بایگانی دسته: مقالات

مصاحبه با عبدالله اسدی در مورد وضعیت پناهندگی در ترکیه

abe-asadi

همبستگی: پناهجویان ایرانی در ترکیه با مشکلات زیادی روبرو هستند. ارزیابی شما از این وضعیت چه میباشد و تفاوت مشکلات پناهجویان در ترکیه با سایر کشورها چیست و اساسا چکار باید کرد؟

عبدالله اسدی: اجازه بدهید اول یک نگاه کلی به وضعیت آنها داشته باشیم تا در مورد کارهایی که لازم است صورت بگیرد صحبت بیشتری بکنیم. پناهجویان ایرانی تنها در ترکیه متمرکز نیستند بلکه در نقاط مختلف دنیا پخش شده اند. از هند و پاکستان تا مالزی و کره جنوبی و ژاپن تا بلغارستان و تاجیکستان و کشورهای منطقه خلیج فارس و سایر نقاط دنیا، این  پناهجویان با فدراسیون و دیگر نهادها و بسیاری از رسانه ها تماس گرفته و تقاضای کمک و راهنمایی میکنند. اما بزرگترین و مهمترین مکان تمرکز پناهجویان ایرانی ترکیه است چرا که ترکیه به نسبت سایر کشورهای منطقه محل مناسبتری برای دسترسی به اروپای مرکزی است. مهمترین دلیل آن این است که کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل در آنکارا و شهر مرزی وان، دفتر رسیدگی به امور پناهندگی دارد و پناهجویانی که وارد ترکیه میشوند از این سازمان تقاضای پناهندگی میکنند.

 

همبستگی: شما در نشریه همبستگی شماره ۲۶ روایت روشنی از وضعیت پناهجویان در ترکیه داده بودید ولی من مایلم در این شماره از نشریه نیز در مورد ترکیه بیشتر توضیح دهید. اکنون صحبت از این است که در حدود ۵۰۰۰ پناهجوی ایرانی در ترکیه بسر میبرند با توجه به شرایط عمومی و عدم تمایل به پذیرش پناهجویان هم از جانب کمیساریای عالی پناهندگان سازمان و هم دولتهای اروپایی آیا واقعا این پناهجویان شانسی برای انتقال به کشور سوم دارند؟

 

عبدالله اسدی: خیر همه این شانس را ندارند. بارها گفته ام بسیاری از آنها حتی هیچ وقت از جانب این کمیساریا بعنوان پناهنده پدیرفته نمیشوند چه برسد به اینکه به کشور سوم انتقال یابند. UN ترکیه علاوه بر سیاست سختگیرانه ای که در جهت پذیرش پناهندگان در پیش گرفته است، نیروی کافی و بودجه کافی برای رسیدگی سریعتر به امور پناهندگان اختصاص نمیدهد. اگر قبلا و در سالهای گذشته پناهندگان بعد از ۴۵ روز مصاحبه مالی می شدند و هنگام پذیرش بعنوان پناهنده، مانند سهمیه کشورهای مختلف در نظر گرفته میشدند امروز این روال بسیار تغییر کرده است. به بسیاری از پناهجویان هیچ هزینه ای تعلق نمیگیرد و زمان انتظار برای مصاحبه بسیار طولانی است. اگر در سالهای گذشته همواره هیأتی از جانب کشورهای پناهنده پذیر برای مصاحبه با پناهجویان ایرانی و انتقال آنها به کشورهای خود به ترکیه در رفت و آمد بودند ولی امروز اینکار از جانب هیچکدام از آنها در آن ابعاد صورت نمیگیرد. اگر قبلا امکان سازماندهی اعتراضاتی در مقابل  UN وجود داشت، امروز این موضوع از سوی پلیس ترکیه کاملا ممنوع اعلام شده است. از طرف دیگر بیکاری و شرایط دشوار اقتصادی، زندگی بسیاری از پناهجویان را مختل کرده است. نکته قابل توجه این است که در گذشته این امکان وجود داشت که پناهجویان کیسی را که به کمیساریای عالی پناهندگان میگفتند، لازم نبود که همان را به پلیس نیز بگویند اما اکنون قانونا هر آنچه که لازم است به UN بگویند باید به پلیس نیز همان را بگویند در صورتی که پلیس ترکیه خود به هیچ مقرراتی پایبند نیست و پناهجویان از نظر حفظ اسرار هم امنیت ندارند. بعلاوه اگر در گذشته پناهجویان پول آب و گل ( یا همان حق خاک) نمیدادند اما امروز آنها هزینه سنگینی بابت حق آب و گل به دولت ترکیه پرداخت میکنند. بدرفتاری و حتک حرمت از سوی پلیس ترکیه به پناهجویان در سطح بالایی وجود دارد. بازداشتهای بی رویه و طولانی مدت، جریمه های سنگین و دست درازی به حریم خصوصی افراد یک مشکل دائمی پناهجویان در ترکیه است.

 

همبستگی: نقش فدراسیون را در بهبود روند زندگی پناهجویان در ترکیه را چگونه ارزیابی میکنید؟

 

عبدالله اسدی: فدراسیون در طول ۲۰ سال گذشته نقش بسیار تاریخی و کارسازی در روند زندگی پناهجویان در ترکیه ایفا کرده است. زمانی بود که فدراسیون در ترکیه قدرت بسیج داشت و ظرف مهمی برای متحد کردن پناهجویان بود و مانع دیپورتهای بسیاری به ایران شد. در سال ۱۹۹۲ مانع دیپورت دسته جمعی دو کاروان از پناهجویان به ایران گردید و دهها سازمان و نهاد انساندوست را علیه دولت ترکیه بسیج کرد و دیپورت ۱۰۶ نفر را در مرز ایران متوقف نمود و همه آنها را به شهر آنکارا بازگرداند. در تابستان سال ۱۹۹۲ نیز به ۱۱۰ فعال سیاسی اپوزیسیون ایران که از طریق عراق به ترکیه آمده بودند پاسخ رد داده و حاضر به پذیرش آنها نبودند طی یک کمپین گسترده، پذیرش همه آنها را به کمیساریای عالی پناهندگان تحمیل کرد و در یک تظاهرات و طی مذاکره ای همزمان، لیست قبولی ۱۰۵ نفر از آنها را در اختیار هیأت مذاکره کننده فدراسیون قرار دادند.

اینها فقط دو نمونه برجسته از کار فدراسیون در ترکیه بود. آخرین نمونه آزادی خانم نگار عزیز مرادی، رضا پرتوی و ۸ نفر دیگر از دیپورت سنتر ترکیه در طول ۵ ماه اخیر بود. کمپینهای وسیع علیه دولت ترکیه و بی توجهی UN، مذاکرات و نشستهای پی در پی با مسئولین این سازمان، نوشتن تأئیدیه های بسیار در طول تأسیس فدراسیون برای  پناهجویان گیر افتاده در ترکیه و شکایتهای زیاد از دولت ترکیه به دادگاه حقوق بشر اروپا، ترکیبی از فعالیتهای همیشگی فدراسیون در کشور ترکیه بوده است. ولی این فعالیتها بدلیل موقت بودن پناهجویان در ترکیه و انتقال فعالین به کشورهای سوم همیشه افت و خیز داشته است.

 

همبستگی: اکنون چکار باید کرد و چگونه میشود به پناهندگان در ترکیه کمک نمود؟

عبدالله اسدی: به نظر من برای تغییر در زندگی پناهجویان در ترکیه و هند و پاکستان کارهای زیادی می توان کرد. اما اساسی ترین این کارها از سوی پناهجویان است. خود پناهجویان  باید به حرکت در آیند و در هر شهری که هستند جمع شوند با هم جلسه بگیرند، هم نظری کنند و از فعالیتهای مشترک و سرنوشت مشترک خود سخن بگویند و چاره اندیشی کنند. در هر شهری که هستند دو نفر از فعالترین و دلسوزترین افراد را در میان خود بعنوان نماینده انتخاب کرده تا موقعیت مالی و اداری و وضعیت پرونده هر کدام را در محل مورد بررسی  قرار دهند و در صورت نیاز به  آنها کمک کنند. برای کمک به افراد به سازمان صلیب سرخ، دفتر یونیسف، حقوق بشر ترکیه، اتحادیه های کارگری، احزاب چپ و نهادهای بشر دوست مراجعه کنند و از آنها تقاضای کمک نمایند. این کارهها بسیار عملی است به شرطی که این موضوع را پیگیرانه دنبال و آن را به یک روش سنت دار و جا افتاده تبدیل کنند.

هر دو هفته یکبار جلسه بگیرند و بر کار نمایندگان خود و میزان پیشرفت کار نظارت کنند. این نمایندگان میتوانند با دیگر نمایندگان در شهرهای مختلف ترکیه در ارتباط قرار گیرند و از این طریق میتوان به پناهجویانی که دچار فلج اقتصادی میشوند کمک کرد و از تنهایی و شرایط سخت زندگی آنها را نجات داد و بر کمکهایی که از خارج و داخل ترکیه میشود دخالت و نظارت عادلانه داشت. هم اکنون در میان ایرانیان در امریکا و بسیاری جاههای دیگر نهادهای کمک رسانی به پناهجویان در ترکیه تأسیس شده و یا در حال تأسیس است. باید این کمکها از جانب هر نهادی که باشد چه پول نقد باشد یا خدمات پزشکی به طور عادلانه توزیع و مورد استفاده قرار گیرد.

ایجاد همبستگی و دلسوزی و احساس مسئولیت در قبال هم در میان پناهجویان ایرانی در ترکیه باید به یک امر عاجل، انسانی وهم سرنوشتی تبدیل شود. باید سعی کنند تا آنجا که ممکن است با رسانه های داخلی و خارجی و سازمانها و نهادهای ایرانی و غیر ایرانی تماس بگیرند و از آنها طلب کمک نمایند.

همبستگی:  در مورد پذیرش بیشتر آنها از جانب کمسیاریای عالی پناهندگان سازمان ملل چه کار باید کرد؟

عبدالله اسدی:  فدراسیون در این مورد کمپینی را شروع کرده است خطاب این کمپین به دولتهای اروپائی و کمسیاریای پناهندگان است. قبلا هم طی نامه ای با جزئیات بیشتری هم سازمان ملل و هم دولت ها را متوجه شرایط جدید پناهجویان ایرانی کرده ایم.

در این رابطه با بسیاری از دولتهای اروپائی در مورد شرایط سخت پناهجویان ایرانی در ترکیه نشستهایی را سازمان میدهیم و به آنها نامه ارسال خواهیم کرد و با بسیاری از سازمانها و نهادهای مدافع حقوق بشر تماس خواهیم گرفت  و از آنها میخواهیم که به پناهجویان ایرانی توجه ویژه ای نمایند.

مسلما یک بخش از کارها و فکوس این کمپین روی سازمانها ونهادهای بشر دوست در ترکیه هم هست. بخش دیگری از تلاش فدراسیون این است توجه ایرانیان خارج از کشور و حمایت آنها از پناهجویان در ترکیه جلب کند. در مجموع تلاش ما این است که توجه ها را به ترکیه جلب کنیم تا به طور همه جانبه ای از پناهجویان ایرانی در آن کشور حمایت گرم و صمیمانه ای از سراسر جهان صورت بگیرد و آنها را در حلقه محبت انسانی خود قرار دهند. بیانیه این کمپین به زودی صادر خواهد شد.

عبدالله اسدی:به بهانه اعتصاب غذای لیلا سلطان پناه و اقبال بینیاز در ترکیه

 abe

از صبح روز سه شنبه اول تا جمعه چهارم ژوئن  لیلا سلطان پناه وهمسرش اقبال بی نیاز به همراه دختر ۷ ساله شان دریا در مقابل دفتر کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل در شهر وان ترکیه دست به اعتصاب غذای خشک زدند و اعلام کردند: “نه نان نه آب تا گرفتن جواب”. در این دوره  بیشترین مطالب نشریه همبستگی به شرایط سخت زندگی در ترکیه اختصاص داشته است. زندگی سخت پناهجویان در ترکیه بر کسی پوشیده نیست؛ تمام تلاش فدراسیون در این دوره این است که این وضعیت را توضیح دهد و توجه افکار عمومی دنیا و همه ایرانیان خارج از کشور را به آنچه که به پناهجویان در ترکیه میگذرد جلب کند. مشکلات لیلا و اقبال مشکلاتی واقعی  است و  باید هر کسی به هر درجه ای که می تواند به آن پاسخ دهد و این خانواده و همه کسانی را که با مشکلات مشابه مواجه هستند در حلقه محبت خود قرار دهد و به آنها کمک نماید  ولی از نظر ما راه مقابله با وضعیت موجود دست زدن به  اعتصاب غذا نیست آنهم اعتصاب غذا در ظرفیت فردی و در شرایط ترکیه.

اعتصاب غذا اساسا روش مطلوبی برای برون رفت از شرایط سخت زندگی نیست. مبارزه برای گرفتن حق پناهندگی جنبه های متفاوتی دارد که متاسفانه بسیاری از پناهندگان در دنیا به اشکال متفاوت  این مبارزه یا آشنا نیستند و یا به چنین مبارزه ای برای گرفتن حق پناهندگی  دست نمی زنند. پناهجویان زمانی اعتصاب غذا را به عنوان یک روش از مبارزه انتخاب می کنند که دچار استیصال می شوند و افق و امید خود را برای یک زندگی بهتر از دست می دهند. جایگاه یک مبارزه سمبلیک در شکل اعتصابی  یک روزه، قابل درک است ولی نه نان نه آب تا گرفتن جواب آزار دهنده است. عملا بعد از ۲۴ ساعت بر روح و روان فرد اعتصابی و اطرافیانش تاثیرات بسیار منفی خواهد گذاشت و امید به آینده ای بهتر را به نا امیدی بیشتر تبدیل خواهد کرد.

هر مبارزه ای باید تاریخ شروع و پایانش معلوم باشد باید معلوم باشد با چه هدفی دست به اعتصاب غذا می زنیم و میخواهیم با دست زدن به اعتصاب غذا چه تاثیری بر روند زندگی خود بگذاریم؟ و بالاخره  اعتصاب غذا تا کی؟! پناهنده برای نجات جانش و حفظ بقا پناهنده می شود در حالی که یک اعتصاب غذای نامعلوم می تواند به عنوان یک زخم عمیق بر پیکر فرد اعتصابی  تا آخر عمر باقی بماند و هیچ وقت التیام پیدا نکند. از  این نظر اعتصاب غذا نمی تواند روشی سازنده  برای  رسیدن به سلامتی و موفقیت باشد.

آنچه که گفتم نظر و سیاست فدراسیون در قبال همه پناهجویانی است که در ترکیه و پاکستان و یا در بلژیک و سویس و آلمان و سوئد و همه جای جهان تحت شرایط بسیار وحشتناک زندگی پناهندگی و زیر فشارهای متعدد به اعتصاب غذا دست میزنند. از نظر فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی معضل پناهندگی یک معضل سیاسی و بین المللی است و متأسفانه به دنبال پایان جنگ سرد و یک قطبی شدن دنیا و ابعاد وحشتناک تاثیرات  نظم نوین جهانی بر زندگی نیمی از مردم جهان و جنگ و خانه خرابی که در بسیاری از دنیا به وجود آمد، حقوق پناهندگی و آنچه که به نام حقوق بشر در کشورهای غربی مرسوم بود یکی پس از دیگری پس گرفته شدند. بنابراین هر کس که نتواند آن روندها را توضیح دهد و دورنمای روشنتری ترسیم کند، این خطر وجود دارد که به جای متکی بودن به سازمانیابی و دامن زدن به یک مبارزه اجتماعی و رجوع به افکار عمومی به دام حوادث خود به خودی بیفتد و با شرایط به مراتب پیچیده تری مواجه شود. همه بحث و استدلال من این است که بگویم دست زدن به اعتصاب غذای نامعلوم تصمیم درستی نیست چون این تصمیم  به عنوان راه حل نهایی انتخاب می شود و برای همه هم همینطور تداعی میشود و اگر به موفقیت نینجامید هم جان و جسم خود را قربانی کرده است و هم امید به زندگی بهتر را از دست داده است. به همین دلیل اعتصاب غذا روش مناسبی برای گرفتن حقوق پناهندگی نیست.

مگر آدم چند روز می تواند به اعتصاب غذا ادامه دهد؟ اگر گوش شنوایی نبود و نتیجه فوری  نداد چه؟ من اساسا اعتقاد ندارم با هرنوع اعتصاب غذا  بتوان در سیاست پناهنده پذیری، کوچکترین تغییری ایجاد کرد. اگر ۱۵ نوامبر ۲۰۰۵ در سوئد دری برروی بخش کوچکی از پناهندگان گشوده شد در نتیجه اعتصاب غذا و خود آزاری کسی نبود، بلکه در نتیجه سه سال مبارزه پیگیر، مدرن و اجتماعی از سوی دهها سازمان و نهاد مدافع حقوق پناهندگی بود. من می دانم بسیاری از پناهجویان همه راه حلهای مبارزه را پشت سر می گذارند و اعتصاب غذا را به عنوان راه حل نهایی انتخاب می کنند ولی تجربه مبارزه ما نشان می دهد که در اثر اعتصاب غذا هم نتیجه چندانی حاصل نمی شود. به همین دلیل من از همه دوستان پناهجو می خواهم که با دید بازتری به موقعیت خود نگاه کنند. تنها شما نیستید که در شرایط سخت پناهندگی گرفتار آمده اید. اعتصاب غذا روشی نیست که  تمامی پناهجویان  بتوانند به آن دست بزنند. به جسم و روحتان آسیب نرسانید؛ به جای آن به خود قدرت و نیرو بدهید. مبارزه برای دفاع از حقوق پناهندگی به توان جسمی و نیروی بیشتری نیاز دارد. عدم موفقیت پناهجو در اثر چنین اتفاقاتی می تواند بر روند زندگی و آینده هر کسی بشدت تاثیرات منفی بگذارد، نهایتا  فرد پناهجو را در انزوا و تنهایی قرار دهد و او را از هر تلاش دیگری نا امید کند. تا بحال کم نبوده اند پناهجویانی که به فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی پیشنهاد لبدوزی و اعتصاب  غذا و از این دست داده اند که ما نیز در کمال متانت آنها را از دست زدن به چنین اقدامی منصرف کرده و به جای آن دعوت به مبارزه پیگیر و اجتماعی کرده ایم.

.

فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی همواره پناهجویان را به مبارزه اجتماعی از قبیل تحصن، تظاهرات چند ساعته، کمپینهای دراز مدت و ادامه دار، فعالیتهای لابیستی  از قبیل مراجعه به سازمانها و نهادهای دولتی و غیر دولتی، مذاکره با مقامات مهاجرتی، صادر کردن بیانیه های متفاوت، نوشتن نامه برای مقامات امور پناهندگی  با طرح خواسته های معین، تشویق پناهجویان به پیگیری پرونده های خود از راههای مختلف حقوقی  و دهها روش دیگر از مبارزه بدون اینکه کسی آسیبی به خودش برساند، دعوت کرده است.

راحله خوی:نباید اجازه داد جنسیت مبنای حقوق نابرابر میان زن و قرار گیرد

Rahele_khooy

چه فرقی میکند زن یا مرد بودن همه انسان هستیم و یکسان چرا پس من که یک زن هستم سالها ازاین موضوع سرشکسته و سخت زندگی کردم درتمام سالهای کودکی به من یاددادند که نبایدبا پسرها بازی کنی بایدخیلی مراقب باشی تویک دختری باید همیشه حواست باشد چه لباسی میپوشی وچه کار میکنی ، تو یک دختری ….

بعدکه به سنین نوجوانی و جوانی رسیدم که اخطارها و گوشزدها چندین برابرشد وقتی به مدرسه میرفتم بایدلباسهای رنگ تیره میپوشیدم حتی اجازه نداشتم کفش رنگ روشن بپوشم اگرکمی موی سرم معلوم میشد حتماً با برخوردی سخت تذکرداده میشد وارد مدرسه که میشدم جلوی در ورودی پرده برزتنی زده بودند تا وقتی درحیاط مدرسه هستیم با اینکه با لباسهای فرم بودیم ولی با بازوبسته شدن درازبیرون مشخص نشویم جلوی در مدرسه مثل بازداشتگاه همه کیف و لباسهامون را میگشتند تا مثلاً لوازم آرایش یا نوارکاست و یا فیلمی نداشته باشیم درکوچه و خیابان اجازه حتی خندیدن نداشتیم فقط به جرم دختربودن .

دختری نباید با پسری دوست میشد و این خلاف بزرگی بود و اگرمخفیانه هم این اتفاق می افتاد و درجایی این دو جوان را با هم می گرفتند یا سریعاًبه عقد هم درمی آوردند و یا با تعهد کتبی و پول ازخانواده ها و درست کردن پرونده ضد اخلاقی آزاد می کردند سالها حسرت خوردم که چرا یک دختربه دنیا آمدم و وقتی فهمیدم که خودم دارم مادر یک دختر می شوم بی اختیار اشک ریختم نه به این خاطر که دختردارمیشوم فقط چون فکر کردم بازانسانی دیگر دراین کشور بوجودآمده تا مثل من وهزاران زن دیگر که درایران زندگی میکنند باید سالها از اینکه دختر بدنیا آمده در رنج و عذاب و حسرت بزرگ شود.

واقعاً چرا دختران خوب ، با هوش ، فهمیده  وزیبای ایرانی فقط به جرم اینکه دخترهستندباید این همه درسختی و فشار باشند و الان هم که حتماً میشنوید چه سختگیریها  وفشارهایی مخصوصاً برای جوانان دخترما درایران هست ازمدارس ابتدایی تا دانشگاه ها و حتی در کوچه  وخیابان باید باور کنند به خاطر از جنس زن بودن باید اینگونه زندگی کنند .

نزدیک تابستان است و با شروع فصل گرما که امسال هم مغایر با سالگرد حوادث خرداد پارسال است سختگیری و فشار چندین برابر شده ، لباس شخصی ها مخصوصاً زنان چادری که هیچ جای صورتشان مشخص نیست قدم به قدم درخیابان ها و مراکز خرید راه میروند  وبا برخوردهای بدهرلحظه تذکرمیدهند و اگرهمان لحظه بابله و چشم گفتن طبق خواسته آنها عمل نشود با خشونت و وحشیگری آنها را به ماشین های گشت که درهمه خیابانها منتظرجمع کردن جوانها هستند میبرند و بعد که ماشین پرشد به بازداشتگاه میبرند  وبعد از کتک زدن و پول گرفتن  وتعهد کتبی آزاد میکنند ، آخرچرا و به چه جرمی ، فقط چون چندخال موی سرشان پیدابود و یا مانتوتنگ پوشیدند . چرا جوانان ما حق ندارند مهمانی بگیرند و دورهم جمع شوند چرا حتی درعروسی ها و مهمانی های خصوصی باید با ترس و لرز شرکت کنند و اگر صدای شادی و موزیک را بشنوند وحشیانه وارد مجلس میشوند و … 

چرا باید برای ازدواج انتخاب شویم و حق انتخاب نداریم ، چرا باید همیشه مراقب لباس پوشیدن و حتی حرف زدمان باشیم چراباید حتی بعدازازدواج هم هیچ حق و حقوقی نداشته باشیم نه حق اعتراض ، نه طلاق  ونه حتی حق بچه ، چرا نمیتوانیم حتی شغل دلخواهمان را انتخاب کنیم ، چرا نه درمسائل شخصی و خانوادگی ونه درمسائل فرهنگی و اجتماعی نمیتوانیم مانند یک مرد باشیم چرا من  ومیلیونها زن مثل من باید هزاران هزار ازاین چراها را سالها دردلمان نگه داریم ، همه ما زنان ایرانی بینهایت چرا داریم . چرا ، چرا ، چرا و گاهی حتی نمیتوانیم بیان کنیم و اگربخواهیم همه را به ریز و بطورکامل بگوئیم میتوانیم چندین کتاب بنویسیم .

به امید اینکه روزی همه دختران و زنان ایرانی درایران بتوانیم آزاد و راحت زندگی کنند و از اینکه یک دختر و زن هستند افتخارکنند  .

راحله خوی

عبدالله اسدی: نگاهی به روند اوضاع جدید پناهندگی ایرانیان و اقدامات عاجل

abe-asadi

نشریه همبستگی ۲۶

 

 

 

شرایط پناهندگی در دنیا بسیار تغییر کرده است، بسیاری از کشورهای اروپایی موسوم به کشورهای پناهنده پذیر عملا درهایشان را بر روی پناهندگان بسته اند و حتی سیاست پناهنده پذیری آنها برمبنای قوانین کنوانسیون ژنو در پائینترین سطح آن صورت نمی گیرد.

کشورهایی که پناهندگان به آنها پناه میبرند چنان قوانین و مقررات را سخت کرده اند که جان همه را به لب رسانده اند. بسیاری از پناهجویان در نقاط مختلف دنیا با مشکلات بسیار بزرگ و غیرقابل توصیفی مواجه هستند. در کشورهایی که دفاتر کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل وجود دارد نیز کارد به استخوان پناهجویان رسیده است. یکی از اساسی ترین مشکلات متقاضیان پناهندگی در جاهایی مثل ترکیه و بقیه کشورهای همجوار ایران این است که تا زمانی که بعنوان پناهنده از جانب بخش پناهندگی سازمان ملل پذیرفته نشوند هیچ هزینه ای به آنها تعلق نمی گیرد و مشکلات اقتصادی، اکثر آنان  را به مرز دیوانگی رسانده است.

 

یکی از خبرنگاران ایرانی در ترکیه پشت تلفن زار زار گریه می کرد و می گفت: “غذای دیشبم را در آشغال دانیها تهیه کرده ام”. سرپرست یک خانواده سه نفره باز در ترکیه در تماسی دیگر خبراز مشکلات خورد  کننده اقتصادی خود داد و اظهار داشت خانواده اش در ورطه نابودی قرار گرفته است. از این نمونه ها در ترکیه و بسیاری از کشورهای اروپایی بدلیل بیکاری و شرایط سخت اقتصادی به طرز وحشتناکی در میان پناهجویان رو به افزایش است.

 

لازم است اشاره کنم که بسیاری از این پناهجویان هیچ وقت به عنوان پناهنده پذیرفته نمی شوند و آنهاییکه پذیرفته میشوند تا انتقال به کشور سوم بین ۳ تا ۵ سال به طول میانجامد. شمار زیادی از آنها  هیچ وقت راه حل قانونی برای انتقال به کشور سومی پیدا نمی کنند. هزینه آب و گل در ترکیه برای هر پناهجو در سال از ۶۰۰  دلار به ۷۲۰ دلار افزایش یافته است. هزینه مسکن، پول آب و برق، تلفن و تهیه مایحتاج روزانه سر به فلک می زند. به علاوه  پناهجویانی که به جرم داشتن گذرنامه غیر قانونی دستگیر می شوند در بسیاری از موارد بیش از یک سال زندانی و دست آخر هم به ایران دیپورت می شوند. انتظار طولانی برای مصاحبه و پذیرش آنها از طرف یک کشور ثالث به یک پدیده دست نیافتنی تبدیل شده است. در واقع گرفتاریها بسیار زیاد است. رفت و آمد پناهجویان از شهری به شهر دیگر در ترکیه ممنوع و غیر قانونی است، هرنوع تجمعی از نوع اعتراض به یوان برای بهبود در زندگی خود از سوی پلیس آن کشوربشدت سرکوب می شود. در واقع  بی توجهی به پناهجویان از سوی کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل به اوج خود رسیده است. پناهجویان برای گرفتن پاسخ به یک سئوال در مورد وضعیت پرونده هایشان درتمام طول روز زنگ میزنند ولی به تلفنهایشان پاسخی  داده نمی شود.

 

 

مراجعه متقاضیان پناهندگی از ایران به فدراسیون از طریق ایمیل و تلفن روز به روز رو به افزایش است. تعداد ایمیلهایی که در طول روز از ترکیه و سایر نقاط دنیا دریافت میشود و از فدراسیون تقاضای کمک میکنند مدام درحال گسترش است. تقاضای تائیدیه از فدراسیون از نقاط مختلف دنیا بسیار زیاد و غیرقابل تصور شده است. متاسفانه تعداد پناهجویان ایرانی که در بسیاری از کشورهای جهان بعنوان پناهنده پذیرفته میشوند درصد بسیار پائینی را تشکیل میدهند در بسیاری موارد نقش فدراسیون در میزان تحمیل پذیرش آنها در اشکال فردی و ایجاد شرایط مناسبتر به نفع آنها تعیین کننده بوده است. برای نمونه بسیاری را از بازداشتگاهها بیرون آورده ایم و در گرفتن اقامتشان دخالت مستقیم و مؤثر داشته ایم. به بسیاری از تلفن ها و نامه ها در طول هفته پاسخ می دهیم و در سطح بسیار بالایی پناهجویان و بستگان آنها را از نزدیک ملاقات میکنیم و با آنها به گفتگو می پردازیم.

 

پس از انتخابات ۲۲ خرداد فعالیت فدراسیون اساسا پا در مصافهای دیگری گذاشته است. تماسها از طریق ایمیل و تلفن و بطور حضوری هر روز ابعاد گسترده تری به خود می گیرد و همچنان روبه افزایش است. درست است که پاسخ به نامه ها و نوشتن تاییدیه ها به طور منظم در بسیاری اوقات در موقعیت شخصی و پرونده پناهجویان تغییر اساسی ایجاد می کند ولی سئوال اساسی این است که مگر فدراسیون برای چند نفر می تواند تاییدیه بنویسد؟ طبق آمار کمیته کمک به پناهندگان سازمان ملل بیش ۴۶۰۰ نفر پس از انتخابات ۲۲ خرداد از ایران خارج شده اند. از این نظر برای تاثیر گذاشتن بر روند پذیزش پناهجویان باید فعالیت فدراسیون را به سطح ماکرو ارتقا داد و دولتهای اروپایی و کمیساریای عالی پناهندگان را تحت فشار بگذاریم و توجه آنها را به شرایط جدید متقاضیان پناهندگی از ایران و سرکوب وحشیانه مردم درآن کشورجلب کنیم. فعالیت سازمان یافته و متشکل پناهجویان یک امر مهم و تاثیرگذار در پیشرفت اساسی این مبارزه است. در میان کشورهای اروپایی انگلیس، آلمان، سوئد و هلند پس از ترکیه مرکز اصلی رجوع پناهجویان ایرانی است. باید بیشترین توجه هارا به آن چند کشور معطوف کرد و وزن اصلی مبارزه را متوجه آنها و کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل کنیم. درصد پذیرش پناهجویان به نسبت افزایش متقاضیان پناهندگی نزد بخش پناهندگی سازمان ملل بشدت کاهش یافته است و فشار این وضعیت بر پناهندگان و کارفدراسیون روز به روز افزایش میابد؛ با این وجود در این دوره ارتباط فدراسیون با ترکیه و دخالتش در سرنوشت پناهجویان قابل توجه بوده است. قطعا بدون دخالت به موقع فدراسیون و شکایت به دادگاه اروپا، نگار عزیز مرادی، محمد رضا پرتوی و ۸ پناهجوی دیگر دربازداشتگاهای ترکیه نه تنها آزاد نمی شدند بلکه قرار بود آنها را به ایران دیپورت نمایند. نامه فدراسیون در مورد خانم نگار عزیز مرادی در روزنامه “حریت” (چاپ ترکیه) به  چاپ رسید و به یک کیس جنجالی در داخل ترکیه تبدیل شد. به نظر من هر کدام از پناهجویان باید در پروسه پناهندگی خود هم در اشکال فردی و هم در اشکال متشکل و سازمان یافته برای حقوق پناهندگی اش بجنگد و بتواند توجه ها را جلب کند.

 

هم اکنون فدراسیون درصدد سازماندهی یک کمپین سراسری در دفاع از حقوق پناهندگی پناهجویان ایرانی در ترکیه سایر نقاط دنیاست. ما برای پیشبرد کار این کمپین احتیاج به کمک همه ایرانیان خارج از کشور داریم. احتیاج به کمک بستگان و خانواده های متقاضیان پناهندگی داریم، احتیاج به متشکل شدن پناهجویان برای این امر مهم در سرنوشت خود داریم. در ترکیه لازم است در هر کدام از شهرها پناهجویان جمع شوند دو نفر را به عنوان نماینده خود انتخاب کنند و بدینوسیله به تشتت و  پراکندگی خود پایان دهند. به پراکندگی خود پایان دهند تا فشارهای ناشی از شرایط سخت پناهندگی را روی دوش خود بردارند. جمع شوید نماینده انتخاب کنید تا بتوانید در ارتباط با فدراسیون دست به اقدامات عاجل بزنید. مطمئن باشید تشکل شما و جلسات منظم شما و شریک شدنتان در سرنوشت و درد و رنج همدیگر بر آینده زندگی شما تاثیرات مستقیم خواهد گذاشت. فدراسیون ظرف مبارزه شماست در آن متشکل شوید. به علاوه فدراسیون برای پیشرفت کار به افراد زیادی برای  ترجمه نامه ها و اطلاعیه ها، به علاقمندان به فعالیت برای سازمان دادن واحدهای فدراسیون در محل فعالیت خود دارد. فدراسیون در تلاش برای جلب توجه و حمایت بسیاری از سازمانها و نهادهای بین المللی به موقعیت ویژه پناهندگان ایرانی در ترکیه و پاکستان و سایر نقاط دنیاست تا از این طریق بتواند دولتها و سازمان ملل را برای پذیرش هرچه بیشتر پناهجویان ایرانی تحت فشار بگذارد. فدراسیون برای احیا و تحکیم چنین رابطه ای به کسانی نیاز دارد که با درک این ضرورت برای  تغییر اساسی در زنگی پناهجویان دلسوزانه کار کند.

مینا احدی: توقف دیپورت پناهجویان ایرانی در چند استان آلمان

mina.bild1

سرکوب وحشیانه تظاهرکنندگان در ایران توسط مزدوران حکومت اسلامی و موج اعدامها در ایران باعث شده که مقامات حکومت آلمان در چندین استان بازپس فرستادن ایرانیان به این کشور را متوقف کند. این تصمیم در عین حال به دلیل اعتراض سازمانهای مدافع حقوق انسانی و پناهندگان به سیاستهای ضد پناهندگی دولت آلمان اتخاذ شده است.

دولت آلمان از ضرورت بررسی مجدد قانون پناهندگی در مورد ایرانیان حرف میزند.

برای پذیرفته شدن فوری پناهندگی صدها نفر ایرانی در آلمان باید متحدانه اقدام کنیم.

بحث در مورد پناهندگی فراریان از جهنم جمهوری اسلامی در آلمان بالا گرفته و موضوع پناهنده شدن چند نفر در رسانه های این کشور نیز منعکس شد از جمله پناهندگی دخترانی که در مسابقات ورزشی در آلمان کشف حجاب کردند و یا پناهندگی دختر کلهرو یا خبرنگاران فراری از ایران.

اما اکنون آلمان شاهد ورود تعداد بیشتری از دانشجویان و خبرنگاران و جوانانی است که در ایران جانشان به خطر افتاده و به این کشور پناهنده شده اند. سیاست ضد پناهندگی دولت آلمان و اعمال فشار غیر انسانی به ایرانیان برای بازگشت به کشورشان یک موضوع دائمی کشمکش بین سازمانهای مدافع حقوق پناهدنگی و از جمله فدراسیون پناهندگان ایرانی با دولت آلمان بوده است.

در ایران مقامات حکومت اسلامی از اعدام محاربین حرف میزنند و هر روز خبر اجرای حکم اعدام تعدادی به گوش میرسد. ما در آلمان با فعالیت گسترده افشاگرانه و ایرانیان با برگزاری دهها میتینگ و حرکت اعتراضی به افکار عمومی این کشور اعلام کردند که در ایران یک انقلاب عظیم بر علیه حکومت اسلامی در جریان است و اخبار فعالیتها و مبارزات مردم ایران از طریق فیس بوک و سایتهای متعد خبری و همچنین اطلاعیه های مطبوعاتی و مصاحبه های متعدد فعالین مدافع حقوق انسانی منعکس شده است.

ما در سایت اومانیستها و در سایتهای دیگر آلمانی و همچنین با انجام مصاحبه با رسانه هایی نظیر رادیو سراسری آلمان و تلویزیونهای متعدد مثل فونیکس و یا ” ز –د اف” در مورد مهمترین وقایع در ایران افشاگری کرده و تا کنون این نوشته ها و ارزیابیها انعکاس مطبوعاتی زیادی داشته است. دو ماه قبل کمپین” آزیل برای اکس مسلم و یا محاربین” از سوی چندین سازمان آلمانی و ایرانی اعلام شد و متن بیانیه ما در دفاع از حق پناهندگی ایرانیان با امضا چند هزار نفره برای دولت آلمان ارسال شد. ما خواهان به رسمیت شناخته شدن پناهندگی همه کسانی شدیم که از مذهب اسلام دست کشیده و از کشورهایی نظیر ایران به آلمان پناهنده شده اند.

روز هشت ژانویه در رسانه های آلمانی خبری منعکس شد مبنی بر اینکه تعدادی از استانهای آلمان اعلام کرده اند که ایرانیان را به این کشور بازپس نمی فرستند. دوستان زیادی برای ما نامه نوشته و این تصمیمات را در عین حال در اثر فعالیت کمپین دفاع از حق پناهندگی محاربین و دفاع از حقوق پناهندگان در رسانه های آلمانی دانستند. .

در هامبورگ یک ایرانی که در خطر اعزام اجباری به ایران بود روز هفت ژانویه حکم دیپورتش متوقف شد و وزیر داخله آنجا آنته مولر گفت: هیچ ایرانی را باز پس نمی فرستیم. فعلا در استانهای شلویچ هولستان و راین لند فالزایرانیان متقاضی پناهندگی در صورت داشتن پاسخ منفی و یا تمام شدن دوره دولدونگ به ایران باز پس فرستاده نمیشوند. در بایرن و هسن و تورینگن و نورد راین وستفالن بادن ورتمبرگ و سارلند فعلا دیپورت بطور کامل متوقف نشده است مقامات دولت آلمان میگویند بدلیل اوضاع سیاسی در ایران باید د رمورد قانون پناهندگی بررسی های جدیدی شود. در چند ماه اخیر طبق اخباری که ما دریافت داشته ایم تعداد بیشتری از ایرانیان پاسخ مثبت گرفته اند.

در این اوضاع باید برای حق پناهندگی همه ایرانیان در آلمان و گرفتن پاسخ سریع برای تعداد زیادی از متقاضیان پناهندگی که سالها در این کشور سرگردان هستند و همچنین برای جوانان و مردمی که اخیرا به آلمان پناهنده شده اند اقدام کرد. پناهنده شدن حق همه انسانهایی است که از دست دستگیری و شکنجه و اعدام فرار میکنند و باید همه دولتهای اروپایی را برای پذیرش فوری پناهندگی ” محاربین” و فراریان از دست حکومت فاشیست اسلامی تحت فشار گذاشت.

مینا احدی

۹ ژانویه ۲۰۱۰

گفتگوی نشریه همبستگی با عبدالله اسدی در مورد افزایش متقاضیان پناهندگی از ایران

abe-asadi

 

در این گفتگو در مورد نکات مهمی از دلایل افزایش پناهندگی، نحوه خروج آنها از ایران، شرایط جدید پذیرش آنها در کشورهای غربی و اشکال مختلف مبارزه پناهجویان برای رسیدن به امنیت و آسایش تا اعلام پناهندگی مهدی رستم پور و نرگس کلهر از عبدالله اسدی سئوال کرده ایم. توجه پناهجویان و علاقمندان را به این گفتگو جلب می کنیم.

 

 

همبستگی: این روزها ما شاهد افزایش متقاضیان پناهندگی از ایران هستیم آیا روند افزایش خروج مردم از ایران واقعی است مشاهدات شما چیست؟ دلیل آن را چگونه توضیح میدهید؟

 

عبدالله اسدی: متقاضیان پناهندگی از ایران به نسبت قبل از ۲۲ خرداد و اتفاقات پس از آن افزایش چشمگیری یافته است. دلیل آن هم روشن است؛ ناامنی و سرکوب سیاسی افزایش بیشتری یافته است. علیرغم گسترش مبارزات مردم برای نابودی کل نظام تعقیب و پیگرد قانونی، بساط شکنجه و ایجاد ترس و وحشت در میان مردم همیشه یک دلیل مهم متقاضیان پناهندگی از ایران بوده است. این دلایل امروز افزایش و شدت بیشتری پیدا کرده است. دلیل دیگر آن ناامنی اجتماعی است ناامنی اجتماعی پدیده عمومی تری است. بعضیها آینده ایران را تیره و تار و زندگی خود را در خطر میبینند. هیچکس دوست ندارد در ناامنی زندگی کند  و یا نمیخواهد فرزند و یا بستگانش را از دست بدهد. مردم شدیدا احساس نگرانی میکنند و به همین دلیل کسی که احساس نا امنی میکند تلاش می کند تمام نیرو و امکاناتش را به کار بگیرد تا خود و خانواده اش از آن شرایط نجات دهد. بیکاری و وضعیت بد اقتصادی و ورشکستگی مالی، محرومیتهای اجتماعی و غیره هر کدام بر روند افزایش متقاضیان پناهندگی از ایران تأثیرات مستقیم میگذارد. دانشجویان مدام به کمیته های انضباطی احضار می شوند و برای آنها حکم محرومیت از ادامه تحصیل صادر می کنند.

این بحثها را در بسیاری از ایمیلها و تلفنهایی که بطور روزانه از ایران میگیرم به کرات می شنوم و میبینم. شمشاد دختری ۲۸ ساله در نامه اش نوشته است: “من عضو هیچ گروه و سازمانی نیستم ولی از این رژیم متنفرم. یک روز در مقابل محل کارم بدلیل پوشیدن مانتو کوتاه بازداشت شدم و از من عکس و تعهد گرفتند و از خانواده ام خواستند برایم مانتو بلند بیاورند. این مسئله واقعا روی من تأثیرات بدی گذاشت؛ به شخصیتم توهین شد. من دختری ساده و تحصیل کرده هستم و آنها حق نداشتند اینطور با من برخورد کنند. شمشاد در ادامه نامه خود مینویسد میخواهم به کشوری پناهنده شوم  و تا آخر عمرم مثل یک برده زندگی نکنم.” این نمونه ها در مقیاس بسیار وسیعتری هر روز و هر ساعت از سوی مردم در ایران تکرار میشوند.

 

همبستگی: این روزها در اخبار آمده بود که مهدی رستم پور کارشناس کشتی ایران از کشور دانمارک تقاضای پناهندگی کرده است همچنین شاهد درخواست پناهندگی نرگس  کلهر دختر مهدی کلهر از مشاوران احمدی نژاد به آلمان بودیم. درخواست پناهندگی این اشخاص با توجه به موقعیت شخصی و خانوادگیشان تأثیری بر روند پناهندگی ایرانیان خواهند گذاشت؟

عبدالله اسدی: مهدی رستم پور کارشناس و گزارشگر کشتی در صدا و سیمای جمهوری اسلامی بود. وی به همراه تیمهای کشتی فرنگی و آزاد برای شرکت در مسابقات جهانی به دانمارک سفر کرده بود که از بازگشت به ایران امتناع کرد و از آن کشور تقاضای پناهندگی نمود.

نرگس کلهر فرزند یکی از مشاوران احمدی نژاد بود که با ساختن فیلمی با عنوان “دارخیش” در جشنواره فیلم حقوق بشر نورنبرگ آلمان شرکت نمود و پس از پایان جشنواره از آن کشور تقاضای پناهندگی کرد. اعلام پناهندگی این اشخاص در رسانه های داخلی و خارجی بازتاب گسترده ای داشت. هر چند مقامات جمهوری اسلامی ابتدا سعی کردند اخبار پناهندگی مهدی رستم پور را تکذیب کنند و به طرز تهدید آمیزی گفتند مادر و همسر وی در ایران زندگی می کنند و رسانه های بیگانه علیه نظام اسلامی فضا سازی میکنند و غیره. آقای مهدی کلهر نیز مجبور شد پناهندگی دخترش را امر شخصی وی اعلام کند امری که جمهوری اسلامی و امثال آقای کلهر ۳۰ سال است از هیچ احدی نپذیرفته اند.

 

اینکه اعلام پناهندگی چنین افرادی برروند پناهندگی ایرانیان تأثیرات مثبت خواهد گذاشت یا نه، سئوال مطرحی است. پاسخ من به این سؤال ساده است. اولا تا آنجایی که به  قوانین پناهندگی مصوب کنوانسیون ۱۹۵۱ بر می گردد این قوانین از اول تا آخرش بر اساس ترس موجه فرد از مورد ظلم واقع شدن، تهیه و تنظیم شده است نه بر اساس ناامنی عمومی در هرکشوری. بنابراین اعلام پناهندگی هر فرد تابع ناامنی عمومی و سرکوب و اختناق سیاسی در هر کشورقرار نمی گیرد. فرد پناهجو باید نشان دهد  که جان و زندگی اش در معرض خطر بوده است و برای اثبات آن دلایل کافی ارائه دهد. ولی اعلام پناهندگی افرادی مثل مهدی رستم پور و نرگس کلهر و فیلمی که در مورد شکنجه تهیه کرده است، میتواند در مقیاس عمومی تری دلایل پناهندگی ایرانیان را تقویت کند و افشاگر ماهیت ارتجاعی جمهوری اسلامی در کشورهای غربی باشد. ولی باید از آنها خواست که اگر واقعا با این همه جنایت و اعدام و شکنجه مخالفند و خود را در مبارزه مردم ایران شریک می دانند و طرفدار عدالت اجتماعی هستند اینجا دیگر سکوت نکنند.

به نظر من خشونتهای  پس از انتخابات علیه مردم، قلب هر انسان منصف و با وجدانی را جریحه دار کرد بطوری که حتی اگر کسی تا دیروز به نحوی به جمهوری اسلامی دلبستگی داشت، امروز دارد از آنها فاصله میگیرد و خود را در صف اعتراض مردم قرار می دهد. این روند، ساده به دست نیامده است حاصل مبارزه طولانی مردم برای عدالت اجتماعی است. حاصل نه مردم به تحمیل و دخالت مذهب در زندگی اجتماعی است. شکافی که از بالا ایجاد شده است ازهمین مبارزه منتج میشود. همه فهمیده اند زیر پای جمهوری اسلامی داغ شده است و نفرت عمومی مردم از این رژیم به آتشی زیر خاکستر برای نابودی کل نظام  تبدیل گردیده است.

در طول همین دوماه گذشته ما شاهد موجی از تقاضاهای پناهندگی ایرانیان در کشورهای غربی بوده ایم. به نظر می رسد این روند همچنان ادامه خواهد یافت و ما شاهد اعلام پناهندگی و فرار کسانی خواهیم بود که تا بحال غیر قابل پیشبینی بوده است. دلیل آن نیز این است که جناح حاکم شمشیرش را از رو بسته است. میزند، دستگیر میکند، اعتراف گیری میکند، درکوی دانشگاه و در کهریزک به روی مردم خون میپاشد و به زندانیان تجاوز جنسی میکند و از کشتار مردم گورهای بی نام و نشان میسازد. اینها همه دلایل خروج مردم از کشور هستند.

 

احمدی نژاد و خامنه ای، محسنی اژه ای و شاهرودی، مسعود جزایری و محمد علی جعفری از فرماندهان سپاه جزء جنایتکاران تاریخ معاصر به حساب میایند. اینها به خودی ترینهای خود مثل سعید حجاریان که طراح و بنیانگذار وزارت اطلاعات بود رحم نکردند چه رسد به کسانی که به جرم شرکت در تظاهرات تحت پیگرد قرار گرفته باشند.

 

همبستگی: شما بسیاری از دلایل افزایش پناهندگی را توضیح دادید. سؤالی که پیش میاید این است که کسانی که قصد اعلام پناهندگی دارند چگونه خود را به کشورهای اروپایی میرسانند ؟

 

عبدالله اسدی: بسیاری از آنها به وسیله ویزا میایند. سفارتخانه های غربی با شروع سرکوبها، بطور کم سابقه ای

درهای خود را بر روی متقاضیان باز و برای آنها ویزا صادر نمودند. روند صدور ویزاها همچنان ادامه دارد. این وضعیت، قبل از انتخابات و حتی در سالهای گذشته به این صورت سابقه نداشت.

 

همبستگی: گفتید که اکثرآنها از طریق ویزا و بطور قانونی میایند. این ویزاها چگونه برای افراد صادر میگردد آیا تضمین مالی احتیاج ندارد و یا اینکه آنهایی که مثلا به قصد اعلام پناهندگی از ایران خارج میشوند در فرودگاهها مانعی برایشان ایجاد نمی شود و آیا به همراه داشتن ویزا مانعی در مقابل اعلام پناهندگی آنها نمیشود؟

 

عبدالله اسدی: تا آنجایی که به تضمین مالی و سپردن وثیقه به سفارتخانه ها برای صدور ویزا بر میگردد، قبل از آغاز خیزشهای مردمی در بیست و دوم خرداد، متقاضیان ویزا میبایست ضمانت مالی زیادی را بابت صدرو ویزا به سفارتخانه ها میسپردند ولی امروز اکثراین ویزاها  بدون وثیقه صادر میشود. اینکه در مرزها و فرودگاهها مانعی از طرف پلیس ایران برای آنها بوجود میاید یا نه بحث دیگری است. آنها جلو افرادی را که تحت تعقیب بوده باشند میگیرند ولی درصد این افراد تا کنون زیاد نبوده است و اینها نمیتوانند همه افراد تحت پیگرد را ممنوع الخروج نمایند بویژه در شرایط فعلی ایران که تعداد افراد تحت تعقیب ابعاد بسیار وسیعتری دارد. مطمئنا جلوی یک سری افراد شاخص را میگیرند و به آنها اجازه خروج نمیدهند برای نمونه همین چند روز پیش مانع خروج جعفر پناهی کارگردان سینما در ایران شدند و از سفر وی به فرانسه جلوگیری کردند.

 

اینکه آیا به دارندگان ویزا، حق پناهندگی تعلق میگیرد یا نه سؤال مهمی است و جای بحث زیادی دارد. ما بارها گفته ایم که به همراه داشتن ویزا به خودی خود مانعی در راه اعلام پناهندگی کسی نخواهد بود. چه بسا برای بعضی از افراد ویزا صادر میکنند تا از کشور خارج شوند. بنابراین مانع اصلی این نیست که کسی که ویزا داشته باشد امکان اعلام پناهندگی ندارد؛ مهم دلایلی است که هر کس بطور فردی در ادارات امور پناهندگی، کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل و پستهای بازرسی پلیس و دادگاههای مهاجرتی ارائه میدهد. همانطور که در ابتدای این سؤال اشاره کردم همه افراد تحت تعقیب، الزاما ممنوع الخروج نمیشوند بویژه در شرایط امروز ایران کنترل و متوقف کردن افراد در همین ابعاد فعلی غیر ممکن است. بعلاوه متقاضیان پناهندگی از ایران اکثرا جوانان و مردم عادی جامعه هستند که به دلایل مختلفی که گفتم به قصد پناهندگی در بیرون از مرزهای ایران خارج می شوند. بنابراین این گروه از پناهجویان کسانی نیستند که رژیم بتواند به آنها به عنوان اعضای حرفه ای و تشکیلاتی احزاب و سازمانهای اپوزسیون دهه هشتاد برخورد کند. دولتهای غربی و وزارتخانه های آنها خود با فضای کنونی ایران آشنا هستند و میدانند که دلایل و فاکتورهای بیشماری وجود دارد که به  روند افزایش پناهندگی ایرانیان کمک میکند.

مهم این است که شخص متقاضی پناهندگی داستان زندگی خود را چگونه تعریف کند و به چه شکلی  اثبات نماید که دلیلش ترس موجه بوده است. فعالین فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی با درد مردم ایران و دلایل متعدد سیاسی – اجتماعی و اقتصادی و هزار و یک درد دیگر آنان آشنا هستیم ولی برای کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل و وزارتخانه های کشورهای غربی همان دلایل کافی نیست و شما بعنوان متقاضی پناهندگی اهل ایران باید با دلایل و شواهد و مدارک کافی پا در این عرصه بگذارید. باید داستان زندگی خود را طوری تعریف کنید که برای کارمندان دولت در امور پناهندگان باور کردنی باشد.

همبستگی: به نظر شما پناهجویان جدا از ارائه دلایل شخصی در خارج از مرزهای ایران چکار باید بکنند و چه اقداماتی باید بکنند؟

عبدالله اسدی: مبارزه متشکل پناهجویان در خارج از مرزهای ایران برای دسترسی به حقوق پناهندگی خود مهم و تعیین کننده است. پناهجویان  بویژه در این زمان باید برای به دست آوردن حقوق انسانی خود بجنگند. باید شریط سخت زندگی در ایران و عوامل آنرا بخوبی توضیح دهند. باید مقابل پارلمانهای اروپایی، ادارات امور پناهندگی و خیابانهای مرکزی هر کشور را به میدان اعتراض عمومی خود برعلیه سرکوب و اختناق، برعلیه قوانین ارتجاعی جمهوری اسلامی و برعلیه نقض حقوق بشر و در دفاع از خواست حق پناهندگی خود تبدیل نمایند. پناهجویان باید دارای سازمانی برای مبارزه خود باشند و در آن به طور متشکل مبارزه کنند. فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی مناسبترین ظرف پیشبرد این مبارزه و چراغ راهنمای آنها برای ورود به جامعه و محیط جدید زندگی است. پناهجویان  باید رابطه های سیاسی و دیپلوماتیک دولتهای اروپایی  با جمهوری اسلامی را محکوم کنند و خواستار انزوای سیاسی و اخراج  آنها از سازمانها و نهادهای بین المللی شوند. باید به دولتهای اروپایی اعلام کنند که تا زمانی که جمهوری اسلامی هست، تا زمانی که بساط شکنجه و زندان هست، تا زمانی که آپارتاید جنسی در مورد زنان برقرار است و تا زمانی که حمایت  دولتهایی اروپایی از جمهوری اسلامی ادامه دارد متقاضی پناهندگی از ایران هم هست. همه پناهجویان را به مبارزه متشکل و سازمان یافته دعوت می کنم.

 

اکتبر ۲۰۰۹

سروش دوانی: رویا ی خاکستری شش سال بدون اقامت

sorosh-davani

سوئد

 

 

متولد ۱۳۵۸ هستم، متولد سالی که قیام ضد سلطنتی با شعار عدالت و برابری با موفقیت پایان یافته بود. سالهایی که همه مردم خوشحال در خیابانها بودند و پیروزی قیام شکوهمند را جشن می گرفتند.آنها خوشحال بودند زیرا فکر می کردند که حکومت ظلم، بدبختی، فقر و ضد آزادی اندیشه از بین رفته و بجای آن حکومتی که ریشه در رای مردم دارد، جایگزین شده است. غافل از اینکه حکومت جدید بر پایه ولایت فقیه که همانا مظهر استبداد فردی است، جای استبداد سلطنتی را گرفته بود.

 

دولتی که با غل و غم کردن جوانان روشنفکری کار خود را آغاز کرد که موتور محرکه قیام ضد سلطنتی بودند. ۱۳۶۰ سالی بود که بدون شک در خاطره تاریخ معاصر کشور ما باقی خواهد ماند و نسل بعد از نسل خواهند خواند که چگونه مردمی که برای آزادی اندیشه می جنگیدند و در مقابل ابزار سرکوب نظام سلطنتی می ایستادند و شعار مرگ بر شاه می دادند در شبهای سرد سال ۱۳۶۰ یعنی تنها دو سال بعد از قیام، تیرباران شدند و رویای سرخ خود را به گورستان بردند. البته من این فاجعه تاریخی را با اینکه دو سال بیشتر نداشتم از دهانهای متعدد شنیدم. اگرچه شاید قادر نباشم به تجزیه و تحلیل عمیق این فاجعه ملی بپردازم اما می توانم زخم التیام نیافته تاریخ را با پوست و استخوان خود احساس کنم.

 

قبل از آن « جنگ » در پوستین دروغین « هشت سال دفاع مقدس » آغاز گردید که فقط جوانان بیشتری را در مقابل گلوله های آتش بار جنگ خانمانسوز قرار داد و سرمایه هنگفتی را به جیب مافیای قدرت درون مرزی و برون مرزی سرازیر ساخت. یک ونیم میلیون نفر در راستای سوداگری جنایتکاران حاکم جان خود را از دست دادند. فقر، فحشا، بیکاری و دیگر معضلات اجتماعی فرایند رانت خواری حاکمان وقت و جنگ باعث شد که اکثرت جوانان برای فرار از شرایط بد اقتصادی و سیاسی از هیچ کاری دریغ نورزند. بدین ترتیب بود که پدیده مهاجرت و مخصوصا فرار مغزها بصورت قابل ملاحظه ای افزایش یافت.

 

دوران نوجوانی و جوانی من در این سالها طی شد. من با وجود اینکه جوان بودم درد جامعه را کامل حس می کردم. کارگران و زحمتکشان که بیشترین جمعیت ایران را به خود اختصاص می دادند ساعتها کار می کردند تا فقط بتوانند لقمه نانی بر سر سفره فراهم کنند. نهادهای دولتی و سیستم  پیچیده رانت خواری در شکل سپاه پاسداران و بنیادهایی از قبیل بنیاد مستضعفان و ….وابسته به هرم قدرت به موازات تشدید وخامت وضعیت معیشتی مردم، بیش از پیش بر ساختار اقتصادی کشور تسلط پیدا می کردند و سرمایه های ملی بیشتری را در اختیار خود قرار می دادند.

من انسان مذهبی نیستم ولی به خدا اعتقاد دارم. بعضی وقتها این سوال در ذهنم می گذشت که آیا خدایی وجود دارد؟ آیا کسی که می گویند هست و شاهد اعمال ماست الان خواب است یا الان مشغول کار دیگری است که مشاهده نمی کند مردم مظلوم، مظلومتر می شوند و زورگویان و دزدان، ظالم و ظالمتر.

 

آیا انصاف و عدلی وجود دارد؟ دستگیری جوانان، مبازره با بد حجابی، بدرفتاری با ارباب رجوع در ادارهها، دادن قدرت به نوجوان چهارده ساله بسیجی که به خودش اجازه بدهد به کسی دیگر هر طور که مایل است رفتار کند و در واقع بی احترامی کند، وجود پارتی بازی در جامعه، تفتیش عقاید و قتل عام افراد تنها بخاطر داشتن اندیشه ای دیگر، سانسور و سرکوب، اعدام در ملاعام و عدم وجود امکانات اولیه برای زندگی باعث شد تا خشم و نفرت من نسبت به شرایط سیاسی- اقتصادی و اجتماعی آن روز دو صد چندان شود. هشت سال پیش با آمدن در خیابان و سر دادن شعار « مرگ بر جمهوری اسلامی » و آتش زدن  موتور یکی از نیروهای سرکوبگر برای دفاع از خود تا حدودی خشم خود را خالی کردم اما این خشم تا زمان سرنگونی رژیم از بین نمی رود.

 

من در دوران نوجوانی مجبور شدم خاک وطنم را ترک کنم. اکنون حدود شش سال است که در کشور سوید زندگی می کنم بدون اینکه اقامت داشته باشم. بعد از شش سال هنوز اقامتی ندارم و این بدان معناست که من جواز ارتباط با مردم یعنی کار کردن و تحصیل را ندارم. اگرچه شش سال است که ساکن کشور سوید هستم اما بدلیل نداشتن اقامت هنوز خود را غریبه احساس می کنم. من بعنوان انسانی که به پدیده های پیرامون خود اهمیت می دهد و خواستار تغییر و پیشرفت است اجازه ندادم نداشتن اقامات سبب افسردگیم شود. بدین ترتیب، از همان روزهای اول در تمام راهپیمایی ها علیه رژیم ولایت فقیه شرکت کردم. ترک وطن یک تحمیل بود. وطنم را ترک کردم اما فعالیت سیاسی در راستای جلب افکار عمومی پیرامون جنایتی که در میهنم می شود را هرگز کنار نگذاشتم و تا زمان از هم پاشیدگی نظام رعب و وحشت نیز کنار نخواهم گذاشت. زیرا، اعتقاد دارم ما همه جا می توانیم تاثیرگذار باشیم.

نابود باد رژیم استبدادی مبتنی بر ولایت فقیه، زنده باد دموکراسی و عدالت اجتماعی