همسر آزاری پدیده ایست که در اغلب نقاط جهان دیده می شود.اما در کشور ایران با توجه به پیشینه مردسالاری و نگاه سنتی بیش از سایر مناطق به چشم می خورد.
بر اساس آنچه در اعلامیه۲۰ دسامبر ۱۹۹۳آمده،هرگونه عمل خشونت آمیز مبتنی برجنسیت که باعث بروز یا احتمال بروز صدمات و آسیبهای جسمی-جنسی یا روانی شود مصداق خشونت شناخته می شود و در واقع بدان معناست که هر نوع آزار زنان از شکل فیزیکی گرفته تا تهدید و تحقیر و توهین ویا حتی ممانعت از ورود آنها به محیطهای اجتماعی دلخواهشان مصداق کامل خشونت است.
انواع این خشونت ها ممکن است در محیط های مختلف اجتماعی از جمله خانواده، محلکار، موسسات آموزشی ویا حتی بصورت علنی تر خرید و فروش زنان و اجبار آنها به فحشاصورت می گیرد.این در حالیست که حتی دولتها نیز به واسطه جنگ و قوانین تبعیض نژادی به آن دامن می زنند.این خشونتهادر ایران،در اکثر خانواده ها به شیوه های مختلفی وجود دارد.
ازدیدگاه بین المللی خشونت علیه زنان عام ترین نوع نقض حقوق بشر و ریشه در تبعیضی دارد که مانع از برابری حقوق زن با مرد در همه سطوح زندگی میشود.
سازمانهای بین المللی مدافع حقوق بشر دست به ابتکارات تازه ای برای مقابله با این امرگرفته اما متاسفانه خیلی از زنان ما از آن بی اطلاع هستند و حتی خیلی از همین زنان هیچ گونه آشنایی با این شیوه رفتاری که خشونت گفته میشود ندارند و این گونه عملکردها را امری عادی و گاهی نشانی از علاقه بحساب می آورند.البته این موضوع ریشه در افکار سنتی حاکم در ایران دارد که مانع اصلی اطلاع زنان از حقوق خودشان می با شد. افکاری که باعث شده مرد، زن را جزو دارایی های خود نگاه بکند و تجاوز به حقوق آن را کاملاً عادی و بدون مجازات قلمداد کند.
این خشونت ها تقریباً در تمامی طبقات اجتماعی، اقتصادی، نژادی،سنتی و جغرافیایی یافت میشود و به چهار شکل فیزیکی، روانی، اقتصادی و جنسی و بدون توجه به تحصیلات، نژاد و وضعیت خانوادگی وجود دارد. در این بین خشونتها، خشونت خانگی عام ترین نوع است که از سوی همسر، پدر، برادر و حتی فرزندان پسرنیز برای زنان ایرانی وجود دارد.
اکثر این خشونت ها باعث بروز روحیه پوچی، خود نابودسازی، گریز از اجتماع و اضطراب در زنان میشود. براساس امارهای بدست آمده در سال ۱۳۸۳ هجری شمسی گزارشی از میزان خشونت علیه زنان در استانهای مختلف ایران جمع اوری شد. اگر چه این آمارها هنوز انتشار نیافته و با اعتراض مواجه شد، اما قابل تامل است. این آمار حاکی از آن است که این خشونت ها در استانهای مختلف از تنوع و تفاوتهای زیادی برخوردار است و این گونه نشان میدهدکه زنان تبریزی بیشترین رضایت را از زندگی خانوادگی خود دارند و کمترین ناسازگاری هم در همین خانواده ها روی می دهد و این در حالیست که تبریزی ها بیشترین تفکر سنتی را دارند و به عبارتی مردان تبریزی بیشترین احساس مالکیت را بر زنان خود دارند.
حال سوال اینجاست که آیا زنان تبریزی به حقوق خود آشنایی دارند و آیا این حس رضایت یک حس تمام وکمال است ویا این همان دیدگاهیست که زن ایرانی باید با لباس سفید به خانه بخت برود و فقط و فقط با کفن سفید از خانه شوهر بیرون بیاید؟
متاسفانه در ایران هیچ گونه آموزش و یا اطلاع رسانی برای دختران قبل از ازدواج در ارتباط با حق و حقوقشان وجود ندارد و حتی مادران به لحاظ حفظ آبaروی خانوادگی به دختران خود بسوز و بساز را صرفاً آموزش میدهند و غافل از این هستند که خشونت وبه خصوص خشونت روانی گرچه آثار جسمانی ندارد اما اثرات آن پایدارتر و طولانی تر است.