بایگانی دسته: مقالات

نه شعب ابی طالب، نه جنگ بدرو خیبر! عدم شرکت در انتخابات تا سرنگونی رژیم اسلامی

bahram_torani_167_x_215

در برخی از رسانه ها آمده است که بعضی از مقامات جمهوری اسلامی با خامنه ای دیدار کرده و ترس و وحشت خود را از سرنگونی رژیم ابراز کردند، موج تحریم های جدید علیه رژیم از سویی و سوء استفاده گران باندهای مافیایی درون رژیم از موقعیت از سوی دیگر، بحران شدید اقتصادی و بن بست جمهوری اسلامی را به وضوح نمایان کرده است.

 جنگ و دعواهای جناح های حکومتی علیه یکدیگر، بی اعتمادی کامل مردم به آینده اقتصادی کشور و گرانی روز به روز و استیصال حکومت برای کاهش بحران های روزافزون وضعیت اسفناک رژیم آخوندی را به روشن ترین شکل آن در این ۳۳ سال گذشته نمایان کرده است. دودستگی یا چند دستگی حتی بین طرفداران ولایت فقیه و شکاف بزرگ بین مسئولان نظام به روشنی قابل وضوح است. بخش مهمی از سران حکومت از ترس و حشت سقوط رژیم به مخالفت با خامنه ای درآمده و معتقدند که با ادامه سیاستهایی که خامنه ای تعیین میکند رژیم به طرف سرنگونی خواهد رفت وعقیده دارند که این سیاستها باید تغییر کند. شروع اعتراض ها از درون حاکمیت به ولایت فقیه از طریق نامه نگاریها از مقاله جنجالی سردارعلائی فرمانده سابق نیروی دریائی سپاه که وضعیت کنونی رژیم را با سال آخرحکومت شاه مقایسه کرده تا حضورعماد افروغ نماینده سابق مجلس در تلویزیون که سیاستهای ولایت فقیه را خطرناک بیان نمود از نمونه های بارز و آشکاری است که ترس و وحشت از منفور شدن رژیم بین مردم را تلویحا ابراز نموده اند. خوشبختانه اختلاف و ایجاد شکاف بین مقامات و از هم گسیختگی درونی جناح ها حتی دریک جناح از آخرین جریاناتی است که امید مردم برای فروپاشی هرچه زودتر رژیم را بیشتر میکند. گذشته از اختلافات درونی پیرو خط ولایت فقیه، اختلافات بین دولت احمدی نژاد و خامنه ای و حامیانش برسر اینکه موقعیت تمثال وضعیت کنونی رژیم به دوران ارتجاعی اسلام محمدی ۱۴۰۰ سال پیش شعب ابی طالب یا جنگ بدرو خیبر از موارد محرزی است که عقب ماندگی و افراط اسلامی گرایانه شان را به معرض نمایش گذاشه است بطوریکه رئیس بانک مرکزی وضعیت کنونی رژیم را به دوران شعب ابی طالب تشبیه کرده است اشاره رئیس بانک مرکزی به دورانی است که گویا پیامبر اسلام تحت محاصره اقتصادی با شرایطی سخت در قحطی و محرومیت بسر میبردند که با دعای پیامبر ومعجزه خدا، مسلمانها درآن دوران نجات پیدا میکنند این تمثال با اعتراض خامنه ای مواجه شد و ایشان در سخنرانی های علنی خود درهفته های گذشته به صراحت ابراز کرد تمثال گرایی موقعیت شعب ابی طالب که دولت احمدی نژاد اذعان میدارد اشتباه است و درادامه افزود ما درموقعیت شعب ابی طالب نیستیم بلکه در زمان بدر و خیبر قرارگرفتیم. به نقل از کتابهای تاریخی اسلام ظاهرا جنگ بدر اولین جنگ بین مسلمانان و کافران بود که پیامبر نیز درآن حضور داشت و با کشتار و خونریزی و تجاوز به پیروزی رسید، خیبر نیز از جنگهایی بود که پیروزی محمد با لشکرکشی هایش علیه یهودیان را به درج رسانده است.  

بنابراین خامنه ای صراحتا اعلام کرده است که جهل و نادانی و خطرآفرینی عصر حجر اسلامی مبنای سیاست ایشان است. ترس و وحشت و نگرانی برخی از حامیان خامنه ای کوته و سیاه اندیش که در خیالی آسوده فقط سوء استفاده های ابزاری از اسلام برده اند و حال که موقعیت و منافع خود را درخطر منجلاب اسلام محمدی دیده اند زبان به اعتراض گشوده و خواستار تغییرات سیاستهای خامنه ای شده اند. در مقابل خامنه ای نه تنها با اینگونه اعتراضات مقابله نمود بلکه هنوزهم  با رفتار و سخنرانی های خود به تحریک های نظامی غرب و آمریکا اسرار می ورزد وگفته است که درصورت حمله نظامی متضرر این حمله غرب و آمریکا خواهند بود و همچنین در وقت خودش جمهوری اسلامی نیز تهدیداتی را در مقابل اینگونه تهدیدات نظامی و اقتصادی اعمال خواهد کرد که به نظر میرسد حملات تروریستی که جمهوری اسلامی از ابتدای سیاستش در نظر داشته به نحو شدیدتری اعمال خواهد کرد چرا که یکی از راه های افزایش طول عمر جمهوری اسلامی عملیات های حملات تروریستی بوده و هست. گویا خامنه ای جلاد هنوزهم در توهمات خود بسر میبرد که مردم به مانند دوران خمینی حیله گر، فریب خواهند خورد. درصورت وقوع جنگ و حمله نظامی مردم به هیچ وجه حاضر به حمایت از این رژیم نخواهند بود ملت ایران که از تجربه ۸سال جنگ گذشته با عراق آگاه هستند چه زنانی که شوهرانشان یا چه مادران و پدرانی که فرزندانشان با زور و تحمیل رژیم به جبهه های جنگ فرستاده شدند و متاسفانه بسیاری از آنها از دست رفته یا از لحاظ فیزیک بدنی ناقص شده اند. خمینی و رژیم جنایتکار سنگرهایی با خون و جان و زندگی عده زیادی از انسانها به ویژه قشر جوان برای محافظت از خود ساختند و هنوزهم پس از گذشت ۲۲ سال از جنگ نه تنها وضعیت نابسامان و فلاکت بار اقتصادی در کشور بهبود نیافت بلکه با ادامه سیاستهای خمینی جلاد و حیله گر که هم اکنون توسط خامنه ای جلاد دنبال میشود روز به روز به فقر و گرسنگی و بیکاری مردم افزوده است.

اختلاف و ایجاد شکاف بین مقامات و از هم گسیختگی درونی جناح ها حتی دریک جناح از آخرین جریاناتی است که امید مردم را برای سرنگونی هرچه زودتر رژیم فراهم کرده است. یکی از مهمترین و اساسی ترین عواملی که پایه های رژیم برآن بنا است  انتخابات به ظاهر مردمی در دوره هایی از ارکان مختلف نظام اسلامی است که رژیم در طول عمر خود بکار برده است. شرکت درانتخابات از مواردی مهمی است که منجربه افزایش طول عمر رژیم شده و رژیم خود را مدعی العموم و صاحب مملکت میداند. پس از گذشت ۳۰ سال سرانجام یکی از تقلبات انتخاباتی در ریاست جمهوری سال ۸۸ رژیم رو شد که  با سرکوب و شکنجه و اعدام بسیاری از مردم و حتی شرکت کنندگان در انتخابات منتهی شد. اگر برخی از مردم تاکنون فریب حیله ها و تشویق و تبلیغ رژیم برای شرکت در انتخابات را خورده اند حال وقت آن رسیده که با هوشیاری و عدم شرکت در اینگونه انتخابات یا هرانتخاباتی که رژیم به راه می اندازد شرکت نکرده تا موجبات تزلزل و در نهایت فروپاشی هرچه زودتر رژیم فراهم گردد.

سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی

زنده باد جامعه سوسیالیستی در ایران

بهرام تورانی

 

 

 

 

 

محمدامین کمانگر

 m.Kamangar

تطاهرات پناهچویان آلمان آن چنان که بود،

نه آن چنان که می نویسند قسمت آخر!

واژۀ پناهنده، یا پناهجو چه طنینِ غریبی دارد. در میان تردیدها، شکها، بی اعتمادیها، بی هویتی انسان محور همه چیزها قرار گرفته بود. پس از این رویداد نا گوار می بایست انبوهی پرسش قد علم می کرد و با سماجت هرچه تمام تر خواهانِ پاسخ  می بود، امّا متأسفانه چنین نشد. صدها جوان با رویاهای جوانی  و در آرزوی دنیایی بهتر در مقابل خط قرمزی که بر این هایم کشیده شده توقف کرده اند.

 

در گزارش اول توضیح دادم که همه روی این مباحث یعنی اتحاد برای تظاهراتی بزرگ  توافق کردند. چندین نفر از افغانیها و عراقیها هم شماره تلفن های ما را گرفتند. توی  این شرایط  حساس ما با چندین نفر دراین هایم  در تماس بودیم که کارها تا کجا پیشرفت کرده است، روحیۀ بچه ها چطور است، غیر از ما چه کسانی دیگر پیش شماها آمده اند، مواظبِ خودتان باشید. اگر اتحاد داشته باشید حتماً پیروز خواهید شد و الاآخر.   سه روز از این جریان گدشته بود که  دوستی افغانی زنگ زد و گفت که ما در این تظاهرات شرکت نمی کنیم  چون در بین  بچه ها بشدت اختلاف وجود دارد. کمی از اوضاع آنجا پرسیدم ایشان توضیح دادند، و بعد اضافه کردند که  اصلاٌ  آقای رهسپار ایرانی بود به ما افغانها چه ربطی دارد؟ بلافاصله فهمیدم که دستی در کار است. ما هم با یک سری دیگر از این دوستان تماس گرفتیم عده ای می گفتند اصلاٌ بهتر است تظاهراتی بر گزار نشود! عده ای می گفتند که اگر تظاهراتی هم بر گزار شود کسی شرکت نمی کند! آب حسابی گل آلود شده بود. تیمهای محتلف در هایم در بین  خود چندین جلسه گرفته بودند و روی محورهای مختلفی صحبت کرده بودند امّا در این رابطه، به توافقی جمعی نرسیده بودند. متأسفانه این دوستان عزیز شرایطی که آنها در آن قرار گرفته بودند و اوضاعی که توسط مرگ دلخراش محمد رهسپار، هایم را به هم ریخته بود و  در زیر پروژکترهای مدیای آلمانی و تعداد وسیعی از آلمانیهای شریفی که از حق و حقوق پناه جویان دفاع می کنند قرار داده بود را نمی دیدند. اینکه این انسانها پرچمِ شرایط  پیش آمده را باید بلند کنند و  در قامتی دیگر ظاهر شوند، متأسفانه این دوستان این امر مهم را نمی دیدند. این اصلی ترین مسئله  و مهمترین مناسبت برای اعلام حضور جمعی آنها بود. اما خورشید این شانس در زیر ابر سیاه  اختلافات پنهان شده بود. آنهم اختلافاتی که عده ای زیادی اساسا نمی دانستند چرا چنین است؟ بقول یکی از پناهجویان آب را حسابی گل آلود کرده بودند. ما هفته بعد  ساعت ده و نیم صبح یکشنبه ۱۲ فوریه ۲۰۱۲  برای بار دوم وارد هایم شدیم.  به چندین اطاق سر زدیم.  با تعداد زیادی صحبت کردیم،  بخصوص دوست داشتیم که بیشتر با مخالفین صحبت کنیم تا ببینیم مخالف چه چیزهای هستند و  اختلاف بر سر چه موضوعی است.   سعی کردیم  که در جمع وسیعتر و علنی تری صحبت کنیم  تا ببینیم  در عرض مدت کوتاهی که ما نبودیم  چه جوّ سازی مخربی  صورت گرفته  که متأسفانه  اتحادی که همه خواهان آن بودند تا متحدانه علیه این شرایط غیر انسانی  به میدان بیایند و علیه این وضعیت مبارزه کنند توسط چه کسانی بهم خورده. این بحثها در اطاقهای مختلف  با حضورِ تعداد بیشترِ از پناهجویان ادامه داشت.

 

آخرین جلسه در هایم ورتسبورگ!

 

 برای آخرین بار در یک اطاق  دیگر  جمع شدیم و روی یک سری مسائل اساسی به توافق رسیدیم از جمله تصویب بیانه بود ما همانجا اعلام کردیم که ما مثل فدراسیون سراسری  پناهندگان طبق قرار هفته گذشته تظاهرات را روز دوشنبه سیزدهم اعلام کرده ایم و به تمام جاهای که می توانند در این حرکت انسانی شرکت کنند یا پیامی به همین مناسبت بفرستند یا پیامی بدهند فرستاده ایم. آنجا  کسی بااین  موضوع مخالفتی نکرد و خیلی هم خوشحال شدند. مسئله اجازه پلیس مطرح شد و چند نفر اعلام کردند ما اجازه می گیریم و همانجا چند نفر اعلام کردند که در رابطه با اجازه از پلیس  یکی از شماها (مسئولین فداراسیون پناهندکان) با ما باشید بهتر است.  ما توضیح دادیم که اگر از خود شماها باشد خیلی بهتر است و خودتان باید این کار را انجام بدهید. سه نفر داوطلب شدند و یک نفر هم گفت  من هم در رابطه با زبان  آلمانی کمک میکنم.  

مسائلی آنجا مطرح شده بود که  مثل خوره روح این دوستان را می خورد. از جمله گفته بودند.فاتحه خوانی بگذاریم.  علیه حکومت اسلامی شعار داده نشود. پرچمی علیه حکومت اسلامی بپا نشود.احزاب و سازمانها نباید با پرچم خود در تظاهرات شرکت کنند.مسئله را سیاسی نکنیم. این مسئله سیاسی نیست.روی همه این مسائل بحث شد. از جمله پناهندۀ سیاسی یعنی چه و چه معنی ای دارد، که پائین تر به آن اشاره خواهم کرد. 

دو شب قبل از رفتن ما  نامه ای  هشت صفحه ای تحتِ عنوانِ سخن رانی  مینا احدی در تظاهرات ورتسبورگ با امضای ناشیانه ای  یعنی ” نوی کمونیسم”  در هایم پحش می شود و بدست عده خاصی می رسد. چهار نفر که قسمتهایی از این شب نامه را خوانده بودند جملاتی از مقالۀ مینا احدی را بیان داشتند از جمله گفتند، که در آن نوشته بود. من مینا احدی، کمونیست هستم. مخالف اسلام و جمهوری اسلامی هستم و این متن سخنرانی من در تظاهراتِ ورتسبورگ است.

 ما اعلام کردیم که باید این مقاله را بیاورید. این جعل است. این شب نامه که بنام مینااحدی پخش شده است فقط علیه او نیست، علیه همه شما ها است. دستی پشت پرده در حرکت است و نمی گذارد شما این تظاهرات را راه بیاندازید و  اتحاد شما را اینچنین بهم می زنند. اینجا ایرانِ حکومتِ اسلامی نیست. آلمان است. و ما علیه کس یا کسانی که دست به چنین کار بی شرمانه ای زده اند اعلام جرم می کنیم. سه نفر از بچه ها گفتند  ما می رویم این مقاله را می آوریم. نامه مذکور، بخصوص در بین پناهجویان افغانی شدیداً اختلاف انداخته بود. گر چه روز اول این دوستان حرفهای بسیار خوبی می زدند. از اتحاد و همبستگی در بین پناهجویان صحبت می کردند. امّا دوستانی که بدنبالِ  مقاله رفته بودند آنرا پیدا نکردند و دست خالی بر گشتند. بقولی  مقاله دود شده و به هوا رفت!؟

بعد از چند ساعت بحث و بررسی، این دوستان در بین خود چند نفر را بعنوان مسئولین این تظاهرات  انتخاب کردند وتقسیم کار نمودند. حتی لیست سخنرانان را انتخاب نمودند و خانم احدی را بعنوان یک سخنران انتخاب کردند. حامیان مادران پارک لاله،کمیته دفاع از پناهندگان سیایسی برلین.  و نماینده خودِ پناهندگان. یکی از این پناهجویان اشاره کرد که ببینید، من مینا احدی را نمی شناسم ولی متنِ سخنرانی اش را دیشب خواندم من مخالف چنین سخنانی هستم. امّا سخنانی که احدی خودش اساساً از آن خبر نداشت.

همانجا من اعلام کردم دوستان عزیز، آنچه که تحت عنوانِ سخنرانی مینا احدی نوشته شده، داشته باشید و سخنان او در این تظاهرات را حتماً با هر امکاناتی که در دسترس دارید ضبط کنید، بعد در مقایسه خواهید دید که  انسان بی حرمت شده  و مینا از انسانیت و کرامت انسانی دفاع می کند، پناهنده بی هویت شده و مینا از حق و حقوق پناهجویان دفاع  می کند. بعداً با هم در همین جا روی سخنان مینا احدی  صحبت خواهیم کرد. یکی از جوانانی که در این جمع  حضور خیلی  فعالی  هم داشت گفت من خودم وابسته به فلان جریان هستم، که (اینحا لازم به ذکر آن جریان نسیت)  من شنیده ام که خانم مینا احدی گفته توی تظاهراتها باید با عکس سهراب و ندا شرکت کنیم چرا ما این کار را نکنیم؟  که جواب این جوان مفصلاً داده شد که می توان با در دست داشتنِ عکس هر کدام از کشته شدگان بدست نظامِ فاشیستی اسلامی در تظاهرات شرکت کرد، زیرا تظاهرات باید بار سیاسی داشته باشد شماها پناهندگان سیاسی هستید و مخالفِین سیستهای ضد انسانی حکومت اسلامی .من  اعلام کردم متأسفانه ما ایرانیها از کشوری به اینجا آمده ایم که در آن خنده جرم است. شادی و جشن جرم است. جوان بودن جرم است. عشق را سر می برند و انسانیت را به صلیب می کشند. این تظاهرات بخاطر همین مسائل است که بگوییم که ما از این رژیم فاشیستی اسلامی  بخاطر حفظ جانمان فراری شده ایم و طبق قانون خودِ آلمان بعنوانِ کشوری پناهنده پذیر حقوق انسانی ما را رعایت کنید. قانون آلمان به شما این حق را داده است ولی  خودِ شما ها باید این را بخواهید.  آیا غیر از این چیز دیگری هست؟ اگر کسی مخالف این مسائل است پس ریگی در کفش دارد. کارها همه تمام شده بود و محور کارها در دست چند نفر که انتحاب شده بودند قرار گرفت. ماهم ساعت شش بعد از ظهر از هایم خارج شدیم.

اما بعد از سه  روز همۀ این مسائل بر عکس شد.تظاهرات به اسم کسی دیگر گرفته شد. مینا احدی نباید صحبت بکند؟ باشد مینا احدی صحبت نکند! ولی اینکه کسی نباید علیه حکومتِ جنایتکار اسلامی صحبت بکند. این دیگر جای درد است. مگر می شود ؟ ایرانیانِ شرافتمند، خانواده های داغداری که توسط این نظام فاشیستی عزیزانتان را از دست داده اید، پناهجویان سیاسی، و انسانهای شریفی که بخاطر جنایات بی حدو مرز این رژیم به کشورهای پناهنده پذیر روی آورده اید!

 

ما در همان اوائلی که هنوز این حکومت ضدانسانی تماماً قدرت نگرفته بود اعلام کردیم که مردم  نگذارید این حکومت قدرت بگیرد. اگر قدرت به دست این اسلامیستها بیافتد بروی جامعه ۳۵ میلیونی ایران خون می پاشند که چنین شد و هنوز هم ادامه دارد. در طول این ۳۳ سال از عمر ننگین این حکومت تا امروز ما در عرصه های مختلف که  فقط یکی از آنها عرصه پناهندگی است در مقابل سیاستهای رنگا رنگ و ضد انسانی  حکومت اسلامی  لحظه ای کوتاه نیامده و مداوماً تعرض کرده ایم  . نوشته هایش، نوارهایش، اسنادش همه موجود است. مگر می شود کسی که خود را سیاسی  بداند در تظاهراتی  شرکت کند  که  فرا خوان دهنده اش پناهجویانی باشند که از دست  دولتهای دیکتاتور فراری شده باشند و علیه این دیکتاتورها هم صحبتی بمیان نیاورد؟ بخصوص علیه جنایات حکومت اسلامی ایران  سکوت کند. در تظاهراتِ صدها نفره ورتسبورگ مینا احدی صحبت کرد واز پناهندگان دفاع کرد چون، دو سال دبیر فدراسیون سراسری  پناهندگان بود، چون به  بسیاری از هایمها در آلمان سر کشیده بود، چون با درد و رنج و عذاب پناهجویان بخصوص زنانِ پناهجو آشنایی کامل داشت و با آنها شب و روز را بسر برده بود و هم اکنون با بسیاری از آنان در تماس است. او صحبت کرد چون رژیم فاشیستی اسلامی ایران نمی خواست  کسی علیه جنایاتش صحبت بکند. فقط کشتار و نسل کشی دهۀ شصت را  بیاد بیاورید آنوقت  بگویید که مینا احدی اشتباه کرد که علیه رژیم صد هزار اعدام داد سخن سر داد؟  در این تظاهرات کسانی آمدند اعلام همدردی کردند دستشان درد نکند کاری بسیار عالی کردند. ولی کسانی دیگر آمدند، هم اعلام همدردی کردند، هم  درد را ریشه یابی کردند  و هم راهِ ریشه کن کردنِ دردها را گفتند. ای کاش همه احزاب و سازمانهای سیاسی ، و همه انسانهای آزادیخواه می آمدند و این چنین در مقابل این اتفاقات حمایت خود را  از حقوق  پناهجویان  و انزجار خود را علیه جمهوری اسلامی اعلام می کردند. در رابطه با توطئه رژیم اسلامی حتماٌ رجوع کنید به  نامه مینا احدی  در سایت روزنه،

www.rowzane.com

 

اعلام حضور فدراسیون در مقابل دادگاه ورتسبورگ!

 

بعد از اینکه بدون هیچ نتیجه ای، بدون اینکه خواسته های انسانی  این صدها پناهجو با کسی مطرح شود خانم لیزا که مسئول این تطاهرات بود… پایان تظاهرات را اعلام کردند و دیگر بلند گو را بما ندادند. نا گفته نماند بلند گوهای فدراسیون پس از سخن رانی سخنرانان در مرکز شهر، چون بزرگ بودند و روی ماشین نصب شده بود ند متآسفانه نتوانستیم آنها را همراه خود به جلو دادگاه ببریم. اما آنجا  فدراسیون مستقیما و عمل اعلام کرد. ما نمی گذاریم که به پناهنده بی حرمتی شود. ما نمی گذاریم که پناهجویان بی هویت شوند. در این جهان متمدن پناهندۀ سیاسی معنی دارد، جایگاه و مقامِ انسانی دارد وما( فدراسیونِ سراسری پناهندگان)  دست رژیم فاشیستی اسلامی ایران را اینجا با تمام قدرت قطع خواهیم کرد.

شهناز مرتب آنجا اعلام کرد که، از این ساعت به بعد من بعنوان مسئول فدراسیون سراسری پناهندگان  در آلمان، اعلام می کنم که مسئولیتِ این تظاهرات به عهدۀ من است. اگر هر مسئله ای اینجا پیش آید من مسئولیت آنرا عهده دار خواهم شد. او با یکی از مسئولینِ پلیس  صحبت کرد و به اسم خود اجازه ادامۀ تظاهرات را گرفت.

بعد با مسئولین پلیس صحبت کرد و گفت یا ما هیئتی از طرف  پناهجویان برای مذکره پیش  مسوئلین دولتی می فرستیم  یا اینکه نماینده ای از مسئولین دولتی باید در جمع ما حضور یابند و جواب گوی خواسته های بر حق پناهجویان باشند. رئیس پلیس  تلفنی با مسئولین  صحبت کرد و بعد  اعلام نمود که نماینده ای از طرفِ دادگاه به میانِ  شما خواهد آمد. که بعد از چند دقیقه ایشان آمدند و در میان جمع قرار گرفتند  شهناز مرتب  همراه دختر جوانی اوضاع را تشریح کردند که چه مسائلی باعث یک اعتراض و یک تظاهرات می شود و همچنین خواسته های پناهندگان را مطرح کردند. ایشان به خواسته های پناهندگان گوش دادند و قطعنامه چند ماده ای آنها را گرفت  و قول داد که در اسرع وقت یکسری کارهای اولیه  و تغیراتی  در هایمها انجام خواهد گرفت. و این حرکت با استقبال پناهجویان همراه شد.

پناهجویان درجریان  عمل دیدند  که چه کس و کسانی  مدافع پیگیر خواستهای انسانی آنها هستند.محمدامین کمانگر. زنده باد انسانیت.  شنبه هجدۀ فوریه ۲۰۱۲

 

 

مصاحبه با عبدالله اسدی ویژه بیستمین سالگرد تشکیل حزب

Abbe-Hos-Rami20110204-171502C_302_x_320

انتشار این مصاحبه را از آن جهت در نشریه و سایت همبستگی ضروری دانستیم که خوانندگان نشریه و سایت همبستگی با دیگر وظایف عبدالله اسدی آشنا شوند

انترناسیونال ضمیمه ۴۳۰

گفتگو با اعضای دفتر سیاسی

انترناسیونال: شما عضو دفتر سیاسی حزب هستید ولی در کنار کارهای سیاسی دیگرتان، دبیر فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی هستید و بخش مهی از وقتتان را برای احقاق حقوق پناهندگان صرف میکنید. به عنوان عضوی از رهبری حزب چرا مسئله پناهندگی مورد توجهتان است؟ معنای سیاسی و انسانی این تلاش چیست؟ این تلاش چه جایگاهی در مبارزه شما به عنوان یک کمونیست دارد؟

عبدالله اسدی: مسئله پناهندگی از آن جهت مورد توجه ماست که در همه جای جهان حق و حقوق انسانی پناهندگان به عنوان یک حلقه ضعیف و فرودست جامعه خیلی ساده پایمال می شود. ولی ما به تحمیل چنین شرایطی به پناهندگان مخالفیم و از حقوق برابر برای آنها دفاع می کنیم. حتی در همین کشورهای غربی که اکثرا عضو کنوانسیون ژنو هم هستند تا زمانی که متقاضیان پناهندگی رسما به عنوان پناهنده پذیرفته نشوند از کمترین حقوق و مزایای انسانی برخوردار نمی شوند. برای مثال پناهندگانی که احتیاج به عمل جراحی داشته باشند فقط بخاطر اینکه اقامت ندارند مورد معالجه و معاینات اساسی قرار نمی گیرند. اعتراض به بازداشتهای بی رویه و طولانی مدت و کم توجهی کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل و ادارات و مقامات امور پناهندگی، جنبه های دیگری از فعالیت فدراسیون برای دفاع از حقوق پناهندگان است. دفاع از ایجاد بهبود وفراهم کردن شرایطی بهتر درمحیط جدید برای پناهجویان از جمله فعالیتهای دیگر فدراسیون است. در جایی مثل سوئیس که دفاتر اکثر سازمانها و نهادهای بین المللی و طرفدار “حقوق بشر” مستقر است برای پناهندگان کمپهای ازلی و ابدی ساخته اند. کمپهایی که به دور آن سیم خاردار کشیده اند و به محلی برای زندگی ابدی آنها تبدیل شده است. بسیاری از کمپهای پناهندگی در سوئیس اگر اجباری نباشد نه تنها شایسته زندگی انسان نمی باشند بلکه شایسته زندگی برای حیوانات هم نیستند. به علاوه گرفتن اقامت در سوئیس کار بسیار طولانی و پرزحمتی است. دریافت پاسپورت تابعیت سوئیسی در شرایط امروز بعضا غیر ممکن شده است. در انگیس در بسیاری ازموارد متقاضیان پناهندگی را از شش تا یک سال در بازداشتگاهها نگاه می دارند. تبعیض و تحقیر و برخوردهای راسیستی به پناهجویان مخصوصا در پی شروع بحران اقتصادی از هر دوره بدتر شده است. در ایران به افغانیهای مقیم این کشور شناسنامه و کارت ملی نمی دهد و اجازه ازدواج و کار و حق تحصیل هم نمی دهند. یعنی قانونا بخش زیادی از انسانهایی را که بدلیل جنگ و ناامنی از کشور همسایه وارد ایران شده اند از پایه ای ترین حقوق انسانی محروم کرده اند.

فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی اساسا برای دفاع ازحق و حقوق پایمال شده پناهندگان و کم کردن بار فشار روی آنها در جامعه جدید تشکیل شده است و من در رأس این سازمان خود را مجری و پیش برنده اهداف سیاسی و انسانی حزب کمونیست کارگری ایران درعرصه دفاع از حقوق پناهندگی می دانم. من همیشه گفته ام فدراسیون وسیله ای است برای نجات انسانهای گرفتار، گرفتار در بازداشتگاههای طولانی مدت، گرفتار درصف انتظار برای اخذ حق پناهندگی، گرفتار در پشت دربهای بسته کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل، مشاوره و آماده کردن پناهجویان برای مصاحبه و رفتن به دادگاهها و جلوگیری از اخراج و سازماندهی و متشکل کردن آنها برای دفاع از حقوق انسانی خود همه و همه عرصه های دیگری از فعالیت فدراسیون هستند که در پی انجام آنها دنیایی دیگری را بر روی پناهجویان می گشاید.

در واقع فدراسیون سازمانی است برای کمک وتاثیر گذاری بر حیات پناهجویان برای رسیدن به یک زندگی بهتر. ما کسانی هستیم و جزو سازمانی هستیم که برای دفاع از حقوق انسانی پناهندگان، خودمان را درچهارچوب سند مصوب ۱۹۵۱ کنوانسیون ژنو و پروتکل ۱۹۶۷ محدود نکردیم و علیرغم موانع زیادی که بعد از دهه نود و پایان جنگ سرد در مقابل پناهجویان بوجود آمد، از همه حقوق انسانی و برابر آنها دفاع کردیم و سیاستهای راسیستی دولتها را به نقد کشیدیم. درست در دورانی که پایان جنگ سرد را اعلام کردند و پابپای آن پایان عصر پناهندگی سیاسی را از شرق به غرب اعلام کردند، تازه عصر پناهندگی سیاسی از ایران در پی سرکوب خونین انقلاب مردم از سوی جمهوری اسلامی آغاز شده بود. در پس شرایطی که در آن دوره پیش آمده بود، تلاش کردیم تا زنان که از دست قوانین اسلامی و مردسالار فرار می کردند عملا مشمول مفاد کنونسیون ژنو بشوند. اینها در شرایطی صورت می گرفت که دولتهای غربی می خواستند براساس سیاست نسبیت فرهنگی، زنان فراری را بازداشت کنند، روسری سرشان کنند و از آنها برای گذرنامه عکس بگیرند و به کشور خود بازگردانند. ما علیه این سیاستها مبارزه کردیم و توجه جامعه را نسبت به غیر انسانی بودن سیاست نسبیت فرهنگی جلب کردیم و تصمیم این دادگاهها را به زمینه ای برای محاکمه خود آنها تبدیل کردیم.

در پاسخ به سئوال شما که چرا من به عنوان عضوی از رهبری حزب کمونیست کارگری به مسئله پناهندگی توجه دارم باید تاکید کنم که پایه و اساس حرکت حزب ما بر اساس دفاع بی قید و شرط از حرمت و حقوق انسان بنا شده است و موضوع فعالیت من در فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی تلاشی برای تحقق همین هدف است.

تا آنجایی که به معنای انسانی این تلاش ها برمی گردد، من عضو حزبی هستم که امروزی فکر می کند و کمونیسمی که حزب ما نمایندگی اش می کند با کمونیسمی که سابقا در بلوک شرق شهرت داشت کاملا متفاوت است. به همین اعتبار نگاهش هم به همه مسائل دنیای امروز جدید و متفاوت است. تشخیص تفاوت ما با آنچه که تاکنون به کمونیسم مربوطش میکردند ساده است. کافی است به برخورد حزب ما به مذهب، به برابری زن و مرد، به حقوق کودکان، به معتادین و مصرف کنندگان مواد مخدر و نگاه حزب ما به نوع دخالت طبقه کارگر درسرنوشت جامعه و تفاوتش با کل کمپ چپ تاکنون موجود نگاه کنید؛ آن وقت معنی سیاسی و انسانی دخالت و دفاع حزب ما از حقوق پناهندگان و درک علت تشکیل سازمانی مثل فدراسیون برای پیشبرد این امر آسانتر می شود.

درست در دورانی که موج جدید آوارگان و پناهندگان از ایران جریان داشت فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی برای دفاع از حقوق آنها تشکیل شد و از آن موقع تاکنون در دفاع بی قید و شرط از حقوق پناهندگان هم از نظر انسانی و هم از نظر سیاسی نقش بسیار ارزنده ای ایفا کرده است و تاثیرات بسیار مهم و تاریخی در روند زندگی آنها گذاشته است. از نظر سیاسی هم بسیار مهم بود پناهندگانی که در پس سرکوب خونین جمهوری اسلامی فرار می کردند در خارج از مرزهای ایران متشکل شوند و توجه افکار عمومی را در کشورهای محل اقامت خود به جنایت جمهوری اسلامی جلب و از حقوق پناهندگی خود بدلیل شرایط موجود در ایران دفاع کنند.

تا آنجایی که به جایگاه مبارزه خود من در دفاع از حقوق پناهندگان به عنوان یک کمونیست برمی گردد، باید تاکید کنم که تلاش من در عرصه دفاع از حقوق پناهندگان یکی دیگر از تفاوتهای ما با چپ سنتی است. بارها با این اظهارات برخورد کرده ام که گویا عرصه های فعالیتی که حزب کمونیست کارگری به آن نیرو اختصاص می دهد و برایش سازمان و نهاد درست می کند ربطی به دخالت کمونیستها ندارد. برای مثال، از نقطه نظر این جریانات چپ سنتی، برخورد ما با مذهب، با حجاب اجباری و حتی با برابری زن و مرد، دفاعمان از حقوق کودکان، و یا دیدگاه این حزب نسبت به دخالت طبقه کارگر در سرنوشت کل جامعه و یا موضوع فدراسیون و دفاع بی چون و چرای ما از حقوق پناهندگی ربطی به کمونیسم ندارد. ما برعکس فکر میکنیم که اتفاقا کمونیسم و طبقه کارگر مدافع حقوق انسانها در همه عرصه هاست. عرصه دفاع از حقوق پناهجویان هم یکی از این عرصه هاست. *

بهنام آزاد:خطر جنگ ، آخرین حربه دیکتاتور

behnam_308_x_454_154_x_227

هنوز طنین شعار “جنگ ، جنگ ،  تا پیروزی” در گوشم می پیچد. شعاری که متولد اتفاق شوم جنگ بین ایران و عراق بود. این جنگ هشت ساله،هرچقدر برای مردم دو کشور منادی بدبختی بود، برای غرب و حکومت دو کشور دارای سود بود . تثبیت نظام  دیکتاتوری جمهوری اسلامی  بزرگترین بهر برداری رژیم، از این جنگ بود. دیکتانور مذهبی ایران در فضای ملتهب جنگ به راحتی توانست دست به  کشتار دهه ۶۰ بزند و منتقدان، متفکران و مبارزان آن زمان را حذف فیزیکی کند. این فضا آنقدربرای حکومت آخوندی مطلوب بود که خمینی از قبول فطعنامه ۵۹۸ به نوشیدن جام زهر یاد کرد.

حالا بعد از ۲۲ سال باز صدای طبل جنگ به گوش می رسد . تهدیدی که درسالیان اخیر بیشتر از طرف غرب بود، حال حکومت ایران به آن دامن می زند و با  تهدید به بستن تنگه هرمز، فضای روانی خطر جنگ را ملتهب تر می کند. حکومت ایران ازایجاد این فضا دوهدف را دنبال می کند.

 ۱) فشارها بر حکومت از طرف دول غربی هر روز بیشتروبیشتر می شود تا جائیکه دست روی شریان حیاتی اقتصاد ایران یعنی صادرات نفت  گذاشته است. اگر این تحریم به تصویب و اجرا برسد حتی در صورت حمایت چین، ایران بازار اروپا را از دست خواهد داد. دولت ایران که در حال حاضر هم با اقتصادی فلج روبرو است با تحریم خرید نفت دیگر بطور کامل زمین گیر می شود.  با توجه به اینکه  حکومت در این سه دهه، شعار عدم موثر بودن تحریم ها را داده است اما  درگیری و اختلاف شدید درونی حکومت از طرفی و فشار اقتصادی ناشی از تحریمها  از سوی دیگر حتی از زمان نوشیدن جام زهر هم گذشته است  و تنها راه برای جمهوری اسلامی تهدید به انتهار است .

   ۲)اعتراضات خیابانی مردم بعد ازانتخابات ریاست جمهوری در ایران (که از فضای ایجاد شده از اختلاف بین خامنه ای و رفقای گرمابه گلستان اصلاح طلبش بر سر سهم خواهی از حکومت رخ داد)، شروع برگ آخر مبارزات رادیکال مردم علیه رژیم جمهوری اسلامی بود. خامنه ای و نوکرانش  کاملا به زنده بودن این جنبش ایمان دارند و می دانند که مردم (که حالا تنها خواسته آنها مرگ بر دیکتاتور است ) از هر بهانه ای برای برپائی دوباره تظاهراتها استفاده خواهند کرد و هر حادثه کوچکی می تواند شروع دوباره تظاهراتها باشد. وخیم  شدن  وضعیت اقتصادی  مردم ، درگیری شدید درون جناحی رژیم و انتخابات مجلس نهم از اتفاقاتی است که هر کدام به تنهائی می تواند آبستن وقوع  مبارزات  خیابانی مردم  باشد. حال آنکه دراین مقطع، همه این عوامل باهم گریبان حکومت را گرفته است. لذا حکومت استبدادی برای برون رفت از این خطر با بزرگ کردن خطر جنگ می خواهد در کشور فضائی مانند فضای دهه ۶۰ بسازد و نیروی اعتراضی مردم را بسمت دشمن خارجی سوق دهد. 
این بازی با چه هزینه ای به پایان خواهد رسید؟؟ آیا این تحرکها در حد تهدید خواهد ماند و یا اینکه آتش جنگ، افروخته خواهد شد؟؟

شواهد نشان می دهد که حکومت ایران در دیپلماسی سیاسی با  دول غربی به بن بست کامل رسیده است. دراین فضا احتمال آنکه در یک اشتباه از طرفین، جنگی بزرگ و تمام عیار شروع  شود خیلی زیاد است جنگی که بازنده اصلی آن مردم خواهند بود. با مطالعه وضعیت مردم افغانستان و عراق بعد از حمله آمریکا و دول غربی، به این نتیجه می رسیم که در صورت وقوع جنگ در ایران فقط جمهوری اسلامی از بین نخواهد رفت بلکه مردم را در ورطه جنگ قومی و مذهبی و در نتیجه تجزیه ایران  قرار می دهد.

بهترین حالت برای مردم ایران سرنگونی حکومت مستبد جمهوری اسلامی توسط  خود مردم است تا دچار سرنوشت مردم عراق و افغانستان نشوند. این امر در وضعیت متزلزل فعلی حکومت ایران، نه تنها دور از دسترس نیست  بلکه بطور حتم دیکتاتور بدست خود مردم ایران سرنگون خواهد شد و مردم به دست خود  سرنوشتشان را خواهند نوشت.   

فاطمه ناظم:من از تحمیل بی حقوقی و زندگی جهنمی فرار کرده ام

Fateme

در جوامع اسلامی همچون جمهوری اسلامی ایران، زنان جز بی حقوقترین اقشار جامعه هستند چرا که نه در دادگاهها و نه در هیچکدام از مراجع قضایی و نه حتی در کانون خانواده، نه تنها از حقوق مساوی برخوردار نیستند بلکه هیچ ارزش و احترامی به مقام زن قائل نمی شوند. زنان و دختران جوان حق اظهار نظر یا صحبت در مورد حق و حقوق و اختیارات خود را ندارند.
در بسیاری از خانواده ها والدین صرفا به عنوان “بزرگترها” حق مسلم خود میدانند که در مورد زندگی و آینده فرزندانشان بویژه فرزندان دخترشان تصمیم بگیرند. برای  مثال دختری که پس از جدایی والدینشن حضانتش به پدر داده می شود و در بسیاری موارد از دیدن مادرش محروم می شود؛ خود من یکی از آنها بودم. محکوم به ازدواج اجباری شدم. نه تنها محکوم به ازدواج اجباری شدم که از حق دیدن مادرم سالها محروم و در کنج خانه ایزوله شده بودم. من از دست چنین شرایطی فرار کردم. از دست سنن و آداب و رسوم عقب مانده و مردسالار، از دست بکار گرفتن قوانین پوسیده اسلامی و ضد زن.

از نظر من و از نظر دنیای پیشرفته و متمدن، ازدواج اجباری یعنی تن دادن به تجاوز، یعنی خرید و فروش کالا، یعنی اینکه زن فقط وسیله ای است برای لذت جنسی مردان. من این بردگی را نپذیرفتم زنجیر این  بردگی و حقارت را پاره کردم و پا به فرار گذاشتم. هنگامی که به این شرایط محکوم شدم هیچ درک و فهمی از احساسی از زن بودن و تشکیل خانواده نداشتم. چرا می بایست در سن ۱۶ سالگی مجبور به ازدواج شوم آنهم با مردی معتاد که جز آزار و اذیت و شکنجه  روحی و جسمی و تحمیل یک زندگی غیر انسانی نتیجه دیگری برای من نداشت؟!!

 در حالیکه  من میبایست درمورد زندگی خصوصی خودم تصمیم بگیرم نه پدر و نه هیچ فرد و قانونی دیگر. جمهوری اسلامی چنان تاثیر منفی روی موقعیت فرودست زنان گذاشته است که نابرابری زن و مرد را در بسیاری از موارد به باور عمومی تبدیل کرده و وقتی اعتراضی نیز صورت بگیرد از طرف بخشی از همان مردم مورد هجوم واقع میشود.

بسیاری از زنان در مقابل شغلی که به آنها واگذار می شود مورد سواستفاده مسئولین قرار می گیرند و بخاطر حفظ شغل و آبرو صدایشان در نمی آید. به زنان تنها، خانه اجاره نمی دهند خلاصه اینکه زنان از هر زاویه ای در جامعه ایران پاسخ منفی می گیرند.

زنان در ایران حمایت قانونی را در دفاع از خود ندارند همین مساله باعث شده  حقوق زنان در تمام شئونات زندگی پایمال شود و مورد بیشترین بی حقوقی، سواستفاده و تبعیضات جنسیتی قرار بگیرند به همین دلیل در بسیاری از مناطق ایران آمار خودسوزی زنان روزبروز افزایش می یابد.

 

حکومت اسلامی شرایطی را به جامعه ایران و به مردم آن کشور تحمیل کرده است که زندگی ساده و بی دغدغه در آن بی معنی شده است. اکثر جوانان دچار اعتیاد به مواد مخدر شده اند. کمترین امکانات پزشکی  و خدمات درمانی برای ترک اعتیاد در اختیار آنها نه تنها قرار نمی گیرد بلکه روز به روز هر چه بیشتر به تعداد جوانان مردم که در کنار خیابان درحال پرپر شدن هستند افزوده میشود. زندانهای جمهوری اسلامی مملو است از زندانیان سیاسی و فروشندگان مواد مخدر در حالی که پخش و توزیع مواد مخدر از سوی خود مسئولین نظام صورت می گیرد. هیچ وقت از یاد نمی برم فرد معتادی بر اثر توهمات فکری، کودک ۵ ساله خود را به قتل رساند. اعتیاد تنها گوشه ای از فلاکتی است که بر مردم ایران تحمیل شده است. وضعیت اقتصادی مردم روز به روز اسفناکتر میگردد. تحریمهای همه جانبه دول غربی، عرصه زندگی را هر چه بیشتر به مردم تنگ میکند اما سردمداران نظام اسلامی تنها به فکر جیبهای گشاد خود و ساختن نیروگاههای هسته ای هستند.

جامعه ایران به مانند کوه آتشفشانی است که سالها خاموش بوده و هر از چند گاهی کمی لرزیده است اما اینبار از این سوی جهان صدای غرش درونی این آتشفشان میتوان شنید. فوران این آتشقشان همت همه ما مردم را میطلبد باید مبارزه کرد از پا ننشت تا سرنگونی جمهوری اسلامی. به امید روزی که به دست ما مردم این حکومت سرنگون گردد.

 

برقرار باد آزادی، نابود باد جمهوری اسلامی

*******

قمرالسادات قائم مقامی:انزوای هر چه بیشتر ملایان

Nafiseh_236_x_282

فرمانده نیروی دریایی ایران گفت؛ مسدود کردن این تنگه استراتژیک برای ایران مثل آب خوردن است. دریادار موسوی اعلام کرد نیروی دریایی ایران تاکتیک جدیدی را در این منطقه به اجرا خواهد گذارد وی افزود: “براساس این آرایش تاکتیکی، تردد هرگونه شناور از تنگه هرمز در صورت تصمیم نیروی دریایی ایران غیر ممکن خواهد بود.”
متخصصین می گویند تنگه هرمز با عرض ۵۵ کیلومتر بین المللی است و مقرراتی وجود ندارد که مجوز بستن آن را داشته باشند. اینگونه مکانها با اینکه در مایملک و محدوده جغرافیایی یک کشور هستند اما بین المللی میباشند به خصوص اینکه ۶۰ در صد انرژی دنیا از این مسیر صادر می شود و این اقدام نوعی اعلام جنگ به دنیا است. حکومت ایران دچار آشفتگی وسیع اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است.

در عرصه بین المللی شاهد انزوای ایران در سطح جهانی هستیم آمریکا گفت بستن تنگه هرمز را بی پاسخ نخواهد گذاشت و فرانسه شلیک موشک در این منطقه را یک علامت خیلی بد از سوی جمهوری اسلامی ارزیابی کرد و بسیاری از کشورها در این زمینه واکنش نشان دادند.

از نظر اقتصادی هر روز نابودی کارخانجات بسیار و بیکاری گسترده کارگران را شاهد هستیم. هر روزه نرخ طلا و دلار سیر صعودی داشته و ارزش ریال هر ساله کاسته می شود؛ فقط در سال گذشته ارزش پول ایران یک سوم کاهش را نشان می دهد. هر روزه شاهد اختلاسهای کلان سه هزار و چهار هزار میلیاردی که تنها گوشه ای از دزدی غارتگران جمهوری اسلامی است هستیم.

در عر صه اجتماعی که تبعیض و نابرابری جنسی و قوانین اسارت و بردگی انسانها را شاهد هستیم. طبق آمارهای داخل ایران خودکشی در بین زنان رقم قابل توجهی را نشان میدهد. در زمینه حجاب، خشونتهای خیابانی، قتلهای ناموسی، اسید پاشی، سنگسار و قصاص همه حاکی از قوانین ضد انسانی جمهوری اسلامی از یک طرف و جامعه بحران زده کنونی از طرف دیگر است.
در عرصه سیاسی که سران نظام به جان هم افتاده اند و یکسره برای هم در جنگ قدرت شاخ و شانه میکشند و یکدیگر را تهدید به رسوایی می کنند. در سالی که گذشت بنابر آمار دولتی شاهد بیش از ۵۰۰ اعدام بودیم که می توان گفت همگی آنها از فقیرترین اقشار جامعه بوده اند.

جمهوری اسلامی با هر اعدامی در طول حکومت ننگین خود این پیام را داده است که “هر گونه صدای مخالفی را در نطفه خفه می کنیم و هر اعتراضی با اعدام و زندان و تجاوز روبرو می شود” و همچنان زندانها مملو از مردم مبارزان و آزادیخواهان میباشد. اما همچنان جنبش مردمی قوی، سرزنده و پویا در حرکت هست.

 

 

شیرین شکرزاده:حکومت اسلامی یعنی زوال و تباهی جامعه

shirin_2_483_x_600_159_x_198

اسلام را نمی‌توان در ردیف دیگر دینهای دنیا قلمداد کرد زیرا این دین انسانها را به لحاظ جسم و روح ناتوان به شمار میاورد و به خود اجازه میدهد ولی‌ و تصمیم گیرنده انسانها باشد و این عملکرد همانند ارباب و روستائی است که روستائی هیچگونه اختیار و آزادی عملی‌ در برابر ارباب خود نداشت و غلام حلقه به گوش او بود.

دین اسلام طی‌ حدودا ۱۴۰۰ سال عمر خود همواره نشان داده انسان یک موجود بی‌ اختیار ،بی‌ عقل و بی‌ منطق است و عقل انسان قادر به هدایت و راهنمایی او نمی‌باشد در حالیکه کتاب فرستاده شده از طرف خودش بیان می‌کند ما انسان را به واسطه‌ عقل و خردش از دیگر موجودات متمایز آفریدیم.

ریشه کلمه اسلام در فرهنگ لغات از کلمه تسلیم گرفته میشود و کاربرد کلمه اسلام همین تسلیم شدن است. همانطور که یک اسیر در جنگ تسلیم دشمن میشود انسانها نیز با گرایش به دین اسلام خود را مطیع و یا همان تسلیم خدای آسمانی و خدای زمینی‌ میکنند که موجودی ناشناخته می‌باشد و این اسرا و گردن نهندگان به این دین، حق و اجازه هیچگونه نقد یا بررسی این دین را ندارند به جز تعداد محدودی که از علمای دین اسلام هستند. نماز یعنی‌ شکرگزاری از خدای آسمانی و یا خدای زمین یا همان پیامبر یا آخوندها.

از ختنه شدن ،دست و صورت شستن ، توالت رفتن ،طهارت، ازدواج، عشق بازی، موقع و بهترین روشهای سکس تا شستشوی مرده و آموزش بد از مرگ که شب اول بعد از مرگ به نکیر و منکر چه بگویم تا آتش جهنم دروغین شامل حالش نشود؛ تمام مطالب اشاره شده در بالا مسئولیت اسلام در برابر انسانهاست  یعنی این مذهب در خصوصی ترین امور زندگی انسان دخالت میکند و هیچگونه اختیاری به انسان نمیدهد. سیطره اسلام بر مردم در مورد مسائل سیاسی _ اجتماعی نیز به همین شکل است. هر آنچه که منفعت حاکمان دینی ایجاب میکند به صورت قانون در میاید و تمام تلاش بر این است که هر چه بیشتر مردم را به انقیاد خود در آورد.

سوال اینجاست که آیا ایران یک کشور اسلامی است؟ به نظر من نه، ایران کشوری اسلامزده است که  حکومت دینی آن طی سی و سه سال گذشته با جبر و زور سرکوب و اختناق توانسته به حاکمیت خود ادامه دهد. باید به دست مردم این حکومت سرنگون شود و مردم ایران نیز در طول این سه دهه به هر وسیله ای نشان داده اند که خواهان سرنگونی این حکومت هستند.

نابود باد حکومت اسلامی

به امید جهانی‌ آزاد .

 

فرهاد هنربخش:تهاجم و تاراج

Farhad_Honar._150_x_200

امروزه از گوشه وکنار دنیا میشنویم و میبینیم که چگونه تمامی دول پیشرفته دنیا کشورمان ایران را نشانه گرفته و به عناوین مختلف مورد هجوم قرارداده اند تا جائیکه بخود اجازه داده و بانگ جنگ را سر داده اند. براستی چرا؟ آیا از خود پرسیده اید که چرا ملتی در کشوری غنی و دارای ثروتهای حساب نشدنی طبیعی با تمدن و فرهنگ تاریخی و با امکانات بالقوه بسیار بالا، بایستی اینچنین خوار و ذلیل جلوه کند که دیگر کشورها بخود اجازه این هجمه را بدهند. مگر غیر از اینست که هر از گاهی در تاریخ کشورمان حاکمانی بی کفایت و نادان داعیه حکومت داشته اند و برای توجیه اعمال و ادامه حکومت خود سیاستهای غلط را پیشه کرده و یک ملت را به سوی نابودی سوق داده اند آنطور که خود از یکسو به جان و مال مردم افتاده اند و از سوی دیگر دست بیگانگان را باز گذاشته تا شیره جان ملت و مملکت را بکشند. مگردر تاریخ بیاد نداریم از حمله مغولها تا امروز که جمهوری اسلامی حقوق حقه ملت را زیر پا له کرده و جان و مال ملت را به تاراج بردند ومیبرند، ملتی آزادیخواه که دانشمندان آن یا بایستی ترور شوند و یا باید در بالاترین مقامهای اجرائی به بیگانگان خدمت کنند. مگرنه اینکه در این برهه از زمان در دنیا اقتصاد سالم و فن آوری که حرف اول را میزند برای پیشبرد اهداف دولتها در جهت تحصیل رفاه اجتماعی برای همان ملت بکار میرود که سرمایه اولیه آن درآمد کشورها از راههای مختلف است؟ آیا کشور ما فقیر است ؟ نه هرگز، که بر اساس گزارش ها فقط در دولت احمدی نژاد فقط ۷۲۰ میلیارد دلار درآمد کشور بوده است ونه تنها بغیر از فقر و بدبختی و گرانی و تورم چیزی را برای مملکت به ارمغان نیاورده بلکه در این راستا جیب تروریستهایی همچون حماس و حزب الله و سوریه و …. پر کرده که به امید اینکه بتواند موقع لزوم برای سرکوب و ناامنی منطقه از آنان استفاده کند که آنهم عاقبتش معلوم نیست که بررسی و بحث در خصوص هر یک از این موارد بنوبه خود جایگاهی تخصصی و زمان خودش را میطلبد. مگر ساختن ۱۰۰۰ کیلومتر راه آهن و یا ۱۰۰۰ کلاس درس و یا ۱۰۰۰ کیلومتر اتوبان و… چقدر سرمایه لازم دارد و چقدر وقت نیاز دارد که با صرف این سرمایه در داخل کشور چیزی جز رفاه برای ملت خودش و بدست آوردن آرا یک ملت حاصل دیگری نخواهد داشت.

اما حکومت جمهوری اسلامی با عوامفریبی و بدلیل هویت انسان ستیزی که دارد برای ادامه حکومت خود تمام دانشمندان و متخصصان را فراری داده و یا بزندان انداخته و اراذل و اوباش خودش و افرادی نالایق و بدون تخصص را در پستهای حساس گمارده و به آنها دستور داده شده که بهترین نوع خدمت چیزی نیست بغیر از تاراج بردن و حیف ومیل کردن سرمایه های مردم و وارد آوردن فشار بر ملت، که براستی این نامردمان دستورات را بخوبی اجرا کردند و حاکمیت ملی را زیر پا گذاشتند تا جائیکه پس از گذشت بیش از سی سال با حماقت تمام میخواهند سر مردم را گرم کنند و با توحش و زور حکومت کنند و با انرژی هسته ای سرمردم را گرم کنند اینها بقولی قورباغه را رنگ میکنند و بجای فولکس واگن به ملت میخواهند بفروشند ! که حصول هر کدام از این موارد به چه قیمتی باید برای یک ملت ارزش داشته باشد؟ آیا کسی نیست که از اینها جواب پس بگیرد که این ثروت سرشار کجا رفته است ؟این عقب افتادگی صنعتی را که بنوبه خودعامل اصلی فقر و بیکاری است را چه کسی باید جواب دهد ! ولی بدانید که این ملت است که بالاخره با اتحاد و یکپارچگی جواب را پس خواهد گرفت و جمهوری اسلامی را که باعث و بانی همه بدبختی هاست به گور خواهد سپرد.

 

فرهاد هنربخش

 

حسین یزدانی:تحریم های پی در پی و درماندگی سران حکومت ظلم و استبداد

Hosein_yazdani

از آغاز روی کار آمدن جمهوری اسلامی پس از انقلاب ۱۳۵۷ تا به امروز سران این حکومت همواره به دلیل تفکرات مذهبی، سیاست های اشتباهی در زمینه بین المللی در پیش گرفته که جز از دست دادن حمایت مردمی، منزوی شدن و تحریم های متعدد سودی برای این حکومت نداشته است.
اولین تحریم ها بعد از تسخیر سفارت آمریکا و گروگان گیری کارمندانش که توسط گروهی وحشی پیرو خط امام انجام گرفت آغاز شد، در پی آن اتفاق، کشور آمریکا تحریم های اقتصادی بر علیه ایران وضع کرد. این حکومت در بیش از سه دهه حکومت خود هیچگاه ذره ای به مردم و منافع آنها فکر نکرده و سردمداران آن یکی پس از دیگری فقط به جیب گشاد خود و عمر بیشتر نظام اندیشیده اند اما با سر کار آمدن احمدی نژاد وقاحت حکومت اسلامی چهره ای علنی تر به خود گرفت. اوج تحریم ها پس ازروی کارآمدن محمود احمدی نژاد وضع شد، احمدی نژاد در طول ریاست جمهوری تمام تلاش خود را برای عملی کردن سیاست های دیکته شده رهبری در زمینه انرژی هسته ای انجام داد. در طول ریاست جمهوری او خفقان سیاسی، سرکوب وحشیانه و شکنجه و کشتار مخالفین به اوج خود رسید و در نهایت او و دولتش را به یکی از بزرگترین ناقضان حقوق بشر در آمار جهانی تبدیل کرد. این عوامل باعث شد که سازمان ملل، آمریکا، بریتانیا، اتحادیه اروپا و کشورهای شرق آسیا دست به تحریم های گسترده علیه ایران بزنند.

رژیم اسلامی حکومتی است که تنها هدفش طولانی تر شدن عمرش است و برای رسیدن به این هدف فقط به پیشرفت درعرصه نظامی، هسته ای و سرکوب هر نوع مخالفتی فکر میکند. اگر کشورهای خارجی هم بخواهند جلوی فعالیت اش را بگیرند با انتقال همه فشارها به دوش مردم به راهش ادامه خواهد داد.
تحریم ها در اوایل تنها شامل منع فروش مواد یا تجهیزات هسته ای به ایران میشد که ایران امکان استفاده نظامی از آن را داشت، اما با پافشاری رژیم به ادامه فعالیت های خود، تا تحریم بانک مرکزی و صنعت پتروشیمی ایران پیش رفته است. در حالی که سران رژیم همواره در خواب زمستانی بودند و از بی تاثیر بودن این تحریم ها سخن میگفتند این روزها رئیس کل بانک مرکزی و تعدادی نمایندگان مجلس به فلج کننده بودن تحریم ها و نیاز به هوشیاری و کمک گرفتن از بخش خصوصی برای به تعویق انداختن ورشکستگی و از هم پاشیدگی کامل نظام تاکید کردند. به راستی با این مسیری که رهبر محترم برای منزوی تر شدن بیشتر در پیش گرفته، دور از انتظار نیست که در ماههای آینده برای فروش نفت مجبور شود آستین ها را بالا بزند و شخصا در آبهای خلیج فارس به فروش نفت بپردازد.

 

 Hoaaeins_Drawing