بایگانی دسته: مقالات

پریسا حیدری زاغانی برابری جنسیتی یا بردگی زن در ایران

Parisa_167_x_198

زن عشق می کارد، کینه درو می کند. دیه اش نصف دیه ی توست و مجازات زنایش با تو برابر، میتواند تنها یک همسر داشته باشد و تومختار به داشتن چهار همسر هستی و بینهایت صیغه.

طبق ماده  ۲۳ لایحه  حمایت از خانواده، پیشنهادی از سوی دولت، تصریح شده حق اجازه  همسراول در ازدواج مجدد مرد، از زن سلب شده و صدور ازدواج مجدد مرد صرفاً منوط به تَمکُن مالی مرد و تعهد اجرای عدالت عنوان شده است. واینک این سؤال به وجود می آید، برابری جنسیتی چیست؟ برابری جنسیتی بدان معناست که زن و مرد، حقوق و وظایف یکسان دارند و همه از فرصتهای مساوی در جامعه برخوردار هستند. همچنین برابری جنسیتی مربوط به عدالت وتقسیم مسؤلیتها نیز میشود، هم در خانواده و هم در جامعه. اگر جنسیت مانع از آن شود که ما نقاط قوت و ضعف  خود را ببینیم، این امر میتواند به تبعیض و فرصتهای محدود برای فرد منجر شود.

از نخستین قانون مُدَوَن علیه زنان تا کنون نزدیک به ۸۰ سال می گذرد و زنان تا امروز در چالش مداوم با قوانین تعدد زوجات هستند و اکثرا هم قربانیان آن. لغو تعدد زوجات یکی از خواسته های مطرح شده توسط سازمانهای فعال در امر حقوق زنان میباشد. اصلآ چرا قانون تعدد زوجات و چرا این قوانین تا به این حد زن ستیز و پر ابهامند؟ جواب این سؤالات کجاست، اصلآ چه کسی پاسخگوی آن است؟ نقش  چنین قوانینی در ایران  به هیچ روی قابل انکار نیست و قوانین خانواده به مراتب نقش مهمتری در سرنوشت خانواده و به ویژه زنان خانواده ایفا میکند.

  برای مثال، مبارزه با قانون تعدد زوجات که پیشتر به آن پرداخته شد، بر اساس این قانون به مرد اجازه داده میشود چهار زن عقدی و بی نهایت زن صیغه ای داشته باشد. ترس و نگرانی زنان در ایران از وجود قانونی که به شوهرانشان اجازه میدهد بر سرشان هوو بیاورند، آنها را وادار به اندیشیدن و موضع گیری در برابر قانون کرده است. قانونی که هنگام نوشتن آن قلب ما زنان را ندیده بودند. مخالفت با این قانون از سوی زنان به این معنا نیست که مثلا آنها میخواهند چند شوهر داشته باشند. این شرح حال بسیاری از زنان ایران است؛ به دنیا آمدم تا چشم باز کردم شوهرم دادند صاحب چند فرزند شده ام … باید توهین و تحقیرهای شوهرم را تحمل کنم، کتک بخورم و دم بر نیاورم چون نصف مرد به حساب می آیم.

زنان در موارد بسیاری به مقاومت در برابر این قانون پرداخته اند گرچه این مقاومتها در بسیاری از موارد به واسطه  قوانین مردانه حاکم بر ایران گره ای از مشکلات زنان نگشوده است و نظام نکبت بار جمهوری اسلامی، زنان را تنها و دردمند رها کرده است. در مواردی هم زنان با اطلاع از ناتوانی خود و عدم وجود قوانین حمایتی برای زنان و تبعات ناشی از طلاق برای یک زن در جامعه، همواره برای احقاق حقوق پایمال شده اشان مبارزه کرده است.

در واقع قانون به صورت دستاویزی برای هوسرانی های مردان در آمده و کارکردی را که قانونگذار ادعای آن را دارد از دست داده است. گذشته از تاثیر قانون بر زندگی زنان همین قانون بر زندگی دیگر افراد خانواده که مهمترین آنها کودکان هستند اثر مخربی دارد اثری که هرگز قابل چشم پوشی نیست و منشأ بسیاری از آسیبهای اجتماعی است که نظام جمهوری اسلامی کماکان سعی بر کمرنگ جلوه دادن آن داشته است. وجود قوانین یک جانبه  دیگری هم چون حضانت فرزندان و همچنین فضای عرفی و زن ستیز باعث شده گاهی زنان برای پیشگیری از این آسیبها خود را قربانی چنین وضعی کنند و چه قصه هایی از زنان و رنج هایشان که همیشه ناگفته و نانوشته میماند این تنها گوشه ای از واقعیت های تلخ زندگی زنانی است که قربانی چنین قوانین زن ستیز و مرد سالاری میشوند. بدون شک بر اثر این قوانین یک جانبه خشونتهای خانگی گسترده و آسیبهای روحی و جسمی زیادی به زنان وارد میشود که گاه حتی حاضر به سخن گفتن از آن نیستند  و آن را مختص به چهار دیواری خانه خود میدانند خشونتهایی چون ضرب و شتم وتهدید به جدا کردن آنها از فرزندانشان در صورت عدم تسلیم در برابر وضعیت جدید و پیامدهای روان شناختی ناشی از آن ظلم مضاعفی بر زنان وارد میکنند و لزوم تغییر قانون را  بیش از پیش آشکار میسازد. به رغم اینکه تک همسری طبیعی ترین شکل زندگی زناشویی است قانون مدنی ایران به صراحت حق چند همسری برای مردان قائل شده است و از این طریق عبارت کلیشه ای چهار زن عقدی و بی نهایت زن صیغه ای را رسما عینیت بخشیده است همه اینها دلایل فرار زنان از ایران و مبارزه چندین ساله آنهاست علیه بی حقوقی زنان و زن ستیزی جمهوری اسلامی.

قمر السادات قائم مقامی چپاول دسترنج مردم ایران

198916_158799234178390_144482722276708_327520_1116629_n1

زندگی در غربت چندان آسان نیست. میتواند اعصاب خرد کن باشد و میتواند سازنده باشد. بستگی دارد به شخص که چگونه با غریبی دست و پنجه نرم کند.عده ای مجبورند دست روی دست بگذارند تا تکلیفشان از نظر اقامت معلوم شود که بتوانند مشغول تعلیم و تحصیل شوند یا کاری برای خود دست و پا کنند.

عده ای خونسرد هستند و راحت تر فکر میکنند که هر چه پیش آید خوش آید و روزگار را می گذرانند به امید اینکه وضع در وطن یا غربت بهتر شود و خلاصه با امید زندگی می کنند. آنچه مسلم است برای هر دو گروه خبرهای ایران دردناک است چه با اقامت و چه بی اقامت. خبرها هر روز شامل خودکشی, خودسوزی و کلاهبرداری است و یا اعدام و زندان و ورشکستگی وغیره است.

 

گرانی، فقر، فحشا و اعتیاد که همگانی است، اما آنچه که بسیار دردناک و ننگین است خاصه هزینه های سخاوتمندانه آقایانی است که برای باقی ماندن بر اریکه قدرت بذل و بخشش میکنند. آبهای دریاچه مازندران منابع گاز و مس و مرمر و غیره همه به یک طرف،  نفتی که آیت الله خمینی قول داده بود با پولش همه مردم ایران را از بدبختی نجات دهد و مصدقی که تلاش کرد نفت را ملی کند و قص علی هذی اکنون عمدتا در مالکیت چین است. قراردادی  که در بیست و یک آپریل امسال امضا شد که از آن به نام پترو نهاد شانگهای نام برده اند ننگین ترین قرارداد است.

 

 بر اساس این قرارداد که مرکزی هم در شانگهای چین دارد کلیه استخراج و فروش و توزیع به دولت چین واگذار شده و از قرار معلوم هفتاد در صد چین سهم دارد و سی در صد ایران؛ امروزه با اینترنت و تکنو لوژی پیشرفته هیچ خبری محرمانه و سری باقی نمی ماند. خبرها درز می کنند و کسانی که تعهد اجتماعی دارند باید رسالت خود را انجام داده و مردم را به منافع خود آگاه کنند از رسوا کردن دست اندر کاران چپاولگر نهراسید. آنچه که مهم است دست مذهب را از دخالت در زندگی مردم ایران کوتاه کنیم. تحقق چنین خواستی تنها در فردای سرگونی جمهوری اسلامی میسر خواهد بود

 

 

 

 

عبدالله اسدی چند کلمه با متقضیان پناهندگی و ایرانیان خارج از کشور در مورد اعتراض جهانی ۲۰ ژوئن

Abbe-Hos-Rami20110204-171502C_302_x_320

چند کلمه با متقضیان پناهندگی و ایرانیان خارج از کشور در مورد اعتراض جهانی ۲۰ ژوئن

بیست ژوئن روزی است در حمایت از زندانیان سیاسی در ایران. مدتهاست کمپینی با عنوان صدای زندانی سیاسی باشیم در جریان است. این کمپین روز۲۰ ژوئن را در حمایت از زندانیان سیاسی نامگذاری کرده است و از همه ایرانیان در داخل و خارج خواسته است که به هر شکل ممکن به این اعتراض بپیوندند. روز ۲۰ ژوئن روز بسیار مهمی برای زندانیان سیاسی در سیاهچالهای جمهوری اسلامی است. بیست ژوئن مصادف است با ۳۰ خرداد سال۶۰، سالی که یادآور دستگیری و اعدامهای گسترده فعالین سیاسی است. در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ رژیم اسلامی برای تثبیت موقعیت ننگینش دست به جنایت بزرگی زد و تا پایان سال ۶۷ هزاران زندانی سیاسی را به جوخه اعدام سپرد و آنهارا در گورهای بی نام و نشان دفن کرد. رژیمی که در طول تمام ۳۲ سال گذشته فقط با شکنجه و استفاده از حربه مجازات مرگ به حاکمیت سیاه خود ادامه داده است.

پس از خیزش انقلابی مردم در خرداد ۱۳۸۸، رژیم  در اوج ضعف و ناتوانیش دوره دیگری از جنایت و آدم کشی را شروع کرد و بار دیگر به جان فعالین سیاسی و مردم معترض افتاده و ما هر روز شاهد فریاد خانواده های زندانیان سیاسی هستیم که همواره می کوشند تا صدای عزیزان زندانیشان را به همه دنیا برسانند، تا همگان در جریان موج دستگیریها و شکنجه و اعدام زندانیان سیاسی قرار گیرند. جمهوری اسلامی مانند مار زخمی خود را به در و دیوار میکوبد، زندان میکند، شکنجه میکند، تجاوز میکند و چوبه های دار را بر پا میسازد تا بلکه هر چه بیشتر بترساند و مردم را به تمکین وادار کند. اعدام محمد و عبدالله فتحی دو برادر از یک خانواده فقط از بی رحمی رژیم و توحش اسلامی در ایران ساخته است.

 اعدام این دو جوان از یک خانواده بسیار سریع و عجولانه صورت گرفت بطوری که میلیون ها نفر از مردم ایران و جهان را از چنین توحش و بربریتی که در ایران صورت گرفت به فکر فرو برد. مرگ هاله سحابی هم برگ دیگری را به کارنامه سیاه جمهوری اسلامی اضافه کرد. زندانی سیاسی که برای شرکت در مراسم خاکسپاری  پدرش از زندان مرخصی گرفته بود، زیر مشت و لگد جنایتکاران اسلامی جان خود را از دست داد. در ایران  حقوق بشری در کار نیست جانوران اسلامی، خود بشر را زیر چوب و چماق می کشند. برگردن بشر آفتابه می اندازند و سر زندانیان را در توالت فرو می کنند تا عدالت اسلامی برپا کنند. اهمیت دفاع از زندانیان سیاسی در ایران در اینجا معنی پیدا می کند. زندانی سیاسی،  زندانی است فرقی نمی کند تعلق سیاسی هرکدام از آنها متعلق به چه کمپی است. در دستگاههای قضایی و امنیتی جمهوری اسلامی حقوق بشر وجود ندارد. در جمهوری اسلامی زندانی سیاسی با مجازات مرگ روبرو می شود، به آنها تجاوز جنسی می شود. به طور سیستماتیک مورد اذیت و آزار و شکنجه های روحی و روانی قرار می گیرد. در بسیاری موارد اعدام نمایشی می شوند و بشکل برنامه ریزی شده برای اعتراف گیری و به تمکین کشاندن، آنها را سخت شکنجه می کنند و به این ترتیب حرمت و شخصیت زندانیان را درهم می شکنند. به همین خاطر دفاع از زندانیان سیاسی در ایران برای ما فقط بار سیاسی ندارد بلکه بار دفاع از حرمت و حقوق انسانی آنها را دارد.

به همین اعتبار روز۲۰ ژوئن باید  به روز نمایش قدرت ما مردم متمدن و آزادیخواه بر علیه بربریت اعدام و جنایت اسلامی تبدیل گردد. باید در این روز با تمام نیرو در تمامی شهرها به خیابان بیاییم تا با صدای هرچه رساتر صدای زندانیان سیاسی را به گوش جهانیان برسانیم و دستگاه جنایت و وحشیگری اسلامی را هر چه بیشتر افشا و رسوا کنیم.

باید بکوشیم که در روز ۲۰ ژوئن افکار عمومی جهان را در سطح هرچه گسترده تری علیه جمهوری اسلامی و علیه نقض حقوقی زندانیان سیاسی و بی حقوقی مردم ایران بسیج کنیم. باید به دنیا اعلام کنیم که نماینگان جمهوری اسلامی را از مجامع بین المللی بیرون کنند. به دولت ها اعلام کنیم که روابط سیاسی و دیپلوماتیک خود را با  این جنایتکاران قطع کنند. اعلام کنیم که برای رعایت حقوق زندانیان سیاسی جمهوری اسلامی را تحت فشار بگذارند و خوستار رفتن هیاتی از سوی سازمان ملل برای دیدار از زندانیان سیاسی در ایران شوند. بسیار مهم است که  متقاضیان پناهندگی در هرجای جهان که هستند در سازماندهی و برگزاری اعتراضات روز ۲۰ ژوئن برای آزادی زندانیان سیاسی نقش اساسی ایفا کنند. بیست ژوئن با شعار زندانی سیاسی آزاد باید گردد حکومت اسلامی نابود باید گردد به خیابان بیاییم.

*****

 

یاد داشت سردبیر در اعتراض جهانی ۲۰ ژوئن برای آزادی زندانیان سیاسی

Nazi_438_x_582_219_x_291

بیست ژوئن در پیش  است. روزی که به نام حمایت از زندانیان سیاسی نامگذاری شده است. از چندی پیش کمپینی با عنوان صدای زندانی سیاسی باشیم در جریان است، کمپین کمیته مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی. این کمپین روز ۲۰ ژوئن را در حمایت از زندانیان سیاسی نامگذاری کرده است و از همه ایرانیان در داخل و خارج خواسته است که درهر شکل ممکن به این اعتراض بپیوندند. روز ۲۰ ژوئن روز بسیار مهمی برای زندانیان سیاسی در سیاهچالهای جمهوری اسلامی است. بیست ژوئن مصادف است با ۳۰ خرداد سال ۶۰، سالی که یادآور دستگیری و اعدامهای گسترده فعالین سیاسی است. در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ رژیم خون آشام اسلامی برای تسبیت موقعیت ننگینش دست به جنایت بزرگی زد و تا پایان سال ۶۷ هزاران زندانی سیاسی را به جوخه اعدام سپردند و در گورهای بی نام و نشان زیر خاک کردند. درواقع در طول تمام ۳۲ سال گذشته فقط با شکنجه و استفاده از مجازات مرگ تونسته به حاکمیت سیاه خود ادامه دهد.

پس از خیزش انقلابی مردم در خرداد ۱۳۸۸، رژیم  در اوج ضعف و ناتوانیش دوره دیگری از جنایت و آدم کشی خود را شروع کرد و بار دیگر به جان فعالین سیاسی و اجتماعی افتاد و هر روزه ما شاهد فریاد خانواده های زندانیان سیاسی هستیم  تا صدای عزیزان زندانیشان را به همه جهان مخابره کنند، تا همگان در جریان موج دستگیریها و شکنجه و اعدام زندانیان سیاسی قرار گیرند. جمهوری اسلامی مانند جانوری زخمی خود را به در و دیوار میکوبد، زندان میکند،شکنجه میکند، تجاوز میکند و چوبه های دار را بر پا میسازد تا بلکه هر چه بیشتر چنگ و دندان نشان داده و مردم را ساکت نگه دارد. اعدام محمد و عبدالله فتحی نیز از این دست قضایا بود. این دو جوان بقدری سریع و عجولانه به چوبه دار سپرده شدند که نه تنها خانواده آنها که تمامی مردمی که شاهد این جنایت بودند حیرت زده و انگشت به دهان باقی ماندند. برادران فتحی به ظاهر زندانی سیاسی نبودند اما پشت پرده این جنایت دلائل دیگری نهفته است که هنوز کاملا آشکار نشده است. مهوش علاسوندی مادر شجاع این دو جوان به دلیل تهدیدات و آزار و اذیت رژیم و از بیم دستگیری از کشور خارج گردیده و هم اکنون در خارج از ایران بسر میبرد. در همین شماره همبستگی توجه خوانندگان را به مصاحبه ای جلب می کنم که  مینا احدی با خانم علاسوندی ترتیب داده است.

روز ۲۰ ژوئن باید  به روز نمایش قدرت ما مردم متمدن و آزادیخواه بر علیه بربریت اعدام و جنایت اسلامی باشد. باید در این روز ارتش آزادیخواهان در تمامی شهرها به خیابان آمده و هرچه رساتر صدای زندانیان سیاسی را به گوش جهانیان برسانند و دستگاه جنایت و وحشیگری جمهوری اسلامی را هر چه بیشتر افشا و رسوا کنند.

 باید کوشید که این روز هرچه گسترده تر و باشکوهتر و با قدرت برگزار گردد تا ضربه کاریی دیگری بر گرده رژیم وارد سازیم. باید به جهانیان بگوییم که این نظام خونخوار بیش از ۳ دهه است که از حربه زندان و اعدام مخالفان خود برای ماندن استفاده میکند.

من خود بعنوان یکی از قربانیان زندان و تجاوز با تمام وجود از این کمپین حمایت میکنم. بعنوان کسی که خود شاهد زنده ای از جنایت جمهوری اسلامی هستم و از جمله شاکیان خصوصی این نظام در دادگاههای مردمی میباشم  همه آزادیخواهان در ایران و در دیگر نقاط جهان را به شرکت گسترده در اعتراضات جهانی برای آزادی زندانیان سیاسی در ۲۰ ژوئن فرا می خوانم.

سرنگون باد رژیم اسلامی

 

مهرداد مهرپور محمدی جنگل های ایران و رژیم تبهکار جمهوری اسلامی

  mehrdad_mehrpour_176_x_237

ayandeh.3000@yahoo.com

جنگل های ایران که به واقع متعلق به همه مردم و همه نسل ها است ، در رژیم تبهکار جمهوری اسلامی، با شتابی روزافزون رو به نابودی اند.از جمله عوامل ایراد خسارت به جنگل ها، آتش است که در طول سال های حکومت فاسد اسلامی هزاران هکتار جنگل را در کام خود فرو برده است.   

رییس سازمان جنگل ها، مراتع و آبخیز داری کشور گفته است که ایران در خصوص سیل و زلزله تجارب ارزنده ای کسب کرده اما در آتش سوزی های جنگلی به دلیل تعداد و پراکنش جنگل در رشته کوه های البرز و زاگرس تجربه ای نداشته است.۱ البته گفته های مقام مزبور دروغ و خلاف واقع است و تعداد و پراکنش جنگل، بهانه مسخره ای بیش نیست. نابود کردن جنگل ها از جمله اقداماتی است که حکام فاسد جمهوری اسلامی همواره انجام داده اند و با این کار دو هدف امنیتی و اقتصادی را تعقیب نموده و می نمایند. حتی اشاره ای به فهرست رخدادهای زیست محیطی کشور که توسط جمهوری اسلامی و به عمد صورت گرفته، به پدید آمدن مجموعه ای مفصل  خواهد انجامید و در این نوشته نمی گنجد.

کافی است مروری بر آتش سوزی جنگل ها صورت گیرد تا دریابیم روی دادن تعداد پر شماری حادثه آتش سوزی در جنگل ها از یک سو و نبود اراده لازم برای مقابله موثر و بهنگام با آن ها، اتفاقی نیست. آتش سوزی جنگل ها که به شکلی سازمان یافته توسط رژیم جمهوری اسلامی در مناطق مختلف روی داده و می دهد، بار دیگر در سال های اخیر در استان هایی چون کردستان، گلستان و مازندران گسترش و شدت یافته است. تردیدی نیست که نیروهای حکومتی به عمد جنگلها را به آتش می کشند. 

مسایل و مشکلات حوزه حفاظت منابع طبیعی بسیار است که از آن جمله می توان به تعداد نیروی یگان حفاظت اشاره نمود. چندی پیش فرمانده یگان حفاظت منابع طبیعی استان تهران گفته بود: ” …برای محافظت از جنگل‌ها در کشورهای پیشرفته به ‌ازای هر دو هزار هکتار یک نیروی یگان حفاظت است که در کشور ما به‌ازای هر ۶۸ هزار هکتار یک نیروی یگان حفاظت است.” ۲ فرمانده یگان حفاظت سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری نیز گفته بود:” در مجموع ۲۲۰۰ نفر کادر ثابت در یگان فعالیت دارند که هر روز هم از تعداد آنها کاسته می شود….”۳

این در حالی است که شمار پرسنل گارد ویژه حفاظت از خامنه اى جنایتکار( سپاه ولى امر) که مسئولیت حفاظت از وی، بیت رهبرى، نهاد رهبرى و ساختمان هاى زیر مجموعه آن ،که همگى در مقر موسوم به شهید مطهرى قرار دارند را بر عهده دارد ، تا ۱۲ هزار نفر تخمین زده شده است.۴ از این ارقام می توان به توجه(!!!) حکومت جمهوری اسلامی به منابع طبیعی و محیط زیست ، پی برد.

 در واقع در اغلب حوادث آتش سوزی، گروه های مردمی نقش اصلی را در مقابله و مهار آتش دارند .حکومت نه تنها کوچکترین توجهی به حفظ منابع طبیعی و محیط زیست نمی نماید، بلکه مهمترین عامل نابود کننده منابع طبیعی و محیط زیست کشور است. امید آن که با سرنگونی هر چه سریع تر رژیم تبهکار جمهوری اسلامی، منابع طبیعی کشور از خطر نیستی نجات یابد.

________________________

۱- http://www.pr.maj.ir/portal/Home/ShowPage.aspx?Object=Event&CategoryID=f61738b7-c4a4-486f-97af-8e68fa464125&LayoutID=ceba868d-82c0-408c-8724-fef18f8b1e77&ID=7825b769-177d-45f2-a63c-1fe192c638a2

۲- http://isna.ir/ISNA/NewsView.aspx?ID=News-1733882  

۳- http://www.mehrnews.com/fa/newsdetail.aspx?NewsID=1265552  

۴-  http://www.radiofarda.com/content/f4_Khamenei_Guard_commandor_Jabari_history/2215178.html

 

شیرین شکرزاده به اداره مهاجرت

shirin_shokrzadehhh

من یک زن پناهجوی ایرانی هستم ،و از جهنمی بنام ایران که رژیم  جنایتکار آن مدت ۳۰ سال است، با قوانین عصر بربریت بر آن مردم حکومت می کند ،آمده ام .با اجرای قوانین وحشتناک قرون وسطائی، مثل قطع دست و پا ،در آوردن چشم و سنگسار کردن و شلاق و شکنجه و اعدام برای مخالفین رژیم چیز دیگری به ارمغان نیاورده است . قوانین ضد زن آن که زنان را بخاطر رابطه جنسی خارج از ازدواج به سنگسار محکوم می کند .

 

جواب هر اعتراضی را با گلوله در خیابان می دهد .قوه قضائیه آن بی عدالت ترین و بیرحم ترین اداره دولت جمهوری اسلامی ایران است .بطور مثال در جهان متمدن همواره اصل بر برائت مظنون است، اما در ایران بر عکس، اصل بر قوانین الهی قرون وسطائی استوار است  و از نظر قاضی هر آدم مخالف حکومت  قبل از محاکمه محکوم است . در یک دادگاه فرمایشی چند  دقیقه ای برای مخالفین نظام، بدون داشتن وکیل و یا هیئت منصفه و یا حتی مطبوعات تصمیم می گیرند .و حکم زندان طولانی مدت و شلاق و اعدام صادر می کنند .صحت گفته های من را هر روز می توانید در سر تیتر خبرهای جهان از ایران ببینید .

 

من هم مثل میلیون ها ایرانی در بد ترین شرایط برای نجات جان خود  از ایران فرار کرده ام ،و به کشور سوئد پناه آورده ام . من برای سفر به کشور سوئد نیامدم،  بلکه فقط برای نجات جانم از دست آن جنایتکاران آدمکش گریخته ام .به همین دلیل انتظار داشتم بر طبق مفاد کنوانسیون حقوق بشر ژنو با من برخورد شود.

 

اما متاسفانه با در خواست پناهندگی من موافقت نشد،و هر بارجواب منفی دادند . در دنیای رسانه ها آیا دولت سوئد هیچ اطلائی از شرایط سیاسی ایران ندارد؟ نمی بیند چطور حاکمان ایران با شهروندانش رفتار می کنند؟ اعتراضات و کشتار مردم بیگناه در خیابان را هر روز نمی بیند؟

دستگیرشد گان در زندانها مورد شکنجه و تجاوز قرار می گیرند .حتی دولتمردان ایران در رسانه و مطبوعات خودشان این را اعلام کردند و این رسوائی بزرگی برای جمهوری اسلامی ایران بود.

 

کشور ایران در بند کردن خبرنگارها و بستن مطبوعات، رتبه اول را در جهان دارد .دولت ایران در اعدام شهروندانش رتبه اول را دارد .اعتیاد و فقر و فحشا در رتبه اول است .پلیس که حافظ جان و مال مردم باید باشد خود به افراد دستگیر شده تجاوز می کند و هیچ مرجعی هم پاسخگو نیست.حتی شهروندان خارجی و دیپلمات کشورها ،از جمله دیپلمات کشور سوئد را هم دستگیر می کند  و برای باج خواهی به گروگان می گیرد.

 

چطور دولت سوئد می تواند چشمانش را به روی تمام این واقعیات ببندد  و به ما پناهجوها جواب منفی دهد؟  جواب منفی به ما پناهجوها یعنی اینکه ایران کشور امن و با ثباتی است و رژیمی دموکراتیک در آن کشور مستقر است و همه ما پناهجوها که  از آن جهنم فرار کرده ایم دروغ می گوییم.کسی به خواسته من توجه نمی کند .من بدون داشتن پول و خانه در این کشور سرگردانم هیچ امنیتی ندارم هر لحظه منتظر اتفاقی هستم .

تصور اینکه یک زن جوان و تنها بدون هیچ امکاناتی و حمایتی چطور می تواندشب وروزش رابگذارندخیلی وحشتناک است .

حتی مواقعی  زنان سوئدی که همه گونه چتر حمایتی بالای سرشان است  نیز مورد تجاوز قرار گرفته  و کشته می شوند.حال ببینید بر ما بدون هیچ نوع حمایتی چه میگذرد.

 

اداره مهاجرت ابتدامدارک جهت اثبات 

هویت از من خواست. بعد پرسید از چه راهی آمدی .من مدارک احضاریه و جلب خود را که از طرف دولت جمهوری اسلامی جنایتکار ایران به اداره مهاجرت تحویل دادم. من حتی مدارک کافی در جهت کشته شدنم را ارائه دادم و مدارکی هم از کشور سوئد، نامه پزشک بیمارستان ، نامه پلیس ،و نامه کوینوخور(مرکز حمایت از زنان) و حتی کشته شدن رضا در شهرsunsvall در اختیار اداره مهاجرت گذاشتم .در قبال کمک به من ، جواب دادند همه اینها جعلی است و تو در ایران هیچ مشکلی نداری .

 

پشت سر هم جواب منفی و در نهایت پرونده ام را به دست پلیس می دهند، و بعد هم دیپورت به ایران و آخرین مرحله اعدام و این پایان ماجرای یک پناهنده است که از کشور خودش فرار می کند . سوال می کنم ،چه کسی حاضر است، در کشور خودش در امن و آسایش باشد و آن را با در بدری و گرسنگی و بی خانمانی در یک کشور دیگر عوض کند؟ آیا باید برای اثبات حرفهایم متوسل به دوختن لب و اعتصاب غذا یا خودزنی شوم و یا خودسوزی کنم تا با من مثل یک آدم رفتار شود؟ هر نوع خودآزاری بدون تردید نشان از استیصال انسانها است و من به آنجا رسیدم .آیا وجدان بیداری نیست ؟

اداره مهاجرت سوئد توجه داشته باشد ،که من در بهترین دوران سنی خود و در بدترین شرایط در سوئد زندگیم  را سپری می کنم و از هر جهت تحت فشار های روحی و روانی قرار دارم .

 

بی هویتی ،بی کاری ،بی سرپناهی ،بی پولی ، از طرفی نداشتن اجازه کار و از طرف دیگر ترس دستگیر شدن و دیپورت به ایران ،همه این مسائل مرا به مرز دیوانگی کشانده .

 

لطفا لحظه ای به مشکلاتم قبل از اینکه تصمیم  بگیرید فکر کنید .خواسته من پناهجو از ایران گریخته ، ابتدا فقط اجازه ماندنم در سوئد است و  اینکه بعد با تقاضای پناهندگی ام موافقت شود تا شاید مرحمی بر روی زخمها و دردهایم باشد.

********

یاداشت سردبیر نازنین صدیقی

 nazi

جهان پر تلاطم قرن ۲۱ همچنان دستخوش حوادث و تلاطمات بیشتری است. هر روز و هر لحظه خبری جدید به

گوشمان میرسد و حوادث  مهمی رخ میدهد. از سونامی ژاپن و خطر فاجعه ای مانند چرنوبیل اما این بار در نیروگاه

هسته ای فوکوشیما گرفته تا ادامه انقلابات ضد دیکتاتوری مردم در خاورمیانه و شمال آفریقا تا قتل اسامه بن لادن رهبر

گروه تروریستی القائده و تشدید بحران داخل حکومتی جناحهای مختلف در درون حکومت اسلامی و فرار هر چه بیشتر

مردم از ایران به دلیل خفقان و سرکوب و دستگیری مخالفین و همچنین وضعیت وحشتناک اقتصادی مردم . در این بین

وضعیت پناهندگی نیز دستخوش حوادث بسیار زیادی بوده است. مردم دسته دسته از کشورهای دیکتاتور زده میگریزند

و این فرار و پناهندگی مردم به کشورهای اروپایی، صدای دولتمردان این کشورها را در آورده است؛ انگار تا کنون

خیلی در حق پناهنده منصف بوده اند که اکنون صدایشان در آمده که هجوم موج جدید پناهندگی برایشان سنگین است.

باری، اخبار آنقدر زیاد و لحظه به لحظه است که در حوصله این یادداشت نمیگنجد.

هنگامیکه به این حوادث نگاه میکنید چهره دنیا را بسیار سیاه و وارونه میبینید و براستی که چنین است؛ تحولات بسیار

خیر کننده ای در دنیا در جریان است که بعضا به اندازه ای دلخراش است که قلب هر نظاره گری را به درد میاورد اما

این خبرها گوشه دیگری هم دارد و آن بی تفاوت شدن بیننده نسبت به سیاهی تحولات جاری است که، در اوج ناراحتی

ممکن است که فقط کانال تلویزیون خود را عوض کند و نخواهد صحنه های دلخراش را نگاه کند یا اینکه به آن صفحه

روزنامه یا سایت اینترنتی نگاه بیندازد. اما خوشبختانه این تحولات عمدتا در جهت به وجود آوردن و  آزادی و فضای

باز سیاسی  در ایران و شاخ آفریقا و خاورمیانه پیش می رود. اما در پی اتفاقات  اخیر و روندهای جاری موج زیادی از

آوارگی و پناهندگی را به دنبال خود داشته است و در ادامه آن آدمهای بیشماری محل سکونت و زندگی  خود را از دست

داده اند. شمار زیادی از آنها حتی با کمبود نان و آب آشامیدنی در اردوگاهها و مرزهای کشورهای که به سوی آن در

حرکتند روبرو هستند. این در شرایطی است که کشورهای غربی از پذیرش آنها بشدت خودداری می کنند.

در حالی که حقوق پناهندگی یک حقوق  جهانشمول و  انسانی  است و باید در هرجای جهان این حق برای آوارگان و

پناهندگان برسمیت شناخته شود. با این وجود هم اکنون بسیاری از دولتهای غربی مرزها و خطوط ارطباطی خود را بر

آنان بسته اند و تقریبا ورود آنهارا غیر ممکن کرده اند. درزمان جنگ سرد و در پی دو قطبی شدن دنیا و تبدیل آن به

دوقطب چپ( به اصطلاح چپ) و راست، قوانین نیم بندی در دستور دول غربی برای برای پذیرش پناهندگان قرار

گرفت و برمبنای آن کسانی از شرق به دلایل مذهبی، نژادی، جنسیتی، قومی و سیاسی مورد ظلم واقع می شدند به

عنوان پناهنده پذیرفته می شدند. درواقع مفاد کنوانسیون ژنو مصوب ۱۹۵۱ چیزی جز مقابله غرب با شرق نبود. از ۳۰

سال گذشته ایران یکی از کشورهای پناهنده زا بوده که سالانه تعداد زیادی از مردم و ساکنین آن از کشورگریخته و جان

و مال خود را برداشته و برای یک زندگی بهتر پا به دنیای مهاجرت گذاشته اند ولی با وجود اختناق کم سابقه و

اعدامهای پی در پی  و قوانین ظالمانه و قرون وسطای همیشه برای دفاع از حقوق خود در همه جای جهان جنگیده اند و

هنوز دارند می جنگند.

پناهندهگان  ایرانی بعد از ۳۰ سال هنوز هم دارند قربانی روابط دیپلماتیک این کشورهای اروپای  با جمهوری اسلامی

می شوند و با هزاران “بهانه شرعی و غیر شرعی” پاسخ منفی میگیرند و از طرفی نیز چون تمامی پلها را پشت سر

خود خراب کرده  اند و اساسا  قید بازگشت به ایران را زده اند اجبارا به زندگانی مخفی و یا به اصطلاح رایج آن زندگی

و کار سیاه روی میاورند. تقریبا به دنبال انتخابات ۸۸ و خیزشهای توده ای در ایران  و سرکوب مبارزات مردم  شاهد

موچ دیگری  از متقاضیان پناهندگی در آن کشور هستیم و هم اکنون در ترکیه و سایر کشورهای اروپایی با کشکلات

متعددی روبرو هستند بطوری که در کشورهای مختلف از آذربایجان گرفته تا انگلیس، سوئد، قبرس و بسیاری جاهای

دیگر پناهجویان دست به اعتراضات مختلفی زده اند و در موارد زیادی دست به اعتصاب غذا و دوختن لبهای خود زده  

اند و بعضا به خود سوزی و خودکشی نیز دست زده اند. خستگی پناهجویان از شرایط پناهندگی و  بلاتکلیفی  کاملا قابل

درک است و ممکن است انسان به درجه ای از استیصال برسد که تصمیمات عجیب و غریبی را در پی داشته باشد.

تلاش فدراسیون این است که این مبارزه را  در جهت هم دلی و همبستگی بیشتر و همجهتی  برای تحقق خواسته های

پناهجویان کانالیزه کند.

حرکت اعتراضی کمیته پناهندگان سیاسی در یونان در سال گذشته پاسخ مثبت گرفت اما در قبال آن بهای گزافی پرداخت

کردند و به این دوستان آسیبهای جسمی و روحی زیادی وارد شد. این نوع مبارزه امروز در بسیاری جاهای دیگر کم و

بیش ادامه پیدا کرده است. با این تفاوت در یونان هیچ کسی کیس سیاسی فردی به معنی داشتن وکیل و تشکیل پرونده و

پروسه پاسخ گرفتن و غیر را نداشتند. بلکه آنها در یونان فقط نام نویسی شده بودند. ولی همه گفته بودند از ایران فرار

کرده ایم. اما پناهندگان در اروپای غربی در این زمینه همگی دارای شرایط فوق هستند و هر فرد پروسه قانونی خود را

طی کرده و به این اعتبار هر تصمیمی در موردشان گرفته شود بازم به صورت فردی به آنها رجوع می شود. نکته

دیگر در مورد یونان این بود که  دولت یونان مدتها  بود از سوی کشورهای اروپایی و سازمانهای حقوق بشری  و

دادگاه اروپا تحت فشار قرار گرفت چون ۳ سال بود هیچ پرونده در یونان مورد بررسی قرار نگرفته بود. حتی کار به

آنجا رسید دادگاه اروپا از همه کشورهای میزبان خواست تا قانون دابلین مصوبه سال ۲۰۰۳ را در مورد یوان از دستور

کار خود خارج نمایند.

******

 

بهرام تورانی پناهندگی و فرار از جهنم جمهوری اسلامی

bahram_torani_167_x_215

پناهندگی و فرار از جهنم جمهوری اسلامی

کشور هلند با وجود اعدام خانم زهرا بهرامی موضع چندان قابل توجهی نسبت به این جنایت نداشت و فقط مدت زمان کوتاهی را زبان زد مطبوعات و رسانه های خود قرار داد و به صورت کاملاٌ نمایشی و تظاهری برخورد کوتاهی با این انسان کشی داشت، درصورتی که جان یک انسان توسط جمهوری جنایتکار اسلامی گرفته شد. از نظر اینجانب اولین و مهمترین اقدام، قطع روابط دیپلماسی یا همان تعطیلی سفارت هلند تا پایان عمر جمهوری اسلامی و اخراج جاسوسان و جانیان مستقر در سفارت جمهوری اسلامی در هلند بود که متاسفانه تحقق نیافت. متاسفانه کشور ایران به دلیل منابع مالی عظیم مالی از جمله نفت و گازی که دارد و باج دهی پشت پرده جمهوری خائن و جنایتکار اسلامی به غرب درقالب قرادادهای کلان اقتصادی به عمر ننگین جمهوری اسلامی می افزاید و پیروزی انقلاب مردم ایران را به عقب می اندازد.

اگر چه سالیان سال است که تحریم پدیده و بهانه ای تازه برچشم پوشی یا دور زدن غرب از نادیده گرفتن نقض حقوق بشر در ایران نیست اما کشورهای اروپایی به جهت فرسودگی تحریم با شیوه جدیدی از تحریم شخصیت ها در خبرهای اخیر شاهدیم که جای سوال اینجاست آیا هنوز هم  با وجود کشتار، تجاوز، شکنجه و زندان آشکار، که ۳۲ سال تمام آزادی های اجتماعی ، فرهنگی و اعتقادی ما پایمال شده جواب گوست. تحریم یا تحریم شخصیت های حقیقی که در واقع با تفویض اختیار یا تغییر نام شخصیت ها در سازمانها و ارگانها عملاً تاثیری در آن ندارد، از نظر اینجانب تحریم یعنی باج دهی مستقیم یا غیرمستقیم جمهوری جنایتکار اسلامی به باج گیران ازجمله چین و روسیه یا عرب.

درصورتی که کوچکترین خللی در زندگی سرمایه داران و سردمداران جانی جمهوری اسلامی بوجود نمی آورد و تحریم فقط بهانه ای برای تحمل فشارهای اقتصادی که بیشترین آسیب آن فقط بردوش قشری از مردم رنج دیده و محروم به ویژه کارگران و بیکاران است.

اگر هلند و کشورهای اروپایی مدعی مدافع حقوق بشر روابط دیپلماسی خود با جمهوری جنایتکار اسلامی را قطع کرده بود بی شک قربانی بعدی که کامبیز روستائی بود نداشت. کامبیز با هزار و یک امید و آرزو ده سال در انتظار نجارت خود دوباره با جواب ضد انسانی دولت هلند مواجه شد و با خودسوزی اش خواست که صدای اعتراض پایانی خود را به گوش این مدعیان به ظاهر مدافع حقوق بشر برساند و ترجیح داد که در خود بسوزد نه در جهنم جمهوری اسلامی.

دفاع از پناهندگی و حق برخورداری از پناهندگی حق هر انسان آزاده به ویژه مردم فراری از جهنم جمهوری اسلامی است که طعم خوش آزادی و آزاده بودن را به خاطر وجود جمهوری خونخوار اسلامی نچشیده اند.  به رسمیت شناختن پناهندگان ایرانی حق ماست و از آن دفاع می کنیم و نباید اجازه داد که عمر و زندگی ما بدون هویت در اینگونه کشورها قربانی سیاستهای منفعت طلبانه دولتهای اروپایی شود.

زنده باد آزادی

مرگ برجمهوری اسلامی

بهرام تورانی

مهرداد مهرپور محمدی گرسنگی در ایران

 mehrdad_mehrpour_176_x_237

ayandeh.3000@yahoo.com

 

محمود احمدی نژاد در دیدار با کارگران نمونه کشور(۱۳۹۰-۲-۱۳)،گفته است: امروز می توانیم با افتخار اعلام کنیم در سرزمین پهناور ایران گرسنه ای وجود ندارد. این ادعای دروغین در حالی بیان می گردد که مشاهدات عینی و گزارش های منصفانه، بیانگر فقر روزافزون جامعه ایران و عدم دسترسی افراد بسیاری به نیازهای اولیه زندگی و از جمله غذا می باشد.متاسفانه در اثر غارت ثروت های کشور و فقر وحشتناک حاکم بر جامعه،خانواده های بسیاری قادر به سیرکردن شکم خود نیستند وباپدیده زشت وشوم گرسنگی دست به گریبان هستند .

 

مشکلات و نارسایی ها آن قدر گسترده و شدید است که در برخی موارد رژیم ناگزیر به پذیرش- دست کم بخشی از آن- است . از جمله در مورد سوء تغذیه و گرسنگی مردم که از ابتدای حکومت ننگین جمهوری اسلامی وجود داشته است ، انستیتو تحقیقات تغذیه وصنایع غذایی کشور، در سال ۱۳۷۴ اعلام نمود :” بررسی ها نشان می دهند که نیمی از مردم کشور ازنظر تامین سلامت تغذیه ای دچار مشکل هستند .درطول یک دهه (۱۳۶۴ / ۱۳۷۴) دونوع تحول اساسی درسبد غذایی خانوارهای شهری وروستایی ایجاد شده که شامل کمیت وکاهش وزن سبد ودیگری جابه جایی میان کالاهای سبد است . به طوری که وزن گوشت ، لبنیات ، سبزی ومیوه کاهش یافته وجای خود رابه کالاهای نشاسته ای ، چربی وقند داده است . این جا به جایی درحقیقت ازنظر کیفیت غذا وتامین نیازهای سلولی جنبه منفی داشته و سیری شکمی جای سیری سلولی راگرفته است….”                                                           

 

با بدتر شدن وضع معیشت مردم، درسال ۱۳۸۱ بحث تغییر سبد غذایی مطرح شد که یارانه ها درچارچوب آن تنظیم شود .دوباره کاهش کمیت و جابه جایی کالاهای سبد رخ داد که خود اعتراف به فقیرتر شدن جامعه و ناتوانی مردم در تامین نیازهای غذایی ضروری بود.ضمن آن که این سبد غذایی نیز مانند قبلی فقط روی کاغذ آمد و به دلیل شرایط جامعه، در عمل قابل اجرا نبود.

در سال ۱۳۸۶،مدیرکل دفتر بهبود تغذیه وزارت بهداشت رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی گفته بود:”۲۵ درصد مردم کشور به نوعی دچار کم غذایی هستند که این کم غذایی کمبود  کالری ودرشت مغذی ها وریزمغذی ها واملاح را شامل می شود…”

 البته در نظر داشته باشید که آمار حکومتی در این موارد همیشه کمتر از واقعیت است.

مرگ در اثر گرسنگی ازپدیده های شومی است که در ایران رخ می دهد. در گزارشی- منتشر شده در دی ۱۳۸۷- آمده بود:” اگر در باره مرگ در اثر سوء تغذیه صحبت شود ، احتمالا افراد لاغر و نحیفی در آفریقا را در ذهن مجسم می کنید ، در حالی که در همین تهران خودمان طی ۲۱ماه گذشته ۴۸ نفر بر اثر سوء تغذیه جان خود را از دست داده اند … هنوز مشخص نشده که مرگ این افراد به خاطر داشتن سوء تغذیه ناشی از فقر بوده یا نه ، اما عموم پزشکان متخصص معتقدند که مرگ در اثر سوء تغذیه ناشی از نرسیدن به موقع مایحتاج غذایی [به] بدن انسان رخ می دهد .”

 

بخش بزرگی از جامعه در زیر خط فقرقرار دارد که نمی توانند شکم خود را سیر نمایند.حتی اغلب افرادی که قادر به سیر نمودن و تامین انرژی مورد نیاز بدن می شدند، آن را به ناچار از منابعی مانند نان، قند و شکر و چربی ها کسب می کرده اند.به همین دلیل مصرف سرانه این مواد در ایران بسیار بالا می باشد. اینک که با حذف یارانه ها، قیمت نان و … به چند برابر رسیده است ، مردم چه می کنند؟ واقعیت این است که یکی از مسایل ایران تحت سلطه حکومت تبهکار جمهوری اسلامی،گرسنگی بخشی از جامعه است که خود عوارض بسیاری به دنبال داشته و دارد. تازمانی که عدالت درکشور حاکم نباشد، فقر غذایی و گرسنگی نیز وجود دارد.

****************************

منابع

۱- http://isna.ir/ISNA/NewsView.aspx?ID=News-1760546

۲- http://foodinstitute.multiply.com/journal/item/2

۳- http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8607020283

۴- www.khabaronline.ir/news-2504.aspx