بایگانی دسته: مقالات

نازنین صدیقی:ملاحظاتی بر نوشته دوست عزیز مینومهر فومنی تحت نام خشونت و تبعیض علیه زنان

nazi_fb12_190_x_268

از نظر من نکات مهم و قابل توجهی در مطلب خانم مینو وجود دارد به همین دلیل و بدلیل اینکه در آستانه هشت مارس قرار داریم تصمیم گرفتم این مطلب را در نشریه همبستگی چاپ و ملاحظاتی که در مورد آن دارم را بیان کنم. مینو مهر فومنی با برشمردن مشکلات اجتماعی – سیاسی زنان تصویر نسبتا خوبی از بی حقوقی و فرودستی زن در ایران را نشان میدهد. وی سپس به بر شمردن مشخصات یک حکومت توتالیتر و مذهبی و پیامدهای ناشی از این نوع حکومت ها در کشوری مثل ایران میپردازد و بر اساس موارد ذکر شده نتیجه میگرد که برابری و تساوی حقوق شهروندی در این نوع حکومت ها معنا و مفهومی ندارد. در خلال نوشته مینو، خواننده متوجه میشود که وی ایراد را از نفس وجود چنین نظامی نمیبیند چرا که مبارزات مدنی و اجتماعی و حقوق بشری را در راستای تحقق یک جامعه برابر و “دموکراتیک” کافی میداند.

سئوال اینجاست؛ چگونه یک نظام از بیخ و بن مذهبی را میتوان با مبارزات مدنی و حقوق بشری به سمت تعالی و خوشبختی و تساوی زن و مرد سوق داد؟ تا آنجایی که به ایران بر می گردد پایه های حکومت اسلامی برمبنای “دین مبین اسلام” تشکیل شده است. حکومت اسلامی برای تثبیت موقعیت خود در اولین اقدامش حمله به زنان را شروع کرد، حجاب را اجباری کرد، حضانت کودکان را از آنها گرفت ومدارس و کلیه اماکن عمومی را زنان و مردانه کرد و برای به تمکین کشاندن زنان از قوانین قرون وسطائی سنگساراستفاده نمود. اکنون ۳۳ سال از حاکمیت جمهوری اسلامی می گذرد و هنوز که هنوز است جریان “اصلاح طلب” این حکومت می گوید باید به دوران طلائی امام برگردیم چه رسد به باندهای قمه زن و اوباشان اصولگرای حکومتی و طرفدار دولت و آنهایی که برای قلع و قمع زنان شمشیر را از رو بسته اند. میخواهم بگویم برای ایرانی ها بویژه زنان ثابت شده که در این حکومت کوچکترین اصلاحاتی  ممکن نیست و اگر قرار است یک جامعه مدنی داشته باشیم باید اول ریشه های این حکومت را از بیخ و بن بخشکانیم. مبارزه مدنی و حقوق بشری خوب است ولی برای جامعه ای که حکومتش حداقلی از معنا و مفهوم حقوق بشررا بفهمد و از ترس  اینکه به نقض حقوق بشر متهم گردد؛ تغییری در قوانینش ایجاد نماید.

به نظر من حکومتی که سرتا پا خون و جنایت است، نظامی که به واسطه بیش از ۱۰۰ هزار اعدام توانسته بیش از سه دهه حکومت کند نمیتواند اصلاح پذیر باشد؛ نه با تعویض رهبر و نه حتی با تغییر نوع حکومت در خود. رژیم اسلامی راه هیچ نوع تغییری در خود ندارد. تنها راه ایجاد یک جامعه برابر و عاری از تبعیض در ایران، سرنگونی جمهوری اسلامی است که فقط از طریق انقلاب مردم امکان پذیر است و این را مردم ایران در تابستان ۸۸ به خوبی نشان دادند و مهر سرنگونی رژیم اسلامی را با پاهای خود بر خیابانهای تهران کوبیدند.  

 

 

مینو مهرفومنی:خشونت و تبعیض علیه زنان

Minoo_Mehr_Fomani

زنان به طور سنتی و تاریخی در تمامی جوامع قربانی خشونت و تبعیض بوده اند بعدها در اثر رشد افکار عمومی و انقلابات و نهضت های آزادیخواهانه و دموکراتیک به تدریج توانسته اند تا حدود زیادی در جوامع غربی به آزادی و حقوق برابر با مردان دست یابند ولی آنان کماکان در کشورهای در حال توسعه و عقب افتاده به ویژه جوامع مذهبی و ایدئولوگ قربانی خشونت و تبعیض جنسیتی میباشند. عوامل عقب افتادگی زنان و تلقی برخورد جنسیتی و تبعیض آمیز و خشونت علیه آنان مختلف و متنوع میباشد. عواملی نظیر شیوه و سبک زندگی سنتی جوامع که در آن مرد مسئول تامین امرار معاش خانواده و زن مسولیت نگهداری از فرزندان و انجام امورات داخلی منزل را بر عهده داشته است لذا عدم استقلال مالی زن یکی از عوامل مهم این عقب افتادگی و تبعیض بوده است. عوامل دیگری نظیر مسایل فرهنگی و عقاید و تعالیم مذهبی و … نیز از زمره دلایل این عقب افتادگی است. در جمهوری اسلامی ایران این تبعیض و خشونت علیه زنان که خود ناشی از عوامل تاریخی و فرهنگی و مذهبی میباشد توسط حکومت به طور سیستماتیک تبلیغ و ترویج میشود.

اجباری بودن پوشش و حجاب، تفکیک جنسیتی دختران و پسران از مقطع ابتدایی به بالا، تربیت سنتی موجود در اکثر خانواده های ایرانی، عدم آموزش و عدم وجود سیستم و برنامه های آموزشی در کتابهای درسی و در رادیو و تلویزیون، وجود قوانینی که خود ناشی از تلقی جنسیتی و تبعیض آمیز نسبت به زنان است و حتی تلقی جنسیتی بسیاری از زنان ایرانی از خود، متاسفانه باعث ایجاد این وضعیت گردیده است.

در جمهوری اسلامی زنان از برابری شغلی و حقوقی و حتی سیاسی با مردان برخوردار نیستند. با ملاحظه قوانین مدنی و جزایی و سایر قوانین موجود در ایران این امر به صورت آشکار محقق میگردد. تفاوت و تبعیض میان زن و مرد از نظر دیه آنان و ارزش شهادت زن در دادگاهها و سهم الارث زن و حق طلاق و حضانت و ولایت طفل، عدم امکان تحصیل در تمامی رشته های دانشگاهی به مانند مردان، عدم دسترسی و امکان اشتغال به تمامی مشاغل موجود برای مردان به ویژه در نیروهای نظامی و انتظامی و رشته های مهندسی، عدم امکان اخذ پاسپورت و خروج از کشور و ترک تابعیت بدون اجازه همسر و لزوم رعایت ایام عده طلاق یا وفات برای زن و لزوم تمکین جنسی زن از مرد و عدم داشتن حق تصمیم گیری در خصوص بارداری و بچه دار شدن و فواصل میان آن و بستن لوله رحم، خروج ازمنزل، عدم امکان دستیابی به مسند قضاوت و ولایت و ریاست جمهوری تنها قسمتی از محدودیت ها و محرومیتهای زنان در زندگی اجتماعی در ایران میباشد.

البته زنان به ویژه در سالهای اخیر سردمدار مبارزه در صف مقدم علیه دیکتاتوری و استبداد و خفقان و نابرابری در جمهوری اسلامی بوده اند. بزرگترین مانع بر سر راه رشد و تعالی مقام زن و دستیابی به برابری حقوقی، عوامل تاریخی و فرهنگی به ویژه مذهبی است.

زنان به دلیل اینکه نصف جمعیت هر کشوری را تشکیل میدهند و نیز به دلیل نقش و سهم غالب آنان در تربیت فرزندان و نسلهای یک اجتماع دارای نقش و یا جایگاه بزرگی در فرایند توسعه و پیشرفت هر کشوری میباشند. رسیدن به توسعه و پیشرفت و یک جامعه آزاد و دموکراتیک بدون اهمیت دادن و احترام به زن و جایگاه والای آن امکانپذیر نمیباشد . تمامی جوامع و کشورهای پیشرفته این پیشرفت و رفاه کشورهای خود را مدیون اهمیت دادن و ارزش قایل شدن و رفع تبعیض و خشونت علیه زنان بوده اند.

ارتباط مستقیمی میان دربند بودن و تبعیض و خشونت علیه زنان با عقب افتادگی و توسعه نیافتگی و غیردموکراتیک بودن کشورها وجود دارد. در جامعه ای که تساوی حقوقی میان زن و مرد وجود ندارد، در جامعه ای که اقلیتهای قومی و مذهبی از حقوق برابر با اکثریت جامعه برخوردار نمیباشند، در حکومتی که یک شخص برای افراد جامعه تصمیم میگیرد، در کشوری که ساختار حکومت و نحوه تشکیل آن و نهادهای حکومتی و سهیم شدن مردم در انتخاب زمامداران و حاکمان و اعمال حق سرنوشت خویش دچار محدودیت و تضییقات اساسی هستند، امکان یک زندگی اجتماعی سالم و رو به رشد و توسعه وجود ندارد.

در سیستمی مانند جمهوری اسلامی که افراد به لحاظ دین و مذهب به اقلیت و اکثریت تقسیم شده و جنسیت افراد نیز موجب ایجاد تبعیض و نابرابری حقوقی و اجتماعی میان آنان میگردد و نیز کودک از کمترین حقوق برخوردار است و حکومت از طریق انتخابات غیردموکراتیک و ناسالم زمام امور را در دست خویش گرفته و مردم امکان نظارت بر حکومت و تغییر سیاستها و حتی تغییر نوع حکومت را ندارند و آزادی بیان و اندیشه و افکار و آزادی گردش آزاد اطلاعات به شدت محدود شده است و احزاب و انجمنها و سازمانهای سیاسی و مخالف حکومت اجازه عرض اندام و فعالیت را ندارند، دیگر صحبت از آزادی و دموکراسی و برابری مفهومی ندارد. لذا تا زمانی که یک حکومتی براساس اعتقاد و التزام به رعایت آزادی و دموکراسی و حقوق بشر و برابری زن و مرد در ایران بر سر کار نیاید ما همچنان شاهد نقض مکرر و روزافزون حقوق انسانها به ویژه زنان خواهیم بود.

 امید است که زنان کما فی سابق در کنار سایر جنبشهای مدنی و آزادیخواهانه به مبارزه و فعالیت های مدنی و اجتماعی و حقوق بشری خود ادامه دهند. قطعا آینده اداره کشورها به سمت مشارکت روز افزون زنان رو به حرکت است امید است که در کشور ما ایران نیز زنان بتوانند به جایگاه والای انسانی و حقوقی خود دست یابند تا امکان حیات رو به رشد نسلهای آینده فراهم گردد.       

mhrminoo@yahoo.co.uk

بهمن مرادیان پی:قلم روی ورق برای پناهندگان

Bahman_Moradian

به نام هویت انسانی

متاسفانه شرایط پناهندگان دراین کره  خاکی مناسب نیست و همچنان در تمامی کشورهای متحمل سختی های فراوان می شوند و شده اند ! پناهندگان ایرانی و … درکشورهای اطراف ایران و حتی اروپائی متحمل فشارهای از هم گسیخته ی دولت های خودکامه شده اند !

همه روز خبرهائی مخابره می شود از فقر، فشار و نارضایتی پناهندگان!

تا زمانی که در ترکیه هستند که باید فشارها و رفتارهای مردم ترکیه، پلیس و دیگر عوامل گروه زور را، تحمل کنند و وقتی هم که به کشور سوم عزیمت می کنند، به نوعی فشار تازه، تازگی خود را به دست می آورد !

زمانی که این عزیزان در ترکیه هستند، به سختی و با پیگیری گروههای فعال حقوق انسانی “یو ان اچ سی آر” را مجاب میکنند  که کار آنها را انجام دهد و البته که این سازمان با تاخیر لاک پشت وار کارهای مربوطه را انجام می دهد و این عزیزان را در یک پریود ۲تا ۳ ساله به کشور سوم روانه می کند ! متاسفانه این تاخیر تاسف بار است !

پناهندگانی که در دل درد هستند  با سختی دست و پنجه نرم می کنند و صدایشان به جایی نمی رسد ! بعضی پناهندگان هستند که حتی از حقوق خود هم خبر ندارند ! حتی متاسفانه فن بیان دفاع از خود را هم ندارند ! ما باید همراه آنها باشیم و صدایشان باشیم .

این گفته از سوی بسیاری از پناهندگان، بازگو شده که اگر از خودشان دفاع کنند، دولت ترکیه و “یو ان اچ سی آر” برایشان مشکل درست می کند ! گویی با دو سازمان مافیایی رو برو هستیم ! من به این باور رسیده ام که دولت اسلامی وقت ترکیه و “یو ان اچ سی آر” تشکیل یک سازمان مافیایی داده اند و چنان وحشت به دل پناهندگان انداخته اند که اینان حتی می ترسند که از حق خودشان دفاع کنند!

مصاحبه های با تاخیر

تست های پزشکی دراز مدت

تاریخ پرواز های معوقه

همه و همه میوه  تلخ این نابسامانی هاست ! این موارد دست به دست هم داده اند که، پناهندگان در کشورهای اطراف ایران و حتی اروپایی و شرق دور، احساس خوبی نداشته باشند و روزها و ساعات تلخی را سپری کنند!

پناهندگان ، خصوصا در کشور ترکیه تمامی هزینه ها، بر دوش خودشان است و هیچگونه ساپورتی از دولت اسلامی وقت ترکیه ندارند و از امکانات رفاهی و خدمات اجتماعی محروم هستند ! آیا در قرن ۲۱ باز هم باید شاهد ناعدالتی باشیم ؟! آیا باید در قرنی که صحبت بر سراجتماع مدرن و متمدن بودن است، باید در عین ناباوری فشار بر دوش توده  مردمی باشد !؟

پناهندگان در کشور ترکیه به سختی زندگیشان را میگذرانند و با مشقت فراوان روزها را شب و شب ها را روز می کنند ! من بر این باورم که باید اشل را از بالاتر گرفت و به سمت اروپای شرقی و مرکز اروپا و از آنجا با سرعتی زیاد به وضعیت پناهندگان در کشورهای اسکاندیناوی پرداخت .

با گزارشاتی که من از این قسمت ها هم دریافت کردم ، تقریبا هوش از سرم پریده است ! زیرا من دائما خیالم نسبت به اسکاندیناوی راحت بود تا که، طی مصاحبه ای که با یکی از مدیاهای اجتماعی انجام دادم در رابطه با پناهندگان، تماس های بسیاری از کشورهای اسکاندیناوی صورت پذیرفت  که من را متعجب ساخته، که قطعا با اکیپی که در آن برای پناهندگان فعالیت می شود، قصد سفر در ماههای آینده به هر چهار کشور اسکاندیناوی را داریم تا از نزدیک تمامی این حاشیه ها را پوشش خبری دهیم.

با این اخباری که  در رابطه با پناهندگان در اروپای مرکزی و شمالی و شرقی دریافت می کنیم، قطعا می توان این را عنوان کرد که اروپا نیز آسایشی برای پناهندگان تدارک ندیده و در دل سرمایه داری هیچگاه توده  مردم در آرامش نبوده اند، زیرا سنت دیرینه سرمایه و بورژوازی است که همیشه باید درصد پایینی  در آرامش باشند ! که این خود یک عفونت فرهنگی است و توده  مردم را زیر فشار قرار می دهد !

در دل اروپا همچنان رفتارهای فاشیستی وجود دارد و یکی از موارد که پناهندگان را می آزارد، این مورد است ! حتی در کشورهایی مثل آلمان این مساله بعد وسیعی به خود می گیرد و باعث اختلال در چرخه های اجتماعی شده است ! ما باید تلاش کنیم که با تبلیغ فرهنگی این موارد به یک اجتماع سالم با بهداشت روانی بسیار بالا فکر کنیم و هر روز بهتر از دیروز به این ارمغان نزدیک تر بشویم و بتوانیم که با رفتارهایمان، اجتماعات اروپایی را مجاب کنیم که به حقوق پناهندگان تن بدهند .

در این قسمت سعی دارم به صورت سر خط  و تیتروار وضعیت چند پناهنده که در کشورهای مختلف اروپایی و در معرض دیپورت هستند و یا به صورت زیرزمینی به زندگی خود ادامه می دهند را برای شما توصیف کنم. امیدوارم که با این گزارش توانسته باشم این زخم را که قابل پانسمان نیست را به نظر شما برسانم؛ تا بتوانیم من و شما صدای این عزیزان باشیم و با اطلاع رسانی جلوی فجایع بعدی را بگیریم.

صالح ایرانی بالای دو سال است که در ترکیه است و با در دست داشتن، قبولی از سوی “یو ان اچ سی آر” همچنان هیچ کشوری پذیرای او نبوده است !

رضا محمودنیا نزدیک به یک سال است که هنوز مصاحبه  اصلی را برای ایشان تدارک ندیده اند و به او اعلام کرده اند که  در اپریل ۲۰۱۲ خودش را برای مصاحبه اصلی آماده کند !

محمد آزادی ، در عین ناباوری پروسه  پناهندگی اش در انگلستان متوقف شده است !

هوشنگ پارسائی بیش از سه سال است که در نروژ موفق به دریافت اقامت نشده و شرایط و ویدیوهائی که از سرگذشت زندگیش در این کشور برای ما ارسال کرده است، تماما حاکی از یک مرگ تدریجی است ! متاسفانه ایشان در معرض دیپورت به ایران است! باید به صورت ویژه پرونده  ایشان مورد بررسی قرار گیرد.

جمیس اودا بیش از شش سال است که در کشور سوئد موفق به دریافت اقامت نشده و در لیست پلیس است که هر لحظه امکان بازداشت و دیپورت او وجود دارد. ایشان در این چند سال به صورت زیر زمینی به زندگیش ادامه داده و همچنان استقامت کرده و خواستار حقوق انسانیش است.

م-ح پس از دو سال با جواب از سوی سازمان مافیایی “یو ان اچ سی آر” همچنان در ترکیه منتظر زمان پرواز است .

م- ر ایشان نیز در ترکیه هستند و جواب در دست دارد، ولی متاسفانه هیچ کشوری پذیرایش نیست !

سودابه سرخیل در کشور نروژ بعد از گذشت سه سال نتوانسته روی آسایش را ببیند و همچنان پشت درب بسته  اقامت قرار دارد.

پیمان افشار و فرامرز اسکندریان نیز بیش از سه سال است که در روسیه به صورت زیر زمینی زندگی می کنند و به دلیل ارتباط نزدیک مرتجعین جمهوری فاشیستی اسلامی و تهدید هایی که شده اند، قادر به اعلام پناهندگی نیستند  زیرا ایشان از سوی افرادی ناشناس تهدید شده اند که در صورت معرفی به “یو ان اچ سی آر” و یا دولت روسیه  در معرض دیپورت قرار می گیرند و همچنان زندگیشان را با سختی میگذرانند.

اسامی پناهندگانی بسیار زیاد است و در حوصله این گزارش خبری نمی گنجد.

امیدوارم که هر انسان به فکر دیگر هویتها و انسانهایی باشد که در کشورهای مختلف تحت فشار و شرایط سخت پناهندگی هستند. ما باید صدای پناهندگان در سر تا سر دنیا باشیم.

به امید روزی که هیچ هویتی خانه بدوش نشود و طعم تلخ پناهندگی را نچشد.

با مهر

بهمن مرادیان پی

 

 

بهنام آزاد:نشانه های زوال جمهوری اسلامی

behnam_308_x_454_154_x_227

در چندماه اخیر شاهد موج جدید دستگیری فعالین سیاسی واجتماعی درعرصه های مختلف بوده ایم.علاوه براین دستگیریها،فشاربرزندانیان سیاسی هم بیشتر شده است ودرخیلی ازموارد ارتباط آنها با خارج از زندان،توسط حکومت قطع شده است. زندانیان بیماررا که نیاز مبرم به مراقبتهای پزشکی دارندبا اکراه وخیلی دیر به مراکزدرمانی انتقال می دهند.افزایش اعتصاب غذای زندانیان دراعتراض به وضعیت موجود واحکام صادره، خود نشان دهنده وضعیت اسفناک این عزیزان در زندانهای نظام جمهوری استبدادی ایران است.  

اعدامهای اخیر که دربرخی ازموارد حتی قوانین جابرانه خود نظام هم درآن لحاظ نشده است. بعلاوه افرادی که در زیر شکنجه جان باخته اند از دیگر فجایع اخیر است. با تمام تلاشی که حکومت دیکتاوراسلامی برای سانسور این اخبار کرده است، ولی هر روز خبر جدیدی منتشر می شود که خود گویای وسعت فاجعه است.
حکومت همچنان از قانون حذف فیزیکی مخالفین استفاده می کند . جمهوری اسلامی با این اعمال خود فریادا فزایش بی ثباتی نظام را سر داده است. بی ثباتی در تمامی ارکان حکومت مشهود است. درگیری درون جناحی به بالاترین نقطه التهاب رسیده است . یارانی که به کمک هم انقلاب مردم را در سال۵۷ دزدیدند، حال دشمن هم گشته اند و به مانند گرگان گرسنه به جان هم افتاده اند. هر یک  از گروههای حکومتی، طرف مقابل را متهم به دزدی و ناکارآمدی می کند که هرزگاهی یکی، دو پرونده هم افشا می گردد. اختلاس ۳هزار میلیارد دلاری که دامن همه مسئولین به آن آلوده است  نمونه بارز این تیپ رسوائیهاست که با برپائی دادگاه نمایشی و آوردن چند متهم دسته چندم در آن، تلاش عبث برای انحراف اذهان عمومی مردم کردند. حال خود نظام جمهوری اسلامی فراق از مبارزات مردم از درون شروع به پوسیدن کرده است. جناههای مختلف حکومتی ازهر فرصتی برای سهم خواهی از هم استفاده می کنند که بارز ترین این فرصتها، انتخاباتهای نمایشی نظام است. درگیری درون جناحی در نظام جمهوری اسلامی، فارق از رسوائی برای طرفین در جامعه فضائی ایجاد می کند که مردم می توانند در آن اعتراضات خود را اعلام کنند. بعد از انتخابات سال ۸۸این فضا مردم را به خیابان کشاند و در مدت کوتاهی مبارزات مردم تبدیل به مبارزات رادیکال شد که حکومت اسلامی با تمامی جنایاتی که کرد، نه تنها نتوانست فضای ایران رابه دوران قبل از انتخابات برگردانند، بلکه هر روز مبارزات مردم رادیکال تر شد تا جائیکه در کوچکترین تجمع مردم اولین شعاری که به گوش می رسد شعار سرنگونی جمهوری اسلامی،”مرگ بر دیکتاتور”است. حال باز یک نمایش انتخاباتی دیگر در راه است و ترس و هراس سر تا پای رژیم استبدای ایران را فرا گرفته، هراسی که علت تمامی جنایات اخیر حکومت را باید در آن جست. خامنه  ای و تمامی نوکرانش می دانند که اگر یک بار دیگر اتفاق سال ۸۸ واقع شود باید غزل خدا حافظی را بخواند و دیگر با هیچ اهرمی نمی تواند مردم را به خانه ها برگرداند. مردمی که دراین چند ماه اخیر علاوه بر تحمل تمامی فشارهای رژیم، با یک گرانی و تورم کمرشکن از طرفی و خطر جنگ از طرف دیگر روبرواست، اگر فرصتی بدست بیاورد خود سرنوشتش  را در خیابانها رقم خواهد زد.

تمامی دستگیریهای اخیر،افزایش فشار بر زندانیان سیاسی و خانواده های آنها، ایجاد فضای امنیتی در شهرها واماکن عموی، ایست و بازرسی های شبانه همه وهمه در راستای ترس نظام ازخروش دوباره مردم است. ولی اینبار حادثه هم از درون و هم از بیرون گیربان نظام را گرفته است و به هیچ عنوان قادر به رهائی از این حادثه نیست دیری نمی پاید مردم به خیابانها می آیند و آخر قصه جمهوری اسلامی را با دست خود می نویسند.

مهشید هوشمست:ملت ایران وحشت زده از قحطی و جنگ

Mahshid_Houshmast_150_x_176

التهاب  بازار ارز در حال حاضر تحت تاثیر قرار دادن بازارهای دیگر است حتی زمزمه هایی در مورد کمیاب شدن برخی کالاهای  دیگر در بازار است. بعد از تحریم نفت صحبت از افزایش %۲۰ قیمت آب در سال ۹۱، افزایش ۴ برابری قیمت گوشت و بالا رفتن قیمت نان، حالا دیگر مردم با در دست داشتن ۱۰۰۰ تومان فقظ می توانند ۱ قرص نان برای خانواده تهیه کنند. آقای عسگر اولادی که صاحب نفوذ در وزارت بازرگانی است اعلام کرد نرخ واقعی تورم در ایران %۴۰ است. او چندی پیش اعلام کرد واردات با قیمت بالای دلار باعث قحطی در ایران خواهد شد. از آن طرف آقای احمدی نژاد در مصاحبه تلویزیونی خود با کمال وقاحت اعلام میکند: “که به جرئت میگویم تنها کشوری در کره زمین که هیچ خانواده گرسنه ندارد ایران است.” فحشا و خود فروشی از سر فقر بیداد میکند. دیگر فحشا در ایران به سن ۱۲- ۱۳ سال رسیده است. مطمئنا آقای احمدی نژاد یا احتیاج به دکتر چشم دارد یا صد در صد کور شده است.

دراقتصاد ایران در حال حاضر پول به تنهایی برای مردم کافی نیست. قابلیت پول به کالا مهم است. در حال حاضر مشکل کمبود گوشت و گرانی آن است بعدها این تبدیل به کمبود کالاهای مصرفی دیگر هم میشود مخصوصا” بخشی از کالاها که بصورت واردات بخشی از نیاز بازار را تامین میکند.این نمادی است از کاهش ارزش پول رسمی کشور و بدنبال آن شدت گرفتن بحران اقتصادی که شامل همه بخشها شده است.

مردم کوچه و بازار شدیدا در نگرانی قحطی و جنگ به سر میبرند. مقامات امنیتی اسرائیل هشدار داده اند که در سال جدید میلادی حوادث غیر عادی دیگری در ایران رخ خواهد داد. از آن طرف میان ایران و امریکا بر سر بستن تنگه هرمز که محل عبور حدود یک چهارم نفت خام جهان است هم مجادله بسیار است.

عربستان هم در این بل بشو از آب گل آلود ماهی گرفته، شاهزاده بن ولید بن طلال رئیس شرکت سهامی عربستان گفته است: “این یک پیام بسیار تند و قوی به رژیم تهران است که با موضوع بستن تنگه هرمز اقتصاد جهان را تهدید نکند اگر مجبور شویم ما استخراج نفت خود را افزایش میدهیم و کلیه کمبود نفت را جبران خواهیم کرد.” از آن طرف امریکا و انگلیس در پی اعلام تهدید به بستن تنگه هرمز واکنش تندی از خود نشان دادند. امریکا اعلام کرده مهمترین راهی که برای شفافیت پیامها وجود دارد اینست که نشان بدهیم ما آماده ایم، ما قوی هستیم و ما در آن بخش از دنیا حضورمان را حفظ خواهیم کرد. بریتانیا هم اعلام کرده که توانایی آن را دارد تا در شرایط اضطراری واکنشی را که مناسب و لازم میداند از خود بروز دهد. دولت استرالیا هم اعلام کرده که به تحریمهای نفتی اتحادیه اروپا علیه رژیم تهران می پیوندد و خرید نفت از جمهوری اسلامی را تحریم میکند.

ایران روزانه ۲ میلیون بشکه نفت صادر میکند که این میزان ایران را در میان بزرگترین صادر کنندگان نفت جهان در رتبه چهارم قرار داده است ولی ظاهرا بعد از تحریم ۲۰ درصد نفت خام ایران پس از۶  ماه خریداری ندارد. آن زمانی که نفت را میفروختند مردم دخلشان به خرجشان نمی رسید و پول نفت فقط به جیب آقایان مملکتی میرفت و حسابهای میلیاردی و خانه های آنچنانی در خارج ازکشور رو میشد وای به حال زمانی که نفت هم نفروشند.

مردم ایران قربانیان حکومت ظلم اند. ولی نباید نشست و نقش قربانی را بازی کرد. نباید این را سرنوشت محتوم خود خواند و مردم نیز چنین نپنداشته اند. مردم ایران با حضور میلیونی خود در خیابانها در تابستان ۸۸ نشان دادند که این رژیم جنایتکار و ضد انسان را نمیپذیرند. ایران در حال جوش و خروش است و این آرامش قبل از طوفان است. طوفانی که رژیم آدمخواران اسلامی را از ریشه برخواهد کند.

قمرالسادات:روزانه ۱۰ نفر در تهران خود کشی می کنند

Nafiseh_236_x_282

طبق آمار و نظرا ت جامعه شناس و استاد دانشگاه آقای قرایی مقدم، زنان سه برابر مردان اقدام به خودکشی میکنند هر چند مرگ بر اثر این اقدام در میان مردان بیشتر است؛ استانهای ایلام، کرمانشاه، کردستان و همدان رکورد دار خودکشی در بین زنان هستند.این پژوهشگر می گوید گذار از سنت به مدرنیته عامل اصلی خودکشی در میان جوامع سنتی و عقب افتاده است.

 من زنم، طلاق گرفته ام، یارای پرداختن هزینه های زندگیم  را ندارم چه کنم مهریه ام را بخشیده ام برای گرفتن خانه پول رهن از کجا بیاورم اجاره بهای سنگین را چه کنم. هر ساله باید اسباب و اثاثیه ام را جمع کنم و مبلغ بیشتری برای رهن و اجاره فراهم آورم. ازخانه که بیرون میروم دهها مرد با نگاه حریصانه و طماع نگاهم می کنند و همسایه ام خود را از من پنهان می کند که مبادا شوهرش را از چنگش در آورم. من زنم، با شوهرم زندگی میکنم گاهی عصبانی میشود کنترلش را از دست میدهد چنان مرا میزند که تا یک هفته توان راه رفتن

 ندارم و تا مدتها نفرت دارم که به صورتش نگاه کنم اما فردا روزی دیگر است. پا روی همه احساساتم میگدارم و زندگی مشترک پر رنجم را ادامه میدهم زیرا بیکار هستم چگونه بایستی با چهار و یا پنج فرزند خردسالم زندگی را بدون شوهرم ادامه دهم. من زنم، شوهرم را از دست داده ام، او هنگام کار آسیب جدی دیده است بیمه نیستیم هیچگونه درآمد، تامین و خدمات درمانی نداریم عاجز و در مانده شده ام. من نمیخواهم با مردی که ۳۰ یا ۴۰ سال از من بزرگتر است ازدواج کنم و زندگیم را تباه کنم.  عاشق مرد مورد علاقه ام هستم و دوست ندارم به اجبار خانواده ازدواج کنم فرار کردم معتاد شدم و سر از نا کجا آباد در آورده ام. من زنم، شوهرم اعتیاد دارد او تنها به مواد و عیاشی خود فکر میکند، راه گریزم چیست؟

 جامعه سرمایه داری تازیانه های خود را بر مرد و زن فرود می آورد هر دو می شکنند، خرد میشوند و آسیب می بینند که منجر به افسردگی، عجز و استیصال می شود و در انتها مجرای خودکشی را انتخاب می کنند و زنان به دلیل قوانین نابرابر و تبعیض جنسیتی هزینه بیشتری میپردازند. متاسفانه ایران از نظر کثرت خودکشی مقام سوم را در دنیا دارد و رتبه اول و دوم متعلق به چین و هندوستان است. 

این آمار کوتاه و این درد و دل زن ایرانی همه و همه نشان از بی ثباتی جامعه در اثر سردمداری یک مشت جانور اسلامی دارد. این درد و بیماری که گریبان مردم ایران را گرفته فقط یک راه درمان دارد و آن هم انقلاب خود مردم است. زن و مرد ایرانی نباید این همه بی حقوقی را بپذیرند و در تابستان ۸۸ نیز نشان دادند که نمیپذیرند. و اینبار با قدرت هر چه بیشتر برمی خیزند و دیوار حکومت را بر سر حکومتیان خراب میکنند.

 

 

 

 

 

 

 

اصغر ارسنگ:کارنامه ننگین و خونین سه دهه حکومت جنایتکاران اسلامی

 ax_asghar-fotoshop1

اصغر ارسنگ

 free.iran.2575@gmail.com

 

کارنامه ننگین و خونین سه دهه حکومت جنایتکاران اسلامی

 

  پس از به قدرت رسیدن اسلام سیاسی و استقرار رژیم دیکتاتوری و ضد انسانی حکومت اسلامی ایران که توسط خمینی جلاد بنیانگذاری شد، نیات واقعی خمینی و حامیانش آشکار گردید. حکومت جدید برای حفظ سیستم پیشین و تامین منافع سرمایه داری جهانی، از همان آغاز راه برخورد قهر آمیز را با ملت که تازه زنجیرهای ظلم و ستم حکومت شاه را از تن برداشته و در پی آزادی و برابری و عدالت بودند در پیش گرفت و این رویه را تا به امروز ادامه داده است و در واقع بقای رژیم ضد انسانی و جنایتکار جمهوری اسلامی در سرکوب بی امان مردم است.

 

باری حکومت اسلامی خمینی، با ایجاد رعب و وحشت شدید در جامعه، از طریق شکنجه و اعدام فعالان سیاسی و استفاده از نیروی نظامی برای سرکوب حرکت های آزادی خواهی در سراسر ایران، اعلام موجودیت کرد. به دستور خمینی ستمگر، در سال ۱۳۵۸، نیروهای نظامی و شبه نظامی، به کشتار توده های مردم دلیر و آزادیخواه ترکمن صحرا، کردستان و … پرداختند.

 

 افراد بسیاری در سرکوب توده های مردم نقش داشتند. از جمله عوامل قلع و قمع مخالفین حکومت اسلامی در ابتدای قدرت گرفتن خمینی، سر لشگر قره نی را می توان نام برد که از طرف خمینی آدمکش و دارودسته اش به عنوان رئیس ستاد کل ارتش حکومت اسلامی تعیین شده بود و ماموریت جنگ بر علیه توده های ستمدیده را بر عهده داشت. او ضمن انجام عملیات جنگی بر علیه توده های مردم دلیر کردستان، اقدام به صدور بیانیه می نمود (که از رادیو و تلویزیون رژیم پخش می گردید) که در آن ها با ضد انقلابی نامیدن توده های انقلابی مردم، آن ها را مورد تهدید قرار داده و ضد انقلابی می خواند و “ضدانقلابیون” ( به زعم خود) را، وعده می داد که کیفر سختی خواهند دید.

حمله نیروهای نظامی و شبه نظامی به ترکمن صحرا، کشتار خلق عرب، حمله مسلحانه به صیادان بندر انزلی، حمله وحشیانه به کارگران بیکار در اصفهان که در طی آن کارگر مبارزی به نام “ناصر توفیقیان” را در خون غلطاندند، وحشیگری در حق مردم تبریز، حمله به کتابفروشی ها و … از جمله وقایع خونینی بود که حکومت اسلامی در همان آغاز برای مردمی که دیکتاتوری شاه را انداخته بودند، تدارک دید و اجرا نمود.

از دیگر اقدامات رژیم برای سرکوب جامعه، یورش به دانشگاه ها بود. دانشگاههای ایران، با از خود گذشتگی دانشجویان، از مهمترین کانون های اصلی حضور و فعالیت مخالفان علیه رژیم ضد انسانی و جنایتکار اسلامی ایران بودند، به طوری که حکومت قادر به پیشبرد اهداف خود در آن جا نبود. از این رو، در اواخر فروردین ماه سال ۱۳۵۹خورشیدی، شورای انقلاب (با تایید خمینی جنایتکار) به گروههای سیاسی فعال در دانشگاه ها، برای تخلیه دفترهای خود مهلتی سه روزه داد. طی این روزها درگیری و خشونت در دانشگاههای مختلف ایران شدت گرفت و تعدادی از مخالفین حکومت کشته و زخمی شدند. در پی اعمال این خشونت ها که توسط مزدوران خمینی جلاد اعمال می گشت، دانشگاهها و مراکز آموزش عالی کشور، به مدت دو  سال تعطیل گردیدند.  صدها تن از استادان و هزاران تن از دانشجویان دگراندیش و چپ از دانشگاه ها اخراج شدند. ستادی که برای پاکسازی گسترده دانشگاه ها و اخراج استادان و دانشجویان دگراندیش تشکیل شده بود، “ستاد فرهنگی” نام داشت و اعضای آن را علی شریعتمداری، محمد جواد باهنر، مهدی ربانی املشی، حسن حبیبی، عبدالکریم سروش، شمس آل احمد و جلال الدین فارسی تشکیل می دادند و ریاست ستاد را سید علی خامنه ای بر عهده داشت. این ستاد در آذرماه ۱۳۶۳ به شورای عالی انقلاب فرهنگی تغییر نام داد.

 

 نظارت بر شورا بر عهده رهبر رژیم  ضد انسانی جمهوری اسلامی بود. خمینی جلاد در پیامی به مناسبت تشکیل این ستاد، به “ضرورت انقلاب اسلامی در دانشگاههای سراسر کشور و تصفیه اساتید مرتبط با شرق و غرب و تبدیل دانشگاه به محیطی سالم برای تدوین علوم عالی اسلامی” تاکید کرده بود. ستاد انقلاب فرهنگی در این دوره به تصفیه افراد و چهره ها و نیروهای مخالف رژیم اسلامی پرداخت. پس از تصرف و پاکسازی دانشگاهها توسط مزدوران خمینی ظالم، در آذر ماه سال ۱۳۶۳ دانشگاه ها بازگشایی شدند.

رژیم دیکتاتور اسلامی ایران کوشید تا معیارهای ارزشی را در جامعه به دلخواه و در راستای اهداف خود تغییر دهد و بی باوری و بی آرمانی را در به ویژه در میان جوانان اشاعه دهد. تبلیغ اسلام سیاسی( اسلام ناب محمدی) و ترویج افکار واپسگرایانه و سمی در جامعه، تلاشی در این راستا بود. حکومت اسلامی خمینی جنایتکار که با وانمود کردن حمایت از توده ها توانسته بود به قدرت  برسد و در واقع به طور کامل به امپریالیسم وابسته بود، وظیفه داشت جنبش آزادیخواهی مردم را به هر شیوه ممکن سرکوب نماید و راه غارت ثروتهای ایران توسط امپریالیست ها- با استثمار وحشیانه کارگران و زحمتکشان کشور را باز نگاه دارد. به دیگر سخن، نظم و امنیت دلخواه سرمایه داری جهانی را، که توسط توده های انقلابی به هم خورده بود، مجددا در جامعه بر قرار سازد.

 طبیعی بود که توده های شجاع و جسوری که رژیم شاه را انداخته بودند، خواسته هایی انقلابی داشتند و به سادگی تسلیم و تمکین در برابر حکومت ظلم و جنایت اسلامی را نمی پذیرفتند اما خمینی جلاد و عواملش، با وحشیگری های غیر قابل توصیف، در برابر خواسته های به حق توده های انقلابی ایستادند و برای سرکوب آنان و خاموش کردن هر مبارزه و هر گونه صدای آزادیخواهی در ایران،  انواع جنایات را انجام دادند.

 مسئله، برقراری نظم ضد انقلابی پیشین با تحکیم پاپه های یک رژیم مذهبی در جامعه بود، پس جنایتکاران رژیم اسلامی شروع به دستگیری توده های مردم و فعالان سیاسی کردند و در دهه ۶۰ چنان شرایط و فضای اختناق و کشتاری از جمله در زندان های سراسر کشور آفریدند که در تاریخ معاصر ایران بی سابقه بود. شکنجه گران و آدمکشان رژیم  ضد انسانی اسلامی در زندانها، در تلاش برای تخلیه اطلاعات زندانیان و درهم شکستن آن ها به انواع و اقسام اعمال خشونت بار دست زدند و فجایع بسیاری آفریدند.

تصاویری که از  زندان های ایران در سال های دهه ۱۳۶۰، در میان خاطرات و نوشته های مختلف زندانیان سیاسی ترسیم شده و در دست است، تصاویر بسیار وحشتناکی است که به درستی هر کدام گوشه ای از جنایات رژیم را نشان می دهند. گردانندگان رژیم  ضد انسانی اسلامی، خود رسما از شکنجه مبارزین و کشتن آن ها در زیر شکنجه، به عنوان یک دستور و فتوای صادره از سوی “امام” سخن می گفتند.

 عوامل حکومت، پس از خرداد ۶۰ و در حالی که به شدیدترین وجهی به سرکوب مبارزات توده ها مشغول بودند، به اشکال گوناگون، قساوت و وحشی گری های خود را در زندانها، از طرق مختلف در معرض دید همگان قرار دادند. یک نمونه بارز،  اعدام دختران کم سن وسال سیاسی در دهه ۶۰ بود که لباسهای این عزیزان را با مقدار ناچیزی پول که به نشانه مهریه بود به خانواده های آن ها تحویل می دادند و این گونه، رسما مورد تجاوز قرار گرفتن دختران مبارز را قبل از اجرای حکم اعدام، وقیحانه به خانواده هایشان  اطلاع می دادند. پاسدارانی که مرتکب چنان عمل وحشیانه ای شده بودند، با یک کله قند به در خانه جانباختگان می رفتند و در نهایت وقاحت، موضوع را به خانواده ها اطلاع می دادند. توجیه این اعمال کثیف آدمکشان جمهوری اسلامی این بود که در اسلام چنین است که دختر باکره پس از مرگ مستقیما به بهشت می رود و برای جلوگیری از این امر، پاسداری می بایست وی را یک شب صیغه نماید تا درب بهشت به روی این دختران بسته شود. در واقع با چنین اعمال و برخوردهایی، رژیم ضدانسانی اسلامی نشان می داد که در جهت ایجاد وحشت در میان مردم، از تمام شیوه های آزار و شکنجه و در نهایت اعدام استفاده می کند.

 در اوایل دهه ۶۰ در حالی که برای به زیر سلطه کشاندن کامل توده های مردم و مخالفان رژیم، مزدوران رژیم در هر کوی و خیابان به مخالفین حمله می نمودند و آنها را می کشتند و یا زخمی و دستگیر می نمودند، روزنامه ها از قول دادستان انقلاب اسلامی وقت ( مزدور جلاد موسوی تبریزی) می نوشتند: “هر کس در برابر این نظام امام عادل بایستد کشتن او واجب است و زخمی اش را باید زخمی تر کرد که کشته شود.” و یا روزنامه کیهان سخنان مشمئز کننده محمدی گیلانی را منتشر می کرد که: “اسلام اجازه نمی دهد که بدن مجروح افراد یاغی به بیمارستان برده شود بلکه باید تمامشان کشته شوند”.

 

اگر به شرایط جامعه ایران در مقطع بعد از انقلاب ۵۷ توجه کنیم، خواهیم دید که دلیل جنایت ها و وحشیگری هایی که مسئولین حکومت اسلامی و عواملشان انجام دادند، جز این نبود که آنها، به طور مشخص و در واقع، خود را درگیر در نبردی با توده های تحت ستم ایران می دیدند و به خوبی آگاهی داشتند نتیجه جنگی که با مردم آغاز کرده اند، مرگ یا زندگی خودشان است، ضمن این که آن ها باید وظیفه ای که از طرف امپریالیست ها بر عهده شان قرار گرفته بود را، به نحو احسن، به پایان می بردند و توده های مردم و فعالان سیاسی را کاملا سرکوب می ساختند. از همین رو، ارقام کشته شدگان و ابعاد جنایات برایشان اهمیت نداشت. در این مقطع خمینی جلاد با استناد به قرآن و روایت هایی از محمد و امامان، با وقاحت هر چه بیشتر و آشکارتری، علنا فرمان سرکوب هر چه وحشیانه تر توده های مردم و فعالان سیاسی را داد و گفت: “یوم الله واقعی روزی است که امیرالمومنین شمشیرش را کشید و خوارج را تا آخر درو کرد و تمامشان را کشت، ایام الله روزهایی است که خداوند تبارک و تعالی یک سیلی را وارد می کند، یک توفان را وارد می کند، به این مردم شلاق می زند که آدم بشوند، امیرالمومنین اگر می خواست مسامحه کند شمشیر نمی کشید تا ۷۰۰ نفر را یک دفعه بکشد.” بیان این سخنان در آن زمان، در راستای آماده سازی فضا برای سرکوب هر چه بیشتر آزادی خواهی و آزاد اندیشی و تحکیم اختناق موجود صورت می گرفت.

به تدریج اعمال خشونت توسط رژیم به امری عادی و روزمره در سطح جامعه تبدیل گشت. به عنوان مثال، شلاق به عنوان مجازات  برای برخی جرایم!!! مانند شرابخواری، امروزه در جامعه ایران به یک موضوع معمولی  تبدیل شده است. اما باید توجه کنیم که جا انداختن چنین امری در میان جوانان در دهه ۶۰ ، آن هم در حالی که حتی تصور شلاق خوردن برای چنین امری برای آنان  دشوار بود  معنا و مفهوم خاص خود را داشت. در شرایطی که حکومت ضد انقلابی اسلامی با توسل به ریا و فریب، سوار بر جنبش مردم شده بود، تحمیل چنین مجازات های وحشیانه قرون وسطایی در جامعه، جز با تثبیت نظام حاکم  ممکن نبود زیرا پرده فریب را از چهره رژیم به کنار می زد. کما این که طی این پروسه، حتی نا آگاه ترین افراد نسبت به امور سیاسی  و اجتماعی، متوجه ماهیت ضد انسانی رژیم اسلامی گشتند.

در پی استقرار حکومت اسلامی، انواع رفتارهای وحشیانه و غیرانسانی از سوی حکومت نسبت به مردم صورت گرفته است. به عنوان نمونه، اعدام در ملاء عام در سراسر کشور اجرا می گردد و در واقع به نمایش گذاشته می شود. اگر خوب توجه کنیم، تصویری که از عملکرد حکومت ایران پس انقلاب ۵۷ مشاهده می کنیم، پلیدی، تباهی، جنایات و فجایع بی شماری است که به دست رژیم ضد انسانی اسلامی آفریده شده است. جنایاتی که در ابتدا به دستور خمینی جلاد و توسط مزدوران حکومت صورت گرفت و در ادامه توسط جانشینانش، ادامه یافت؛ تا با حذف مخالفین و به بند کشیدن جامعه، غارت ثروت های ملی ایران توسط سرمایه داری جهانی ادامه یابد.

 

 این بحث ادامه دارد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مینو مهر فومنی:مبارزه مدنی و تحریم انتخابات غیردموکراتیک در جمهوری اسلامی

Minoo_Mehr_Fomani

با توجه به در پیش بودن انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی و نقشی که قوه مقننه از بعد نظارتی و تقنینی خود میتواند در جامعه ایفا نماید و اینکه در هر نظام دموکراتیک و مردم سالار، قدرت اصلی و حاکمه در دست مردم آن جامعه میباشد و تنها اراده مردم است که میتواند حاکم بر سرنوشت آنان قرار گیرد و حاکمان نیز قدرت و مشروعیت خویش را به خاطر نمایندگی خود از جانب مردم به دست می آورند (اصل قرارداد اجتماعی ژان ژاک روسو)؛ در سطوح آتی بررسی خواهیم کرد که اساسا آیا مجلس میتواند در رژیم ولایت مطلقه فقیه که در آن سیستم یک شخص که همان ولی فقیه است، حاکم مطلق بر جان و مال و نوامیس مردم شده و حکومتی که خود را جمهوری یعنی حکومت مردم بر مردم ولی از نوع اسلامی آن میداند که صد البته در ذات خود دارای تناقض و عدم همگونی میان حاکم بودن اراده و آرای مردم و حاکمیت ولی فقیه بر آرای مردم و جمهوریت نظام است، به نمایندگی از مردم وظیفه وضع قانون و نظارت بر حسن اجرای آن را اعمال نماید؟

الف) نقش مجلس و قوه مقننه در جمهوری اسلامی با وجود حاکمیت ولایت فقیه:

حسب اصول قانون اساسی، تمامی قوانین در جمهوری اسلامی می بایست مبتنی بر تعالیم شرعی و یا همان سلیقه و گرایش و قرائت حاکم در سردمداران دینی حکومت که همان تعالیم فقه شیعه دوازده امامی و از نوع معتقد به ولایت مطلقه فقیه است باشد.

 
وظیفه وضع قانون و نظارت برحسن اجرای قوانین بر عهده مجلس شورای اسلامی است ولی متاسفانه مجلس شورای اسلامی نتوانسته در مقام وضع قوانین شایسته و کارشناسی شده و منطبق با نیازهای روز جامعه ایرانی که بیش از هفتاد در صد از جمعیت آن تا ۳۰ سال سن دارند و پرمطالبه ترین کشور در منطقه خاورمیانه است قوانینی وضع نماید که منجر به حرکت رو به رشد و توسعه جامعه ایرانی گردد.

در بعد نظارت نیز مجلس شورای اسلامی نتوانسته است در قالب ابزارهای موجود و قانونی و در دسترس آن از جمله کمیسیون اصل ۹۰ مجلس و مطرح نمودن تحقیق و تفحص از دستگاه اجرایی و قوه قضائیه و نیز ادارات و سازمانهایی که زیر نظر شخص رهبر در جمهوری اسلامی اداره میشود نظارت داشته باشد.

بارها شاهد بوده ایم که مجلس شورای اسلامی در مرحله تصویب قوانین به دلیل صدور حکم حکومتی رهبر جمهوری اسلامی که مصداق بارز استبداد و خودرایی حکومت ولایی یا همان سیستم سنتی و غیرمعتقد به سازوکار و نهادهای اجتماعی و مدنی و دموکراتیک در یک جامعه آزاد میباشد تصویب یک طرح یا لایحه قانونی را مسکوت گذاشته و از شور و بررسی و تصویب خارج گرداند . نمونه آن متوقف و مسکوت ماندن تصویب قانون مطبوعات متعاقب صدور حکم حکومتی از سوی رهبر جمهوری اسلامی بود.

در بعد اعمال وظیفه نظارتی نیز مجلس شورای اسلامی همان طور که نماینده اصولگرا و سرشناس مجلس شورای اسلامی یعنی آقای علی مطهری با صراحت اعلام داشتند مجلس شورای اسلامی تبدیل به شعبه ای از بیت رهبری گردیده است. در واقع میتوان قوه مقننه را در ایران به مانند یک شیر بدون یال و دم و اشکم در نظر گرفت که دندانها و چنگالهای آن نیز کشیده شده است.
عدم دخالت و اتخاذ موضع از سوی نمایندگان مجلس در حوادث و سرکوبها و بازداشتها و شکنجه ها و ایجاد جو خفقان متعاقب انتخابات متقلبانه ریاست جمهوری و از آن بدتر سردادن شعار موسوی و کروبی و خاتمی اعدام باید گردند در صحن علنی مجلس و در حالی که نامبردگان در هیچ محکمه ای به اتهامات آنان رسیدگی نشده و در آن خصوص حکمی قضایی و قطعی صادر نگردیده است خود بیانگر حقیقت تلخی است که مجلس شورای اسلامی نه تنها دیگر نماینده مردم ایران نمیباشد بلکه خود چماقی شده است برای کوفته شدن بر پیکر و جمجمه حرکتها و جنبش های آزادیخواهانه و مدنی و سیاسی در ایران .

 
نمونه دیگر آن دستور شخص رهبر جمهوری اسلامی در خصوص کش ندادن و نپرداختن و معرفی ننمودن مقامات حکومتی و دولتی دخیل در پرونده اختلاس سه هزار میلیارد تومانی و تمکین مجلس از فرمان رهبری میباشد.

اصل تفکیک قوا که از اصول مسلم و حاکم بر نظامهای دموکراتیک است به صراحت اصل ۵۷ از قانون اساسی در جمهوری اسلامی معنایی ندارد چرا که در آن اصل آمده است تمامی قوای سه گانه تحت نظر و حاکمیت رهبر و ولی فقیه می باشد. انجام همه پرسی که یکی از روشهای معمول در نظامهای پیشرفته و مردم سالار میباشد که همان ارجاع امر به انتخاب مستقیم مردم و تهیه و تصویب قانون با مراجعه به نظرسنجی افکار عمومی و آرای مردم ساکن در آن کشور است در جمهوری اسلامی تاکنون اعمال نگردیده است.

حسب مقررات قانون اساسی جهت انجام همه پرسی نیاز به آرای دو سوم از مجموع نمایندگان در خصوص ارجاع امر به همه پرسی است و شرط مهمتر دیگر آنکه رهبر جمهوری اسلامی نیز باید نظر حداقل دو سوم از نمایندگان مجلس را تنفیذ نماید و بدون تنفیذ رهبر حتی اگر تمامی نمایندگان منتخب مردم در مجلس شورای اسلامی نظر بر انجام همه پرسی داشته باشند نظر شخص رهبر مافوق نظر تمامی نمایندگان مجلس بوده و مانع از انجام و تحقق خواست نمایندگان مردم خواهد شد.
تبعیت و تعلق و وابستگی نمایندگان مجلس به احزاب و جناح های سیاسی درون حاکمیت مانع ایفای وظایف نمایندگی و استقلال رای و نظر نمایندگان است. غالب نمایندگان مجلس در پروژه های اقتصادی و صنعتی که عموما متعلق به بخش دولتی اقتصاد جمهوری اسلامی است سهیم بوده و به دلیل عدم شفافیت و دولتی بودن اقتصاد و استفاده از رانت که همان سوء استفاده از قدرت سیاسی در عرصه اقتصادی و تجارت و تولید میباشد نمایندگان مجلس به صورت شریک تجاری حکومت و دستگاه امنیتی درآمده و دیگر حاضر نیستند با اتخاذ تصمیمات مستقل و شجاعانه در پی احقاق حقوق موکلین خود باشند. نمایندگان مجلس در رقابت با یکدیگر و تلاش برای نزدیکتر کردن به نهادهای قدرت نظیر رهبری و سپاه پاسداران گوی سبقت را از یکدیگر ربوده اند و نیز به دلیل نظارت استصوابی و رد صلاحیت شدن در انتخابات آتی و یا انتصاب به مقامات دولتی و حکومتی شهامت و استقلال ابراز نظر را از دست داده اند.

ب) نظارت استصوابی و رد صلاحیت گسترده داوطلبان و غیردموکراتیک بودن انتخابات مجلس در ایران

حسب قوانین مربوط به انتخابات مجلس شورای اسلامی در ایران، تعیین صلاحیت کاندیداهای نمایندگی مجلس بر عهده هیات های اجرایی و نظارت و شورای نگهبان میباشد . حسب مقررات قانون اساسی نظارت بر انتخابات مجلس برعهده شورای نگهبان است که خود متشکل از ۶ نفر حقوقدان به انتخاب رییس قوه قضاییه که خود رییس قوه قضاییه نیز منصوب رهبر جمهوری اسلامی است و ۶ نفر فقیه باز به انتخاب رهبر جمهوری اسلامی می باشد.

از شرایط عمومی حاکم بر تعیین صلاحیت های لازم جهت کاندیداتوری مجلس شورای اسلامی در ایران اعتقاد و التزام عملی به اسلام و احکام آن است و جالب اینکه به کرات دیده شده شورای نگهبان و دستگاههای نظارتی و اجرایی آن در امر انتخابات، کاندیداهای مسلمان را به دلیل عدم اعتقاد و التزام به اسلام و احکام عملی آن رد صلاحیت کرده اند. اساسا معلوم نمیباشد که چگونه موفق شده اند اعتقاد یا عدم اعتقاد یک شخص به اسلام را که یک امر درونی است احراز نمایند. در حالیکه حسب قواعد شرعی و اسلامی اگر مسلمان زاده ای اعتقاد خود را به دین اسلام از دست بدهد مرتد و مهدورالدم شناخته شده و سزاوار کشتن و مرگ میباشد.

از دیگر شرایطی که میبایست در هر کاندیدی احراز شود عدم عضویت و بالاتر از آن عدم هواداری از گروههای غیرقانونی و احزاب سیاسی مورد غضب جمهوری اسلامی است. نکته این است که باز هم تشخیص و سلیقه مراجع امنیتی و نیز شورای نگهبان است که یک شخص را تحت عنوان هواداری از گروههای مخالف که البته اصطلاح هواداری در قوانین جمهوری اسلامی تعریف نشده است رد صلاحیت نماید.

 
عدم اعتقاد و التزام عملی به قانون اساسی نیز از مواردی است که میتواند موجب رد صلاحیت یک کاندید را فراهم نماید یعنی اگر شخصی اعتقادی به قانون اساسی نداشته باشد ولی خود را ملتزم به رعایت احترام به قانون اساسی بداند باز واجد صلاحیت شناخته نخواهد شد ضمن اینکه معلوم نیست چگونه میتوان عدم اعتقاد یک شخص به قانون اساسی را در حالیکه آن شخص فرمهای مربوط به ثبت نام در انتخابات که شرایط عمومی در آن تصریح شده و به امضای نماینده رسیده است را احراز نمود.
عدم اعتقاد به اصل ولایت مطلقه مترقیه ولی فقیه نیز از موجبات رد صلاحیت شدن در مجلس است که خود سندی است محکم بر بی خاصیت بودن، غیر دموکراتیک بودن، عدم استقلال رای و نظر نماینده مجلس شورای اسلامی که در همان ابتدای ثبت نام جهت کاندید شدن، به تایید کتبی کاندیدای مربوطه رسیده است .

در آخر با عنایت به عدم رعایت اصل تفکیک قوا و اختیارات فراقانونی رهبر در جمهوری اسلامی و حاکمیت مطلق رهبر بر قوای سه گانه و دخالت رهبر در تصویب قوانین در قالب حکم حکومتی و وجود نظارت استصوابی از سوی شورای نگهبانی که خود به صورت مستقیم و غیرمستقیم منصوب و منتخب رهبر هستند و شرایط مربوط به صلاحیتهای لازم جهت کاندیداتوری در مجلس و نحوه احراز آن صلاحیت ها و وابستگی و تحت نفوذ بودن نمایندگان مجلس به نهادهای قدرت از قبیل بیت رهبری و وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران و سهیم شدن نمایندگان در پروژه های اقتصادی و جاری مملکتی و تضعیف نقش و جایگاه نظارتی مجلس و سیاسی برخورد کردن نمایندگان با لوایح و طرحهای قانونی به جای بررسی مناسب و کارشناسانه و تصویب قوانین منطبق با نیازهای روز جامعه ترقی خواه ایرانی و رد صلاحیت های صورت گرفته و حتا عدم امکان مشارکت اشخاص و احزاب اصلاح طلب و میانه رو که خود وابسته و وامدار جمهوری اسلامی هستند به نظر میرسد رای مردم در رژیم جمهوری اسلامی صرفابه مانند رای عمله های رای و ابزاری در دست حکومت برای مشروعیت سازی و قدرت نمایی برای مخالفین در داخل کشور و برای سایر کشورها در صحنه بین المللی است.

به نظر میرسد تحریم شرکت در انتخابات که در قالب همان مبارزه منفی مطرح میشود میتواند باعث تغییر رفتار و عملکرد حاکمیت و کاستن از مشروعیت آن شده و در وضعیت کنونی چاره ای جز آن موجود نیست . به امید برگزاری انتخاباتی آزاد و دموکراتیک و استقرار حکومتی معتقد به حقوق بشر و دموکراسی در ایران

 

مینو مهر فومنی

فعال حقوق بشر

 

زهاد هنر بخش:کارگر ستیزی چرا؟

Farhad_Honar._150_x_200

در هر جامعه محور اصلی گردش اقتصاد قشر کارگران زحمتکش عزیز میباشد، آنها هستند که وجودشان برای یک جامعه ضروری بوده و باید برای این قشر اهمیت ویژه ای قائل بوده و نسبت به سایر آحاد یک ملت از رفاه اجتماعی برابری برخوردار باشند. اما متاسفانه میبینیم و میشنویم که هرروز کارگرانی که برای بدست آوردن واحقاق حقوق خود اعتراض نموده اند توسط عوامل رژیم منحوس جمهوری اسلامی دستگیر شده و بزندان افتاده و مورد آزار و شکنجه واقع شده و به حبس های طویل المدت محکوم شده اند که در این رهگذر به هیچکدام آنها رحم نمیکنند از کارگران اعتصابی در کارخانجات مختلف تا نمایندگان آنها و یا اعضا اتحادیه با یک دیدگاه مورد آزار قرار میگیرند.چرا؟ فقط به دلیل مبارزه جهت بدست آورد حقوق پایمال شده !

براستی حال زمان آن فرا نرسیده که همگی بپا خیزیم و اسم کارگر و کارفرما را در جایگاه اصلی خود در جامعه قرار دهیم. اساسا مگر باصطلاح کارفرمایان اعم از بخش دولتی و یا خصوصی چکار میکنند که قشر کارگر نمیتواند انجام دهد. سئوال اینجاست که این کارگرانند که با ماشین  آلات و ادوات پیچیده امروزی کار میکنند آنها را راهبری مینمایند و از حاصل این دسترنج، سرمایه کارفرما روز بروز افزون گشته و وضعیت کارگران روزبروز بد تر. آنهم با سیاست های اقتصادی غلط این دولت وایجاد طبقه بندی اجتماعی که حاصل آن تورمی است که دقیقه ای سیر صعودی دارد وکارگر همان دستمزد را میگیرد و کارفرما بر قیمت کالایش میافزاید که سود آن تماما به جیب کارفرما میرود وکارگر سهمی از آن نداشته و نتیجه آن محرومیت این قشر از امکانات بالقوه اجتماعی است و زمانی که اعتراض مینمایند مهر شورش و اخلال در نظم عمومی و غیره بر پیشانی این قشر زده و به عناوین مختلف آنها را از حقوق خود محروم نموده و به انحا مختلف مورد بی مهری و مجازات قرار میدهند و اگر باشند عده ای از کارگران که دم بر اعتراض نمیاورند بدانید که آنقدر با مشکلات خانوادگی دست و پنجه نرم میکنند که برای جلوگیری از اتفاقات ناخوشایند برای خود و خانواده  مجبورند سکوت نمایند. و این سکوت تا کی باید ادامه داشته باشد. اکنون موقع آن فرا رسیده که این فاصله طبقاتی را از بین برده و لغت کارفرما را از جامعه اقتصادی خود حذف کرده و بمنظور ایجاد امنیت شغلی و رفاه اجتماعی برای این قشر محق و زحمتکش با قوت بخشیدن و بسط اتحادیه های کارگری وتشکیل احزاب کارگری وهمچنین ایجاد قوانین فراگیرو مترقی در این راستا، تمامی کارگران در هر بخش و حرفه و صنعت را متحد نموده با این اتحاد در حرفه خود سرمایه های اندک را تجمیع کرده و با ایجاد کارگاه ها و کارخانجات بزرگ و کوچک هر کدام بصورت سهامدار و کارگر در واحد هائی که توسط خودشان ایجاد شده کارو فعالیت نمایند و حاصل دسترنج واقعی را حصول نمایند. براستی کار مشکلی نیست و فقط اتحاد لازم دارد .آنوقت است که دیگر هیچکس و یا هیچ دولتی حق و اجازه دست اندازی به حقوق کار گر را ندارد، حق دستگیری و مجازات به بهانه های مختلف را نداشته و مجبور به رعایت حقوق حقه این قشر بوده و آنوقت است که یک جامعه سالم و مرفه برای تمامی قشرهای آن را شاهد خواهیم بود. اما قبل هر چیز و برای ایجاد چنین زمینه ای باید جمهوری اسلامی را سرنگون نمائیم. پس بیائید  دست در دست یکدیگر گذارده وبا اتحاد یکپارچه ضمن نابودی رژیم مزدور جمهوری اسلامی و آزادی تمامی کارگران در بند نسبت به ایجاد اتحادیه های کارگری قوی با قوانینی مترقی اقدام نموده و رفاه را برای جامعه  به ارمغان بیاوریم.

فرهاد هنربخش