بایگانی دسته: مقالات

مهشید هوشمست: ملت قربانی ملا و اسلام متحجر

Mahshid Houshmast 150 x 176

بی گمان یکی از دردهای ایرانیان  امروز تحقق نیافتن مفاد اعلامیه ای است که دول عضو سازمان ملل از سر احترام به رعایت حقوق وآزادی‌ انسان ها، آن را امضا و به تصویب رساندند و از قضا ایران هم یکی از امضاکنندگان آن اعلامیه بود.
چندی پیش خامنه ای مقارن با روز جهانی حقوق بشر در دیدار با جمعی از “اساتید دانشگاه های جهان اسلام” که برای لفت و لیس اخیر نظام تحت عنوان “اجلاس جهانی اساتید دانشگاههای جهان اسلام و بیداری اسلامی” به ایران امده بودند، چشم در چشم آنها می دوزد و با وقاحت مخصوص به همه دیکتاتوران تاریخ با مظلوم نمایی می گوید “ما با آمدن خون، از بینی یک انسان موافق نیستیم و دردمان می‌آید” انگار این آقا از خونهایی که در خیابان و  دانشگاهها و زندانها ریخت،از تجاوزها وشکنجه هزاران زندانی در زندانهای تحت نظر خود بی خبر است.
حال آنکه چنین ادعایی بیش از انکه مصرف داخلی داشته باشد برای جلب نظر مردم دیگر کشورهای جهان گفته شد؛ خاصه وقتی در ادامه با اشاره به وضعیت ملتهب کشور سوریه میکند و می گوید: “آن کسانی که سوریه را به سمت جنگ داخلی و برادرکشی میکشانند مقصرند و همه خواسته های مسلمانان باید به دور از خشونت حل شود.”
 همه میدانند این کلام حتی با هدف کاربرد خارجی، ادعایی بی اساس است برای فریب دیگران.

که طی سی و سه سال حکومت بی سؤال این نظام دیکتاتوری ، ملت تحت سلطه ایران، بر هر ناروا و ستمی بر خود گردن نهاده و هر سختی سرکوب شده و جز سکوت همتی نداشته است. از این رو از رهبر و عمالش ، نه تنها خود را تنها وارثان انقلاب ۵۷ دانسته ؛بلکه با این توهم که از اولین انقلابیون مذهبی در منطقه بوده اند، ، خود را محق درایجاد جنبش های اسلامی و یا دخالت در جنبش های آزادیخواهی در دیگر کشور های مسلمان می دانند، و با چنین تصوری، هر گونه بذل و بخشش های بی حساب از کیسه ملت را، به شرط فرمانبرداری جنبش های هدایت شده از سوی خود را واجب و مجاز می دانند به امید اینکه  که سرانجام روزی با یک پارچگی جهان اسلام، بر مسند قدرت حکومت جهانی اسلام تکیه زنند و این ماحصل همه ذهنیت و نظریه پردازی های سران جمهوری اسلامی از آغاز استقرارآن تا به امروزبوده است .
بی شک از سر چنین توهمی است که سران جمهوری اسلامی طی سی و سه سال زمامداری بر این گستره تاریخی نه تنها از کشتن و دربند کردن مخالفان و امت تحت سلطه خود ابایی نداشته اند؛ بلکه بر خلاف ادعای اقای خامنه ای که چندی پیش بنا بر اصل تقیه، تولید بمب اتم را در اسلام حرام اعلام می کند ؛ دست یابی به سلاح کشتار جمعی بر پایه اصل دیگر ازمنطق همین حکومت، واجب کفایی تلقی می شود.
اما با همه ی آنچه که از خواستگاه سران جمهوری اسلامی گفته شد و با همه رویا پردازی های  آنها ناشی از توهم خلیفه گری سید علی خامنه ای برجهان اسلام، علاوه بر ظلم بی رویه و بی درایتی در اداره امور مردم، چپاولگری وواپسگرایی وستیزه گری با عقلانیت، جمهوری اسلامی باعث سختی های مضاعف اجتماعی  ملت شده و تنگنا های جهانی و تحریم ها یی که در فروش نفت با تاثیر چشمگیری که در انقباض شریان های در آمد زای نظام داشته، پایه های ظلم و ستم را جهت سرکوب  بیشتر کرده ، اشتباهی که همه دیکتاتور های جهان تا به امروز کرده اند وتو گویی قدرت چشمان را در این مقطع کور و گوشان را کر میکند.

جوانان ایرانی با سوادی که چه در داخل ایران  و زندانهایش وچه در خارج از ایران و در کمپهای پناهندگی ،چشم هایشان را بر تمام مسائل مادی بسته اند و بی هیچ چشم داشتی و منتی هر روز در حال تلاش برای بر قراری آزادی و دموکراسی در ایران میباشند، اینها مبارز و آزادی خواه واقعی هستند یا حزب اللهی مزدور خامنه ای ظالم که به خاطر پول برای این ظالمان سینه چاک کرده و دست به ضرب و شتم و کشتار هم میهنان و مردم خود میزنند ؟

مگر نه اینکه اگر کسی به هدفی که دارد ایمان داشته باشد حاضر است از تمامی مسائل دنیوی دست بکشد و هر آنچه در زندگی دارد برای رسیدن به خواستهاش فدا کند؟

بسیجیان و حزب اللهی ها فقط انسانهایی خود فروخته اند که برده پول و قدرت اند و حاضرند برای چند هزار تومان ویک کیسه برنج خون جوانان دلاور خود را بریزند و بر روی زنان مردان ،پیران وجوانان دست دراز کنند وفحاشی کنند.

آیا از بسیجی حزب اللهی و آخوند وملا های مفت خور ومزدور وخود فروخته شخصیتی بی ارزش تر هم وجود دارد، باید به آقای به اصطلاح خامنه ای برای چنین طرفدارانی تبریک گفت چون او الگوی جنایت وستمکاری است .

 

۱۵/مارچ/۲۰۱۳   

مجید منظوری: افسار بی‌مهار استبداد ولایت فقیه و رهبری

M.Manzoori 128 x 160

جامعه ایران آغشته به در آمد نفت است. ایران کشوری مهم، بزرگ و جذاب است. هر کس که بر تخت آن نشست دیگر پا ئین نخواهدآمد. اگر مابه نظریه قدرت مادام العمر امکان نهادی بدهیم، یعنی استبداد را قانونی کرده‌ایم.

کشوری که قرن‌ها مزین است به:

۱- حکومت مادام العمر ومدتی است درآمد باد آورده نفتی هم دارد.

۲- ازما لیات مردم خود بی‌نیاز است.

همین دو نکته به ما گوشزد می‌کند که اگر در سال ۵۸ مردم ایران به جای تاکید  و تاید جمهوری اسلامی از یک حکومت سکولار و غیر مذهبی،  مبتنی بر عدالت اجتماعی دفاع می کردیم و اجازه نمی دادیم جریان اسلامی بر مسند قدرت بنشیند امروز به مراتب در جایگاه بهتری بودیم.

چنین شد بعد از انقلاب، زمانی که نهاد ولایت مادام عمرتلقی شد و بعد هم بر قدرت افزودن . پیران با تجربه در جزئیات دقت داشتند اما جامعه بی‌تجربه می‌خواست کاری کند کارستان. راه صد ساله  را یک شبه رود  اما تاکنون راه ده ساله را صد ساله هم نرفته و ایران را صد سال هم به عقب برده است.

در آغاز خمینی در نقش یک ناجی بود و می  خواست کشور و مردم  را نجات دهد و نظم برقرار کند بعد او عواملش در نیمه راه مستبد و در پایان خود کامگی را سیر می‌کنند حالا هم که فساد همه دستگاه حکومتی را گرفته . اما کاراین ملت زمانی سخت‌تر و تلخ شدکه بعد از انقلاب  درد خود کامگی  بالا گرفت و روی آن سرپوش گذاشته و در لباس شرع و قانون به خورد مردم داده شد ..

تلاشی که قدرت درایران را به دیکتاتوری کشاند و بعد از زمان جنگ هشت ساله به  قدرت مطلقه سیر داد را می‌توان به دو استناد، یکی از رهبر انقلاب که گفت در زمان جنگ ما قانون را رعایت نکردیم اما بعد از این رعایت می‌کنیم ودر این جمله هاشمی در خاطراتش که در شورای ۵ نفره سران قوا و احمد آقا ونخست وزیر، مشکلات و مسائل حل و فصل می‌شد؛ که این مرحله‌ای میان دیکتاتوری وقدرت مطلقه خوانده می‌شود

حال باید دید که جامعه توان آن را دارد که از حا فظه تار یخی استفاده کند و تجربه گذشته را تکرار نکند. باید به سخن هاو دیدگاه‌ها توجه کرد اما به کنه دیدگاه و نتایج عملی آن‌ها اندیشید. فراموش نکنیم که هر نهاد مدام عمر و موروثی در ایران نفتی، مولد استبداد است چرا که تمرکز قدرت را توجیه می‌کند وآن را مشروع می‌سازد، حامیان خود را سازمان می‌دهد که دست بردارنیستند، از قدرت دست نمی‌کشند و در نتیجه فاجعه برای مردم آغاز می‌شود. اما با توجه به شرایط کشور، مرحله خود محوری  از سال ۱۳۸۴ کلید خورده است. مرحله قدرت مطلقه از سال ۱۳۶۸ خود را نشان داد، بعد از ۱۳۷۶قصد خود محوری داشت که اصلاحات در آن تاخیر ایجاد کرد اما لزوم انجام آن را در نزد صاحب قدرت  هر روز بیشتر کرد.

اما در مورد شخصی شدن قدرت مطلقه و مدام العمر، همین بس که در رقابت موسوی با احمدی‌نژاد که با حوادث تند و تیز همراه شد شنیده می‌شود  رهبری نقشی کاملا پر رنگ داشته و مطلقه وذدیکتاتوری را به وضوح نشان داد. در این حالت هر انتقاد به هرقسمت از نظام، اگر با اجاره رهبری نباشد در عمل به مقابله با وی قلمداد می‌شود. از همین روی هر مقام امنیتی به راحتی امثال ستار بهشتی را می‌کشد چون او در وب لاگ خود نقد رهبری کرده .

هنگامی که به تاریخ گذشته کشورمان نگاه میکنیم میبینیم که همیشه در برابر عملکرد بی مورد یا گفتار نادرست از خود واکنشی نشان داده ایم. همین بی اعتنایی و بی توجهی موجب شده که دیکتاتوری و خرافات به ما حکومت کنند و نتوانیم از خود اراده و یا واکنشی نشان دهیم. ملاها مسائل دینی را حربه ای جهت رسیدن به مقاصد خود کرده اند و نتیجه اش را هم در حال حاضر میبینیم. آنقدر به ساز دکان داران دین رقصیدیم که دیگر در رقصیدن استاد شدیم.

 فراموش نکنیم درسر زمینی که با در آمد نفتی باد آورده مزین است وسابقه حکومت موروثی در آن ریشه دار است، بهتر آن است با هیچ نهاد ومقام مدام العمرو موروثی، خصوصا آخوند جماعت و ولایت فقیه موافق نباشیم. این پندی است که زمانه  وتاریخ به ما می‌گوید اگر نیاموزیم سیلی محکمتری  به صورتمان خواهد خورد.  

 

/مارچ/۲۰۱۳۱۵

فاطمه فیلی: ایران زندانی برای زنان قسمت دوم

Forough Feili

در قسمت قبلی‌ درباره انتخاب زنان در خصوص همسر در ایران توضیحاتی دادیم، هرچند بحث در خصوص قوانین ضد زن جمهوری اسلامی از نگارش چندین کتاب هم فراتر خواهد رفت، اما در این مقاله سعی‌ در بیان برخی‌ از کمترین مشکلات پیش چشم , درباره زنان در جمهوری اسلامی ایران مینماییم٬ با این امید که توجه انسانهای آزاده را برای تغییر این قوانین جلب کرده باشیم.

تمکین در عربی‌ به معنای اطاعت می‌باشد و قوانین حاکم بر ایران نیز از واژه تمکین در موارد متعدد برای زنان استفاده کرده است.تمکین در حقوق خانواده در ایران یعنی اطاعت زن از شوهر، مثلا برای تعیین محل سکونت مطابق ماده ۱۱۱۴ قانون مدنی ایران میگوید : زن باید در منزلی که شوهر تعیین می‌کند سکنی نماید مگر آنکه اختیار تعیین منزل به زن داده شده باشد و یا در خصوص شغل زن به موجب ماده ۱۱۱۷ میگوید: شوهر میتواند زن خود را از حرفه یا صنعتی که منافی مصالح خانواد‌گی یا حیثیت خود زن می‌باشد منع نماید.
در جائی‌ دیگر به صراحت در ماده
۱۱۰۵ قانون مدنی ایران عنوان کرده : ریاست خانواده از خصائص شوهر است. یعنی برای یک زندگی‌ مشترک و انسانی‌ برای مرد حق ریاست قائل شده و زن اگر در زمان عقد درخواست برخی‌ از‌این حقوق را بطور رسمی‌ در عقدنامه نکند، دادگاه در آینده و در صورت اعتراض زن به امور ذکر شده در بالا در خصوص محل زندگی‌ و یا شغل توجه    نخواهد کرد, مگر در شرایط بسیار خاص گاها در آیین دادرسی مدنی ایران ازواژه ای به نام تمکین خاص هم اسم برده شده و به این طریق برده داری جنسی‌ را صراحتا بیان کرده و این چنین ذکر کرده که زن در قبال مرد وظیفه دارد خود را بطور کامل در اختیار وی قرار دهد و حق اعتراض هم ندارد، البته لازم است اشاره کنیم توجه کوچکی هم به این نکته شده است که اگر زن در انجام وظیفه جنسی‌ خود مانعی مشروع داشته باشد، میتواند بطور موقت ازتمکین خاص امتناع نماید.
حال سوال اصلی‌ اینجاست که اگر زنی‌ مایل به سکونت در محلی که شوهر تعیین می‌کند نباشد چه ؟ آیا باید به اجبار قبول کند؟
یا اگر زن شغلی‌ که باب میل شوهرش نباشد را انتخاب کند آیا مجبور است از مرد اطاعت کند؟

آیا اگر زنی‌ مایل به برقراری ارتباط جنسی‌ با شوهرش نباشد و به قول قانونگذار ایران مانع مشروع هم نداشته باشد،مستحق نوعی تجاوز است؟
متاسفانه واژه انسان بودن وحق انتخاب برای زنان سالهاست باورودشرع وقوانین شرعی جزوحلقه های مفقوده قوانین ایران شده است. واینها همه بیان بخشی ناچیزاززندانی است که جمهوری اسلامی ایران با تصویب و اجرای قوانین ضد بشری خود برای زنان ساخته است.


سمیرا محمدی: حق زنان بر جسم خود قسمت دوم

sanaz mohammadi

در راستای سلسله بحث های حقوق زنان در شماره های پیشین، در این شماره به مبحث حق زنان بر جسم خود پرداخته و امیدوارم که این حرکت با هدف ایجاد آگاهی منجر به روشنایی مسیر مبارزه شود. حق بر جسم خود بنیادی ترین حق هر انسان است و به این معناست که هر انسانی حق دارد در آزادی کامل در مورد وضعیت بدنی خودش تصمیم بگیرد. به موجب این حق، هر انسانی می بایست از هر نوع فشار وارده از سوی افراد دیگرکه بدن او را تحت تاثیر قرار می دهد، مصون باشد. حق بر جسم این اجازه را به شخص می دهد تا او نسبت به بدن خویش حس استقلال داشته به طوری که بدن به عنوان حریم خصوصی فرد درآمده و هرگونه تعرض به این حریم، نقض یکی از حقوق بنیادین بشر شناخته می شود. حق بر جسم به صورت های گوناگون در اسناد بین المللی اشاره شده که از ماحصل آنها می توان نتیجه گرفت که هر نوع تغییر در وضعیت ظاهری و داخلی بدن انسان می باسیت با رضایت خود شخص باشد. مسئله ی مالکیت برجسم، به عنوان حق طبیعی زنان در کشورهای غربی تا حدودی مرز بحران خود را پشت سر گذاشته است اما جسم زنان و اراده ی معطوف به مالکیت بر بدن آنان در غرب سیر متفاوتی را با کشورهای اسلامی به ویژه ایران طی کرده است. می توان گفت که مسئله مالکیت بر بدن زنان و همینطور تقویت باورهای سنتی تحت عنوان هایی همچون ناموس، غیرت، تعصب و حیثیت بر پیچیدگی این حق تملک افزوده است. قوانین دست و پاگیر و نابرابر که در حوزه های مختلف حقوقی و شرعی و همینطور در حوزه های اجتماعی و سیاسی که در جامعه ایران اجرا می شود مهر دیگری بر تأیید پیچیدگی و فشارهایی است که بر این حق مالکیت، آوار می شود. اکثر آموزه ها در تلاشند تا بدن زنان را از حوزه ی فردی و خصوصی، بیرون برده و به آن موضوعیتی اجتماعی و سیاسی و حتی بُعدی ملی ببخشند و به آن مفهومی فرای حوزه ی خصوصی بدهند. نفی و نادیده گرفتن مالکیت بر تن ، نه فقط به وضعیت نابرابر در جامعه ی ایرانی دامن می زند بلکه با تقویت باورها و سنت های حاکم مدام در تلاش است تا با تصاحب این حق ، مجوز بسیاری از خشونت ها علیه زنان را وارد نهادهای اجرایی و در عین حال باورها و سنت های رایج اجتماعی کند . بسیاری از قتل های ناموسی و همین طور خشونت های خانگی در نتیجه ی گسترش حق خواهی زنان برای اثبات حق مالکیت بر بدنشان است .برخورد جامعه مردسالار با بدن زن یکی از فاکتورهای مهم در ابقای نقش فرودست زنان به شمار می رود. این جامعه از یک طرف با توسل به انواع تبلیغ ها و ترویج ها، بدن زن را به حراج گذاشته و از آن نه تنها سوء استفاده مالی و اقتصادی می کند، بلکه مرد را صاحب آن کرده و حق تعیین سرنوشت زن نسبت به بدنش را از او سلب می کند. از طرف دیگر جامعه سنتی با توسل به دستورات مذهبی، دقیقا به همان علت که خود را صاحب بدن زن می داند، او را در چادر می پیچد، خانه نشین می کند و اگر زن طغیان کند، او را می سوزاند، می کشد و حق را به خود می دهد. درعمل این قدرت ها هستند که از بدن زن نهایت سوءاستفاده را می کنند. این ها دو روی یک سکه هستند و نتیجه یکسان. بدن زن مالکانی غیر از خودش دارد. مرد- پدر- شوهر تکلیف این بدن را تعیین می کند. زن صاحب بدن خود نیست.در این رابطه می توان از تن فروشی به عنوان مالکیت بر بدن زن و یکی از مهم ترین آسیب های جامعه نام برد که هم چنان حل نشده باقی مانده است. میزان خشونتی که در این راه، بر زنان انجام می گیرد، برابر است با مقدار منفعتی که قاچاقچیان و معامله گران به دست می آورند. تفاوتی نمی کند که این پدیده در کشوری ممنوع یا در کشوری دیگر آزاد باشد. در هر دو حالت زنان به مثابه برده خرید و فروش شده و از بدن آنان سوءاستفاده مالی و جنسی می شود.عرصه عرف، عادات و تابوها، عرصه ای ست که تنها با تغییر قوانین قابل تغییر نیست و به مبارزه ای گسترده، روزمره و طولانی نیازمند است و باید اذعان کرد که این مبارزه نه تنها تا نابودی کامل تبعیض ها ادامه می یابد، بلکه بعد از آن نیز می بایست با آگاه گری و فرهنگ سازی، اثرات ناگوار نابرابری جنسیتی میان زنان و مردان را از جامعه ریشه کن کرد.ایران یکی از کشورهایی است که با ارائه ی قوانین شریعت و اجرای آن در حوزه ی اجتماعی و از سوی دیگر تقویت باورهای سنتی، از گذشته تا به امروز تن زنان را به موضوعی حساس تبدیل کرده است .حکومت ایران که خود را قیم مردم و مردان را قیم زنان می‌داند، در مورد بچه‌دارشدن زنان تصمیم می‌گیرد و از زنی که توان اقتصادی ندارد، با همسرش اختلاف دارد، یا در صورت بچه‌دارشدن شغلش را  از دست خواهد داد، زنی که کم سن است، شوهرش معتاد است و یا فرزندان زیادی دارد، انتظار دارد به مقررات تبعیض‌آمیز و پدرسالارانه تن دهد.  حتی به این قیمت که تولد بچه به تشدید اختلافات و از هم پاشیدگی زندگی‌ و از دست رفتن امکانات شغلی منجر شود، به این قیمت که آینده‌ای مبهم و فقرآلود در انتظار کودکی باشد که پیش از تولد مهر «ناخواسته» بر پیشانی‌اش حک شده است.

کلام آخر: آیا حکومت جمهوری اسلامی که بنیادی ترین حق هر انسانی را از زن می گیرد و مالکیت جسم زن را به مرد می دهد، زن را به عنوان انسانی مستقل و با ارزش می شناسد؟ براستی جایگاه زنان در ایران کجاست، البته اگر جایگاهی وجود داشته باشد!

به امید برابری و آزادی زنان

 

سعید آریاپور: انتخابات و مسئله کاندیدای ریاست جمهوری در ایران

s ariapour 320 x 239

بارها گفته ام که در سیاست هیچ چیز محال نیست زیرا همه چیز در لحظه تعادل قوا و اینکه چه کسی تا چه حد بتواند روی حرفش پافشاری کند و بماند اصل موضوع است.

رهبر ایران قبلا سوگند یاد کرده بود که مطلقا نخواهد گذاشت که پای اصلاح طلب ها به انتخابات باز شود این چیزیست که او قبلا وعده داده بود. و دوم اینکه اینطور که از شواهد پیداست قصدشان این است که نگذارند از جناح احمدی نژاد و مشخصا شخص مشایی پایشان به انتخابات باز شود یعنی کاندید شدن و رد شدن از فیلتر شورای نگهبان.

سومین چیزی که در مسئله انتخابات مطرح است و بنظرم مهم، مهندسی معکوس انتخابات از سمت رهبر و مشاورانش است و عملی کردن آن از سوی سپاه که تمام تلاششان این است که تمامی کاندیداهای  درجه یک را کنار بگذارند و از کاندیده هاى درجه پایین استفاده کنند.

کاندیدای درجه یک یعنی رفسنجانی ، خاتمی و مشایی.

اینها میتوانند به داغ شدن بازار انتخابات دامن بزنند و این مسئله میتواند باعث درگیری جناح ها و ایجاد تنش در نظام از بالا تا پایین آن شود که اینبار تلاش خامنه ای مهندسی معکوس است و تمام تلاششان کنار گذاشتن مهره های اصلی کاندیدای ریاست جمهوریشان میباشد.

پس رهبری تلاش میکند تا مهره های کوچکتر از سمت جناح ها وارد میدان شوند و مثلاً از طرف اصلاح طلب ها کسی مثل عارف و شریعتمدار و یا کواکبیان …  که بنظر من اینها حتی بدتر و بدرد نخورتر از خود اصول گراها هستند.

از طرف جناح میانه برای مثال، رفسنجانی نباید وارد شود اما بجایش روحانی یا جهانگیری بیایند یعنی کسانیکه نتوانند تنور انتخابات را داغ کنند و به اختلافات دامن بزنند.

 از طرف گروه احمدی نژاد هم مشایى نباشد حالا هرکس دیگری بود، بود!

و از طرف خودشان هم که دیگر فرقی نمیکند قالیباف باشد و یا ولایتی و یا شخص خود حداد عادل اما او بیشتر دوست میدارد که صد البته شخص حداد عادل بیاید تا سینه چاک بیشتر رهبری باشد.

اما همه این داستانها بر میگردد به تعادل قواها که کدام جناح زورش بیشتر باشد و زورش برسد و این بازی است که خود خامنه ای را نیز گیج کرده، برای همین شخصی مثل فلاحیان در حرفهایش میگوید که ممکن است که در آخرین لحظات مشایی پذیرفته شود؛ چرا که او صد در صد از سوی شورای نگهبان پذیرفته نخواهد شد اما  امکان دارد که در دقیقه ۹۰ رهبر بیاید و از حکم حکومتی خود استفاده کرده و اورا تایید نماید چرا که احمدی نژاد تهدید میکند که انتخابات را برگزار نخواهد کرد. تنش ها علنی علنیست؛ حتی آمدند و فضاهای دانشگاهها را امنیتی کردند. واقعا خنده دار است اوضاع این روزهای کشور یادشان رفته همان دانشگاههایی که همین ها بخاک و خون کشیدند در سال ۸۸.

نظر من سعید آریاپور این است که این انتخابات تا به امروز تنها انتخاباتی ست از سوی نظام که هنوز کاندیدای مشخصی ندارد و هنوز تا دقیقه ۹۰ رهبر خودش هم نمیداند که چکاره است و چطور میتواند بازی گردانی کند.

دوستان حواسشان نیست که امروز ما در ماه فروردین هستیم و اوضاع انتخابات هنوز بدین شکل است؛ واقعا کشوری داریم در جهان تک، هنوز کاندیدها نمیدانند که حریفشان کیست و با چه کسی باید رقابت کنند این داستان در هیچ کجای دنیا و عمر این نظام دیده نشده. واقعا جالب است یاران! 

بنظر من همه اینها برمیگردد به تبادل قوا بین جناحین که چه کسی پیروز میشود که ۱۰۰٪ بازنده مردم ایران خواهند بود. زیرا بر اساس قائده و قانونی که برقرار نخواهد شد که مثلا مردم بخواهند درآن دخیل باشند. پس بنابراین داستان اینبار هم براساس زور خواهد بود.

اینجاست که باید دید و چشم ها را باید باز کرد. همین که میگویند مشایی شاید تا لحظه آخر از فیلترینگ شورای نگهبان بگذرد این نشانه ضربه پذیری رهبر است. این نقطه ضعفی است که رهبر در مقابل احمدی نژاد دارد که او میتواند اینگونه بازی کند  و قطعا هم نقطه ضعف دارد. 

اما بازی دیگر از سوی احمدی نژاد

دوستان خوب گوش کنید اگر احمدی نژاد کامران دانشجو را برکنار کند، چون دولت نصف به اضافه یکش عوض شده ، بایستی دوباره از مجلس درخواست اعتبار کند. این  یعنی (تشکیل کابینه) یعنی عوض کردن بعضی از وزرا و درست کردن بحرانی جدید برای نظام و این یعنی به نوعی یک حرکت انتخاباتی دیگر از سوی او و خود نظام الان واقعا مثال خر درون گِل مانده که باید چه بکند از دست کسی که دست نشانده رهبر بوده و نظر رهبر نیز با شخص او نزدیکتر!

بازی قشنگیست از سمت احمدی نژاد با رهبر چون او تصمیم به ماندن گرفته است و رفتن او بهای سنگینی برای وی خواهد داشت چه بسا حتی ترور او و یا رفتن به اوین و خیلی مسائل دیگر، پس او راهی ندارد جز اینکار!

فقط شما نگاه کنید این وسط مردم ما را که نمیدانند در گوشه و کنار شان چه میگذرد و اگر نجنبند اوضاع کشور بدست کسانی باز خواهد افتاد که جز دزدی چیزی نمیدانند. برای همین است که حکومت دائم از فتنه ای بزرگتر در سال ۹۲ صحبت میکند و اینها هیچ کدام تبلیغ همینجوری نیست و نبوده. 

مردم باید آگاهانه جلو بروند و از این اوضاع بهم ریخته کمال استفاده را ببرند که مبادا امسال هم مثال سالهای گذشته رژیم بازهم به عمر خود ادامه دهد!

من باز هم میگویم که امید به آزادی ایران و مردم خوب کشورم دارم، اما این امید هرگز بدون تلاش و همت مردم تحقق نمیابد اگر مردم بپا نخیزند.

 

 

رضا سعادتجو: در این سیاهی شمعی روشن و شمعی خاموش می شود به شب نشینان سیه دل گفته ایم ما خود خورشیدیم

 

 

 img 8314 - kopia

با عرض تبریک و تسلیت

تبریک… بدلیل بزرگ داشت روز جهانی زن و همچنین تسلیت… بدلیل حضور آسمانی زنان مبارزی که جانشان را برای بدست آوردن حقوق انسانی خود از دست داده اند.

در حالی ما روز جهانی زن را در کنار هم پاس نهادیم که هنوز در تفکر جوامع دینی مذهبی ، نسبت به این قشر عظیم جامعه جهانی ، ظلم ، تبعیض جنسیتی ، فشارهای روحی روانی و همچنین در زندانها ، شکنجه اعدام ، سنگسار وتجاوز به حریم پاکشان نیز به وقوع پیوسته و می پیوندد.

زن از دیر زمان چه در جوامع سنتی وچه تا به امروز در جوامع مدرنیته نیز مورد سوء استفاده قرار گرفته و با حبس خانگی ویا به دلیل روشنفکری در حبس حکومتی یا همان زندان مورد آزار وبی حرمتی قرار گرفته است.

در مورد نقص حقوق زن در نظام دیکتاتور اسلامی ایران باید به این موضوعات اشاره کنم

که با گذشت پیش از سی و چهار سال سرکوب و اعمال جنایت وحشیانه علیه زنان در رژیم ننگین اسلامی، ما به وضوح می بینیم که چه بر سر دختران و زنان این مرزوبوم آمده است. دختران وزنانی که به جای داشتن جامعه ای آرام، هر روز درگیر با قوانین ضد بشری این رژیم فاسد دینی بوده و روزگار را پشت دیوارهای بلند حجاب اجباری میگذرانند.

وبه دلیل حاکم بودن یک حکومت خونخوار اسلامی در موارد گوناگون از جمله ازدواج ، طلاق ، قانون ارث وهمچنین به تازگی شدیدتر شدن قوانین خروج از کشور از داشتن حقوق اولیه انسانی در سرزمینشان بر خوردار نبوده ودر زیرسایه فراموشی قرار گرفته اند.

البته قابل ذکر است که چه بسا مردانی به نامردی از احقاق حقوق زنان خود نیز سرباز زده وموجب آن شده اند، که این جلادان نشسته بر قدرت باحکم رهبری کمال سوء استفاده برای تحت فشارقرار دادن زنان مبارز وروشنفکر را داشته باشند.

 آری حال ما نیز به جای آنکه در گوشه ای ایستاده و نظاره گر شکنجه و آزار زنان میهن مان باشیم بهتر آن است که نه فقط در روز جهانی زن بلکه همواره  در کنارشان راسخ واستوار برای داشتن جامعه ای با قوانین انسانی قدم برداریم. ما میتوانیم از طریق شبکه های اجتماعی در این راه برای آزادی زنان اقدام نموده و موجب روشنگرایی دیگر زنان که از حق و حقوق خود بی خبر مانده اند اطلاع رسانی کنیم.

در این بین ما می دانیم زنان در جهان و خصوصا در کشورمان ایران با پا فشاری و آگاهی و همچنین با مبارزه های گوناگون وپی درپی خواهان حداقل حقوق انسانی خود هستند و روز به روز ما شاهد پیشروی ومقاومت این زنان فرهیقته می باشیم که این موج خروشان موجب تشویش و نگرانی و وحشت حکومت ضد بشری اسلامی و مرد سالاران مذهبی گردیده است.

 

عبدالله اسدی: مصاحبه در مورد شروع اقدام دولت سوئد به دیپورت پناهجویان در سال ۲۰۱۳

abe

 

همبستگی: آنطور که در خبرها آمده است به نظر می رسد دولت سوئد دست به اقدامی  جدید برای دیپورت پناهجویان معروف به پناهجویان بدون مدرک زده باشد؛ آیا از نظر شما این برداشت درست است؟

 

عبدالله اسدی: بلی همان طور که پیشبینی کرده بودیم تعقیب و پیگرد و دستگیری پناهجویان در ابعادی بسیار وسیع شروع شده است.

 

همبستگی:  این طرح چه کیسهایی و کدام دسته از پناهجویان را در برمی گیرد آیا این طرح شامل متقاضیان پناهندگی از ایران هم می شود؟

عبدالله اسدی: این طرح متوجه کسانی است که معروف هستند به پناهجویان بدون مدرک (Papperlösa) کسانی که بدون مدرک در این کشور و دیگر کشورهای اروپایی زندگی می کنند و متقاضیانی که به درخواست پناهندگیشان پاسخ منفی داده و آنها از نظر دولت، پناهجویان پرونده بسته تلقی می شوند. پناهجویان ایرانی هم دارای چنین موقعیتی هستند و همه آنهایی که پرونده پناهندگیشان بسته شده است شامل این طرح قرار گرفته و بنا به اخباری که از طرف خود پناهجویان و بستگان و دوستان و هم کمپیهای آنها به فدراسیون رسیده است؛ پلیس مرزی این کشور به دهها آدرس که اداره مهاجرت در اختیار پلیس قرار داده مراجعه کرده است. حمیدرضا حسنی یاوند و پروانه سرآبادانی که هم اکنون در بازداشتگاه اداره مهاجرت نگاه داری می شوند و در نتیجه  طرح اخیر دیپورت پناهجویان، بازداشت شده اند.

 

همبستگی: چه اقداماتی تابحال از سوی فدراسیون و دیگر سازمانهای مدافع حقوق پناهندگی برای جلوگیری از اجرای این طرح  صورت گرفته است؟

عبدالله اسدی: تا این لحظه که با شما گفتگو می کنم اقدامات چشمگیر و قابل توجهی صورت گرفته است. عکس العملی که روز شنبه دوم مارس مردم گوتنبرگ نشان دادند پاسخ بسیار محکم و به موقعی بود به اداره مهاجرت و دولت سوئد. تا همینجا می بینیم که مقاومتها و مبارزه ای گسترده در حال شکل گرفتن در اعتراض به تصمیمات اخیر دولت سوئد است. تلاش های که برای جلوگیری از دیپورت پروانه سرآبادانی و حمید رضا حسنی یاوند صورت گرفت گویای آمادگی برای مقابله با سیاست دیپورت  است. تابحال جلسات و برنامه های زیادی از سوی سازمانها و نهادهای مدافع حقوق پناهندگی اعلام شده و یا در حال انجام است. خوشبختانه تا آنجایی که به موقعیت پناهجویان ایرانی بر می گردد همیشه این آمادگی در میان آنها وجود داشته و فعالیتهایی که تا بحال انجام گرفته است در مجموع، روند تصمیم گیری دولت و اداره مهاجرت در جهت اخراج پناهجویان ایرانی را بشدت کند کرده است. در دو سال اخیر سیاست دیپورت به ایران از سرگرفته شد و ما با تمام توان جنگیدیم و اجازه ندادیم پناهجویان ایرانی را به آن جهنمی که جمهوری اسلامی برای مردم آن کشور ساخته است دیپورت کنند. نه تنها اجازه ندادیم آنها را  یکی یکی بگیرند و در کمال خونسردی به ایران دیپورتشان کنند، بلکه بازداشت هر پناهجوی ایرانی را به افتضاحی برای دولت سوئد و یک آکسیون جنجالی علیه رژیم اسلامی در ایران تبدیل کرده ایم.

 

همبستگی:چرا چنین برنامه ای در دستور کار دولت سوئد قرار گرفته است؛ قبلا سوئد سیاست پناهنده پذیری چنان سختگیرانه ای نداشت؟

عبدالله اسدی: ببینید سالها پس از جنگ سرد قدرت دولتی در سوئد در دست سوسیال دمکراتها و کلا بلوک سرخ و سبز بود. ولی اینها حرف و الگوی جدیدی برای اداره جامعه نداشتند، نتوانستند تنوعی در سیاست خود ایجاد کنند. سیاست پناهنده پذیری آنها که سمپاتی و نزدیکی  بیشتری به مبانی کنوانسیون ژنو در مورد پذیرش پناهندگان داشت، یک دفعه تحت تاثیر پایان جنگ سرد و دنیای دو قطبی و فروپاشی شوروی قرار گرفت و داعیه بشردوستانه شان یک سره از مد افتاد. با سر کار آمدن حزب محافظه کار و بلوک راست و تشکیل دهندگان دولت جدید، محدودیتهای به مراتب بیشتری برای پناهجویان در سوئد ایجاد شد. در آخرین انتخابات این کشور فاکتور دیگری به ضرر پناهندگان و مهاجرین نیز به شرایط سختی که اشاره کردم اضافه شد و یک حزب بیگانه ستیز بنام حزب دمکراتهای سوئد با ۲۰ درصد آرا به مجلس سوئد راه پیدا کرد وهرچه که به جلو آمدیم اوضاع اقتصادی بدتر شد و عملا شرایط و معیارهای پذیرش پناهندگی در سوئد هم دستخوش تحولات جهانی پس از جنگ سرد شد. اکنون که به آن دوران نگاه می کنید سالهاست آثاری از دولت رفاه در سوئد باقی نمانده است. نکته قابل توجه این است که علیرغم افزایش قیمت مایحتاج زندگی، از ۲۰ سال پیش کمک هزینه متقاضیان پناهندگی هیچ تغییری نکرده است. کمک هزینه مسکن نیز از ۱۱ سال پیش و کلاس زبان برای پناهجویان از دو سال پیش  بطور کلی قطع گردیده است. همان طور که گفتم با سر کار آمدن بلوک راست، بازار کار هم برای پناهجویان به کلی عوض شد. تا آن موقع پناهجویانی که همراه با دریافت پاسخ منفی، کمک هزینه آنها نیز قطع می شد می توانستند کم و بیش از طریق کار سیاه زندگی خود را تامین کنند.اما احزاب راست به رهبری حزب محافظه کار این کشور (مدراتها) ازنظر ورود و خروج و استفاده از دفترچه و کارت مجوز شغلی، مقررات بسیار سختگیرانه تری برای کارکنان رستورانها، مغازه داران  و آرایشگاهها به اجرا گذاشتند و اکنون هم در حال جمع آوری  و اخراج  پناهجویانی هستند که مدتهاست کمک هزینه ای که به آنها تعلق می گرفت بدلیل عدم همکاری با پلیس برای بازگشت به کشورشان قطع شده است.

 

همبستگی: آیا فدراسیون برنامه مشخصی برای این وضعیت دارد؟  

 

عبدالله اسدی: من همیشه گفته ام فدراسیون سازمانی است که کار و برنامه روتین خود را دارد و دراشکال گوناگونی برای دفاع از حقوق پناهندگی و علیه تبعیض و راسیسم و نژادپرستی مبارزه می کند. ولی گاهی اوقات شرایط خاصی پیش میاید که فدراسیون در هرجا که باشد بسته به توانش عکس العمل نشان می دهد. شرایطی که به تازگی در سوئد اتفاق افتاده است شکل و آرایش فعالیت فدراسیون را از حالت روتین خارج می کند.اولین اقدامی که در دست است سازماندهی حرکتی بزرگ در شهر استکهلم است که فعالیت حول آن از هفته اول ماه مارس شروع می شود و در بیستم ماه آوریل با برگزاری یک تظاهرات بزرگ برای اولین اقدام به تصمیم دولت سوئد مبنی بر اخراج پناهجویان بدون مدرک اعتراض می کنیم. این یک کمپین ۵۰ روزه علیه سیاست دیپورت است. در طول این ۵۰ روز اقدامات زیادی در دستور کار فدراسیون است بطوری که تظاهرات ۲۰ آوریل به یک همایش پرشور در دفاع از حقوق پناهندگی تبدیل شود.

 

همبستگی: انتظار شما از مردم و خصوصا پناهجویان و کسانی که با اقدام اخیر دولت سوئد بشدت مخالف هستند چیست؟

عبدالله اسدی: توصیه من به پناهجویان این است که در هر شهر و کمپی که هستند بعنوان مبلغ و سازمانده این تظاهرات شروع به کار کنند. برای شرکت هرچه بیشتر مردم در این حرکت تبلیغ کنند، و هر جا که هستند با هم مشورت و هم نظری نمایند. در مورد چگونگی ایفای نقش خود و تاثیرات آن بر سیاست دیپورت پناهجویان صحبت کنند و دیگران را به شرکت گسترده  در آن تشویق نمایند.

 

تلاش ما باید این باشد که این کمپین و این تظاهرات را به کارزاری  بزرگ برعلیه دیپورت پناهجویان به جهنم  جمهوری اسلامی و افغانستان و بسیاری از کشورهای مشابه تبدیل کنیم. ما باید بتوانیم یک بار دیگر توجه افکار عمومی را به آنچه که در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی میگذرد آگاه سازیم و در عین حال روابط سیاسی و دیپلوماتیک دولت سوئد با  ایران و تاثیرات سایه شوم این روابط بر وضعیت پناهجویان ایرانی را هر چه  بیشتر افشا کنیم. این یک هدف این کمپین است. هدف دیگر آن برگزاری کنفرانسهای مطبوعاتی، و جلسات مختلف با پناهجویان و علاقمندان برای ایجاد یک صف محکم و انسانی درمقابل اخراج پناهجویان و ایجاد یک فضای مبارزاتی در جامعه سوئد است. قرار است در طول این کمپین برای جلب توجه افکار عمومی نسبت به سیاست غیر انسانی دولت سوئد در برخورد به متقاضیان پناهندگی، یکبار دیگر آن را به عنوان یک معضل اجتماعی به سرتیتر رسانه های کشور تبدیل کنیم. فدراسیون باید در نامه های خود به احزاب و سازمانهای دولتی و غیر دولتی آنها را برای شرکت و سخنرانی در تظاهرات دعوت کند. دعوت ما از نمایندگان احزاب در پارلمان سوئد و سازمانهای غیر دولتی برای شرکت در این تظاهرات این است که بتوانیم از این طریق تصمیم دولت و اداره  مهاجرت مبنی بر دیپورت پناهجویان را به شکست بکشانیم.

 

سازماندهی و ایجاد آمادگی برای برگزاری یک تظاهرات بزرگ در روز شنبه ۲۰ آوریل رئوس فعالیتهای دو ماه  آینده فدراسیون در دفاع از حقوق پناهندگی میباشد. در این دو ماه باید دهها جلسه و برنامه تبلیغی در مناطق مرکزی شهرهای سوئد برگزار شود. از متقاضیان پناهندگی می خواهم در هر کمپ و شهری که هستند به فکر شرکت وسیع در تظاهرات باشند و از هم اکنون برای اجاره وسیله سفر به استکهلم یکی دو نفر را مسئول جمع آوری هزینه سفر بکنند. فدراسیون در اطلاعیه جداگانه ای با جزئیات بیشتری این موضوع را توضیح خواهد داد.

ضرورت و اهمیت این موضوع می طلبد که همه پناهجویان و مدافعین حقوق پناهندگی به این حرکت بپیوندند.

 

 

 

نازنین صدیقی: هشت مارس روز جهانی زن

nazi fb12 190 x 268

هشت مارس روز جهانی زن را در پیش داریم؛ جا دارد که نگاه اجمالی به تاریخچه این روز داشته باشیم.

    در هشتم مارس ۱۸۵۷، زنان کارگر کارگاه‌های پارچه‌بافی و لباس‌دوزی در نیویورک آمریکا به خیابان‌ها ریختند و خواهان افزایش دست‌مزد، کاهش ساعات کار و بهبود شرایط بسیار نامناسب کار شدند. این تظاهرات با حمله پلیس و کتک‌زدن زنان برهم خورد.

    سال ۱۹۰۷ در دوره‌ای که مبارزات زنان برای تأمین حقوق سیاسی و اجتماعی اوج گرفته بود، به مناسبت پنجاه‌مین سال‌گشت تظاهرات نیویورک در هشتم مارس، زنان دست به تظاهرات زدند. ایده انتخاب روزی از سال به‌عنوان “روز زن” نخستین بار در جریان مبارزه زنان نیویورک با شعار “حق رای برای زنان” مطرح شد. دو هزار زن تظاهر کننده در ۲۳ فوریه ۱۹۰۹ پیشنهاد کردند که هر سال در روز یکشنبه آخر فوریه، یک تظاهرات سراسری در آمریکا به مناسبت “روز زن” برگزار شود.

    در سال ۱۹۱۰، «دومین کنفرانس زنان سوسیالیست» که کلارا زتکین از رهبران آن بود، به مسئله تعیین «روز بین‌المللی زن» پرداخت. زنان سوسیالیست اتریشی قبلاً روز “اول ماه مه” را پیشنهاد کرده بودند. اما اول ماه مه، جایگاه و مفهومی داشت که می‌توانست اهمیت و جایگاه مبارزه مشخص بر سر مسئله زن را تحت‌الشعاع قرار دهد. زنان سوسیالیست آلمان، روز ۱۹ مارس را پیشنهاد کردند. مناسبت این روز، مبارزات انقلابی در سال ۱۸۴۸ علیه رژیم پادشاهی پروس بود که به عقب‌نشینی لفظی حکومت در نوزدهم مارس همان سال، من‌جمله در مورد مطالبات زنان، انجامید. «دومین کنفرانس زنان سوسیالیست» تاریخ برگزاری نخستین مراسم “روز زن”  را ۱۹ مارس ۱۹۱۱ تعیین کرد. تصمیم‌گیری قطعی برای تعیین “روز جهانی زن” به بعد موکول شد.

    بعد از انتشار قطعنامه کنفرانس در مورد تعیین “روز جهانی زن”، انترناسیونال دوم از این تصمیم حمایت کرد، و نخستین تشکیلاتی بود که این روز را به رسمیت شناخت.

    ۱۹ مارس ۱۹۱۱ خیابان‌های آلمان، اتریش، سوئیس و دانمارک با مارش زنان به لرزه در آمد. شمار زنان تظاهر کننده در اتریش به ۳۰ هزار نفر می‌رسید. نیروهای پلیس به تظاهرات حمله بردند و به زدن زنان پرداختند و گروهی را دستگیر کردند.

    سال ۱۹۱۳ “دبیرخانه بین‌المللی زنان” (یکی از نهادهای انترناسیونال سوسیالیستی دوم)، هشتم مارس را با خاطره مبارزه زنان کارگر در آمریکا، به‌عنوان “روز جهانی زن” انتخاب کرد. در همان سال، زنان زحمتکش و زنان روشنفکر انقلابی در روسیه تزاری و در سراسر اروپا، مراسم “۸ مارس” را بشکل تظاهرات و میتینگ برگزار کردند.

    در سال ۱۹۱۴ جنگ جهانی اول درگرفت. در اروپا که مرکز جنگ بود، زنان انقلابی تلاش کردند تظاهرات ۸ مارس ۱۹۱۵ و ۱۹۱۶ را تحت شعار مرکزی “علیه جنگ امپریالیستی” برگزار کنند. در کشورهای درگیر جنگ، طبقات مختلف به موافقان و مخالفان جنگ تقسیم شده بودند و انشعاب در صفوف جنبش زنان، مانع از برگزاری سراسری و گسترده “روز جهانی زن” شد.

    در سال ۱۹۱۷ تظاهرات زنان کارگر در پتروگراد علیه گرسنگی و جنگ و تزاریسم، بانگ آغازین انقلاب روسیه بود. کارگران شهر در پشتیبانی از این تظاهرات، اعلام اعتصاب عمومی کردند. ۸ مارس ۱۹۱۷ به یک روز فراموش نشدنی در تاریخ انقلاب روسیه تبدیل شد.

    سال ۱۹۲۱، “کنفرانس زنان انترناسیونال سوم کمونیستی” در مسکو برگزار شد. در آن کنفرانس، روز ۸ مارس به‌عنوان “روز جهانی زن” بتصویب رسید. کنفرانس، زنان سراسر دنیا را به گسترش مبارزه علیه نظم موجود و برای تحقق خواسته‌هایشان فرا خواند.

    از اواسط دهه ۱۹۳۰، دنیا یک بار دیگر بسوی جنگ جهانی جدید روان شد. برگزاری تظاهرات “روز جهانی زن” در کشورهایی که تحت سلطه فاشیسم بودند، غیر قانونی اعلام شد. علی‌رغم این ممنوعیت، در هشتم مارس ۱۹۳۶، زنان در برلین تظاهرات کردند. در همان روز، اسپانیای فاشیست شاهد تظاهرات هشتم مارس در مادرید بود. ۳۰ هزار زن کمونیست و جمهوریخواه، شعار “آزادی و صلح” سر دادند.

    در پی جنگ جهانی دوم، انقلابات و جنبشهای رهایی‌بخش در کشورهای چندی درگرفت. چین با شمار عظیم زنان و مردانش در زمانی کوتاه گامهای بزرگی در جهت رهایی زنان به پیش برداشت. در آن سال‌ها، عمدتاً دولت‌ها و تشکیلات مترقی و انقلابی در بر پایی “روز جهانی زن” می‌کوشیدند.

    در دهه ۱۹۶۰، در کشورهای آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین جنبشهای رهایی‌بخش بپا خاسته بود. در کشورهای سرمایه‌داری پیشرفته نیز جنبشها و مبارزات انقلابی و ترقیخواهانه بالا گرفته بود و جنبش رهایی زن نیز اوج و گسترشی چشمگیر یافت.

    در آمریکا و اروپا، زنان علیه سنن و قیود و قوانین مردسالارانه و احکام اسارت بار کلیسایی بپا خواستند. در جنبش زنان موضوعاتی نظیر حق طلاق، حق سقط جنین، تامین شغلی، منع آزار جنسی، ضدیت با هرزه‌نگاری، کاهش ساعات کار روزانه و غیره مطرح شد. این جنبش موفق شد در برخی از این زمینه‌ها پیشروی کند. در تظاهرات هشتم مارس ۱۹۶۹ زنان در دانشگاه برکلی در آمریکا گرد آمدند و علیه جنگ در ویتنام تظاهرات کردند.

    در سال ۱۹۷۷ سازمان ملل در قطعنامه‌ای ۸ مارس را با عنوان “روز حقوق زنان و صلح بین‌المللی” وارد تقویم رسمی خود کرد.

    بعد از خاتمه جنگ جهانی دوم و بالاخص از اواخر دهه ۱۹۷۰، با توسعه سرمایه‌داری به کشورهای عقب مانده، بخش‌های بزرگتری از زنان درگیر کار و تحصیل گشتند. در عین حال، زنان همچنان در جامعه موقعیتی درجه دوم داشته و اسیر نظام مردسالار بودند. این تناقض، مسئله زن را حادتر و انفجاری تر کرد.

و همچنان زن و موقعیت وی در جوامع مختلف یک مسئله مهم و مورد بحث است. در اثر به یمن مبارزات زنان و مردان برابری طلب موقعیت زنان در جای جای دنیا پیشرفتهای بسیاری کرده ولی  کماکان زن در موقعیتی فرودست قرار دارد و تا زمانی که این فرودستی وجود دارد هر روز روز زن است.

امسال در شرایطی به پیشواز هشت مارس میرویم که زنان در  جای جای دنیا بپا خاسته و هم آواز از حقوق انسانی خود دفاع میکنند. در قرن ۲۱ و در بحبوحه پیشرفتهای تکنولوژیک دنیا، هنوز زنان مورد خشونت و تجاوز قرار میگیرند و هنوز زنان در کشورهای اسلامی شهروند درجه چندم هم به حساب نمیایند اما در عین حال شاهد مبارزه ای متحدانه و مشارکت هر چه بیشتر زنان در مبارزات اجتماعی هستیم. دیدیم که در انقلاب ۸۸ در ایران زنان چگونه پا به پای مردان خیابانهای تهران و دیگر شهرهای ایران را درنوردیدند. شاهد بوده و هستیم که در بهار عربی زنان چگونه در صف اصلی مبارزه بودند و میدان التحریر چگونه زیر پای آنان داغ شده بود. و شاهدیم که در جای جای دنیا و به اشکال مختلف زنان چگونه با تابو شکنی به جنگ و مبارزه علیه نابرابری جنسیتی میپردازند.نان آن  و در پایان ما شاهد یک تحول جهانی و زنانه در سراسر دنیا هستیم. به امید عملی شدن این تحول و به امید روزی که در آن زن و مرد در موقعیت کاملا برابر و انسانی در کنار هم زندگی کنند. 

سعید آریاپور: انتخابات و دعوهای درون نظام و استفاده مردم از این موقعیت

s ariapour 320 x 239

موضوع برمیگردد به انتخابات و از دعواهاى اخیر بین آقایان درون نظام را میبینیم.  یاد حرفهای آنها میافتیم که در سال ۸۸ و در جریان آن انتخابات ننگین و بدنبال خیزش مردمی سال ۸۸  میگفتند: “که در انتخابات بعدی فتنه  بزرگتری اتفاق میافتد. برای همین بود که این سالها بدنبال تغییر در نظام جمهوری اسلامی از ریاستی به پارلمانی بودند.”

این نشان بحرانی عظیم در نظام جمهوری اسلامی ست و عملاً میخواهند این بحران را از بین ببرند زیرا میترسند. چرا!؟ بخاطر اینکه علاوه بر تمام ساختارها و مهندسیهایی که  در نظام انجام میگیرد باز با بحران مواجه میشوند و میبینید که نمونه بارز آن انتخابات سال ۸۸ هست و بدنبال آن حتی من مطمئنم که در انتخابات پیش رو مشکلات بسیار زیادی را حکومت ایران با آن روبرو خواهد شد. مشکلات را میبینید که امروز به چه سطحی کشیده شده است. دعوا سر قدرت است نه ملت؛ از همان ابتدا تثبیت این رژیم نیز چنین نبوده و این آقایان فقط به فکر قدرت بوده اند. میبینیم که حتی رئیس مجلس که خود یکى از سران سه قوه است و نماینده اول شهر قم هم هست نمیتواند در شهر خودش امنیت داشته باشد تا سخنرانی کند و در آنجا همان عده ای که باید باشند، هستند و جواب اینها را میدهند … همانطور که هاشمی رفسنجانی نتوانست در آنجا سخنرانی کند..! همانطور که نوه خمینی نیز نتوانست در تهران سخنرانی کند! همان اراذل اوباش به اسم بسیج و امت حزب الله..!

میبینیم که امروز همینها اسیر فلسفه های جمهوری اسلامی شده اند، چیزیکه دیروز کاشتند را امروز برداشت میکنند،

شوخی نیست صحبت انتخابات است، صحبت آینده نظام است..

۱۰۰٪ در این چند ماه پیش رو ما با فراز و نشیبهای عجیبی روبرو خواهیم بود در بین آقایان حکومت منفور جمهوری اسلامی! من سعید آریاپور احتمال همه چیز را خواهم داد. در این انتخابات بازهم میگویم و محکمتر هم میگویم : نظام جمهوری اسلامی قابلیت و پتانسیل سرنگونی را دارد!

در این روزها دیدیم که حتی احمدى نژاد هم اسبش را زین کرده و شمشیر را از روبسته و حتی هشدار میدهد که من ایستاده ام و تا آخرش هم میایستم ، حتی میبینید که دخالتی را که در انتخابات پزشکان و نظام پزشکان کرده و در آنجا تاکید کرده که از نظر وی حتی انتخابات پیش رو را بدلیل رد صلاحیت عده ای از کاندیده ها اینطور تحلیل کرده و گفته: “این انتخابات از نظر من غیر قانونی خواهد بود.

 دوستان توجه کنید جنگ را و نیم نگاهى نیز به گذشته و به انتخابات سال ۸۸ که کاندید ها می آیند حرف را به آقایان میزدند و همینطور مردم، که البته مردم پا را فراتر نهاده و خواهان سرنگونی کل نظام شدند و گفتند: “موسوی بهانه است؛ کل نظام نشانه است” اما جواب ملت را چگونه دادند! مسئله پزشکان و نظام پزشکی اصلا برای احمدی نژاد مهم نیست بلکه او دارد هشدار میدهد به شورای نگهبان برای رد صلاحیت کاندیدای مورد نظر خود!

مسئله مهمی است و پیام خاص خودش را دارد ولی براحتی نباید از کنار این مسئله گذشت و اما در بازی  سیاسی تا کجا میتواند  روحرفی که زده بیاستد، آن دیگر موضوع دیگریست. اما براى من دعواى اینها جالب شده و بسیار هیجانی است. ملت ایران باید آگاه باشد .!برای همین است که هنوز میبینید که همه و حتی سپاه پاسداران و نماینده ولی فقیه در سپاه فقط فعلا در حد رجز خوانی عمل میکنند و هنوز هیچ مهندسی از طرف سپاه شکل نگرفته. بنظرم انتخابات سخت خواهد بود، نظرم روی ولایتی دیگر نیست و حتی قالبباف و محسن رضائی و ووووو چون نمیتوانند در کنار کاندیدایی چون مشایی رای بیاورند ولی من امیدوارم در این انتخابات که از هر نظر به نفع مردم ایران نخواهد بود که همه هم میدانیم ، ملت ایران بخود بیایند و آینده خودرا یکبار برای همیشه تغییر دهند .

باید از این دعوای بین خودیهاى نظام استفاده کرد و در جنگی که بین اینها ایجاد میشود مردم هم دخیل شوند و از یکجا شروع کنند و یک طرف قضیه را در دست و به سود خود تمام کنند! بازهم میگویم اگر مردم تکان نخورند این حکومت ۳۵ سال دیگر هم خون شما را خواهد خورد…..!

 

سعید آریاپور