همبستگی: نظر شما درباره موج اخیر مهاجرت میلیونی به کشورهای اروپایی خصوصاً به سوئد چیست؟ این واقعه چه پیامدهایی دارد؟
حسن صالحی: وقتیکه من و دوستانم درباره این مسئله صحبت میکنیم گاهی این احساس به من دست میدهد که مردم تصور درستی از این فرار میلیونی که بعد از جنگ دوم جهانی به اینطرف بیسابقه بوده است، ندارند. ما با فاجعه یک کوچ بزرگ انسانی مواجه هستیم. در طول تاریخ مردم بنا به علل گوناگون مجبور به مهاجرت تودهای از نقطهای به نقطه دیگر بودهاند. ولی علت این کوچ اجباری عظیم امروز چیست؟ پاسخ را طبعاً بایستی در شرایط جهنمیای جست که برای این مردم ایجاد کردهاند.
خوشی زیر دل این مردم را نزده است که خانه و کاشانه خود را رها میکنند و میگریزند. حقیقت این است که خانه و کاشانهای برایشان باقی نمانده است. صحبت بر سر مردمی است که شیرازه زندگیشان براثر تهاجمات نظامی دول غربی و روسیه و عوارض مخرب آن ازهمگسیخته است. این مردم قربانی توحش نیروهای اسلامی و قومی در خاورمیانه هستند، نیروهایی که بعد از لشکرکشیهای دول غربی به منطقه سر برآوردند و در آن اوضاع آشفته و متلاطم امکان رشد و نمو یافتند. این مردم قربانی مستقیم جنایات حکومت بشار اسد، داعشها، بوکوحرامها، طالبانها و یک دوجین نیروهای پلید دیگر و دولتهای ارتجاعیای هستند که با مناقشات سیاسی و جنگهای نیابتی خود منطقه را سراپا ناامن کردهاند. وقتی زندگی توسط نیروهایی که همگی نماینده سرمایهداری گندیده عصر ما هستند اینچنین به خاک و خون کشیده میشود، طبعاً مردم هم برای نجات جان خود از این مهلکه در ابعاد میلیونی دست به فرار میزنند. برای این مردم دیگر اهمیتی ندارد که چه مخاطراتی در راه به کمین نشسته است. در فرار لااقل شانس زنده ماندن وجود دارد، اما در ماندن نه. ماندن یعنی مواجهه روزانه با مرگ، یعنی خطر کشته شدن در بمباران، تلف شدن براثر بیغذایی به خاطر محاصره شهرها، یا شکنجه شدن توسط نیروهای داعش و انواع بلاهای دیگر. همینالان که من دارم با شما صحبت میکنم، دههاهزار نفر از مردم به علت جنگ و کشتار از شهر حلب در سوریه فرار کردهاند که در حال حاضر پشت مرز ترکیه آواره و سرگرداناند.
مردم با این کوچ اجباری عملاً دارند میگویند که دیگر تاب تحمل این اوضاع جهنمی را ندارند. نمیخواهند قربانی ساکت جهان بیرحم سرمایهداری باشند. خواهان زندگی انسانی هستند. کرامت را حق خود میدانند؛ و چنین است که روانه کشورهای اروپایی میشوند. اینکه چه بر سر این پناهندگان میاید، عدهای در آب دریاها غرق میشوند. شماری در پشت مرزهای مقدونیه و صربستان و مجارستان گرفتار میشوند و با تحقیر شدن و خفت کشیدن شرایط سختی را میگذرانند. عدهای هم موفق میشوند که به اروپا برسند. سوای اینها، میلیونها نفر دیگر یا در کشور خود آواره هستند و یا اینکه در کمپهای پناهندگی کشورهای همسایه دارند با کمترین امکانات زندگی روزشان را به شب میرسانند.
پارسال نزدیک به ۱۶۰ هزار نفر به سوئد پناهنده شدند و امسال هم انتظار میرود که هزاران نفر دیگر به این کشور پناهنده شوند. در پاییز گذشته مردم اروپا آغوش گرم خود را به روی پناهندگان گشودند. حمایت انسانی از پناهندگان و مهاجرین در سطح اروپا بینظیر و ستودنی بود. این عامل باعث شد که مرزهای جغرافیایی رنگ ببازند، احساسات ناسیونالیستی و قومی به حاشیه رانده شود و در عوض موجی از انسانیت و نوعدوستی اروپا را فرابگیرد. این درعینحال عامل فشاری بود که دولتهای غربی تا حدی مرزهای خود را به روی پناهجویان بگشایند. منتها حالا وضعیت فرق کرده است. دولتها با اقدامات سختگیرانه خود و در همراهی با نیروهای راسیست فضای سنگینی را علیه مهاجرین و پناهندگان ایجاد کردهاند. دولتها از طرح اخراج دههاهزار نفر پناهنده حرف میزنند. کنترل مرزی شدت یافته است. نیروهای راسیست رشد کردهاند. این نیروها با پنهان شدن در پشت نگرانی مردم از آینده این تحولات دارند جنگ گستردهای را علیه پناهجویان بهپیش میبرند. ما در مرحله جدیدی از کشمکش سیاسی-اجتماعی بر سر حقوق انسانی میلیونها پناهنده و مهاجر هستیم که میان جریانات راستگرا و نژادپرست ازیکطرف و جریانات مترقی و انساندوست از طرف دیگر جریان دارد. دو جبهه در مقابل هم صفآرایی کردهاند. در یک صف دولتهای غربی و نیروهای راست و راسیست قرارگرفته که خود از مسببین این اوضاع هستند ولی از پذیرش مسئولیت خود در قبال این شرایط فاجعهبار شانه خالی میکنند و میخواهند مرزها را به روی پناهندگان ببندند. در صف دیگر جبهه انسانیت قرارگرفته که خواستار باز شدن مرزها و ایجاد شرایط انسانی برای این مردم زجرکشیده است. اطمینان داریم که این جدال اجتماعی حادتر میشود.
همبستگی: احزاب راست و جریانات نژادپرست کشورهای اروپایی خصوصاً در سوئد همواره سعی دارند از آب گلآلود ماهی بگیرند و سیاستهای ضد انسانی خود را پیش ببرند. به نظر شما این جریانات در این راستا تا چه حد موفق بودهاند؟
حسن صالحی: من در مورد همه کشورهای اروپایی اطلاع دقیقی ندارم. ولی در مورد سوئد میتوانم بهطورقطع بگویم که امروز دولت و حتی احزاب اپوزیسیون دارند تقریباً همان برنامههایی را دنبال میکنند که احزاب راسیستی نظیر حزب دمکراتهای سوئد مطرح کرده بودند. کلاً در کشورهای اسکاندیناوی احزاب راسیستی نقش منفی و نفوذ قابلتوجهی درزمینهٔ سیاستهای پناهندگی دارند. وضع در کشورهای دیگر شاید کمابیش همینطور باشد. مسئله اساسی این است که به مقابله جدی با این نیروهای ارتجاعی پرداخت و آنها را در عرصه سیاست منزوی کرد. این کار کاملاً شدنی است.
این را هم بگویم که خارجی ستیزی راسیستها فقط به نفرت پراکنی و تبلیغ علیه مهاجرین محدود نمیشود. حمله به اماکنی که پناهندگان در آنجا اسکان یافتهاند و همینطور تعرض به پناهندگان در خیابان که اخیراً در استکهلم اتفاق افتاد از دیگر جلوههای حرکات ضد انسانی این جماعت است. راسیستها از نارضایتی مردم از احزاب جاافتاده پارلمانی و بدتر شدن شرایط کار و زندگیشان بهرهبرداری میکنند و عامل این وضع را مهاجرین و پناهندگان معرفی میکنند. ولی حقیقت این است که پناهندگان در این وسط بیتقصیر هستند و این احزاب راست و دولتهای سرمایهداری هستند که برای نجات سرمایهداری بحرانزده به جان و زندگی مردم افتادهاند و دستاوردهای سالها مبارزه آنها را بازپس میگیرند.
راسیستها برخورد تعدادی لمپن اسلامی در کلن و جاهای دیگر را دستاویز حمله به همه پناهندگان میکنند. تو گویی انسانی که خون “سوئدی” و یا “آلمانی” در رگهای او جاری است از این کارها نمیکند! شما هیچوقت ندیدهاید که وقتیکه “سوئدی” یا “آلمانی” جرمی مرتکب میشود راسیستها بیایند و جمع ببندند که همه آنها اینطور هستند؛ اما تا پای چند “خارجی” به میان میاید آنها بهسادگی جمع میبندند. من وجود تفاوت میان مردمی که تازه به کشورهای اروپایی آمدهاند و ساکنین این کشورها را منکر نمیشوم. ولی این تفاوتها به آن صورت نیستند که راسیستها ادعا میکنند.
تا آنجا که به ارزشها و نرمهای زندگی مربوط است، ازنظر ما این ارزشها “کشوری” یا “قارهای” نیست. ما فقط یک ارزش را به رسمیت میشناسیم و آنهم حقوق جهانشمول انسان است. ازقضا بسیاری از این پناهندگانی که به اروپا پناه میآورند به این خاطر است که حقوق مسلم آنها بهعنوان انسان، یا بهعنوان زن، یا بیخدا، یا همجنسگرا و غیره در آن کشورها محلی از اعراب ندارد. دولتهای غربی با سیاست راسیستی اسکان دادن “خارجیها” در گتوها میخواهند به ما گوشزد کنند که این مردمان شایسته حقوق برابر با شهروندان دیگر نیستند و بهتر است با امثال خودشان زندگی کنند؛ و بدین ترتیب نفاق و دشمنی میان انسانها را دامن میزنند. اینکه میگویند “خارجیها کار ما را میگیرند” این مسئله بههیچوجه صحت ندارد. خارجیان مسئول بیکارسازیهای دولتها و شرکتهای سرمایهداری نیستند. بلکه سرمایهداران هستند که به خاطر سودجویی خود کارکنان بومی و خارجی یعنی هر دو را اخراج میکنند! ازقضا، در بین ساکنان کشوری مثل سوئد آمار بیکاری در میان کسانی که پیشینه “خارجی” دارند بهمراتب بیشتر است. میدانید چرا؟ چون خارجیها را به خاطر تبعیض غیررسمیای که قائل میشوند استخدام نمیکنند. بهعلاوه، کسی به این اشاره نمیکند که نیروی کار مهاجرین در سالهای شصت و هفتاد میلادی نقش مهمی در شکوفایی اقتصاد سوئد داشت. یا اینکه کسی دوست ندارد به این بپردازد که پناهندگانی که پیشتر به اروپا آمدهاند پس از استقرار در جامعه و گرفتن کار مثل همه شهروندان دیگر مالیات پرداختهاند و در تأمین هزینههای سیستم رفاهی این کشورها نقش داشتهاند.
حالا به استدلال دیگری که بعضاً از زبان مردم عادی نیز شنیده میشود بپردازیم. میگویند “ما زیاد پناهنده گرفتهایم و دیگر ظرفیت نداریم”. این استدلال را نه من و نه آن پناهنده محتاجی که خود را به آبوآتش زده است تا خود را به مرزهای اروپا برساند نمیتواند بپذیرد. همین دولتهای اروپایی چندین میلیارد یورو به ترکیه دادهاند تا این کشور مانع ورود پناهندگانی شود که میخواهند به اروپا بروند؛ بنابراین ملاحظه میکنید که مشکل پول و هزینه نیست. اگر کشورهای عضو اتحادیه اروپا میخواستند درباره تسهیل شرایط برای جابجایی سرمایه تصمیم بگیرند فوراً به توافق میرسیدند ولی وقتیکه نوبت به حفظ جان انسانها میرسد یکهو همه ناسیونالیست دوآتشه میشوند و از کشیدن دیوار به دور اروپا حرف میزنند. اتحادیهٔ اروپا پیشبینی میکند که در سال ۲۰۱۷، بیش از ۳ میلیون پناهجو از مناطق بحرانی جهان راهی این قاره میشوند. به نظر من اگر همه این دولتها متعهد شوند در قبال “بحرانی” که خود در آفریدن آن نقش داشتند مسئولیت بپذیرند آنوقت جا دادن این تعداد پناهنده برای اروپای ۷۳۰ میلیونی کار دشواری نمیتواند باشد. به قول حمید تقوایی “بخشی از دنیا را در آتش جنگهای هژمونیطلبانهشان سوزاندهاند و میلیونها مردم را بیخانمان و آواره کردهاند و دور کشورهای خودشان را دیوار کشیدهاند! باید گفت تحمل توده مردم آواره حدی دارد! باید بورژوازی غرب را مجبور کرد که مرزها را به روی قربانیان دنیای بههمریختهای که خودش موجد آن بوده است باز کند.”
همبستگی: در این شرایط فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی چه نقشی میتواند ایفا کند و مهمترین وظایفی را که باید در این برهه در دستور کار خود قرار دهد چیست؟
حسن صالحی: تمرکز فعالیت فدراسیون طبعاً روی پناهندگان ایرانی است. درعینحال فدراسیون بهعنوان یک سازمان مدافع پناهندگان در ارتباط با این مهاجرت میلیونی حرفها و سیاستهای دخالتگرانه روشنی دارد. با شروع موج اخیر پناهندگی واحدهای فدراسیون به سهم خود به یاری پناهندگان شتافتند و در تلاش عظیم انسانی برای حمایت از مهاجرین نقش ایفا کردند.
آنچه ما فوراً میخواهیم این است که دروازههای اروپا به روی پناهجویان باز شود، به آنها حق پناهندگی دائم اعطا شود و از همه حقوق شهروندی برخوردار شوند. از این نظر ما اقدامات سختگیرانه دولتها برای کنترل مرزها و جلوگیری از ورود پناهندگان و اخراج پناهجویان را بهشدت محکوم میکنیم و برعکس خواهان اتخاذ سیاستهای انسانی درزمینهٔ پناهندگی هستیم. در نشستها و گردهماییهای مختلفی که برگزار میشود لازم است که بهصراحت به نقش میلیتاریسم غرب و ساختوپاخت دول غربی با جریانات اسلامی و قومی در ایجاد این بحران پناهندگی اشارهکنیم و بگوییم که دول غربی باید در قبال فاجعهای که خود در ایجادش سهیم بودهاند مسئولیت بپذیرند و درنتیجه به سیاستهای سختگیرانه علیه پناهندگان و مهاجرین پایان دهند. همچنین باید به نقش دولت روسیه و جمهوری اسلامی در حفظ حکومت جنایتکار بشار اسد اشاره کرد و این کمپ سهجانبه ارتجاعی را نیز قاطعانه محکوم کرد.
ازنظر ما جان و هستی پناهجویان نباید در مسیر پرخطر رسیدن به اروپا از دست برود. امکان انتقال پناهجویان از طرق امن هوایی وجود دارد. باید روی این موضوع و اصولاً راههای بدون خطر و ایمن برای درخواست پناهندگی و انتقال به کشورهای اروپایی پافشاری کرد. خوشبختانه در حال حاضر نهادهایی دارند در این زمینه تلاش میکنند.
محور دیگر فعالیت ما مبارزه با راسیسم است که علیه پناهندگان به میدان آمده است. مبارزه با راسیسم فقط به معنای برگزاری تظاهرات ضد راسیستی نیست بلکه درعینحال به معنای خنثی کردن تبلیغات راسیستی علیه خارجیان هم هست، تبلیغات منفیای که میتواند بر ذهنیت مردم عادی تأثیر بگذارد.
همانطور که قبلاً گفتم عده کثیری از پناهندگان یا در کشور خود آوارهاند و یا در کشورهای همسایه با کمترین امکانات زیستی در قرارگاههای پناهندگی به سر میبرند. به این پناهجویان نیز باید با تمام امکانات کمک شود.
قدم مهم دیگر مبارزه با جریانات اسلامی و ساختوپاخت دولتها با این جریانات است. رسانههای اروپایی معمولاً بر پناهندگان کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا مهر مسلمان میزنند و آنها را بر اساس نطریات راسیستی نسبیت فرهنگی با رهبران خودگمارده مذهبی در گتوها به حال خود رها میکنند. جریانات اسلامی نهفقط این مردم را نمایندگی نمیکنند بلکه اینها قربانی مستقیم اسلامیون در کشورهای خود بودهاند و به همین علت به اروپا پناهنده شدهاند. ما فکر میکنیم راه انتگره شدن این انسانها در جامعه تازه از طریق امامان مساجد که خودشان جزو آن باندهای مرتجع اسلامی هستند نمیگذرد. این امر از طریق گسترش مساجد به نتیجه نمیرسد. انتگره شدن در جامعه جدید از طریق ایجاد مدارس اسلامی برای کودکان مقدور نیست. این امر از طریق محدود کردن امکانات بازی و تفریح و شنای کودکان به دلیل احترام به عقاید والدین نمیگذرد. اینها فقط شکاف میان انسانها را بیشتر میکند و به رشد راسیسم میانجامد.
ما معتقدیم که دفاع از ارزشهای سکولار و برابریطلبانه، آشنا کردن پناهندگان با این ارزشها، اتخاذ سیاستهایی که به ایجاد کار و مسکن مناسب برای همه شهروندان بیانجامد و همچنین مبارزه با تبعیض و نابرابری در جامعه تنها راههای اصولی کمک به پناهجویان برای ساختن یک زندگی انسانی و مناسب هستند. در پرتو چنین تلاشهایی بهراحتی میتوان اقدامات جریانات تروریستی اسلامی برای سربازگیری از میان پناهندگان را خنثی کرد.
ازنظر ما راهحل درازمدتتر پناهندگی این است که در کشورهایی که پناهندگان ازآنجا میآیند شرایط امنی برای مردم ایجاد شود. جنگ و خونریزی در آن کشورها خاتمه یابد و مردم بر سرنوشت خود حاکم شوند. به همین منظور لازم است که از مبارزات مردم، جریانات سکولار و مترقی و افتادن قدرت به دست مردم در این کشورها حمایت کرد. این مردم و همه کسانی که در این کشورها برای آزادی و سکولاریسم و عدالت اجتماعی میجنگند مستحق بیشترین حمایت مردم جهان هستند. دول غربی را باید تحتفشار گذاشت تا دست از حمایت از دولتهای سرکوبگر و تروریست و قومی و مذهبی بردارند و در کار مردم برای ایجاد جامعهای انسانی در این کشورها مانع ایجاد نکنند. این مسئله مهم متأسفانه در حرکتهای اعتراضی و مباحثات و نطقها کمتر موردتوجه قرارگرفته است و وظیفه ماست که این ایده را هر چه بیشتر همهگیر کنیم.
تا آنجا که به پناهندگان ایرانی مربوط میشود ازنظر ما پس از توافق هستهای در شرایط ناامن ایران نهفقط هیچ بهبودی به وجود نیامده است بلکه اوضاع حتی بدتر هم شده است. از این نظر ما به تلاش خود در دفاع از پناهجویان ایرانی ادامه خواهیم داد. ما همواره تأکید کردهایم که شرایط زندگی تحت حاکمیت جمهوری اسلامی غیرقابلتحمل است و پناهندگی حق همه کسانی است که از این شرایط جهنمی فرار میکنند. امروز در دوره بعد از رفع تحریمها باید بیشازپیش بر این اصل پافشاری کرد و اعتبار و حقانیت آنرا به همگان نشان داد.
برای پیشبرد همه آنچه که گفته شد لازم است که ما به یک جنبش اجتماعی قوی در دفاع از مهاجرین و پناهندگان دامن بزنیم. همه نیروهای مدافع پناهندگی و ضد راسیست باید دست در دست هم بگذارند. این جبهه باید چنان تقویت شود که دولتها قدرت آنرا احساس کنند و راهی جز تعظیم در برابر این صف انسانی نیابند.