بایگانی دسته: مقالات

علیه راسیسم و فاشیسم . پیرامون تحرکات دار و دسته های خارجی ستیز در شهر «کمنتس» آلمان

 

محمد شکوهی

شهر کمنتس در شرق آلمان چند روز متوالی شاهد به خیابان آمدن دار و دسته های دست راستی و فاشیست و تظاهرات بر علیه خارجیان و مهاجرین است. در طول روزهای اخیر این جریانات وسیع ترین تبلیغات مسموم کننده بر علیه خارجی ها را سازمان داده اند. بهانه این جریانات اعتراض به کشته شدن یک فرد آلمانی در جریان یک جشن در این شهر می باشد.

جریانات راسیست مدعی هستند خارجی ها این جنایت را متهم شده اند. این جریانات با سوء استفاده از این موضوع در طول چند روز اخیر اقدام به برپایی تظاهرات بر علیه خارجیان کرده و فضای این شهر را متاسفانه در د ست گرفته اند. در مورد صحت و سقم دست داشتن دو مهاجر در کشته شدن یک فرد آلمانی دادستانی ایالت زاکسن آلمان تائید کرده که عامل کشته شدن فرد آلمانی دو خارجی بوده اند.با  اعلام این خبر جریانات دست راستی وفاشیت این موضوع را بهانه ای قرار داده برای تحریک مردم شهر بر علیه خارجیان دست به تظاهرات هر روزه میزنند.

در مقابل این تحرکات فاشیستها و راسیستها، جریانات ضد نژاد پرستی و چپ اقدام به بر پایی تظاهرات هزاران نفره هر روزه کرده اند. توجیهات پلیس این شهردر مورد وقایع جاری شرم آوربوده و در عمل دست دار و دسته های راسیست را باز گذاشته است.وزیر داخله و نخست وزیر ایالت زاکس مدام بی عملی شان در برخورد به این وقایع را توجیه کرده و با این بی عملی و عدم برخوردشان عملا و ضمنی از این حرکت جریانات راسیستی حمایت کرده اند.

سابقه اظهار نظر مقامات دولت محلی علیه خارجی ها و مهاجرین طولانی می باشد. در این ایالت و در اکثر شش ایالت آلمان شرقی سابق در نتیجه سیاستهای دولتهای محلی احزاب دست راستی در پارلمانها ی ایالیتی حضور دارند. در واقع دولت های محلی هم در دامن زدن به جو خارجی ستیزی نقش داشته و دارند.

روز سه شنبه رسانه های آلمانی گزارش دادند که پلیس در برخورد به این موضوع  کوتاهی کرده و این امر باعث شده جریانان فاشیست و دست راستی شهر را در اختیار خود بگیرند. پلیس با این توجیه که تعداد تظاهر کنندگان فاشیست زیاد است و نیروهای پلیس کم می باشد؛  از هر گونه برخورد به این جریانات خودداری کرده است. اینها  پررو شده و هر روز در سطح شهر با به راه انداختن دار و دسته های قمه کش و چماقکش شان، دست به ایجاد رعب و وحشت زداه اند.

پلیس عملا در کل این ماجرا به بهانه جلوگیری از درگیری میان گروه راست و چپ عملا در حمایت از جریانات دست راستی وارد صحنه شده است. پلیس در برابر حملات راسیستها به مردمان غیر آلمانی و بویژه تظاهرات ضد راسیستی عملا طرف جریانات دست راستی را گرفته است. توجیه پلیس جلوگیری از درگیری بین طرفین اعلام شده است.

حضور جریانات دست راستی و فاشیست در خیابانهای شهر کمنتس ادامه دارد. متقابلا جریانان چپ و ضد راسیست هم در خیابانها حضور دارند. از صبح امروز انتقادها از پلیس و دولت محلی افزایش یافته است. پلیس و مقامات دولت محلی در صد ماستمالی کردن بی عملی شان در جلوگیری و برخورد به تحرکات جریانات راسیستی و فاشیستی می باشند.

وقایع چند روز اخیر نشان می دهد که در ایالات شرقی آلمان موضوع خارجی ستیزی و راسیسم تحرکاتش بیشتر شده است. بی عملی سیاستهای دولت محلی و بعضا همراهی و توجیهات بی شرمانه این دولتها در برخورد به این تحرکات، فضا را برای ابراز وجود دار و دسته های راسیست و نژاد پرست خارجی ستیز مساعد کرده است. در این میان اظهار نظرهای مقامات دولت محلی پیرامون سیاست”مهار اسکان مهاجرین” و اعلام اینکه این بخش آلمان “ظرفیت تحمل پناهندگان” را ندارد،باعث شده که این جریانات زمینه را مساعد دیده و دست به خارجی ستیزی علنی در خیاباهای شهرهای شرق آلما ن بزنند. شکل گیری “پگیدا” بعداحزب دست راستی “آلترناتیو برای آلمان” یک نتیجه بلافصل سیاستهای کج دار و مریض دولت های محلی در شرق آلمان در برخورد به پدیده گسترش راسیسم و نژاد پرستی  بوده است. اینها با این سیاستهایشان این جریانات را وارد صحنه سیاسی آلمان در این بخش کرده اند.

تحرکات دار و دسته های راسیست و نژاد پرستی و خارجی ستیزی،بی عملی و توجیهات بی شرمانه دولت محلی زاکسن در برخورد به کل قضا بشدت محکوم است. دولت محلی و پلیس این ایالت به خاطر تماشاچی بودنشان در کل این ماجراها و باز گذاشت دست راسیستها و نژاد پرستها در حمله به خارجیان  عملا در صف این جریانات ایستاده اند. این سیاست محکوم بوده و باید بر علیه آن دست به اعتراض و مبارزه زد.

راسیسم و نژاد پرستی، دامن زدن به اختلافات نژادی میان انسانها، تحریک و جو سازی علیه خارجی ها در مقاطع بحرانی سرمایه داری، یک سیاست همیشگی اینها بوده است.” خارجی به کشورت برگرد، کار برای خودمان، خارجی ها را از آلمان بیرون کنید و…” از جمله شعارهای این جریانات راسیست می باشند.زدن بر طبل ناسیونالیسم و فرهنگ خودی آلمانی که از طرف برخی از احزاب حاکم و در اپوزیسیون، سیاست های ضد پناهندگی و ایجاد محدودیت اشتغال برای مهاجرین و..

هر روز توسط دولت ها و مدیا در جامعه پمپاز میشود. با این سیاستهای افکار عمومی را علیه خارجی ها تحریک کرده و مهاجرین و خارجی ها را عامل همه مشکلات معرفی می کنند.  یکی از نتایج این سیاستها میدان دادن به دار و دسته های راسیست و نژاد پرست می باشد که امروز جرات کرده و علنا در خیابانها این خواستهای ضد انسانی را تکرار میکنند. چرخش به راست احزاب حاکم و اپوزیسیون هم در این میان فضا را برای این دارو دسته های مساعد کرده است.همه این سیاستها ار باید محکوم کرد ودر برابر آن سیاست همبستگی انسانی و دفاع از انسانیت و حق انسانی را باید سرلوحه شعارها قرار داد.

 

تقویت مبارزه بر علیه راسیسم و نژاد پرستی، حضورو حمایت از مبارزات جریانات ضد راسیست وضد فاشیست، اعلام هبستگی با این مبارزات در این مقطع زمانی برای مقابله با رشد راسیسم و نژاد پرستی یک امر حیاتی است. باید به این مبارزه پیوست و آن را تقویت کرد.همه احزابو جریانات و تشکل های مدافع حق پناهندگی و مخالف راسیسم و نژاد پرستی در هر شکلش امروز باید بیشتر از هر زمانی در صف اول مبارزه برعلیه فاشیسیم و راسیسم  قرار داشته باشند. نباید اجازه دارد باندهای ترور و حشت جرات کرده و دست به تبلیغات نژاد پرستی و خارجی ستیزی بزنند. گسترش مبارزه بر علیه راسیسم و نژاد پرستی، تقویت صف این مبارزه با خواستهای روشن و انسانی و برابری طلبی انسانی، یک نیاز این دوره می باشد. متحد و یکپارچه بر علیه راسیسم و فاشیسم و نژاد پرستی باید به میدان آمد. فردا دیر خواهد شد.

راسیم و نژاد پرستی در هر شکل  محکوم است

زنده باد هبستگی انسانی

۲۸ اوت ۲۰۱۸

 

فیلم اشپیگل آنلاین از تحرکات جزیانات دست راستی در شهر کمنتس آلمان

http://www.spiegel.de/video/chemnitz-rechte-neonazis-und-linke-demonstrieren-video-99020278.html

اسماعیل خاوری نام پناهنده افغانی است که “الین” می خواست نجات دهد

در پی اقدام انسانی و شجاعانه “الین” زن جوانی سوئدی در روز ۲۳ ژوئیه برای توقف اخراج یک پناهجوی افغان از سوئد  اکنون اسم و مشخصات این پناهجو مشخص شده است. نام او اسماعیل خاوری است. از ابتدا هدف آکسیون “الین” و دوستانش این بوده که این جوان پناهنده را از دیپورت به افغانستان نجات دهند. اما متاسفانه  او در این پرواز نبود و “الین” وقتی که سوار هواپیما شد از این مسئله خبری نداشت. با اینحال او عکس این جوان را در دست داشت و به همه نشان داد. “الین” در یک کنفرانس مطبوعاتی توضیح می دهد که مادر و دو خواهر اسماعیل که هر دوساکن سوئد هستند و ظاهرا اقامت دارند، در فروردگاه بودند تا مانع اخراج اسماعیل شوند. حتی یکی از خواهران اسماعیل می خواسته که با خرید بلیط سوار هواپیما شود تا مسافرین را قانع کند که جلوی دیپورت اسماعیل را بگیرند.

متاسفانه فعالین حقوق پناهندگی بعدا مطلع می شوند که اسماعیل خاوری بدون آنکه به خانواده اش اطلاعی داده باشند و بدون اینکه حتی با خانواده  وداع کرده و یا حتی خودش از مسیر سفر خبری داشته باشد، به فرودگاه استکهلم منتقل و از آنجا به کابل دیپورت می شود. او از کابل با خانواده خود تماس می گیرد.  خبرگزاری دویچه وله بخش انگلیسی با این جوان از کابل مصاحبه ای انجام داده است. او در این مصاحبه گفته است که با اینکه “الین” را نمی شناسد ولی از تلاش و زحمات انساندوستانه اش بسیار سپاسگزار است. او می گوید الان که او در کابل است کسی را ندارد و نمی داند باید به کجا برود!

 “الین” در یک کنفرانس مطبوعاتی در روز ۲۶ ژوئیه  در پاسخ به یک سئوال توضیح می دهد که از سرنوشت آن مرد ۵۰ یا ۵۲ ساله که درهواپیما بود، خبری ندارد. برخی نیروهای راست و راسیست از این خبر داده اند که مسئله اخراج این مرد ربطی به پناهندگی نداشته است. بلکه مجرمی بوده است که پس از گذراندن مدت محکومیت خود قرار بوده از کشور اخراج شود. شخصا از صحت و سقم چنین خبری اطلاع دقیقی ندارم. آنچه که مسلم است که “الین” و یارانش به دلیل مخالفت خود با اخراج پناهجویان به افغانستان و با این تصور که این فرد پناهجو بوده است اقدام انسانی خود را عملی کردند و در این راه و بویژه جلب افکار عمومی بسیار موفق بودند. اگر چه از نظر من دیپورت مجرمین “خارجی” به کشورشان هم یک سیاست و رویه انسانی نیست و راسیستی می باشد.

در حالیکه “الین” از سوی مردم کشورهای زیادی در دنیا مورد حمایت قرار گرفته است، اما قدرت حاکم و نیروهای راست و راسیسم در سوئد می خواهند “الین” را برای انجام یک اقدام ستودنی و انسانی مجازات کنند. بنا به آخرین خبرها سه مورد شکایت فردی از “الین” به پلیس گزارش شده است. برخی نظیر وزیر اداره مهاجرت سابق سوئد “توبیاس بیلستروم” از حزب دست راستی مدارت و همچنین “حنیف بالی” که بدلیل بی اعتمادی حزبش به او از هئیت مدریه حزب مدرات استعفا داد بر این می کوبند که “الین” باید مجازات شود. “الین” گفته است که در این مورد وکیلی را اختیار کرده است و پیگیری موارد حقوقی را از طریق وکیل خود دنبال خواهد کرد.

 

 اینکه “الین” به خاطر این اقدام انسانی محاکمه خواهد شد و یا نه هنوز معلو نیست. ولی مردم انساندوست دنیا حکم خود را با پیام های گرم و انسانی به “الین” داده اند. اقدام به قصد نجات جان یک انسان نه فقط جرم نیست بلکه کسانی که مردم را به جهنم جنگ و ناامنی می فرستند، مجرم هستند. دنیا اگر بر پایه انسانیت می چرخید همه دولتمردانی را که با جنگهای خود و حاکمیت مستبدشان امنیت را از زندگی مردم می گیرند و آنها را آواره جهان می کنند، محاکمه می کرد. اگر انسانیت  بر دنیا حاکم می بود باید همه کسانی را که دستور دیپورت قربانیان سرکوب و جنگ و نامنی را صادر کرده اند محاکمه می شدند. مسئله حقوقی نیست. مسئله سیاسی است. برای یک سیاست انسانی در زمینه پناهندگی و یک دنیا بهتر همه ما باید مبارزه کنیم و قوانین و حقوق هم در این راستا تغییر دهیم.

حسن صالحی

در باره “الین” قهرمان ما!

در باره “الین” قهرمان ما!

حسن صالحی

بعد از اقدام شجاعانه “الین” دختر ۲۱ ساله دانشجوی سوئدی در روز دوشنبه ۲۳ ژوئیه که منجر به توقف دیپورت یک پناهجوی ۵۲ ساله افغانستانی از سوئد به افغانستان شد، بسیاری می پرسند که آخرین اخبار از “الین” چیست؟ آیا قرار است او را برای این اقدام انسانی محاکمه کنند؟   به این سئوالات در آخر این نوشته پاسخ خواهم داد.

 

قبل از هر چیز باید بگویم که “الین” جوان اکنون در همه جای دنیا شناخته شده است و بسیاری از این اقدام انسانی و قهرمانانه او در نجات جان یک انسان حمایت می کنند. “الین” و بسیاری از ما نیز معتقدیم که افغانستان با جنگ و خونریزی هر روزه در آن کشور جای امنی نیست و نباید پناهندگان افغانستانی به این کشور دیپورت شوند. روز دوشنبه ۲۳ ژوئیه قرار بود که یک مرد پناهنده ۵۲ ساله افغان از فرودگاه لندوتر گوتنبرگ با پروازی به استانبول و سپس از آنجا به افغانستان دیپورت شود. کاری که “الین” کرد ساده بود. بلیط همان پرواز را خرید. سوار هواپیما شد. وقتی که هواپیما می خواست بلند شود از جای خود برخاست و با این کار جلوی پرواز را گرفت. ( خلبان زمانی می تواند پرواز کند که همه مسافرین بر سر جاهای خود نشسته و کمربندهای ایمنی را بسته باشند)  سپس او اعلام کرد تا زمانی که پناهنده افغانستانی از هواپیما خارج نشود به اعتراض آرام خود ادامه خواهد داد. مشابه همین کار را تقریبا یک هفته پیش از این دو فعال دیگر حقوق پناهندگی در فرودگاه “کاستروپ” کپنهاگ دانمارک انجام داده بودند. روز ۱۷ ژوئیه قرار بود که یک پناجوی افغان ۱۹ ساله را از این فرودگاه به افغانستان دیپورت شود. فعالین مدافع حق پناهندگی در فرودگاه تجمع می کنند. دو نفر بلیط می خرند. سوار هواپیما می شوند و با همراهی سایر مسافرین باعث توقف دیپورت پناهندگان می شوند.

 

اما کاری که “الین” کرد این تفاوت را داشت که با پخش لایو از داخل هواپیما توجه همه را به اقدام انسانی و قهرمانانه خود جلب کرد.  بیش از سه و نیم میلیون نفر ویدئو او را دیده اند. در خود هواپیما بخشی از مسافرین به حمایت از او پیوستند و او را مورد تشویق قرار دادند. او در حالی که اشک می ریخت در مقابل اعتراض خدمه هواپیما و برخی مسافرین ایستاد و بر خواست خود پافشاری کرد تا اینکه موفق شد.

 

“الین” در مصاحبه ای با گاردین گفته است:

“هیچ تضمینی برای امنیت جانی مردم در افغانستان وجود ندارد. کسی نمی داند که آیا فردا زنده است و یا نه؟ بعد از کار و ملاقات با کسانی که از افغانستان آمده اند و پس از شنیدن حرفهای آنها به این نتیجه رسیدم که نباید کسی به افغانستان دیپورت شود چون کشور امنی نیست. من فکر می کنم ما می توانیم با پناهندگان برخورد بهتری داشته باشیم بخصوص کشور ثروتمندی مثل سوئد.”

 

 

“الین” معتقد است که کاری خلافی انجام نداده است و جان یک انسان را نجات داده است. بسیاری از ما همینطور فکر می کنیم و اگر دنیا طور دیگری بود حتما به او نشان افتخار انسان دوستی داده می شد. و البته او این نشان افتخار را همین حالا هم از همه مدافعین انسان در گوشه و کنار دنیا گرفته است.

 

برخی می پرسند که به لحاظ قانونی چه در انتظار “الین”  است؟ به نظرم نظم و قوانین موجود کار زیادی نمی توانند علیه “الین” بکنند. دقیقا به این دلیل که بسیاری از اقدام انسانی او حمایت کرده اند و او یک حمایت بین المللی را پشت سر خود دارد. با اینحال قانون در این مورد چه می گوید؟

 

طبق آخرین اطلاعات، پلیس اعلام کرده است که تا کنون هیچ شکایتی از “الین” نشده است. این احتمال وجود دارد که هواپیمایی ترکیه، ترکیش ایرلاینز، به دلیل تاخیر دو ساعته پروازش “الین” را مجبور به پرداخت جریمه نقدی کند. ولی من فکر نمی کنم که که این کار را بکنند چون با جریمه زن جوانی که به نجات یک انسان پرداخته است فقط به اعتبار خود لطمه خواهند زد. از سوی دیگر در سوئد قانونی به اسم قانون “مسافرتهای هوایی” وجود دارد که به موجب آن اگر مسافری دستورات کاپیتان هواپیما را رعایت نکند به جرم ایجاد بی نظمی می تواند به جریمه و حتی زندان تا شش ماه محکوم شود.  در این صورت باید کسی شاکی باشد که چنین شاکی ای فعلا وجود ندارد. ولی بعضی ها که از عادی شدن این اتفاقات بسیار انسانی در توحش دنیای سرمایه داری هراسناک شده اند هشدار می دهند که باید با اقدامات قانونی جلوی این حرکات انسانی را گرفت. چرا که به زعم آنها لطمات مالی زیادی به شرکت های هواپیمایی وارد می آورد و جلوی طرحهای ضد انسانی دولت ها برای خروج پناهندگان را سد می کند.

 

و اما سرنوشت پناهندگانی که از دیپورت نجات پیدا می کنند چه می شود؟ تا آنجا که به دولت و پلیس بر می گردد طبعا آنها سعی می کنند که این پناهندگان را در فرصت دیگری دیپورت کنند. مگر آنکه پناهندگانی اخراجی به طریقی از بازداشت خلاصی یابند. در مواردی فعالین مدافع پناهندگی موفق شده اند که حتی پناهندگان اخراجی را از بازداشت فراری دهند.  

 

در سوئد طبق اظهار نظر مقامات دولتی قرار بوده است که ۸۰ هزار پناهنده افغان اخراج شوند. سال گذشته مقامات پلیس توانستند تنها ۴ هزار نفر را اخراج کنند. این نشانه ایستادگی و مقاومت در قبال اخراج پناهجویان است. “الین” ها یکبار دیگر با ما نشان دادند که ما نمی توانیم به سرنوشت انسانهایی که از جنگ و فقر و ناامنی، که اتفاقا  دولتهای غربی نیز در آن نقش داشته، بی تفاوت باشیم. در شرایطی که دولتها و جریانات راسیستی و نژادپرست تبلغیات زیادی علیه پناهندگان می کنند تنها موج انسانیت و حمایت انسانی که “الین” ها به نمایش گذاشتند می تواند جلوی دیپورت پناهندگان را بگیرد. من به سهم خود “الین” هستم. شما هم “الین” باشید

الله چیست و چه کرد؟!

استبداد سیاسی حق و حقوق فرد را محدود میکند ولی استبداد الهی حق و حقوق انسانی را نابود کرده و حق و حقوق بت قدیمی یعنی «الله» را برقرار مینماید، نظام اسلامی دردفاع از ملت و قانون نیست که اعدام میکند و به زندان می اندازد، بلکه در دفاع از حق و حقوق «الله» و نماینده های خود گماشته اوست که به خاک وخون میکشد و به جسم و جدن آگاهان و معترضین تجاوز میکند و زخم های التیام ناپذیری وارد میسازد، آنچه امروزه از سپاهیان دین، گاردهای ویژه و نیروهای بسیج و انتظامی و غیره به چشم میخورد خشم اطت و بی رحمی، آنها میزنند که انتقام نافرمانی و آگاهی تو را بگیرند زیرا شکی ندارندکه این خشم و بی رحمی را «الله» تأییدو تصدیق میکند.

تنها به نام «الله» است که میتوانی شمشیر خود را به هر گردنی فرود بیاوری و چه توجیهی بالاتر وبهتر از آن مخصوصاً گردنهای بر افراشته گردنهایی که در برابر هیچ خدایی خم نمیشوند.

وقتی «الله» حاکم است، دست به دامن چه کسی میتوان شد؟ چه کسی میخواهد این غم و اندوه را تسکین دهد؟ آیا آه و ناله های غم انگیز آنها را میشنود؟ مگر «الله» توجیه گر نظم وانضباط و اخلاق اسلامی نیست؟ مگر قصاص و سنگسار، شلاق و زندان و اعدام از احکام جاری نیستند؟ مگر نگفته جهاد و شهادت و جنگ وخونریزی و ریختن خون کنار تکلیف و وظیفه انسانی است؟ تمامی اینها توجیه الهی و «الله» پرستی دارد.

مجریان قوانین اسلامی، از سربازان «الله» و قضاوت تا بازجو و سپاهی گرفته که اگر این ایمان شان به «الله» و احکام «الله» نبود هیچ گاه شاهد چنین خشم و خشونت و بی رحمی نبودیم. البته اینان کسانی هستند که به این رویه خو گرفتند ومتعهد به اصل و اصول اسلامی و تقلید و پیروی هستند، حال چه کسی غیر ا  «الله» و نماینده های او را میتوان مسئول شناخت؟ مگر به جز احکام «الله» احکام دیگری هم حاکم است؟ میتوان تصور کرد که آیت الله ها و حجت الاسلام ها و کارگزارانشان و بقیه تجار دین به چه چیز دیگری جزدفاع از حق و حقوق خودشان و «الله» اندیشه کنند؟

چه نا امید کننده است که امروز باید «الله» را مسئول بدانیم و کیفر خواست را باید علیه «الله» صادر کنیم. این چه «الله» مجنونی است که اکثریت سخنش دستور جنگ و قتل و کشتار به مسلمانان است؟ برای هیچ انسانِ انسان گرایی قابل قبول نیست که این «الله» اینگونه انسان ها را به جان هم بیندازد، چرا که این «الله» هیچ رابطه ای با خردمندان و کاشفان و نویسندگان و محققین ندارد و با آخوندها وروضه خوان ها و نوحه سرایان رابطه را نظم می بخشد و چرا این «الله» فقط گریه و شیون را دوست دارد؟

«الله» شادی کنندگان را دوست ندارد و برده داران را دوست دارد، رقصیدن را دوست ندارد ولی صیغه بازان و کنیزداران را دوست دارد، موسیقی و هنر را دوست ندارد ولی سلاخی کردن غیرمسلمان را دوستدار، چنین دین و خدایی تنها شعور انسان را تباه میکند.

 

 

 

 

خشونت روانی علیه زنان

خشونت علیه زنان فقط کتک زدن و تنبیه‌های جسمانی نیست. کلمات توهین‌آمیز، شک و بدبینی و ضعیفه خطاب کردن زنان  از خشونت های روانی است که هیچ‌گاه هیچ‌کس نمی‌فهمد این زن ازچه درد می کشد.

تفکر اکثر جامعه ایران از زن  خوب بودن اینست که آن ها را در کدبانو بودن، شستن، رفتن، پختن و بچه‌داری می‌دانند
خشونت علیه زنان در همه طبقات اجتماعی، اقتصادی، نژادی، سنی و جغرافیایی یافت می شود. اما در برخی از کشورها و بخصوص ایران شایع تر است و اکثرا منجر به خودکشی در زنان می شود.خشونت بازتابی از حس پرخاشگری است و منجر به آسیب یا رنج جسمی، روانی و جنسی می شود. رفتار با یک زن در جامعه ایران به گونه‌ای است که گویی آن شخص فاقد استقلال و اراده‌ی شخصی و فاقد عاملیت و فاعلیت است. به گونه‌ای که گویی زن شیئی است قابل تعویض با اشیای دیگر. رفتار با زنان به گونه‌ای است که گویی زن فاقد هر گونه کرامت انسانی است؛ انگار زن چیزی یا شیئی قابل خرید و فروش و تحت مالکیت شخص دیگری است. گویی تجربیات یا احساسات یا هرچیز متعلق به زن ارزش به حساب آوردن ندارد.

به گونه‌ای که مالکیت شخص به اعضای بدنش کاهش داده شود و شخص عمدتاً بر حسب ظاهر و زیبایی‌اش سنجیده می شود و گویا آن شخص ظرفیت و توانایی حرف زدن ندارد..شکل و رنگ لباس و مدل مو و آرایش یک زن در جلسه‌ای علمی، سیاسی، و اجتماعی پیش و بیش از اندیشه و بیان او مورد توجه و گاه حتا بحث مخاطبان قرار می‌گیرد. در قالب نقد عملکرد زنی که در حوزه‌ی هنری یا سیاسی یا اجتماعی فعال است، بدن او و یا پوشش او و حتا روابط شخصی او مورد نقد قرار گرفته و سعی در سرکوب وی با هدف قرار دادن جنسیت او می‌شود؛ در مقابله با فکر و نظر زنان، گاه آن‌ها را با صفات سخیف کوچه‌ بازاری توصیف می‌کنند و، با ایجاد حاشیه‌ی جنسی، جلوی ابراز فکر و نظر آنان را می‌گیرند.

معمولاً زنان جز برای سخن گفتن در خصوص مسائل مربوط به زنان در رسانه های ملی دعوت نمی‌شوند؛ در حالی که زنان کارشناس فراوانی در عرصه‌های مختلف علمی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی وجود دارند. در معرفی و مصاحبه‌ با چهره‌های شاخص زن در حوزه‌های سیاسی، علمی و اقتصادی، اغلب در خصوص نقش همسری و مادری آنان پرسش و بحث می‌شود.

این‌ها همگی نمونه‌هایی از خشونت علیه زنان است نمونه‌هایی که سبب سلب آزادی بیان از زنان می‌شود و از تن زن به عنوان ابزاری برای سرکوب اندیشه‌ی او استفاده می‌شود.

 

دین دروغ خطرناکیست

ما وقتی به دنیا می آییم اسم و دین ما را مشخص میکنند و هرتصمیمی را برای ما در دوران کودکی میگیرند

و وقتی چشمت به جهان از دریچۀ دیگری باز می شود آنگاه متوجه می شوی که همه چیز دروغ است.

می بینی این همه قتل بر اثر مذهب، حمله انتحاری براثر مذهب، تجاوز ودزدی تمام از مذهب شکل میگیرد و اینجاست که شک آغاز می شود، آیا خالق قادر مطلق میتواند اینقدر بی رحم باشد وتماشا کند ادیان انسان را گمراه میکنند و به آنها وعده آخرت داده می شود.

این دنیا را با بمب و کشتارهای زیاد به جهنم میکشند در صورتی که نه بهشتی وجود دارد و نه آخر زمان کسی نمیداند آخر دنیا چه میشود .

هیچ کدام از ادیان و نه حتی علم هم نمیتواند ثابت کند که بعد از مرگ دقیقا چه اتفاقی رخ می دهد، در طول تاریخ بشر مشاهده میکنیم که مذهب جان خیلی از انسانها را گرفته است، اما از آن طرف این علم است که انسانها را نجات میدهد و علم در دنیا پا به عرصه پیشرفت گذاشته است وهمه چیز رابه ما نشان می دهد و ثابت میکند که چگونه انسان شکل گرفته است وبعد از مرگ چگونه انسان تبدیل به ذرات اتم  می شود و تو باید همه چیز را با خرد باور کنی، چرا که قرن اگاهی و تفکر است ما میتوانیم بدون مذهب آزادانه و بدون ترس زندگی کنیم و به انسانها عشق بورزیم «با هر عقیده ای»

باور به موجود نامریی و خیالی در آسمان اشتباه است و این تفکرپوسیده که هر مخلوقی یک خالقی دارد به کل اشتباه است و علم بسیار زیبا موشکافانه به این قضیه پرداخته و اثبات کرده که تمام هستی و پیدایش بر اساس قانون ماده و انرژیست و اینگونه تفکر تو شروع می شود و زیبایی جهان را میبینی.

اگر صدای انتقاد مردم را نشنوند باید صدای انقلاب مردم را بشنوند

جملاتی از این دست که این روزها بسیار می‌شنویم و آخرینش را از زبان روحانی شنیدیم، حکایت از ترفند قدیمی پلیس خوب و پلیس بد دارد که حالا تبدیل شده به سیاستمدار خوب و سیاستمدار بد!

این روزها روحانی و دارودسته اش چهره اپوزیسیون به خود گرفته‌اند و سعی دارند به مردم القا کنند که در مقابل خامنه ای و سپاه ایستاده اند و در کنار مردم اند!

حال آنکه مردم ایران با این سیاست بسیار آشنا هستند و بارها و بارها فریب این روبهان را خورده اند.

ولی دیگر اوضاع تغییر کرده. از منابع مختلف خبر می‌رسد که مسئولین رده بالای نظام در حال انتقال دارایی‌های خود به خارج از ایران هستند. سندی دیگر بر خیانت‌پیشه بودن آنان. اتفاقی که در اعتراضات گذشته رخ نداده بود و این حکایت از آن دارد که این بار اعتراضات بسیار متفاوت است، زیرا این بار انقلاب گرسنگان در حال رخ دادن است.گرسنگانی که تاوان سیاست‌های غلط اقتصادی رژیم را می‌دهند. رژیمی که در تمامی عرصه‌ها کارنامه سیاهی از خود به جا گذاشته،از فرهنگ گرفته  تا دیپلماسی خارجی، و از سیاست گرفته تا ورزش…

جالب‌تر اینکه خود خامنه ای نیز چندی پیش گفته بود مردم از بسیاری از چیزهایی که در کشور می گذرد گله‌مندند!

حال سوال اینجاست که واقعا شخص اول و دوم مملکت ،که تمام سیاست‌های کلان و خرد کشور به حرکت نوک قلم شان  منوط است چه کسی را مسئول نارضایتی مردم قلمداد می‌کنند؟ آیا به راستی اینگونه می اندیشند که اگر ژست اپوزیسیون بگیرند باعث می‌شود که از تیررس مردم دور شوند؟

اما شعارها و اعتراضات مردم این را نشان نمیدهد. اینبار مردم ریشه نظام را نشانه گرفته‌اند و با شعار «مرگ بر خامنه ای» و «نه اسلام ،نه قرآن ،جانم فدای ایران» فقط خواهان براندازی اند و بس.

 

دختر انقلاب

سران نظام هنوز گیج از ضربه کمپین نه به حجاب اجباری ضربه دیگری دریافت کردند که همان حرکت شجاعانه دختر خیابان انقلاب بود که به سان مشتی سهمگین نظام سرکوبگر را ناک اوت کرد و در ادامه ضربات بعدی که در سرتاسر کشور توسط دختران انقلاب به سوی دیکتاتوری روان گردید و نشان دادن قدرت یک دختر به ظاهر ناتوان به حدی است که می تواند جرقه حرکتی عظیم در کل کشور شود.

او تبدیل به یک نماد ملی شد. نمادی که صدای خفه شده در حنجره میلیون‌ها زن و دختر ایرانی بود که ناگهان سر بر آورد و ستون های پوسیده تحجر و عقب ماندگی را به لرزه درآورد.

این فریادی است که از دل قوانین زن‌ستیز خانواده، قوانین به ظاهر حامی خانواده و در واقع سرکوبگر زنان در ایران سربرآورد. این همان محرومیت از حقوق شهروندی است که ورودمان به ورزشگاه‌ها را مصلحت نمی داند. سپردن مسئولیت‌های رده بالای حکومتی را به نیمی از جامعه صلاح نمی‌داند. این جواب همان روسری و چادر است که با تحقیر بر سرمان کردند غافل بودند از قدرت این نیمی از جامعه، غافل بودند از آن چه در سرمان می‌گذشت، غافل بودند از اینکه هر چه بر سرمان بکوبند سرسخت تر می شویم و هنوز هم غافل اند!

و نمی شنوند تا زمانی که صدای انقلاب مان را بشنوند. انقلابی زنانه، انقلابی که از درون  خانه‌های خودتان سر برخواهد  آورد از مادران  و خواهران خودتان، سران فتنه این بار در اندرونی خانه هایتان هستند!

 

جنایت جمهوری اسلامی علیه کردهای ایران

جمعیت تمام کردهای ساکن در ایران در حدود ۱۰% جمعیت کل کشور می باشد. کردها از نسل مادها  و قومی آریایی تبار هستند و بیشتر آنها در استانهای کرمانشاه، کردستان و ایلام و بخشهایی از آذربایجان غربی و مناطقی از خراسان سکونت دارند و اکثراً مسلمان و سنی مذهب هستند و تعداد کمی هم از آنها مذهب شیعه دارند و عده ی قلیلی هم جزء فرقه یارسان می باشند. در طی ۴ دهه حکومت جمهوری اسلامی بر ایران کردها در ایران مورد ظلم وستم های فراوانی قرار گرفته اند در سالهای اول حکومت جمهوری اسلامی جوانان کرد دسته دسته از طرف حکومت اعدام می شدند و البته این سیاست هنوز هم ادامه دارد. در دوران حکومت جمهوری اسلامی بود که رهبران حزب دمکرات کردستان ایران توسط مزدوران رژیم ترور شدند این جنایت وحشتناک هیچ وقت از حافظه تاریخی کردهای ایران پاک نمی شود. بیکاری در مناطق کردنشین ایران بسیار بالاست و حکومت نیز در قبال این معضل کاملاً بی تفاوت است و این امر موجب می شود که تعداد زیادی از افراد بیکار به کول بری روی آورند و مسؤلین نظام خود کاملاً نسبت به این موضوع آگاهند و با شلیک گلوله آنها را به قتل می رسانند و یا اینکه از آنان اخاذی می کنند. شیخ صادق خلخالی جنایتکار حکومت خمینی تنها چند ماه پس از روی کار آمدن حکومت آخوندی با دریافت حکمی از خمینی  طی محاکماتی چند دقیقه ای و پشت درهای بسته بسیاری از جوانان و مردان را با عنوان مفسد فی الارض به پای جوخه های دار برد و گلوله باران کرد. یورش سبعانه به مناطق کردنشین بمباران و به آتش کشیدن مناطق مسکونی و قتل عام فجیع و دسته جمعی جوانان این سرزمین در کرمانشاه، پاوه، روستای قارنا ،مهاباد و سایر شهرهای کردستان همگی از دستاوردهای جمهوری اسلامی بود. بدین ترتیب حمله وحشیانه و گسترده حکومت به شهرهای کردستان با فرمان خمینی در ۲۸ مرداد سال ۵۸ در کردستان روی داد که در آن جنایت تمامی شهرهای کردستان به خاک و خون کشیده شد. در طی این حمله مغول وار بیشتر شهرهای کردستان موقتاً به دست حکومت افتاد. در حال حاضر تعداد زیادی از فعالین و مبارزین کرد را  بازداشت کرده و تحت شکنجه های وحشتناک و آزار جسمی و روحی قرار می دهد و حتی در زندانها به آنان تجاوز می کند.