میلاد رابعی:مهاجرت، مذاکرات هستهای و گشایش اقتصادی

همان‌طور که در مصاحبه با عبدالله اسدی در همین شماره مشاهده کردیم، پس از انجام مذاکرات و توافقات نیم‌بند هسته‌ای، جریاناتی به گشایش اقتصادی و کاهش سطح تورم در ایران امیدوار شده و به مردم انواع و اقسام وعده‌ها را می‌دهند. در همین راستا موضوع مهاجرت نیز مطرح می‌گردد. عده‌ای بر این باور غلط هستند که پس از رفع تحریم‌ها شرایط اقتصادی در ایران دست‌خوش تغییر گردیده و زندگی و معیشت مردم بهبود خواهد یافت، به همین دلیل تصمیم برای مهاجرت در این مقطع عملی عجولانه و غلط است. پیش از هر چیز باید متذکر شویم که این اولین باری نیست که جریانات راست و اصلاح‌طلب، خواب تغییرات مثبت در ایران را می‌بینند. در دوران حاکمیت جمهوری اسلامی، پس از هر انتخاباتی و خصوصاً پس از روی کار آمدن محمد خاتمی عده‌ای چنین تلقین می‌کردند که شرایط در حال تغییر است. با انتخاب روحانی نیز شاهد چنین جریانی بودیم. این بار هم به بهانه رفع تحریمات اقتصادی چنین تحلیل‌هایی ارائه می‌شود. در این واقعیت شکی نیست که اعمال تحریم‌ها بیشترین فشار را روی مردم و سطح معیشت آن‌ها وارد آورده است، اما از این موضوع نمی‌توان نتیجه گرفت که رفع تحریم‌ها به سود زندگی اقتصادی مردم تمام شود. برای مثال کارخانه‌هایی که در پی تحریم‌ها و عدم دسترسی به مواد اولیه، قیمت کالاهای تولیدی خود را بالا بردند، پس از رفع تحریم‌ها و امکان خرید ارزان‌تر مواد اولیه قیمت نهایی کالای خود را کاهش نخواهند داد و مابه‌التفاوت آن به‌عنوان سود به جیب صاحبان سرمایه خواهد رفت؛ بنابراین رفع تحریمات اقتصادی تنها، سود بیشتری نصیب صاحبان ابزار تولید خواهد کرد و مردم عادی هیچ نفعی از آن نخواهند برد. از طرفی جمهوری اسلامی در هفته اخیر مجوز فعالیت برای ده‌ها شبکه خبری غرب را صادر کرد که از آن جمله می‌توان به آژانس خبرپراکنی بی‌بی‌سی اشاره کرد. واضح است که پس از ساخت‌وپاخت با غرب، جمهوری اسلامی تغییر ماهیت نداده و یک‌شبه دموکرات نشده تا بخواهد حضور رسانه‌های منتقد غربی را در تهران تحمل کند، بلکه این رسانه‌های غربی هستند که قرار است با شروع فعالیت در ایران دز مخالفت خود با رژیم را کم‌تر کرده و به دادن تصویری دروغین از جامعه ایران بپردازند. این رسانه‌ها مجوز فعالیت دریافت کرده‌اند تا از جامعه ایران تصویر جامعه‌ای آزاد و روبه‌پیشرفت ارائه دهند و “نتایج مثبت” رفع تحریم‌ها را به جهان نشان دهند. کاری که در دوران ریاست جمهوری خاتمی بارها انجام داده‌اند. از پیست‌های اسکی و تنیس و رالی گزارش تهیه کنند و به‌عنوان نشانه‌های رشد و شکوفایی، تحویل مردم جهان بدهند. بدیهی است که در چنین شرایطی غرب، جمهوری اسلامی را به‌عنوان حکومتی متعارف خواهد پذیرفت و شرایط برای درخواست پناهندگی و ارائه دلایل، بسیار دشوارتر خواهد شد.

مجموعه شرایط فوق نشان می‌دهد که کوچک‌ترین امیدی به بهبود وضع اقتصادی و سیاسی در ایران نمی‌توان داشت و کسانی که به هر دلیلی قصد خروج از کشور و مهاجرت رادارند، نباید با این امیدهای واهی و بی‌پایه قصد خود را به تأخیر اندازند. جهنمی که جمهوری اسلامی از جامعه ایران ساخته است با رفع تحریم‌ها، بهشت نمی‌شود.

میلاد رابعی

 

معرفی نماینده فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی در انگلستان

به اطلاع متقاضیان پناهندگی می‌رسانیم که تهمینه تارا به‌عنوان نماینده فدراسیون درزمینه کمک به متقاضیان پناهندگی در انگلستان معرفی می‌شود. فدراسیون این مسئولیت را به تهمینه عزیز تبریک می‌گوید و برای وی درزمینه کمک به پناه‌جویان آرزوی موفقیت می‌کند. متقاضیان پناهندگی در انگلیس می‌توانند جهت گرفتن راهنمایی و همکاری با وی با ایمیل و شماره تلفن

زیر تماس بگیرند. فدراسیون ظرف مبارزه پناه‌جویان است، هرجایی که هستید به این نهاد مدافع حقوق پناهندگی بپیوندید.

تهمینه تارا

tahmineh.tara@yahoo.co.uk

۰۰۴۴۷۵۷۰۶۹۳۲۳۹

 

صغری آتشکار:دیگر راه درازی برای جمهوری اسلامی باقی نمانده

سرانجام خیمه‌شب‌بازی هسته‌ای، این روزها به آنچه از سوی خبرگزاری‌ها و رسانه‌های بزرگ در اختیار جهانیان قرار می‌دهند نمی‌توان به آن نام خبر داد. بلکه به نظر می‌رسد پاره‌ای از شایعات را تبدیل به خبر می‌کنند و یا احتمالاً پاره‌ای از پیش‌بینی‌ها و پیش‌گویی‌ها را تبدیل به خبر می‌کنند. درمجموع تمام این‌ها باید موردبررسی قرار گیرد چراکه به قول ما ایرانی‌ها تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها؛ بنابراین همین خبرها هرچند که به نظر می‌رسد ریشه‌های اصلی و اصولی ندارد و یا آن‌طور که بایدوشاید واقعیت‌ها را منعکس نمی‌کند و یا آنچه را که می‌توان بسیار ساده روی آن متمرکز شد این است که آنچه را که واقعیت دارد به‌عنوان منافع ملی پنهان کرده و یا وارونه جلوه می‌دهند بنابراین همین شایعه‌ها و پیش‌بینی‌ها و پیش‌گویی‌ها قابل‌بحث و بررسی است.

اما درمجموع به نظر می‌رسد دلایل متعددی وجود دارد که تقریباً حکومت اسلامی و کشورهای ۱+۵ به توافق رسیده‌اند. برای مثال در خبرها آمده بود که سیزده تن طلای ایران که در ونزوئلا بود و به دلیل تحریم‌ها انتقال آن میسر نبود منتقل شد، درحالی‌که هنوز تحریم‌ها برداشته نشده است. علاوه بر آن خبرهایی از داخل ایران به گوش می‌رسد که در ایران کمتر منعکس می‌شود و یا در روزنامه‌های داخل ایران جایی را به آن اختصاص می‌دهند که موردتوجه قرار نگیرد و آن اینکه کمپانی‌های مختلفی برای عقد قراردادهای متعددی در تمام زمینه‌ها مشغول هستند مثلاً فرانسه قراردادی را امضاء کرده که ظاهراً وضع قطارها را کمی سروسامان دهد ولی در باطن سرگرم قراردادهای میلیاردی هستند. کمپانی‌های نفتی مأموران خودشان را به‌عنوان گروه‌های دانشگاهی و یا به‌عنوان گروه‌های دیپلماتیک به ایران فرستاده‌اند و مشغول مذاکره هستند که به‌محض اینکه تحریم‌ها برداشته شد این قراردادهای آماده‌شده را به مرحله اجرا بگذارند و می‌گویند اگر این تحریم‌ها برداشته شود مردم ایران ازنظر اقتصادی نفسی تازه خواهند کرد.

یعنی کمی اوضاع‌واحوال اقتصادی‌شان بهتر خواهد شد و ضمناً در بین گفتگوها مسئله دیگری که موردبحث قرارگرفته و گاهی به آن اشاره‌شده ولی پی گیری نشده است و همین‌که اشاره‌شده ولی پی گیری نشده بعضی آدم‌های کنجکاو را وادار می‌کند تا خبر را دنبال کنند و آن مسئله حقوق بشر در ایران است. گویا در اوایل گفتگوها که طرفین مقابل هم جبهه‌گیری داشتند، یکی از مسائلی که مطرح می‌شد مسئله حقوق بشر در ایران بود خلاصه در مورد پیروان ادیان گوناگون که می‌گفتند شما حق ندارید یک نفر را به دلیل اینکه دیانت دیگری دارد او را زندان کنید یا اعدام کنید و یا فرزندان آنان را از تحصیل محروم کنید چراکه به دیانت دیگری باور دارند ازجمله بهاییان ایران که طی این سال‌ها با مشکلات زیادی روبرو بوده‌اند و حاکمان ولایت‌فقیه با نقض حقوق بشر توانسته‌اند مردم را شستشوی مغزی دهند؛ بنابراین تنها نقطه‌ضعف این حکومت همین مسئله حقوق بشر است که نمی‌توانند آن را رها کنند که اگر این کار را انجام دهند دیگر چیزی از حکومت اسلامی آن‌ها باقی نمی‌ماند.

حکومت اسلامی یعنی مشتی آخوند که قانون نمی‌شناسند و تازه آنچه را خودشان از یک مسئله مذهبی تفسیر می‌کنند می‌خواهند در جامعه‌ای مثل ایران پیاده کنند و از طرفی این‌طور که به نظر می‌رسد کشورهای آمریکا و ۱+۵ کوتاه آمده‌اند و جمهوری اسلامی که کاملاً از مواضع خودش بعد از میلیاردها دلاری که به باد فنا داده است عقب‌نشینی کرده و قرارداد نیز امضاء خواهد شد. درهرحال دیگر راه درازی برای جمهوری اسلامی نمانده است تا بعد از سال‌ها کش‌وقوس و موش و گربه بازی تکلیف این خیمه‌شب‌بازی روشن شود.

رحمت ابراهیمی:مردم ایران یک زندگی انسانی می‌خواهند، نه زندگی اسلامی

جمهوری اسلامی زیر فشارها و اعتراضات فزاینده مردم روزبه‌روز به فروپاشی خود نزدیک‌تر می‌شود. اعتصابات و اعتراضات کارگری همه‌جا به چشم می‌خورد. حتی این اعتراضات به داخل زندان‌ها هم کشیده شده و هرروز شاهد این هستیم که اعتراض در میان زندانیان سیاسی بالا می‌گیرد و انعکاس بیرونی پیدا می‌کند. زندانیان نامه‌های سرگشاده به بیرون می‌نویسند و کمپین اعتراضی و تبلیغی فراخوان می‌دهند. از مدت‌ها پیش در ایران شمارش معکوس آغازشده و ناقوس نابودی جمهوری اسلامی به صدا درآمده است.

اما حکومت اسلامی برای مهار کردن این اعتراضات دست به هر عمل قبیحی میزند. از برپایی چوبه‌های دار تا به راه انداختن بساط وحشیانه شلاق و شکنجه و دستگیری دختران و پسران جوان در جشن‌های خصوصی و ایجاد رعب و وحشت در میان مردم، ازجمله ابزارهای هستند که حکومت اسلامی از آن‌ها برای تداوم حاکمیت ننگینش استفاده می‌کند. آمران به معروف و ناهیان از منکر که با الهام از اسلام ماقبل تاریخشان به جان مردم افتاده‌اند و زندگی روشن مردم را به تاریکی تبدیل کرده‌اند خود به‌زودی از سوی همین مردم، خودشان و بیت رهبری‌شان و همه دستگاه‌های قضائی و نهادهای امنیتی‌شان گرفتار خواهند شد.

ما نسل جوان امروز، جامعه کارگری امروز و نسل زنان امروز رژیم اسلامی را نمی‌خواهیم. نمی‌خواهیم بیشتر از این در فقر و محرومیت زندگی کنیم، نمی‌خواهیم بیشتر از این تحت ستم و تبعیض و نابرابر زندگی کنیم. می‌خواهیم از قیدوبند مذهب و جعل و خرافات نجات پیدا کنیم، می‌خواهیم دست مذهب از زندگی مردم کوتاه شود و به امر خصوصی افراد تبدیل شود، می‌خواهیم به‌عنوان انسان زدگی کنیم و اختیار خودمان به دست خودمان باشد. مردم ایران یک زندگی انسانی می‌خواهند نه زندگی اسلامی.

راحله تهرانی:مادران را سوگوار روزهای بربادرفته کودکانشان می‌کنند

دشواری‌های مادر شدن خود اتفاقی است که می‌تواند هرروز زندگی یک زن را متأثر کند اما افزودن بر این دشواری‌ها برای سربه‌راه کردن، غیرفعال کردن و به عقب راندن زنان از آرمان‌ها و باورهایشان خود فاجعه‌ای است غیر بشری. من نمی‌گویم زن‌ستیز چراکه محروم کردن زنان از دیدن، صحبت کردن و خبر داشتن از فرزندانشان تنها روح این مادران را نمی‌آزارد، بلکه تأثیر آن بسیار فراگیرتر از روح مادر است. این محرومیت ویرانگر روزهای خوب کودکی است که پایه ساز زندگی هر انسانی است. تا به این اندازه بی‌اهمیت جلوه دادن روح، جسم و زندگی شهروندان یک سرزمین، برای پیش برد اهداف یک عده آخوند مرتجع ضد زن ناباورانه است.

چگونه می‌شود مادر شدن را چماقی کرد و بر سر این مادران دربند کوبید! این مادران، فرزندان، شوهران و خانواده‌هایشان خالی از هر جریان تحمیلی، دردهای کافی‌ای را متحمل می‌شوند. فرزندان این زندانیان که خود شاهد و تجربه‌گر این خشونت‌هایی روا داشته هستند بهایی به‌اندازه گذراندن روزهای کودکی در ناشادی و بزرگ شدن بی‌وقفه را می‌پردازند. این کودکان بی‌آنکه که کودکی کنند بزرگ می‌شوند، ذهن این کودکان در جستجوی کلماتی برای توصیف لذت یک سرسره بازی بدون ترس و اضطراب بزرگ نمی‌شود، اینان از کودکی طلایه‌داران حقوق شهروندی در برابر خشونت و ظلم و ستم هستند.

آیا می‌شود شنیدن صدای کودکمان و خبر داشتن از حال‌وروز او را از ابتدایی‌ترین حقوق بنامیم؟ مادران را سوگوار روزهای بربادرفته کودکانشان می‌کنند تا مادری و احساسشان بر باورهایشان غلبه کند تا بتوانند عقاید خود را که از قرن اول هجری اندکی فراتر نرفته است تعمیم بدهند به‌کل جامعه و به زنان بگویند شما آفریده‌شده‌اید که فقط مادر باشید، شما نمی‌توانید خواهان حقوق و ارزش‌های غصب شده‌تان باشید. این مادران حتی اگر فرزندان خود را ارجح بدانند، احدی نمی‌تواند بر آن‌ها خورده بگیرد اما تنها چیزی که می‌ماند، نابرابری این مبارزه و قبضه قدرت است.

صدای شنیدن چکه آب برای روزها و روزها و نشنیدن صدای فرزندان هر دو شکنجه‌اند، فقط یکی را می‌شنوی و می‌بایست دوام بیاوری و یکی را نمی‌شنوی و دوام میاوری. خانم نرگس محمدی، من از زمره زنانی هستم که شجاعت، آگاهی و مقاومت شمارا از زمان شناختن شما ستوده‌ام. برای دردهایتان تنها می‌توانم آرزو کنم، هرچه زودتر به پایان برسد و شما از این حبس ناعادلانه رها شوید اما می‌توانم بگویم، من صدای شمارا شنیده‌ام و هم‌صدا با شما هستم، صدای شما رساتر از آن است که اجرهای زندان مانع از شنیدنش شود.

مهدی توکلیان:استان زرخیز خوزستان

خوزستان سرزمینی که در این روزگار باید به دلیل صنایع عظیم و ثروتمند نفتی در خاورمیانه چون نگینی بدرخشد متأسفانه ساکنین و بومیانش از کشورمان ایران حتی از نوشیدن آب آشامیدنی سالم نیز محروم‌اند و این فقط به دلیل سهل‌انگاری و سو مدیریت مسئولان نالایق و فرمایشی رژیم جمهوری اسلامی است.

ساکنین این استان زرخیز در جنوب ایران اعم از عرب‌زبان و لر و فارسی‌زبان خصوصاً عرب‌های هم‌وطن ما در استان به دلیل نبود امکانات، دوران نوجوانی و جوانی را از دست می‌دهند و به اعتیاد پناه می‌برند. مردم شریف خوزستان که روی دریایی از طلای سیاه زندگی می‌کنند با تحمل سنگین‌ترین هزینه‌ها در دوران جنگ با عراق و تحمل گرمای جان‌سوز که گاهی به ۵۵ درجه سانتی‌گراد می‌رسد و گردوغبار آلوده‌ای که از سمت کشورهای عربی وارد ایران می‌شود، کوچک‌ترین سهمی از ثروتی که به‌واقع میراث نیاکانشان است ندارند. به دلیل سو مدیریت در کشور در سال‌های گذشته نه‌تنها جمهوری اسلامی کمکی به مردم نکرده بلکه روزبه‌روز دریغ از دیروز، و با تأسف بسیار مردم این استان بمانند فقیرترین مردم جهان در قاره افریقا روزگار می‌گذرانند. اساساً به دلیل فقر مالی و فرهنگی که هردو مکمل یکدیگرند بعضی از هم‌وطنان عرب‌زبانمان در این سال‌ها لب به اعتراض علیه رژیم گشودند و متأسفانه با کوچک‌ترین اعتراضی به زندان می‌افتند و حتی اعدام می‌شوند و این اعدام‌ها متأسفانه معمولاً بدون دادگاه‌های عادلانه با نقض حقوق بشر صورت می‌گیرد. در سال‌های گذشته جناب احمد شهید بارها تقاضای ورود به ایران جهت رسیدگی به این زندانیان را داشتند ولی هر بار درخواست ایشان رد شده است.

در پایان این بخش عکس‌هایی را ضمیمه می‌کنم که عمق شرایط ناگوار خوزستان را به تصویر می‌کشند.

 

 

مهسا هاشمی:تجربه چهار نوع خشونت علیه زنان در جوامع اسلامی

اعمال حاکمیت بر نیمی از مردم آسان‌تر از کل آن‌هاست. به این معنی که در جوامع اسلامی پایه‌های حکومت مبتنی بر نادیده گرفتن زنان و پایمال کردن حق‌وحقوق آنان استوار است. زیرا بر اساس قوانین شریعت زن در جایگاه شهروند دوم قرار دارد. وظیفه مهم او تنها تولیدمثل بوده و اینکه بدون قید و شرط وسیله آسایش و آرامش و لذت‌جویی مرد قرار گیرد. یک مرد در جامعه اسلامی با خیال آسوده در تمامی عرصه‌ها فعالیت می‌کند. در همین راستا بنا بر دیدگاه اسلامی همین‌که در حد توان نیازهای اقتصادی خانواده را تأمین کرده (که همین حد توان هم خود جای بحث و بررسی دارد) به لذت‌جویی و سلطه‌طلبی و اعمال خشونت می‌پردازد چراکه قانون این اجازه را به وی داده است.

زنان در جوامعی مانند ایران چهار نوع خشونت را تجربه می‌کنند:

  1. خشونت روانی: عبارت است از گفتار و رفتاری که سلامت روانی مخاطب را به مخاطره بیندازد. به‌طور مثال: تحقیر- توهین- تهدید به ازدواج مجدد یا طلاق- تهدید به دزدیدن فرزندان- سوءظن و بدبینی- فحاشی-اجبار به انجام کارهای خلاف طبع- تحمل شرایط بی‌ثبات عاطفی و ناامنی روانی به دلیل بالا بودن آمار فحشا و مجوز قانونی مرد در خصوص استفاده از صیغه – نابرابری در امر شهادت – نداشتن اجازه خروج از کشور- نداشتن حق انتخاب نوع و رنگ پوشش و…
  2. خشونت فیزیکی (جسمی): شیوه‌هایی از رفتار که منجر به آسیب و صدمات جسمی شود. مانند: ضرب وشتم-اسید پاشی-چاقو کشی-سنگ سار-قتل و…
  3. خشونت جنسی: هر نوع رفتار یا کلام که در راستای تهدید حس امنیت و تعرض و سوءاستفاده و صدمه جنسی انجام شود. عبارت‌اند از: مزاحمت و تماس فیزیکی- فحشا و تجارت جنسی- قاچاق زنان-ختنه دختران-اجبار به رابطه جنسی علی‌رغم تمایل طرف مقابل یا در زمان عادت ماهیانه – برقراری رابطه جنسی با کودکان (بنا بر موازین اسلامی مردان حق‌دارند تحت شرایط خاصی با کودکان زیر سن قانونی رابطه جنسی برقرار کنند)- متلک-ایجاد محیط ناامن و فاسد شغلی- قوانین عجیب‌وغریب ازدواج با فرزندخوانده- تحمل نگاه‌های فاسد-تعیین سن ازدواج از ۹ سالگی ازیک‌طرف و صدور مجوز آن از سوی پدر از طرف دیگر و…
  4. خشونت اقتصادی: انجام هرگونه رفتاری باهدف تبعیض جنسیتی و تحت‌فشار و آزار و اذیت قرار دادن در رابطه با مسائل اقتصادی و اشتغال و دارایی.

به‌عنوان‌مثال: ایجاد مضیقه مالی در خانواده-عدم تأمین نیازهای ضروری همسر و فرزندان- متوقف کردن و یا ایجاد مانع در راستای ارتقاء شغلی یا پرداخت مزایا-اخراج-تبعیض و نابرابری‌های اقتصادی و عدم رعایت حق اختیار زن در خصوص مال و اموالش- نابرابری حق ارث و دیه و …عامل اصلی خشونت علیه زنان ریشه در تبعیض و نابرابری زن و مرد دارد. در جایگاهی که قوانین موجود بر تسلط و قدرت و برتری مردان نسبت به زنان دلالت می‌کند نه‌تنها مفری به دفاع و حق‌طلبی زنان داده نمی‌شود بلکه این خود جرم محسوب شده و مجازات‌های سنگین در بردارد.

آرزو نصراللهی:کودکان کار و فراموشی وضعیت اسف‌بار آن‌ها

مرگ دل‌خراش کودک کارتن‌خواب.

کسی پیگیر تجاوز گروهی به کودک کار نیست. این اخبار را این روزها زیاد در صفحات اجتماعی می‌خوانیم و از آن بی‌تفاوت رد می‌شویم. اخباری که این روزها در هزارتوی اخبار سیاسی کشورمان یا گم می‌شوند یا نادیده انگاشته می‌شوند. این قصه قصهٔ کودکان کاراست. کودکانی که در خیابان‌ها یا کارگاه‌های دورافتاده و زیرزمین‌های تاریک رشد می‌کنند و قبل از کودکی کردن  به بلوغ می‌رسند.

کودکانی که از کودکی و بازی‌های دوران کودکی تنها چیزی که به یاد می‌آورند کار است و کار است و کار. دستان کوچکی که باید قدرت و توانایی یک مرد داشته باشند و توقع یک کودک. چراکه نباید به حقوقی که به آن‌ها داده می‌شود اعتراضی بکنند. متأسفانه باوجود تدوین قوانین مختلف درزمینهٔ عدم به‌کارگیری کودکان در مشاغل مختلف، هم‌اکنون درصد قابل‌توجهی از این گروه به‌جای درس و مدرسه ترجیح می‌دهند در بازار کار کشور فعالیت داشته باشند و یا اینکه هر دو کار را در یک‌زمان انجام دهند. بر اساس آخرین داده‌های آمار رسمی از سوی منابع خبری داخل ایران بیش از یک‌میلیون و ۷۰۰ هزار کودک در ایران به‌جای رفتن به مدرسه برای کمک به هزینه زندگی خانواده‌های خود مجبور به کار کردن در شرایط سخت و غیراستاندارد هستند. بر پایه آمارهای رسمی در ایران تنها ۶۷ درصد از دانش‌آموزانی که باید در مدرسه مشغول تحصیل باشند، در مدارس حضور دارند. هم‌چنین بررسی‌ها نشان می‌دهد هر کودک کار در ایران ماهیانه ۸۰ تا ۱۰۰ هزار تومان درآمد به دست می‌آورد.

جامعهٔ نابرابر برای کودکان کار دلسوزی نمی‌کند و اگر کسی هم پیگیر دادخواهی برای این کودکان باشد برایشان جرم تلقی می‌شود. کودکان کار همه‌جا هستند و حضورشان عادی شده است، حضوری که دیگر در حد نگاه‌های ترحم‌بار رهگذران شهرهای بزرگ نیز حساسیت‌برانگیز نیست، در جامعه‌ای که فقر و نابرابری‌های اجتماعی آن‌قدر معنادار روشن می‌شود، وجود فجایعی مانند کودک‌آزاری، تجاوز، خشونت، ایدز، سوءتغذیه و اعتیاد در قبال کودکان کار برای مردم و مسئولان عادی تلقی می‌شود. در جامعه ما وجود کودکان کار عادی است چون رفع فقر و عقب‌ماندگی و نابرابری‌ها و دردهای اجتماعی در درجه دوم قرارگرفته و رقابت‌ها و اتفاقات  سیاسی حرف اول را می‌زند.

بسیاری از این کودکان یا بی‌سرپرست هستند یا دارای والدین بد سرپرست که این کودکان را به باندهای قاچاق مواد مخدر می‌فروشند، بسیاری از آن‌ها نیز در معرض ایدز و هپاتیت هستند ولی متأسفانه به دلیل وجود برخی تابوهای اجتماعی آمارهای مشخص و روشن کمتر است و همین امر پیگیری حوادث ناگوار را که برای آن‌ها اتفاق می‌افتد را دشوارتر می‌کند. وضعیت کودکان کار در سال جاری از دیدگاه ناظران و فعالان حقوق کودک اسفناک توصیف‌شده است. در حال حاضر به دلیل بی‌تدبیری و سوء مدیریت دستگاه‌های اجرایی، روزبه‌روز بر تعداد کودکان کم‌سن‌وسال کار در ایران افزوده می‌شود. فقرزدایی و تأمین رفاه و امکانات از وظایف اساسی دولت است و شناسایی و توانمندسازی این کودکان و تأسیس نهادهای حمایتی از وظایف دولت در کنار ملت است. البته باید یادآور شد که سازمان بهزیستی” مسئولیت رسیدگی” به کودکان خیابانی را دارد و رسیدگی به کودکانی که در کارگاه‌ها و شرکت‌ها مشغول به کارند به عهده اداره کار و امور اجتماعی است که متأسفانه هیچ‌کدام از این دو نهاد به‌طورجدی قدم در این وادی ننهاده‌اند.

کار کودکان را باید تهدید جدی برای رشد و شکوفای دنیای آینده آن‌ها دانست. به امید روزی که شاهد محو حضور کودکان کار در خیابان‌ها و کوره‌های آجرپزی حاشیه شهرها و نیز بهبود وضعیت سلامتی، تحصیلی و معیشتی آن‌ها باشیم.

 

در سانحه غرق شدن یک کشتی مهاجران غیرقانونی در دریای مدیترانه احتمال صدها تن جان باخته اند

۱۳۹۴/۰۵/۱۴

در سانحه غرق شدن یک کشتی حامل مهاجران غیرقانونی در دریای مدیترانه احتمالا صدها تن جان باخته اند.

مقامات نظامی ایرلند به خبرگزاری آسوشیتدپرس گفته اند این کشتی ماهیگیری حامل حدود ۶۰۰ مهاجر غیرقانونی بوده است.

در همین حال، گارد ساحلی ایتالیا از نجات یافتن حدود صدتن از این عده خبر میدهد.

به گزارش خبرگزاری فرانسه، این کشتی در فاصله ۱۵مایلی سواحل لیبی دچار مشکل شد و پیام کمک فرستاد. یک کشتی انگلیسی و یک کشتی ایرلندی بیدرنگ عازم محل سانحه شدند اما تجمع همه سرنشینان کشتی ماهیگیری در یک سمت آن به غرق شدن آن کمک کرد. عملیات تجسس و نجات همچنان ادامه دارد.

در سال جاری میلادی بیش از ۲هزار مهاجر غیرقانونی در آب های مدیترانه جان باخته اند.

 منبع رادیو فردا

فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی