ایران کشوری است که در آن برای این سؤال هیچگاه پاسخی پیدا نمیکنید. پس چه شدهای فراوانی وجود دارد که اگر کسی برای گرفتن جوابش پافشاری کند عاقبتش جایی جز زندانهای مخوف جمهوری اسلامی نخواهد بود. بهراستی پس چه شد صدها کیلو طلایی که در یکچشم به هم زدن تبدیل به آهن شد؟ کاری که در طی قرنها هیچ کیمیاگر و جادوگری نتوانست انجام دهد. پس چه شد نتیجه بررسی اختلاسها . فاضل خداداد (سال ۱۳۷۴ مبلغ ۱۲۲ میلیارد تومان) و سپس شهرام جزایری. حکایت شهرام جزایری و امثال او حکایت قانون فیزیک است؛ انرژی از بین نمیرود بلکه از صورتی بهصورت دیگر تبدیل میشود. بنابراین جریمه نقدی شهرام جزایری از زنجیرهای به زنجیره دیگر انتقال میابد. داستان شهرام جزایری داستان اناسیس است با ورژن وطنی. سپس مه آفرید خسروانی (امیر منصور آریا) سال ۱۳۹۰ مبلغ سه هزار میلیارد تومان و در پیان بابک زنجانی که به گفته نماینده مجلس ایران رقم اختلاس او چهار برابر اختلاس امیر منصور آریا است. پس چه شد حقوق به تعویق افتاده کارگران و بازنشستگان و کجایند افرادی که پیگیر حقوق این قشر زحمتکش و مظلوم جامعه هستند؟ آیا جایی بهجز زندانهای رژیم میتوانیم حال این افراد را جویا شویم ؟ پس چه شد جواب چراهای مادر ستار بهشتی کارگر ۲۳ ساله ؟ اگر هم فردی مثل خانم نرگس محمدی به دنبال پاسخی برای سؤالها و دردهای خانم گوهر عشقی باشد باید با حکم وزارت اطلاعات بارها و بارها به زندان خوانده شود. پس چه شد جواب خون ریحانه جباری. تنها کاری که مردم توانستند در ایران انجام دهند این بود که صدای مظلوم و بیدفاع ریحانه و مادرش را درگوشیهای موبایل دستبهدست میچرخاندند و درنهایت سکوت گوش میکردند؟ چه شد پیگیری ماجرای فریناز مهماندار هتل تارا؟ تا کی میتوانیم در برابر تجاوز به زنان در رژیم جمهوری اسلامی سکوت کنیم، بدون هیچ رسیدگی واقعی؟
و جواب تمام این سؤالها: هیس انسانها در ایران فریاد نمیزنند!