الهام احمدزاده:دل‌نوشته‌های یک مهماندار هواپیما (قسمت دوم)

رژیم سرکوب گر جمهوری اسلامی هیچ‌گاه نخواسته است زنان جایگاه خود را در جامعه داشته باشند. بیش از سه دهه است که تلاش کرده است مقررات اسلامی را علیه زنان به اجرا درآورد. ساختار یک خانواده سنتی در ایران بدین شکل است که مرد، نان‌آور خانواده، ارباب و فرمانده است درحالی‌که زن فرمان‌بردار است. برده‌ای که وظیفه‌اش ارضای نیازهای جنسی مرد، بچه آوردن و مراقبت از آن‌ها آشپزی و نظافت خانه است درحالی‌که در دنیای امروز حضور فعال زنان یکی از نشانه‌های توسعه‌یافتگی کشورها است. این رژیم بجای افزایش قابلیت و توانمندسازی زنان در جامعه سعی در تحقیر کردن و نادیده گرفتن این قشر عظیم دارد و فعالیت‌های اجتماعی زنان را محدود و همچنین قوانین و مجموع مقررات مبتنی بر تبعیض جنسیتی را وضع کرده است. صنعت هوانوردی نیز از این امر مستثنا نبوده است. دولت و نهادهای تصمیم‌گیرنده جمهوری اسلامی با سختگیری، زنان را از کسب مدارج مدیریتی همچون خلبانی هواپیما بازداشته‌اند بااین‌حال این بی‌عدالتی‌ها سبب نشده است زنان علاقه‌مند به این حرفه از آن دوری کنند.

دریکی از پروازهایی که ما بدون مسافر به جده داشتیم با صمیمیت کل کروی پرواز در کاکپیت تردد داشتیم. غروب خورشید و آبی بی‌کران دریاها را نظاره‌گر بودیم و بیشتر از همه ما مهمانداران و گارد پرواز از این به وجد آمده بودیم که کنترل هواپیما به دست خلبان دوم که یک خانم بود انجام می‌شد. یکی از همکاران خانم می‌گفت همیشه به ما یاد داده‌اند که خانم‌ها ازنظر فیزیولوژی قادر به انجام مشاغلی چون خلبانی نیستند و برای من خیلی عجیبه که چطور یک خانم هدایت این ایرباس را به عهده گرفته من به‌عنوان یک زن همیشه فکر می‌کردم که این قبیل مشاغل از عهده ما خارج است.

پای درد دل کمک‌خلبانمان که نشستم ابراز تأسف می‌کرد از اینکه بسیاری از بانوان قبل از ایشان به شوق پرواز وارد این حرفه شدند اما به خاطر جنسیت جذب ایرلاین نشدند. او دلیل حضورش در اینجا را حمایت‌های خانواده‌اش دانست. متأسفانه راه زیادی مانده که خانم‌ها در ایران آزادانه بتوانند در چنین مشاغلی کار کنند و اجازه پیشرفت داشته باشند. خیلی از مسافرها نمی‌دانند که اصلاً خلبان خانم وجود دارد. این حکومت اعتمادبه‌نفس ما را گرفته. نه‌تنها ورود به این حرفه برای زنان ایرانی مشکل است بلکه آن‌ها از کار کردن در مشاغل خاص دیگر نیز محروم هستند. تحت تأثیر احکام شرعی رسیدن به مقام‌های بالای حکومتی اغلب منحصر به مردان است.

صحبت‌های ایشان باعث شد نگاه اجمالی‌ای به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بی اندازم. برای مثال مطابق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بسیاری از مقامات بالای حکومتی در انحصار فقها و مجتهدین شیعه قرار داده‌شده است، ازجمله: رهبر جمهوری اسلامی (اصل ۱۰۹)، رئیس قوه قضائیه (اصل ۱۵۷)، ۶ عضو شورای نگهبان (اصل ۹۱)، دادستان کل کشور و رئیس دیوان عالی کشور (اصل ۱۶۲). گرچه در قانون اساسی به‌شرط مرد بودن برای احراز این سمت‌ها اشاره نشده است، ولی این سطح از جایگاه مذهبی همواره در اختیار مردان بوده است. در طی بیش از سه ده گذشته پس از انقلاب هیچ زنی تاکنون در این سمت منصوب و یا نامزد احراز این سمت نبوده است.

بحران اقتصادی اخیر هم سبب شده که تعداد کارگران زن روزبه‌روز افزایش یابد. رژیم سرکوبگر می‌داند که نیروی کارگر زن بسیار ارزان‌تر است و بهترین بهره از زنان را با بیگاری گرفتن و دستمزد کمتر می‌توان داشت.

قوانین سرکوبگرانه حاکم که آگاهی ‌و تشکل انقلابی را آماج قرار می‌دهد، مناسبات اجتماعی و روبنای فرهنگی و ایدئولوژیکی که ستم بر زنان را تحکیم و توجیه می‌کند، در کنار تبلیغ فرودستی و نقش درجه دوم زن توسط دین، سنت و هنر ارتجاعی، مجموعه‌ای است در خدمت بهره‌کشی طبقه سرمایه‌دار. این مسئله در ایران که تحت یک رژیم استبدادی مذهبی قرار دارد و قانون اساسی‌اش متکی بر اسلام است شکل زننده‌تری به خود می‌گیرد.

ای‌کاش دست‌کم از کنار کارگرانی که در سطح شهر می‌بینیم، از کنار زنی که در رستوران میزمان را پاک می‌کند یا دختری که برای نظافت به خانه‌مان می‌آید، بی‌تفاوت رد نشویم و حداقل با یک لبخند غبار خستگی و اندوه را از تن آن‌ها بزداییم.

ادامه دارد…Elham

علی عشقی:نفرت مذهبی باعث کشتن ۱۲ مسیحی توسط مسلمانان شد

پناه‌جویان مسلمان در یک اقدام وحشتناک ۱۲ پناه‌جوی مسیحی را در دریای مدیترانه غرق کردند.

وزارت دادگستری و پلیس ایتالیا از دستگیری ۱۵ پناه‌جوی مسلمان به اتهام دست داشتن در قتل ۱۲ پناه‌جوی مسیحی به دلیل “نفرت مذهبی” خبر داده‌اند.

بنا بر اطلاعیهٔ پلیس، این پناه‌جویان که از لیبی عازم ایتالیا بودند، در مسیر رسیدن به این کشور و در آب‌های دریای مدیترانه، با پناه‌جویان مسیحی وارد مشاجره اعتقادی می‌شوند و آن‌ها را از قایق به داخل آب، پرتاب و غرق می‌کنند.

مسلمانان شجاع و غیور بار دیگر به جهانیان ثابت کردند که اسلام دین صلح و دوستی و برادری است.
احتمالاً هدف متعالی این مجاهدان جان‌برکف گسترش اسلام عزیز بوده و در جریان بحث و مشاجره، ضعف اطلاعاتی از محتوای دین خود و نبود استدلال کافی باعث شده طبق معمول دست به خشونت بزنند ولی این بار خشونت کلامی و عبارات مستهجن و تهدیدآمیز نسبت به منتقدین را کارساز ندانستند و از خشونت فیزیکی برای نجات آبروی اسلام بهره لازم را برده‌اند.

به نظر شما عجیب نیست که هنوز پای مهاجران مسلمان به کشور اروپائی باز نشده شروع به
نفرت پراکنی و آدم کشی می‌کنند؟ مسیحیان را غرق می‌کنند و بعد وارد کشوری می‌شوند که خود مرکز مسیحیت است و اعلام پناهندگی و درخواست کمک می‌کنند؟! دلیل این‌همه خشونت و نفرت بی‌پایان نسبت به دگراندیشان چیست؟ تاکنون هیچ نتیجهٔ منطقی و موجهی برای مهاجرت و فرار برخی از مسلمانان از کشورهای خود و پناهنده شدن به کشورهای غیرمسلمان یا همان (بلاد کفر معروف) به دست نیامده است.

آیا اسلام این‌ها هم اسلام واقعی نیست؟!

 

ماهرخ فیروزه:دزدان سرافراز

هر دم از این باغ بری می‌رسد…
این بار دیگر داستان هرچه بگندد نمکش می‌زنیم، شد. فرمانده کل نیروی انتظامی ایران یعنی کسی که باید ناظر بر امنیت جامعه و حافظ مال و ناموس و آسایش داخل کشور باشد و عرصه را بر تبهکاران و دزدان تنگ کند خود به جرم دزدی در حد فرماندهی کل، دستگیر شد و با رقمی نجومی، برگی دیگر بر افتخارات حکومت اسلامی حاکم بر ایران افزود، باشد که این فرمانده دزد تا مقام رهبری نیز پیش برود، چون حال مردمی که به امید این حکومت دزد و فاسد و فرماندهان بی‌لیاقت شب‌ها سر بر بالین می‌گذارند از این بهتر نمی‌شود، چون تمام افراد رژیم از رأس تا آن بسیجی‌ای که در خیابان ول می‌چرخد ضد ایران و ایرانی هستند و این کشور را غنیمت جنگی می‌دانند و این امر باعث می‌شود هرکسی در هر مقامی که هست مسئولیت خویش را نادیده بگیرد و فقط در اختلاس و دزدی گوی سبقت را از هم‌پالکی‌های خود برباید.
از زمان شکل‌گیری این حکومت مستبد و ویرانگر اسلامی هرروز بر فقر مردم افزوده شد درصورتی‌که تمام مسئولین آن روزبه‌روز بر ثروت خود افزودند و هر شخصی با هر ظاهری که در این دستگاه دارای پست و مقامی شد شعارش خدمت به مردم بود ولی در عمل همه یک هدف مشترک داشتند و هدف نابودی و چپاول ایران بود تا بتوانند سهم بیشتری از پول‌های بی‌حساب‌وکتاب این مرزوبوم نصیبشان شود.
در این حکومت هیچ‌کس قرار نیست به مردم ایران نه جوابی بدهد نه خدمتی بکند درنتیجه این چپاول روزبه‌روز نسبت به گذشته پیشرفت چشمگیرتری دارد. مثلاً در سال‌های اول انقلاب که آقای کروبی رئیس مجلس شورای اسلامی بود در عروسی پسرش سکه‌های طلا بر سر عروس و داماد می‌ریخت و جشن‌های باشکوهی برای فرزندانش می‌گرفت درصورتی‌که درست در همان زمان از هر خانواده ایرانی یک جوان در جبهه‌های جنگ کفر علیه باطل می‌جنگیدند و هرروز جنازه‌های آنان بر سردست تحول پدران و مادرانشان می‌شد. هم‌اکنون نیز این دزدی‌ها و خیانت‌ها در رده‌های بالاتری انجام می‌شود درست درزمانی که ملت ایران با فقر و بیکاری دست‌وپنجه نرم می‌کنند و خانواده‌هایی هستند که به نان شب محتاج می‌باشند و سر گرسنه بر زمین می‌گذارند سرکردگان رژیم اسلامی فرزندان دردانه و بی‌لیاقت خود را با ماشین‌های آن‌چنانی مانند مازراتی، پورشه، فراری و … سرگرم می‌کنند یا به کشورهای اروپایی می‌فرستند تا در ویلاهای خصوصی‌شان چند وقتی آب‌وهوا عوض کنند تا خدایی تاکرده حوصله‌شان سر نرود.
به همین دلیل است که سعی می‌کنند از هم دیگر پیشی گرفته و روزبه‌روز بر رقم دزدی‌ها افزوده می‌شود تا از همدیگر جا نمانند و به قول صادق هدایت وای به حال کشوری که حکومتش به دست دزدان و … بیفتد.
به امید آزادی ایران از دست این غارتگران و چپاولگران ضد ایرانی.

مسعود صالحی:”خدمات” جمهوری اسلامی

آیا تابه‌حال از خود پرسیده‌اید که جمهوری اسلامی ایران چه خدماتی به اسلام و مردم ایران کرده و در این ۳۷ سالی که حاکم مطلق بر این سرزمین پهناور و زرخیز بوده و از تمام منابع کشور ایران ازجمله نفت، گاز، طلا، مس، اورانیوم، نقره و از همه مهم‌تر جان و مال انسان‌ها به‌طور کامل و صد در صد استفاده کرده خدماتش به این مرزوبوم چه بوده؟ رهبران عظیم‌الشأن این حکومت اسلامی چطور از حق این ملت و کشور دفاع کرده‌اند و عظمت و شکوه ایران را به کجا کشانده‌اند؟
گاهی چیزهایی می‌شنویم و می‌بینیم و خیلی سطحی یا بعضاً خیلی هم عمیق در موردش بحث و گفتگو می‌کنیم و این موضوع داغ مدتی نه‌چندان طولانی موضوع مجالس و محافلمان می‌شود؛ متأسفانه یا خوشبختانه بعد از زمانی به فراموشی سپرده می‌شود و موضوع جدیدی جای آن را می‌گیرد و اتفاقات گذشته به‌طوری به بایگانی سپرده می‌شود که گویی هرگز آن اتفاق نیفتاده و هیچ‌گونه تجربه‌ای برایمان باقی نگذاشته است. آری به همین سادگی خدمات حکومت اسلامی ایران را فراموش می‌کنیم؛ اما تاریخ همه را ثبت می‌کند و در بایگانی خود نگه می‌دارد چون حال این ملت فراموش‌کار را می‌داند که بعد از گذشت دوره‌ای سخت‌تر از ادوار گذشته با حسرت به آن نگاه می‌کند. مثل الآن که اکثر مردم میگویند زمان شاه و دوره پهلوی خیلی خوب بود، دزدی می‌شد ولی مردم در رفاه بودند و تعریف از خیلی چیزهای خوب دیگر که با آه‌وافسوس همراه است می‌کنند؛ اما هرگز از خود نمی‌پرسند پس چرا انقلاب کردیم، ما که همه‌چیزهایی را که الآن دنبالش می‌گردیم و برایمان غیرقابل‌دسترس است را در آن دوران داشتیم، همه شادبودیم، همه از آسایش برخوردار بودیم و خیلی چیزهای دیگر که برایمان به رؤیا تبدیل‌شده و الآن که همه را ازدست‌داده‌ایم سر را در یقه خودکرده و هیچ تکانی نمی‌خوریم و منتظریم کس دیگری برای نجاتمان بیاید و همه کارها را درست کند و بسپارد به دست ما و بگوید بفرما استفاده کن اما …!
وقتی‌که به تاریخ مراجعه می‌کنیم و به گذشته نه‌چندان دور برمی‌گردیم تمامی فجایعی را که حکومت اسلامی حاکم بر ایران به‌عنوان خدمت به مردم به بار آورده را می‌خوانیم و یادآوری می‌کنیم بیشتر از پیش به حال خودمان غبطه می‌خوریم که چطور این حکومت دیکتاتوری کثیف را تا به امروز تحمل کرده‌ایم، آن‌ها قبل از ورودشان به ایران و در دست گرفتن امور کشور دستشان به خون این ملت آلوده بوده و بعد از حاکم شدن هم هرروز به‌ناحق خون‌های زیادی ریخته‌اند که هنوز هم ادامه دارد. از آتش زدن سینما رکس که سید احمد خمینی دست‌اندرکار آن بود که در آن فاجعه تلخ انسان‌های بی‌گناهی زنده‌زنده سوزانده شدند و همه تقصیرها را به گردن حکومت وقت انداختند و خود را فرشته جلوه دادند و بعد از ورودشان به ایران به دستور خود خمینی تمام مدیران باسواد و تحصیل‌کرده را به اسم ساواکی و چپی و تهمت‌های پوچ دیگر تیرباران کردند تا بتوانند آدم‌های بی‌سواد و سرسپرده خودشان را به‌جای آن‌ها بگذارند و امور مملکت را در دست خود بگیرند و بعدازآن به دستور خمینی و حمایت موسوی و کروبی و مجری‌گری خلخالی گوربه‌گورشده هزاران تن از دانشجویان و جوانان این مرزوبوم را بدون علت به دار آویختند و یا تیرباران کردند. جوانانی که سرمایه این مملکت و امید و آینده پدران و مادرانشان بودند، همه را به کام مرگ فرستاده، بدون اینکه به کسی جوابی بدهند و با این خون‌ها پایه‌های حکومت ننگین خود را محکم کردند و هرسالی که گذشت خون‌خوارتر شدند و بیشتر از پیش ملت را به زیر پای خود انداختند، هرکسی را که از حق حرف زد کشتند، هرکسی که از اقتصاد، فرهنگ و آموزش صحیح دم زد را نابود کردند یا مجبور به جلای وطن کردند تا دربه‌در کشورهای غربی شود، چراکه زادگاهشان را جانیان بی‌سواد اسلامی به تصرف خود درآوردند و بازهم با شعارهای اسلامی پوچ و بی‌اساس سر همه را شیره مالیدند.
آری کشوری که به دست بیگانگان بیفتد دیگر جایی برای زندگی افراد آگاه و باسواد آن جامعه بخصوص که متصرفین از نوع نادان و متعصب‌ترین ادیان یعنی مسلمان شیعه باشند نیست و این هم یکی دیگر از خدمات حکومت اسلامی است.
بعد از تمام ‌کارهای ضد فرهنگی، کشتارهای بی‌رحمانه، تخریب آثار باستانی و به یغما بردن قسمت‌های باارزش آن‌که باعث نابود شدن تاریخ ایران شد و با ادامه دادن جنگ با عراق که تحمیل‌شده از طرف خود حکومت اسلامی به مردم بود توانستند دیکتاتوری کثیف خود را محکم‌تر از قبل کنند.
مسعود صالحی

حسین خزاعی:مردی در بازار فریاد می‌زند: فرزندم را می‌فروشم

یکی از آشنایانم از ایران برای احوالپرسی تماس می‌گیرد و بعد از صحبتی کوتاه از او می‌پرسم که چرا صدایش گرفته و غمگین است. ابتدا از گفتن ماجرا سرباز می‌زند اما با اصرار من داستان را تعریف می‌کند. او دریکی از بازارهای تهران غرفه عرضه پوشاک دارد و در طول روز مشغول کسب‌وکار است. دریکی از همین روزهای بهاری صدای فریاد مستأصل مردی را در بازار می‌شنود. مرد فرزند خردسالش را روی دستانش نگه‌داشته و گریه می‌کند، فریاد می‌زند و می‌گوید: مردم، فرزندم را می‌فروشم من از فقر و نداری کودکم را می‌فروشم نمی‌خواهم کودکم از گرسنگی بمیرد. کسی هست که کودک مرا نجات دهد؟ فرزند من گرسنه است… .
همین‌طور که صدای گریه و فریاد مرد بیشتر می‌شود جمعیت بیشتری دور او جمع می‌شوند تا وی را آرام کنند و کودکش را از او بگیرند که ناگهان تعدادی پلیس به مرد و فرزندش حمله‌ور می‌شوند و کودکش را از او می‌گیرند. مرد را وحشیانه روی زمین خوابانده و به او دستبند می‌زنند. هرچقدر مردم حاضر در محل با پلیس صحبت می‌کنند تا آن‌ها را آرام کنند و مرد بیچاره را که از روی فقر و بیچارگی به حال جنون افتاده نجات دهند موفق نمی‌شوند. پلیس مرد را به همراه فرزندش دستگیر کرده و می‌برد. پلیس مردی را می‌برد که تنها گناهش زندگی در جهنم فقر و نداری جمهوری اسلامی است. پلیس پدری را دستگیر می‌کند که خودش را برای نجات فرزندش به جنون کشانده اما بسیار آزادند کسانی که در جمهوری دزد و مفسد اسلامی اختلاس می‌کنند، دزدی می‌کنند و مال روی مال انبار می‌کنند و با اعدام‌های پی‌درپی جامعه را در خفقان دائم نگه می‌دارند.
حسین خزاعی

مهداد مهرگان:ایران، تحت حاکمیت وحوش اسلامی

در کشور ایران با حاکمیت جمهوری اسلامی، شرایط و نحوه زندگی مردم روزبه‌روز بدتر شده و روبه‌زوال می‌رود، به‌طوری‌که نرخ بیکاری فارغ‌التحصیلان ایران بالاتر از متوسط کشوری است. هم‌اکنون بیش از ۱۰ میلیون دانشجو فارغ‌التحصیل در ایران وجود دارد که حدود ۶ میلیون نفر از آن‌ها غیرفعال هستند و هیچ نقشی در جامعه ندارند. این باور که تحصیلات دانشگاهی تضمین ورود به بازار کار است در ایران توهمی بیش نیست. دولت بدون برنامه‌ریزی برای دوره پس از تحصیل فقط به تبلیغ دانشگاه‌ها و پر کردن جیبش فکر می‌کند.

اخیراً توجه‌ها به آقازاده‌ها با ماشین‌های میلیاردی آن‌ها جلب شده و خود رژیم با نمایش مخالفت خواستار مقابله نیروی انتظامی با آن‌ها (آقازاده‌ها) شد و این واضح است که هیچ‌وقت گرگ، گرگ شکار نمی‌کند و در سیستم اجرایی حکومت دیکتاتوری جمهوری اسلامی صدمه درنهایت به مردم عادی و جوانان بی‌پناه می‌رسد. طبق آمار در زمان اوج فشار تحریم‌های اقتصادی ناشی از فعالیت‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی، قیمت کالاها و خدمات در ایران تا ۳ برابر افزایش یافت و داروها کمیاب شد و تولید به دلیل نبود مواد اولیه کاهش یافت اما در همان زمان ورود ماشین‌هایی چون پورشه میلیاردی به ایران همچنان پابرجا بود به‌طوری‌که در یک سال ۲ هزار و ۶۰۰ میلیارد برآورد شد.

نرخ تورم بالا، نبود بازار کار، فشار به اقشار ضعیف جامعه همچون کارگران و معلمان و حقوق‌های چند ماه عقب‌افتاده، سرکوب آزادی بیان و منتقدان، زندان و اعدام مخالفان. همه این‌ها سیاست کثیف رژیم اسلامی است.

به امید آن روز که دنیا این حکومت دیکتاتوری و جنایتکار را بیشتر بشناسد و مردم ایران این جانیان را از ایران بیرون رانند.

مهداد مهرگان

 

 

 

عبدالله اسدی: اینکه کشورهای غربی پناهجویان چپ و کمونیست را نمی پذیرند حقیقت ندارد

 

 

هیچ سند و مدرکی مبنی بر اینکه کشورهای امضا کننده کنوانسیون ژنو پناهجویان چپ و کمونیست را نمی پذیرند وجود ندارد.نه دولتهای غربی و نه کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل از نظر حقوقی این اجازه را ندارند یکی از معیارهای مهم و برسمیت شناخته شده خود را رسما زیر سئوال ببرند. بعلاوه ازطریق هیچ منبع رسمی، خبری مبنی بر اینکه افرادی که باور به کمونیسم و عضویت در احزاب چپ و کمونیستی دارند از سوی کشورهای غربی بعنوان سهمیه پذیرفته نمی شوند منتشر نشده. بنابراین چنین خبری هیچ پایه و اساسی ندارد.

هفته گذشته یک نفر از پناهجویان ایرانی در ترکیه با نگرانی به دفتر فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی اطلاع داد که برای رسیدگی به پرونده خود و تعیین کشور به دفتر کمیساریای عالی پناهندگان در آنکارا تلفن کرده که به گفته او کارمند دفتر این سازمان در پاسخ به وی گفته است هیچ کشوری حاضر به پذیرش پناهجویان کمونیست بعنوان سهمیه نیست.این موضوع در سطح فیسبوک هم انعکاس یافت و نگرانی زیادی را در میان تعدادی از پناهجویان در ترکیه دامن زد. درست دو روز پس از پخش این خبر اتحادیه اروپا اعلام کرد که در سال جاری ۲۰ هزار پناهجو از سهمیه کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل را می پذیرد.اگر چه اتحادیه اروپا با جزئیات توضیح نداده که این سهمیه ها مربوط به چه کشورهایی هستند ولی بدون شک شمار زیادی از آنها از پناهجویان ایرانی در ترکیه ازچپ و کمونیست و غیر کمونیست خواهد بود.

این برداشت ها بوِیژه در پایان جنگ سرد نیز وجود داشت ولی در عمل ما شاهد چنین تصمیماتی از جانب هیچکدام از دولتهای امضاء کننده کنوانسیون ژنو، مصوب ۱۹۵۱ و تنظیم پروتکل ۱۹۶۷ نبوده ایم.در طول ۲۷ سال گذشته تا به امروز ما شاهد پذیرش هزاران پناهجوی ایرانی از سوی دفتر کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل در ترکیه و پس از آن از سوی کشورهای امضاء کننده سند مبانی پذیرش پناهندگی هستیم. بخش بسیار بزرگی از آنها به دلیل عضویت و فعالیتشان در صفوف احزاب چپ و کمونیست پذیرفته شده و هم اکنون در کانادا و استرالیا و کشورهای اروپایی زندگی میکنند. این روند همچنان ادامه دارد.

اتفاقا شرایط برای پذیرش پناهجویان چپ و کمونیست ایرانی بیش از هر معیار و دلایل دیگری در کشورهای غربی همچنان فراهم است و هیچ کدام چنین تصمیمی را اعلام نکرده اند. تاریخ تصویب کنوانسیون ژنو اساسا با خواست کشورهای غربی صورت گرفت تا اینکه در آن زمان تعهدشان را به شرایط پناهندگان اعلام نمایند. اینکه در شرایط فعلی بعضی از همین کشورها کمتر پناهجو می پذیرند و شرایط را برای افراد متقاضی پناهندگی سختتر کرده اند؛ فقط به پناهجویان کمونیست محدود نمی شود.در مالزی و اندونزی هم بسیاری از پناهجویان ایرانی کیس و دلایل مسیحیت مطرح کرده اند بسیاری از آنها نه تنها از سوی کشورهای غربی پذیرفته نمی شوند کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل نیزدلایل بسیاری از آنها را رد کرده است.هیچ دولت و هیچ نهاد پناهنده پذیری، نه چنین تصمیمی را در مورد دلایل مسیحیت اتخاذ کرده و نه تبصره ای در این مورد صادر کرده است.بنابر این اگر محدودی وجود دارد که بسیار هم زیاد و غیرقابل توصیف است ولی این محدویت ها برای همه یکسان است.اکنون پس از گذشت سالها از تصویب کنوانسیون ژنو هنوز پذیرش پناهجویان بر پایه همان معیارها صورت میگیرد.

اظهار نظر یک نفر از طریق تلفن در پاسخ به یک متقاضی پناهندگی نمی تواند هیچ سندیت و رسمیتی در این مورد داشته باشد. روزانه ده ها شایعه و تعابیر گوناگون در مورد مسائل پناهندگی پخش میشود بدون اینکه سندیت داشته باشد.هنوز نژاد، ملیت، مذهب و عضویت در یک سازمان و دارا بودن عقیده سیاسی خاص مستقل از اینکه فرد متقاضی کمونیست باشد یا نباشد مبنای اصلی پذیرش پناهجویان در ترکیه و کشورهای امضا کننده کنوانسیون ژنو است.

۱۹ ماه مه ۲۰۱۵

 

 

گزارش کوتاهی از برگزاری جلسه گفت و شنود با نمایندگان احزاب پارلمانی، وکیل و مدافعان حقوق پناهندگی

جلسه پرسش و پاسخ با نمایندگان احزاب پارلمانی و نهاد ها و تشکل های پناهندگی در تاریخ ۶ مای ، به دعوت فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی در استکهلم برگزار شد.
نمایندگان حزب چپ،حزب محیط زیست،حزب مرکز ، حزب سوسیال دمکرات، و نهاد پناهدگی فار و حقوق دان آنوتا خونگهامن در این پانل حضور داشتند.
سوالات مطرح شده از طرف فدراسیون و پناهندگان را اندیشه علیشاهی و کیمیا پازوکی و پناهدگان در جلسه مطرح و هر یک از نمایندگان با ارائه پاسخ های خود و ترجمه از طرف مجریان جلسه را ادامه دادند.
شرکت قابل توجه پناهجویان و سوالات آنها ،اعضای شرکت کننده در پانل را تحت تاثیر بسیار قرار داد.
همه شرکت کنندگان امیدوار بودند که جلسات اینچنینی بتواند در شرایط زندگی و پذیرش اقامت پناهندگان تاثیر مثبت و موثری داشته باشد.
سارا نخعی

11174350_1005790499446235_7516753601520175504_o 11194506_1005789992779619_1868503096329179470_o 11187810_1005790282779590_2237683289530927645_o 11170313_1005790682779550_6615253592002634721_o 11169618_1005790889446196_4781557884059812058_o 11165101_1005790516112900_5739734548126400454_o 11160645_1005790822779536_9096462043551901282_o 11154965_1005789979446287_4507226736288692239_o 11070614_1005790072779611_2804645856758117744_o 11057921_1005790902779528_1958043542423491624_o 10477774_1005789976112954_1642248878181113385_o 11206684_1005789826112969_3600783721590372023_o 11201122_1005789822779636_120466223200959497_o 11200969_1005790086112943_9174780568764673690_o 11194641_1005790076112944_8139903069410063790_o 11194608_1005789829446302_6252596239458363400_o

فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی