در جامعه های اسلامی ضعیفترین افراد زنان هستند که همیشه بی یار و یاور بوده اند و هیچ فریاد رسی نداشته و ندارند، چون همیشه ابزاری برای مرد به حساب می آمده و می بایست تحت امر صاحب ابزار باشند چرا که قانون شرع اسلام چنین می گوید و پیوسته از گفته خود پیروی می کند و با تعصب آفریده اسلام از این افکار پلید طرفداری کرده و هیچ نرمشی در این راه ندارد.
راستی چرا اسلام اینگونه است؟ مگر در اسلام حرف از برادری و برابری نیست؟ مگر نمی گویند فاطمه دختر پیغمبر اسلام زنی آزاده بوده یا زینب شیر زن کربلا بوده و زنان دیگری که اسمشان را در کتابهای دینی می آورند و از شجاعتها و کمالاتشان می گویند اما با این گفته ها چرا در قوانین اسلامی زن را به هیچ انگاشته اند و او را کنیز و برده مرد می دانند، حد و توانشان را در جاهایی نصف و بعضا کمتر از نصف می دانند، چرا نمی گذارند که در افکارشان آزاد باشند و اجازه تفکر آزاد به تمامی افراد جامعه بخصوص زنان هر جامعه که بزرگترین مردها را همانان به دنیا آورده و تعلیم و تربیت کرده اند را ندهد تا کی می تواند جلوی رشد و شکوفائی زنان جامعه را بگیرد.
زنانی که همه جا دوشادوش مردان بوده و هستند. زنان را که در زمان سختی حتی از مردان محکم تر ایستاده اند تا چهارچوب خانواده را که زیربنای جامعه است حفظ کند. اسلام این موجود در عین حال ظریف اما در باطن مقاوم و خستگی ناپذیر را چنان در ظلمت نگاه داشته که گویی وجود ندارد، یا در کارهای خود وا می ماند. ولی ما زنان در همه عرصه های جامعه ثابت کرده و می کنیم که می توانیم توانائیهایمان را به رخ بکشیم و در خیلی کارها گوی سبقت را از مردان ربوده ایم و به خاطر همین توانائیهاست که از اسلام زن ستیز متنفریم و تا جایی که بتوانیم مبارزه می کنیم تا آزادیهای از دست رفته خود را پس بگیریم.