بایگانی دسته: مقالات

سارا ایرانی:حقوق بشر و زن در ایران اسلامی

Sara_Irani

حقوق بشر یک داستان است و من به یک حقوق انسا نی اشاره میکنم که ریشه همه ما در آن نهفته است. من به عنوان یک زن، اسلا م سیاسی را یک تعفن به تمام معنا می نگارم، دلیلش هم این هست که به عنوان یک زن همه زندگی انسانی را از من گرفتند؛ تمامی این اتفاقات لازم و ملزم یکدیگرند.

آزادی من در گرو دینی است که برای من تباهی به بار آورده است. بحث حقوق انسانی از دیدگاه اسلام و بخصوص اسلام سیاسی که دولتمردان جمهوری اسلامی برای تحکم قدرت مجری آن بوده اند یک بحث  مضحک و خنده دار است. امروزه ما شاهد آن هستیم که موردی چون عدالت ، برابری و آزادی به دور از هر گونه تبعیض که در کتابها و قانون اساسی جمهوری اسلامی نوشته شده است فقط  جهت پیشبرد اهداف سران و سو استفاده از مردم برای حفظ نظام ضد انسانی جمهوری اسلامی است.

 رابطه نامناسب و قوانین ضد زنی  که اسلام سیاسی باب کرده  باعث نقض حقوق زنان شده، یعنی زنان اختیاری از خود ندارند و به عنوان یک انسان و شهروند با حقوق برابر شمرده نمی شوند و این هم حاصل وجود تمامی ادیان بوده و امروز هم همین است. الگو برداری از قوانین مذهبی باعث شده که بوی تعفن دینی تمام مشامها را پر کند. اجبار، الزام و خفقان در ایران اسلامی بیداد میکند.هر فرد مسلمان زاده محکوم به مسلمان ماندن و مسلمان از دنیا رفتن است. مرتد شدن و احکام زندان و اعدام انسانی که خود می اندیشد و میخواهد از دین وراثتی صرفنظر کند نشان دهنده این الزام و اجبار است. آنها به سادگی حکم محرومیت از زندگی را صادر میکنند. یعنی زنده بودن و زندگی را با تباهی تعویض میکنند. اعدام یکی از اهرمهای آنهاست، یعنی در دل شهر و در مقابل چشم همگان افراد را به دار میکشند و به سادگی جانش را می گیرند. این چه عدالتی است که در آغاز قرن ۲۱ و در عصر دمکراسی و داعیه  حقوق بشر اسلام سیاسی در محل کسب و کار مردم بمب گزاری می کند و کودکان و عابرین بی دفاع را به خاک و خون می کشند، ترور می کنند و حکم مجازات مرگ صادر می کنند و در نهایت بی رحمی انسان را به جوخه اعدام می سپارند.

ولی ما طناب دار را حتی بر تفکر سیاه آنان نمی اندازیم. ما یکپارچه به اعدام نه میگوییم و همیشه زندگی را صدا می زنیم و به کسی حق این را نمی دهیم که کسانی را به دلیل داشتن شخصیت منتقد حذف فیزیکی کنند. جمهوری اسلامی با جنایت متولد و با تجاوز رشد یافته؛ تجاوز به زن و مرد در این گهواره خبیس جا انداخته است.

اما باید با تمام قوا در مقابل این جانیان ایستاد و زندگی را به مردم ایران برگرداند. باید به خیابان آمد. تنها راه نجات انقلابی است که بدست مردم صورت میگیرد و می رود تا سرنگونی رژیم خبیثان اسلامی را به سرانجام برساند و بر ویرانه هایش جامعه ای انسانی عاری از تبعیض و شکنجه و اعدام بناکند.

 

اصغر مهدی زاده :دوره اختناق و استبداد به سر رسیده است

Asghar_M._527_x_547_263_x_273

در رسانه‌های مختلف به خصوص فیسبوک دیده‌اید که برخی‌ از طرفداران اپوزسیون‌ از رهبران خود به عنوان ناجی یاد میکنند. به طور مثل ایرانساز، آبادگر، ناجی ایران و غیره آیا اینگونه اشخاص تا کنون با خوداندیشیده اند که این مشکل چه راه حلی دارد و چگونه باید این مملکت را اداره کرد و به دست چه کسانی باید اداره شود؟ اگر نه آیا واقعا باید در فرهنگ خودمان بدنبال ریشه این معضل بگردیم یا اساسا باید فکر دیگری بکنیم. 

عده‌ای آمریکا را به کمک می‌طلبند عده‌ای فرزند حاکم قبلی‌ ایران و عده‌ای سردمداران نظام در  دهه ۶۰ خورشیدی را ناجیان خود تصور میکنند. آیا وقت آن نرسیده که در این دنیائی که سرعت تکنولوژی و اطلاعات روز به روز در حال افزایش است مردم ایران نگاهی‌ به دنیای پیرامون خود بیندازند و از تجربه های تاریخی  و اندوخته های مردم در سایر نقاط دنیا و تاریخ انقلابات مختلف  در دنیا استفاده کنیم؟

مردم مصر، تونس ولیبی هم یک پارچه بلند شند و انقلاب کردند. درست است که این انقلابات هنوز به نتیجه خوبی برای مردم درکشورهای فوق نرسیده است.ولی تحولات مهمی در آنها ایجاده شده است کسی هم از قبل این را پیش بینی نکرده بود که یکی پس از دیگری در کشورای که  انقلاب در آنها شکل گرفت چنان به سرعت شکل بگیرد و اساسا به فکر کسی هم نمی رسید درکشورهایی که سال ها  بود تحت حاکمیت دیکتاتورها قرار گرفته بود و هرکدام از آنها آن را از طریق پدر و پدر پدربزرگ خود به ارث  برده بودند به گور بسپارند. ولی بالاخره این مردم برای سرنگونی این دیکتاتور ها متحد شدند تا این تحولات عظیم را به اینجا برسانند.

 به زودی نیز شاهد فروپاشی نظام دیکتاتوری سوریه خواهیم بود کشوری که تا کنون بالغ بر ۲۰ هزار نفر کشته  در بر داشته و بالغ بر یک میلیون آواره و هزاران نفر نیز در زندانهای مخوف رژیم بشار اسد زیر وحشیانه ترین شکنجه ها قرار دارند. مردم این کشورها با هم علیه دیکتاتوری به پا خواستند و اساسا یک هدف خاص را دنبال کردند تا به نتیجه ای که امروز همه ما شاهد آن هستیم رسیدند. این هدف هم روشن است قبل از هر چیز از قدرت انداختن این دیکتاتورهای مادام العمر بود. در واقع شروع این انقلابات او از همه در سال ۸۸ به بهانه انتخابات شروع شد ولی متاسفانه انقلاب مردم در ایران ناتمام ماند.

بدون شک سرنگونی بشاراسد می تواند بر عزم جزم مردم ایران برای سرنگونی دیکتاتورها در ایران تاثیرات مستقیم مثبت بگذارد این روزها دیر نیست صحنه ها به سرعت خیر کننده ای در حال تغییر است. سرنگونی رژیم بشار اسد برای جمهوری اسلامی از نظر سیاسی بسیار سرنوشت ساز و تعیین کننده است. چراکه رژیم اسد در طول عمرجمهوری اسلامی یکی از قدرتهای منطقه رژیم اسلامی برای گسترش اسلام سیاسی و پل ارتباطی این رژیم برای دسترسی به حماس و حزب الله لبنان است. بعد از اسد این پل ارتباطی از نظر  سیاسی و ایدئولوژیک برداشه خواهد شد و موقعیت جمهوری اسلامی از هر زمانی شکننده تر خواهد بود. اتکا به قدرت های جهانی برای ساقط کردن رژیم اسلامی از بالا راه حل مطلوبی برای آینده ایران نیست باید از نظر سیاسی و اجتماعی این آمادگی را درمیان  مردم برای سرنگونی جمهوری اسلامی به طور بنیادیتر و از پایین بوجود بیاید تا انقلاب کاملا توسط خود و از پایین صورت بگیرد. ولی بهرحال بعد از اسد نوبت جمهوری اسلامی است.

به امید یک دنیای بهتر

بهمن مرادیان پی:درد را از هر طرف بخوانید، درد است!

Bahman_Moradian_2

در کشوری متولد شدم که از همان ابتدای تولد، درد بود و فشار و فلاکت. دلیلش وجود رژیمی بود که با زور دین، مذهب و قوانین ضد انسانی سعی بر این داشت که خون اکثریت را در شیشه کُند. ماشین قتلی که با خون تغذیه می شد و بر گرده  مردم سوار شد. سیستمی که جهل و جنایت، بر وجودش گره خورده و کسی را جز خود نمی پسندد. نام آن گهواره  خونین “جمهوری اسلامی” است.

جمهوری اسلامی از همان ابتدای بر سر کار آمدنش چراغ قوه های تفتیش عقایدش بر پا بود و با آن چراغ قوه ها، به مغز تمامی انسان های آزاده سرک می کشید و سعی بر این داشت که مخالفان را زیر خط کشی های خود، مدفون کند.

چه می پذیرفتی و چه نه، باید زیر بار ظلمت گهواره جنایتی به نام جمهوری اسلامی زجر می کشیدی. هر چه سن مان بیشتر شد مواردی که باعث شود زندگی را با نگرانی دنبال کنیم بیشتر و بیشتر! جمهوری اسلامی، باعث شد که سرشت زندگی از دست خانواده رها و هر یک را تار و مار کرد. بعد از فشارهای بسیاری که بر ما وارد شد، به نوعی از خانه و کاشانه امان، بیرونمان کردند و هر یک راهی سرزمین هائی شدیم که هیچگاه احساس خانه  پدری مان در آن نبود. هر یک در گوشه ای از این کره  خاکی، از جنوبی ترین مکان های امریکای لاتین گرفته تا شرق دور، احساس غریبی را با پوست و استخوان درک کردیم. حال درک کردیم که حتی آسمان هم اینجا زندانی است.

حال فهمیده ایم که وقتی پناهنده هستی، درد در وجودت ریشه می دواند. حال درک کردیم که استرس راهش را به زندگی هایمان، پیدا کرده است.

به عنوان یک پناهنده که تجربه فشار و برخوردنژاد پرستانه را در کشورهای مختلف درک کرده، به راحتی می توانم درک کنم که پناهجویانی که پشت درب بسته ادارات مهاجرت قرار گرفته اند، چه می کِشند. من می دانم و من می توانم حس و استرس دیپورت را درک کنم، زیرا در این شرایط زیست کرده ام. وقتی پناهجوئی لب می گشاید، ناهوشیار تمام گذشته مانند فیلمی دردناک از مقابل دیدگانم می گذرد. من درک می کنم در درد مدفون شدن یعنی چه! می فهمم فریاد کشیدن از اعماق بطن یعنی چه!

وقتی این دوران در من زنده می شود، وقتی یاد این فکر می افتم که از خانه و کاشانه، از محل تولدم من را بیرون راندند تنها چیزی که مرا به آرامش می رساند، اطلاع رسانی وضعیت پناهجویان است. تنها فعالیت برای دفاع از حقوق از دست رفته  پناهجویان، می تواند مرا به زنده بودن زندگی برگرداند. حال قصد دارم زندگی چند پناهجو را برای شما ورق بزنم:

“لیدا ف”

ایشان از سال ۲۰۰۵ طعم تلخ خانه بدوشی را در ترکیه چشیده و در سخت ترین شرایط، زندگی کرده است و در نبود امکانات رفاهی و آسایشی، با تنها دخترش روزگار را سپری کرده است.

پس از احساس خطر دیپورت، با سختی خود را به کشور بلژیک رسانده و همچنان پشت درب بسته اداره مهاجرت بلژیک قرار دارد. شاید بودن تنها دلیلی باشد، که لیدا و لیداها در شرایط اسفبار می پذیرند، می پذیرند که هستند پس محکوم هستند به نبرد با زندگی نا برابر!

“مجتبی ف”
بیش از ۲۲ ماه است که در کمپ های استرالیا به سر می برد و بدون دریافت هیچ جوابی، سر در گم است!

طبق تائید پزشکان استرالیا، وی در وضعیت وخیم جسمی و روحی قرار دارد! او که تا کنون در مراحلی، مورد جراحی قرار گرفته، کماکان نیاز به ۳ عمل جراحی دیگر، نیز دارد. مجتبی همانند مابقی زندانیان سیاسی  در ایران، مورد ضرب و شتم و شکنجه های وحشیانه  قرار گرفته و رفتارهای ضد انسانی جمهوری اسلامی، زندگی اش را مختل کرده و باعث شده، که زندگی اش را با نگرانی دنبال کند. او در این مدت رنگ خوشی را ندیده و روزها را با درد، سپری می کند.

درخواست مجتبی از تمامی فعالین و گروه هایی که از حقوق انسان ها دفاع می کنند این است: که صدای او باشند و سعی کنند با گزارش رفتارهای دولت هایی که باعث این رویداد ها می شوند، از حقوق پناهندگان و پناهجویان دفاع کنند.

“مریم افتخاری”

پناهنده ای که در کشور انگلستان مورد بی قانونی قرار گرفته و تیرگی را در زندگی اش حس می کند. با ورق زدن زندگی او می توان لایه های درد را در پیکرش حس کرد. او که منتظر دریافت وقت برای دادگاه پرونده پناهندگیش است، در حال حاضر از هیچ حمایتی بر خوردار نیست و دولت انگلستان هم با نهایت بی رحمی با او رفتار کرده است. چنان فشار روحی و روانی بر او وارد شده است  که هفته  گذشته در بیمارستانی واقع در لندن، مورد عمل جراحی قرار گرفت. به نظر من اتفاقی که برای او روی داد، حاصل استرسی بود که دولت حال حاضر انگلستان، بر او روا داشته است ! دولت وقت، با بر سر کار آمدنش، آنقدر قانون های ضد انسانی مقابل پناهندگان طرح کرد، که مریم و مریم ها سرشت زندگی را از دست دادند و یک به یک راهی بیمارستان و مراکز درمانی شدند.

مریم بیش از ۶ ماه است که پشت درب بسته  اداره مهاجرت انگلستان قرار گرفته و همچنان از این که در این کشور  او را به عنوان پناهنده نمی پذیرند رنج می برد.

“پژمان م ت”

پژمان یکی از شاعرین جوانی است، که پس از اصطکاک میان مردم و جمهوری اسلامی، کشور را ترک کرده و پس از ورود به ترکیه، با شرایط ایده آلالی رو به رو نشد و این شرایط با زلزله ای که روی داد ، همه چیز را بد و بدتر کرد. پس از اینکه مورد عدم رسیدگی و حمایت در مقابل زلزله از سوی دولت ترکیه قرار گرفت، ترکیه را به مقصد کشوری امن ترک کرد و در حال حاضر در کشور اتریش پشت درب بسته ی مهاجرت این کشور قرار گرفته است و از همه فعالین و مدافعان حقوق انسانی می خواهد، که از پناهندگان و پناهجویان دفاع کنند و نگذارند که حقوق آنها پای مال شود.

 

 

 

عبدالله اسدی:نگاهی به دستور العمل کنترل جنسیتی جمهوری اسلامی در دانشگاه ها

نشریه همبستگی ۵۵

abe-asadi

علیرضا افشار، قائم مقام وزیر کشور ایران، اعلام کرده است که دستورالعمل پوشش دانشجویان از اول مهر ماه به اجرا گذاشته می شود. معاون وزارت کشور اظهار امیدواری کرده که با اجرای این مصوبه زمینه مناسبی برای ترویج فرهنگ عفاف و حجاب در دانشگاه‌ها ایجاد شود. روزنامه “اعتماد” نوشته است این  بخشنامه‌ در آبان ۸۹ به واحدهای مختلف دانشگاهی ابلاغ شد و در همان سال نیز با انتقادهایی مواجه شده بود.

دستورالعمل ۱۹ ماده‌ای درباره پوشش دانشجویان در خردادماه ۱۳۸۹ تحت عنوان “راهبردهای گسترش فرهنگ عفاف” در “شورای عالی انقلاب فرهنگی” تصویب شده و در آبان‌ ماه همان سال از سوی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری به واحدهای مختلف آموزشی ابلاغ شده است. غلامعلی حدادعادل، رضا داوری اردکانی، حسن رحیمپور ازغدی و علی‌اکبر ولایتی از جمله اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی هستند و قرار است از بوی عطر تا اندازه ناخن دختران را ممنوع اعلام کنند تا سایه  شوم قوانین عهد عتیقشان را بر زندگی مردم حاکم نمایند. 

آنطور که معلوم است در این آیین‌نامه مثل همیشه محدودیتهای زیادی را برای دانشجویان دختر در نظر گرفته اند بطوری که از مسئولان دانشگاه‌ها خواسته شده با دقت بر اجرای این بخشنامه نظارت کنند. در این بخشنامه حتی اندازه ناخن دختران نیز مشخص شده است: “بلند بودن ناخن بیش از حد معمول، استفاده از ناخن مصنوعی، جواهرات ناخن یا طرح‌های هنری روی ناخن و لاک، ممنوع اعلام شده است.” معلوم نیست از حد  معمول درازتر چیست  و معیار کنترل آن برای  مامورین حراست و مسئولان دانشگاهها  “چیست” و چگونه صورت می گیرد؟ معلوم است جمهوری اسلامی با اجرای این طرح دست هر جک و جانور دیگری از همین ارگانهای سرکوبش را باز می گذارد تا هرکدام به میل و سلیقه خود به جان دانشجویان بیفتند و آنها را مورد اذیت و آزار قرار بدهند.

 

در بخش دیگری از این آیین‌نامه درباره “مانتوهای نامناسب” دختران آمده است: “مانتوهای کوتاه بالاتر از زانو، مانتوهای بلند دارای چاک بالاتر از زانو، مانتوهای تنگ و چسبان و مانتو با رنگ‌های تند و زننده” ممنوع اعلام شده است.این اتفاقات که قرار است در مورد دانشجویان دختر در دانشگاههای کشور بیفتد  از سر قدرقدرتی جمهوری اسلامی صورت نمی گیرد بلکه از سر بزدلی و بدبختی اسلام و مذهبی است که زنان و دختران در ایران در طول عمر جمهوری اسلامی آن را به تمسخر گرفته اند و عملا زیر بار تحمیل پوشش نرفته اند و به عناوین مختلف به قوانین جمهوری اسلامی نه گفته اند. جمهوری اسلامی بهتر از هرکس پی برده است که تحمیل قوانین اسلامی و فرهنگ اسلامی به مردم ایران مخصوصا داشجویان دختر کار ساده ای نیست. برای اینکه  زنان و دختران جوان در ایران علیرغم سرکوب شدید و با وجود تحمیل قوانین بربریت در آن کشور با فرهنگ و سنت غربی زندگی می کنند و دوست دارند روسری تحمیلی نداشته باشند، دوست دارند ازگوشواره های بلند استفاده بکنند، دوست دارند بالای ابرو و زبان و ناف خود را سوراخ کنند و به آن زیورآلات بزنند، دوست دارند از تنگ ترین شلوارها استفاده کنند، دوست دارند حجاب نداشته باشند و دوست دارند به جای مانتو دامن های کوتاه بپوشند، دوست دارند از مدلهای کفش و دمپایی بدون جوراب استفاده کنند، دوست دارند مثل زنان در سایر کشورهای دنیا به همراه  همسران و دوست پسران خود در استادیومهای ورزشی به تماشای فوتبال بنشینند.

 روزنامه “اعتماد” در گزارش خود در این مورد نوشته است، موارد یکسان‌ سازی پوشش به لباس محدود نمی‌شود؛ در این بخشنامه، کلیه زیورآلات زنانه، از جمله زنجیر، مچ‌بند، دستبند، گوشواره، لاک و استفاده از رنگ‌ها و آرایش‌های مو به صورت تند و زننده غیر مجاز تلقی شده است.

 این کثیف ترین طرح جمهوری اسلامی برعلیه زندگی آزادانه نیمی از شهروندان جامعه ایران فقط بدلیل زن بودنشان است. این قانون عصر حجر است، بربریت است؛ نشانه روی برگرداندن مردم از اسلام و قوانین اسلامی در جامعه امروز ایران است. نشانه سست شدن عقاید مردم به مذهب است. جمهوری اسلامی در طول حاکمیت جنایت کارانه اش سعی بر آن داشته که رنگ قوانین آپارتاید جنسی را به  جامعه ایران بزند اما طرههای عقب مانده و ضد زنشان یکی پس از دیگری  در مقابل مبارزه و مقاومت  مردم شکست خورده است. جمهوری اسلامی خوب فهمیده است اگر یک ذره میدان باز کند نشانی از حکومت مذهبی و سنتهای قرون وسطائی اسلامی در ایران باقی نخواهد ماند. زنان در ایران همیشه در مقابل جدا سازی جنسیتی به عناوین مختلف ایستادگی کرده اند. کانون دانشگاه و مدرسه در ایران همیشه یک پای مبارزه علیه جداسازی جنسیتی و تبعیض علیه زنان بوده است. جنبش برای آزادی زن در ایران یک جنبش قوی و برابری طلبانه است. این را جمهوری اسلامی از هرکس بهتر فهمیده است. در سال ۱۳۷۹ زنان در مقابل جدا سازی در امور درمانی و پزشکی  دست به یک اعتراض وسیع زده و در بیمارستان و محل کار و دانشگاه و مدرسه و همه جا تو دهنی جانانه ای به جمهوری اسلامی زدند و در بسیاری از موارد در مقابل چنین طرحی دست  به مقاومت و مبارزه زدند. در سال ۷۹ دانشجویان دختر در دانشگاه پزشکی فاطیمه دست به تحصن زدند و از رفتن به سرکلاسهایشان خودداری کردند. خبر این اعتراض وسیعا منعکس شد. در سال  ۱۳۷۸دانشجویان دانشگاه آزاد شهر ری به جدا سازی دانشجویان دختر و پسر اعتراض کردند و خواستار لغو جدا سازی جنسیتی شدند. در دوران دوم خرداد نیز با اوجگیری مبارزه  زنان علیه جداسازی جنسیتی و محرومیت از تحصیل و سهمیه بندی جنسیتی توانستند به تحصیل در رشته های درسی از قبیل مهندسی و کشاورزی نیز دست پیدا کنند. اما حق قضاوت و داوری زنان هنوز در پرده ای از ابهام باقی مانده است. آیت الله جنایتکار مکارم شیرازی همان موقع اعلام کرد که طبق قانون اسلام، زنان در دادگاهها فقط بعنوان مشاور می  توانند کار کنند نه بعوان قاضی و تصمیم گیرنده. مراجع آخوندی و دولتی جمهوری اسلامی می بینند که مردم فوج فوج از دین و از اسلام خارج می شوند تا از شر اغتشاش و جعل و جهل و دروغ و دورویی و کثافت کاریها و استبداد حکومت اسلامی رهایی یابند. برای اینکه دیگر از پس سئوالات پی در پی فرزندانشان در مورد دین و این همه شعار و تبلیغات مذهبی و فاشیستی و نژاد پرستانه و زن ستیز بر نمی آیند. برای اینکه دیگر نمی خوهند جوانانشان بیش از این در معرض فساد و خطر آلوده شدن به افکار پلید اسلامی قرار بگیرند. برای اینکه در مذهب اسلام امکان هر نوع انکار و دروغ و زشتی و پلیدی مجاز است. برای اینکه برای مجاز شمردن هر عمل شنیعی از قبیل مجازات مرگ تا تجاوز به عنف، از صدور احکام شلاق تا قطع اعضای بدن و مجازات سنگسار توضیح و توجیه و فتوایی می توان در آن پیدا کرد. مبارزه زنان در ایران بویژه دختران دانشجو پس از سر کار آمدن جمهوری اسلامی تنها به  مبارزه علیه جدا سازی جنسیتی محدود نماند بلکه می بایست علیه تبعیضات و محدودیت های تحصیلی بدلیل جنسیت نیز در دانشگاه ها به مبارزه  می پرداختند. همزمان با شروع تبعیضات تحصیلی و پروژه اسلامی کردن دانشگاه ها در سال ۱۳۵۹ دختران داشجو از حق انتخاب بیش از ۹۰ رشته تحصیلی از مجموع ۱۶۹ رشته که عموما رشته های فنی و مهندسی بودند منع شدند. بورسیه دختران برای تحصیل در خارج از کشور نیز منوط به ازدواج آن ها شد. اما مبارزه زنان برای رفع جدا سازی جنسیتی و محدویت های تحصیلی ادامه یافت تا اینکه شورای عالی فرهنگی مجبور شد در اردیبهشت ۱۳۶۸ در بعضی از رشته های دانشگاهی پذیرش  داوطلبان دختر را به تصویب برساند.طرح سهمیه بندی جنسیتی در اواخر فروردین ۱۳۸۲ از سوی حسین رحیمی رئیس سابق سازمان سنجش اعلام شد و از ایجاد سقف ۵۰ درصدی در برخی از رشته های تحصیلی از قبیل کشاورزی، زراعت، آبیاری، باغبانی، ماشین آلات کشاورزی، مهندسی معدن، مهندسی مواد، پزشکی و فیزیوتراپی برای داوطلبان دختر خبر داد. این سهمیه بندی جنسیتی در دفترچه های کنکور سال ۱۳۸۳ اعمال شد.اعتراض به این طرح در بسیاری از دانشگاه ها بالا گرفت بطوری که ۱۵۶ نماینده مجلس ششم در نامه ای به خاتمی، خواستار لغو سهمیه بندی جنسیتی در کنکور شدند.

 

به این بخش نامه در مورد ضخامت لباس‌ها و جوراب اجباری و نوع کفش‌ها دقت کنید

“لباس‌ها همواره باید ساده و آراسته، با وضعیت مناسب و در شأن دانشگاه بوده و با لباس‌های سایر محیط‌‌ ها نظیر جشن‌ها و محیط‌های تفریحی و ورزشی متفاوت و به دور از مدل‌های افراطی باشد، رنگ لباس‌ها باید متعادل بوده و تند و زننده نباشد به ‌گونه‌ ای که موجب جلب‌ توجه نشود. لباس‌های مورد استفاده در دانشگاه باید از مصادیق لباس‌های غیرمجاز نباشد.”

 

 طراحان این بخش نامه باید بفهمند محیط دانشگاه مسجد نیست محیط  دین و اطاعت کورکورانه  از خدا و امامانتان  نیست، جای جهل و خرافه نیست، جای روزه خوانی و اذان مغرب و مشرق  نیست، محیط دانشگاه محل قرآن خوانی و تورات و طریقت نیست، جای آخوند و آشورا و تاسوعا و پلیس و حراست و لات و لمپن های آدمکش و قمه بدستان لباس شخصی و خانم زینب ها نیست. دانشگاه جایی برای  تحصیلات عالی و فراگیری  علم و تکنیک و  دانش علمی بشر است. نوع  پوشیدن لباس و کفش و جوراب حق شخصی همه دانشجویان دختر و همه شهروندان در جامعه ایران است. هر نوع اعتقاد به دین و به  خدا باید کاملا بعنوان  امر شخصی افراد تلقی  شود. باید در همه دانشگاههای کشور بخش نامه اخیر جمهوری اسلامی برای دختران داشجو مورد اعتراض عمومی قرار گیرد. باید در دانشگاهها جمع شوند و در اعتراض به این طرح ارتجاعی و انسان ستیز و ضد آزادی اعتراض کنند، دست به تحصن بزنند  و از رفتن به سر کلاسها خوداری کنند. (به قول منصور حکمت  نفرت سیاسی و قلبی  از اسلام باید با یک نبرد فکری عمیقی همراه باشد که پایه های این دین و تفکر دینی را  بشکافد و خصلت ارتجاعی مذهبی گری را با همه جوانب ظریفش که در شرق زدگی، مردسالاری و در بی حقوقی کودک و یا در روحیه ملی سیاهپوشی و مرگ پرستی و خصومت با شادی و امید در این کشورها نشان می دهد، نقد کند.)

افزایش بیش از حد متقاضیان پناهندگی در میان زنان و دختران دانشجو از ایران بویژه پس از انقلاب ناتمام مردم در سال ۸۸ نتیجه مستقیم تحمیل قوانین سختگیرانه تر و کنترل و اذیت و آزار زنان بدلیل عدم رعایت شئونات اسلامی در جامعه ایران است. به جرات می توان گفت که: در میان کشورهای پناهنده خیز از شاخ آفریقا تا خاورمیانه و آسیای جنوب شرقی هیچ جا مثل ایران زنان به تنهایی پا به عرصه پناهندگی نمی گذارند. این هم نشان دهنده حس استقلال و روحیه و توقع  برابری طلبانه در میان زنان ایرانی است. نشان بیگانگی و عدم وابستگی آنها به قید و بند های سنتدار اسلامی و بندگی و بردگی در جامعه مردسالار است، نشان دارا بودن افکار مدرن و حق طلبانه و ضدیت آنها با سنتها و افکار ضد زن و نابرابر در جامعه است. هیچ شکی در آن وجود ندارد که زنان سهم بسیار تعیین کننده و سرنوشت سازی در تحولات آتی جامعه ایران خواهند داشت.اختصاص این همه نیرو و امکانات برای مهار کردن و به تمکین کشاندن زنان، همه و همه بدلیل ترس و وحشت از روزی است که زنان علیه جانیان حاکم برایران دست به قیام بزنند. 

 

 

 

 

 

علی عبدالمجیدی :کارنامه نظام جنایتکار جمهوری اسلامی

Ali_Abdolmajidi

وحشیگری از سوی حاکمیت  جمهوری اسلامی  همچنان ادامه دارد . رفتار و عملکرد وحشیانه در خصلت این نظام جهل و خون و جنایت است. در هر زمینه ای که نگاه می کنیم شاهدیم که نقض کردن حقوق انسانها در بالاترین سطح ممکن انجام می شود. نظام حاکم از همان سالهای اولیه از شیوه سرکوب  برای استقرار جمهوری اسلامی استفاده کردند و همه مخالفان سیاسی را بزیر ضرب گرفته اند.

 در این سی و چند سال سال گذشته از نظام حاکم همه نوع قساوت دیده شده است. کسانی که در بازداشتهای موقت به سر می برند و مشخص نیست که اصلا به چه جرمی و با چه هدفی دستگیر شده اند و زیر انواع شکنجه های روحی و جسمی و گذشته از آن ماهها در زندانها بلاتکلیف هستند. فشار بر مردم در تمام عرصه ها دیده می شود و حکومت با ایجاد کردن فضای خفقان در کشور می خواهد ثباتش را برای مدتی دیگر حفظ کند.

 

از مردم معترض و روزنامه نگاران و عکاسان و فعالین دانشجویی گرفته تا فعالین کارگری و اقلیتهای ملی و مذهبی و فعالین سیاسی ، همه و همه در این مدت هزینه های سنگینی را برای خواسته هایشان پرداخت کرده اند. نداشتن استقلال قاضیان و نبود سیستم مناسب برای قانونگذاری و اینکه هر کس برای خودش تصمیم می گیرد و هر نهادی برای خودش  یک ساز می زند و یکی تأیید و دیگری تکذیب می کند، همه نشاندهنده این است که حکومت خود نمی داند بدنبال چه چیزی هست و در بلاتکلیفی به سر می برد. ضعف مدیریت و رهبری و به بن بست رسیدن، چندین سال است مشهود به چشم می خورد. کارنامه ای که حکومت ایران در زمینه حقوق بشر از خود بجای گذاشته کارنامه ای سیاه و رَد شده است که مسئولانش باید پاسخگوی این نوع اعمال و رفتار با مردمانش باشد و در مدت یکسال و نیم گذشته وضعیت بدون شک رو به وخامت رفته است و حکومت جمهوری اسلامی برای نگاه داشتن خود در رأس کار دست به اقدامات وحشیانه ای زده که از سوی هیچ کس حتی برای یک لحظه قابل قبول نیست. حکومت در این مدت روزی نبوده که به هر دلیلی با نقض کردن حقوق مردم در صدر اخبار رسانه ها ی دنیا نباشد.

مُطالبات مردم آنقدر زیاد و انباشته شده هست که حکومت نمی داند پاسخ کدامین سوال را بدهد و سرپوش گذاشتن بر این مطالبات هزینه سنگینی را برای رژیم خو اهد داشت که برگشت ناپذیر است و این گره کوری است که نظام خود در وضعیت کشور بوجود آورده است. دروغ گفتن و تهمت زدن در جامعه  نهادینه شده و فاتحه عدل و عدالت خوانده شده است. ایران همواره با نوع حکومت موجودش خط بطلان بر تمام آزادیهای مردم می کشد و چون حکومتشان بر پایه زور و استبداد بنا شده است از درجه ارزش ساقط است.

 

در این میان بسیار کسانی بودند و همچنان هم این رویه ادامه دارد که شرایط فرار برایشان مهیا شده و توانسته اند حداقل خود و گاهاٌ خانواده شان را از این شرایط وحشتناک نجات دهند و پناه به کشورهای دیگری آورند و خود را به عنوان پناهنده معرفی کردند  تا از هر نوع خطری مصون باشند. آن دسته که امکان مالی مهاجرت را دارند سختی و سنگینی چروسه مهاجرت را به جان میخرند تا خود و خانواده خود را نجات دهند. اما راه اصلی نجات از شر حکومت اسلامی فقط مهاجرت نیست. چه در حال پناهندگی و مهاجرت و چه در صورت ماندن در ایران باید برای سرنگونی این نظام مبارزه کرد. تنها راه نجات سرنگونی جمهوری اسلامی است.

 

 

بهمن مرادیان پی:استرس پدیده ای است که در دامن ادارات مهاجرت رشد یافته است !

Bahman_Moradian_2

همچنان وضعیت بد پناهندگان در سر تا سر دنیا و خصوصا کشورهای اروپائی،  من را بر آن داشته که بار دیگر برای پناهندگان دست به قلم شوم. رفتارهای خودکامه  کشورهائی که خود را مدافع حقوق بشر می دانند هم،  باعث بروز هزاران مشکل بر سر راه انسان ها شده است.

این عزیزان در نبود حداقل امکانات رفاهی روزگار را سپری می کنند. نداشتن پشتوانه  مالی، نبود آسایش روحی و روانی، خانه بدوشی  و حرف هر نژاد پرست را به جان خریدن، طعم زندگی را برای آنان تلخ کرده است! هر چه فشار بر زندگی آنان بیشتر می شود، آنان نیز از زندگی دل سردتر می شوند.  انتظارهای طولانی برای دریافت اجازه اقامت، مشقات زندگی پناهجویی و رفتارهای نژاد پرستانه انسان نماها باعث شده که پناهندگان خود را از زندگی محروم کنند و دست به خودکشی بزنند ! مسئولیت تمامی این رفتارها، حکومت های حاضر در هر کشوری است  که این برخوردهای بغایت غیر انسانی در آن روی می دهد.

هر رعدی در زندگی پناهندگان، نطفه ای از درد و استرس را حاصل می شود! گاهی در این فشارها اشک می تواند چاره باشد ولی غالبا اشک نیز معنی و مفهومش را از دست داده است؛ زیرا درد در زندگی آنان ریشه دوانده !

حال در این وضعیت، کاری که از دست فعالان حقوق انسانی بر می آید  خبررسانی و رسانه ای کردن وضعیت پناهندگان است. باید به همگان بگوئیم که “حقوق بشر” یک بازی مدرن است و نکات ارائه شده از سوی آنان، تنها جای در کتاب ها دارد. در این راستا سازمانهائی که واقعا برای انسانیت تلاش می کنند نیز وجود دارند. سازمانی که تنها  ریشه برای آنان  هویت انسانی است  به دور از هر گونه تبعیض. نام این سازمان “فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی” است. این فدراسیون تمام تلاشش را می کند که حق از دست رفته  پناهندگان را به آنان بازگرداند.

حال وضعیت چند پناهنده را از مقابل دیدگانتان می گذرانم  که به عمق مساله پی ببرید :

“مریم افتخاری”

پناهنده ای که در کشور انگلستان مورد بی قانونی قرار گرفته و تیرگی را در زندگی اش حس می کند ! با ورق زدن زندگی او می توان لایه های درد را در پیکرش حس کرد. او که منتظر دریافت وقت برای دادگاه پرونده پناهندگیش است  در حال حاضر از هیچ حمایتی بر خوردار نیست و دولت انگلستان هم با نهایت بی رحمی با او رفتار کرده است. چنان فشار روحی و روانی بر او وارد شده است  که هفته  گذشته در بیمارستانی واقع در لندن مورد عمل جراحی قرار گرفت. به نظر من اتفاقی که برای او روی داد  حاصل استرسی بود که شخص “دیوید کامرون” بر او روا داشته است ! دیوید کامرون با بر سر کار آمدنش، آنقدر قانون های مزخرف و ضد انسانی برای اجرا طرح کرد که مریم و مریم ها سرشت زندگی را از دست دادند و یک به یک راهی بیمارستان و مراکز درمانی شدند.

مریم بیش از ۶ ماه است که پشت درب بسته  اداره مهاجرت انگلستان قرار گرفته و همچنان از این که در این کشور  او را به عنوان پناهنده نمی پذیرند رنج می برد.

“عباس دادگر”

ایشان در حال حاضر در استرالیا است و پشت درب های بسته و پذیرش از سوی دولت حاکم بر استرالیا قرار دارد. عباس دادگر یکی از فعالین سیاسی در ایران بوده که در انتخابات ۸۸ تمام تلاشش را برای رسیدن نسلش به آزادی ایفا کرد. ایشان در آن سال در اعتراضات خیابانی شرکت می کرده و پس از برخورد تیر به پهلویش، آسیب های جدی جسمی دیده است. در زمان بازداشت توسط جمهوری جنایت کار اسلامی مورد ضرب و شتم قرار گرفته  و یکی از پاهایش را شکسته اند. در حال حاضر از نظر جسمی  رنج می برد.  حدود یک سال است که در کشور استرالیا جواب مثبت برای اقامت دریافت نکرده است. آسیب های جدی برای نداشتن پزشک متخصص، زندگی عباس را تحت شعاع قرار داده است؛ زیرا در عین ناباوری او از داشتن امکانات درمانی به دلیل نداشتن اقامت  محروم است و عدم حمایت های رفاهی از او باعث شده که روزگارش تیره و تار شود.

“الهام ثوابی ثانی”

“باز هم مردسالاری، باز هم ادیان  و باز حقوق پایمال شده ی زنان !”

الهام یکی از قربانیان مردسالاری است که به دلیل مشکلات حقوقی و اجتماعی ایران را ترک کرده است و در کشوری که بوق حقوق انسانیت در دستش است، پشت خط قرمز اجازه اقامت قرار گرفته است ! مرد سالاری فرزند دین است و نطفه اش در مغزهای تاریک انسان نماها رشد می کند. الهام از این موارد رنج برده و مورد بی حقوقی قرار گرفته است.

حاصل رفتارهای ارتجاعی جمهوری اسلامی و مردسالاری ، مرد نماها باعث شده که الهام طعم تلخ پناهندگی را بچشد و راهی دیاری شود که میلی به حضورش در آن نیست ؟! الهام ثوابی ثانی در استرالیا از لحاظ روحی و روانی در وضعیت مناسبی به سر نمی برد و فشارهای اجتماعی که بر وی وارد شده ، باعث بروز افسردگی در او شده است ! رفتارها با الهام در کمپ های کشور استرالیا نامناسب بوده و او از هیچ گونه حقونی برخوردار نبوده و در حال حاضر برای اینکه بتواند به آرامش نسبی برسد این را می خواهد که اجازه اقامت به او داده شود تا او بتواند فرزندش را که در حال حاضر پیش همسر سابقش است را در کنار خود داشته باشد.

الهام پس از فشارهای متعددی که در کمپ های کشور استرالیا تحمل کرده ، در حال حاضر بیرون از کمپ است و منتظر دریافت اجازه اقامت و قبولی.

“ناهید دادگر”

بیش از یک سال است که در کشور استرالیا ، نتوانسته اقامت دریافت کند ! یک مرتبه پرونده اش رد شده و او هم در بدترین شرایط  و امکانات رفاهی قرار دارد !

ناهید در کشور استرالیا با این که باردار بود از پزشک متخصص بهره ای نبرد و خبر ناگوار رد شدن پرونده اش را دقیقا یک هفته قبل از فارغ شدن فرزندش دریافت کرد که این عمل، خود یک رفتار بسیار زننده است. این رفتار دولت استرالیا می توانست زندگی او و فرزندش را تباه کند !

در حال حاضر با این که ناهید در شرایط استثنائی قرار دارد دولت و اداره مهاجرت استرالیا با بی توجهی کامل به پرونده وی، او را از آرامش دور کرده است. این رفتارها باعث شده که ناهید دادگر در افسردگی حاد قرار گیرد !

“علی ف ق”

بیش از ۷ سال است که در کشور انگلستان به دور از آرامش و آسایش  و زندگی اش سراسر استرس است. او که در انتهای بی رحمی جوابی دریافت نکرده، روزگار سختی را پشت سر گذاشته و همچنان منتظر دریافت جواب مثبت است. او در این ۷ سال از حمایت مالی و رفاهی بدور بوده و در آخرین اقدام،  بیش از یک سال است که پرونده اش دو مرتبه به جریان افتاده ولی هیچ پیامی از دولت و اداره مهاجرت دریافت نکرده است. علی در این سال ها مورد بی حقوقی قرار گرفته و می تواند نمونه ای باشد که به همگان معرفی شود  که در دولت های سرمایه داری تنها چیزی که اهمیت ندارد حقوق بشر است و عنوان کردن این که مدافع آن هستند  یک بازی تمام عیار است !

علی از تمامی سازمان هایی که به صورت واقعی  از ریشه انسانیت دفاع می کنند، می خواهد که صدای او باشند و حقوق پایمال شده اش را به او بازگردانند .

“امیر س”

امیر بیش از یک سال است که در کشور انگلستان پشت درب های بسته ی اقامت قرار دارد. امیر نیز در کشور انگلستان مورد بی حقوقی قرار گرفته زیرا او از بیماریهای جسمی  و روانی رنج می برد و با این که اداره مهاجرت انگلستان این را می داند، همچنان بعد از یک مرتبه رد شدن پرونده  وی، بیش از شش ماه است که نامه ای مبنی بر روند رو به جلوی  پرونده اش دریافت نکرده و منتظر برگزاری دادگاهی دیگر است ! امیر همچنان خواهان این است که جواب مثبت دریافت کند و خود را برای درمان به دست پزشکان متخصص بسپارد زیرا از بیماری اش رنج می برد.

 

 

بهنام آزاد: تنها راه اتحاد است

Behnam_Azad_172_x_201

بیستم ژوئن، ۳۱خرداد ماه ” روزجهانی پناهندگی ” نام گذاری شده است. کنوانسیون ژنو در سال ۱۹۵۱در حمایت از میلیونها انسان که در جنگ جهانی دوم به لحاظ مسائل سیاسی، نژادی، مذهبی و عقیدتی بی خانمان شده و به کشورهای دیگر مهاجرت کرده بودند تصویب شد.

بر اساس گزارش کمیساریای عالی امور پناهندگان سازمان مللUNHCR  منتشر کرده، شمار پناهجویان در سال گذشته بیش از ۴۳ میلیون نفر بوده است.

بعد از شصت سال وضعیت جامعه جهانی تغییرات زیادی کرده است و پیرو آن وضعیت پناهندگی هم، پیچیده و سخت تر شده است. تا جائیکه یک پناهجو برای اثبات دلایل مهاجرت خود دست به دامن روشهای مختلف می شود که در خیلی از موارد هم با شکست روبرو شده و سالیان سال در انتظار دریافت اجازه اقامت، مشکلات زندگی با شرایط سخت در جامعه ائی که با آن غریبه است را به جان می خرد. این مشکلات گاهی تا جائی فشار می آورد که هرزگاهی شاهد اعتصاب غذا و حرکاتی از قبیل دوختن لب و … می شوند.

بطور حتم هر حرکتی که جان انسان را به مخاطره بیاندازد محکوم است ولی وقتی یک پناهجو خود را رها حس می کند و دیگر امیدی به دریافت اجازه اقامت از راههای قانونی نمی شود دست به ریسک روی با ارزش ترین دارائیهای خود یعنی سلامتی و جانش می زند و در مواردی هم باز موفق به دریافت اجازه اقامت نمی شود و اگر هم موفقیتی  نائل شود محدود بوده و مطمئنا دولت کشورهای پناهنده پذیر برای مقابله با این روش هم راهکاری پیدا خواهند کرد.

حق انتخاب محل زندگی یکی از حقهای واقعی و طبیعی هر انسان است و همه باید در نهادینه کردن این حق در تمام جهان تلاش کنند. موفقیت در این مبارزه میسر نیست مگر با اتحاد همه پناهجویان و انسانهای آزادیخواه و بشر دوست. فقط با مبارزه و آگاهی دادن به مردم و جامعه و حمایت از همدیگر می توان در این راه پیروز شد.

لذا نخست تمامی پناهجویان و کسانی که پناهندگی و مشکلات انسانها را مسئله خود می دانند باید متحد شوند و در ظرف یک نهاد و یا سازمان به فعالیت خود ادامه دهند تا دراین راه هم خود منتفع شوند و هم راهی ماندگار برای همه انسانها ترسیم کنند.

در حال حاضر” فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی ” یکی از قویترین و فعالترین این سازمانها است که باید هم در حمایت و ارتقا این سازمان بکوشیم تا همچنان مثل سنوات گذشته فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی بتواند حامی پناهجویان باشد.

 

مهشید هوش مست:رئیس جمهور گستاخ

Mahshid_Houshmast_150_x_176

ظاهرا” آقای احمدی نژاد هیچوقت نمی خواهد رفتارو صحبت کردن هم شا”ن یک رئیس جمهور را یاد بگیرد. ابتدا از توهین به ملت شروع کرد و حالا هم کیشان او هم ناراضی به نظر می رسند. پیرو سخنانی که در مجلس تهران ایراد کرده بود رئیس مجلس گفته است: ادبیات الفاظ به کار برده شده در این جلسه ناراحتی بعضی از نمایندگان را بدنبال داشت و این دلخوری ها و به کار بردن این ادبیات در کشور مشکل ایجاد کرده.

آقای احمدی نژاد ۲۴ اسفند ماه به پاسخ به سئوالات گروهی از نمایندگان منتقد دولت ایران به مجلس شورای اسلامی رفت و این اولین بار پس از پیروزی انقلاب بود که چنین جلسه ای برای سئوال از رئیس جمهور ترتیب داده شده بود. بر اساس گزارش ها بیانیه ۷۹ نفر از نمایند گان مجلس ایران برای سوال از رئیس جمهور کشور شامل سئوالاتی در مورد ۱۰ مورد از اقدامات دولت و تصمیمات آقای احمدی نژاد بوده است. این نمایند گان این سئوالات را برای رفع ابهام و حسن تفاهم دولت و آگاهی ملت ترتیب دادند.

ولی آقای احمدی نژاد نه تنها آنها را قانع نکرده بلکه برای فرار از زیر بار جواب به سئوالات همه را مثل همیشه به مسخره گرفته و با شوخی جلسه را تمام کرده.رئیس مجلس ایران گفته: نفس سوال نمایندگان مجلس از رئیس جمهور بخشی از غنی شدن دموکراسی در ایران است ولی ادبیات و الفاظی به کار برده شد، که میشد بکار برده نشود.

زمان توهین به نمایندگان صدای آنها در آمد ولی زمانی که این آقا ملت ایران را یک مشت خار و خاشاک شمرد و مردم اعتراض کردندو همین آقایان مهر سکوت به لب داشتند.

آقای احمدی نژاد با این سخنان جلسه را به اتمام رساندند:که سئوالات امتحانی نمایندگان که خوب هم برنامه ریزی نشده بود به صورت کامل پاسخ دادم و حتی اضافه هم پاسخ دادم و اگر نمایندگان به من نمره ۲۰ ندهند بی معرفتی و نامردی کرده اند.

این از عادات همیشگی این آقا است که از جواب به نوع عملکردو تصمیماتش ،از ناپدید شدن پولهای هنگفت و…. فرار کند.

ظاهرا این آقا از ریاست جمهوری لقب را به یدک می کشد نه مسئولیت را.

 

امید غضنفری:زندانی سیاسی آزاد باید گردد

omid_Ghazanfari_183_x_191

به شعار زندانی سیاسی آزاد باید گردد و جایگاهش نگاه کنید, این شعار جزو شعارها و خواسته های همه اعتراضات در داخل و خارج ایران قرار گرفته است و این جایگاه زندانی سیاسی و مبارزه برای  آزادیش را در جامعه کنونی ایران نشان میدهد؛ این شعار به پیشروی جنبش سرنگونی در ایران مرتبط میباشد. با توجه به خصوصیت یک رژیم دیکتاتور و سرکوبگری مانند رژیم اسلامی در ایران، زندانیان سیاسی و مبارزه در حمایت از آنها تنها محدود به تعدادی فعال سیاسی علیه رژیم به معنی کلاسیکش نیست, چرا که در ایران شما حتما نباید عضو یک حزب سیاسی باشید که زندانی شده و حتی اعدام بشوید. هر صدای اعتراضی سرکوب میشود؛ کما اینکه رژیم به جایی رسیده است که میداند حتی زندان و شکنجه و اعدام هم نمیتواند مردم را بترساند اما چاره ای جز این ندارد۰

 

در ایران:

میشود زنی که علیه حجاب اعتراض میکند و حقش را به عنوان یک انسان میخواهد دستگیر و به او تجاوز میشود.

جوانی که میخواهد یک زندگی شاد و انسانی داشته باشد دستگیر میشود و در زندان کهریزک و کهریزکها مورد تجاوز و شکنجه قرار میگیرد.

یک بهایی به جرم بهایی بودنش اعدام میشود.

یک همجنسگرا تنها به دلیل همجنس گرا بودنش دستگیر و اعدام و حتی بدتر، سنگسار میشود.

کارگرى که مزد پرداخت نشده اش را مطالبه میکند، حق اعتصاب میخواهد، میخواهد تشکلش را بسازد دستگیر شده، حکم زندان میگیرد و خانواده اش مورد اذیت و آزار قرار میگیرد.

مادری که جزو هیچ گروه سیاسی نیست و حتی در یک تظاهرات علیه رژیم هم شرکت نکرده است به جرم اینکه در مقابل زندان اوین شب و روز می ایستد و میخواهد فرزندش ر ا ملاقات کند، به زندان افکنده میشود.

 

هر کسى که در ایران به هر نحوی با سیاستها و قوانین و چهارچوب رژیم مخالفت کرده است و به این دلیل به زندان افکنده شده است زندانی سیاسی محسوب میشود. این تعریف مهم است چرا که ابعاد و وسعت جنایات رژیم و نقض حقوق انسانها را در ایران نشان میدهد. رژیم مخالفانش را به زندان می افکند دقیقا به این دلیل که حاکمیتش را حفظ کند و مبارزه مردم را به عقب براند و ما باید این حجم و سطح سرکوب را در سطح جهان افشا کنیم و تمام جوانب ان را نشان بدهیم.