بایگانی دسته: مقالات

زهرا حاجی رضایی،من تابحال اسیر بودم …

mahnaz

من تابحال اسیر بودم اینک پابند را پاره کردم واز هر قید و بندی خلاصی یافتم

کجایی آزادی، کجایی‌ای خدای آسمانها، بیا خدایی کن در حقّم که نطفه ای‌ بیش نبودم و حالا اسیر، رنگ آبیه آسمانت را نمی‌بینم، کجایی وقتی‌ فریاد زدم نجاتم بده از دست مردم،که آسمانت را آبی‌ نخواهم دید.

همهٔ عمر سپری شد در قومیت که مسلمان باش، سفید پوش بمان تا مرگ تو را فرا خواند زن ایرانی‌. تو که کُرد و تُرک و لُر بودنت عربیت و اسرات را پیش گرفت.

فریاد زنان ایرانی‌ که به سوگ نشسته اند در خفا، از مردانی که توحش در چشمانشان موج میزند،‌ای که در دست تو اسیرم،‌ای که آزادی بر ما حرام شد،‌ای که جز مرگ باوری نداریم، زن ایرانی‌ زاده‌ ایران ، آیین عرب پیرو محمد ، وای بر تو که برای مرد عیش و نوش خواستی‌ و زن را مطیع مرد،‌ای دین برابری و مساوات !

 

نیستید وقتی‌ که شب هنگام در بستری از زخم که بر تن دارم به خود میپیچم، که چون کودکی مادرو پدر را فرا می‌خوانم ، آرام نجوا می‌کنم‌ای پدر،‌ای مادر.. نجوای کودکانه به پایان رسیده و حال با لباسی سفید که از اجداد عرب به ما رسیده به گور برویم، چون ناله‌های ما کودکانه نیست، چون زنیم!

ای مذهبم ،‌ای مسلکم ،‌ای دینم تو را نخواهم، نمی‌‌پذیرم چون رهایی ندارم. شبم پر از ترس است،مردم مرا به کتک فرا خوانده است! ضربه‌های خورده بر تنم صبح داغ و سوزان کویر را یاد آور میشود. آیا میشد آسمان تاریک نمی‌شد،آیا میشد همهٔ بختها ، اقبالها به سپیدی رخت سپیده عروسی‌ می‌‌بود؟ آیا میشد در چشمان مردم پاکی‌ و زلالی آب را ببینم؟ هرگز ندیدم! نیست جز فساد و  عیش و  وحش در این قبیله‌ ، در این مذهب، شیعه پیرو محمد!

ای آزادی، دیگر در کجا و در کدام پستو، چگونه تو را جستجو کنم؟

 باز شب رسیده، فرا خوانده شدی برای عیش مرد، دیگر نفرت و انزجار از او‌ چه حاصل، چون عروسکی خیمه شب بازی، نمایان میشوی، دردی که بر روح و جسم داری فراموش نکردنی، باز جسمت اسیر دست اوست، در نهاد خویش فریاد میزنی‌ ، لعنت بر تو‌ای مرد که بیزارم از تو!  لبخندی از غم بر چهره داری که لذتی دو چندان میبرد مرد،   وای چه زجری میکشم!   

 لعنت بر تو مرد ، نفرین بر تو پدر، بر تو برادر، نفرین بر آیینت، نفرین بر مذهبت، که مرا اسیر کرد.                    به خواب فرو می‌روی , ای کاش خوابی‌ ابدی بود!

 *****

عبدالله اسدی.چند نکته با متقاضیان پناهندگی در مورد پاسخ به نامه ها

abe

در این مطلب می خواهم توجه متقاضیان پناهندگی را به نکاتی در مورد نامه های ارسالی جلب کنم. توجه داشته باشید که کارهای کتبی و نوشتاری یک جنبه مهم از فعالیت فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی است ولی برای اطلاع شما، هشتاد درصد از نامه های رسیده که جهت گرفتن کمک و راهنمائی ارسال می شود و صدها تاییدیه که برای افراد نوشته می شود و صدها مشاوره تلفنی، حضوری و دهها مورد اسکان اولیه پناهجویان جدید و فراری از کمپها انتشار علنی پیدا نمی کند. دلیل نوشتن این مطلب برای توجهی است که متقاضیان کمک باید موقع نوشتن نامه ها و طرح سئوالاتشان در نظر بگیرند. 

 

۱- تعداد نامه هایی که بطور روزانه به فدراسیون ارسال می شود بسیار بیشتر از آن است که بتوان به همه آنها پاسخ داد؛ با اینحال سعی ما اینست که به هر کدام از نامه ها طوری پاسخ بدهیم که با توجه به انتشار علنی برخی از آنها تعداد بیشتری از جستجوگران از آن استفاده کنند.

۲- بسیاری از این نامه ها نادقیق و بعضا نامفهوم هستند بطوری که بخشا متوجه نمی شویم که شخص متقاضی پناهندگی خواستار چه نوع کمک و راهنمائی از فدراسیون شده است و ما باید به کدام جنبه از سئوالات وی پاسخ بدهیم. برای مثال دوستی از ایران مینویسد من میخواهم به فرانسه بروم و از آن کشور تقاضای پناهندگی کنم، چه کار باید بکنم؟

این سؤال ظاهرا یک سؤال است اما پاسخ به چنین سئوالی انتها ندارد. بنابراین طرح چنین سئوالی برای ما بسیار وقت گیر و خسته کننده است به طوری که یا باید از پاسخ به آن امتناع کنیم یا باید با جزئیات شرایط پناهندگی در فرانسه و حتی مسیر رسیدن به آن کشور را توضیح دهیم. از این نظر وقتی که در مقابل چنین سئوالی قرار می گیریم فرضمان این خواهد بود که کسی که به این شکل سئوال مطرح می کند هنوز کمترین اطلاعی در مورد پناهندگی و شرایط پذیرش پناهنده ندارد در نتیجه ما باید از ابتدایی ترین تا مهمترین مسائل پناهندگی را در پاسخ  به چنین سئوالی توضیح دهیم.

 

۳- سئوال دیگری که معمولا زیاد طرح می شود این است که “چگونه میتوانیم به اروپا بیایم؟” خوب، توضیح این موضوع در یک نامه کوتاه غیر ممکن است. برای رسیدن به اروپا راههای متفاوتی وجود دارد. برای مثال، یک نفر ممکن است با ویزای قانونی وارد شود و نفر دیگری از راه غیر قانونی. ولی در چنین اوضاعی نباید بیگدار به آب زد. برای نمونه کسی که تصمیم میگیرد به ترکیه برود و از کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل درخواست پناهندگی کند، مشخص نیست که چند سال باید در شرایط سخت پناهندگی ترکیه در انتظار پاسخ یو ان و در انتظار رفتن به کشور سوم باشد بنابراین باید حساب وضعیت مالی خود را کرده و توان مالی خود را در نظر گرفته باشد. باید در نظر داشت که ممکن است یو ان هیچ نوع کمک مالی به یک متقاضی پناهندگی  نکند و هیچ وقت هم کاری پیدا نکند، در نتیجه باید تمام این مخاطرات را در جزئیات بررسی نماید.

۴- فدراسیون نمی تواند کوه به کوه، کشور به کشور و شهر به شهر را در پاسخ به  سئوال کتبی یک متضاضی پناهندگی توضیح دهد و بنویسد در مرز دانمارک و آلمان مرزبان وجود دارد یا ندارد ولی در مرز ایتالیا و سوئیس کنترل مرزی مثلا شدید تر است. بنابراین پاسخ ما به متقاضیانی که می پرسند چگونه به اروپا بیایم نمیتواند پاسخ دقیقی برای شخص متقاضی باشد بخاطر اینکه همین یک سؤال چندین پاسخ را در بر میگیرد. توصیه ما به متقاضیان کمک این است که برای هر نوع اطلاعاتی باید بطور مشخص سؤال کنند تا به طور مشخص پاسخ درست و دقیق بگیرند. مثلا سؤال در مورد ویزا که “اگر من با ویزای قانونی به اتریش بروم و از آن کشور درخواست پناهندگی کنم چه میشود؟” این یک سؤال مشخص است. یا اینکه “پناهندگی به چه افرادی و با چه مشخصاتی تعلق میگیرد؟” و “آیا به کسانی که بخواهند از طریق مثلا سرمایه گذاری وارد شوند پناهندگی به آنها تعلق میگیرد؟” یا سئوال شود “شاخصهای پذیرش یک پناهنده چیست؟”، “پناهندگی اجتماعی چیست؟ آیا من میتوانم فقط بخاطر مثلا بستگانم که مقیم دانمارک هستند اقامت بگیرم؟” و یا سؤال شود که “اقامت از طریق ازدواج چگونه صورت میگیرد؟” یا مثلا سئوال شود چه مدارکی برای اعلام پناهندگی لازم است؟ دارندگان ویزای قانونی چه آیا آنها هم می توانند در خواست پناهندگی کنند؟ این نوع سئوالات، سئوالات مشخصی هستند و پاسخ ما به هر کدام از آنها برای متقاضایان پناهندگی واضحتر خواهد بود.

 

۵- اجازه بدهید که به سراغ دسته دیگری از سؤالات مطرح شده برویم. پرسیده میشود “کدام کشور بهتر است؟” این یک سؤال ناروشن است و مشخص نمی کند که منظور از اینکه کدام  کشور بهتراست چیست؟ آیا مثلا برای زندگی بهتر است و یا برای پذیرش بیشتر پناهندگان؟ چنین سؤالاتی باید کاملا تفکیک شوند و بطور جداگانه مطرح شوند.  

 

۶- سئوالات دیگری از این دست بسیار پرسیده میشود، مثلا “چه کیسی بهترپاسخ میگیرد؟”  طرح چنین سؤالاتی به این شکل، پاسخ بسیار طولانیتری از ما میطلبد چون در یک کلام گفتن اینکه مثلا کیس مذهبی بهتر است یا کیس اجتماعی، کیس سیاسی بهتر است یا همجنسگرایی، پاسخ ما به هرکدام از آنها مثبت است ولی کافی نیست، همان طور که گفتم پاسخ ما به هرچهار سئوال مثبت است برای اینکه هرکدام از آنها جزء شاخصهای پذیرش پناهندگی بر اساس مفاد کنوانسیون ژنو هستند ولی اگر به این اکتفا کنیم که هرکدام از آنها برای درخواست پناهندگی مناسب است پاسخ درستی به سئوال مطرح شده نداده ایم مگر اینکه معنی عملی هرکدام از کیسهای فوق را حداقل در نیم صفحه آچهار توضیح داده باشیم تا حداقل برای خودمان روشن باشد که شخص متقاضی پناهندگی را متوجه اهمیت  هر کدام از آن کیسها در جزئیات بیشتری کرده باشیم. بنا براین سئوالات به هر اندازه مشخص باشند پاسخهای ما به همان اندازه می تواند برای متقاضیان پناهندگی حساب شده و قابل فهم باشد.

۷- بسیاری از اوقات،مسئولین فدراسیون در ۵ تا ۶ جلسه با افراد در مورد هر کدام از این کیسها درگیر بوده ایم ولی با این وجود هنوز اصل مطلب برای برخی از متقاضیان جا نمی افتد. دلیل آن این است که هنوز بسیاری از متقاضیان پناهندگی درک درستی از قوانین پناهندگی و جنبه های حقوقی آن ندارند. در حالی که کارمندان دولت در ادارات مربوط به امور پناهندگی با جزئیات در مورد هر کدام از این کیسها بطور مشخص سئوال میکنند و پاسخ مشخص میخواهند. در واقع آنها کاری به این ندارند که مثلا در جوامعی مثل ایران سرکوب و اختناق سیاسی حاکم است. آنها قاضی هستند و قضاوت و داوری خود را بر دلایل شخصی شخص متقاضی متکی می کنند. بنابراین مستقل ازاینکه هر میزان ناامنی به طور علی العموم  در ایران وجود داشته باشد یا نه شخص متقاضی باید اثبات کند که شخصا تحت پیگرد قانونی بوده است.   

 

۸- اساسا بحث بر سر کدام کیس بهتر است و کدام یک نیست جواب مسئله را نمی دهد مهم برای حقوق دانان دولت در امور پناهندگان این است که دلایل  متقاضیان چیست و چگونه بیان می شود. طرح اینکه چه کیسی بهتر است و ما هم در پاسخ بگوئیم مثلا کیس سیاسی بهتر است، به هیچ وجه کافی نیست. عضویت در گروههای سیاسی، مذهب، جنسیت و گرایش جنسی و نظایر آنها، همه و همه شاخصهای پذیرش پناهندگی هستند. ولی باید توجه داشته باشید که مسئولین دولتی برای بررسی هر کدام از کیسهای فوق به اشکال مختلف تحقیق می کنند و متقاضیان پناهندگی باید با اطلاعات کافی و در جزئیات دلایل پناهندگی خود را توضیح دهند. مسئولین امور مهاجرت در کشورهای غربی و در کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل در حوزه کار خود هم دارای تجارب زیادی هستند وهم در مصاحبه با متقاضیان پناهندگی دارای تحصیلات قضایی و  حقوقی و روانشانسی هستند. بنابراین متقاضیان پناهندگی لازم است قبل از تسلیم تقاضای خود تحقیق به عمل آورند تا در جزئیات بیشتری با معیارهای پذیرش پناهندگی و جنبه های مهم  قانونی و حقوقی آن آشنا شوند. به علاوه در بسیاری از اوقات کارمندان دولت و دفاتر پناهندگی سازمان ملل در جزئیات بسیار بیشتری نسبت به پناهندگان با قوانین و مراجع قضایی کشورهای پناهنده خیز و نحوه داوری و صدور احکام شرعی و غیرشرعی و سیستم محاکمات در آنها آشنا هستند. 

 

۹- سئوال دیگری که بسیاری از پناهجویان ایرانی مقیم کشورهای حوزه خلیج فارس و آسیای جنوب شرقی می پرسند این است که آیا می شود از سفارتخانه های غربی در کشورهای محل اقامت خود تقاضای پناهندگی کنند و از این طریق به یکی از آن کشورها بروند؟ در این مورد هم بارها گفته ایم، خیر سفارتخانه های غربی ارگانی برای پذیرش پناهندگان نیستند بلکه در درجه اول ارگانی هستند برای برقراری روابط سیاسی و دیپلوماتیک میان دو کشور و در درجه دوم برای صدور ویزا و اقامتهای موقت و رفت و آمد قانونی افراد میان دو کشور و براورده کردن نیازهای اداری اتباع خود در آن کشور نه بررسی درخواست پناهندگی.

 

۱۰- در مورد گرفتن وکیل چه؟

در مورد گرفتن وکیل هم برداشتهای متفاوتی در میان متقاضیان پناهندگی وجود دارد. بعضی ها فکر می کنند وکیل می تواند معجزه کند و بعضا تصور می کنند وکیل می تواند به تکمیل و تکامل پرونده افراد کمک کند در صورتی که اینطور نیست. درست است که در اکثر کشورهای پناهنده پذیر هنگام تسلیم تقاضای پناهندگی هم ادارات مربوط به امور پناهندگان قانونا به شخص متقاضی وکیل معرفی می کنند و هم به شخص متقاضی اختیار داده می شود تا خود نیز در صورت امکان وکیلی را به ادارات مربوطه معرفی نمایند. در واقع چنانچه شخص پناهجو دلایل کافی برای اعلام پناهندگی خود ارائه ندهد وکیل نمی تواند کمک زیادی به تکمیل پرونده پناهجویان بکند بلکه در بسیاری از موارد سئوالاتی که وکلا از پناهجویان مطرح می کنند به مراتب پیچیده تر از سئوالات کارمندان دولت است. وکلا می خواهند بدانند  دلایلی که پناهجویان ارائه می دهند به حد کافی با معیارهای پذیرش پناهندگان همخوانی دارد یا نه و اساسا میخواهند  بدانند دلایل پناهندگی فرد پناهجو چیست و چه مدارکی باخود دارد؟ و آیا شخص متقاضی مدارکی با خود دارد که نشان دهد در کشور خود تحت پیگرد قانونی بوده است؟

چنانچه شخص متقاضی خود دلایل و شواهد روشنی برای اعلام پناهندگی نداشته باشد وکیل هم قادر به  دفاع کافی از پرونده وی نخواهد بود. دفاعیات وکیل همیشه متکی است بر داشتن مدارک و شواهدی که نشان دهد که شخص متقاضی پناهندگی در کشور خود در یک مرجع قضایی محکوم شده و یا نشان دهد که از سوی دادگاهی احضار شده و یا به وی اخطار داده شده است. وکلای مدافع پناهندگان در بسیاری از موارد از شخص متقاضی میخواهند تا اگر در حزبی، سازمانی ویا انجمنی عضویت داشته اند از آنها تائیدیه بگیرند تا بتواند با اتکا به داشتن چنین مدارکی از دلایل پناهندگی شخص متقاضی دفاع کنند. معیارهای پذیرش برای پناهندگانی که دلایل سیاسی ارائه می دهند این است که فرد پناهجو باید ثابت کند که در یک تشکل سیاسی و اجتماعی، یا یک اقلیت مذهبی مسئولیتی داشته و برای پلیس امنیتی آن کشور فردی شناخته شده بوده و نقش فعالی داشته است. پناهندگانی که با مدارک قانونی از کشور خارج می شوند و دلایل فوق را ارائه می دهند باید برای خروج قانونی خود دلایل و شواهد قانع کننده ای به مقامات مهاجرتی ارائه دهند اگر نه گفته ها و دلایل آنها از سوی مقامات مربوطه غیر واقعی تلقی می شود. بنابراین پناهجویان لازم است قبل از مراجعه به وکیل روی جوانب مختلف گفته های خود فکر کنند تا هنگام مراجعه با کمترین تناقض نزد وکیل خود مواجه نشوند. یک شرط اساسی وکلای مدافع پناهندگان این است که به دلایل ارائه شده از سوی موکل خود سمپاتی داشته باشد و دلایل وی را باور کنند. یک شرط  دیگر آنها این است که فرد متقاضی پناهندگی مدارک شناساییش کامل باشد. اگر خانواده دارای فرزند باشند باید مدارک شناسایی فرزند هم با مدارک شناسایی والدین مطابقت داشته باشد در غیر این صورت این احتمال وجود دارد که نسبت به چنین پرونده هایی سلب اعتماد شود. خوب است که مراجعه کنندگان به فدراسیون بویژه آن دسته از متقاضیانی که سئوالات و توضیحات خود را به صورت کتبی  می فرستند با الهام ازاین مطلب سئوالات خود را به صورت دقیق و روشنتر مطرح کنند تا در مورد هر ابهام و ناروشنی که دارند پاسخ دقیقتری از فدراسیون دریافت نمایند.

۱۴ سپتامبر ۲۰۱۰

مهرداد کریمی،چرا مرتد شدم ۲

Mehrdad_Karimi_111_x_127

همانطور که در مقا له قبل {چرا مرتد شدم} اشاره کردم هدف از تغییر دین تعویض وجای گزین کردن دین دیگر نبود.                                       

هدف روشن کردن ذهن ودید جامعه نسبت به تعصب و خرافات دینی جایگزینعقل وخرد در جامعه است.                                                        

از مکان اتصال خرافات به دین تاریخ دقیقی در دسترس نیست.               

هدف تولید این خرافات می تواند مشکلات زیادی که بر سر راه رشد وتبلیغ این ادیان وجود داشته تعبیر بشه،ترس از عالم وموجوداتی که به چشم دیده نشده است،و قابل لمس هم نیستند.  شیاطین وفرشتگان که از دو مکان بهشت وجهنم می ایند.که برای این دو گروه کارهای خاصی تعریف شده است.                                          ولی کسی اینها را ندیده ،فقط سینه به سینه نقل شده و عده انسان احمق آنها را با قلم خیال پرداز خود پرو بال داده وبه تصویر کشیده اند.

(توهمات یک ذهن بیمار ،اینان برای اینکه حقانیت خود را به مردم ثابت کنند،متوصل به دروغ و خیال پردازی می شوند،تا عده ای انسان ساده و نا آگاه را پیرامون خود گرد آورند.بدین وسیله حکومت دینی به راه انداخته مردم را به منجلابی می اندازند که تا ابد فراری از آن نیست.)می گویند مسیح مردگان را زنده می کرد، این فقط حرف است کسی هم ندیده ،ولی همه ما این داستان را شنیده ایم جای سئوال است که چرا خداوند قادر و توانا این قدرت عظیم را به محمد نداد تا محمد هم ادعای زنده کردن مردگان را بکند به نظر من این تبعیذ است که به پسر خود داد ولی به محمد نه…چرا!!!

(علی دشتی) یکی از این توهمات را چنین تقد می کند. که من به طور خلاصه در اینجا بیان می کنم.

روایت می کنند که محمد آماده ی معراج می شود،زمان آن که فرا می رسد جبرائیل به همراه حیوانی پرنده بر محمد نازل می شود.که این حیوان نه شبیح اسب است نه شتر شاید  مابین این دو محمد سوار بر این حیوان بالدار به معراج می رود.حالا، اگر وحی وجود دارد چه نیازی به معراج رفتن است،بر حسب ضرورت رفتن لازم،

دیگر حیوان بالدار چه معنی میدهد..!!!

{واقعا شما از خود بپرسید چه نیازی به این اراجیف وجود دارد.}

وقتی به تعداد این افراد گزافه گو اضافه شد وهر روز دروغ های شاخ دار تر گفتند،عده ای از اقشار جامعه خود را از جلگه ی این روان پریشان جدا کرده و با تکیه به خرد گرائی تمام این موضوعات رارد ومنکر آنها شدند.به این افراد لقب آتئیست می گویند ،که من خود را از جمله این افراد می دانم.

در ادامه مطالب با استناد به کتب و جزوات مختلف در این زمینه به شرح آتئیست ونظریات آنان خواهم پرداخت.

احمقان در دل می گویند{خدایی وجود ندارد} آنها فاسدانی هستند زشت کار، هیچ یک از نیکوکاران نیستند.(مزامیر،عهد عتیق،۱.۱۴)                                 

تئیسم به عنوان باور به خدا یا خدایان تعریف می شود.واژه ی(تئیسم)گاهی برای اطلاق به باور به قسم خاصی از خدا ،خدای شخصی ادیان توحیدی به کار می رود. تئیسم برای نامیدن باور به هر نوع خدا یا خدایان استعمال می شود.                                                                                   

پیشوند (ا) به معنای فاقد است،پس معنای تحت الفظی واژه ی (ا/تئیسم) ،فاقد تئیسم یا فاقد باور به وجود خدا یا خدایان است. بنابر این، اتئیسم، فقدان باور تئیستی است. کسی را که به وجود خدا یا هر موجود ماورا طبیعی باور ندارد اتئیست می خوانند.                                                                 

 اسطوره  اتئیسم

عبارت فوق که به کرات نقل قول شده،نگرش اغلب دینداران معمولی نسبت به اتئیسم است.                                                                                                                      

اتئیسم(یا بیخدایی) چه بسا کم اقبال ترین وناشناخته ترین دیدگاه فلسفی در میان آمریکاییان معاصر باشد.                                                           

اغلب با ترس و ناباوری بدان می نگرند،انگار که این آموزه از پلیدی های بسیار از بی اخلاقی، بد بینی و کمونیسم گرفته، تا نهیلیسم تمام عیار پشتیبانی می کند.                                                                               

معمولا تصور می کنند که اتئیسم تهدیدی برای فرد و جامعه است . فیلسوفی در مورد آن می نویسد که آتئیسم علم است که از خرد و ترس از خدا تهی گشته و مستقیما ما را به پلید ترین رذایل جنگ مدرن راه می برد.                    

اخیرا وینسنت میچلی ادعا کرد که هر صورتی از آتئیسم ، حتی اگر با نیت خیر آغاز شده باشد، فرد را از درون میفشرد،فرو می پاشد، وبه بردگی می گیرد،وسرانجام،هنگامی که این آفت در میان آدمیان همه گیر شد.کل جامعه را به انقیاد می کشد ونابود می کند.                                 

دین مداران با تعبیرهای این چنینی از آتئیسم ،که آن را شروقوه ای مخرب می شمرند،در طول تاریخ مجازات های گوناگونی را برای آتئیست ها وضع کرده اند . افلاطون در تلاش برای تاسیس دولت آرمانی، مجازات ارتکاب کفر را برای بار نخست پنج سال زندان و برای بار دوم مرگ تعیین کرد. عیسی ، که به عنوان سمبل عشق وشفقت عرضه می شود،تهدید می کرد که کافران در کوره ی آتش افکنده خواهند شد.که در آن آدمیان می گریند ودندان به

هم می سایند به مانند انبوه دانه هایی که در آتش بریان می شوند…( انجیل متی ۱۳.۴۰.۴۲)

توماس آکویناس، الاهیدان قرون وسطی،فکر می کردکه گناه کفر بزرگ تر از هر گناهی است که از سستی اخلاق ناشی می شود، توصیه می کرد که ملحد پس از سومین بار ارتکاب العاد توسط مرگ از عرصه گیتی محو شود.  در سال۱۸۷۱،دیوان عالی ایالت تنسی این حکم جالب توجه را صادر کرد. شخصی که جسورانه اعلام می کند که به خدا اعتقاد ندارد،چنان بی پروا و چنان فاقد مسئولیت اخلاقی می باشد که،اندک کسانی استماع یا قبول سخن او را در محاکم یک کشور مسیحی می پذیرند. اگر چه اتئیسم ویژگی سلبی دارد،لزوما مخرب نیست.هنگامی که آتئیسم برای محو خرافات و اثرات مخرب آن به کار می رود، رویکردی نیکخواه وسازند می یابد.هوا را پاکسازی می کند،چنانکه بوده،و در را به روی اصول مثبت وفلسفه های می گشاید که بر پایه ی توانایی اندیشه و فهم بشری باشند ونه خرافات اهمیت آتئیسم به خاطر اهمیت تئیسم است.موضوع خدا،موضوعی پرت وانتزاعی نیست .که تاثیر نا چیزی در زندگی آدمیان داشته باشد.   

بر عکس ،خدا هسته ادیان غربی است به ویژه ادیان سنت یهودی ومسیحی وشامل نظامی از آموزه هاست که به هر شاخه ی مهمی ار فلسفه ارتباط می یابند. اگر کسی ، باور داشته باشد که تئیسم نه تنها غلط است، بلکه برای بشر مهلک هم هست،آنگاه گزینش میان تئیسم وآتئیسم اهمیت شگرف می یابد. اگر آتئیسم را صرفا یک ایده انتزاعی بدانیم،میتوان آن را بدون بحث وجدل کنار نهاد .اما هماهنگی که آن را زمینه مناسب اش برسی کنیم در چار چوب مضامین تاریخی ،فرهنگ،فلسفی،و روانشناختی آن پرسش از باور به خدا از مهمترین موضوعات زمانه ی ما می شود.                                     

انسانی که حقیقتا معتقد به عملکرد جهانشمول قوانین علیت است،ایده این که موجودی هست ودر رودادها دخالت دارد، را قبول نمی کند.او به مذهب هراس ترس، و به برابری مختصر برای جامعه ویا مذهب اخلاقی نیازی ندارد.  (آلبرت انیشتین ) 

 این مطلب ادامه خواهد داشت و امیدوارم که بتوانم هر چه بیشتر تحقیقات و نظرات خود را بیان کرده و با شما در میان بگذارم تا هر چه بیشتر با خرافه ای به نام دین آشنا شوید. مشکل ما در کشوری به نام ایران این است که اجازه بیان نظرات خود را نداریم اگر بگوییم و چنین بگوییم که دین چیست، به جرم ارتداد روانه زندان شده و حتی حکم اعدام خواهیم گرفت. پس راه خروج از کشور و زندگی در تبعید را پیش میگیرم چرا که نمیشود در ایران تحت حاکمیت ملایان آزادانه زندگی کرد، آزادانه اندیشید و آزادانه حرف زد. در ایران تحت حاکمیت رژیم کثیف اسلامی روزمرگی میکنیم و این سرنوشت ۷۰ میلیون مردم ساکن این کشور است.

مرگ بر حکومت اسلامی                                                                                                                                         

 

 

منیژه قاسمی،پناهجو و ادارۀ مهاجرت

manije_ghasemi_198_x_198

جمهوری اسلامی منتقدانش را مورد خشم , آزار و برخوردهای غیره انسانی قرار می دهد.این منتقدان برای آزادی هزینه های زیادی می پردازند.تعدادی از آنها برای نجات جان خود به کشورهای غربی فرار می کنند و پناهنده می شوند.
این پناهندگان از طرفی کابوس بازگشت به کشور خود را دارند و از طرف دیگر کشورهای غربی مشکلات آنها را نادیده می گیرند و اجازۀ حضور آنها در جامعه را برایشان فراهم نمی کنند.بیشتر این پناهندگان نمی توانند برای گرفتن حقوق انسانی خود کارکنان ادارۀ مهاجرت را که به بررسی پروندۀ آنها می پردازند قانع کنند و نشان دهند که ایران کشور امنی برای آنها نیست.
البته نا گفته نماند که ادارۀ مهاجرت با سختگیری های بیش از اندازه و تصمیم گیری بر اساس بی اعتمادی و باور نداشتن عواقب پس از آن بسیاری از این پناهجویان را در بلاتکلیفی قرار می دهند.نداشتن یک خانۀ امن و زندگی آزاد باعث می شود بعضی از آنها  امید به زندگی را از دست بدهند و دچاره سرخوردگی و اختلال روحی روانی شوند و وادار به اعتصاب غذا،خودکشی و یا خود سوزی شوند.
چه خوب است نمایندگان پارلمان و ادارۀ مهاجرت قبل از وقوع این تراژدی ها که گاهی منجر به مرگ پناهجو می شوند به صدای درد و رنج این  پناهندگان گوش فرا دهند.
اخلاق انسانی حکم می کند پارلمان و ادارۀ مهاجرت تابو های بی اعتمادی و نا باوری را شکسته و پرونده های پناهجویان را بار دیگر با دستی باز و انسان دوستانه مورد بازنگری و بررسی قرار دهند تا این پناهجویان نیز بتوانند طعم آزادی و دمکراسی را با تمام وجودشان  حس کنند.

 

 

منیژه قاسمی

 

مهرداد کریمی؛اسلام و ستیزه با انسان

Mehrdad_Karimi_111_x_127

تا زمانی که دین در میانه قدرت باشد قشرهای مختلف جامعه اعم از اقلیتهای مذهبی وزنان شاهد بیشترین سرکوب وقربانی هستند. بدون در نظر گرفتن همه جانبه جایگاه این اقشار در جامعه نمی توان از آزادیهای انسانی سخن به میان آورد .                                                   

سلب موقعیت های تحصیلی،به حاشیه انداختن آن ها از موقعیت های اجتماعی، سلب آزادی ومنزوی کردن این افراد از جامعه سبب استحکام پایه های دین و مذهب خواهد شد وجامعه را در مقابل موقعیت های دموکراتیک و  متمدن به سوی نابودی سوق می دهد.                                                      

تمامی علوم ومعارفی که در فرهنگ یک جامه آزاد جمع شده بدون هیچگونه پیشرفتی باقی خواهد ماند. مادام که اقشار مختلف جامعه به طور مستقیم در آنها حضورفعال نداشته باشد.                                                          

بی ارزش خواندن این انسانها در هر زمان ومکان اهانت به ساحت انسانیت است. وجود چنین تایید هایی در قرآن، حاکی از تحقیر انسانیت را می رساند. و به این انتقاد که قرآن پدیده ای مختص به زمان و مکان خود می باشد مهر تایید می زند.                                                                  

با ظهور اسلام و ترویج اندیشه های دگم و پینه بسته و تبدیل آن به دینی سرشار از ظلم وزور و تجاوز برای طیف مسلمانان، سیستمی دیکتاتوری بر جامعه حاکم شد که نه تنها رفتار بلکه اندیشه های انسان را تحت نفوذ خود قرار داد.                                                                         

وجود دهها آیه و صدها حدیث از پیامبر و خلفا، گویای دگرگونی هایی است که زمینه از بین بردن یک جامعه را در پی دارد.                               

“ومن یتبغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه”    (سوره آل عمران آیه ۵۸)

 ترجمه: “هر کسی جز اسلام دینی را بجوید، هرگز از او پذیرفته نشود.”

برای رها شدن از قید و بند دین باید ابتدا با صراحت تمام ترس از توهم عذاب هایی به نام دوزخ وجهنم را از خود دور ساخت. هستند مسلمانانی که روزانه ده ها بار دروغ می گویند، غیبت می کنند، زنا می کنند، مشروبات الکلی می نوشند، یعنی تمام کمال احکام ضد دینشان را اجرا می کنند. اما در عین حال برای روی آوردن به خرد گرایی، ترس نهادینه شده ای، سراسر ذهنشان را فرا گرفته و حاکم شده است وبه نوعی خود را ناتوان وعاجز می بینند.

فروید در نامه ای به یونگ در دوم ژانویه نوشته است: “من از اعماق وجود خود به یک چیز می توانم اطمینان کنم.عمیقا می توانم باور کنم که تمامی شالوده نیاز انسان به دین، بر درماندگی خرد سالانه وی قرار دارد….” منبع کتاب فروید ،یونگ ومذهب

و اینچنین است که دین خرافات و امامزاده پرستی ورجز خوانی وسینه زنی، گریه و اعتکاف و شیطان و جن وملایک، جای خود را به عقل و منطق وعلم وانسان مداری می دهند. و موجودی توهمی  ودائم الغایب به نام امام زمان در ذهنیت خیال پرداز جامعه جا خوش می کند. ودر قرن بیست یکم هم یکی از خادمانش هاله ای از نور می بیند.            

ستمی که پیروان دین اسلام، به عنوان کامل ترین ادیان به تعبیر مسلمانان در حق اقلیت های قومی و جنسی به انجام می رسانند گویای نابرابری است که در قرآن ودر طی آیات مختلف به آن اشاره شده است. خلاصه این دین مالامال از باتلاق های متعفن و گندیده ایست که با عقده ها و کمبودهای فراوان لبریز شده است.                                                                      

وتمامی جنایات وتجاوزات به ساحت انسانیت را با آیات قرآن و احادیث محمدی و تفاسیر گوناگون آن، توجیه شرعی کرده اند. و قانون آنها نمی تواند ضامن امنیت جامعه باشد !  زیرا سر چشمه دین ، از نصایح و تهدیدات و یا خطابه های ترحم آمیز برای اقلیت های قومی وجنسی نشات گرفته است. و اگر این اقشار از ستمی که با نام شرع و دین بر آنها روا می شود مطلع باشند. قطعا اولین وسرسخت ترین گروه از دشمنان اسلام را تشکیل می دهند. امید وارم از راه این تحقیق ونوشته ها قدمی هر چند کوچک در راه روشنگری و روی آوردن به خرد گرایی جامعه برداشته باشم واین عزیزان را نسبت به ستمی که بر آنها روا می شود آگاه کرده باشم.

 

توجه دولت آلمان نسبت به پناهجویان ایرانی”

 M_Aftabsavar

محمدآفتابسوار

“پذیرش پناهجویان ایرانی توسط دولت آلمان یک گام مثبت برای پناهجویانی است” که بدنبال اعلام  نتایج ریاست جمهوری  که همراه با تقلب گسترده و دخالت آشکار صورت گرفت ، مجبور به ترک کشورشان شده اند می باشد. اینکه دولت آلمان به چند نفر پناهندگی اعطا کرده مِلاک نیست ، واکنش مطلوب و توجهی که دولت آلمان از خود نشان داده از اهمیت بالایی برخوردار است ، و نشاندهنده  تنفر دولتها از رژیم دیکتاتور حاکم برایران و حمایت از حقوق انسان و انسانیت است . بازتاب دادن این خبر به صورت رسانه ای در سطح بین الملل بسیار ویژه و حائز اهمیت است که هم برای پناهجویان نقطه عطفی است وهم اینکه انگیزه مضاعف می بخشد و دولتها هم با نگاهی متفاوت تر نسبت به پناهجویان ایرانی نگاه می کنند و تبعات مثبتی در پی خواهد داشت.

پس از اعتراضهای صورت گرفته به نتایج انتخابات خرداد ماه هزارو سیصد هشتاد و هشت و خیزش مردم به تناوب در طول سال گذشته ،به مناسبتهای مختلف مردم در صحنه حضور پیدا کردند . بی شک این جنبش و تحولات سیاسی اجتماعی پس از انتخابات بر روند زندگی فردی افراد هم تأثیرات خود را بر جای گذاشته است . اتفاقاتی که بعد از انتخابت ریاست جمهوری در ایران رُخ داد و طغیان مردم فقط و فقط به اعلام نتایج انتخابات نبود و این اعتراض سکوت چندین ساله مردم بود که شکسته شد . صدها هزار نفر در اعتراض به خیابانها آمدند و در مقابل نیروهای امنیتی رژیم که برای سرکوب مردم به خیابان ها گسیل شده بودند ، ایستادگی کردند .حرکت مردم به قدری عظیم و خیره کننده بود که نظام را مستعصل کرد و دستور کشتار و دستگیری را صادر کردند. هر روز که گذشت خونها بیشتر از روز قبل ریخته شد و زندانها مملو از انسانهای بی گناه با شرایط سخت و غیر انسانی و شکنجه های روحی و جسمی و صدها حکم صادر شده در کمال بی عدالتی و بی قانونی همه وهمه نشانگر این است که نظام ناتوان از خیزش مردمی است که برای نابودی حکومت اسلامی آستین بالا زده اند و بدنبال آزادی و برابری هستند . شیوه ای را که نظام برای جلوگیری از جنبش مردمی بکار گرفت همان روشی است که حکومتهای دیکتاتوری از آن به عنوان ابزار مقابله استفاده می کنند .واقعیت امر این است که نظام مردم را از دست داده و در بحرانی قرار گرفته که خارج شدن از آن امکان پذیر نمی باشد . در این مدت شیر زنان و غیور مردان آزاد اندیش از جان خود گذشتند ، عزیزانی که در این راه کشته و خانواده های داغداری که به سوگ عزیزان خود نشسته اند ، هزاران نفر دستگیر ، ده ها هزار نفر بی خانمان و تحت پیگرد قانونی قرار گرفته اند و هزینه گزاف و غیر قابل برگشتی مردم در این راه پرداخت نموده اند . نتایج و تأثیرات اقدامات مردم را به وضوح می توان در کشور مشاهده کرد و امروز شاهد این هستیم که فضایی کاملا تنش زا و ملتهب در طبقات حکومتی قابل رویت است و شکاف عمیقی در حکومت بوجود آمده است. بزرگترین سرمایه های این کشور مردم آن هستند که این چنین برای رسیدن به اهدافشان مجبوربه ترک کشور شده اند و با سختی و مشکلات فراوانی که بر سر راه آنان  قرار دارد دست و پنجه نرم می کنند . اقدام دولت آلمان ستودنی و از ارزش والایی برخوردار است و حکایت از عمق فاجعه ای است که در ایران اتفاق افتاده است .

هفته گذشته دنیا علیه بربریت سنگسار به پاخاست

nazi

۲۴ ژوئیه روز بسیار با شکوهی بود. در بیش از ۳۰ شهر جهان مردم متمدن به خیابان آمده و انزجار خود را علیه این قانون وحشیانه الهی اعلام کردند. سی ان ان، تایمز لندن، گاردین، صدای آمریکا ودهها رسانه مهم دیگر کمپین دفاع از سکینه محمدی آشتیانی بارها منعکس و قانون قرون وسطایی و بربریت در جمهوری اسلامی ایران را از زبان مینا احدی به میلیونها نفرمعرفی کردند. انعکاس خبر حکم سنگسار سکینه باعث شد  رئیس جمهور برزیل از جمهوری اسلامی خواست که سکینه را آزاد کند تا برزیل به وی پناهندگی سیاسی بدهد. به علاوه چندین سازمان مدافع حقوق بشر به کمپین  کمیته بین المللی علیه سنگسار و اعدام پیوستند و بدین ترتیب سکینه محمدی آشتیانی به چهره ای بین المللی بدل گردید. اما مبارزه برای نجات جان سکینه محمدی آشتیانی و دیگر محکومین به اعدام و سنگسار سالهاست که در جریان است. نمیدانم از کدام محکومین نام ببرم؛ از آمینه لاوال در نیجریه یا دلارا دارابی یا بهنود شجاعی و فرزاد کمانگر و یا شهلا جاهد وبسیاری دیگر. مینا احدی کوشید تا برای دفاع از حق حیات هر کدام از آنها به وجدانهای آگاه در جهان رجوع کند و میلیونها نفر را از آن بربریتی که جمهوری اسلامی به مردم ایران تحمیل کرده است آگاه نماید. چه صبحهایی که با تلفن و صدای گریه این محکومین و خویشاوندانشان بیدار نگشته است. با گریه آنها غمگین گشته و با امید دادن به آنان روح زندگی در کالبدشان دمیده است.   

 و اما سکینه محمدی آشتیانی زنی زجر کشیده که سالهاست با عذاب حکم سنگسار روز مرگی مینماید. زنی که به جرم داشتن رابطه خارج ازدواج با شخصی، بنا بر قوانین شریعه الهی به مجازات سنگسار محکوم شده است. بله مجازات سنگسار که امروزه در برخی از کشورها که حکومت آنان اسلامی است و یا احکام بر اساس اسلام است اجرا میشود. وقتی کسی به سنگسار محکوم می‌شود باید در پارچه‌ای سفید پوشانیده شده اگر مرد است تا لگن خاصره و اگر زن است تا کمر او را در خاک دفن می‌کنند و سپس با سنگ‌هایی که یکباره محکوم را نمی‌کشد بلکه به تدریج و با تحمل درد موجب مرگ وی می‌شود به پرتاب سنگ به سوی شخص قربانی می‌پردازند. در مورد حکم سنگسار نظرات متفاوتی وجود دارد. عده ای که سعی در نجات اسلام دارند میگویند که بطور مستقیم در قران نامی از سنگسار نیامده است. در حالی که چنین نیست. اولا سنگسار فقط به اسلام ختم نمیشود و برای مثال در یهودیت هم بوده است. و دوما در چند سوره قرآن به این مسئله بصورت غیر مستقیم اشاره شده است و حتی اگر در قرآن نیز نمیبود چون در آیاتی از قرآن آمده است که باید حتما از دستورات پیامبر اسلام اطاعت شود، پس در ردیف قوانین شریعه میباشد. در اینجا من سعی میکنم خیلی کوتاه چند فاکت را ذکر نمایم.

“جبیر ابن عبدالله انصاری میگوید:

مردی از قبیله بنی اصلام پیش پیامبر خدا رفت و گفت که او مرتکب زنا شده است و بر گفته خود چهار بار سوگند خورد. پیامبر دستور داد تا او را سنگسار کنند.”

 

– در آیات ۵ تا ۷ سوره ی مؤمنون و ۲۹ تا ۳۱ سوره ی معارج ، به زناکارانی که متأهل هستند اشاره می کند چرا که عبارت ” فمن ابتغی وراء ذلک ” بعد از آیه ای آمده که حوای عبارت ” ألا علی أزواجهم ” است و همچنین هیچگاه در قرآن برای زناکار مجرد ، لفظ ” تجاوز کار ” به کار نبرده است .

 – از آنجایی که تنها برای مرتکب همجنسگرایی ( لواط ) و نیز برای زنای محصنه ( زنای شخص همسر دار ) لفظ ” عادون – تجاوزکار ” به کار برده ، بنابرین بین این دو گناه باید از حیث میزان عظمت گناه و شدت مجازات نوعی سنخیت باشد . توضیح اینکه ما با استفاده از قرائنی مثل نسبت دادن یک صفت به دو گروه ، متوجه نوعی شباهت بین آندو می شویم . به بیان ریاضی ، نسبتهای مساوی با یک عبارت خود با یکدیگر مساویند .

 – خداوند در آیه ی ۷۴ سوره ی حجر – و آیاتی دیگر – قوم لوط که مرتکب عمل لواط بوده اند را بوسیله ی بارانی از سنگ ( سنگسار )، عذاب کرده است .

     “فَجَعَلْنَا عَلِیهَا سافِلَهَا وَ أَمْطرْنَا عَلَیهِمْ حِجَارَهً مِّن سِجِّیل”

    “سپس ( شهر و آبادى آنها را زیر و رو کردیم ) بالاى آنرا پائین قرار دادیم و بارانى از سنگ بر آنها فرو ریختیم .”   – از این آیات بطور صریح عظمت گناه لواط و زنای محصنه هویداست و بطور تلویحی مشخص کننده ی عظمت مجازات الهی در مورد آنان است . اما همانطور که می دانیم بطور صریح حکم سنگسار در قرآن وجود ندارد . در این موارد ناگزیریم از استفاده از سنت پیامبر (ص) و سیره ی اهل بیت (ع) .

– توضیح اینکه مثلا برای زنای شخص مجرد در قرآن صریحا حکم ۱۰۰ ضربه شلاق وجود دارد ، حال آنکه بخاطر زناکردن ، خداوند هیچ قومی را عذاب نکرده ، اما برای عمل به مراتب شنیع تر لواط در قرآن هیچ حکمی نیامده است . پس اگر طبق سنت نبوی (ص) و سیره ی اهل بیت (ع) برای شخص همجنسگرا ، مجازات اعدام قرار داده شده ، این حکم هیچ تضادی با قرآن ندارد زیرا به عنوان مثال اگر قرآن برای لواط مجازاتی تعیین کرده بود و آن مجازات غیر از اعدام بود ، این ادعا – تناقض سنت با قرآن – قابل اعتنا بود . حال آنکه خداوند برای مرتکبین لواط ، عذابی همچون سنگسار قرار داده ، پس اگر طبق سنت پیامبر (ص) حکم اعدام برای مرتکب لواط اجرا می شود هیچ تضادی نه با قرآن و نه با عقل ندارد .
در جایی نیز در قرآن آمده است:
 -” إِنَّمَا جَزؤُا الَّذِینَ یحَارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسولَهُ وَ یسعَوْنَ فى الأَرْضِ فَساداً أَن یقَتَّلُوا أَوْ یصلَّبُوا أَوْ تُقَطعَ أَیدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُم مِّنْ خِلَف أَوْ ینفَوْا مِنَ الأَرْضِ ذَلِک لَهُمْ خِزْىٌ فى الدُّنْیا وَ لَهُمْ فى الاَخِرَهِ عَذَابٌ عَظِیمٌ

     کیفر آنها که با خدا و پیامبر به جنگ بر مى خیزند و در روى زمین دست به فساد مى زنند  این است که اعدام شوند یا به دار آویخته گردند یا دست راست و پاى چپ آنها بریده شود و یا از سرزمین خود تبعید گردند ، این رسوائى آنها در دنیاست و در آخرت مجازات بزرگى دارند .”

 

بله اینها اشاراتی بود به دلایلی که نشان دهنده این است که حکم سنگسار و قصاص جز احکام صریح شریعه میباشد و میتواند و باید وارد خصوصی ترین جزئیات زندگی انسانها شده و به قول معروف وارد اتاق خواب آنها گردیده و برایشان تصمیم بگیرد.

 از ابتدای حکومت اسلامی در ایران صدها نفر به حکم سنگسار زجرکش شده اند. میگویند هنگامی که مریم ایوبی را در سال ۲۰۰۱ برای اجرای حکم سنگسار میبردند نمیتوانست روی پای خود بایستد و توان راه رفتن نداشت و اکنون این شکنجه مرگبار جان سکینه محمدی آشتیانی را تهدید میکند. علیرغم اینکه جمهوری اسلامی به دلیل کارزار جهانی علیه سنگسار سکینه تا حدودی عقب نشینی کرد اما به طرق دیگر و با براه انداختن بساط اعدام در چندین شهر ایران سعی در ایجاد توازن قوا و ارعاب مردم از این طریق دارد. به تازگی حکم اعدام شش زندانی سیاسی را صادر کرده و یک حکم را برای اجرای احکام فرستاده است و این است چهره به غایت خونخوار رژیمی که برای بقا خود مانند یک جانور درنده و وحشی به جان مردم افتاده است.

 

سی سال است که این وحشیگری و دستگاه اعدام و سنگسار باعث فرار مردم از ایران میشود. سی سال است که مردم برای نجات جان خود و برای بدست آوردن یک زندگی کمی راحتتر جان و مال خود را برداشته و به کشورهای غربی میگریزند. اما مسئله ای که همواره باعث بوجود آمدن مشکلات پناهندگی برای ایرانیان میشود، مماشات کشورهای غربی با جمهوری اسلامی بوده است. دول غربی همواره سعی کرده اند که به پناهجوی ایرانی تلقین کنند که در کشور شما دمکراسی البته از نوع اسلامیش وجود دارد و وضعیت مردم ایران بدین شدت اسفناک نیست که باعث فرار مردم گردد؛ اما اکنون چطور؟!! حال که از یک سال گذشته به این سو میبینید که چه بر سر مردم میاورند. میبینید که در خیابان آنها را به گلوله میبندند، میبینید که با اتومبیل از روی مردم رد میشوند، میبینید که بطور علنی زندانیان را مورد شکنجه و تجاوز جنسی قرار میدهند. اکنون چه میگویید؟؟ چرا به پناهجوی ایرانی پاسخ منفی میدهید؟ چرا زن ایرانی را مصاحبه میکنید؟ به نظر من پناهجویان زن ایرانی  باید بدون مصاحبه و روال اداری حق پناهندگی دریافت کنند. امیدوارم حال که شاهد چنین ددمنشی بطور آشکارا هستید روال پناهندگی پناهجویان ایرانی را منصفانه تر و انسانی تر نمایید. اما دوستان پناهجو، فقط امید داشتن  و آرزو کردن راه حل برای اخذ حق پناهندگی نیست. باید متشکل شد و با اتحاد و یکپارچگی در کارزار پناهندگی پیروز گردید و تنها راه و ظرف این اتحاد و تشکل پیوستن به فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی است  به این سازمان بپیوندید.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دُرود بر مدیران، مبارزان و همه فعالان سایت و فدراسیون همبستگی

kawoosifar

ضمن سپاس از همه صداقتِ صمیمی شما عزیزان  و تلاشِ کوبنده ای که در جهت  سرنگونی حکومتِ  جبر و جادو  و نکبت و تهجر  بصورت پایدار  تا  حُصول مُراد  که بی شک همان أمنیت و آزادیست .  بدون وقفه با استمرارِ ملموس و چشم گیر پایداری نشان داده اید سپاسگزار بوده  و قدردانی از شما مبارزینِ سرزمینم را تکلیف و افتخار خویش میدانم.

 

و  دُرودی با ارادتِ افزوده  به مبارزِ  سربلند و پاک اندیش  سردبیر فدراسیون سراسری پناهجویان؛ دوست، یاور و همسنگرِ  شجاع آقای عبدالله اسدی که همواره در چندین جناح مختلف،  مبارزه ای کارساز و مفید و عمیق و انسانی دارند. 

بنابرین ناسپاسی دانستم  که از حضور و اثراتِ برجسته  و  بیشمارِ ایشان در حدود توان و قلمِ خویش تقدیر نکنم  و از  فصاحت بیان و مبارزات بی پروا و مکتوبات و مقالات حقوق بشری ایشان  در برخورد با دولتهای مطرح و مقامات برجسته و عدالت طلبی او در جهت احقاق حق نه تنها ملت بلکه مبارزان و آزادی خواهان، بخصوص پناهجویان ایرانی در پهنه گیتی مؤثر و نافذ بوده اند را نگویم  بلکه ضمن افتخار به شجاعت مبارزاتی او  نیابتا از ناحیه عُمومِ پناهجویان و مبارزین آزادیخواهِ ایرانی  حضور آقای عبدالله اسدی را به خویش و هم میهنانم تبریک گفته و آرزوی سربلندی روزافزونِ ایشان و همرزمانشان را داشته و امیدوارم  در فردای رهایی و سرفرازی  ایران و خروج از سلطه متهجرین و خونخوارانِ دین از وجود پر ثمر ایشان و مبارزان صدیق دیگرمان مباهاتی ابدی بر انسانیت، عدالت و شرافتِ زُلالِ بشری داشته باشیم  .

با سپاس . تا قلمی دیگر و تعظیم بر قامت استوارِ مبارزانِ راه آزادی

کیومرث کاووسی فر 

گزارشی از جلسه فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی در گوتنبرگ سوئد با دو نماینده از احزاب پارلمانی سوئد

M_Aftabsavar

گزارش این جلسه را محمد آفتابسوارهمکارنشریه همبستگی  از روی دوربین فیلم برداری پیاده کرده است. اگر چه در این گزارش نکته به نکته سئوالات فدراسیون و توضحیات نمایندگان احزاب بیان نشده است ولی چارچوب اصلی بحثها و سئوالات طرفین  عینا پیاده شده است.این جلسه روز  جمعه ۱۱ ژوئن۲۰۱۰  به دعوت فدراسیون در شهر گوتنبرگ سوئد برگزار شده است. با تشکر از محمد عزیز برای تهیه این گزارش توجه خوانندگان نشریه همبستگی را به  این گزارش جلب می کنیم.

طبق برنامه ریزی انجام شده قرار بود نمایندگان سه حزب سوئد از جمله حزب محیط زیست، سوسیال دموکرات و حزب چپ در این جلسه شرکت نمایند اما به هر دلیلی بود حزب محیط زیست در این جلسه حضور پیدا نکرد و جلسه با نمایندگان دو حزب چپ و سوسیال دمکرات برگزار شد شمار قابل توجهی از پناهجویان در این جلسه شرکت کرده بودند

مسئولیت این پانیل از طرف فدراسیون به خانم سوسن صابری واگزار شده بود.

هردو نماینده در ابتدا برای دعوت به این جلسه از فدراسیون  تشکر کردند جلسه .

در این جلسه ابتدا سوسن صابری توضیحاتی را از نمایندگان خواست تا اینکه در مورد اوضاع سیاسی در ایران و اتفاقاتی که پس از انتخابات رُخ داده و هم اکنون  در جریان است چه فکر می کنند؟ پرسید آیا راجع به بازداشتهای وسیع و شکنجه ها و سرکوبها در ایران اطلاع دارند؟ آیا رعایت حقوق بشر و احترام به حقوق انسانی در ایران وجود دارد؟ نظر دولت سوئد در این مورد چیست ؟  

حزب سوسیال دمکرات گفت: ما به این آگاهییم که بسیاری از مردم ایران مجبور شدند و هستند که از ایران فرار کنند و در مورد دستگیریهای وسیع و شکنجه زندانیان سیاسی اطلاع داریم . حقوق انسانی و حقوق بشر در ایران رعایت نمی شود و حزب ما نیز طومارهای اعتراضی بسیاری را در این مورد امضاء کرده و از دولت سوئد به خاطر سیاست فعلی آنها و برخورد ضعیف و ملایمی که با دولت جمهوری اسلامی ایران پیش گرفتند و خواستار این هستیم که باید آنها را تحریم کنند.

نماینده حزب چپ گفت: در یک کلمه می توانم بگویم دولت ایران دیکتاتوراست. دولت ایران به وسیله خشونت و سرکوب علیه مردم خودش و به وسیله بازداشت،  تجاو، شکنجه و اعدام است که توانسته سر کار بماند و ما هم بر این باوریم که حقوق بشر در ایران رعایت نمی شود. و سیاست دولت سوئد باید خیلی صریح و روشن باشد و محکم و سخت در برابر جمهوری اسلامی ایران بایستند و شرکتهایی که در ایران در حال سرمایه گذاری هستند تحت فشار قرار داد. او گفت: در آن کشور حقوق انسانی و شهروندی رعایت نمی شود و در شرکتها و کارخانه ها اتحادیه و تشکل رسمی وجود ندارد.

 سئوال همبستگی : شما که به این شرایط بحرانی در ایران واقف هستید، حال تأثیر این مسئله روی پناهجوی ایرانی در سوئد چگونه است؟ آیا نباید این مسئله در پذیرش بیشتر پناهجویان تأثیر گذار باشد؟

حزب چپ در پاسخ گفت: شرایط فعلی ایران که ما هم به آن اشاره کردیم مسلماً باید نتیجه بخش باشد وباید تأثیرمثبتی روی روند سیاست پناهنده پذیری دولت سوئد داشته باشد و گذشته از آن هر کسی که در اینجا تقاضای پناهندگی می کند از نظر دولت ایران دشمن آن کشور محسوب می شود و این مسئله به خودی خود یک پرونده مجزا تلقی می شود و خطر تهدیدش می کند پناهجویی که بخواهند به ایران دیپورت کنند و از نظر حزب چپ دیپورت پناهجوی به ایران در شرایط کنونی نادرست است و نباید به ایران بازگردانده شود.

سئوال همبستگی : حزب سبز پیشنهاد داده که به تمام پناهجویان عفو عمومی تعلق بگیرد و حزب شما (سوسیال دموکرات) با این موضوع مخالفت کرده ،میخواهیم توضیحی شفاف و واضح در این مورد از شما داشته باشیم.

حزب سوسیال دمکرات گفت: تمام کسانی که تحت تعقیب سیاسی قرار می گیرند و جانشان در خطر است طبق قانون نباید پس فرستاده شوند و این قانون عملا اجرا نمی شود و جالب اینجاست که وقتی به ایران بازگردانده می شوند ایران هم قبول نکرده و آن شخص دوباره به سوئد بازگردانده شده و در مجموع از چهارسال گذشته به این طرف شرایط پناهجویان برای زندگی کردن در اینجا سخت تر شده و ما خواهان این هستیم که شرایط بهتر و مناسبتری برای زندگی پناهجویان بوجود بیاید و با دیدِ، انسانی تری به وضعیت پناهجو نگاه شود. اما دلیل مخالفت ما با عفو عمومی این بوده  که اعتقاد داریم این تنها راه حل نیست، اگر ما عفو عمومی را قبول کنیم از فردای آن روز کسانی که به سوئد می آیند شرایطشان چه می شود؟ آیا شامل آنها نباید شود؟ ما بیشتر خواهان این هستیم که آن دسته از افرادی که از اداره مهاجرت پاسخ منفی گرفتند پرونده شان دوباره مورد بررسی قرار بگیرد.

حزب چپ در پاسخ گفت: ما می دانیم که خیلی از کسانی که اینجا هستند به طورغلط راجع به پرونده شان تصمیم گرفته شده است و پاسخهای منفی که اداره مهاجرت صادر کرده به طور غلط و اشتباه بوده و به همین خاطر تعداد زیادی انسان بدون اقامت و بطور مخفی و با شرایط خیلی دشوار و سخت در سوئد زندگی می کنند ، به همین خاطر حزب ما موافق و خواهان عفو عمومی می باشد.

سئوال همبستگی : شما می گویید عفو به کسانی که تا امروز اینجا آمدند تعلق بگیرد، از فردا چطور؟

حزب چپ در پاسخ گفت: اساسا عقیده ما بر این است که روند سیاست پناهنده پذیری باید تغییر کند، چون اگر همین شرایطی رو که در حال حاضر اداره مهاجرت پیش گرفته در نهایت چند سال آینده باید دوباره بگوییم عفو و به همین خاطر ما خواهان سیاست انسانی تر هستیم.

سئوال همبستگی : تعداد زیادی از پناهجویان هستند که از یک تا شش سال سابقه کار دارند و مالیات پرداخت کرده اند و عضو اتحادیه هستند و منفی گرفته اند، از شما می خواهم که در این مورد توضیح دهید.

حزب سوسیال دمکرات گفت: درست است که حزب ما با عفو عمومی مخالفت کرده ولی یکی از کانالها و راههایی که پناهجویان اجازه اقامت داشته باشند همین مسئله کار و اشتغال است و نظر ما بر این است که کسانی که در سوئد مشغول به کارهستند و اشتغال دارند باید اجازه اقامت بگیرند .

حزب چپ گفت: درمورد مهاجرت از طریق کار قانون این است که هرکس باید از کشور خودش تقاضا کند و این شامل ایرانیهایی که فرار کرده اند و تحت تعقیب هستند نمی شود و اجرای آن عملی نیست و باید این قانون تغییر کند .

سئوال همبستگی : از اتفاقاتی که بعد از انتخابات ریاست جمهوری در ایران افتاد بعضی ازدولتهای محلی  آلمان اعلام کردند که پناهجویان ایرانی را دیپورت نمی کنند، با توجه به اوضاع در ایران چرا در سوئد این اتفاق نیفتاد؟

حزب چپ گفت: ما عقیده مان بر این است که باید جلوی دیپورت پناهجویان ایرانی گرفته شود و چون حزب در قدرت فعلی سوئد مودراتها هستند و ما نقشی نداریم، آنها هستند که تصمیم گیرنده نهایی می باشند. سیاست مودراتها بر این است که تعداد بیشتری اخراج کنند و تعداد محدودی در سوئد بمانند ولی ما فکر می کنیم که مسئله به حزب چپ و راست نیست بلکه مسئله انسانی است که دیپورت به ایران در این شرایط نادرست است .

حزب سوسیال دمکرات گفت: اتفاقی که در آلمان افتاد به نظر ما مسئله خوبی بود و ما هم می توانیم این سیاست آلمانها را در سوئد اجرا کنیم ولی این حزب مودرات است که این سیاست را قبول ندارد و آنها هم خیلی شرایط را برای پناهجویان سفت و سخت گرفتند .

سئوال همبستگی : در مورد زندگی روزمره پناهجویان و نداشتن اجازه کار، مسئله درمان و مسئله نرفتن به مدرسه توضیح دهید.

 حزب سوسیال دمکرات گفت: تمام بچه ها حق دارند به مدرسه بروند و از حق تحصیل برخوردار باشند. ولی در مورد کمک هزینه روزانه باید بگویم که خیلی ناچیز است و در مورد کسانی که چهار یا پنج سال در اینجا زندگی می کنند و بخشی از عمرشان را در اینجا می گذرانند نباید به اینصورت باشد و باید خیلی زود به پناهجو پاسخ داده شود.                                                                            

در پاسخ حزب چپ گفت: ما معتقدیم که تمام کسانی که در سوئد زندگی می کنند باید از حق درمان ، مدرسه و دندانپزشکی برخوردار باشند مستقل از اینکه اقامت داشته باشند یا نداشته باشند.  برای اینکه حقوقی که من  از آن اسم بردم حقوق انسانی است و هر انسانی از این حقوق می تواند برخوردار باشد. در مورد کمک هزینه روزانه باید بگویم مبلغی را که در این مورد به پناهجو اختصاص دادند خجالت آور است و از سال ۱۹۹۰ این مبلغ را تصویب کردند، و حال پس از گذشت ۲۰ سال قیمت اجناس چندین درصد افزایش داشته است  ولی با این وجود هنوز تغییری در کمک هزینه پناهجو بوجود نیامده و عقیده مان بر این است که باید این مبلغ به دو برابر افزایش پیدا کند.                 

سئوال همبستگی : اداره مهاجرت به دنبال این است که پناهجو بتواند اثبات کند که تحت تعقیب است و این خواسته اداره مهاجرت برای پناهجو کار مشکلی است. نظرات دو حزب را در این مورد می خواهیم جویا باشیم .

حزب سوسیال دمکرات گفت: در بسیاری از موارد پناهجو به دلیل نداشتن مدارک  با بی اعتمادی  از طرف اداره مهاجرت روبرو می شود و کارمند اداره مهاجرت با شک و تردید به پرونده پناهجو و شرایطی که در زندگی پناهجو در ایران اتفاق افتاده نگاه می کند و پناهجو هم  نمیتواند تحت تعقیب بودنش را اثبات کند. به همین دلیل دولت سوئد از سوی سازمان ملل مورد انتقاد قرار گرفته.عقیده داریم که مترجم باید خیلی دقیق باشد. نحوه رفتار و برخورد کارمند اداره مهاجرت باید مناسب باشد.وکیل باید بتواند به خوبی پناهجو را کمک کند چون در خیلی از موارد شاهد بودیم که وکلا نتوانستند به پناهجویان کمک کنند.

حزب چپ گفت: فردی که در ایران تحت تعقیب قرار می گیرد عملا نمیتواند مدارک شناسایی همراه داشته باشد و کارمند اداره مهاجرت نباید به آن فرد به خاطر نداشتن مدارک شناسایی با تردید نگاه کند و شرایط زندگی پناهجو را باید باور کند. و نکته دیگر اینکه سفارت جمهوری اسلامی ایران در استکهلم پناهجویان ایرانی را کنترل می کند و به ایران گزارش می دهد و آن پناهجو به عنوان دشمن جامعه به شمار می آید و همین مسئله باید نکته ای مثبت به نفع پناهجو بشمار آید .

همبستگی: به عنوان آخرین سئوال از دو حزب خواست که برنامه شان را بطور واضح ، شفاف و صادقانه بیان کنند.

حزب چپ گفت: طبق قانون پناهنده بر اساس این سه مورد باید پذیرفته شود . اول به دلایل انسانی ، که باید بگویم ترجمه و تفسیر در مورد دلایل انسانی در اداره مهاجرت و دادگاه نادرست است و بسیار محدود شده است تعداد کسانی که می توانند بر اساس این قانون در سوئد بمانند و ما خواهان این هستیم که تعریف و توضیح دلایل انسانی از سوی اداره مهاجرت باید تغییر کند و روشن و شفاف عمل کند. دوم ، درگیریهای مسلحانه است که دولت سوئد خیلی سخت برخورد کرده و تعداد کشورهای محدودی شامل این قانون می شوند. به عنوان مثال کشور افغانستان، که اداره مهاجرت نظرش بر این است که در خیلی از شهرهای افغانستان درگیری مسلحانه وجود ندارد و ما خواهان تغییر در این قانون هم هستیم. سوم در مورد زنان باید بگویم به نظر من کشورهایی که در آن زن تحت ستم هست مانند کشور ایران که زن به عنوان جنس دوم به حساب می آید باید توجه بیشتری به زن کرد و در این مورد به زنان باید اقامت داده شود.

 حزب سوسیال دمکرات گفت: حزب ما هم دقیقا با حزب چپ در این سه مورد هم نظر است و خواهان تغییرات اساسی هستیم.

بعد از استراحتی کوتاه پناهجویان سوالاتی را از هر دو حزب مطرح کردند و نمایندگان دو حزب به خوبی پرسش پناهجویان را پاسخ دادند.

در پایان جلسه هم عبدالله اسدی از دو حزب تشکر کرد و برای حاضرین در جلسه کوتاه سخن گفت که مورد تشویق حاضرین در جلسه قرار گرفت.