خشونت علیه زنان فقط کتک زدن و تنبیههای جسمانی نیست. کلمات توهینآمیز، شک و بدبینی و ضعیفه خطاب کردن زنان از خشونت های روانی است که هیچگاه هیچکس نمیفهمد این زن ازچه درد می کشد.
تفکر اکثر جامعه ایران از زن خوب بودن اینست که آن ها را در کدبانو بودن، شستن، رفتن، پختن و بچهداری میدانند
خشونت علیه زنان در همه طبقات اجتماعی، اقتصادی، نژادی، سنی و جغرافیایی یافت می شود. اما در برخی از کشورها و بخصوص ایران شایع تر است و اکثرا منجر به خودکشی در زنان می شود.خشونت بازتابی از حس پرخاشگری است و منجر به آسیب یا رنج جسمی، روانی و جنسی می شود. رفتار با یک زن در جامعه ایران به گونهای است که گویی آن شخص فاقد استقلال و ارادهی شخصی و فاقد عاملیت و فاعلیت است. به گونهای که گویی زن شیئی است قابل تعویض با اشیای دیگر. رفتار با زنان به گونهای است که گویی زن فاقد هر گونه کرامت انسانی است؛ انگار زن چیزی یا شیئی قابل خرید و فروش و تحت مالکیت شخص دیگری است. گویی تجربیات یا احساسات یا هرچیز متعلق به زن ارزش به حساب آوردن ندارد.
به گونهای که مالکیت شخص به اعضای بدنش کاهش داده شود و شخص عمدتاً بر حسب ظاهر و زیباییاش سنجیده می شود و گویا آن شخص ظرفیت و توانایی حرف زدن ندارد..شکل و رنگ لباس و مدل مو و آرایش یک زن در جلسهای علمی، سیاسی، و اجتماعی پیش و بیش از اندیشه و بیان او مورد توجه و گاه حتا بحث مخاطبان قرار میگیرد. در قالب نقد عملکرد زنی که در حوزهی هنری یا سیاسی یا اجتماعی فعال است، بدن او و یا پوشش او و حتا روابط شخصی او مورد نقد قرار گرفته و سعی در سرکوب وی با هدف قرار دادن جنسیت او میشود؛ در مقابله با فکر و نظر زنان، گاه آنها را با صفات سخیف کوچه بازاری توصیف میکنند و، با ایجاد حاشیهی جنسی، جلوی ابراز فکر و نظر آنان را میگیرند.
معمولاً زنان جز برای سخن گفتن در خصوص مسائل مربوط به زنان در رسانه های ملی دعوت نمیشوند؛ در حالی که زنان کارشناس فراوانی در عرصههای مختلف علمی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی وجود دارند. در معرفی و مصاحبه با چهرههای شاخص زن در حوزههای سیاسی، علمی و اقتصادی، اغلب در خصوص نقش همسری و مادری آنان پرسش و بحث میشود.
اینها همگی نمونههایی از خشونت علیه زنان است نمونههایی که سبب سلب آزادی بیان از زنان میشود و از تن زن به عنوان ابزاری برای سرکوب اندیشهی او استفاده میشود.