بایگانی دسته: مقالات

بهرام تورانی:محکومیت یا محبوبیت سعید مرتضوی ها در حکومت کهریزکی ها!؟

bahram_torani_167_x_215

سعید مرتضوی یکی از عاملین تجاوز و کشتارهای مردمی در ایران به خصوص جنایات کهریزک مشهور است. چرا بجای محکومیت و قرار گرفتنش در زندان، وی همچنان در راس مدیریت فاسد جمهوری اسلامی قرار میگیرد !؟ جمهوری اسلامی که برپایه شکنجه، تجاوز و اعدام و زندان بناء شده است چطورمیتواند نسبت به محکومیت و زندانی کردن یکی از پایه های نظام اقدام کند، سعید مرتضوی از نور چشمی های جمهوری اسلامی است. کاملا مشخص، قابل درک و بیان است که ایشان مستقیما از رهبر و رئیس جمهور و سردمداران نظام اسلامی برای اعمال خشونت، تجاوز و قتل زندانیان در کهریزک دستور میگرفته است. سعید مرتضوی پس از تعطیلی زندان کهریزک به رئیس ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز و درحال حاضر بعنوان ریئس صندوق تامین اجتماعی حکومت منصوب شده است. شکنجه و تجاوز و قتل هایی که در زندان کهریزک به صدا درآمد باعث شد تا رسانه های داخلی و خارجی اهمیت ویژه ای به این جنایات بخصوص سعید مرتضوی که مدیریت این جنایات را بعهده داشت بدهند و حکومت را ناچار کرد که حداقل به صورت تظاهری یا نمایشی هم که شده نسبت به احضار نامبرده به دادگاه اقدام نماید که اخیرا نیز سخنگوی قوه قضائیه از احضار آقای مرتضوی به دادگاه خبرداده است، البته این اولین مرتبه ای نیست که اتهامات سردمداران رژیم فاقد هرگونه جدیت و قاطعیت در برخورد از طرف دستگاه فاسد قضائی حکومت اسلامی قرارگرفته باشد بلکه بازی نمایشی احضار این قبیل افراد به دادگاه که معمولا منتج به امحاء محکومیت شان نیزمیگردد سیاستی است که حکومت از ۳۴ سال پیش برای سرگرمی و در انتها سردرگمی افکارعمومی در نظر داشته است. 

سعید مرتضوی نه تنها تکرار دیگری از چشم پوشی حکومت اسلامی به جنایات سردمدارانش خواهد بود بلکه بی لیاقی و بی کفایتی هرمدیریتی دراین نظام از ریشه فاسد را برای افراد ناآگاه به اثبات رساند. گذشته ازجنایت وی در کهریزک، انتصاب بی ربط وی درپست ریاست صندوق تامین اجتماعی بدون در نظر گرفتن تخصص و تجربه لازم یکی از هزاران دلایل مشهود وتصدیقی است بر اینکه هیچ مدیریت و ریاست و سازمانی در حکومت فاسد اسلامی پایه و اساس نداشته و ندارد. میزان نفوذ و ارتباط در میان باندهای مافیائی جناح حاکم بر قدرت به جای استفاده از تخصص و تجربه و مهارت افراد از سیاست کثیف و بی خردِ سیستمی است که از ۳۴ سال گذشته تاکنون در حکومت اسلامی شکل گرفته است، سیستم سرمایه داری فاشیستی نه تنها قدرت و ثروت کشور را به تاراج برده است بلکه حتی رفاه ، امنیت و آسایش را فقط از آن خود و خودی ها میداند و عده کثیری از جمعیت مردم کشور را در فقر، بیکاری، تنگدستی و گرسنگی قرارداده است.

 درهرحال باتوجه به شدت استشناع جنایت زندان کهریزک که تاثیر بسزایی در افکارعمومی داشته است موجب شده تا رسانه های داخلی و خارجی ابقای سعید مرتضوی درهرپست یا مقامی را به صدا درآورند. تعطیلی زندان کهریزک یا محکومیت نمایشی مرتضوی مشکلی را حل نمی کند بلکه این خود حکومت است که همه ایران را به زندان کهریزک تبدیل کرده است و این حکومت از آغاز و بنیانش کهریزکی بوده و هست که میبایست تعطیل شود. حکومت اسلامی یعنی حکومت کهریزکی، سرکوب و سلب آزادی های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و اسلام کثیف سیاسی، سعید مرتضوی ها نه تنها از منظر رژیم اسلامی محکوم نمیشوند بلکه محبوب تر نیزمیگردند. به راحتی قابل پیش بینی است که مرتضوی در دادگاه حکومت اسلامی محاکمه نخواهد شد پیش از مرتضوی  جنایتکاران زیادی از جمله سعید امامی، خلخالی و لاجوردی و… جنایات بیشماری را علیه انسانها اعمال کرده اند و هم اکنون نیز قاضی صلواتی و جنایتکاران بسیاری از اینگونه افراد، فرمانبردار جنایات از پیش تعریف شده تحت عنوان مجازات اسلامی برآمده از سیستم حکومت فاشیست اسلامی را برعهده دارند. اگر مرتضوی را محکوم کنند یعنی مجازات های اسلامی را محکوم کرده اند که در این صورت خود حکومت اسلامی میبایست محکوم گردد که از فرمانده کل و رؤسای قوای سه گانه جنایات علیه انسانیت، یعنی خامنه ای و احمدی نژاد و لاریجانی ها گرفته تا تمامی دست اندرکاران جنایات و باندهای مافیائی تروریستی سپاه و بسیج که شریک چنین جنایات خونبار در این نظام فاسد هستند باید محکوم شوند که این واقعه دیر یا زود اما نه توسط این حکومت بلکه توسط افرادی خارج از این حکومت و یا خود مردم  تحقق خواهد یافت.

سرنگون باد حکومت اسلامی

زنده باد آزادی و برابری

بهرام تورانی

بهرام تورانی:حکومت سکولار تنها راه رهایی انسانها درجوامع مختلف مذهبی

bahram_torani_167_x_215
نیاز جوامع مختلف مذهبی به جامعه ای سکولار تنها راه رهایی از خود بیگانگی انسان است. دخالت مستقیم مذهب از هرنوع در سیاست امورهر مملکتی سلامتی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی کشور را مضمحل خواهد کرد. عدم دخالت مذهب از زندگی اجتماعی افراد درجامعه یک نیاز مبرم است. اسلام یکی از ارتجاعی ترین مذاهبی است که علاوه بر دخالت مستقیم درزندگی خصوصی انسانها باعث بروز سلب آزادی های اجتماعی و گسترش بی عدالتی و متعارض معیارهای برابری انسانها شده است. متاسفانه اسلام حتی از نوع خالص آن یعنی ناب محمدی اش نیز انسانیت را به ابهام کشانده است. با مطالعه و بررسی در منبع اصلی مدیریت اسلام یعنی قرآن به نتیجه خواهیم رسید که اساساً اسلام بدون خشونت و خونریزی معنایی نداشته و ندارد، برای تصدیق این حقیقت فقط کافی است به معنی برخی آیه هایی از قرآن نائل آییم که دستور قتل و کشتار انسانها به بهانه کافر یا یهودی بودنشان، خشونت در برابر خشونت، قتل در برابر قتل و نابرابری زن در مقابل مرد و حق الورثه زن نصف مرد، سنگسار و قصاص و بسیاری از موارد دیگرکه در قرآن به کرات مشاهده میگردد و در بین جمعیت مسلمان ایجاد انگیزه ای است برای اعدام ، ترویج قتل و کشتار و نابرابری و هزار و یک جنایت آشکار و پنهانی که در جوامع مختلف اسلامی در حال وقوع است . گذشته از قرآن نه تنها اسلام به تنهایی مذهبی است خشونت آمیز بلکه رهبران مذهبی آن که معمولا در رأس امور مملکتی جامعه ای مانند ایران قراردارند با صدور فرمان قتل هایی در قالب  فتواهای ضد انسانی شان خطری مضاعف برجان انسانها تلقی میگردند.

مذهب دستگاهی است که تشکیل باندهای مافیایی و ابزار مورد استفاده ضد انسانی در حکومت های دینی را به وجود آورده است. مذهب به ویژه نوع اسلامِ شیعی درآن مجموعه ای از دستگاه کشتار و تولید جهل و خرافه و انسان ستیزی در جامعه است. تاریخ دستگاه مذهب، تاریخ جنگ، کشتار و خونریزی، جهل و جنایت و عقب ماندگی است. میزان انسانهایی که تاکنون در اثر جنایت دستگاه مذاهب به خاک و خون کشیده شده اند در زمره بزرگترین جنایات تاریخ است. این دستگاه مخرب و مافیایی را باید به کنترل درآورده و اثرات مخرب و انسان ستیز آن را خنثی کرد. از گذشته های دور تاکنون تعرض در حقوق انسانها غالباً در کشورهای مذهب زده به ویژه کشورهایی که سیاست آن با مذهب آمیخته شده اند نسبت به دیگر کشورهای سرمایه داری شدت عمل بیشتری داشته و دارد. در حال حاضر دستگاه مذهب در ایران بزرگترین باند مافیائی درجهان را با نام جمهوری یا حکومت اسلامی بوجود آورده است که یا جان میلیونها انسان را گرفته یا میلیونها انسان که تعداد زیادی از آنها اگر با خطرات شکنجه در بند و سیاهچالهای درونی حکومت گرفتار نباشند در فقر و گرسنگی بسر می برند، این دستگاه کشتار کماکان به عملیاتهای تروریستی  یا آدمکشی خود در داخل و خارج کشورادامه می دهد. 

 متاسفانه اسلام از قدمتی طولانی در ایران برخوردار است که فزونترین و شنیع ترین آن از یک قرن گذشته تاکنون در این سی و اندی سال توسط حکومت اسلامی در جامعه ایران پدیدار شد. اصولاً اینجانب با مذهبی به نام اسلام چه از نوع سیاسی و چه غیرسیاسی آن بدلایل فوق الاشاره (آیه های قرآن منبع اصلی اسلام) مخالفم، درحال حاضر مذهب زدائی در بیشتر اقشار مختلف ایرانیان  باتوجه به قدمت دیرینه ای که ایران به آن مبتلا است غیرممکن است. مذهب اسلامِ شِیعی در ایران که با برگزاری مراسم های مختلف خرافه پرستی از جمله ماه محرم و رمضان و تولد و مرگ این پیامبر و آن امام و… به معضلی اجتماعی در ایران تبدیل شده  و تقریبا گریبانِ اقشارمتعددی از جامعه ایران را فرا گرفته است.

راه حل برطرف شدن این معضل اجتماعی بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی در ایران چیست؟

در ابتدا باتوجه به جداسازی کامل دین از سیاست و برپائی حکومتی سکولار، دین و مذهب، ایمان و اعتقاد یا باور و عدم باور به خدا فقط امری است خصوصی ، ذهنی یا قلبی و خروج آن از ذهن و مغز انسان برای ترویج ، تبلیغ یا تحمیل در جامعه بسیار مضرو خطرناک است. درک و فهم وجود یا عدم وجود خدا با انتخاب هرنوع مذهب برای باور یا عدم باور به خدا به هرسبک و شیوه از بت پرستی گرفته تا بهائیت و یهودیت و مسیحیت و اسلامیت یا حتی تفکرات و نظریه های آته ئیستی و … بعنوان امر خصوصی انسانها به شرط اینکه این باور و اعتقاد به افراط نرفته وهیچ لطمه، اختلال یا خطری در زندگی خود و دیگران و جامعه ایجاد نکند از خصوصیات و ضروریات یک جامعه آزاد براساس پایه های انسانی و سوسیالیستی است. پس از هزاران سال در قرن بیست و یکم دنیای امروزی برای درک وجود یا عدم وجود خدا با گرایش وعلاقه انسانها به هرنوع مذهبی، منابع اطلاعاتی متعددی گذشته از کتاب و کتابخانه در دنیای مجازی اینترنت وجود دارد و به نظر میرسد نیاز چندانی به آخوند یا حوزه های تولید آخوند مانند حوزه علمیه قم یا کائن و بشیر نیست. اختصاص کمترین ارج و اعتبار به اینگونه نهادها از موارد مهم و ضروری و حائز اهمیت برای یک جامعه موفق روبه سکولار است. برای انحلال معضل مذهبی یا موفقیت در امر مذهب زدائی درجامعه پس از سرنگونی جمهوری اسلامی و برپائی جامعه ای سوسیالیستی و سکولار در ابتدا با جدا نمودن آن از سیاست و پس از آن حذف وممنوعیت در تخصیص هرنوع هزینه و بودجه یا امکانات مالی کشور به مساجد، روحانیون، مداحان خرافه خوان یا روضه خوان و انجمن های مذهبی و تدریجاً با برنامه ریزی ها و اطلاع رسانی های دقیق و کارشناسانه از طریق مشاوران و جامعه شناسان زبده وسکولاریسم در رسانه ها و محافل عمومی میتوان سطح آگاهی مردم را بالا برده و مردمی را که خود را درقید و بند آن قرارداده اند رهانید. البته مجددا تأکید میگردد که در جامعه سوسیالیستی وآزاد انسانی وسکولار، مذهب امری است خصوصی وهیچ اجبار یا ضرورتی برای این رهایی وجود ندارد، ولی به نظر می آید برای جلوگیری از تفریط در هرنوع باور یا مذهبی که امنیت و تأمین سلامت فکری و روانی انسانها را به مخاطره می اندازد و همچنین بالابردن سطح آگاهی مردم نسبت به اثرات مخرب خرافه پرستی در مذاهب به ویژه مذهب خشونت آمیز اسلام از ضروریاتی است که باید به جامعه القا و یکی از بهترین شیوه های مذهب زدائی و فرهنگ سازی برای استواری حکومتی سکولار و جامعه ای سوسیالیستی و انسانی در ایران است.

سرنگون باد حکومت اسلامی

زنده باد جامعه سوسیالیستی و سکولار در ایران

 

شیرین شکرزاده:نمایش تکراری مضحکه انتخابات

shirin_2_483_x_600_159_x_198
تکرارنمایش..! ، انتخابات مجلس نهم جمهوری اسلامی ، جمعه ۱۲ اسفند در یک فضای مطلق سانسور و تهدید برگزار شد. تکرار، تکرار، تکرار … اینبار هم خامنه ای با تمام قوا وارد میدان شد که از رای مردم علیه مردم استفاده کند. ولی با همان حربه و سناریوی همیشگی.

روزهای قبل ازانتخابات صدا و سیمای حکومت با به راه انداختن هیاهوی شدید  ونمایشی مسخره از رقابت بین گروههای به اصطلاح سیاسی کشور، تمام تلاش خود رابکار بردند تا مردم را به پای صندوق های رای بکشانند. ولی خودشان هم از همان ابتدا می دانستند که دیگر مردم کوچکترین توهمی نسبت به انتخابات ندارند و انتصابات بودن آنرا با تمام گوشت و پوست خود لمس کرده اند. انتخابات امسال اولین انتخابات بعد از مضحکه ریاست جمهوری  سال ۸۸  بود، از این رو خامنه ای با توجه به جنایات و سرکوب انقلاب مردم در آن  سال برای  مشروعیت خود نیاز مبرم  به یک نمایش دیگر داشت تا شاید بتواند خاطرات مضحکه انتخاباتی ریاست جمهوری را از اذهان دور و در نتیجه کمی برای نظام خود آرامش کسب کند. ولی مشکل خامنه ای فقط  به پای صندوق رای کشاندن مردم نبود، او که در حال پاکسازی درونی حکومت خود است در حال گذر از پرتنش ترین دوران حکومت است. درگیری بین گروههای مختلف جمهوری اسلامی به بالاترین نقط  خود در طول این ۳۳ سال رسیده است. دراین راه هر گروه برای اینکه خود را حفظ کند شروع به اعلام مفاسد گروههای دیگر کرده و این مبارزه هر روز وسعت فساد مالی و جنایات جمهوری اسلامی را توسط خودشان بیشتر و بیشتر بر مردم عیان کرد فسادی که هیچ گروه یا فرد حکومتی از آن مستثنا نبوده اند. حال این فضا می توانست وقایعی  مشابه سال ۸۸ را ایجاد کند و دوباره مردم معترض را به خیابانها بکشد و اگر اتفاق مبارزات خیابانی مردم دوباره تکرار شود.  حکومت با تمام خشونتش و ابزار سرکوبش قادر نخواهد بود مردم را به خانه ها بگرداند . این بزرگترین هراس خامنه ای بوده و هست. فضای بالای امنیتی در هر مناسبت، مهر تائیدی است براین گفته،  تقریبا” شهرها ومراکزی مثل دانشگاه  تبدیل به یک پادگان شده است. موج  دستگیری روزنامه نگاران ، دانشجویان ، کارگران وفعالین سیاسی و اجتماعی همه در راستای جلوگیری از حضور دوباره مردم در خیابانها است.

سیاست جنگی طلبی حکومت و قرار دادن مردم ایران در خطر حمله نظامی کشور های غربی و اسرائیل از دیگر خطر هائی بود که در این دوره به حساسیت این نمایش اضافه می کرد. هر چند که خامنه ای سعی کرد از این خطر بعنوان یک ابزار تبلیغاتی برای کشاندن مردم به پای صندوق ها استفاده کند ولی وجود این خطر کاملا” واقعی است. جمهوری اسلامی وارد بازی خطر ناکی شده است که اگر به واقعیت بپیوندد تاوان آنرا مردم خواهند داد. دلیل دیگر خامنه ای برای نشان دادن اینکه هنوز در نزد مردم ایران مشروئیت دارد، وجود همین خطر است لذا تمام ابزار را بکار گرفت تا بتواند حضور مردم را پرشور نشان دهد و در این راه به هیچ خبرنگاری اجازه فیلم برداری آزادانه نداد تمامی اخبار و تصاویر گزینش شده و تنها از حوزه هائی بود که حکومت نیرو هایش را در آنجا متمرکز کرده بود. ولی تصویر واقعی ازشرکت مردم چیزی جزتحریم انتخابات از طرف مردم نبود . تحریمی که دیگر نخواهد شکست . مبارزات مردم دیگر از این مرحله گذشته است و بهیچ عنوان خامنه ای و دیگر سردمداران رژیم توان ایجاد توهم برای مردم نخواهند داشت و فصل آخر جمهوری اسلامی  به پایان خود نزدیک است.

    

بهمن مرادیان پی:جنبش برهنگی با تمام نیرو ، تیشه بر ریشه ی اسلام سیاسی زده است

Bahman_Moradian
همیشه زنان در اسلام از عدم آزادی ، رنج برده اند و همین موضوع باعث شده که دست به این حرکت رادیکال بزنند. در این جنبش رادیکال و انقلابی ، نقش مریم نمازی ، بسیار ارزنده و موثر بوده است. مریم نمازی یکی از رادیکال ترین و سَر دمدار دار ، رادیکالیزم است و با تمام توان از حقوق زنان و دختران دفاع می کند. این بسیار موثر است و باعث می شود که این قشر به خواسته هایش نزدیک تر شوند. حسادت و عدم شجاعت باعث تحلیل اشتباه از جنبش برهنگی و زیر سوال بردن مریم نمازی می شود !

تحلیل های اشتباه باعث شده که چنین تداعی شود ، که آزادی به پرنده ای تشبیه شود ، که برای به دست آوردنش تمام تلاش شان را می کنند و در این میل ، ما باید تمام تلاشمان را بکنیم و این پرنده را در خانه به ارمغان بیاوریم.

جنبش برهنگی که به اوج نقطه ی خود رسیده است ، یک حرکت انقلابی رادیکال و سیلی از تابوشکنان را در خود جای داده است ، کسانی که به نوعی در دل اسلام سیاسی متولد شده اند و هر کدام از این عفونت فرهنگی ، ضربه ای را متحمل شده اند!

حتی به نوعی با ابتکار مریم نمازی ، عده ای از زنان آزادی طلب ، با وی همراه شده اند ، که حتی ایرانی ، نبوده اند ، ولی از اسلام سیاسی و قواعدی که برای زنان ترسیم کرده است ، متنفر بوده اند . آنان می دادند که بر زنان در خاورمیانه و در ایران برای وجود اسلام چه می گذرد ، از این روی چشم اسلام را نشانه گرفته اند ، زیرا اسلام با برهنگی مخصوصا برای زنان مشکل دارد و دائما در قوانینش ، زن را به عنوان برده و ماشین سکس عنوان کرده است.

گروهی از زنان و مردان ، مبارز و آزادی طلب با هم یک صدا شده اند ، که سیلی محکمی به اسلام سیاسی و جمهوری ارتجاعی اسلامی و جریان های دست راستی بزنند.در این میان ، گروهی هم که در قلمشان جوهر ندارند ، شروع به سفسته کرده اند و قصد دارند که این شجاعت را زیر سوال ببرند و به سمت “مریم نمازی” و “سودابه سرخیل” و سودابه ها ، حمله ور شده اند !

در این بین کسانی دیده می شوند ، که تفکر چپ را یدک می کشند و مدعی برابری و آزادی هستند ! این یک پارادوکس است که آزادی بی قید و شرط را نمایندگی کنیم و از حرکت های انقلابی و اعتراضی انسان ها ، جلوگیری کنیم و شروع به زیر سوال بردن تفکر اعتراضی کنیم ! به نظر من دوباره شاهد بوجود آمدن “آل احمد های پلاستیکی” هستیم !

دوباره شاهد هستیم که این افراد (کسانی که کمپین برهنگی را زیر سوال برده اند) از دور ترین نقاط چپ ، به پست ترین نقاط راست ، نقل مکان کرده اند ! این که سعی بر کوبیدن شجاعت و اراده ی این تابوشکنان را دارند ، برای من جالب است ، زیرا مقابل بهمنی ایستاده اند ، که یک شهر را زیر می کند و چنان با قدرت به حرکت در آمده ، که کسی نمی تواند جلویش را بگیرد !

“مریم نمازی” یک چهره ی بین المللی است و نیازی به توصیف ندارد و درگیری و اصطکاک درست کردن با او ، خود یک بازی مضحک است ، زیرا برنده ی بی چون و چرا این بازی “مریم نمازی” است .

یکی دیگر از این تابوشکنان ، دختری است که در دل اسلام سیاسی ، تحت حاکمیت جلادین جمهوری ارتجاعی اسلامی متولد شده و رشد کرده و مورد بی قانونی قرار گرفته است !

“سودابه سرخیل” با عریان شدن خود فریاد زده ، که اسلام سیاسی و جمهوری ارتجاعی اسلامی را نمی خواهد . او نمی خواهد که به عنوان یک برده ی جنسی به او نگاه کنند و مدام زیر خط قرمز مردسالاری قرار بگیرد. او با عریان شدن خود تبدیل به چهره ای شده ، که اعتراضش را به گوش حاکمین و چهره های جریان راست رسانیده است .

سودابه دوست دارد که تن او برای خودش باشد و کس دیگری برای او تصمیم نگیرد و کنترل بر رفتارهایش داشته باشد.

او می خواهد به عنوان یک چهره ای که تابوها را در هم شکسته و خواسته هایش را شفاف بیان کند و هر روز به آرمان هایش نزدیک شود .

همین طور “مریم نمازی” دیگر چهره ی بین المللی حزب کمونیست کارگری ایران و یکی از بهترین سخنرانان های این حزب مردمی و انقلابی ، دوست دارد فریاد بزند که هویت را می ستاید و برای او این مهم ارزشمند است.

حال منصفانه بیاندیشید ، آیا این خواسته ها ارزش دفاع ندارد ؟ آیا همراهی و هم رزم شدن با مریم و مریم ها ، اصطکاک بر انگیز است ؟ یا باعث می شود که ، عدالت ، برابری و آزادی را خدشه دار کند ؟ که این دوستان با  حرارت ، این کمپین را زیر سوال برده اند ؟

باور من این است ، که هم قطار شدن با کمپین برهنگی ، ضربه ی عمیقی به خشک مغزی و اسلامیون می زند و باعث می شود که به عدالت ، برابری و آزادی به دور از هر گونه تبعیض ، نزدیک تر شویم و این موارد را به اشتراک بگذاریم و حق انتخاب را در اختیار توده ی مردمی قرار دهیم.

“مریم نمازی” دوست ندارد که به علت جنسیتش محدود باشد و خودش باشد ، آزادِ آزاد.

او دوست دارد که اسلام سیاسی که باعث شده ، خانه و کاشانه اش را از دست بدهد ، را نقد کند و این را فریاد بزند که جمهوری ارتجاعی اسلامی ، یک ماشین جنایت و ترور است. او به دید یک گهواره ی نفرت ، به اسلام سیاسی نگاه می کند .

آیا تفکر آزادی طلبی ، موردی در خود دارد ، که افرادی پیدا شده اند ، که با ایده ی “مریم نمازی” مخالفت می کنند !

مبصرهای اجتماعی باید این را بدانند ، که وقتی آتئیست آلی انس و … تقویم و ایده ی مریم نمازی را به اشتراک می گذارند ، یعنی یک تایید محکم بر این موضوع ، یعنی نشان دادن موفقیت این ایده و درستی صحت کلمه کمپین برهنگی.

ما باید در این موضوع تمرین کنیم ، که آزادی بیان و گفتار یعنی چه ؟ و اگر بر این موضوع اشراف داریم ، دخالت در تفکر و ایده ی اشخاص ، یک تناقض است بر این باور ! زیرا شما قبولش کرده اید و عکسش را انجام می دهید.

مخالفین کمپین برهنگی ، چنان اصطکاک ، درست کرده اند که انگار شکاف منطق را در خطر دیده اند ! اگر مخالفین در این فکر هستند که با این مخالفت مریم و کمپین ، از کار خود صرفه نظر می کنند ، اشتباه فکر کرده اند ، زیرا او و این کمپین بسیار مسمم تر، به راه خود ادامه می دهند.

می توان ، زن بود و برابری کامل با مرد داشت . می توان زن بود و بسیار موثر خواسته های حقوقی اتان را عنوان کرد.

می توان زن بود و اعتراض کرد ،  برای تحقق خواسته ها ، مبارزه کرد.

عریان شدن در کمپین برهنگی یعنی : نه به اسلام سیاسی .

عریان شدن در کمپین برهنگی یعنی : نه به مکتبی وسنتی فکر کردن.

عریان شدن در کمپین برهنگی یعنی : نه تفکرات راستی و مریخی

عریان شدن در کمپین برهنگی یعنی : نه به آل احمدهای پلاستیکی

مریم نمازی فکرش ، فکر تغییر است و ایده اش ، ایده ی نو و چنان تخت ننگین غیرت و مردسالاری را با عریان شدنش ، در هم شکسته ، که دیگر جای بحث باقی نمی گذارد.

متاسفانه عده ای حرکت الیا را می ستایند و حرکت او را بزرگ جلوه می دهند و حرف شان این است که او در کشوری اسلامی این کار را انجام داده و ما بقی نه ! او جانش در خطر است و مابقی نه ! این یک فرار رو به جلوست !؟

به نظر من تمامی زنان و مردان آزادی طلب ، که دست به این حرکت اعتراضی زده اند ، آرمانشان این بوده ، که آزادی را بدون قید و شرط می خواهند همین و بس.

محمدامین کمانگر: تظاهراتی بزرگ بنفع پناهندگان به وسعت پنج شهرِ بزرگِ آلمان.

m.Kamangar

امروز جمعه ۳۰ مارس ۲۰۱۲ به دعوت چندین سازمان و تشکل مدافع پناهندگی در آلمان به اعتراض اخراجهای که تا کنون شده، و هم چنان ادامه دارد ، همزمان در این روز شهر های برلین، فرانکفورت، دوسلدرف، هامبورگ، منشن، صحنه تجمع و اعتراض انسانهای شریفی بود که پرچم انسان و انسانیت را بر افراشته اند و نگران آینده همنوعانشان هستند، و مدعی اند که دوران سیاهی بشریت باید به پایان رسد و چهره جهان بنفع انسانیت عوض شود، این اثبات کنندۀ این است که جنب و جوش دیگری به وسعت جهان به نفع انسانیت شروع شده است و پرچمش امروز در ۵ شهر بزرگ آلمان به پا شد. امروز شعارها بنفع پناهجویان و علیه اخراج داده می شد. اعلام می کردند که حقوق بشر شامل همۀ انسانها است. در این جهان کسی غیر قانونی نیست. همه حق دارند زندگی کنند. در آلمان باید هر چه زود تر جلوی اخراج پناهجویان گرفته شود و بسیاری ازشعارهای دیگر.

 

شهر فرانکفورت هم مانند این چهار شهر دیگر آلمان از ساعت ۵ بعد از ظهر تا ساعت ۷ بعد از ظهر شاهد اعتراض صدها انسان معترض به اخراج پناهندگان بود. قبل از هر چیز مجری برنامه برای صدها مسافری که این تجمع را مشاهده می کردند به زبانهای انگلیسی و آلمانی توضیح می داد و اعلام کرد که این تجمع و اعتراض بخاطر چه مسئله ای است. بعد میسر راهپیمایی را اعلام نمود. مسئله ای که برای من بسیار جالب بود، این بود که جدا از” لوفتانزا” معترضین، یا تظاهرکنندگان به جلوی باجۀ کشورهای می رفتند که بیشتر پناهجویانِ آن کشورها در آلمان و اروپا اخراج می شوند.

 

در ضمن بیشتر سخنرانان امروز فرودگاه فرانکفورت جوانانی بودند از کشورهای مختلف قاره آفریقا به آلمان آمده بودند. فیلم این تظاهرات را می توانید در سایت روزنه ببینید.

زنده باد انسانیت. محمدامین کمانگر جمعه ۳۰ مارس ۲۰۱۲

 

 

 

محمدامین کمانگر:تحصنی در قلبِ بزرگِ مردمِ یک شهر که رشد انسانیت را دو باره معنا کرد!

m.Kamangar

علیرغم سم  پاشی  بورژوازی  در ذهن انسانها و سمت و سو دادنِ همه جانبه این نظام  به بهای  نام  و نان  برای از بین بردن رحم و مروّت  و عواطفِ انسانی، و بخصوص کشتنِ فهم در انسانها، امّا ما می بینیم  علیرغم هر تلاشی از جانبِ این نظام، انسانها هنوز به میثاق اول انسانیت وفا دارند.

بشریت هنوز در چنگال عوارضی چون بی احساسی، بی هویتی، بی هوشی و مستی، خواب آلودگی و تنفر، قرار نگرفته است و کل تاریخ صحنۀ این تغیر و تحول در بینِ آدمها است. انسان دوستی، نوع دوستی، کمک به همنوعان در هر شرایطی در طول تاریخ بشر همیشه دغدغۀ انسانها بوده و هست و خواهد ماند.

 شهرِ ورتسبورگ آلمان با متحصنینی که به گرمی  در قلبِ بزرگِ  خود جای داده  است نوع دوستی در بین انسانها را اثبات کرد. بار دیگر انسانیت را زنده نشان داد و انسانها را با عشق و عواطفِ انسانی دو باره در کنار هم چید و فرهنگِ اختلاف، فرهنگِ ضدیت و فرهنگِ خصومتِ بشر علیه همدیگر را به تابوت سپرد.

 وهم اکنون  مردمِ این شهر هویتِ انسانی را بدون رنگ و پوست و زبان و ملیت در مقابل آفت ها  و آسیبها پاس می دارند و فهم، احساسِ انسانی، انصاف، آزادگی و آزادمنشی، انسانیت، و باز انسانیت را به سوی رشد هدایت می کنند.

پناهجویانی که چشم به افقِ انسانیت دوخته بودند همراه مردمِ شریفِ  این شهرِ  وحدت را ساختند و باهم تکرار کردند.   و واژهایی چون انسان دوستی،مدافعین انسان، انسانیّت،  پریشانی  و ترسِ شبِ اولِ تحصن که به درازای عمر تا کنونی  این پناهجویان بود به نور آفتابِ عاطفه های فروان این مردم شریف وصل گردید و فصلِ بازگشتِ طبیعی انسان را نوید داد. باز گشت به سوی راه و رسمِ دوستی  و همدلیِ ، باز گشت به سوی مهربانی در بین انسانها، باز گشت به سوی  ادراک و احساس انسانی در وجودِ انسانها. مردمی که در روزِ یکشنبه در تظاهراتِ صدها نفرۀ خود در دفاع از این پناهجویان صدا بر آوردند که ما با هر زبان و رنگی  که داریم  همه با هم در کنار هم می مانیم، همه انسانیم و انسان خواهیم ماند. در بستر جامعه بشری سیاهی و منکوب کردنِ انسانها از شاه کارهای نظام سرمایه داری است. امّا امانیسم جامعه در هیئت دیگری از خود دفاع می کند و انسانیت را فریاد می زند، این اتفاقی است که  در این شهر افتاده است.  تحصنِ پناهجویان ایرانی در قلبِ بزرگ مردم این شهر حرکتی بود برای شناخت دقیق  انسان از خود و از همنوعش.

 

   متحصنین”آنچه که ما می شنیدیم کاملاٌ مغایرت دارد بر آنچه که در طول این ۹  شبانه و روز از این مردم  دیدیم” !

در این نوشته من سعی بر گزارش این تحصن یا اعتصاب غذای این پناهجویان عزیز را ندارم،  چون هر روزه به اندازه کافی  چه توسط  جراید آلمانی، چه از طریق فدراسیون سراسری پناهندگان واحد آلمان و چه از طریق سایتها و فیس بوک خود این عزیزان  بدان اشاره شده و خواهد شد. آنچه مرا به این نوشته کوتاه وا داشت اتفاقاتی است که روی می دهد و ار دیدگاها پنهان می ماند. دیدنِ مردم این شهر، کمکهای بی دریغ  و همه جانبۀ آنها  از کوچک و بزرگ، پیرو جوان، از دانشجو تا کارگر و  بی کار، از بسیاری از کارمند انِ ادارات محتلف تا واحدهای که از شهر های دیگر به اینجا می آیند است یا بهتر بگویم  منعکس کردن قطره آبی از دریای بی کران  این مردم.

 

 

   یکی از این عزیان پناهنده چنین گفت “شبِ اولِ این تحصن هر صدای نا هنجاری را حمله به خود تلقی می کردیم.  طبق شنیده های که از این استان شنیده بودیم  هر دم می گفتیم  که همین الآن  بما حمله می شود. امشب ما را می برند و معلوم نیست چه بلایی  به سرمان می آید، حتی چند جوان آلمانی که به ما کمک می کردند روز اول گفتند که برای پیش بردن این حرکت  ما در این شهر تنهای تنها هستیم  و همه مخالفِ این حرکت هستند. امّا امروز من می فهمم که ما در میان چه مردمِ شریفی قرار داریم”

من از صدها مثال و حرکتها و کمکهای مردم این شهر به متحصنین چند نمونه را ذکر خواهم کرد تا عمق انسانیت و کمکهای مردمِ این شهر به این پناهجویان را نشان دهم. روز اول مردم احساس می کردند که این چادرها با این همه عکس از جنایات رژیم اسلامی حتما می خواهند جنایات حکومت اسلامی را بما نشان دهند. روزهای  دوم و سوم  بود با نوشته های که به زبان آلمانی  به دور و بر چادر زده شد  و با مردم صحبت گردید، مردم فهمیدند که اینها پناهندگان سیاسی هستند که از دست فاشیسم  اسلامی ایران به آلمان پناهنده شده اند. مخصوصا پس از اینکه ۹۹ در صدیهای این شهر با پناه جویان اعلام پشتیبان کردند و چادرهای خود را در کنار چادرهای این دوستان زدند. دیگر پناهجویان با مردم این شهر قاطی شدند، یکی شدند، و شب و روز با هم هستند. هر روزه  صدها نفر به دیدن این دوستان می آیند پتیشن را امضا می کنند کمک مالی می کنند.  همه می پرسند که چه نوع کمکی لازم دارید، ما می  توانیم برای شما چه کاری انجام دهیم.

این حرکت چنان توده ای شده است که مردم این شهر متحصنین را مثل بچه های خود می دانند. این دوستان می گفتند که آقایی آمد و گفت این کارت من است آدرس و شماره تلفن من را داشته باشید از ساعت فلان تا ساعت فلان می توانید به خانه ما بروید دوش بگیرید. مرد جوانی آمد و گفت این آدرسِ منزل من است، این هم کلید منزل در طول روز به  آنجا بروید و  دوش بگیرید. جوانی دانشجو آمد همین را گفت و … این چه حرکتی است. چه انسانیتی است که حکم می کند،  کسی که نمی شناسید، فقط می دانید که بعنوان یک پناهندۀ سیاسی در چادری متحصن شده است آدرس و کلید خانه ات را به او بسپارید و بگویید به خانه من برو خودت را بشوی.  یا ببری خانه ات  بعد از استحمام  بسیار زیبا او را دو باره به چادربر گردانید.  آیا چون فقط می دانند که این انسانها  در مدت این چند شبانه  و روز به دوش گرفتن نیاز دارند؟ آیا فقط این مسئله دیگر است؟   درود بر این انسانیت. بنظر من فوق العاده جالب و زیباست. این یعنی عمقِ نوع دوستی و حرکت طبیعی انسان و عمل اجتماعی آدمها  در مقابل هم.                                           

 ادامه دارد. زنده باد انسانیت.

 چهار شنبه ۲۸ . ۳. ۲۰۱۲

 

 

عبدالله اسدی:پاسخ به دو سئوال از میان سئوالات رسیده به فدراسیون

abe-asadi

در میان پرسشهایی که عنوان میشود؛ سئوالی که بسیار تکرار می گردد این است که من میخواهم به قصد پناهندگی از ایران خارج شوم، چکار باید بکنم و از کجا شروع کنم فدراسیون در این مورد چگونه به من کمک می کند؟

 این سئوال خیلی از جنبه های مهمی که شخص متقاضی پناهندگی باید به آن توجه کند را در بر می گیرد. فرض کنیم این متقاضی پناهندگی می خواهد به ترکیه برود و از کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل درخواست پناهندگی کند. باید دست کم به دو تا سه سال زندگی و انتظار در ترکیه فکر و ملزومات آن را تهیه کند؛ نه اینکه خود را بی گدار به آب بزند. یکی از این ملزومات هزینه زندگی است. چون ممکن است در تمام طول زندگی در ترکیه هیچ هزینه ای از سوی کمیساریای عالی پناهندگان به وی تعلق نگیرد و از مصاحبه مالی نیز پاسخ رد بگیرد و مهمتر از همه نتواند کار پیدا کند. یا ممکن است پرونده اش استیناف بگیرد و پذیرش وی به عنوان پناهنده یک سال به تاخیر بیفتد. اجاره خانه و هزینه زندگی در ترکیه به عهده خود متقاضیان پناهندگی است. هم اینجا لازم است اشاره کنم که کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل به متقاضیان پناهندگی هزینه  ناچیزی می پردازد ولی پرداخت هزینه زندگی منوط به این است شخص متقاضی هم قبولی کمیساریای پناهندگان سازمان ملل را گرفته باشد و هم در مصاحبه مالی قبول شده باشد.

 

نکته دوم داشتن یا نداشتن گذرنامه است. پناهجویانی که با گذرنامه و از راه قانونی به ترکیه می روند و دلایل سیاسی ارائه می دهند باید دلایل محکمی برای خروج قانونی از کشور ارائه دهند در غیر این صورت در بسیاری از موارد وکلای سازمان ملل باور نمی کنند شخص متقاضی پناهندگی، در ایران جان و زندگی اش در خطر بوده باشد. تفاوت سفر به ترکیه و مالزی و کشورهای هم مرز با ایران با اروپای غربی در این است که برای رفتن  به ترکیه و کشورهای هم مرز کسی نیاز به ویزا ندارد. ولی سفر به کشورهای اروپایی بدون ویزا غیرممکن است. همان سختگیری که کمیساریای عالی پناهندگان درجایی مثل ترکیه در مورد دلایل پناهندگی دارندگان گذرنامه به عمل میاورد در کشورهای غربی هم در مورد دارندگان ویزا به عمل میاورند. به همین خاطر پناهجویان هم در کمیساریای عالی پناهندگان در ترکیه و هم در هند و مالزی و هم در کشورهای غربی باید دلایل محکم و قابل قبولی برای خروج قانونی خود  ارائه  دهند.

 

معمولا در ایران این طور نیست که فردی که از سوی مقامات امنیتی و قضائی کشور تحت تعقیب قرار گیرد، همزمان نیز ممنوع خروج شود؛ بارها اتفاق افتاده است افرادی که در ایران تحت تعقیب بوده و مجبور به ترک خانه و زندگی خود شده اند به محض دریافت ویزا توانسته اند بدون مشکل از کشور خارج شوند. این نوع دلایل، برای مقامات امور پناهندگی بسیار قابل قبولتر است. چه بسا بسیاری از افراد با پرداخت رشوه به مقامات مرزی و یا از طریق واسطه و غیره می توانند با مدارک قانونی از کشور خارج شوند. درهر حال برای  آنهایی که دلایل سیاسی ارائه می دهند بهتر است کم و بیش به همین دلایل متکی شوند. نکته دیگر معرفی به پلیس است؛ متقاضیان پناهندگی باید همزمان که خود را به کمیساریای عالی پناهندگان معرفی می کنند خود را نیز به پلیس ترکیه معرفی نمایند.لازم است به این نکته هم اشاره کنم که قانون استانداردی روی کار این کمیساریا حاکم نیست و در بسیاری اوقات تعیین تاریخ مصاحبه برای متقاضیان پناهندگی هفت ماه به طول میانجامد.

 

در کتاب مرجع کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل مصوب ۱۹۵۱ در ژنو، ترس موجه افراد از مورد ظلم واقع شدن را دلیل پناهندگی عنوان کرده اند. در این کتاب آمده است وضعیت پناهندگی هر شخص تنها بواسطه تفکر ذهنی آنها از ترس بررسی نمی شود، بلکه  موضوع ترس باید در چهارچوبی دیگر و تحت شرایطی بی طرف مورد بررسی قرار گیرد. بنابراین مفهوم ترس موجه، هم به صورت شخصی و هم در چهاچوبی بیطرف بررسی می شود و در تشخیص وجود ترس موجه هر دو عامل مورد نظر قرار می گیرد. ممکن است گفته شود هیچ کس بدون داشتن دلیلی محکم  خانه  و خانواده خود را ترک نمی کند و امکان دارد دلایل قابل قبول و متعددی در این خصوص داشته باشد اما در میان این همه دلایل تنها یک دلیل خاص قادراست شخص را بعنوان پناهنده بپذیرد و آن هم اصطلاح ترس موجه از مورد ظلم واقع شدن است و بقیه دلایل به خودی خود کنار گذاشته می شوند. بنابراین کسی که قصد پناهندگی دارد باید دارای چنین مشخصاتی باشد و بتواند عنوان ترس موجه خود را بخوبی توضیح دهد. قوانینی که توسط سازمان ملل تصویب شده است محصول تاریخ مشخصی است که به دوران جنگ سرد معروف است. در دوران جنگ سرد هرکس که می توانست خود را از اروپای شرقی به غرب برساند و خواهان پناهندگی شود، صرف نظر از اینکه چه کاره باشد و چگونه جان و آزادیش بخطر افتاده باشد، بعنوان قهرمان و سمبل آزادیخواهی پذیرفته می شد. در آن دوران نه برای مدارک هویت و نه برای مدارکی که نشان دهد جان  شخص متقاضی  در خطر بوده است زیاد پیگیری  نمی کردند اما امروز همه چیز برعکس شده است.

 

کسانی که قصد درخواست پناهندگی دارند لازم است با دانش کامل پناهندگی در خواست خود را تسلیم مقامات امور پناهندگی نمایند. شخص متقاضی پناهندگی باید بطور روشن ماجرای زندگی و فرار ناشی از ترس خود را توضیح دهد. نباید به اطلاعاتی که بطور پراکنده و در اینجا و آنجا می شنود اکتفا کند.اطلاعاتی که در مورد تقاضای پناهندگی بطور پراکنده گفته و شنیده می شود بسیار خام و نادقیق و غیرمستند است. برای مثال در بسیاری از اوقات پناهجویانی که کیس اقلیت مذهبی ارائه داده اند کمترین اطلاعات در مورد مذهبی که خود را به آن منتسب کرده اند نداشته اند. همجنس گرایان از کشورهایی مانند ایران یکی از شاخصهای پذیرش پناهندگی بر مبنای مفاد قانون کنوانسیون ژنو هستند. نمی شود کسی که خود دارای تمایلات همجنس گرایانه  نیست کیس همجنس گرایی بدهد و از آن دفاع کند. هنوز هستند کسانی که دلایل قومیت ارائه می دهند و خود را کرد، عرب و یا بلوچ و نظایر اینها معرفی میکنند در حالی که  دلایل قومیت برای ایرانیان متقاضی پناهندگی  در مراجع پناهنده پذیری قابل قبول نیست.

فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی در همه زمینه های پناهندگی چراغ راهنمای متقاضیان پناهندگی است. از همه پناهجویان می خواهیم که در هر کجای جهان که هستند با فدراسیون تماس بگیرند تا بطور متشکل و سازمان یافته از حقوق انسانی خود دفاع نمایند

عبدالله اسدی

 

یاداشت سردبیر نازنین صدیقی

nazi_fb12_190_x_268

این یادداشت را پس از برگشت از هشتمین کنگره حزب کمونیست کارگری ایران مینویسم. کنگره ای با عظمت و پرشکوه، کنگره ای که ازنظر من در نوع خود بزرگترین کنگره اپوزیسیون ایران بود. کنگره میثاق ۹۹ درصدیها، کنگره ای که در آن تأئید و تأکید شد حزب کمونیست کارگری ایران دست در دست کارگران آتن، اوکلند، سوئز و پتروشیمی های ماهشهر، در کنار جوانان نوار غزه، حمص، تل آویو، مادرید، مسکو و تهران، و همراه با زنان شجاع و آزادیخواهی که همه جا در خط مقدم این تلاش جهانی قرار دارند – به صف انقلابات حاضر و جنبش “۹۹ درصدی” ها برای رهایی تعلق دارد. کنگره ای که باردیگر اعلام کرد که در پیشاپیش کارگران، زنان و جوانان ایران برای سرنگونی جمهوری اسلامی و خلع ید از کل بورژوازی در ایران و برای برقراری آزادی و برابری و سوسیالیسم تلاش میکند. بله کنگره هشتم حزب کمونیست کارگری ایران، کنگره تعهد و میثاق دوباره “هیچ بودگان” سراسر جهان بود. کنگره ای با نمایندگان عرصه های مختلف فعالیت سیاسی و اجتماعی درجهت تغییر زندگی بشر، کنگره ای شاد و سرحال و هم جهت برای آینده ای بهتر، برای دنیای عاری از خشونت و برای تعالی و خوشبختی بشر. 

در هفته گذشته بدلیل کارها و مشغله ها و مسائل مختلف ازجمله رفتن به کنگره موفق به انتشار نشریه شماره ۵۱ نشدیم ولی در تلاش هستیم تا از این شماره انتشار نشریه همبستگی را به طور منظم از سر بگیریم. خوشبختانه دوست عزیزمان بهنام آزاد تعهد کرده که کمک کند تا نشریه همبستگی را بصورت هفتگی و بطور منظم و با کیفیت و تنوع بیشتری منتشر نماییم. همینجا از همه پناهجویان عزیز و همه علاقه مندان درهر جای  جهان که هستند می خواهیم که برای این نشریه داستان زندگی خود و اخبار تحولات پناهندگی و اتفاقاتی که در محل زندگی شما می افتد و مبارزاتی که برای دفاع از حقوق پناهندگی صورت می گیرد بنویسند تا بتوانیم صدای اعتراض و مبارزه شما را در این نشریه منعکس کنیم و تجارب خود را به همه جا منتقل نماییم. پیشاپیش از همکاری همه  شما عزیزان تشکر می کنم.

داوود ربیعی:اختلاسهای داخی یا تحریم های خارجی

Davood_rabiei_162_x_230

دولت جمهوری اسلامی از زمانی که قدرت را در دست گرفته، همواره زندگی را بر مردم سخت کرده است. اعمال فشار اقتصادی بر مردم، یا از سوی خود دولت بوده یا نتیجه تصمیم ها و قدرت نمایی های نابجا و نادرست حکومت بوده است که در نهایت گریبان گیر ملت شده است.
جدیدترین نوع فشار اقتصادی که این روزها زندگی مردم ایران را تحت تاثیر قرار داده است، عصر تحریم های اقتصادی دولت های اروپایی و آمریکاست.
این تحریمها ی افتصادی دولت ایران، ملت را در تنگنا قرار داده است و از آنجا که مردم ایران از وخیمتر شدن وضیعت در ترس به سر می برند تا کنون صبر اختیار کرده اند و این نیز فشار دیگری است. اما آشکار است که وضیعت اقتصادی ایران روز به روز بد تر خواهد شد. با وجود اینکه مشکلات حاضر در جامعه آشکارا قابل لمس است، دولت هنوز هم حاضر به پذیرش اشتباهاتش و جبران آن نیست.
دولت جمهوری اسلامی برای عادی نشان دادن اقتصاد ایران برنامه های جدیدی را به اجرا در آورده است که البته برای جبران اختلاسهای میلیاردی است نه کمک به مردم؛ از جمله شروع به پیشفروش کردن سکه طلا می باشد. ولی مردم ایران باید آگاه باشند که این برنامه ها نه تنها به نفع ملت نیست که کمبود بودجه  دولت را جبران می کند و از طرفی زیاد دوام نخواهد آورد .
از سوی دیگر شاید این فشار و وضعیت بد اقتصادی حاکم بر جامعه، نقطه  عطفی باشد برای از سر گرفته شدن اعتراضات علیه دولت جمهوری اسلامی زیرا محتاج شدن به نان شب آخرین قطره ای است که میتواند لیوان صبر ملت را سر ریز کند.
این دولت فاقد صلاحیت مردمی، کشوری را که صاحب بهترین ثروتهای کلان طبیعی وانسانی هست به ملتی محتاج بدل کرده است. ایران را به کشوری مستعمره تحت استثمار جمهوری اسلامی تبدیل کرده است. کشوری که سرانش با دزدیها و اختلاسهای میلیاردی برای دنیا و منطقه تهدید محسوب شود. ولی باز هم نمی توان به قطع بیان کرد که این پسرفت اقتصادی نتیجه  تحریمهای خارجی است یا اختلاس های داخلی اما چیزی روشن و بدیهی است این پسرفت و نکبت و مصیبت اقتصادی-اجتماعی که گریبان مردم را گرفته است همه از وجود منحوس و کریه جمهوی اسلامی است و فقط با انقلاب مردم برطرف میگردد.