مدتهاست صدای زنانی که مورد تجاوز قرارگرفتهاند را میشنوم. زنانی که با بغض در گلو حکایت از شکنجههایی میکنند که طی دستگیری و در زندان رژیم جمهوری اسلامی بر آنها گذشته است.
آیا بغض این زنان در گلویشان شکسته است؟ کلامی که بار هزاران ساله سنت در نیمهراه گلوی آنها را میشکند. سنتهایی که جمهوری اسلامی با سرنیزه و تفنگ بندهای آنها را محکمتر بر پیکر جامعه ما پیچید. آِیا این زنان همکلامی نگفته دارند؟ کلامی نگفته به تعداد هزاران زن مورد تجاوز واقعشده و کلامی که باید یکبار با صدای بلند آن را فریاد کرد و هزاران بار حکام جمهوری اسلامی را به جرم آن محاکمه و محکوم کرد، حاشا که سکوت مطلوبترین محیط برای تداوم حیات این حاکمان متجاوز است.
این دیگر بر دوش این زنان است که حقایق بیشتری ازآنچه بر آنها رفته را افشا کنند؛ اما صدای آنها مرا واداشت تا بار دیگر به این شیوه سرکوب زنان زندانی در زندانهای جمهوری اسلامی بپردازم.
تجاوز، یکی از مهمترین حربههای جمهوری اسلامی برای مرعوب و منکوب کردن زنان است. حربهای که بیش از ۳۵ سال است علیه زنان مخالف بکار برده است. دیوارهای زندانهای اوین و گوهردشت و دیگر شهرهای ایران در دهه ۶۰ شاهد مبارزه و مقاومت هزاران زن زندانی، تجاوز مزدوران رژیم برای شکستن و بهزانو درآوردن آنان بود. تجاوزی که مهر شریعت را بر خود دارد زیرا در قانون جمهوری اسلامی به دختران باکره باید قبل از مرگ تجاوز کرد که به بهشت نروند و زنان کمونیست هم که کافر هستند و غنیمت جنگی و تجاوز به آنان ثواب دارد! تجاوز جنسی شکنجه مضاعفی بر زنان است. بخصوص در فضائی که این شکنجه نه مایه رسوایی شکنجهگر بلکه شرم شکنجهشده تلقی میشود باید سکوت را شکست.
نهفقط تجاوز جنسی بلکه تهدید فرزندان نیز فشاری دیگر بر زندانی زن است. در قانون اساسی ایران زن بهعنوان همسر یا مادر دارای هویت است، این قانون انعکاسی از فرهنگ عقبمانده و زنستیز غالب است. در یک چنین فضای زنستیز و مردسالاری، تجاوز جنسی و تهدید فرزندان یکی از مهمترین ابزارهای شکنجه زنان است. برای خنثی کردن حربه مرتجعین اسلامی نهفقط باید کلیه این ارزشها و معیارهای سنتی و عقبمانده در مورد زنان را به زیر سؤال کشید، بلکه این دو شکل از شکنجه مضاعف زن زندانی را با جسارت و بیمهابا افشا و محکوم کرد. این بخشی از ارعاب زنان است و ابزاری برای دربند نگهداشتنشان و نباید موجب ترس و هراس زنان از مبارزه شود.
بسیاری از زنان زندانی نیز زنده نماندند که با افشای تجاوز از شیوه سرکوب زنان توسط جمهوری اسلامی پرده بردارند و همزمان خراشی نیز به افکار سنتی که بر پیکر مخالفین هم رسوبکرده است، وارد کنند. بسیاری هم که از این جنایات جان سالم بدر بردند، به همان دلایل حاضر نشدند مهمترین حربه جمهوری اسلامی علیه زنان زندانی را افشا کنند؛ اما باید از جایی شروع کرد. باید به زنان جرئت بخشید که افشا کنند و باید بهروشنی گفت که جنبش زنان و نیروهای آزادیخواه و مترقی از هر زنی که مورد تجاوز قرار گیرد حمایت میکنند و تجاوزگر را نیز در هر شکل و لباسی محکوم میکنند.
مسئله تجاوز مسئله یک فرد نیست مسئله یک نوع مناسبات است و افشای آنهم همچنین افشای مناسباتی است که بوی تعفن مردسالارانه از ذرهذره آن به مشام میرسد. تجاوز هسته اصلی مناسبات غیرعادلانه و نابرابر حاکم کنونی است. قدرت مرد بر زن، حاکم بر محکوم، ملت ستمگر بر ملت ستمدیده، طبقات فرادست بر طبقات فرودست. به همین جهت افشای رژیم جمهوری اسلامی در این زمینه وظیفه همه نیروهایی است که ستم بر زن را در هیچ شکلی برنمیتابند.
هرگز نباید برای دادخواهی تجاوز، توهم به عدل بزرگ تجاوزگر دیگری داشته باشیم. تجاوزگران اگرچه گاه بهپای یکدیگر میپیچند اما در اعمال تجاوز علیه مردم دنیا و در رأس آن زنان دستشان در دست هم است. در اعمال و تصویب کلیه قوانین و اعمال ضد زن در گوشه و کنار جهان ازجمله ایران و کردستان، در سطح ملی یا بینالمللی همکاسهاند.
و سخن آخر اینکه این ادعانامه من علیه جمهوری اسلامی است. ادعانامه زنانی که در زندانهای رژیم مورد تجاوز و شکنجه واقع شدند و جان باختند و ادعانامه بسیاری از زنان گمنام دیگری که در سکوتی جهنمی به دست این شکنجه گران به قتل رسیدند.
۸ مارس را من میخواهم روز “انسان امروز” بنامم روز انسان تشنه برابری و آزادی، روز خلاصی از قیدوبندهای مذهبی و عقبمانده؛ و از همه فعالین اجتماعی میخواهم فعالانه در این روز شرکت کنند و خود را برای یک نبرد اساسی با حکومت ضد انسانی جمهوری اسلامی آماده کنند.