بایگانی دسته: مقالات

مریم تقی نژاد: جهنم اسلامی ودنیای پناهندگی در غرب

maryam t

موج اعدام های اخیر در ایران با ر دیگر وجدان عمومی انسانهای آزادیخواه را جریحه دار کرد . در یک ماه ونیم اخیر حدود ۷۵ نفر به جوخه های دار سپرده شدند و باز جمهوری اسلامی ورقی دیگر بر جنایات خودش در پرونده سنگین و ضد انسانیش افزود . جمهوری اسلامی بختک شومی بود که از سه دهه تا کنون با تبعیض و سرکوب و شکنجه و اعدام وتجاوز می خواهدبا حقنه کردن سلطه خویش بر گرده مردم فقیر چند صباحی به عمر خود بیافزاید و وام سیاسی برای خود بخرد و جانیان اسلامی فکر می کنند که با برپا کردن طناب دار موج جدیدی از هراس و وحشت را به جامعه تزریق می کنند و به وسیله این فضای وحشت دامنه اعتراضات مردم معترض را قیچی می کنند و به همین خاطر هر روز در گوشه و کنار ایران و در زندانهای شهرهای مختلف  و یا در ملاء عام شاهد آدم کشی این جانیان هستیم .

به بهانه قانون و اقدام علیه امینت و محارب با خدا می کشند و خانواده از هم می پاشند و این تفسیریست واقعی از جهنم اسلامی در ایران ، که با قتل عمد دولتی پایه های لرزان خود را نگه داشته است . در چنین جهنمی که قطعا زندگی در آن غیر قابل تحمل است هر ماه و هر هفته و تعداد زیادی از زن و مرد به کشورهای اروپایی پناهنده می شوند تا با آرامشی نسبی بتوانند به زندگی خود ادامه دهند و درصد زیادی از این آدمها در طول راه قربانی قاچاقچی می شوند و جان خود را از دست می دهند و کسانی دیگر که اگر شانس بیاورند و به اروپا برسند در واقع به جهنمی دیگر و با رنگ ولعاب دیگر پای می گذارند و آن هم جهنم پناهندگی و برزخ کمپ پناهندگیست .در واقع شخص پناهنده برای حفظ امنیت خود که شامل: امنیت جانی و رفاه اجتماعی و تامین زندگی خود به اروپا پناهنده می شود. وقتی نگاه می کنیم زیر بنای جامعه در هر دو حالت یکیست و فقط روبنای سیاسی آن فرق می کند .

جمهوری اسلامی با زیر بنای اقتصادی سرمایه داری و با آخوندهای دزد میلیاردی و روبنای مذهبی و فضای بسته سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی ، و از آن طرف غرب با زیر بنای سرمایه داری و دزدان نا محسوس در غالب مالیات گیرنده و قانونمندی اجتماعی دارند خون طبقه کارکن جامعه را می مکند . البته آزادی های اجتماعی ورفاه نسبی در غرب وجود دارد و آن نیز حاصل مبارزه طولانی طبقه کارگر و مردمان آزادی خواه است و نه اینکه الطاف حکومت سرمایه و سیستم رفاه . برای اینکه به این جهنم بی خانمانی و این دنیای پناهنگی پایان دهیم همانا باید برای برچیدن قوانین پناهندگی مبارزه کرد و پناهندگی را باید حق هر انسان دانست که از جهنم حاکمیت موجود کشور خود فرار می کنند و نیز باید سرمایه داری جهانی و دول متحد غرب و آمریکا را برای جنگ افروزی در مناطق جهان سوم محکوم کرد و دید جهانیان را بسیج کرد که دنیایی بدون جنگ و با آرامش هم می تواند وجود داشته باشد . دنیای ما یک دهکده جهانی است و به همه آدمها تعلق دارد باید مرزها را شکست و فرق ها را بر انداخت زیرا که ما وطن نداریم هر جا که چرخه زندگیمان بگذرد و آرامشی داشته باشیم همانجا وطن ماست .

 

 

محمد تقی فرهانی: ادیان مروج و مبلغ کشتار مخالفین

img 2383

انسان هوشمند خرافات دین را نمی پذیرد حدود هزاروچهارصد سال است که دین اسلام ظهورکرده است و بیشماری ازمردم جهان ازاین آئین پیروی میکنند. اگر به درستی تاریخ را ورق بزنیم درمی یابیم با توجه به شرایط آن روزگار و با حمله های گسترده به کشورهای دیگراز جمله ایران توانسته بسیاری ازملتها راتحت نفوذ خود درآورند و با تبلیغات بسیار آنان را وادار به اطاعت از این آئین نمایند ودرکشورهای عقب مانده که میزان سواد وآگاهی در سطح بسیار پایینی قراردارد پیروان این آئین درصد بالایی ازجمعیت کشورشان را شامل می شود و مروجان این آیین ازخرافات که گریبانگیراکثریت ساکنان این مناطق می باشد نهایت استفاده را کرده و آنرا آئین الهی یعنی دینی که ازطرف خداوند به صورت وحی توسط جبرئیل از آسمانها به حضرت محمد نازل شده است معرفی نموده اند.  مسلمانان براین باور هستند که آیات قرآن طی بیست وسه سال تدریجا ازآسمان به زمین آمده و کتابی آسمانی است وبهمین جهت می باشد که آنرا مقدس میشمارند واین تقدس تا آنجا پیش رفته که مسلمانان با اشاره به یکی از آیات که میگوید ما این دین را تکمیل کردیم جستجوگرهیچ چیزدیگری درجهت پیشرفت نبوده و گامی به جلو نگذاشته اند. البته تا زمانی که ملیونها نفراین کتاب را مقدس میشمارند به نظرشان احترام می گذاریم اما این سبب نمی شود که انسان واقعیت ها را در نظر نگیرد و به اصل موضوع نیندیشد. بعد از قرنها تسلط دین در جوامع و در تاریکی  ماندن و راه به جایی نبردن وعقل را تعطیل کردن؛ انسان هوشمند ازخواب بیدار شد ودست مابعدالطبیعه را از زندگی مردم کنارزد. شروع به نگاه زمینی کردن به مسئله دین نمود تا آنجا که دریافت انسان دراین جهان دارای حق وحقوقی است اما اگر به قرآن نگاه کنید می بینید انسان دارای هیچگونه حقی نیست وخداوند همه چیز او را گرفته است. مال او را، جان اورا خریده و به او بهشت فروخته است وحدود پانصد آیه در نفی  مخالفین و تهدید آنان وقتل وغارت آنان آمده است. در این آیات آمده است که  انسان، شخصی است خود فروخته که فقط دارای تکلیف است و از خود هیچگونه اراده ای ندارد و فقط وسیله  فعالیت یافتن مشیت الهی است. انسان در قرآن و دیگر کتب دینی فقط تکلیف اجرا می کند و آینده اش هم این است که به طرف آخرت برود. اما انسان هوشمند این چیز ها را قبول نکرده و بعدها با مدون کردن قانون در موضوع حقوق بشر مشخص شد که انسان دارای حق است حق تشکیل دستجات و حق انتقاد و تمام حقوق انسانی که هیچکدام ازاهل دین به خصوص اسلام اجازه آن را به انسان نداده است چون این کتاب ها را دیگران نوشته اند و رونویسی از دیگر آئین هاست ودارای خطا های بسیار و به خاطر همین خطاها بود که علمای دین به روایات روی آوردند و درزمان حضرت محمد تعداد قرآنها بسیار بود که بعد از فوت ایشان عثمان قرآن ها راجمع آوری کرد و با حضور چند نفر شاهد یک قرآن را انتخاب و بقیه را سوزانیدند. اما مسلمین میگویند قرآن به همین صورتی که امروز دردست ماست از آسمانها آمده است. ولی قرآنی که چهل سال پیش در یمن کشف شده است این حقیقت راثابت می کند که قرآن کتابی زمینی است وآسمانی نیست اما انسان تعجب میکند ازاین همه آیات که از ابتدا تا انتها درباره  قتل وغارت اموال مردم نوشته شده است. به راستی قرآن کتاب وحشت است همین که دراین کتاب غیر خودی را نفی می کند باعث این شده که فرقه های اسلامی هرکدام خودشان را خودی و بقیه راغیر خودی بنامند و با توجه به همین که آیات قرآن غیر خودی را کافرمی داند باعث جنگ های بسیار بین خود مسلمانان و کشتارخودشان شده است. اهمیت یک اثر در پیامد های اجتماعی آن است ببینید آیا یک جامعه  مسلمان خوشبخت درجهان پیدا می شود؟ یک جامعه  آزاد مسلمان وجود ندارد و اینکه که بخواهیم به خود بقبولانیم که اسلام آخرین و بالاترین و جامع ترین و کامل ترین دین است واسلام آخرین عقیده ای است که سعادت جامعه را تضمین می کند و رستگاری انسان در آن است خیال باطلی است که ره به جایی نمی برد.

 

سمیرا محمدی: ” نگرش دین و قانون اساسی جمهوری اسلامی به زنان “

sanaz mohammadi

در شماره پیشین به مبحث گسترش روند طرح های تبعیض آمیز علیه زنان پرداختم و آینده تاریک زنان در ایران را که حاصل اینگونه طرح ها خواهد بود به زبان تحریر درآوردم و خاطر نشان کردم که آگاهی از حقوق واقعیمان کلید رسیدن به روشنایی خواهد بود، در این راستا نگرش دین و قانون اساسی جمهوری اسلامی به زنان را تحلیل کرده تا جایگاه و حقوق زنان از نظر قانون اساسی را دریابیم.

در مقدمه قانون اساسی موقعیت زن در جمهوری اسلامی این گونه تعیین شده است:

“در ایجاد بنیادهای اجتماعی اسلامی، نیروهای انسانی که تاکنون در خدمت استثمار همه جانبه خارجی بودند هویت اصلی و حقوق انسانی خود را باز می یابند و در این بازیابی طبیعی است که زنان به دلیل ستم بیشتری که تا کنون از نظام طاغوتی متحمل شده اند استیفای حقوق آنان بیشتر خواهد بود. خانواده واحد بنیادین جامعه و کانون اصلی رشد و تعالی انسان است و توافق عقیدتی و آرمانی در تشکیل خانواده که زمینه ساز اصلی حرکت تکاملی و رشد یابنده انسان است اصل اساسی بوده و فراهم کردن امکانات جهت نیل به این مقصود از وظائف حکومت اسلامی است، زن در چنین برداشتی از واحد خانواده از حالت (شیئی بودن) و یا (ابزار کار بودن) در خدمت اشاعه مصرف زدگی و استثمار خارج شده و ضمن بازیافتن وظیفه خطیر و پرارج مادری در پرورش انسانهای مکتبی پیش آهنگ و خود همرزم مردان در میدانهای فعال حیات می باشد و در نتیجه پذیرای مسئولیتی خطیرتر و در دیدگاه اسلامی برخوردار از ارزش و کرامتی والاتر خواهد بود.”

آنچه واضح و بدیهی است تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی بر مبنای معیارهای اسلام بوده و حقوق زنان را به صورت مستقل مورد توجه قرار نداده بلکه از زن به عنوان یک ابزار در جهت رسیدن به اهداف خود استفاده می کند. همانطور که مشاهده می فرمائید وعده استیفای حقوق بیشتر از نظام قبلی داده شده است و آنچه در جامعه جمهوری اسلامی وجود دارد بی حقوقی مطلق سیاسی و اجتماعی است.  پس از به حاکمیت رسیدن جمهوری اسلامی وضعیت زنان به تناسب دیدگاه حاکمیت جدید در بسیاری از عرصه های زندگی خصوصی و اجتماعی با مشکلات و معضلات فراوان روبرو گردید. ستم جنسی که در عرف و شرع وجود داشت با گرفتن شکل قانونی به خود زندگی تمام زنان را تحت الشعاع قرار داد و مذهب مهر تائید این قوانین را با وقاحت تمام بر پیشانی زندگی تاریک زنان نشاند. نظام مرد سالار جمهوری اسلامی زنان را از تعاریف و تفاسیر استقلال، آزادی و برابری خارج کرد و نقش همسر و مادر را به زن اختصاص داد و زن را نه تنها با خانواده بلکه با سنت، فرهنگ و مذهب نیز مرتبط کرد. اگرچه موضوعات خانوادگی و به ویژه بهبود کیفیت زندگی خانوادگی از اهمیت والایی برخوردار می باشد ولی آنچه هدف این نظام است بیرون راندن زنان از اجتماع و رساندن به انزوای مردسالار خانواده است چرا که از نظر جمهوری اسلامی زن وسیله ای تولید و پرورش نسل آینده است و این مسئله اهمیت ندارد که فرزندان این مادران به دور از جامعه چگونه تربیت خواهند شد و با چه نگرشی وارد اجتماع می شوند!

آنچه در قانون اساسی مطرح می شود خروج زنان از حالت شیئی بودن است و سوالی که در ذهن نقش می بندد چگونگی وضعیت زنان ایران است؟

 آیا قرار گرفتن در جایگاه جنس درجه دوم و حق نداشتن بر جسم خود زنان را از حالت شیئی بودن خارج کرده است؟!

 آیا حضور فعال زنان در اجتماع، ابزار کار بودن تلقی می شود و نقش تولید مثل و خانه نشینی وظیفه خطیر؟!

 آیا منظور قانون اساسی از ارزش و کرامت والاتر برای زنان همان زندانی است که درون و بیرون خانه برای زنان ساخته است؟!

کلام آخر:

قانون اساسی جمهوری اسلامی، زن را موجودی وابسته و غیر مستقل می شناسد و او را تحت حمایت مرد و دولت قرار داده است، هر گونه استقلال تصمیم گیری بر جسم و آینده خود را از او سلب کرده و در لفافه مرد را مالک زن معرفی می کند. حقوقی که قانون اساسی برای زنان تعریف کرده است رنگ و بویی از برابری زن و مرد ندارد و مصداق واقعی استثمار زنان است.”

در شماره بعد پیرامون مبحث حق زنان بر جسم خود خواهم نوشت و امیدوارم همراه من باشید،  به یاد داشته باشیم که  آگاهی کلید موفقیت ماست.

مهداد مهرگان: چه کسی مسبب فقر و بدبختی در ایران است

mahdad mehregan

 

این روزها با شنیدن اخبار و رویدادهای داخل ایران شاهد دست و پنجه نرم کردن مردم با شرایط  سختی هستیم که جمهوری اسلامی برای مردم ایران بوجود آورده است.

وجود رژیم اسلامی باعث عقب افتادگی و عدم پیشرفت در عرصه های سیاسی، هنری، فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی ایران و مردم این کشور شد، و همه مردم  را با چالش ها و مشکلات فراوان روبرو ساخته و فکر و انرژی مردم را با دنیای از مشکلات و بدبختی های اجتماعی و سخترین شرای زندگی کرده است. 

جوانان برای رفتن به دانشگاه باید بر طبق خواسته مسئولین رفتار کنند وتا طرز لباس پوشیدن و آرایش مو‌،آنها را به رعایت موازین اسلامی و شرعی مجبور کنند تا در کوچه و خیابان مردم را در ترش وحشت و اضطراب نگاه دارند.برای ایجاد این ترس و وحشت اراذل و اوباش و گشت ارشاد را به جان مردم میاندازند.

شادی را از مردم گرفته اند به محض اینکه صدای ضبط ماشین به گوش برسد،همچون که یک تروریست را دستگیر کرده اند ماشین و گواهینامه را توقیف میکنند. اگر هم یک جوان بتواند با پوشش نسبتا دلخواهش وارد جامعهِ شود و بتواند به نحوی از چشم پلیس پنهان شود و دستگیر نشود،آن روز به موفقیت بزرگی‌ دست یافته و احساس پیروزی می‌کند،و این حس خوشحالی‌ فقط در کشوری به نام ایران یافت میشود.

تمام اینها همزمان و درکنار هرج و مرج جامعه و مشکلات اساسی‌ مردم اتفاق می‌افتد،اقتصاد خراب افزایش بی‌ حد و اندازهٔ قیمت‌ها که کمر مردم زیر بارآن شکسته است روز به روز بیشتر می شود وسرپرست و نان آور یک خانواده باید روزی چند نوبت کار کند تا بتواند جوابگوی زندگی خانواده اش ‌ باشد.

بسیاری از افراد به کارهایی همچون دزدی از طلا فروشی ها، صرافی‌ها و … روی آورده اند. بالا رفتن آمار دزدی از فروشگاه‌های مواد غذایی نشانی از فقر و تنگدستی و بروز شورش گرسنگان  را نشان می دهد. تعدد آگهی های فروش کلیه در سطح شهرها و آمار ۲ میلیون نفری معتادان در سطح

کشور وجدان بشر را تکان می دهد.

 

آیا این‌ها مسائل کم اهمیتی هستند؟ چه کسی‌ جوابگوی این همه مشکلات و بدبختی است؟ مسبب اصلی همه اینها جمهوری اسلامی است. رژیمی که قادر نیست وضعیت اقتصادی، بیکاری،گرانی،آلودگی هوا،اعتیاد،فقدان دارو و فساد اداری را حل کند، باید بدست همین مردم از ریشه کنده شود و مردم بتوانند دولت مطلوب خود را بر سر کار بیاورند.

 

مسئولین جمهوری اسلامی فقط سرگرم غارت اموال عمومی و دزدی‌های میلیاردی از دست رنج مردم هستند. باید دست اینها از زندگی مردم کوتاه شود.

****

 

 

 

مهسا مهرگان: زندگی‌…نه تحمل

mahsa

هر انسانی‌ نیاز به آرامش، امنیت، تفکر آزاد و بالاخره به عنوان یک انسان حق دارد که زندگی‌ کند، حق دارد آزادانه برای زندگیش تصمیم گیری کند و هیچ گونه زور و اجباری نباید که مانع پیشرفت انسانها شود و تاثیر در کمالات انسانی‌ بگذارد. اما در ایران که قوانین استبدادی جمهوری اسلامی حکم فرمایی می‌کند این حقوق انسانی‌، معنی و مفهومی ندارد و این در صورتی‌ است که حاکمان جمهوری اسلامی این را حق خود می‌دانند که مردم ایران باید از دستورات آنها اطاعت کنند، اما آنها باید بدانند که اینطور نیست و این طور باقی‌ نخواهد ماند و هر شروعی روزی پایانی دارد و این پایان خیلی‌ نزدیک است.

باید در نظر گرفت بعضی‌ از جوانان در ایران نه تنها از شرایط موجود در جامعه رنج میبرند بلکه در جامعه کوچکی به نام خانواده هم، آرامش و ذره‌ای از اینکه احساس کنند حق با آنهاست وجود ندارد، چرا که در بسیاری موارد والدین افکار و عقایدشان تحت تاثیر قوانین، سنت ها و رفتار و فرهنگ و خرافاتی که جمهوری اسلامی در مغز مردم تزریق می کند قرار می گیرد و این باورها در ذهنشان شکل می گیرد. بنابراین چنانچه فرزندان این خانواده ها عقایدشان خلاف نظرات و باورهای والدین خود باشد در خیلی از موارد با  مشکلات جدی مواجه می شوند و جایی‌ برای تفکر و اندیشه آزادانه  آنها نه در خانه و نه در جامعه باقی نمی ماند و آرزوهایشان  برآورده نمی شود.

دختری را به خاطر می‌آورم که دقیقا از این موضوع رنج می‌برد،این دختر در خانواده‌ای بزرگ شده بود که پدر و مادرش مذهبی‌ بودند. مادرش معلم معارف اسلامی و پدرش قاضی بود.تمام افکار و عقاید پدرش بر مبنای قوانین و باورهای جمهوری اسلامی بود،جمهوری اسلامی‌ای که :حقوق جزاییش به قاضی این اجازه را میدهد که بر اساس (علم شخصی خودش عمل کند)یعنی‌ قاضی میتواند به سادگی‌ زنی‌ را تنها به خاطر شکایت همسرش به سنگسار محکوم کند. واقعا اگر دختر این خانواده بخواهد به خواسته ی خود و آن چیزی که خودش دوست دارد انجام دهد، چه میشود؟؟ اما اگر نخواهد از دستورات والدین خود بطور کور کورانه اطاعت کند و باید و نباید‌های آنها را انجام دهد چه می شود؟؟ ما در جامعه‌ای بنام ایران زندگی می کنیم که  زنان در آن دارای هیچ نوع حقوق مساوی با مردان نیستند.

 در واقع  زن در ایران و در قوانین جمهوری اسلامی بعنوان بخشی از جامعه از هیچ حق وحقوقی برخورد نیست و از هر جنبه ای به آن نگاه می کنید نقش زن به عنوان بخشی از سازندگان و تشکیل دهندگان جامعه نادیده گرفته می شود. حتی متاسفانه در بسیاری از موارد مذهب این فرق را به باور زنان تبدیل کرده است. پذیرش حجاب به عنوان سمبل بردگی زن  یکی از این موارد است.دختر مورد بحث من نمی‌توانست حرفهایش و عقایدش را به راحتی‌ در خانه بیان کند یعنی‌ نمی‌توانست به راحتی‌ با خانواده‌اش ارتباط برقرار کند و با آنها کنار بیاید به همین دلیل همیشه احساس خلأ میکرد.

این دختر وقتی‌ از خانه بیرون میرفت مجبور بود چادر سرش کند که مبادا پدرش از آن ایراد بگیرد اما وقتی‌ از خانه دور میشد چادرش را در می‌‌آورد چون اجبار چادر روی سرش سنگینی‌ میکرد. او برای ابراز علایقش و بیان حرفها یش به بیرون خانه پناه آورد به جایی‌ که فکر میکرد کسی‌ پیدا شود حرفش را بفهمد،به دنبال کمی‌ محبت بود ولی‌‌ای دل غافل که اینطور نبود. او در جامعه دنبال پناه بود که ظلم نسبت به زن و حقوق آن و تبعیض جنسی‌ غوغا می‌کند و نتیجه این بود که او شکسته و شکسته تر می‌‌شد چون نه تنها روحش در خانه بلکه جسمش در جامعه تخریب شده بود.می‌خوام فریاد بزنم و بگم که همه انسانها روی این کرهٔ خاکی حق دارند بله حق دارند که زندگی‌ کنند نه تحمل، حق دارند انتخاب کنند ،نه برایشان انتخاب کنند..

فروغ فیلی: ایران زندانی برای زنان

Forough Feili

 

قسمت اول

در قوانین ایران زن جایگاه خاصی‌ دارد اما خاص بودن این جایگاه به معنی‌ خوب بودن آن نیست در واقع قانون ایران سعی‌ کرده در ظاهر برخی‌ قوانین خود مثل مهریه و نفقه را برای سرپوش گذاشتن به سایر قوانین ضد زن به عوام ارائه دهد و به نوعی خواسته باین ترفنداز طریق مادیات حقوق زنان را پایمال کند و از طرفی‌ هم به جامعه جهانی‌ نشان دهد که حامی‌ حقوق زن است اما دراصل انسانیت او رابه راحتی پایمال کرده چراکه به راحتی وبا بررسی قوانین حاکم میتوان به این موضوع پی برد؛مثال روشن آن این است که یک دخترکه تابه حال ازدواج نکرده حق نداردبه راحتی وبدون نظرپدریاپدربزرگ خود با هرکس که مایل است زندگی مشترک داشته باشد چون قانون مدنی، ماده ۱۰۴۲میگوید نکاح دختر باکره اگرچه به سن بلوغ رسیده باشد موقوف به اجازه پدر یا جد پدری اوست و هرگاه پدر یا جد پدری بدون علت موجه از دادن اجازه مضایقه کند اجازه او ساقط و در این صورت دختر می تواند با معرفی کامل مردی که میخواهد با او ازدواج نماید و شرایط نکاح و مهری که بین آنها قرار داده شده پس از اخذ اجازه از دادگاه مدنی خاص به دفتر ازدواج مراجعه و نسبت به ثبت ازدواج اقدام نماید. و دراصل وجود چنین قانونی صریحا به وی میگوید بین پدر وعشقت یکی را انتخاب کن وخوب معلوم است که لطافت جنس زن هیچگاه نمیگذارد باازدست دادن وناراحت کردن عزیزی به دیگری برسد و از این رو در اکثر اوقات  ناچار به تسلیم میشود از جمله موارد دیگر قوانین ضد بشری موجود در ایران علیه زنان می‌توان به ماده ۱۱۳۳ قانون مدنی اشاره کرد که میگوید مرد می تواند هر وقت که بخواهد زن خود را طلاق دهد. یعنی اگرزن نخواهدبه هرعنوانی زندگی مشترکش راادامه دهد؛برای جدایی بایدراه بسیارسختی راطی کند تا شاید از کسی که به هردلیلی میل ادامه زندگی با او را ندارد جدا شود و حال باید پرسید که وقتی یک زن در قانون ایران حق انتخاب بدون اعمال نظر پدر درمورد شریک آینده اش را نداشته وبعد از ازدواج نیزاجبارا باید با مردی که دلخواهش نیست زندگی را ادامه دهد و حق جدایی برایش درنظرگرفته نشده ازنظر حقوق انسانی درکجا قراردارد.درادامه به ارائه موارد متعدد نقض حقوق زنان درحکومت ایران خواهیم پرداخت تا شاید تلنگری باشد برای توجه هرچه بیشترجامعه جهانی به زندان جمهوری اسلامی علیه زنان
استکهلم سوئد

 

 

فاطمه محمدنژاد: دست خشونت علیه زن کوتاه

sudabeh 600 x 450 300 x 225

وقتی کلمه خشونت را میشنویم بی اختیاربه یاد ایران و حکومت اسلامی می افتیم چرا که به مدت ۳۴ سال است ما زنان در ایران خشونت را مخصوصا خشونت برعلیه زنان را  با گوشت و پوستمان حس کرده ایم . تبعیض یکی از انواع خشونتها علیه زن میباشد. از مسائل ساده مثل شهادت زن که نصف مرد است گرفته تا دیگر مسائل، مانند سهم و ارث زن وحقوق و دست مزد زنان در مقابل دستمزد مردان در کارخانه ها و کارگاهها، که موقع کار زنان دوشا دوش مردان کار می کنند ولی نسبت به مردان دست مزد کمتری دریافت می کنند.

 

زنان در صورت برقراری رابطه جنسی خارج از ازدواج  علاوه بر اینکه در جامعه مورد تحقیر قرار می گیرند برطبق قوانین اسلامی مورد شدید ترین مجازاتها تاحد سنگسار قرار می گیرند. یعنی  حیوانی ترین احکام  دین اسلام. اگر زنی از زندگی زناشویی خود راضی نباشد  باید بسوزد و بسازد زیرا حق تلاق با مرد است و این مرد است که اگر زندگی زناشویی به مزاجش خوش نیامد هر آن که اراده کند بدون مشکل جدا شود.

 

تازه بعد از تلاق براحتی میتواند ازدواج موقت کند یا آزادانه هر کاری  که بخواهد انجام دهد در صورتی که زن بعد از  تلاق مخصوصا اکر از طبقه ضعیف جامعه باشد که معمولا همین طور است، بدبختی هایش تازه شروع میشود و با هر حرکتی حتی دوستان  و نزدیکان خودش چپ چپ به وی نگاه میکنند ومتاسفانه مانند کسی که روی شیشه راه میرود باید مواظب راه رفتن و رفتار خود باشد وگر نه خیلی سریع برچسب زن بدکاره و غیره به آنها زده می شود.

 

 اینها مسائل ساده و روز مره در کشور ما هستند اگر دورو برمان را نگاه کنیم هزاران دلیل و شاهد وگواه برای بی عدالتی علیه زنان میبینیم که هیچ دلیل منطقی برایش نمی یابیم.فقط وفقط به امید این هستیم که روزی فرا برسد که ریشه ظلم و بی عدالتی  در دنیا  ومخصوصا علیه زنان  در ایران کنده شود وهمه ما روزی شاهد برابری و مساوات بین همه انسان ها باشیم. به امید روزی که  در کشور عزیزمان ایران به یک زن به عنوان یک انسان برابر نگاه کنند. ولی همه ما خوب  میدانیم که تغییرات بنیادی در زندگی زنان بدون سرگونی جمهوری غیر ممکن است باید این غده سرطانی از ریشه بخشکانیم.  
به امید  سرنگونی رژیم دیکتاتوری جمهوری اسلامی ایران

فاطمه محمدنژاد

احسان مظفری: آغاز حکومت ننگین جمهوری اسلامی

ehsan mozafari 362 x 466 271 x 349

 

حضور مردم در سال ۵۷ در خیابانها و تظاهرات بر علیه حکومت شاه به دلایلی چون دیکتاتوری، فاصله طبقاتی و عدم آزادی سیاسی انقلاب۵۷  را رقم زد .

هدف مردم دستیابی به شرایطی بهتر و فضایی آزادتر و دمکراسی بود ولی به دلیل عدم شناحت کافی از خمینی و ایدئولوزی و سبک او و همپیمانان او در دام اسلامگرایان گیر افتادند و انقلاب مردم توسط اسلامگرایان تندرو ربوده و حرکت مردم به سمت حکومت فاشیستی اسلامی تغییر جهت داد.

یکی از علت هایی که مانع از شناخت کامل مردم از خمینی شد دوری ۱۵ ساله او از ایران به علت تبعید بود. بازتاب رسانه ای مصاحبه های خمینی بویزه بوسیله بی بی سی فارسی، علت مطرح شدن خمینی و محبوب شدن او نزد مردم ایران بود به طوریکه حتی برخی نخبگان فکر می کردند او منجی آنها برای رسیدن به دمکراسی است.

ولی خمینی بعد از به قدرت رسیدن، روش و سبکی کاملا متفاوت با وعده هایی که داده بود در پیش گرفت و مردم نه تنها به دمکراسی نرسیدند بلکه آزادیهای فردی و اجتماعی اولیه خود را از دست دادند. به دستور خمینی هزاران زندانی فقط به خاطر ابراز عقیده در سالهای ۶۰ تا ۶۷ به جوخه های اعدام و چوبه های دار سپرده شدند و بعد از سه دهه اوضاع کشور از هر لحاظ ( اقتصادی، اجتماعی، امنیتی و … . رو به زوال است.

در این شرایط وخیم کشور و با توجه به اینکه پیکره رژیم پوسیده و کشمکش شدیدی بین جناههای آن در جریان است تنها راه غلبه بر این رزیم، همبستگی و اتحاد همه قشرهای مردم است.

 

نابود باد جمهوری اسلامی

احسان مظفری

 

 

 

ژاله حافظ: من هم به ندای دورنم گوش سپردم

jaleh hafez

من یک زن هستم که مجبور شدم از وطنم با تمام دلبستگیها و خاطراتم فرار کنم و به کشور دیگر پناه بیاورم . سالها زحمت کشیدم تا توانستم زندگی دلخواهم را مهیا کنم ولی متاسفانه برای حفظ  جانم وآرمانهایم همه را پشت سر گذاشته و چند ماهی است به این کشور پناه آورده ام. وقایعی که همچون کابوسی همواره بر زندگیم و روح و روانم سایه انداخته… صحنه های دردآوری که دل هر انسان آزادی خواهی را بدرد میاورد… من هم به ندای دورنم گوش سپردم و همراه با هموطنانم در تظاهرات  اعتراضی خرداد ۸۸ شرکت نمودم. در آنروز سیل عظیمی از اقشار مختلف مردم به خیابانها آمده بودند.اما مورد هجوم و ضرب و شتم لباس شخصیها و نیروهای امنیتی قرار گرفتیم وموجب شکسته شدن ستون فقراتم گردید. گرچه کمر من نیز مانند سایر مردم بارها در زیر بار بی عدالتی و ستم جمهوری اسلامی شکسته شده بود ….  ولی با  مشکللات خطرناکی که برایم پیش آمده بود دیگر توان شرکت در تجمعات اعتراضی و ماندن در ایران برایم غیر ممکن شده بود.نشریه همبستگی را از روی سایت می خواندم و علاقه زیادی  به تنوع مطالب آن و فعالیت های فدراسیون در دفاع از حقوق پناهندگان ایرانی پیدا کرده بودم. من به منظور آگاه کردن مردم نسبت به خط و جهت نشریه همبستگی و کمک های این نهاد به پناهجویان ایرانی در خارج از مرزهای ایران، تصمیم به نشر و تکثیر این نشریه در میان مردم گرفتم و بسیاری را با سایت فدراسیون و نشریه همبستگی آشنا کردم.

بهرحال در راستای هدفم و آگاهی رساندن به مردمم هر چند کوچک قدمی برداشته بودم … و اکنون که در کنار این عزیزان در فدراسیون سراسری پناهندگی هستم بسیار خوشنودم که میتوانم در فضایی آزاد صدای هزاران هزار مردم دردمند و محصور در ایرانم را به گوش دنیا برسانم…زنده باد مردم  ایران

*******