چرا زنان محمد بعد از مرگ او و یا در صورت جدایی از او نمی بایست ازدواج می کردند؟
با اندکی تحقیق و مطالعه پیرامون زندگی محمد در می یابیم که محمد “ابتر” (عقیم) بوده و فرزندی نداشته! چطور ممکن است که محمد با داشتن ۱۷ همسر (۹ همسر در روزهای پایانی زندگی) فقط از خدیجه صاحب فرزند شده باشد!؟
دشمنان محمد که در حقیقت مردمی عاقل و از پذیرفتن اسلام او سر باز زده بودند به او لقب ابتر را داده که البته این توهین ها مشمول معجزه گردید و خداوند عزوجل را بر آن داشت تا سوره “کوثر” را برای پاسخ به کافران نازل کند. در سوره ۶ احزاب هم الله محکم کاری کرده تا بعد از مرگ محمد کسی نتواند عقیم بودن او را ثابت کند که مبادا اسلام بعد از مرگ محمد رو به افول بگذارد.
بنا بر آیه ۶ از سوره احزاب، همسران پیامبر همانند مادران مؤمنین و در حکم آنان هستند. به همین خاطر، ازدواج با آنان حرام است. علت های متعددی درباره حرمت ازدواج با همسران پیامبر(ص)، ذکر شده است، از جمله عدم سوء استفاده توسط منافقان از جایگاه همسران پیامبر(ص)، و نگهداری حرمت ایشان و همسران آن حضرت. البته که دلایل یاد شده ادعای مسلمانان است، ولی حقیقت چیست؟
بگذارید اول به معمای فاطمه بپردازیم و آن را طبق مدارک تاریخی و کتابهای مراجع شیعه بررسی کنیم.
آیا فاطمه میتواند دختر محمد باشد؟
مسئله ۴۳۵ توضیح المسائل روح الله خمینی میگوید:
زنهاى سیده بعد از تمام شدن شصت سال یائسه مىشوند، یعنى خون حیض نمیبینند. و زنهایى که سیده نیستند، بعد از تمام شدن پنجاه سال یائسه میشوند.
لنکرانی نیز دقیقاً همین مسئله را به همین ترتیب در رساله های توضیح المسائل خود آورده اند.
مسئله 435 رساله توضیح المسائل خمینی نیز به همین قضیه اشاره دارد اما بطور مرموزی حساب زنان سیده (زنانی که اجداد آنان به محمد میرسد) را از حساب سایر زنان جدا میکند. در کتابهای دیگر علما(!) ی ااسلام بطور مشخص اشاره میکنند که زنان قبیله قریش دیر تر از سایر زنان و در سن ۶۰ سالگی یائسه میشوند.
این پنهانکاری آیت الله ها و مراجع شیعی از چه روست؟ این افراد چه چیزی را میخواهند از مردم پنهان کنند؟ آیا واقعا زنان قبیله قریش با بقیه زنان از لحاظ آناتومی و ساختار بدن متفاوت هستند و انسانهایی متفاوت از سایر انسانها هستند؟ قبول کردن این مفهوم مضحک و کودکانه تنها از افراد مذهبی بسیار متعصب و سبک مغز انتظار میرود. اما واقعیت این قضیه چیست؟
ماجرا از این قرار است که:
1- محمد در سن ۲۵ سالگی با خدیجه که در آن زمان ۴۰ سال سن داشت ازدواج کرده است. (ابن سعد طبقات کبری ۱۴/۸، البلاذری ۴۰۶/۱، سیرت رسول الله عربی، ابن هشام ۱۲۴/۱)
2- محمد در سن ۴۰ سالگی به بعثت رسیده است، یعنی ۱۵ سال از ازدواج او با خدیجه میگذشته است، بنابر این در زمان بعثت، خدیجه ۵۵ سال سن داشته است. (سیرت رسول الله عربی، ابن هشام، ۱۵۳/۱، حیوه القلوب، ملا محمد باقر مجلسی پوشینه دوم برگ 257)
3- فاطمه به گواهی امام صادق در روز بیستم جمادی الثانی در سال پنجم پس از بعثت (۸ سال قبل از هجرت) به دنیا آمده است. (دلائل الامامه / ۱۰)، اصول کافی در مورد ولادت فاطمه نوشته است «ولدت بعد النبوه به خمس سنین و بعد الاسراء بثلاث سنین»، یعنی فاطمه پنج سال پس از نبوت و سه سال بعد از معراج بدنیا آمد (اصول کافی ص ۱۲۳)
یک جمع و تفریق بسیار ساده ما را به این نتیجه میرساند که خدیجه در هنگام بدنیا آوردن فاطمه باید حدود ۶۰ سال سن داشته است
بنابر این به نظر آیت الله ها باید زنان قریش با باقی زنان تفاوتی داشته باشند که بتوانند در سن ۶۰ سالگی باردار شوند و بچه بدنیا بیاورند. دم خروس از اینجا آشکار میشود.
از طرفی مسائلی جانبی و شواهد دیگری نیز وجود دارند باعث میشود که ذهن واقع گرا هرچه بیشتر روی اینکه فاطمه دختر پیامبر باشد شک و تردید جدی کند:
بعد از مرگ محمد ابوبکر به ادعای اهل تسنن با استناد به اینکه «پیامبران از خود ارث باقی نمیگذارند» از برگرداندن باغ فدک به فاطمه که وارث محمد بود سر باز زد. و این در حالی بود که فاطمه در خطبه ای که در مسجد اقامه کرد گفت در قرآن آمده است که سلیمان از داود ارث برده است و این ادعای ابوبکر را با استناد به قرآن رد کرده است و ابوبکر هم مسلما به همین سادگی نمیتوانسته است از زیر بار این استدلال فرار کند. از طرفی با نگاهی به زندگی علی و کنار گذاشتن اراجیف شیعیان مبنی بر سکوت علی برای حفظ وحدت اسلامی به نظر نمیرسد علی کسی باشد که در مقابل چنین مسئله ای سکوت کند، تنها مسئله ای که میتواند این شک را هرچه بیشتر تقویت کند این است که فاطمه واقعا فرزند محمد نبوده.
افزون بر خدیجه محمد با دستکم ۹ زن دیگر ازدواج کرده است، اما هیچکدام برای محمد فرزندی به بار نیاورده اند، روشن است که این اتفاق دستکم چهار دلیل میتواند داشته باشد
1) محمد با زنانش همبستر نمیشده است، که این خلاف تاریخ و عقلانیت است، محمد به گفته احادیث و روایات از قضا بسیار علاقه مند به جماع بوده است و برخی مسلمانان کثیر الجماع بودن او را به خروس تشبیه کرده اند!
2) محمد از شیوه های تنظیم خوانواده استفاده میکرده است و جماع منقطع میکرده است یا زنانش فرزندانشان را سقط میکرده اند، که از این دو کار در تاریخ هیچ نشانی یافت نمیشود و نخستین کار مکروه و دومی حرام هستند. سقط جنین در اسلام مکافات مرگ را به همراه دارد! از این گذشته ابزارهای انجام اینکار و دانش و مهارت های مرتبط با آن در آن زمان تا آن حد بالا نبوده است که کسی بتواند چنین کند، خوی عربی نیز فرزندان بی شمار را دوست دارد و حتی امروز هم چندان بدنبال چنین مسائلی نیست.
3) هر ۹ زن دیگر محمد نازا بوده اند، این بسیار بعید است، اگر از هر ۱۰ زن محمد ۹ تای آنها نازا بوده باشند عربستان واقعا ً باید درصد بسیار بالایی از زنان نازا را میداشت و هیچ بعید نیست که جمعیتی با این ویژگی در مدت یکی دو نسل بطور کلی محو و نابود شود
4) آخرین دلیل میتواند این بوده باشد که محمد دچار نارسایی بوده و نمیتوانسته به هر دلیل فیزیولوژیکی بچه دار شود. بنابر این اساساً اینکه محمد فرزندی را براستی از خود داشته باشد بسیار بعید است.
محمد به دلیل بیماری ای که داشت نمیتوانست دارای فرزند شود و یا اینکه فرزندان او در سنین بسیار پایین جان سپردند پسرانی که به او نسبت داده میشوند یعنی ابراهیم و قاسم پیش از بعثت فوت شدند (نساء حول الرسول، الدکتر السید الجمیلی، المکتبه التوفیقیه برگ ۴۴). میدانیم که محمد از طرف منتقدانش متهم به ابتر بودن میشده است، در حالی که فرزندان دیگری که اکنون به محمد نسبت داده میشوند، یعنی زینب، رقیه و ام کلثوم همگی بزرگ تر از فاطمه بوده اند البته در مورد اینکه آیا فاطمه کوچکترین دختر محمد است یا ام کلثوم در میان تاریخ نویسان اختلافاتی وجود دارد (نساء حول الرسول، الدکتر السید الجمیلی، المکتبه التوفیقیه برگ ۱۵۳)، بنابر این محمد حداکثر پنج سال پس از ازدواجش صاحب دختری شده است و پیش از آنها نیز پسری داشته است، پس چه زمانی ممکن است مخالفانش این امکان را داشته باشند که به او ابتر بگویند؟ او که همواره دختران و پسرانی داشته است و فاطمه آخرین فرزند منتسب به او است نه نخستین فرزند، حتی نویسندگان شیعی معاصر نیز سعی کرده اند این مسئله را نادیده بگیرند، مثلاً نویسنده ای گفته است «پیامبر اکرم دو فرزند پسر داشت که در خردسالی در گذشتند. با مرگ آن دو که قاسم و عبدالله نام داشتند، زبان مشرکین به طعن و ناسزا گشوده شد که: محمد پسری ندارد و با مرگش نسل او منقطع و برای همیشه محو و نابود خواهد شد. تنها سه دختر برای رسول خدا باقی مانده بود که آنها هم به نظرشان اولاد ، محسوب نمیشدند. هنوز دختر بنا به اعتقادات دوره جاهلیت موقعیت اجتماعی و ارزشی در جامعه نداشت و او را با دیده تحقیر مینگرسیتند و بر پایه همین اعتقادات نابجا بود که مشرکین، زبان به سرزنش میگشودند»، اما براستی اگر مسئله این بوده ، آنگاه با تولد فاطمه نیز چیزی تغییر نمیکرد، تنها یک دختر به سه دختر دیگر محمد افزوده میشد و از دید اعراب وی همچان ابتر بود، حال آنکه چنین سخنی چندان خردپسند نیست ممکن است بتوان این پرسش را به شیوه دیگری نیز پاسخ داد اما دستکم یک پاسخ منطقی میتواند این باشد که این فرزندان واقعاً از محمد نبوده باشند!
مسئله دیگر این است که باردار شدن یک زن ۶۰ ساله بسیار بعید و غیر عادی است. بطوری که پیر ترین مادری که در تاریخ ثبت شده است یک خانم رومانیایی ۶۶ است که در اواخر سال ۲۰۰۴ توسط سزارین زایمان کرد. جالب است که این خانم به گفته رسانه های خبری در حدود ۱۰ سال تحت مراقبت و تلاش برای بارور شدن بوده است و توسط اسپرم و تخمک انسانهای دیگری بارور شده است.
و اما اگر فاطمه دختر محمد نیست پس دختر کیست؟ در صورتی که نارسایی های جنسی محمد را بپذیریم ممکن است محمد برای اینکه این قضیه را بپوشاند دست به صحنه سازی نیز زده باشد، ملا محمد باقر ملجسی گفته است محمد خدیجه را مجبور کرده بود ۴۰ شبانه روز از خانه بیرون نیاید و خود نیز به دیدار او نرفت، شاید محمد میخواست مردم گمان کنند خدیجه باردار است! و بعد از این دوران به دستور جبرئیل به نزد خدیجه میرود و همان شب با او مجامعت میکند و خدیجه گفته است که نور فاطمه را از همان شب در رحم خود دیده است و با او سخن میگفته است!(حیوه القلوب، ملا محمد باقر مجلسی پوشینه دوم برگ ۱۰۴، بحار الانوار پوشینه ۱۶ برگهای ۷۹ و ۸۰، علی شریعتی فاطمه فاطمه است، انتشارات چاپخش برگ ۹) اما جالب اینجا است که خود مجلسی نیز تولد فاطمه را در ردیف معجزات محمد آوره است، یعنی خدیجه فاطمه را یک شبه باردار شده است! معتقدان به اعجاز ممکن است به چنین یاوه گویی هایی را باور کنند اما شکی وجود ندارد که خردگرایان و تاریخ نویسان چنین باوری را نمیپذیرند. باور رایج در میان شیعیان نیز این است که کسی بدنیا آمدن فاطمه را ندیده است، به گفته شیعیان زنان قریش از یاری رساندن به خدیجه در هنگام زایمان خود داری کرده اند، ماجرای بدنیا آمدن فاطمه نیز افسانه ای بیش نیست،
«شیخ صدوق در کتاب امالی به سند خود ازمفضل بن عمر نقل میکند که گفت از امام صادق پرسیدم ولادت فاطمه چگونه انجام شد؟ در پاسخ فرمود: هنگامی که حضرت خدیجه با رسول خدا ازدواج نمود، زنهای مکه از روی عناد با اسلام از خدیجه دوری میکردند، نمیگذاشتند تا زنی با خدیجه ملاقات نماید، وحشت و هراس بر خدیجه رو آورد، و سخت غمگین و بی تاب بود از اینکه مبادا بر رسول خدا آسیبی برسانند، هنگامی که خدیجه به فاطمه باردار شد، فاطمه در رحم مادر با او سخن میگفت و او را دلداری میداد، و خدیجه این موضوع را بر پیامبر پنهان میداشت، روزی رسول خدا وارد خانه شد، شنید که خدیجه با فاطمه سخن میگوید، به خدیجه فرمود: با چه کسی گفتگو میکنی؟ خدیجه عرض کرد فرزندی که در رحم دارم با من سخن میگوید و مونس من است. پیامبر فرمود: این جبرئیل است به من خبر میدهد که آن فرزند دختر است، و او است نسل پاک پر میمنت و خداوند به زودی نسل مرا از او قرار خواهد داد، و امامان از نسل او به وجود می آیند که خداوند پس از انقضاء وحی، آنها را خلفاء و جانشینان قرار میدهد. حضرت خدیجه به همین ترتیب ایام بارداری را میگذراند تا آنکه ولادت فاطمه نزدیک شد، برای زنان قریش و بنی هاشم پیام فرستاد که بیایید و مرا در وضع حمل یاری کنید، همان گونه که بانوان زنان را در چنین وقتی کمک میکنند. ولی زنان قریش و دیگران برای او پیام دادند که تو حرف ما را نشنیدی و سخن ما را رد کردی و با محمد یتیم ابوطالب که فقیر بود ازدواج نمودی، از این رو نزد تو نمی آییم و به هیچ وجه تو را یاری نخواهیم کرد. خدیجه از این پیام ناراحت و غمگین شدولی خداوند او را تنها نگذاشت، ناگهان خدیجه دید چهار زن گندمگون و بلند قامت که شبیه زنان بنی هاشم بودند وارد شدند، خدیجه از دیدن آنها هراسناک شد، یکی از آنها گفت: ای خدیجه! محزون مباش، ما از طرف خدا به سوی تو آمده ایم، ما خواهران تو هستیم، و این آسیه است که در بهشت همنشین تو است، آن دیگری مریم دختر عمران است، و آن یکی کلثم خواهر موسی میباشد، خداوند ما را نزد تو فرستاده تا در هنگام وضع حمل تو را یاری کنیم. در این وقت یکی از آنها در جانب راست خدیجه نشست، دیگری در سمت چپ نشست، سومی روبرو و چهارمی پشت سر قرار گرفتند و در این هنگام فاطمه پاک و پاکیزه به دنیا آمد، و وقتی بر زمین قرار گرفت، نور تابناکی از او برخاست که بر همه خانه های مکه تابید، ناگاه ده تن از حوریان بهشتی که در دست هر یک از آنها طشتی از بهشت و آفتابه ای پر از آب کوثر بود، وارد شدند، آن بانویی که پیش روی خدیجه بود فاطمه را گرفت و با آب کوثر شستشو داد؛ و دو جامه سفید که از شیر مقدستر و از مشک و عنبر خشبوتر بود بیرون آورد، بدن فاطمه را با یکی از آنها پوشانید و دیگری را مقنعه و روسری او قرار داد. سپس فاطمه را به سخن گفتن دعوت کرد، فاطمه زبان گشود و به یکتایی خدا و رسالت محمد گواهی داد و چنین گفت: گواهی میدهم که خدایی جز خدای یکتا نیست، و پدرم رسول خدا و آقای پیامبران است، و شوهرم سرور اوصیاء میباشد. سپس به هریک از آن چهار زن سلام کرد، و آنها را به نام خواند و با روی شاد و خندان، فاطمه را مورد توجه قرار دادند و حوریان اهل آسمان، مژده ولادت فاطمه را به یکدیگر میدادند، و در آسمان نوری آشکار شد که فرشتگان، قبل از آن چنین نوری را ندیده بودند. آنگاه بانوان به خدیجه گفتند: فرزند خود را که پاک، پاکیزه، پر میمنت و مبارک است و دارای نسل پر برکت میباشد، بگیر و خدیجه با خوشحالی فاطمه را به آغوش گرفت، و پستان در دهان او گذاشت، شیر جاری شد، فاطمه از آن پس در هر روز مطابق رشد یک ماه و در هر ماه مطابق رشد یک سال سایر کودکان بزگ میشد. (بحار الانوار ملا محمد مجلسی، پوشینه ۱۶ برگهای ۸۰ و ۸۱، پوشینه ۶ برگ ۲۴۷ و پوشینه 43 برگ ۲)» (محمد محمدی اشتهاردی؛ حضرت خدیجه همسر پسامیر، اسطوره ایثار و مقاومت، موسسه انتشارات نبوی، چاپ دوم بهار ۸۴، قم برگهای ۲۲۹ تا ۲۳۲.)
روشن است که دلیل این یاوه سرایی ها ممکن است این باشد که خدیجه فاطمه را بدنیا نیاورده است و از همین رو یا محمد این یاوه ها را سراییده است و یا امام صادق و یا شیخ صدوق، جالب اینجا است که امام صادق، مفضل بن عمر، شیخ صدوق، علامه مجلسی و محمد محمدی اشتهاردی و ناشرین این کتاب ریاضیاتشان در این حد خوب نبوده است که بدانند که اگر فرزندی در یک روز به اندازه یک ماه رشد کند، در یک ماه به اندازه ۳۰ ماه رشد میکند نه یک سال! با این حساب فاطمه در یک سالگی به سن ۳۰ سالگی رسیده است، مگر اینکه رشد نجومی او تنها در چند ماه بوده باشد.
افزون بر این در میان برخی از مسلمانان باوری رایج است که سایر فرزندان محمد نیز از آن خواهر خدیجه بوده اند و خواهر خدیجه سرپرستی آنان را به خدیجه سپرده بود. این است که در خوش بینانه ترین حالت فاطمه نیز از دختران خواهر خدیجه است.
در کنار همه ی اینها به این مطلب نیز باید اشاره کرد که محمد طبق اسناد تاریخی به فاطمه هم نظر داشته و کمتر پدری پیدا می شود که از دختر خود چنین سوء استفاده نماید
امام صادق فرمود: عایشه [از روی حسادت] گفت: یا رسول الله میبینم دهان فاطمه را زیاد میبوسی و زبانت را در دهانش قرار میدهی. پیامبر اکرم فرمودند: بله، هرگاه مشتاق بهشت میشوم، فاطمه را میبوسم و زبان در دهانش میگذارم. من از فاطمه بوی بهشت را استشمام می کنم و بوی شجره طوبی را می یابم، زیرا او زنی آسمانیست.
برگرفته از کتاب احادیثی در مورد بوسه، نوشته داوود احمدی، انتشارات صلوات.
با در نظر گرفتن موارد فوق می توان به این نتیجه رسید که محمد عقیم بوده و آوردن فاطمه و نازل شدن آیه برای ممنوع شدن ازدواج زنان پیامبر بعد از او صحنه سازی و قسمتی از سناریوی خدیجه بوده.
خدیجه که زنی با هوش و بازرگان بوده، بعد از ازدواج با محمد از چه رو ثروت خود را در اختیار او قرار می دهد؟!؟!
محمد پس از ۱۵ سال زندگی با خدیجه ادعای پیغمبری کرد، هیچ دور از ذهن نیست که ادعای پیامبری و برانگیخته شدن او از جانب خدا برای هدایت بشر، نقشه ی خدیجه برای کسب درآمد بوده، او با کمک از استعداد تجاری خود ، و با تکیه بر قدرت و خشونت محمد ، دین اسلام را برای ثروت اندوزی بیشتر خود پایه ریزی کرد، طبیعی است محمد که از سنین نوجوانی همراه با چند تن از جوانان دیگر گروهی را تشکیل داده و با نام پیمان جوانمردان راه را بر کاروان ها می بستند و اموال آنها را سرقت می کردند، گزینه ی خوبی برای اجرای نقشه ی خدیجه بوده، زیرا ترس اعراب از محمد به علاوه ثروت خدیجه که قدرت بیشتر به همراه می آورد و مهم تر از همه قوانین اسلامی که از جانب خدای خیالی بر محمد نازل می شده و به پیروان محمد دستور کشتار کفار و گرفتن اموال و زنان آنها را به عنوان غنایم می داده ، این امکان را به محمد ارزانی داشته که به لطف جاهلیت اعراب قدرتی بی پایان بگیرد ، قدرتی خانمان سوزی که بیش از 1400 سال است که به محمد و فرزندان و پیروانش این امکان را داده که با کشتار و خونریزی توسعه دهنده ی تجارت “اسلام” خدیجه باشند.
حسام حسامی