می خواهم نگاهی به عرف جامعه ایران بیاندازم. در واقع عرف، یک نگاه سنتی به مسائل در زندگی انسانها یک جامعه میباشد که به درازای تاریخ در بطن آن جامعه جایگاهی خاص دارد و در بعضی از موارد عرف جامعه قویتر از قانون عمل میکند یکی از این موارد، مسئله بکارت زنان در جامعه ایران میباشد. یعنی هنوز تعریف اکثریت مردم از یک دختر خوب و نجیب دست نخوردگی اوست. با وجود اینکه در جامعه امروزی ایران روابط پیش از ازدواج به خصوص برای مردان در حال فرو ریختن است، اما تناقض این جاست که به محض این که پای ازدواج به میان میآید بکارت زن مهم میشود و بسیاری از افراد تحصیلکرده و روشنفکر جامعه ایران میگویند پرده بکارت برایشان موضوعی بی اهمیت است اما در عمل حاضر نیستند که با دختران غیر باکره ازدوج کنند. وقتی بعضی از این افراد که حاضر به ازدواج با این دختران میشوند به این موضوع به عنوان یک امتیاز برای آینده خود نگاه میکنند تا هر وقت بخواهند از آن علیه زن استفاده کنند و با وجود مقررات سخت اسلامی که توسط دولت ایران بر روابط دو جنس مخالف پیش از ازدواج اعمال میشود که تمامی این قوانین بر مبنای احکام زن ستیزانه اسلامی تعیین شده است که همچون زنجیرهای محکمیست، برای به استثمار کشیدن هر چه بیشتر زنان در جامعه ایران و در کنار این قوانین ضد بشری حکومتی، پا فشاری احمقانهای را از طرف جامعه مذهبی ایران میبینیم که شخصیترین عضو و اندام جنسی زنان را به گروگان گرفتهاند و میگویند این نجابت است و زنان فقط زندانبان هستند که دیگران باید درباره شخصیترین مسئله زنان تصمیم بگیرند. البته قرنهاست که مذهب وجامعه مرد سالار ایران برای زنان تصمیم گرفتهاند و زنان فقط اجرا کردهاند و رسوم و خرافات را پاس داشتهاند. به راستی چرا جامعه مردسالار ایران به این ترتیب زن را با تمام وجود دست نخوردهاش منضم به خود کند و زنان به مثابه ملک شخصی یا دارایی برای مردان محسوب شوند؟ این یک نوع بردگی تاریخی و تبعیض جنسیتی است. آیا تا به حال جامعه سنتی و اسلامی ایران از خود پرسیده بکارت مردان چگونه مشخص میشود؟ البته نه، چون جامعه مرد سالار ایران ضرورتی نمیبیند یا شاید مطابق عصر حجر فکر میکنند که مرد غریزه دارد و زن هیچ. به راستی چه کسی تعیین کرده است که نیاز مرد باید برآورده شود ولی برای زن نه؟ و چرا خود زنان جامعه ایران هنوز به این باور برابری جنسیتی نرسیدهاند؟ چرا بسیاری از این دخترکان ماجراجو و در عین حال محبوس، در عرف جامعه ایران تن به احمقانهترین و تحقیرآمیزترین کار یعنی انجام عمل بکارت میدهند؟ در واقع با این عمل دخترکان سرزمینمان تن به یک باکرگی اجباری و به یک بیهویتی انسانی و جنسی میدهند و برای همیشه خود را در قفس عرف و مذهب زندانی می کنند. اما زنان جامعه ایران امروز برای رهایی باید از دربهای پوسیده تعصب و سنتها و مذاهب نادرست و ترس، رد شوند. در ابتدا خود زنان باید به این باور برسند که عرف جامعه مثل پوست پوسیدهای است که وقت رد شدن از آن است. در واقع با رد شدن از این عرف نادرست جامعه تبعیض جنسیتی و تحقیر جنسیتی از بین خواهد رفت و زمانی که گرایشهای جنسی با حقوق برابر برای زن و مرد همراه شود، نابهنجاریهای اجتماعی برای زنان ایران کاهش می یابد. در واقع زنان ایران باید باکرگی را از مغزهایشان بیرون کنند. آن وقت خواهند دید که جامعه مذهبی و مرد سالار ایران امروز این برابری جنسیتی را خواهد پذیرفت. حداقل بیاییم متعصبانه نگاه نکنیم بلکه فکر کنیم.
به امید برابریهای جنسی در ایران