ماریا طبرزدی:عشق، ضرورتی برای تجلی انسانیت

تأثیر عشق به معنای دوست داشتن و احساسی دلپذیر که بسته به عمق آن اراده را تقویت می‌نماید موجی است در ابعادی خاص که اثر آن فقط در بعدی که گسترش می‌یابد بروز می‌نماید. زیبایی یک منظره در ذهن نابینا تأثیر عاشقانه‌ای در پی نخواهد داشت همان‌طور که یک آهنگ دلپذیر بر روان شخص ناشنوا، پس نتیجه می‌گیریم امواج عشق فقط در جهتی تأثیر می‌گذارد که گسترش می‌یابد، اما در این جهان نوعی احساس فراگیر وجود دارد که می‌تواند همه را تحت اثر خود قرار دهد، انسانی که برمبنای رعایت حال دیگران زندگی می‌کند و بدون در نظر داشتن و توجه به قانون تمام حقوق دیگران را محترم می‌شمارد انسانی کامل است که حتی می‌تواند اطلاعی از بندبند قوانین تصویب‌شده نداشته باشد. این بدان معنی است که امواج عشق او در همه زوایا در حال گسترش است و در هر نقطه‌ای که قرار بگیرد اثر خوبی از او دریافت می‌شود. حال به اصل موضوع می‌پردازم. این خاصیت انسان‌های نجیب در ادیان اختراع‌شده توسط شیادان حقه‌باز مورداستفاده قرارگرفته و آن‌ها را نمایندگان دین معرفی می‌نمایند درحالی‌که اشتباه ازاینجا شروع می‌شود که محل تولد اینان به صورتی کاملاً اتفاقی با محل ظهور دین تلاقی یافته است. در حقیقت دین و نمایندگانش همان‌هایی هستند که تحمل انتقادات دیگران را ندارند و با استفاده از قدرت کسب‌شده به‌واسطه سوءاستفاده شیادان از جاهلان و تجمع قدرت فیزیکی اجتماع حاصله از این عقیده سرکوب مخالفین و چپاول ثروت‌ها را انجام می‌دهند. برگردیم به بحث اصلی، عشق یعنی فراتر از قانون بودن در رعایت حال دیگران. قانون شاید در کوتاه‌زمان جامعه را به امنیت برساند اما با انحراف قانون‌گذاران باید چه‌کار کرد؟ با نواقص قانون باید چه‌کار کرد؟ با مناطقی که قانون تسلطی بر آنان ندارد باید چه‌کار کرد؟ فرهنگ‌های مختلف را چگونه باید تحت تسلط یک قانون درآورد؟ اینجاست که نه قانون، بلکه عشق مورد سوءاستفاده قرارگرفته، در نقش روحانی و مبلغ مذهبی ولی با باطنی آکنده از نفرت از بشر و فقط در جهت سوءاستفاده نقشی را به عهده گرفتند که در خفا خودشان نیز آن را مسخره می‌کنند ولی چه منافع سنگینی که بابت آن هر خفتی را به مردم خود تحمیل می‌کنند. اینان پست‌فطرتانی هستند که با استفاده از تصویر همان انسان‌های واقعی و جا زدن خود در قالب آن‌ها می‌خواهند سند تأیید خود و دین چرندشان را از مردم ساده‌لوح دریافت نمایند. در طول تاریخ بیشترین سوءاستفاده از این طریق در اسلام صورت پذیرفته، هرچند دیگر ادیان نیز از این امر مستثنا نبوده‌اند. آیا توجه کرده‌اید که چرا پیامبران برای جانشینی خود شخص بخصوصی را نام نبرده‌اند؟ زیرا ادیان آن‌ها بر اساس سلطه‌طلبی بنیان‌گذاری شده و پیروان آن‌ها نیز به دنبال تسلط بر جان و مال دیگران به هر طریق بوده‌اند، این پیامبران سیاستمدار دقیقاً می‌دانستند که پیروان نابکارشان در صورت مشخص شدن یک نفر به‌عنوان جانشین سروری او را تاب نیاورده و در نابودی او همت خواهند کرد و مطمئناً با نابود شدن آن شخص بساط آن دین کذایی نیز برچیده خواهد شد؛ درحالی‌که با شروع تفرقه در میان اصحاب او بعد از مرگش دسته‌ها و گروه‌هایی تشکیل می‌شود که هر یک در تلاش‌اند با به دست آوردن و یا تولید سندهایی انتصاب و قرابت بیشتر خود را به آن پیامبر شیاد در بر حق بودن خود اثبات نمایند و این جریان تا همیشه ادامه خواهد داشت. این است جریان دین‌هایی که زندگی‌شان بر پایه تفرقه میان انسان‌ها قرار می‌گیرد. روح آدمی برای اتحاد نیاز به عشق دارد و قانون فقط فرصتی را برای زنده ماندن و امنیتی کوتاه‌مدت ایجاد می‌کند در مقیاسی محدود که خود درنهایت باعث ایجاد تبعیض‌هایی می‌شود به دلیل محدودیت‌هایی که ذکر شد. ایران از زمان ورود اسلام آن‌چنان مورد ستم واقع گردید که رویه فرهنگی کهن خود را در اثر این ضربه مهلک برای مدتی طولانی فراموش کرد. در مورد اسلام کلاه‌برداری بزرگی صورت گرفت که با داستان‌هایی که درروند حکومت‌های اسلامی به وجود آمد سوءاستفاده گسترده‌ای از عشق صورت گرفت و تمثیل‌های قلابی به‌عنوان مظلومینی که باید موردحمایت قرار گیرند تولید و برای گمراه کردن مردم روانه کردند. این نکته بسیار ظریف درروند تاریخ اجتماعی ایران باعث شکل‌گیری نهضت‌های دوگانه‌ای شد که همان تفرقه در جامعه ایران باعث زنده ماندن این مولود پلید شد تا جایی که جنگ‌های بزرگی مانند چالدران پایه‌گذاری شده بر اساس همین اعتقادات بین دو ملت درگرفت که ملت شیعه مسلک با ملت سنی مسلک برای نشان دادن قدرت مذهبشان درگیر شدند. حال که به تاریخ نگاه می‌کنیم حماقت آن‌ها بدون هیچ پرده‌ای و حجابی قابل‌مشاهده است. بسیار دیر اما به‌هرحال جریان تحلیل مذهب از نگاه روشنفکران در انقلاب مشروطه ایران شروع و به‌مرور بر سرعت آن افزوده شد. انقلاب اخیر ایران نیز به‌نوعی استفراغ تعفنی بود که در حلقوم ایران گیرکرده بود و می‌بایست بیرون می‌آمد و برای مدتی بوی گند آن بر ملأ می‌شد و حال که بیرون آمده مشخص گردیده در تمام این سالیان دراز مردم چه حقارتی از جانب این مذهب تحمل کرده‌اند تا جایی که شاهنشاهان پهلوی که در عصر مدرنیته به حکومت رسیدند از اعتقادات خود به خرافات مذهبی آسیبی غیرقابل‌جبران دریافت کردند، چه تمسخرآمیز است که در بالاترین مدارج حکومتی نیز مردم درگیر خرافات بوده‌اند، اما این داستان در حال نزدیک شدن به انتهاست و جالب است که خود آن شیادان هم برای درگیر کردن پیروانشان در جنگی که انتظار به لجن کشیدن دنیا از طریق آن را دارند تبلیغاتی می‌کنند که سندسازی برای آن مدت‌زمان طولانی است که شروع‌شده. مردم به پا خاسته‌اند تا دوباره باهمتی بلند و عشقی تمام، ریشه کینه و عداوت را خشکانده و درخت تناور عشق را دوباره بارور سازند؛ عشقی که در تمام زوایا و در تمام جهات توسعه خواهد یافت. مردم ریشه بی‌عدالتی را و تمام باورهای غلط و زشت و احمقانه را خواهند خشکاند. شاید به عمر ما نینجامد اما ما طلبکارانی نیستیم که فقط به دنبال به دست آوردن تمنای خود باشیم بلکه آزاد اندی‌شانی هستیم که توسعه‌دهندگان فرهنگ متمدن خودمان برای بهره‌مندی همه هستیم. عشق به انسان‌ها و همه موجودات زنده است که منبع انرژی برای این حرکت عظیم را فراهم می‌نماید. متقلبینی که حکومت ایران را مزورانه از مردم ربودند و آن‌ها را در ورطه فنا و نابودی گرفتار کردند دوره‌ای کوتاه، فرصت عرض‌اندام یافته‌اند اما به‌مانند کف روی آب با امواج سهمگین اقیانوس خشم مردم ایران به بیرون پرتاب خواهند شد. این امیدی است که روشنایی آن از میان غبار خفقان‌آور اسلام متعفن حاکم بر ایران در حال رشد و قابل‌رؤیت است.

 

ماریا طبرزدیMaria Tabarzadi