نامه ای سرگشاده از حسن اسدی، یک منتقد و خبرنگار معترض آزادیخواه ایرانی که پس از حوادث جنگ قدرت در رژیم دیکتاتوری جمهوری اسلامی(انتخابات ۱۳۸۸) به سختی از ایران خارج شده و برای رفتن به یک کشور امن و آزاد در خاک ترکیه( بعنوان یک پناهجوی اسیر وبی پناه) با مشکلات عدیده ای چون بیماری، بی مهری، ناامنی، بی حقوقی، بی حمایتی، بی پولی و … بسر میبرد؛
به: فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی، نشریه محترم همبستگی، جناب آقای عبدالله اسدی و … به انسانهای آزادیخواه و بشردوست در سراسر دنیا و به تمامی دردمندان. امیدوارانه انتظار میکشم و عاجلانه تقاضای همکاری و مساعدت از یک به یک شما را دارم تا صدای مرا هر چه زودتر به هر کجا که صلاح دانسته و میتوانید برسانید…
هر که عشوه ی دنیا خرید – وای بر وی حدیث بی زبانان بشنو از نی
وضعیت اسفناک نقض حقوق بشر در کشور ایران، باعث گردیده تا تعداد بسیاری از هموطنان ما دست به دامان پدیده “پناهندگی” شوند. برخلاف تصوری که پناهندگی را مهاجرت اختیاری میخوانند، تقابل سیاسی اسلام من دراوردی آخوندیسم – نه حتی اسلام حقیقی- و قوانین ارتجاعی جنایتکارانه نظام دیکتاتوری حکام فعلی در ایران با مدرنیسم و رادیکالیسم و آمال و آرزوهای آزادیخواهانه مردم تحت ستم ایران از مهمترین علل پناهندگی ایرانیان است؛ چرا که این حکومت ناخلف در زیر چتر اسلام، بیش از سه دهه فقر، تباهی، سرکوب، بی قانونی، ضرب و زور، شکنجه، اعدام، فلاکت، تجار ت سکس و روسپی گری، تجارت و ترویج انواع مواد افیونی مخدر در بین اقشار جامعه، ترویج فساد اخلاقی، بی دانشی و فقر فرهنگی را بر مردم ایران ارزانی کرده است.
به گفته مسئولین سازمان ملل، بیش از ۲۰۰۰۰ پناهجو در کشور ترکیه زندگی میکنند و تنها در سال گذشته بیش از ۴۵۰۰۰ پناهجو قصد عبور از خاک ترکیه به مقصد اروپا را داشته اند. البته این آمار به ثبت رسیده و شناسه کار میباشد که مطمئنا آمار و ارقام مهاجرت، ترانزیت انسان و فرارهای قاچاقی هر روزه از مرز ترکیه بسیار وخیمتر از این بوده و هست؛ از این رو اتحادیه اروپا، دولت ترکیه را موظف به برقراری ثبات و مقرارت سختتری در این خصوص کرده که این خود بر ناامنی، بی ثباتی، بی حمایتی و بی حقوقی پناهجویان افزوده است و از آنجا که بدبختانه مسئله بغرنج پناهندگی یک معضل سیاسی – اجتماعی است، معضلی که منافع اقتصادی – سیاسی و دیپلماتیک دولتهای جمهوری اسلامی ایران و ترکیه و کشورهای پناهنده پذیر و مماشاتی که در این زمینه صورت میگیرد آن را تشدید میکند. اما بدتر از همه، دفتر کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد( مستقر در ترکیه) نیز عملا بعنوان یک ابزار در این مسیر ناثواب همل میکند!
با توجه به شرایط ناامن ایران و اعتراضات گسترده توده های تحت ستم علیه جمهوری اسلامی و با توجه به سرکوب شدید و فرار از شکنجه و اعدام، تعداد زیادی وارد مرزهای ترکیه شده اند. در همین راستا دیدارهایی دوستانه بین مقامات و نیروهای امنیتی ایران و ترکیه صورت گرفته که این خود نشانگر بند و بستهای دولته ترکیه با جمهوری اسلامی و تداوم سیاستهای قبلی میباشد.
این در حالیست که مردم ازادیخواه دنیا در مقابل جنایتهای جمهوری اسلامی ایران قد علم کرده اند. اما نه تنها هیچ تحولی در سیاستهای پناهندگی ترکیه به وجود نیامده بلکه وضعیت بسیار اسفبارتر از سالهای قبلتر نیز گردیده و جالب اینکه حتی پایبند به قوانینی که خود را به آن متعهد کرده هم نیستند. به همین دلایل، زندگی و امنیت پناهجوی بی پناه مورد معامله قرار میگیرد که نتیجه ای تلخ و تراژدیک را به همراه دارد.
متأسفانه سازمان ملل متحد در امور پناهندگان مستقر در ترکیه با توجه به اهداف مهم این سازمان که در بند بند قوانین خود این سازمان در رابطه با مسائل حقوقی بشر عمل نمیکند و حتی در برابر نقض حقوق پناهندگی در این کشور تاکنون هیچ عمل قابل قبولی انجام نداده است. این سازمان بین المللی انسانی (نمیدانم چرا؟!) نمیتواند مستقل عمل کند و تابع قوانین و زد و بندهای دولتها نباشد. سازمانی که قوانین خشک حاکم بر این خاک خط میگیرد. سازمان مللی که عملا هیچ میدان مانوری در برابر نقض قوانین حقوقی پناهندگی این دولتها ندارد … این قضایای تأسفبار که چه عرض کنم، فاجعه آمیز است. به همین خاطر پناهجویان اسیر و بی پناه ایرانی در خاک ترکیه به معنای خاض کلمه در ساحل مرگ و زندگی قرار گرفته اند.
میتوان آمار و گزارش مفصل و طول و درازی از شرایط نابهنجار معیشتی و بی حقوقی پناهجویان بدست داد. علی الخصوص آمار رو به افزایش خودکشی، عدم اجازه کار، گرفتن نابجای حق اقامت و خاک، فقدان بهداشت و درمان، وضعیت چندش آور معیشتی کودکان و زنان، آسیب پذیری افراد مختلف بر اثر اختلال در مسائل جنسی، روسپی گری و خودفروشی بعضی زنان و دختران از سر ناچاری، مرگ بعضی پناهجویان در آبهای مرزی ترکیه و یونان، دیپورت و تحویل بعضی پناهجویان به دولت ایران، سوء استفاده جنسی، بیگاری و بهره کشورها، تحت فشار شدید اقتصادی قرار گرفتنها و …
دست و بالم کاملا بسته است. هموطن، اگر صدایم در نمی آید، اگر قلمم حرکت نمیکند بخاطر محدودیتهای شدیدی است که احاطه ام کرده اند. شاید هم جوش سرنوشتم را میزنم! بدبختانه من نوعی، بخاطر سابقه نویسندگی و خبرنگاری بیش از بقیه زیر ذره بین ستم و جالب اینکه از هیچ حقوق و مزایایی هم برخوردار نبوده و نیستم.
حال گناه من چیست که از طیف افراد شناخته شده نظام بوده و قدم در این راه جهنمی نهاده ام. گناه من فارسی زبان چیست که ترکی بلد نیستم؟ گناه من چیست که فقط با یک دست لباس و مقدار ناچیزی پول با سختی از جهنم ایران گریخته ام تا شاید زنده بمانم؟ گناه من چیست که بیش از بیست سال اندیشه و قلمم را مفت نباختم و تن به کاسه لیسی دستگاه نظام دیکتاتوری ایران نداده ام؟ گناه من چه بوده که حالا حتی نمیتوانم روزی یک وعده غذای ساده نان و پنیر تهیه کنم؟ گناه من چیست که بخاطر نداشتن پول اجاره یک اتاق ناقابل ۲ متری، استخوانهایم از شدت سرما ترکیده است؟ گناه من چیست که باید حسرت یک استکان چای و یک عدد قرص استامینوفن را بکشم؟ گناه خانواده من چه بوده که باید بازخواست و تهدید و شکنجه شوند و ازتباطمان به کلی قطع گردد؟ …
جناب آقای عبدالله اسدی( دبیر فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی)، اینجانب حسن اسدی(سعید دیبا) حدود ۱۰ ماه است در ترکیه بعنوان پناهجو بسر میبرم. چند وقت پیش از طریق دوستانی در فیسبوک با شما و این فدراسیون آشنا شدم. من یک نویسنده، منتقد، محقق و خبرنگار نسبتا قدیمی در نشریات سینمایی، ادبیات و سیاسی – اجتماعی بوده و حدود ۲ دهه( بیست سال) سابقه کار دارم. در سینما و تلویزیون فعالیت داشته ام. از انجمن سینمای جوانان ایران(تهران) فارغ التحصیل رشته کارگردانی و فیلنامه نویسی شده ام. فارغ التحصیل هنرهای نمایشی از پژوهشگاه هنر و اندیشه هستم؛ سینما و ادبیات خوانده ام. طی ۲ دهه گذشته بخاطر قلم فرسایی و افشاگری معترضانه ام همواره مورد بازخواست و خشم و غضب نظام قرار گرفته ام. چندین مرتبه ممنوع القلم شده ام. اغلب نوشته هایم با سانسور شدید روبروه بوده، همیشه غم نان داشته اما هیچگاه دست از تلاش برنداشته ام.
متأسفانه من به خاطر وضعیت بد اقتصادی، عملا نتوانستم مانند دیگران پروسه پرونده ام را دنبال و رسیدگی نمایم. بیش از سه ماه در سرمای گداکش این شهر غریب همه اش به دنبال آب و نان و جای خواب بودم. کارتن خواب بودم؛ یعنی شدم؛ همه میدانند. از شدت سرما و تغذیه و فقدان بهداشت و درمان دچار بیماریهای لاعلاجی شده ام. آلزایمر گرفته ام … ملالی نیست. الان هم دست گدایی به سوی شما یا کسی دراز نکرده ام. به قول فرخی یزدی: “رسم و ره آزادی یا پیشه نباید کرد یا آنکه ز جان دادن اندیشه نباید کرد.”
تمامی کسانی که پس از من آمده اند جواب قبولیشان را گرفته اند وراهی کشور سوم میباشند؛ چون وضع مالی مناسبی داشته اند و با ارتباط برقرار کردن از طریق تلفن و اینترنت و مصاحبه با سایتها و رسانه ها و خبرگزاریهای خارج از کشور، مشکلشان را حل کردند … خدا را شکر. ابدا ناراحت نیستم؛ بلکه خوشحالم که این دوستان خیلی سریع به هدفشان رسیدند؛ آقای زمانی، آقای مهران امیر احمدی و …
اما من که اتفاقا سابقه فعالیتم بیش از اینان بود، هنوز اندر خم یک کوچه ام و پول پرداخت کردن کافی نتی که قرار است این نامه ها را اسکن کنم را باید گدایی کنم. میدانم وقت شریفتان را گرفته ام. امیدوارم مرا ببخشید. اما چه کنم؟! خدا نکند کسی بد بیاورد آنهم در غربت و بی کسی … چند وقت پیش شنیدم خبرنگاری به نام “نازی بیگللی” از آمیرکا آمده تا مثلا با پناهندگان مصاحبه کند اما من وقتی خبردار شدم که وی در راه بازگشت به نیویورک بود!!.
در این وضعیت اسفناک، جسم و روح زخم خورده من در حال متلاشی شدن است. فکر نمیکنم عمرم کفاف زنده ماندن بیش از این را داشته باشد. هر چند که همچون دیگران، من هم امید به زنده ماندن دارم. پس به کمکهای فکری، حمایتی، پشتیبانی، حقوقی، اقتصادی و افشاگری شما نیازمندم. هرگونه مساعدت و دستگیری از سوی شما شاید تسلی بخش آرامش خاطر این حقیر گردد.
از راهی دور، دستان پر مهرتان را میفشارم و روی ماهتان را بوسیده و آرزوی بهترینها را نثارتان میکنم.
حسن اسدی (سعید دیبا)
آوریل ۲۰۱۰
فروردین ۱۳۸۹