بایگانی دسته: مقالات

راحله تهرانی:مادران را سوگوار روزهای بربادرفته کودکانشان می‌کنند

دشواری‌های مادر شدن خود اتفاقی است که می‌تواند هرروز زندگی یک زن را متأثر کند اما افزودن بر این دشواری‌ها برای سربه‌راه کردن، غیرفعال کردن و به عقب راندن زنان از آرمان‌ها و باورهایشان خود فاجعه‌ای است غیر بشری. من نمی‌گویم زن‌ستیز چراکه محروم کردن زنان از دیدن، صحبت کردن و خبر داشتن از فرزندانشان تنها روح این مادران را نمی‌آزارد، بلکه تأثیر آن بسیار فراگیرتر از روح مادر است. این محرومیت ویرانگر روزهای خوب کودکی است که پایه ساز زندگی هر انسانی است. تا به این اندازه بی‌اهمیت جلوه دادن روح، جسم و زندگی شهروندان یک سرزمین، برای پیش برد اهداف یک عده آخوند مرتجع ضد زن ناباورانه است.

چگونه می‌شود مادر شدن را چماقی کرد و بر سر این مادران دربند کوبید! این مادران، فرزندان، شوهران و خانواده‌هایشان خالی از هر جریان تحمیلی، دردهای کافی‌ای را متحمل می‌شوند. فرزندان این زندانیان که خود شاهد و تجربه‌گر این خشونت‌هایی روا داشته هستند بهایی به‌اندازه گذراندن روزهای کودکی در ناشادی و بزرگ شدن بی‌وقفه را می‌پردازند. این کودکان بی‌آنکه که کودکی کنند بزرگ می‌شوند، ذهن این کودکان در جستجوی کلماتی برای توصیف لذت یک سرسره بازی بدون ترس و اضطراب بزرگ نمی‌شود، اینان از کودکی طلایه‌داران حقوق شهروندی در برابر خشونت و ظلم و ستم هستند.

آیا می‌شود شنیدن صدای کودکمان و خبر داشتن از حال‌وروز او را از ابتدایی‌ترین حقوق بنامیم؟ مادران را سوگوار روزهای بربادرفته کودکانشان می‌کنند تا مادری و احساسشان بر باورهایشان غلبه کند تا بتوانند عقاید خود را که از قرن اول هجری اندکی فراتر نرفته است تعمیم بدهند به‌کل جامعه و به زنان بگویند شما آفریده‌شده‌اید که فقط مادر باشید، شما نمی‌توانید خواهان حقوق و ارزش‌های غصب شده‌تان باشید. این مادران حتی اگر فرزندان خود را ارجح بدانند، احدی نمی‌تواند بر آن‌ها خورده بگیرد اما تنها چیزی که می‌ماند، نابرابری این مبارزه و قبضه قدرت است.

صدای شنیدن چکه آب برای روزها و روزها و نشنیدن صدای فرزندان هر دو شکنجه‌اند، فقط یکی را می‌شنوی و می‌بایست دوام بیاوری و یکی را نمی‌شنوی و دوام میاوری. خانم نرگس محمدی، من از زمره زنانی هستم که شجاعت، آگاهی و مقاومت شمارا از زمان شناختن شما ستوده‌ام. برای دردهایتان تنها می‌توانم آرزو کنم، هرچه زودتر به پایان برسد و شما از این حبس ناعادلانه رها شوید اما می‌توانم بگویم، من صدای شمارا شنیده‌ام و هم‌صدا با شما هستم، صدای شما رساتر از آن است که اجرهای زندان مانع از شنیدنش شود.

مهدی توکلیان:استان زرخیز خوزستان

خوزستان سرزمینی که در این روزگار باید به دلیل صنایع عظیم و ثروتمند نفتی در خاورمیانه چون نگینی بدرخشد متأسفانه ساکنین و بومیانش از کشورمان ایران حتی از نوشیدن آب آشامیدنی سالم نیز محروم‌اند و این فقط به دلیل سهل‌انگاری و سو مدیریت مسئولان نالایق و فرمایشی رژیم جمهوری اسلامی است.

ساکنین این استان زرخیز در جنوب ایران اعم از عرب‌زبان و لر و فارسی‌زبان خصوصاً عرب‌های هم‌وطن ما در استان به دلیل نبود امکانات، دوران نوجوانی و جوانی را از دست می‌دهند و به اعتیاد پناه می‌برند. مردم شریف خوزستان که روی دریایی از طلای سیاه زندگی می‌کنند با تحمل سنگین‌ترین هزینه‌ها در دوران جنگ با عراق و تحمل گرمای جان‌سوز که گاهی به ۵۵ درجه سانتی‌گراد می‌رسد و گردوغبار آلوده‌ای که از سمت کشورهای عربی وارد ایران می‌شود، کوچک‌ترین سهمی از ثروتی که به‌واقع میراث نیاکانشان است ندارند. به دلیل سو مدیریت در کشور در سال‌های گذشته نه‌تنها جمهوری اسلامی کمکی به مردم نکرده بلکه روزبه‌روز دریغ از دیروز، و با تأسف بسیار مردم این استان بمانند فقیرترین مردم جهان در قاره افریقا روزگار می‌گذرانند. اساساً به دلیل فقر مالی و فرهنگی که هردو مکمل یکدیگرند بعضی از هم‌وطنان عرب‌زبانمان در این سال‌ها لب به اعتراض علیه رژیم گشودند و متأسفانه با کوچک‌ترین اعتراضی به زندان می‌افتند و حتی اعدام می‌شوند و این اعدام‌ها متأسفانه معمولاً بدون دادگاه‌های عادلانه با نقض حقوق بشر صورت می‌گیرد. در سال‌های گذشته جناب احمد شهید بارها تقاضای ورود به ایران جهت رسیدگی به این زندانیان را داشتند ولی هر بار درخواست ایشان رد شده است.

در پایان این بخش عکس‌هایی را ضمیمه می‌کنم که عمق شرایط ناگوار خوزستان را به تصویر می‌کشند.

 

 

مهسا هاشمی:تجربه چهار نوع خشونت علیه زنان در جوامع اسلامی

اعمال حاکمیت بر نیمی از مردم آسان‌تر از کل آن‌هاست. به این معنی که در جوامع اسلامی پایه‌های حکومت مبتنی بر نادیده گرفتن زنان و پایمال کردن حق‌وحقوق آنان استوار است. زیرا بر اساس قوانین شریعت زن در جایگاه شهروند دوم قرار دارد. وظیفه مهم او تنها تولیدمثل بوده و اینکه بدون قید و شرط وسیله آسایش و آرامش و لذت‌جویی مرد قرار گیرد. یک مرد در جامعه اسلامی با خیال آسوده در تمامی عرصه‌ها فعالیت می‌کند. در همین راستا بنا بر دیدگاه اسلامی همین‌که در حد توان نیازهای اقتصادی خانواده را تأمین کرده (که همین حد توان هم خود جای بحث و بررسی دارد) به لذت‌جویی و سلطه‌طلبی و اعمال خشونت می‌پردازد چراکه قانون این اجازه را به وی داده است.

زنان در جوامعی مانند ایران چهار نوع خشونت را تجربه می‌کنند:

  1. خشونت روانی: عبارت است از گفتار و رفتاری که سلامت روانی مخاطب را به مخاطره بیندازد. به‌طور مثال: تحقیر- توهین- تهدید به ازدواج مجدد یا طلاق- تهدید به دزدیدن فرزندان- سوءظن و بدبینی- فحاشی-اجبار به انجام کارهای خلاف طبع- تحمل شرایط بی‌ثبات عاطفی و ناامنی روانی به دلیل بالا بودن آمار فحشا و مجوز قانونی مرد در خصوص استفاده از صیغه – نابرابری در امر شهادت – نداشتن اجازه خروج از کشور- نداشتن حق انتخاب نوع و رنگ پوشش و…
  2. خشونت فیزیکی (جسمی): شیوه‌هایی از رفتار که منجر به آسیب و صدمات جسمی شود. مانند: ضرب وشتم-اسید پاشی-چاقو کشی-سنگ سار-قتل و…
  3. خشونت جنسی: هر نوع رفتار یا کلام که در راستای تهدید حس امنیت و تعرض و سوءاستفاده و صدمه جنسی انجام شود. عبارت‌اند از: مزاحمت و تماس فیزیکی- فحشا و تجارت جنسی- قاچاق زنان-ختنه دختران-اجبار به رابطه جنسی علی‌رغم تمایل طرف مقابل یا در زمان عادت ماهیانه – برقراری رابطه جنسی با کودکان (بنا بر موازین اسلامی مردان حق‌دارند تحت شرایط خاصی با کودکان زیر سن قانونی رابطه جنسی برقرار کنند)- متلک-ایجاد محیط ناامن و فاسد شغلی- قوانین عجیب‌وغریب ازدواج با فرزندخوانده- تحمل نگاه‌های فاسد-تعیین سن ازدواج از ۹ سالگی ازیک‌طرف و صدور مجوز آن از سوی پدر از طرف دیگر و…
  4. خشونت اقتصادی: انجام هرگونه رفتاری باهدف تبعیض جنسیتی و تحت‌فشار و آزار و اذیت قرار دادن در رابطه با مسائل اقتصادی و اشتغال و دارایی.

به‌عنوان‌مثال: ایجاد مضیقه مالی در خانواده-عدم تأمین نیازهای ضروری همسر و فرزندان- متوقف کردن و یا ایجاد مانع در راستای ارتقاء شغلی یا پرداخت مزایا-اخراج-تبعیض و نابرابری‌های اقتصادی و عدم رعایت حق اختیار زن در خصوص مال و اموالش- نابرابری حق ارث و دیه و …عامل اصلی خشونت علیه زنان ریشه در تبعیض و نابرابری زن و مرد دارد. در جایگاهی که قوانین موجود بر تسلط و قدرت و برتری مردان نسبت به زنان دلالت می‌کند نه‌تنها مفری به دفاع و حق‌طلبی زنان داده نمی‌شود بلکه این خود جرم محسوب شده و مجازات‌های سنگین در بردارد.

آرزو نصراللهی:کودکان کار و فراموشی وضعیت اسف‌بار آن‌ها

مرگ دل‌خراش کودک کارتن‌خواب.

کسی پیگیر تجاوز گروهی به کودک کار نیست. این اخبار را این روزها زیاد در صفحات اجتماعی می‌خوانیم و از آن بی‌تفاوت رد می‌شویم. اخباری که این روزها در هزارتوی اخبار سیاسی کشورمان یا گم می‌شوند یا نادیده انگاشته می‌شوند. این قصه قصهٔ کودکان کاراست. کودکانی که در خیابان‌ها یا کارگاه‌های دورافتاده و زیرزمین‌های تاریک رشد می‌کنند و قبل از کودکی کردن  به بلوغ می‌رسند.

کودکانی که از کودکی و بازی‌های دوران کودکی تنها چیزی که به یاد می‌آورند کار است و کار است و کار. دستان کوچکی که باید قدرت و توانایی یک مرد داشته باشند و توقع یک کودک. چراکه نباید به حقوقی که به آن‌ها داده می‌شود اعتراضی بکنند. متأسفانه باوجود تدوین قوانین مختلف درزمینهٔ عدم به‌کارگیری کودکان در مشاغل مختلف، هم‌اکنون درصد قابل‌توجهی از این گروه به‌جای درس و مدرسه ترجیح می‌دهند در بازار کار کشور فعالیت داشته باشند و یا اینکه هر دو کار را در یک‌زمان انجام دهند. بر اساس آخرین داده‌های آمار رسمی از سوی منابع خبری داخل ایران بیش از یک‌میلیون و ۷۰۰ هزار کودک در ایران به‌جای رفتن به مدرسه برای کمک به هزینه زندگی خانواده‌های خود مجبور به کار کردن در شرایط سخت و غیراستاندارد هستند. بر پایه آمارهای رسمی در ایران تنها ۶۷ درصد از دانش‌آموزانی که باید در مدرسه مشغول تحصیل باشند، در مدارس حضور دارند. هم‌چنین بررسی‌ها نشان می‌دهد هر کودک کار در ایران ماهیانه ۸۰ تا ۱۰۰ هزار تومان درآمد به دست می‌آورد.

جامعهٔ نابرابر برای کودکان کار دلسوزی نمی‌کند و اگر کسی هم پیگیر دادخواهی برای این کودکان باشد برایشان جرم تلقی می‌شود. کودکان کار همه‌جا هستند و حضورشان عادی شده است، حضوری که دیگر در حد نگاه‌های ترحم‌بار رهگذران شهرهای بزرگ نیز حساسیت‌برانگیز نیست، در جامعه‌ای که فقر و نابرابری‌های اجتماعی آن‌قدر معنادار روشن می‌شود، وجود فجایعی مانند کودک‌آزاری، تجاوز، خشونت، ایدز، سوءتغذیه و اعتیاد در قبال کودکان کار برای مردم و مسئولان عادی تلقی می‌شود. در جامعه ما وجود کودکان کار عادی است چون رفع فقر و عقب‌ماندگی و نابرابری‌ها و دردهای اجتماعی در درجه دوم قرارگرفته و رقابت‌ها و اتفاقات  سیاسی حرف اول را می‌زند.

بسیاری از این کودکان یا بی‌سرپرست هستند یا دارای والدین بد سرپرست که این کودکان را به باندهای قاچاق مواد مخدر می‌فروشند، بسیاری از آن‌ها نیز در معرض ایدز و هپاتیت هستند ولی متأسفانه به دلیل وجود برخی تابوهای اجتماعی آمارهای مشخص و روشن کمتر است و همین امر پیگیری حوادث ناگوار را که برای آن‌ها اتفاق می‌افتد را دشوارتر می‌کند. وضعیت کودکان کار در سال جاری از دیدگاه ناظران و فعالان حقوق کودک اسفناک توصیف‌شده است. در حال حاضر به دلیل بی‌تدبیری و سوء مدیریت دستگاه‌های اجرایی، روزبه‌روز بر تعداد کودکان کم‌سن‌وسال کار در ایران افزوده می‌شود. فقرزدایی و تأمین رفاه و امکانات از وظایف اساسی دولت است و شناسایی و توانمندسازی این کودکان و تأسیس نهادهای حمایتی از وظایف دولت در کنار ملت است. البته باید یادآور شد که سازمان بهزیستی” مسئولیت رسیدگی” به کودکان خیابانی را دارد و رسیدگی به کودکانی که در کارگاه‌ها و شرکت‌ها مشغول به کارند به عهده اداره کار و امور اجتماعی است که متأسفانه هیچ‌کدام از این دو نهاد به‌طورجدی قدم در این وادی ننهاده‌اند.

کار کودکان را باید تهدید جدی برای رشد و شکوفای دنیای آینده آن‌ها دانست. به امید روزی که شاهد محو حضور کودکان کار در خیابان‌ها و کوره‌های آجرپزی حاشیه شهرها و نیز بهبود وضعیت سلامتی، تحصیلی و معیشتی آن‌ها باشیم.

 

عبدالله اسدی:کشورهای غربی پناه‌جویان چپ و کمونیست را نمی‌پذیرند حقیقت ندارد

هیچ سند و مدرکی مبنی بر اینکه کشورهای امضاکننده کنوانسیون ژنو، پناه‌جویان چپ و کمونیست را نمی‌پذیرند وجود ندارد. نه دولت‌های غربی و نه کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل ازنظر حقوقی این اجازه را ندارند که یکی از معیارهای مهم و به رسمیت شناخته‌شده خود را رسماً زیر سؤال ببرند. بعلاوه از طریق هیچ منبع رسمی، خبری مبنی بر اینکه افرادی که باور به کمونیسم و عضویت در احزاب چپ و کمونیستی دارند از سوی کشورهای غربی به‌عنوان سهمیه پذیرفته نمی‌شوند منتشرنشده است؛ بنابراین چنین خبری هیچ پایه و اساسی ندارد.

هفته گذشته یک نفر از پناه‌جویان ایرانی در ترکیه با نگرانی به دفتر فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی اطلاع داد که برای رسیدگی به پرونده خود و تعیین کشور، به دفتر کمیساریای عالی پناهندگان در آنکارا تلفن کرده و به گفته او کارمند دفتر این سازمان در پاسخ به وی گفته است که هیچ کشوری حاضر به پذیرش پناه‌جویان کمونیست به‌عنوان سهمیه نیست. این موضوع در سطح فیس‌بوک هم انعکاس یافت و نگرانی‌های زیادی را در میان تعدادی از پناه‌جویان در ترکیه دامن زد. درست دو روز پس از پخش این خبر اتحادیه اروپا اعلام کرد که در سال جاری ۲۰ هزار پناه‌جو از میان سهمیه کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل را می‌پذیرد. اگرچه اتحادیه اروپا با جزئیات توضیح نداده که این سهمیه‌ها مربوط به چه کشورهایی هستند ولی بدون شک شمار زیادی از آن‌ها از پناه‌جویان ایرانی چپ و کمونیست و غیر کمونیست در ترکیه خواهد بود.

این برداشت‌ها به‌ویژه در پایان جنگ سرد نیز وجود داشت ولی در عمل ما شاهد چنین تصمیماتی از جانب هیچ‌کدام از دولت‌های امضاء کننده کنوانسیون ژنو، مصوب ۱۹۵۱ و پروتکل ۱۹۶۷ نبوده‌ایم. در طول ۲۷ سال گذشته تا به امروز ما شاهد پذیرش هزاران پناه‌جوی ایرانی از سوی دفتر کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل در ترکیه و پس‌ازآن از سوی کشورهای امضاء کننده سند مبانی پذیرش پناهندگی هستیم. بخش بسیار بزرگی از آن‌ها به دلیل عضویت و فعالیتشان در صفوف احزاب چپ و کمونیست پذیرفته‌شده و هم‌اکنون در کانادا و استرالیا و کشورهای اروپایی زندگی می‌کنند. این روند همچنان ادامه دارد.

اتفاقاً شرایط برای پذیرش پناه‌جویان چپ و کمونیست ایرانی بیش از هر معیار و دلایل دیگری در کشورهای غربی همچنان فراهم است و هیچ‌کدام چنین تصمیمی را اعلام نکرده‌اند. تاریخ تصویب کنوانسیون ژنو اساساً با خواست کشورهای غربی صورت گرفت تا اینکه در آن زمان تعهدشان را به شرایط پناهندگان اعلام نمایند. اینکه در شرایط فعلی بعضی از همین کشورها کمتر پناه‌جو می‌پذیرند و شرایط را برای افراد متقاضی پناهندگی سخت‌تر کرده‌اند؛ فقط به پناه‌جویان کمونیست محدود نمی‌شود. در مالزی و اندونزی هم بسیاری از پناه‌جویان ایرانی کیس و دلایل مسیحیت مطرح کرده‌اند و بسیاری از آن‌ها نه‌تنها از سوی کشورهای غربی پذیرفته نمی‌شوند بلکه کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل نیز دلایل بسیاری از آن‌ها را رد کرده است. هیچ دولت و هیچ نهاد پناهنده‌پذیری، نه چنین تصمیمی را در مورد دلایل مسیحیت اتخاذ کرده و نه تبصره‌ای در این مورد صادر کرده است. بنابراین اگر محدودیتی وجود دارد که بسیار هم زیاد و غیرقابل‌توصیف است، برای همه یکسان است. اکنون پس از گذشت سال‌ها از تصویب کنوانسیون ژنو هنوز پذیرش پناه‌جویان بر پایه همان معیارها صورت می‌گیرد.

اظهارنظر یک نفر از طریق تلفن در پاسخ به یک متقاضی پناهندگی نمی‌تواند هیچ سندیت و رسمیتی در این مورد داشته باشد. روزانه ده‌ها شایعه و تعابیر گوناگون در مورد مسائل پناهندگی پخش می‌شود بدون اینکه سندیت داشته باشد. هنوز نژاد، ملیت، مذهب و عضویت در یک سازمان و دارا بودن عقیده سیاسی خاص، مستقل از اینکه فرد متقاضی کمونیست باشد یا نباشد مبنای اصلی پذیرش پناه‌جویان در ترکیه و کشورهای امضاکننده کنوانسیون ژنو است.

۱۹ ماه مه ۲۰۱۵

 

 

نازنین صدیقی:جوون‌ها و مبارزه با جونورهای اسلامی در خیابون

درخواست ازدواج یک جوون ایرانی از دوست‌دخترش در تهران. (اینجا بام تهران نامیده میشه.)

خیلی جالبه، جوون ایرانی در بدترین شرایط تلاش میکنه؛ در کوچه و خیابون با اوباش حزب‌الله جنگ تن‌به‌تن میکنه تا از دنیای امروز جا نمونه. شاید یک عده بگند که این نشون دهنده هیچ تلاشی برای پیشروی با دنیا نیست اما من میگم که هست. زن و مرد ایرانی مبارزه‌ای روزمره در کوچه و خیابون با رژیم اسلامی دارند. طی ۴ دهه گذشته زن‌ها در خیابون‌ها جنگیدند، درد تیغ زدن به پیشونی و لب‌ها رو کشیدند، درد شلاق رو چشیدند تا سانت به سانت از طول و عرض حجاب اجباری کم کنند و کردند.

مردها تحقیر شدند، آفتابه به گردن در خیابونها چرخونده شدند در چهارراه‌ها تیغ به موهاشون کشیده شد اما موی سر رو با آخرین‌مدل‌ها کوتاه و آرایش کردند. این مبارزه سال‌هاست که در جریانه و تا سرنگونی این جونورهای اسلامی ادامه داره.

نمیدونم چرا با دیدن این عکس یاد ترانه لایف ایز لایف از  گروه اپوس افتادم که سال‌ها پیش کارگرهای کارخونه شاهو به کارگرهای ایران‌خودرو تقدیم کرده بودند. اونم مثال دیگه‌ای از این مبارزه است.

نازنین صدیقی

 

مریم صالحون تهرانی:پس چه شد؟

ایران کشوری است که در آن برای این سؤال هیچ‌گاه پاسخی پیدا نمی‌کنید. پس چه شدهای فراوانی وجود دارد که اگر کسی برای گرفتن جوابش پافشاری کند عاقبتش جایی جز زندان‌های مخوف جمهوری اسلامی نخواهد بود.  به‌راستی پس چه شد صدها کیلو طلایی که در یک‌چشم به هم زدن تبدیل به آهن شد؟ کاری که در طی قرن‌ها هیچ کیمیاگر و جادوگری نتوانست انجام دهد. پس چه شد نتیجه بررسی اختلاس‌ها . فاضل خداداد (سال ۱۳۷۴ مبلغ ۱۲۲ میلیارد تومان) و سپس شهرام جزایری. حکایت شهرام جزایری  و امثال او حکایت قانون فیزیک  است؛ انرژی از بین نمی‌رود بلکه از صورتی به‌صورت دیگر تبدیل می‌شود. بنابراین جریمه نقدی شهرام جزایری از زنجیره‌ای به زنجیره دیگر انتقال میابد. داستان شهرام جزایری داستان اناسیس است با ورژن وطنی. سپس مه آفرید خسروانی (امیر منصور آریا) سال ۱۳۹۰ مبلغ سه هزار میلیارد تومان و در پیان بابک زنجانی که به گفته نماینده مجلس ایران رقم اختلاس او چهار برابر اختلاس امیر منصور آریا است. پس چه شد حقوق به تعویق افتاده کارگران و بازنشستگان و کجایند افرادی که پیگیر حقوق این قشر زحمتکش و مظلوم جامعه هستند؟ آیا جایی به‌جز زندان‌های رژیم می‌توانیم حال این افراد را جویا شویم ؟ پس چه شد جواب چراهای مادر ستار بهشتی کارگر ۲۳ ساله ؟ اگر هم فردی مثل خانم نرگس محمدی به دنبال پاسخی برای سؤال‌ها و دردهای خانم گوهر عشقی باشد باید با حکم وزارت اطلاعات بارها و بارها  به زندان خوانده شود. پس چه شد جواب خون ریحانه جباری. تنها کاری که مردم توانستند در ایران انجام دهند این بود که صدای مظلوم و بی‌دفاع ریحانه و مادرش را درگوشی‌های موبایل دست‌به‌دست می‌چرخاندند و درنهایت سکوت گوش می‌کردند؟ چه شد پیگیری ماجرای فریناز مهماندار هتل تارا؟ تا کی می‌توانیم در برابر تجاوز به زنان در رژیم جمهوری اسلامی سکوت کنیم، بدون هیچ رسیدگی واقعی؟

و جواب تمام این سؤال‌ها: هیس انسان‌ها در ایران فریاد نمی‌زنند!

بیتا کاشانی:تغییر دین در ایران و عواقب آن

در زیر مقاله‌ای در مورد تغییر دین در ایران و مشکلات و عواقب آن برای مسلمان‌زاده‌ها قرار می‌دهم تا بازهم سندی باشد بر بی‌عدالتی ملایان داخل ایران و محدود کردن مردم ایران از حق طبیعی انتخاب دین و بی‌دینی به هر صورت که مایل هستند.

آمار تغییر و ترک دین به‌طور پنهانی در بین جوانان ایرانی شدت رشد پیداکرده است اما هنوز فضای مناسب برای علنی شدن آن وجود ندارد.

در خاورمیانه دین رسمی کشور در چهارچوب دولت با دستمال ابریشمی حفظ‌شده است، درحالی‌که ادیان دیگر حتی اگر هم جزء پیروان اهل کتاب‌های آسمانی باشند باید درک صحیحی از وضعیت واقعی اقلیتی خویش داشته باشند.

ایران تافته جدا بافته‌ای بشمار نمی‌رود، تغییر دین به‌منزله عملی شیطانی بشمار رفته است، فی‌المثل مانند علف‌های رونده که از ریشه درمی‌آیند پیروان ادیان مختلف هیچ شانسی برای رشد نمی‌یابند از دوران قدیم این روال رایج و مرسوم بوده است و همین‌طور نیز خواهد ماند و باگذشت زمان تغییری به حال آن حاصل نمی‌شود. از قرن شانزده میلادی مذهب رسمی ایران شیعه اثنی عشری است.

مثال‌هایی از اختناق مذهبی در چند سال گذشته: ۱- کلیسای مسیحی در تهران تعطیل‌شده است ۲ – تخریب و خرابی مراکز درویشان در اقصی نقاط کشور ۳ – تهمت جاسوسی به پیروان مذهب بهائیت ۴ – تهدید به مرگ کشیش‌های ایرانی‌الاصل در آتن پایتخت کشور یونان

سؤال رعب برانگیز این است که این ماده قانونی آیا خارج از مرزهای جمهوری اسلامی هم به اجرا درخواهد آمد یا خیر؟

چراکه در اروپا بسیاری از ایرانیان با تغییر مذهب خویش به دین مسیحیت گرویده‌اند، تهدید به جان سه کشیش ایرانی‌الاصل فعال در آتن پایتخت یونان در چند سال گذشته باعث احساس رعب و وحشت در میان گروندگان به مذهب مسیحیت و کلیسای فعال آن شهر شده است.

حزب‌الله با نوشتن نامه تهدید به مرگ خواستار بازگشتن مسیحیان به دین پدری خویش شده‌اند و در صورت تمرد بر طبق شریعت اسلامی آن‌ها را مرتد دینی شمرده و همانند مرتدین با آن‌ها رفتار خواهند کرد. به‌غیراز مسلمانان مسیحی شده، بهاییان و همچنین متصوفه و پیروان مکتب درویشی از این ماده قانونی دچار خوف و وحشت شده‌اند. البته بهاییان بدون تردید و شاید متصوفه نیز جزء مرتدان دینی بشمار می‌روند. وضع جوانانی که به‌طورکلی مذهب را کنار گذاشته‌اند از این هم روشن‌تر است. تعداد چنین افرادی از کسانی که تغییر دین داده‌اند به‌مراتب بیشتر هم هست.

بهائیت از قرن هجده میلادی به‌صورت شعبه‌ای از دین اسلام بنیان‌گذاری شد. شریعت اسلامی، بهاییان را خارج از دین اسلام می‌انگارد حتی بااینکه بهاییان نسل‌اندرنسل بهایی بوده‌اند فقط کسانی که از ادیان دیگر به‌غیراز اسلام به بهائیت گرویده‌اند جزء این قانون شریعت محسوب نمی‌شوند. قبل از انقلاب بهاییان جزء متشخصین جامعه بشمار می‌رفتند اما پس از انقلاب آن‌ها تحت اختناق شدیدی روزها را سپری می‌نمایند. صدها نفر از آن‌ها اعدام‌شده‌اند. کلاً سیصد هزار نفر بهایی در ایران هستند. بهاییان اجازهٔ مناصب دولتی را نداشته و فرزندانشان از حق تحصیل در دانشگاه‌ها محروم می‌باشند. بهاییان سعی دارند که فرزندانشان را از طریق اینترنت و کامپیوتر تحصیل دهند ولی کامپیوترهای آن‌ها نیز مصادره می‌شود چند سال پیش هیئت‌رئیسه مذهب بهاییان در ایران به جرم جاسوسی برای اسرائیل دستگیرشده است و محکمه آنان با احتمال خطر محکومیت به مجازات اعدام برای هفت نفر از آنان آغاز شد.

همچنین متصوفه از زیر تیغ تخریب در امان نمانده‌اند، درویشان خود را شیعه اثنی عشری به شمار می‌آورند اما سردمداران مذهبی کشور نظری دیگر داشته و اخیراً چهار نفر از مراجع شیعه شدیداً با آن‌ها برخورد کرده‌اند. متصوفه پیرو عرفان اسلامی هستند، درویشان فقط معتقد به قرآن و احادیث پیامبر آن نبوده، بلکه معتقد هستند که هر فرد مسلمان می‌تواند یک رابطه مستقیم و شخصی با معبود یکتای خویش برقرار کند، آن‌ها قرآن را به طرق دیگری تفسیر می‌کنند و همچنین معتقد هستند که بسیاری از احادیث نسبت داده‌شده تراوشات تخیلی نویسندگان آن در طول تاریخ بوده است.

در مقابل آن مراجع منتسب به شیعه اعتقاد بر این دارند که درویشان معتقد به خرافات بوده و رگه‌های پیش از اسلامی دارند. معتقدات آن‌ها به‌کل معکوس بوده و آخرین فتواها در مورد درویشان آن‌ها را در زمره مرتدین و منحرفین اسلامی شمرده است.

در دوران حکومت جمهوری اسلامی صدها مسیحی و نو کیش تحت بازجویی قرار گرفتند و زندانی شدند. چاپ کتاب مقدس مسیحیان به زبان فارسی ممنوع شد و بسیاری از نسخه‌های کتاب مقدس در کنار مواد مخدر و بطری‌های مشروب الکلی به آتش کشیده شد. خدمات کلیساها تعطیل و به خانه‌ها کشیده شد و مراسم عبادت نو مسیحیان به اقدامی زیرزمینی و خطرناک تبدیل شد.

bita kashani

مژگان نخعی:آیا بوی توافق به مشام می‌رسد؟

با توجه به خواسته‌ها و مطالبات گروه ۱+۵، مسلماً بعد از تقریباً سه ماه آینده به نظر می‌رسد این توافق بسیار سخت و یا غیرممکن باشد.

چنانچه در پروتکل الحاقی ذکرشده که آژانس می‌تواند به‌طور سرزده هرگاه که بخواهد از تأسیسات اتمی، مرکز هسته‌ای و نظامی و موشکی بازدید کند، البته با توجه به گفته‌های سران رژیم اسلامی آن‌ها زیر بار این قضیه نمی‌روند و هرگز به آژانس اجازه نمی‌دهد که به‌طور سرزده و طبق میلشان بازدید داشته باشد. از طرفی علی خامنه‌ای خواستار برداشته شدن تحریم‌ها به‌طور کامل شده که این امر امکان‌پذیر نیست و از طرفی دیگر امریکا خواستار اعتماد کامل از طرف رژیم اسلامی است که آن‌هم محال است، زیرا رژیم جهل و جور و فساد را چه به اعتمادسازی جوامع حقوق بشری؟!

بسیار واضح است که رژیم با ترفندهای گوناگون در پی پنهان کردن مقاصد پلید خود و درصدد به دست گرفتن قدرت در منطقه و رسیدن به بمب اتمی است. علی خامنه‌ای می‌خواهد مشکلاتی را که با جامعه جهانی و غرب دارد را پشت قضیه هسته‌ای پنهان کند. به گفته محققان و منتقدان نقض حقوق بشر در ایران، بعد از گفتگوی قدرت‌های بزرگ و جمهوری اسلامی در لوزان، خواستار توجه بیشتر جامعه جهانی به وضعیت حقوق بشر در ایران شده‌اند و اظهار می‌دارند دستیابی به توافق هسته‌ای، تضمین‌کننده بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران نخواهد بود و اینکه بدترین کار در حال حاضر، خارج کردن بحث حقوق بشر در ایران از دستور کار در جامعه بین‌المللی است. هرگونه توافق با رژیم اسلامی در ایران فقط به نفع گروه‌های ویژه یعنی همان‌هایی که اقتصاد در سایه را ایجاد کرده‌اند و سران نظام است. رژیم اسلامی بیشترین اعدام‌ها را در این چند سال داشته، چنانچه در یک سال اخیر شمار اعدام‌ها به ۸۵۰ نفر رسیده که از فعالان سیاسی، عقیدتی، دگراندیشان، کارگران و مبارزان و حتی زنان و کودکان می‌باشد که همهٔ این جنایات و سرکوب‌های داخلی به‌فرمان علی خامنه‌ای صورت می‌گیرد. همان‌طور که سرمایه‌های نفتی و ذخایر ارزی ما در ایران خرج گروه‌های تروریستی در سوریه، لبنان، عراق و یمن می‌شود. پیام حکومت اسلامی به مردم ایران در این ۳۷ سال جز فقر روزافزون، بیکاری، انزوای سیاسی، عدم ارتباط با خارج، خفقان و اعدام و سرکوب، چیز دیگری نبوده و نیست.

مژگان نخعی

 

mojgan naxaee