گزارشی از راهپیمایی ۲۸ اکتبر در دفاع از حق پناهندگی در استکهلم
حسن صالحی
یک روز قبل از تظاهرات– در محل کارم هستم. تلفن زنگ می زند. به جای خلوتی می روم که به تلفن جواب دهم. دوست دلسوزیست که می خواهد خبری را برای من بازگو کند. از من می پرسد که آیا روزنامه سیتی را خوانده ام و یا نه؟ و من حواب می دهم نه! به من می گوید حتما بخوان! چرا که در روزنامه نوشته که یک پناهنده عراقی که در سوئد درخواست پناهندگی کرده بود و پس از جواب منفی به عراق دیپورت شده بود در عراق به نحوی فجیعی به قتل رسیده است. او را در خواب خیلی وحشیانه کشته اند. منقلب می شوم. آدم نمی داند چه بگوید. دوستم از پشت تلفن به اصرار می گوید فردا که به تظاهرات استکهلم می روی حتما این را در سخنرانی ها مطرح کنید. به او قول می دهم که این کار را بکنیم. نام پناهنده ایی که در عراق به قتل رسده است خالد است. خالد سه سال در سوئد بعنوان متقاضی پناهندگی زندگی می کرد. با اینکه بارها به اداره مهاجرت سوئد گفته بود که در صورت بازگشت به عراق خطر مرگ وی را تهدید می کند، با اینحال به عراق دیپورت شد. خالد پس از مدتی اقامت در عراق در خواب به قتل می رسد و در جریان این حمله دو تن از برادرانش نیز آسیب می بینند. خالد در زمره اقلیتی در کردستان عراق محسوب می شود که به آنها ایزدی های می گویند و مورد اذیت و آزار قرار داشته اند. وقتی که این خبر را شنیدم خیلی خونم به جوش آمد. توبیاس بییلسترم وزیر امور اداره مهاجرت را جلوی چشم خودم مجسم می کردم و به او با صدای بلند می گفتم که شما مسئول این اتفاق ناگوار هستید. اگر خالد در سوئد باقی می ماند و شما به هشدارهای وی گوش می دادید او الان زنده بود و می توانست شاهد بزرگ شدن فرزند خردسالش باشد. اما مسئله فقط بر سر اداره مهاجره و وزیر عوضی آن نیست. بحث بر سر سیاستهای راستی است که پناهجویان را مورد حمله خود قرار داده است. مسئله حتی بر سر پناهجویان نیست. پناهجویان شاید ضعیف ترین بخشی در جامعه هستند که مورد تهاجم قرار می گیرند. جبهه راست به کسی رحم نمی کند و اگر مهار نشود همه مردم کارگر و زحمتکش بومی را نیززیر پا خرد می کند. تظاهراتی که ما می خواهیم در استکهلم برگزار کنیم پیامش به دولت سوئد این است: اشتباه تصور کرده اید! ما هستیم و بسیار قوی هم هستیم. ما بخشی از همان ۹۹ درصدی ها جامعه هستیم که جلوی شما قاطعانه می ایستیم و حق مان را می گیریم.
روز تظاهرات سفر از مالمو آغاز می شود– ساعت یک ربع به ۶ صبح روز جمعه ۲۸ اکتبر از خواب بیدار می شوم. این روز را از کار مرخصی گرفته ام. دوستم عزیزم فاضل ساعت شش و نیم صبح با ماشین به دنبالم می آید که به اتفاق هم به لوکال فدراسیون برویم. قرار است همه پناهجویانی و مردمی که برای شرکت در تظاهرات اسم نویسی کرده اند جلوی لوکال جمع شوند و از آنجا با اتوبوس عازم استکهلم شویم. فاضل با دلسوزی و دقت همیشگی اش همه چیز را سازمان داده بود. من بعنوان مسئول سفر به استکهلم تعیین شدم. اتوبوس ساعت هفت و نیم صبح از مالمو به طرف استکهلم حرکت کرد. قدری نگران بودم که آیا به موقع می رسیم و یانه. عبدالله اسدی دبیر فدراسیون به من زنگ می زند. آنها نیز با دو اتوبوس دیگر از گوتنبرگ و بورس عازم استکهلم هستند. عبه از من می پرسد که آیا امکان داریم که در مسیر راه کسی را سوار کنیم و من می گویم بهتر است شما این کار را بکنید چون من نگران هستم که این کار تاخیربرای ما ایجاد کند و به موقع به مقصد نرسیم. در اتوبوس ما پناهجویان از مالمو، هالمستاد، کریستین ستاد، کارلسکرونا و لوند هستند. چند پناهجوی عراقی و افغانی نیز ما را همراهی می کنند. تیپ جوان در میان ما کم نیست و جوان ترها بخش جلویی اتوبوس را به اشغال خود در می آورند. همه شاد و خوشحال هستند و به ما هم شور جوانی را بر می گردانند. در طول سفر بحث در مورد مسائل مختلف خیلی به گرمی در جریان دارد. یکی از مسائل داغ طبعا پناهندگی است. من به سهم خود دانش و اطلاعاتی را که دارم با پناهجویان تقسیم می کنم و پناهجویان قدیمی تر نیز تجربیات خود را بازگو می کنند. مسافرین از این بحث ها راضی به نظر می رسند. یکی از دوستان اطلاعات بیشتری در مورد فدراسیون می پرسد. سلیمان به درست جواب می دهد ایده اولیه تشکیل فدراسیون را منصور حکمت مطرح کرد که متاسفانه الان در میان ما نیست و من اشاره می کنم که غلام کشاورز هم یکی از بنیانگذارنش بود که متاسفانه در قبرس در جلوی چشم خانواده اش از سوی تروریست های جمهوری اسلامی به قتل رسید. نمی شود از فدراسیون و تاریخش اسم برد و از این انسانهای بزرگ و کمونیست نامی نبرد. این عزیزان بدنبال ایجاد سازمانی بودند که میلیونها انسان گریخته از دست ظلم و ستم جمهوری اسلامی را در خارج سازماندهی کند و نگذارد که حقوق آنها بعنوان پناهنده لگد مال شود. و اکنون ما داریم به تظاهراتی می رویم که همین را نشان دهیم. دوست ما که به تاریخ تشکیل فدراسیون گوش می داد خواهان عضویت در آن شد که قرار شد بعد از بازگشت فرم مربوطه را پر کند. مسئله مذهب و نقش آن در جامعه نیز یکی دیگر از بحث های داغی بود که در طول مسیر سفر به استکهلم در میان ما در جریان بود. جوان تر ها بعضا با خواندن آوازهای دسته جمعی به ما حال بیشتری می دادند. در چهره ها کمتر نشانی از خستگی به چشم می خورد.
به استکهلم رسیدیم- ساعت چهار و پانزده دقیقه بعد از ظهر در میدان سرگل استکهلم بودیم. پناهجویان پلاکاردهایی را که خودشان در لوکال فدراسیون درست کرده بودند به دست گرفتند و توجه ها را به خود جلب کردند. مردم رهگذر پی می برند که اینجا قرار است تظاهراتی در دفاع از حقوق پناهجویان برگزار شود. به این ترتیب بچه های مالمو سوت شروع تظاهرات را چهل و پنج دقیقه تر زودتر به صدا در آوردند. دوستان استکهلم در محل مشغول نصب بلندگوها هستند. ابی عزیز را می بینم که مثل همیشه مشغول است و مجهز به صحنه آمده است. او را به گرمی در آغوش می گیرم و با هم احوالپرسی می کنیم. بسیار انسان شریفی است و بی دریغ در تدارک اعتراضات مخالفان جمهوری نقش فعالی دارد. در همان حال عزت دولت آبادی را برای اولین بار می بینیم و چاق سلامتی می کنیم. می دانم که عزت زحمات زیادی برای این حرکت اعتراضی کشیده است و سرش خیلی شلوغ است. کم کم جمعیت در میدان جمع می شوند. دوستان گوتنبرگ هم بالاخره به سرگل رسیدند. در پلکانهای میدان سرگل پلاکارها و بنرها یکی بعد از دیگری بالا می روند. متنوع و رنگین هستند اما همه حاوی یک پیام هستند. پناهندگی یک حق انسانی است و باید بر سمیت شود. اخراج پناهجویان را متوقف کنید و غیره. در مورد جنایات جمهوری اسلامی و اعدامها در ایران نیز عکسهایی دیده می شود. مادری که فرزند خردسالش را در بغل دارد پلاکاردی را به دست گرفته است که به روی آن نوشته است: نابود باد جمهوری اسلامی! مرگ نه، زندگی آری! در میان جمعیت مردمان از همه کشورها هستند. علاوه بر ایرانی ها بخشی از جمعیت مردم سوئدی هستند و بخشی دیگر پناهندگان از افغانستان، عراق، لبنان فلسطین و سومالی و غیره. همبستگی انسانها چه شور و حالی به آدم می دهد. در این جمع مرز و نژاد هیچ جایی ندارد و فقط انسانیت آدمهاست که همه را در کنار هم قرار داده است. به یاد تفرقه افکنی های وزیر اداره مهاجرت سوئد افتادم که چندی پیش در توجیه اخراج یک پیرزن ۹۱ ساله از سوئد بدان متوسل شده بود. گفته بود که اگر ما بخواهیم چنین کسانی را در سوئد نگه داریم باید از امکانات رفاهی سالمندان سوئد بزنیم و به سالخوردگان خارجی بدهیم. جناب وزیر که زیر فشار اعتراض مردمی ناچار شده بود حکم اخراج زن ۹۱ ساله را ملغی کند، عقده های راسیستی اش را ترکاند و می خواست مردم را در مقابل هم قرار دهد. دوست داشتم که جناب وزیر توبیاس بییلسترم در آنجا می بود و این همبستگی انسانها را می دید. این جواب تفرقه افکنی های ایشان بود. دوست داشتم این جمعیت انبوه سوئدی، ایرانی، افغانی، کردی، سومالیایی، لبنانی، عراقی و … را به او نشان بدهم رو در رو به او بگویم خفه شو مرتیکه ! شرم کن.
تظاهرات شروع می شود- ساعت پنج بعد از ظهر با صدای رسای اندیشه علیشاهی سخنگوی فدراسیون در کشور سوئد و یکی از مجریان برنامه، همایش اعتراضی آعاز می شود. او ضمن اعلام برنامه ها با شور و هیجان زیاد می گوید که اینجا جمع شده ایم که صدایمان را به گوش همه برسانیم و به همه اعلام داریم که پناهندگی یک حق انسانی است. می گوید نمی گذاریم و اجازه نمی دهیم با هیچ پناهنده ایی رفتار غیر انسانی شود و انسانهای محتاج به پناه به کام مرگ فرستاده شوند. او سپس با سر دادن چندین شعار از جمعیت می خواهد که آنها را تکرار کنند تا در طول راهپیمایی فریاد زده شوند. بعد از یکی دو سخنرانی جمعیتی بالغ بر ۵۰۰ نفر به طرف پارلمان سوئد دست به راهپیمایی می زنند. در پیشاپیش راهپیمایان باندرول بزرگی دیده می شود که بر روی آن نوشته شده بود از حق پناهندگی دفاع کنید. برخی از شعارها که به سوئدی داده می شد بدین قرار بودند:
Yalla! Yallah! Rätten till asyl åt alla!
Yalla! Yalla! Sverige åt all!
Kamp mot stat och kapital – ingen människa är illegal!
Återinför rätten till asyl
Skicka inga människor till döden!
تقریبا یکساعتی و شاید کمتر طول کشید که به جلوی پارلمان سوئد رسیدم. در طول راه من نیز با بلندگوی دستی مشغول تکرار شعارها بودم. خبرنگار رادیوی سراسری و فارسی زبان پژواک در سوئد در طول راهپیمایی همراه ما بود و داشت برای این رادیو گزارش تهیه می کرد . با من نیز مصاحبه ایی انجام داد و من به سهم خود اهداف تظاهرات را توضیح دادم. من منجمله بر بسیج افکار عمومی تاکید کردم و گفتم که باید از این طریق به دولت سوئد فشار بیاوریم. در مصاحبه دیگری با تلویزیون فارسی زبان کانال جدید تاکید کردم که این تظاهرات شروع کار ماست و ما این فعالیتها را ادامه می دهیم تا سیاستهای راست دولت سوئد را به عقب برانیم و شرایط بهتری را برای متقاضیان پناهندگی در این کشور بوجود آوریم. با آن روحیه و اعتماد به نفسی که من در تظاهرات دیدم فکر کنم که همگی به آینده ای بهتر امیدوارتر شدند. خوبی تظاهرات و گردهمایی ها در این است که ما را از خلوت خود بیرون می کشد و خود را قوی تر می یابیم.
در محل پارلمان سوئد سخنرانی ها ادامه پیدا کرد. در آنجا چند سخنرانی توجه من را جلب کرد. سخنرانی عزت دولت آبادی و فرامرز قربانی از دست اندرکاران فدراسیون در استکهلم. عزت گفت که دولت سوئد دقیقا اشراف دارد که در ایران چه می گذرد و فرامرز گفتم صحبت بر سر مماشات دولت سوئد با رژیم هایی مثل جمهوری اسلامی است و تاکید کرد که به این سازشها باید خاتمه داده شود و هر دو تاکید کردند که نباید جان انسانهای پناهنده را وجه المصالحه این بند و بست ها قرار داد. ماتیاس از حزی سوسیالیستهای عدالتخواه سوئد سخنرانی خوبی داشت که طی آن به مورد کیس خالد که در ابتدای این گزارش بدان اشاره کردم پرداخت و شدیدا رفتار اداره مهاجرت در اخراج پناهجویان را مورد انتقاد قرار داد. همچنین آمینه کاکه باوه از حزب چپ سوئد سخنرانی کرد و از جمله به اخراج یک پناهجوی ایرانی و نتایج ناگوار این اخراج پرداخت. لیست سخنرانان بلند و طولانی بود. آنیکا دوراتسیو، رسول بناوند از سازمان بیمرز، نسیم سحر از انجمن افغانستانهای سوئد، عباس حسین از انجمن هزاره جات افغانستانی- پاکستانی، نماینده حزب پارلمانی محیط زیست، مرجان واعظ از سازمان کودکان مقدمند و کسان دیگر که متاسفانه اسامی همه را نمی دانم.
این مراسم با اجرای موزیک از سوی خواننده رپ Young Pac و یارانش حال و هوای دیگری پیدا کرده بود.
فکر کنم همه کسانی که در این راهپیمایی شرکت کردند دستکم اهمیت کار متشکل را بیشتر دریافتند. در تدارک و اجرای این برنامه اعتراضی خود پناهجویان نقش ایفا کردند و پس از این نیز باید همین روال ادامه یابد. فدراسیون سراسری پناهندگان در سوئد ظرف مناسبی است که پناهندگان می توانند به دور آن متشکل شوند و از این طریق در تعیین سرنوشت خود دخیل شوند. به سهم خود همه پناهجویان را فرا می خوانیم که با مراجعه به دفاتر و مسئولین فدراسیون به عضویت این نهاد درآیند تا بسیار قوی تر و نیرومند تر برای حقوق خود مبارزه کنیم.