست؛ زندگی روزی هزار باز آرزوی مرگ کردن نیست و ….

اما انگار نجوایی را میشنوم. نجوایی از دور اما نزدیک به قلبم؛ صدایی که نوید دنیایی بهتر را برای من، برای زن میدهد. این صدا چه میگوید؟؟ باید متحد بود؟؟ باید مقاوم بود؟؟ باید قدرت خود را ببینیم؟؟ مگر زن قدرتی نیز دارد؟

این صدا چه میگوید؟ زنان میتوانند و باید که به جنگ مردسالاری و فرودستی تاریخی خود بروند. زنان می توانند و باید که حق برابر خود را بدست بیاورند. مانند دیگر زنان دنیا که مبارزه کردند و در خط اول مبارزات برای احقاق حقوق خود بودند. و تا کنون نیز به پیروزیهای زیادی دست یافتند. پس این شدنی است. پس این یک آرزو نیست. آرزوی اینکه سرنوشت من به مردان ختم نشود؛ اینکه بتوانم خود در زندگی تصمیم بگیرم و بدون ترس و دلهره از شماتت و فریاد دیگران زندگی کنم.

پس باید چه کرد؟! باید جنگید و باید اعتقاد داشت که ما میتوانیم و این سرنوشت محتوم ما زنان نیست که بسوزیم و بسازیم.

 

 

 

رفعت زین الدین: خاوران سند زنده و تابناکی که هیچگاه فراموش نخواهد شد

rafat 315 x 442

خورشید نیز از خاوران طلوع می کند و در دهه شصت کهکشانی از خورشیدهای همیشه فروزان در خاوران سوزان به خاک افتادند. انسانهای پاک و آزادیخواهی که بدون محاکمه٬ بدون حق داشتن وکیل و بدون داشتن حق دفاع از خو٬ در دادگاههای چند ثانیه ای و سؤالهای برق آسا و نامفهوم، مظلومانه اما سرفراز رفتند. وقتی صحبت از خاوران می کنیم، خاوران یک سمبل است٬ در سراسر  ایران خاوران های دیگر هم هست. بعد از گذشت ۲۵ سال در هیچ دادگاه عالی در این دنیا به این ظلم و جنایت وکشتار رسیدگی نشده است. این فاجعه نه فقط شامل کسانی می شود که ناعادلانه و به شکل بی رحمانه ای از بین رفتند بلکه شامل خانواده های آنها اعم از پدر و مادر٬ خواهران و برادران و فرزندان آنها نیز می شود. از طرف دیگر شامل تمام کسانی که به شکلی از این فاجعه جان سالم به در بردند و یا آنانی که  پس از طی محکومیت آزاد شدند و چه آنانی که ناخواسته و به دلیل شرایط خفقان و دستگیریهای مجدد و فشارهای روحی و روانی فراوانی که باعث شد ترک وطن کنند نیز می شود. آسیب ها و صدماتی که به این دسته و خانواده های آنها وارد شده اگر بررسی شود خواهیم دید که مجموعه  همه اینها مصداق بارز جنایت علیه بشریت است.

چرا حاکمیت از خاوران می ترسد؟

۱ـ خاوران نشانه  سرکوب یک حرکت عدالت خواهانه بود.

۲ خاوران نشانه مقاومت در مقابل رژیم سرکوبگر و جنایتکار بوده و هست.

۳خاوران سمبل نه گفتن به رژیم بود.

۴خاوران نشانه انسانیت است چرا که همه آن جانهای شیفته٬ عاشق زندگی بودند و خواهان یک زندگی انسانی برای همه بودند.

اما این وضعیت فقط به دهه شصت ختم نمی شود و این سرکوب همچنان ادامه دارد.همچنان زندانها پر است از مردان و زنان شجاعی که برای بی عدالتی های موجود و برای به دست آوردن حقوق اولیه شهروندی و انسانی تلاش می کنند. اعدامها همچنان ادامه دارد؛ سرکوب قومیت ها٬ اقلیت های مذهبی٬ دگر اندیشان٬ هم جنسگرایان و…….همچنان ادامه دارد و اعدام آنها هیچگاه ختم نشده است.

جنبش زنان و مادران از خاوران شروع شد وقتی که پشت درب زندان ها به دنبال گرفتن خبری از عزیزانشان بودند وسپس بعد از اعدام در خاوران اجتماع می کردند و در مقاطع دیگر هم خود را نشان داد و گفت که هنوز زنده است نمونه اش کمپین یک میلیون امضا (پروژه آگاه کردن عموم از قوانین تبعیض آمیز علیه زنان و تلاش برای تغییر این قوانین)٬ کمپین پایان همیشگی سنگسار ٬ مادران پارک لاله٬ مادران عزادار و…  به جرأت می توان گفت که در سالهای اخیر فعالان جنبش زنان در ایران جزء سازمان یافته ترین گروههایی بوده اند که برای پیشبرد حقوق انسانی زنان٬ مردان و کودکان این کشور تلاش می کنند.

این جنبش به همراه همه صداهای معترض دیگر خواهان پاسخگویی و محاکمه جنایتکاران است. به امید روزی که مردمان کشور من نیز به آزادی و دمکراسی و حقوق انسانی خود دست یابند.

 

رفعت زین الدین 

آیا با انتخاب حسن روحانی میزان پذیرش پناهندگان ایرانی در غرب کاهش پیدا می کند؟ نشریه همبستگی در این مورد از عبدالله اسدی می پرسد

abe-asadi

در این گفتگو سعی شده است در مورد اوضاع کنونی ایران و تاثیرات عمومی تر آن بویژه پس از بقدرت رسیدن حسن روحانی و روند احتمالی کاهش پذیرش پناهندگان ایرانی در غرب با عبدالله اسدی به گفتگو بنشینیم. این گفتگو حاوی آخرین بررسی ها در مورد شرایط آتی و نحوه مبارزه پناهجویان و تاثیرات فعالیت فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی برمبارزه آنها است که بی شک مطالعه آن میتواند برای کسانی که در موقعیت پناهندگی قرار دارند، بسیار مفید و روشنگر باشد.

 

همبستگی: در مورد انتخابات یازدهم  جمهوری اسلامی و انتخاب حسن روحانی تفصیر ها و تعابیر متفاوتی وجود دارد بعضی ها بر این باورند که حسن روحانی فضای اختناق سیاسی را می شکند، فشار و سرکوب را بر مردم کم می کند، راه تعامل با غرب را در پیش می گیرد، فشار اقتصادی را برمردم کم می کند و اعتدال را بر جامعه حام می کند، اگر چنین شود از این به بعد پذیرش پناهندگان ایرانی در کشورهای غربی بشدت کاهش پیدا می کند و محدودیت های بیشتری برای آنها ایجاد می شود. نظر شما در این مورد چیست آیا کشورهای غربی پس از انتخاب روحانی واکنشی نسبت به پذیرش پناهندگان ایرانی نشان داده اند؟

 

عبدالله اسدی: خروج مردم از ایران به منظور آسایش و امنیت و سعادت و زندگی بهتر، در طول عمر جمهوری اسلامی همچنان ادامه داشته است. پناهندگی ایرانیان دلایل متعددی دارد که نه با روحانی و اعتدالش و نه با کابینه وزیران جدیدش پایان پیدا نمی کند.

تا آنجاییکه به غرب برمی گردد هنوز چیز تازه ای نگفته اند و سیاست جدیدی هم در قبال دولت روحانی در هیچ زمینه ای اتخاذ نکرده اند. سیاست خارجی جمهوری اسلامی هم کماکان پافشاری بر حق داشتن انرژی هسته ای است. این یک مانع جدی جمهوری اسلامی و معضل هویتی این رژیم است که نه با پایان کار احمدی نژاد و نه با آمدن روحانی کنار گذاشته می شود.

تا این وضعیت حل نشود تحریمهای اقتصادی هم برداشته نمی شود و راه تعاملی هم با غرب بوجود نخواهد آمد. مشکل اقتصادی جمهوری اسلامی تنها با تحریمهای غرب شروع نشده است تا اگر این تحریمها از راه “تعامل” و همت حسن روحانی حل شود همه چیز درست می شود.

بحران اقتصادی جمهوری اسلامی حتی در دوره رفسنجانی هم به اوج خود رسید و هرچه به جلو آمده ایم این بحران پیچیده تر شده است.ولی بحران اقتصادی و تحریمهای غربی امروز به هم گره خورده است و به یک مشکل لاینحل جمهوری اسلامی تبدیل شده است.

همبستگی: چرا نمی توانند مشکل اقتصادی را حل کنند؟

عبدالله اسدی: خیلی از مسائل برای جمهوری اسلامی هویتی شده و حل و فصل آنها کار ساده دای نیست. بی خود نیست که در طول ۳۴ سال حاکمیت این رژیم، هیچگاه از نظر اقتصادی، سرمایه داری در ایران شکل متعارف به خود نگرفته و به نظر نمی رسد با شیخ حسن و هیچ شیخ پشم الدین دیگری نیز سیر متعارف پیدا کند.

خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی بود که می گفت: “اقتصاد مال خر است.” وای بحال بقیه. رژیمی که رفاه و سعادت را برای مردمش در اولویت کار و برنامه ریزی اش قرار ندهد و بجای آن ثروت و سامان مملکت را خرج سازمانها و نهادهای جاسوسی و سرکوبگر و تائسیسات هسته ای و جنجالی و بحث برانگیز بکند؛ رژیمی که بجای ایجاد شغل و حل بحران بیکاری به بیکاری گسترده دامن می زند؛ رژیمی که پول و سرمایه مملکت را خرج حماس و حزب الله و سوریه و گروههای اسلامی و تروریستی می کند و این همه نیروی نظامی و سرکوبگر درست می کند، ولی نمی تواند بخاری زمستان مدارس کودکان را تامین کند و ملیارد ملیارد دزدی  در آن می شود؛ معلوم است که این رژیم سازمان مدیریت برای اداره جامعه ندارد.

همین هفته گذشته اسحاق جهانگیری معاون اول حسن روحانی ومحمد باقر نوبخت معاون اول وی در امور برنامه ریزی گزارش داده اند که بودجه امسال با کسری هنگفتی رو به رواست. بهروز مرادی، معاون راهبردی احمدی نژاد گفته که از ۲۱۰ هزار میلیارد تومان بودجه مصوب “بیش از ۷۰ هزار میلیارد تومان این رقم غیرواقعی است در واقع بیش از یک سوم بودجه را غیر واقعی دانسته اند.”

 

در همین راستا محمد باقر نوبخت در یک برنامه تلویزیونی گفته که اگر درآمد پیش بینی شده در بودجه محقق نشود “دولت با کسری بودجه و جامعه با افزایش تورم روبه رو خواهد شد.” درواقع اقتصاد ایران در یک سال گذشته با شرایط دشواری رو به رو بوده به گونه ای که هم تورم به شدت افزایش پیدا کرده و هم به دلیل تحریم های بین المللی فروش نفت ایران به کمتر از نصف رسیده است. در سالهای گذشته نقدینگی به شدت افزایش پیدا کرده و از ۷۰ هزار میلیارد تومان به مرز ۵۰۰ هزار میلیارد تومان رسیده است و این افزایش نقدینگی به تورم گسترده منجر شده است. گزارش بانک مرکزی نشان می دهد که تورم به بیش از ۳۶ درصد رسیده که در دو دهه اخیر بی سابقه است.

 

همبستگی: با این وجود با آمدن روحانی فکر می کنید فضای باز سیاسی به وجود بیاید و فشار سرکوب از روی مردم برداشته شود؟

 

عبدالله اسدی: خیر در مورد خاتمی هم همین تفصیرها از اوایل بسیار زیاد و کرکننده بود ولی دیدیم که در حوادث ۱۸ تیر ۷۸ چگونه در کنار خامنه ای ایستاد و از سرکوب دانشجویان دفاع کرد.همانطور که در پاسخ به سئوال قبلی گفتم هویت جمهوری اسلامی از ابتدا با یک سری شاخص ها تعریف شده است با از دست دادن هرکدام از آنها جمهوری اسلامی یک شاخص مهم هویتی و ایئولوژیک خود را از دست می دهد. مقابله با آمریکا و “شیطان بزرگ” اساسا از زمان اشغال سفارت آمریکا در

 

تهران و به گروگان گرفتن دیپلومات های آمریکایی و مبارزه “ضد امپریالیستی” جمهوری اسلامی عملا شروع شد و همچنان ادامه دارد. جنگ جنگ تا پیروزی و مبارزه علیه اسرائیل و صهیونیسم جهانی و صدور اسلام سیاسی و تهدید به پاک کردن اسرئیل از روی نقشه جهان و … تنها از شاه کارها و اختراع احمدی نژاد در نیامده است.همین شیخ حسن روحانی در سخنرانی خود در روز قدس گفته بود”رژیم صهیونیستی زخمی است که سال‌ها بر بدن دنیای اسلام نشسته است و این زخم باید از بین برود” زنانه و مردانه کردن اماکن عمومی و سیاست حجاب اجباری و ایجاد آپارتاید جنسی و تحمیل نابرابری به زنان و سیاست انقلاب فرهنگی و پاکسازی دانشگاهها و سهمیه بندی و تفکیک جنسیتی یک سیاست پایه ای و ادئولوژیک جمهوری اسلامی است که با کنار گذاشتن هرکدام از آنها هویت جمهوری اسلامی برباد می رود. نگاه کنید به تازه ‌ترین فتواهای خامنه‌ای درباره ماهواره، تجارت الکترونیکی، معامله با شرکت‌هاى “صهیونیستى” و بهائیت و موسیقی و….تا ببینید سرنوشت جامعه ایران را چه کسانی رقم می زنند و “چه فرهنگ و تمدنی” از زبان رهبر جمهوری اسلامی تبلیغ و ترویج می شود! حسن روحانی گفته است وزیر نبودن زنان بخاطر وضعیت ویژه کشور بوده ولی نمی گوید این وضعیت ویژه در پی فکر و اندیشه ۱۴۰۰ سال پیش بوجود آمده که خودشان از همان سال ۵۸ یک سال پس  از انقلاب برپایه همان تمدن ارتجاعی و ضد زن اسلامیشان با قلع و قم کردن زنان در ایران حجاب اسلامی را برای آنها اجباری کردند. همین آقای روحانی در طول عمر ننگین جمهوری اسلامی یکی از مقامات امنیتی رژیم بوده. به مصاحبه رفسنجانی نگاه کنید؛ وی برای اولین بار  در مصاحبه با فصلنامه مطالعات بین الملل اقرار کرد که ماجرای ترور در رستوران میکونوس که در زمان ریاست جمهوری وی اتفاق افتاده بود جمهوری اسلامی بوده است. ولی وی آن را به افراطی هایی نسبت داد که همیشه بوده اند و هنوز هم هستند.

همبستگی: فکر می کنید از این به بعد هم روند خروج مردم از ایران همچنان اد امه خواهد یافت؟

 

عبدالله اسدی: همان طور که در پاسخ به سئوال اول گفتم پناهندگی ایرانیان دلایل متعددی دارد و مردم کارد به استخوانشان رسیده است. اگر کاهشی برای ورود متقاضیان پناهندگی ایرانیان در کار باشد بخاطر “فضای باز سیاسی” نخواهد بود که ممکن است حسن روحانی آن را برای مردم ایران به ارمغان بیاورد، بلکه بخاطر محدودیت هایی خواهد بود که کشورهای غربی در مسیر ورود پناهجویان به اتحادیه اروپا ایجاد کرده اند. یکی از این محدودیت ها این بود که اتحادیه اروپا از دوم اکتبر سال ۲۰۱۲ در یک تصمیم از پیش  برنامه ریزی شده، سیاستی را به اجرا گذاشت که بر اساس آن از همه متقاضیان ویزا در سفارتخانه های کشورهای محدوده شینگن برای صدور هر نوع ویزا اثر انگشت می گیرند.این بزرگترین مانعی است که اتحادیه اروپا تاکنون برای ردیابی متقاضیان پناهندگی و کاهش ورود آنها به محدوده شینگن ایجاده کرده است. قبلا هر کس می توانست با ویزای یکی از کشورهای اتحادیه اروپا به کشور دیگر عضو این اتحادیه ورود پیدا کند و درخواست پناهندگی کند، بدون اینکه بفهمند به چه صورتی و از چه طریقی وارد این اتحادیه شده اند. اما اکنون در سفارت خانه های کشورهای اتحادیه اروپا از متقاضیان ویزا اثر انگشت می گیرند. به همین دلیل همان ساعت اول که درخواست پناهندگی می کنند از طریق اثر انگشت مسیر پناهجویان را تشخیص می دهند و برطبق قرار داد کشورهای عضو پیمان شنگین پس ازسه ماه آنها را به همان کشور صادر کننده ویزا بر میگردانند. بحران اقتصادی به یک مانع جدی در مقابل پذیرش پناهجویان در کشورهای غربی تبدیل شده است. در واقع وضعیت اقتصادی در دو سال اخیر بشدت بر روند پذیرش بیشتر پناهجویان سایه انداخته است. این طرح هم اکنون بسیاری از متقاضیان پناهندگی از جمله ایرانیان را با مشکل جدی رو به رو ساخته است. در ایران ترس از دستگیری و زندان و شکنجه و حلق آویز کردن متهمان به قوت خود باقی است. هنوز زنان نه تنها از حمایت قانون برخوردار نیستند، بلکه بسیاری از قوانین قضائی جمهوری اسلامی بر اساس شریعت اسلام و درضدیت با آزادیهای فردی و اجتماعی زنان بنا شده است. برای داشجویان، کارگران، دانش آموزان، معلمان و زنان حق برخورداری از تشکل وتحزب و اعتراض ممنوع است. به اقلیت های مذهبی همچون بهائیان، مسیحیان، دراویش واقلیت های قومی برخوردهای نژادپرستانه صورت می گیرد. جان و زندگی و آزادی اقلیت های جنسی از قبیل همجنسگرایان، لیزبینها و ترانسکشوال ها، برپایه قوانین ظالمانه ای که در ایران وجود دارد در امان نیستند. گرانی سرسام آور و افزایش بیسابقه تورم، گسترش فحشا، اعتیاد به مواد مخدر و بیکاری، جامعه ایران را با خطر جدی رو به رو ساخته است.

 تعداد آوارگان و پناهندگان ایرانی وقتی کاهش پیدا می کند که پوشش اجباری اختیاری شود؛ روش و رفتار تحقیرآمیز به زنان خاتمه یابد؛ زندانیان سیاسی آزاد شوند؛ حراست و کمیته های انضباطی از دانشگاهها و مراکز کار برداشته شوند، تفکیک جنسیتی خاتمه یابد، قانون ارتجاعی شکنجه و مجازات اعدام لغو شود و حق تشکل و تحزب و اعتراض آزاد شود. تنها در صورت تضمین چنین شرایطی است که فرار مردم از ایران کاهش پیدا می کند.

 

 

سیامک امجدی: نگذاریم صدایشان خاموش بماند! در رابطه با جانباختن هزاران پناهجو در دریاها

siamak amjadi 225 x 299

 

درسالهای اخیرموج پناهجویانی که ازطریق کشورهایی چون اندونزی عازم استرالیامی‌شوند، شدت یافته است. بسیاری از این پناهجویان که اغلب ایرانی وافغانی هستند از طریق دریا و با قایقهایی که از استاندارد لازم برای سفر دریایی برخوردار نیستند راه پر مخاطره ای را برای رسیدن به استرالیا  در پیش می گیرند.

متاسفانه تعداد زیادی از این قایقها در مسیر رسیدن به استرالیا بر اثرطوفانی شدن هوا، برخورد با صخره ها و سوانح مختلف دیگردر آب واژگون و غرق شده و تلفات جانی زیادی به بار آورده اند. از اوایل سال جاری تا به امروز بیشتر از هزار پناهجو که اغلب آنها زن و کودک هستند جان خودشان را در این سوانح مرگبار از دست داده اند.

در هفته گذشته و به فاصله دو روز دو قایق حامل پناهجویان با داشتن بیش از ۳۵۰ سرنشین در آبهای بین اندونزی و استرالیاغرق شدند. در این حادثه های دلخراش بیش از ده نفر که تعدادی از آنها  کودک بودند جان می سپارند.

در ماههای گذشته نیز به تکرار از این خبر های دردناک و بسیار متاثر کننده شنیده و دیده ایم. یکی از فاجعه بار ترین این حادثه ها غرق شدن قایق حامل بیش از ۲۵۰ پناهجوی ایرانی، افغانی و عراقی در سواحل کریسمس در دسامبر ۲۰۱۲ بود. قایق مذکور در آبهای استرالیا با موجهای شدید برخورد می کند و کاملا متلاشی می شود از این حادثه وحشتناک فقط ۳۳ نفر جان سالم بدرد می برند.

به این لیست می توان دهها تراژدی انسانی  دیگر از این گونه را اضافه کرد، دهها سانحه در دریای مدیترانه و سواحل اسپانیا، ایتالیا و یونان را اضافه کرد. به این لیست می توان کشته شدن ۵۸ نفر پناهجوی چینی که در راه رسیدن به انگلستان در کامیون و از نبود اکسیژن، خفه شدند را اضافه کرد. و همچنین کشته شدن پناهجویان زن، مرد و کودکی که در کوهها از سرما یخ بستند و یا در حین عبور از مرزها بر اثر انفجار مین کشته شدند و یا به گلوله بسته شدند و یا در رودخانه ها دچار سانحه شدند را اضافه کرد.

چند قایق دیگر باید غرق شود، چند انسان دیگر باید جان خود را از دست بدهد، جنازه از آب گرفته چند کودک دیگر را باید دید تا ما را به خشم آورد، تا ما را به صدا در آورد؟  این انسانها مگر چه جرمی مرتکب شده اند که باید اینگونه مجازات شوند؟ مسبب تمام این جنایات و تراژدی های انسانی چه کسانی هستند؟ انگشت اتهام را به طرف چه کسانی باید دراز کرد؟ چه کسانی را باید بعنوان مسببین این جنایات به محاکمه کشاند؟

دولتهای “پناهنده پذیر” خود را در ارتباط با سوانح مرگبار دریایی مطلقا مقصر نمی دانند و به همین دلیل هیچ اقدامی به نفع پناهجویان و در جهت  پیشگیری و به حداقل رساندن اینچنین فجایعی را در دستور کار خود قرار نمی دهند. در عوض آنها با بی شرمی، خود پناهجویان رامقصر تمام این سوانح مى دانند. انگار پناهجویان ایرانی، افغانستانی، عراقی، سوری و غیره به دلایل واهی و برای تفریح و ماجراجویی با ر سفر می بندند، خانه و کاشانه و عزیزان خود را ترک می کنند و این همه سختی و ناملایمات را به جان می خرند و زندگی خود را ریسک می کنند. غیر از این است که آنها هم مثل همه ما می خواستند بدور از ترس زندگی کنند، می خواستند یک زندگی انسانی داشته باشند و می خواستند در امنیت و رفاه و آزادی زندگی کنند؟ !

همه این دولتها دروغگو و بی‌ شرم هستند. واژه‌های انسان، انسانیت، حقوق بشر و غیره وقتی برای آنهامعنی پیدامیکند که فقط به پول ترجمه شود. نباید دست روی دست بگذاریم و نظاره گرباشیم که این دولتها با سیاستهای کثیف خودشان اینگونه جان این انسانها را به خطر بیندازند.

باید با صدای بلند به آنها اعلام کرد که اگر نمی خواهند هیچ پناهنده ایرانی از کشور آنها درخواست پناهندگی کند باید دست از مماشات با جمهوری اسلامی بردارند، جمهوری اسلامی را از نظر سیاسی کاملا منزوی کنند و از مبارزات مردم برای سرنگونی رژیم اسلامی حمایت کنند. اگر نمی خواهند هیچ پناهجوی عراقی و افغانی به کشورشان بیاید، باید منفعت مردم این کشورها را به منفعت حقیرانه  خود ارجعیت بدهند و از تفرقه اندازی وساختن هویت های ملی و مذهبی برای مردم دست بردارند، امنیت و رفاه و استاندارد های اولیه را برای مردم تضمین کنند. اگر نمی خواهند هیچ پناهجویی از آفریقای شمالی و خاورمیانه به کشورتان بیاید، سیاستها و اقداماتی را در دستور کار فوری خود بگذارید که بتواند تروریستهای دولتی و جریانات تروریست اسلامی در منطقه را که امنیت و آرامش را از مردم سلب کرده است افسار بزند. اگر نمی خواهند هیچ پناهجویی از قاره آفریقا و از جمله از کنیا، اوگاندا، سودان و سومالی به کشور شان بیاید، به جنگهای قومی و نژادی دراین مناطق دامن نزنند،  بازار فروش اسلحه خود را در این کشورها تعطیل کنند و برای بهبود وضع اقتصادی و رفاهی مردم قدم بردارند. اگر نمی خواهید هیچ پناهجویی از دست دولتهای مستبد و دیکتاتور به کشور شما بیایند، این حکومتهای دست نشانده تان را تحت فشار قرار بدهید  که اختناق واستبداد و خشونت را کنار بگذارند ، حقوق اولیه مردم را به رسمیت بشناسند و  یک پروسه دموکراتیک را در پیش گیرند.

دولت استرالیا و دولتهای دیگر به اصطلاح  پناهنده پذیر بطور مستقیم و غیر مستقیم مسبب تمام سوانحی هستند که تا به امروز جان هزاران پناهجو را گرفته است. آنها با اتخاذ سیاستهای ضد انسانی و ضد پناهندگی و نقض کنوانسیون پناهندگی که خود این دولتها از امضا کنندگان آنند مرتکب جرم شده اند و باید در یک دادگاه بین المللی به محاکمه کشانده شوند.

حق پناهندگی یک حق انسانی است. باید با چنگ ودندان هم که شده از این ابتدایی ترین حق انسانی خود دفاع کنیم واجازه ندهیم بیش ازاین پایمال شود. تحمیل عقب نشینی به دول غربی برای عقب نشستن ازسیاستهای ضدپناهندگی و ضد انسانی خود کاملا شدنی است به شرط اینکه متحد ومتشکل شویم و به قدرت عظیم خود باور داشته باشیم.

۲۳ اوت ۲۰۱۳

 

 

 

غزال میرزایی لنگرودی: مقایسه حقوق زنان در ایران و سوئد

ghazal mirzaee langroodi 166 x 209

اولین نکته ای که باید در این نوشتار اشاره کنم این است که در هر جامعه ای که حقوق زنان نادیده گرفته می شودلاجرم حقوق مردان هم پایمال می شود. در نگاه من مرد و زن هر دو قابل احترام اند. زنان ایرانی پیگیر حقوق پایمال شده اشان هستند که هر گامی به این خواسته نزدیک تر شوند بوی عطر احترام به زنان سراسر جامعه را عطرآگین می کند و مردان و زنان از این فضای زیبا و انسانی سیراب می شوند. ظالمان و حاکمان فاسد با نادانی این طور تبلیغ می کنند که نگاه به حقوق زن یعنی کم شدن حریم و مرز حاکمیت مردان در حالی که این طور نیست. احترام به زنان، احترام به انسان هاست و احترام به انسان ها برای هم مردان و هم زنان سودمند است.

در سوئد زنان اساسا حق انتخاب دارند. کسی به زنان در سوئد طرز زندگی کردن را تحمیل نمی کند در حالی که در ایران در اکثر خانواده ها کماکان برای زنان محدودیت های فراوانی اعمال می شود. این محدودیت ها گاهی چنان ظریف بر زنان تحمیل می شود که اثر آن بر کل زندگی زن ایرانی سایه می اندازد.

اساسا در ایران، امروز این طور تعریف شده که دختر تا زمانی که در خانه است اجازه اش دست پدر است و یا برادر و در مواردی هم مادران سیاست های مردان خانواده را به زبانی زنانه ولی با همان محتوا به دختران تحمیل می کنند. تصور اینکه دختری حتی برای سفری دو روزه به تنهایی و بدون همراهی خانواده اقدام کند کمی دور از ذهن یا گاهی اقدامی جسورانه به نظر می رسد. انگار تمامی حقوق اولیه زنان در ایران غصب شده و سپس با لطف خانواده ها و جامعه گاهی قطره چکانی قطره ای ازاین حقوق غصب شده به ایشان داده شود و انتظار دارند زنان تشکر کرده و برای قطره بعدی سالها منتظر کرم لوطیان وعیاران و طراران و… بمانند. نخواستیم! ارزانی خودتان ! ما را به خود وابگذارید و لطف کرده از ما حمایت نکنید. صورت حساب مردانه شما در عوض این حمایت برای ما گران است. در این صورت حساب ها ارزان می خرید و گران می فروشید!

دخترانی که به واسطه ازدواج از خانواده جدا می شوند هم وضع اشان تغییر نمی کند. انگار مرد جدیدی به نام همسر در این بین قیومیت زن را به عهده می گیرد و در قراردادی نانوشته مرد در قالب قراردادی به نام ازدواج به پدر و برادر و عمو و دایی و… زن قول می دهد که از این به بعد این زن را من هدایت و راهنمایی می کنم! گویی این پسرهای با نمک مامانی که حالا جسه های مردانه دارند فراموش می کنند که همین زنان در قالب مادرچه درس ها به ایشان داده اند. در تعاریف جامعه ایرانی دختری که ازدواج نمی کند بو می گیرد،بوی ترشیده ای می دهد، ولی گویا مردان هیچگاه ترشیده نمی شوند و هر چه بمانند مرغوب تر می شوند شبیه سیر ترشی!

اما در سوئد دختر ان فارغ از اینکه مردی به همراه داشته باشند یا نه دارای حقوق بالاتری نسبت به زنان در جامعه ایرانی دارند. مهمترین نکته در فرهنگ امروزه سوئد این است که اصولا میان دختران و پسران تبعیضی قائل نمی شوند. براین اساس دختران و پسران سوئدی یاد می گیرند که تعامل سازنده ای براساس احترام متقابل داشته باشد و زمانی هم که به عنوان زن و مرد وارد جامعه می شوند همین آموخته ها به کمک اشان می آید تا با هم احترام آمیز و انسانی رفتار کنند. البته به نظر نگارنده تربیت سوئدی هم نقاط ضعف و قوت خودش را دارد. زنانی را در سوئد به عینه دیده ام که ایرانی تبارند ولی حتی نمی خواهند یک کلمه فارسی صحبت کنند و اساسا هویت ایرانی خود را انکار می کنند. می دانم که حقوق اشان در ایران نادیده گرفته شده ولی آیا این راه حل است؟ نه! باید به یکدیگر کمک کنیم و فرهنگ خودمان را توسعه دهیم.انکار راه حل توسعه فرهنگی نیست!

معقول ترین روش این است که داشته های فرهنگی و تربیتی خودمان را با داشته های دیگران مقایسه کنیم. تعصب را به کنار بگذاریم آنجا که لازم است از سایر فرهنگ ها بیاموزیم و آنجا که به این استدلال می رسیم که روش ما معقول تر است پای فرهنگ خودمان برسیم. فرهنگ پیش رو فرهنگی است که براساس خواسته ها و نیازهای ما غبار روبی وبه روز شود. بدون تعصب و بدون اینکه از خود بی خود شویم!

رژیم اسلامی ایران گویا براساس دشمنی با حقوق زنان بنا شده است. به عقیده بسیاری از زنان این رژیم بزرگترین مانع در برابر دستیابی زنان به حقوق اولیه اشان است.

 

مبارزه تا سرنگونی رژیم منفور اسلامی ادامه دارد

آرش راجی: مردم ایران بیدارند

arash raji 149 x 219

 

از قدیم گفته اند: “جلو ضرر را هرکجا که بگیری، منفعت است.” این بدان معناست که چنانچه ما اشتباهی کرده ایم و در حال زیان دادنیم؛ بهتر است که به خود آییم و بیش از آن از هرز رفتن آبی که پس انداز نمودیم، جلو گیری کنیم. بعضیها میگویند: “دنیا را آب ببرد، مردم ایران  را خواب می برد.” ولی من با اشاره به نکاتی میخواهم نشان دهم که مردم ایران در خواب نیستند. مردم ایران در سلطه نظامی تا دندان مسلح و وحشی و خونریز هستند که مقابله با آن بهای سنگینی میطلبد.

نگاهی گذرا به تاریخ پر سوز و گداز کشورمان، به ما نشان می دهد که مردم چگونه سعی کردند و با انقلاب خود رژیم پوسیده و فاسد شاهنشاهی را سرنگون نمودند و پس  از آن چگون انقلاب از مردم دزیده شدما تنها به چند نمونه از ندانم کاری و اشتباهات از انقلاب ۵۷ تا کنون م و به دست ملایان افتاد و بعد از آن نیز در هر دوره ای، هر جایی که روزنه ای باز شد مردم به خیابان آمدند و اعتراض کردند.

در سال ۵۷، مردم به شمار میلیونی به خیابان ها آمدند و انقلابی عظیم را در ایران و دنیا رقم زدند.

در دوره ای کوتاه پس از انقلاب سازمانها و جریانات مختلف توانستند فعالیت علنی داشته باشند اما در خرداد ۶۰ خمینی مهر آخر را به انقلاب مردم زد و شروع کشتاری عظیم انقلاب را به شکست کشانید.  

در اینجا سوال پیش میاید همین مردمی که از ستم شاهی و دیکتاتوری پهلوی و گورستان آریامهری به تنگ آمده بودند و به خیابان ریختند چرا در پی این کشتار و نسل کشی تاریخی بدست خمینی به خیابان نیامدند و اعتراض نکردند. وقتی با دقت بیشتری به تاریخ نگاه میکنی، میبینی که در همان سالهای اول انقلاب زنان بر علیه حجاب اجباری در تهران تظاهرات عظیمی را برگزار کردند و شعار نه روسری، نه تو سری سر دادند. در ۳۰ خرداد ۶۰ نیز اعتراض خیابانی عظیمی صورت گرفت که با سرکوبی خونین مجبور به عقب نشینی شد. و مسئله دیگری که همیشه در همه انقلابات حرف اول را میزند این است که همواره تحرکات انقلابی به دست الیتی سیاسی و اکتیویستها صورت میگیرد و مردم در پی سازماندهی و رهبری این گروهها به خیابان میایند و خمینی با زیرکی تمام سیاسیون و فعالین و مبارزین را دستگیر کرد و یا به جوخه های مرگ سپرد و یا اینکه سالها در زندان نگه داشت.

این توضیحات برای این بود که خواننده عزیز را متوجه این مسئله کنم که مردم ایران در برابر جنایات خمینی سکوت نکردند. مردم ایران سرکوب شدند.

پس شروع اصلاحات و دوم خرداد، مردم تصمیم گرفتند تاکتیک دیگری را به کار بگیرند و بین بد و بدتر، بد را انتخاب کردند وخاتمی با ۲۲ میلیون رأی (البته بنا به آمار رژیم) روی کار آمد ولی به جای خدمت به مردم، در چنبره قدرت و جنایت رژیم جای گرفت. و البته غیر این نیز انتظار دیگری از او نمیرفت. تمام جناحهای رژیم با هر نام و رنگی که باشند؛ فقط و فقط سعی در زنده نگه داشتن نظام را دارند و فقط به حکومت اسلامی فکر میکنند نه مردم.

پس از دو دوره ریاست جمهوری خاتمی و یا به قول خودش آبدارچی گری نظام، نوبت به انتخابات جدید و ریاست جمهوری احمدی نژاد شد که در دوره اول ریاست جمهوریش، جامعه و اقتصاد را با سرعت بی نظیری و با سر به سراشیبی سقوط راند. انتخابات ۸۸ آغاز و صبح بعد از اعلام آرا حماسه ۸۸ آفریده شد که الهامگر انقلابات بزرگی در منطقه و کل خاورمیانه گردید. مردم به خیابان آمدند و ابتدا شعار “رای من کو؟” سر دادند و در فاصله چند روز این شعار به شعارهای مرگ بر دیکتاتور و سرنگونی طلبانه تبدیل گردید. در پس این انقلاب، کهریزکها ساخته شد و خون نداها و سهرابها و اشکانها و ترانه ها به زمین ریخت و عزیزان مردم تار و مار شدند و انقلاب ۸۸ ناتمام ماند و سرکوب شد و برای دور دیگری احمدی نژاد به ریاست جمهوری رسید و اقتصاد ایران را نه تنها به سقوط کشانید که منفجر کرد. ایران را هر چه بیشتر در صحنه سیاست در دنیا منزوی نمود و خلاصه وضع معیشتی مردم وحشتناکتر شد.

انتخابات ۹۲ شروع شد و مردم درگیر و سرگرم رد صلاحیتها و شامورتی بازیهای رژیم شدند. و اینبار نیز تصمیم به انتخابی بین بد و بدتر گرفتند و شیخ حسن روحانی با شعار اعتدال به ریاست جمهوری رسید اما در همان چند اول پس از انتخابات و تحلیف و تنفیذ روحانی، انتصاب وزرا و مسئله رای اعتماد به آنها و آنگاه تشکیل کابینه ای امنیتی از طرف روحانی مشخص شد که این شیخ حسن کلیدساز چه در چنته خود دارد و چه میخواهد برای مردم ایران انجام دهد. اکنون باید نشست و دید که در روزها و ماههای آتی و بدین شکلی که تورم بالا میرود چه بر سر اقتصاد و مردم ایران میاید.

اما این را مطمئنم که مردم ایران در پی روزنه ای دیگر برای حرکتی دیگر هستند.

زنده باد آزادی و زنده باد انقلاب

 

 

 



مهسا مهرگان : کابینه امنیتی، امنیتی است ربطی در تغییر زندگی مردم ندارد

mahsa

از انقلاب ۵۷ تا به امروز از تصمیمات و سیاست گذاری جمهوری اسلامی از اقتصاد از اشاعه عقیده و فرهنگ و باور سیاسی تا سختگیری و تحمیل سخترین شرایط به زنان مستقیما توسط علی خامنه ای رهبر مرتجع جمهوری اسلامی اعمال شده است.

در این میان رییس جمهورهای متعددی با وعده‌های متفاوت و رنگین بر سر کار آمدند و رفتند .آن دسته از مردمانی که فکر میکردند با عوض شدن رییس جمهور و روی کار آمدن دولت جدید، ممکن است تغییر و تحول بزرگ و متفاوتی بر کشور ایران حاکم شود، خوشحال می‌شدند و حتی برای انتخاب حسن روحانی عده ای رقص و پایکوبی کردند.

 

 اما دیدیم که روحانی هم برای تشکیل کابینه کذایی ریاست جمهوریش به مهره های امنیتی و کسانی رجوع کرد که سابقه جنایت و آدمکشی دارند و دستشان به خون مردم ایران آغشته بوده. دیدیم کابینه همان کابینه است، دولت مثل همان دولت های گذشته است. دیدیم که در همین دوران کوتاه که آقای روحانی رئیس قوه مجریه شده است، بیشتر از ۱۲۰ نفر در شهرهای مختف ایران به دار آویخته شده اند.

 

دیدیم که کاری از دست اینها هم برنمیاید. کابینه امنیتی امنیتی است ربطی به تغییر زندگی مردم ندارد، ربطی به حل بحران اقتصادی و مشکل بی کاری ندارد، دیدیم که با تشکیل  این دولت دست هم دست مذهب از آموزش و پرورش و از زندگی مردم کوتاه نمی شود. اینها مثل عنکبوت به روی ایران  تار تنیده اند و هنوز هم می خواهند با توسل به ضرب قمه و چماق و زندان و شکنجه و اعدام حاکمیت سیاه خود را همچنان بر فراز سر مردم نگاهدارند.

 

ولی حسن روحانی و خامنه ای و پورمحمدی و رفسنجانی و خاتمی و لاریجانی ها بخاطر دست داشتن در اعدام بیشتر از صد هزار نفر و جنایت شان علیه مردم ایران بر دریایی از نفرت و بیزاری مردم نشسته اند دیر یا زود با قدرت مردم به زیر کشیده خواهند و به زباله دان تاریخ بشر سپرده خواهند شد.

اینها آینده بهتر از قضافی و حصنی مبارک و صدام حسین نخواهند داشت این روز به زودی فرا می رسد.

 

 

به امید به ثمر نشستن درخت آزادی برای زندگی‌ بهتر برای ما و  نسلهای فردای ایران 

زنده باد آزادی

 

 

 

مهرنوش لطفی: رفتار با زنان زندانی در ایران

mehrnoosh lotfi 209 x 304 156 x 228

شاید بارها خبر دستگیری زنان به اتهام های مختلف در سرتاسر کشورهای  دنیا را شنیده اید اما آیا تاکنون ازخود پرسیده اید رفتار با این زنان در زندان چگونه میباشد آیا به آنان نیز چشم بند می زنند و با دشنام هایی که لات ترین لاتهای جهان نیز در زبان نمی آورند برای آنها  پرونده سازی  می شود. کسانیکه ماجرای بازجویی فرشته قاضی را خوانده باشند و یا فیلم بازجویی از همسر سعید امامی را دیده باشند می فهمند که سخنم از چیست.

زنان زندانی در سرتاسر کشورهای دنیا به مانند زهرا کاظمی با دهها ضربه مشت وسیلی و لگد و تازیانه و باتوم زجرکش نمی شوند و یا به مانند ترانه موسوی به جرم زیبا بودن، دسته جمعی مورد تجاوز قرار نمی گیرند کشته نمی شوند و جسد آنان را نمی سوزانند و در جایی پنهان، بدن نیم سوخته را گم وگور نمی کنند. در بسیاری از شبکه های خبری دنیا، خبر اعدام شیرین الهولی دختر ساده دل و بیسوادی که اهل یکی از روستاهای اذربایجان غربی بود و جز زبان کردی و شاید هم کمی ترکی بلد نبود؛ پرونده دروغین بمب گذاری ساختند و برای زهر چشم گرفتن از زنان دیگر به دار آویخته شد تا درس عبرتی باشد برای تمامی زنان مبارز ایرانی. در زندان های جمهوری اسلامی ایران زنها بارها مورد تجاوز جنسی و آزارهای جنسی قرار می گیرند و بارها با ترتیب دادن برنامه اعدامهای ساختگی با روح و روان این زنان زندانی بازی می شود. زنانی مانند شیوا نظرآبادی و محبوبه کرمی و صدها زندانی زن  ماهها در سلول انفرادی پر از ساس و شپش و کک و کنه و میکروب زندانی می شوند. میدانی  به چه جرمی؟!!

 

به این جرم که می خواهند صدای دیگران باشند؛ صدای مردم زجر کشیده سرزمینشان. صدای زنان بی سرپرست، صدای کودکان کار، صدای زندانیان سیاسی، صدای انسانهایی که به جرم بهایی بودن حق تحصیل کردن ندارند. این است حقیقت مجرم بودن در نظام جمهوری اسلامی ایران؛ در واقع زمانیکه انسانیت در  وجودت معنی پیدا می کند تو مجرمی و سگهای هاری مانند محمد مقیسه که به قاضی مرگ معروف میباشد زنان بی گناه را به جرم آزادیخواهی به مرگ محکوم میکنند. جرم زنان در دادگاههای ناعادلانه جمهوری اسلامی ایران یا اقدام علیه امنیت ملی و یا روابط نامشروع یا زنا است. زنان زندانی را زیر بدترین شکنجه ها وادار به بیان کردن روابط جنسی با جزئیات کامل با افراد مختلف میکنند روابطی که حتی بیان کردنشان برای زنان در ان شرایط طاقت فرسا تهوع آور است اما مجبور به اعتراف دروغین هستند. بازجوها با لعن مشمئز کننده می گویند مردان زیادی  اینجا هستند که سالهاست زنی را ندیده اند و تشنه زن هستند و بسیاری از این زنان پس از بیاد اوردن تجاوزشان فکر می کنند خواب دیده اند اما این کابوس وحشتناک بارها در روزهای زندان برایشان تکرار می شود. در واقع زنان در زندان های ایران به جرم جنسییت شان متحمل چنین ظلمی قرار می گیرند البته زنان مبارز ایرانی با دانستن حقیقت زندان و تجاوز قدم در مبارزات بر میدارند انگار ترس شان تبدیل به نفرت شده است. نفرت از زن کشی در ایران امروز که اسیر چنگال حکومت اسلامی ضد بشریت وضد زن ستیز هست بسیاری از زنان در زندان مورد تجاوز قرار می گیرند وقتی به قید وثیقه ازاد می شوند حتی نمی توانند اعاده حیثییت کنند. بسیاری از این زنان مورد تجاوز قرار گرفته با روحی به شدت خسته و بیمار تحت روان درمانی قرار می گیرند و در جامعه با ترس و وحشت زندگی می کنند و از هر مردی هراس دارند و نمی توانندحتی با همسرانشان نیز ارتباطی بر قرارکنند. روحی چنان بیمار که هر از گاهی باید به روانشناس مراجعه کند و… و این حقیقت تلخی است که بارها از زبان زنان بیان می شود.