در ایران امروز هر از چند گاه صحبت از زنان میشود و به دنبال آن بحث نابرابری و ظلم و ستم مضاعف بر آنها به میان میآید. همیشه دراینبین مسئلهٔ زن بودن و متفاوت بودن بهوسیله رفتاری که با او میشود در ذهنش نقش بسته است.
باروی کار آمدن حکومت جمهوری اسلامی، این حکومت تمام توان خود را برای سرکوب و متلاشی کردن جنبش نوپای زنان به کار بست و ادامه این سیاست را در زندان با شلاق زدنها، سنگسار و غیره عملی کرد. یکی از این مجازات، تجاوز به زنان زندانی است که اکثراً و بهطور عموم برای اخذ اعترافات اجباری به کار میرود.
از فشارهایی که بهطور یکسان در زندان بر همه زندانیان سیاسی اعمال میشود، میتوان از مسئله حجاب بهطور عام و مسئله چادر رنگی بهطور خاص – بهعنوان انگشتنما کردن آنها در جلسات دادگاهی و در حضور خبرنگاران در جهت اعمال فشار ویژه بر زندانیان زن سیاسی – نام برد که این یک نوع توهین به شعور و شخصیت انسانی آنها به شمار میرود.
سوءتغذیه زندانیان، نبود آب آشامیدنی مناسب، جیره بسیار ناچیز مواد غذایی و کیفیت افتضاح غذاها و کم بودن جیره غذایی زندانیان و کمبود وسایل بهداشتی را نیز میتوان به آنها اضافه کرد.
وضعیت نابسامان ساعات هواخوری که مورد اعتراض زندانیان است و نصب دوربینهای مداربسته در فضای زندان که مشخص نیست چه کسانی بر آنها نظارت میکنند، نبود مراقبتهای ویژه و امکانات پزشکی مناسب برای زندانیان بیمار و یا زنان باردار ازجمله این موارد است.
کودکانی که به همراه مادرانشان در زندانها به سر میبرند و دائماً شاهد شکنجه مادرانشان میباشند دلیل دیگری است تا از این طریق بر فشارهای وارده بر مادران این کودکان بیفزایند.
نمونه دیگر اعمال فشار، اذیت و آزار خانوادههای زندانیان بهویژه همسران زندانیان سیاسی است. بهطور مثال وقتهای ملاقات را بهسختی یا خیلی دیربهدیر میدهند و توهین کردن به ملاقاتکنندگان در روزهای ملاقات از اعمال متداول است.
انتقال زندانیان زن به شهرهای دور از محل سکونت آنها و در نظر نگرفتن تفکیک جرائم برای آنها، شرایط بد ساختمان زندانها و تقسیم ناعادلانه زندانیان در بندها. ممنوع بودن استفاده از تلفن و همچنین کتابخانه برای بعضی از زندانیان.
دستگاه سرکوب از هیچگونه فشاری در زندان علیه این فعالان اجتماعی- سیاسی دریغ نکرده است و نمیکند. مرخصیای که به کلیه زندانیان تعلق میگیرد، یا شامل حال این زندانیان سیاسی نمیشود یا به عده بسیار کمی از آنان- و بسیار کمتر از دیگر زندانیان- تعلق میگیرد. ملاقات حضوری آنها نیز به بهانههای مختلف لغو میشود، ازجمله عدم رعایت حجاب شرعی توسط زندانی یا فرزندان آنها. استفاده از بیمارستان خارج از زندان برای درمان بیماری نیز از اینها دریغ یا تنها در موارد اضطراری شامل حال آنها میشود. همه فشارها برای این است که زندان سیاسی را وادار به تقاضای عفو از رهبری کنند. ابراز ندامت وقتی به زندانیان بهایی میرسد، از همه بدتر است، چراکه زندانی باید از مذهبی که آگاهانه انتخاب کرده است، دست بشوید.
نداشتن حق استفاده از وکیل برای زندانیان عقیدتی نیز داستانی جداگانه دارد. چهبسا عدهای از زندانیان بدون داشتن وکیل، بیگناه به چوبه دار سپرده شدند و صدایشان در گلو خفه شد.
همه این مسائل و مشکلات در شرایطی است که کمترین توجه خبری و اعتراض، در طول سالهای گذشته نسبت به شرایط زندانیان سیاسی زن صورت گرفته است یا آنگونه که باید صورت نگرفته است و ما شاهد زندانی شدن زنانی هستیم که باید صدای آنها را به مجامع بینالمللی برسانیم و تا زمانی که به جد و باصداقت تمام به این مشکلات اساسی برخورد نکنیم هیچچیز درست نمیشود و حرفوحدیثهای ما درباره آزادی و دموکراسی ره بهجایی نخواهد برد.
.