برگزاری کنفرانس سالانه فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی – واحد گوتنبرگ
کنفرانس سالانه واحد گوتنبرگ فدراسیون روز ۶ دسامبر با حضور اعضا و فعالین این عرصه برگزار شد. در انتخابات این دوره بهنام آزاد مجدداً با اکثریت آراء به سمت دبیر کمیته شهر گوتنبرگ انتخاب شد. پلتفرمی برای گزارش فعالیت دوره گذشته و چشمانداز دوره آتی میان مدعوین توزیع شد. در این کنفرانس عبدالله اسدی (دبیر سراسری فدراسیون) و نوید مینایی (دبیر حزب کمونیست کارگری ایران در گوتنبرگ) و پیام حاتمی (وکیل و حقوقدان در عرصه پناهندگی) سخنرانی کردند و پرسش و پاسخ میان شرکتکنندگان و مسئولین فدراسیون برگزار شد.
دولت افغانستان:۷۶۰ هزار مهاجر با خطر اخراج از ایران روبرو هستند
بر اساس گزارش سازمان ملل متحد، نزدیک به یک میلیون مهاجر افغان در ایران وجود دارند که بسیاری از آنها پیش از سال ۲۰۰۱ یعنی پیش از حمله آمریکا به افغانستان و سرنگونی رژیم اسلامگرای طالبان به ایران آمدهاند. مقامات ایرانی اما شمار مهاجران افغان را حدود ۳ میلیون نفر برآورد میکنند.
به گزارش دویچه وله، بر اساس اطلاعات اداره پناهندگان سازمان ملل متحد، اما کسانی که پس از این تاریخ به ایران آمدهاند، به دلایل مختلف قادر به دریافت اجازه اقامت قانونی در ایران نشدهاند و این امر مهاجران را برای اجازه کار با دشواریهایی روبرو ساخته است.
جاوید فیصل معاون سخنگوی رئیس اجرائیه دولت افغانستان در این زمینه گفت: «این هیئت از حکومت ایران تقاضا می نماید تا ویزای مهاجران را دست کم برای یک سال دیگر تمدید کند». خبرگزاری “تسنیم”، در ماه ژوئن نوشته بود که ویزای موقت مهاجران غرقانونی افغان از نیمه ماه ژوئن امسال برای شش ماه دیگر تمدید شده است.
عدم تمایل برای بازگشت به افغانستان
دولت افغانستان می گوید که ۷۶۰ هزار مهاجر “ثبت نشده”ی افغان در ایران وجود دارند. به گفته جاوید فیصل ویزای موقت این افراد تا ۲۰ روز دیگر پایان مییابد و این به معنای خطر اخراج این مهاجران است. وزارت امور خارجه ایران تا کنون از اظهار نظر در این زمینه خود داری کرده است.
افغانستان کشوری است که در آنجا بزرگ ترین عملیات سازمان ملل متحد برای عودت مجدد مهاجران و پناهندگان صورت می گیرد، اما به دلیل افزایش خشونتها و نابسامانی اوضاع اقتصادی، تنها شمار اندکی از مهاجران و پناهندگان مایل به بازگشت به کشورشان هستند.
از سال ۲۰۰۲ به اینسو اداره مهاجران سازمان ملل متحد بیش از ۹۰۰ هزار افغان را از ایران به کشورشان عودت داده است، اما شمار آنها پایین آمده و سال آینده انتظار می رود که تنها ۲۰ هزار مهاجر افغان به طور داوطلبانه به افغانستان بازگردند.
عبدالله اسدی:اتهامات حشمت رئیسی علیه کومله و احزاب کمونیست کارگری
حشمت رئیسی روز سه شنبه ۱۸ نوامبر در یکی ازرادیوهای فارسی زبان (رادیو البرز) در شهرگوتنبرگ سوئد در پاسخ به سئوال یک شنوندهکه پرسیده بود نظرتان در مورد احزاب کمونیست کارگری چیست؟ اتهاماتی را به کومله و احزاب کمونیست کارگری وعلل العموم کمونیست ها وارد کرد که جمهوریاسلامی در دوره صادق خلخالی و لاجوردی به مخالفین خود وارد می کرد.
حشمت رئیسی بعد از کمی مقدمه چینی در پاسخ بهسئوال شنونده رادیو که گویا از جانب چند نفر و از طریق ایمیل فرستاده شده بود گفت:اینها زمانی که با هم بودند بخاطر دریافت پول برای صدام حسین جاسوسی میکردند و سرو گوش سربازان ایرانی را می بریدند و به طناب میکردند و به دولت عراق تحویل میدادند. وی در ادامه چرندیاتش گفت: همه آنها تجزیه طلب و خود فروخته و دزد و وابستهبه کشورهای خارجی هستند. خلاصه کلام آنچه که حشمت رئیسی نثار احزاب کمونیسم کارگریو کومه له کرد از برخورد سپاه پاسداران که در سالهای اول انقلاب به احزاب مخالف میکردند بسیار فراتر و کثیفتر و شنیع تر بود.
من همان موقع روی خط رادیو رفتم و خیلی کوتاهآنچه که میباید گفتم. به دنبال حرفهای من، وی به اتهامات و فحاشی خود علیه کمونیست ها ادامهداد. حشمت رئیسی قبل از انقلاب ۵۷ عضو رهبری حزب توده ایران بوده و پس از انقلاببه سازمان چریک های فدائی خلق ایران اکثریت پیوسته و اکنون نیز سلطنت طلب شده است.به نظر میاید که بدلیل سابقه سیاسی و باورش به بنیاد های فکری حزب توده و بیفرهنگی اش در مبارزه سیاسی هنوز پشت در آنها نیز منتظر مانده است.
حشمت رئیسی در بخش دیگری از مصاحبه خود با رادیوالبرز در مورد یورش جمهوری به کردستان در سالهای ۵۸ و ۵۹، ازجمهوری اسلامی دفاعکرد و گفت:این جمهوری اسلامی نبود که جنگ را به کردستان کشاند کومله و حزب دمکراتباعث شدند جمهوری اسلامی به کردستان حمله کند. در آن تاریخ حشمت رئیسی و حزب توده مطبوعشو فدایان اکثیرت در خدمت جمهوری اسلامی بودند، طرفدار بورژوازی ملی بودند و بورژوازیملی را مترقی تلقی می کردند و افق وبنیادهای فکری خود را از شوروی می گرفتند و از خمینی و جریان اسلامی دفاع می کردند.باورشان بر این بود که خمینی ضد امپریالیست است و با این تئوری به انقلاب آزادیخواهانه مردم ایران پشت کردند و به همراه جبهه ملی و نهضت آزادی به خمینی و جریاناسلامی مشروعیت دادند.
و اما در مورد جلسه آقای رئیسی در شهر گوتنبرگ:
گفته می شود: تعدادی لات و لمپن آمدند جلسه رابهم بزنند. این حرف ها را می زنند تا به اتهاماتی که کرده اند حقانیت بدهند. دو نفر از آنها من ونوید مینایی بودیم. اگر هیچ کس من را نشناسد، ایرانیان مقیم شهر گوتنبرگ از نزدیکمی شناسند، مسئول فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی و یکی از کادرهای حزب کمونیستکارگری ایران هستم. بقیه هم کسانی بودند که سالها در یک حزب سیاسی در کنار هم بودیم. آنهالات و لمپن نیستند کسانی هستند که سالهاست چه در مبارزه رو در رو علیه جمهوری اسلامیدر کردستان و چه در سوئد در گرما و سرما برای جلوگیری از اعدام و دفاع از زندانیانسیاسی و حقوق پناهندگی و برای افشای جنایات جمهوری اسلامی علیه مردم ایرانهمیشه در خیابان بوده اند و الان همهستند. اتهامات ناروا و بی پایه و اساستان با این حرف ها قابل توجیه نیست فضایسیاسی شهر را خراب کردید، تخم بدبینی پاشیدید و به فرهنگ لمپنی و اتهام زنی دامن زدید. فیلمکوتاهی از اتفاقی که در شهر گوتنبرگ افتاداز لحظه اول تا آخر گرفته شده و در فیسبوکو یوتیوب و بعضی از سایت ها منتشر شده که سند زنده ای است برای رد اتهامات بی پایهاساسشان در مورد به هم زدن جلسه در شهرگوتنبرگ است. نشان می دهد کسی قصد بهم زدناین جلسه را نداشته برعکس چند نفر از شرکت کنندگان هستند که داد و فریاد راه میاندازند. ما در مصاحبه های مختلفی که در رادیوها داشته ایم کاری توضیح داده ایم.کاری که ما می خواستیم بکنیم این بود کهقبل از اینکه حشمت رئیسی سخنرانی خود را شروع کند به او بگوئیم شما در یک رسانهعمومی به یک سری از احزاب و سازمانهای چپاتهام زده اید و گفته اید این ها زمانی در کردستان سرو گوش سربازان اسیر را می بریدند و برای صدامحسین می بردند و بابت آن پول می گرفتند و از او بخواهیم، قبل از اینکه صحبت کنداین اتهامات را روشن کند.تا ما خواستیم حرف بزنیم شروع به داد و فریاد کردند واجازه ندادند هیچ سئوالی پرسیده شود.
آن دوره که مردم کردستان از انقلاب دفاع میکردند و خواهان فضای بازسیاسی و حاکمیت مردم بودند و برای اداره امور جامعه شوراهایشهر و روستا و کانونهای محلی و سراسری تشکیل می دادند،آنها در صدد سرکوب انقلاب وحمله به کردستان برآمدند. آقای رئیسی به روی مبارکش نمی آورد که اگر کومله بهانهای برای حمله به کردستان بود، آن هزاران جوان انقلابی که در تهران و در خوزستان و اصفهان و شیراز و مشهد و گیلان ومازندران و رشت و بلوچستان و ترکمان سحرا دسته دسته تیرباران می شدند چه؟ آیا اینها هم تقصیر کوملهبود؟ اتهام زدن و تخریب کردن فضای سیاسی جامعه هنر زیادی لازم ندارد شخصیت های بیمسئولیت و عقده ای و سربه سنگ خورده مثل حشمت رئیسی همیشه پیدا می شوند و آگاهانهفضا و مناسبات باز سیاسی و سالم را خدشه دار و تخریب می کنند.فقط آدمهای مزدور وخود فروخته می توانند در این ظرفیت به انقلابی ترین و مترقی ترین سازمانها و احزباپوزسیون جمهوری اسلامی اتهام بزنند.به نظر می رسد پشت پرده این عضیه عواملخطرناکی وجود دارد جامعه ایرانی و احزاب اپوزسیون نباید نسبت به اعمال پلید اینجور آدمها بی تفاوت باشند.اوهفته گذشته در تلوزیون مهین نیز همین چرندیاتی که دررادیو البرز هرهفته به نام گفتمان سیاسی بیان می کند تکرار کرده است. حشمت رئیسی تصمیمگرفته تخریب کند، تصمیم گرفته علیه اپوزسیون چپ نفرت پراکنی کند، توهین کند، تصمیمگرفته همه روندهای سیاسی را وارونه توصیف کند؛ مغلطه می کند و تمام تلاشش این استکه همه چیز را مخدوش و وارونه جلوه کند.ازکمونیسمی که حزب کمونیست کارگری و جریان کمونیسم کارگری نمایندگی می کند ناراحت وسراسیمه است. اگرنه امروز برای همه عالم و آدم روشن شده که جریانی که مورد نفرتحشمت رئیسی قرار گرفته است در تاریخ جنبش چپ ایران تنها جریانی است که اساس ومبانی فکری و عملی و سیاسی اش مبتنی بر احترام به انسان و باز گرداندن اختیار بهانسان بناشده است. تلاشش برای لغو مجازات اعدام، مخالفتسرسختانه اش با پدیده ای بنام وجود زندانی سیاسی، مبارزه برای تحکیم برابری زن ومرد،مبارزه علیه مذهب و جدایی دین ازدولت، دفاع پیگیرانه اش از حقوق کودکان و حقوقپناهندگی و تلاش بی وقفه در جهت سرگونی جمهوری اسلامی، شاخص های هستند که حزبکمونیست کارگری و جریاناتی که حشمت رئیسی به آنها اتهام می زند با آن تداعی میشوند.
بعضیاوقات آدم میماند اینها چه موجوداتی هستند و برای چه و به چه حقی دست به تهاماتناروا به دیگران می زنند و چه چیزی را می خواهند ثابت کنند؟ اتهاماتی که حشمترئیسی در سال ۹۳ به گذشته کومله و سازمانهای چپ در کردستان می زند جمهوری اسلامی با تمام نفرتی که از این جریانات دارد، سالهاستنمی زند و این نوع اتهامات برای مسئولین جمهوری اسلامی هم اعتباری ندارد. بیانصافی هم حدی دارد من هرجور که به پدیده ای به نام “گفتمان سیاسی” حشمترئیسی نگاه می کنم و می شنوم جزء تخریب و توهین و اتهام و دروغ و سفسطه گری وپاشیدن تخم بدبینی به سیاست در ایران و اپوزسیون چپ چیز دیگری در آن نمی شود پیدا کرد. به همیناعتبار رادیوها و رسانه هایی که به ایننوع گفتارها و اتهامات مشروعیت می دهند آگاهانه یا نا آگاهانه مسیر دیالوگ و مباحثسیاسی و سالم را به سمت ناسالم و غیر سیاسی و پرخاشگرانه می برند. متاسفانه بعضیاز رسانه ها اساسا مرز بین مباحث سیاسی و اتهام را نمی فهمند. برای همین است که بهدام چنین شخصیت های بیماری مثل حشمت رئیسی می افتند و در این بین هم خودشان راخراب می کنند و هم فرهنگ سیاسی و مناسبات سالم را به خطر میاندازند. بعضی ها همآگاهانه دست به چنین اعمالی می زنند. مورد شهر گوتنبرگ یکی از این نمونه هاست. منو هوشنگ رحمتی مجری رادیو البرز علیرغم تفاوت های فکری و سیاسی زیادی که با هم داریم،دوستی خوبی با هم داشته ایم و بارها با من مصاحبه رادیویی داشته و فعالیت های ما راتبلیغ می کرد. قبل از اینکه حشمت رئیسی این اتهامات را در رادیویی البرز نثار اینجریانات کند، از من برای شرکت در جلسه دعوت کرده بود. اتفاقی که در شهر گوتنبرگ افتاد فقط به نفع جمهوری اسلامی تمام شد، چیزیکه تا آن زمان در رادیوی هوشنگ رحمتی حداقل یا من نشنیده بودم یا سابقه نداشته است.هرچند از زمانی که حشمت رئیسی وارد این رادیو شده سمت و سوی رادیو رفته رفته تغییرکرده و به اینجا کشیده شده است.
حشمترئیسی در پرتاب اتهام زنی و پرخاشگری به اپوزسیون چپ ایران دقیقا همان ادبیات وفرهنگ و رفتار لمپنیسم سیاسی را نمایندگی می کند که کیهان شریعتمداری و وزارتاطلاعات جمهوری اسلامی نمایندگی می کنند. آنهاییکه اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران وسیر روندها و سرکوب های سیاسی و شرایطی که در کردستان احزاب و سازمانهای سیاسی تشکیل شدند تعقیب کرده باشند و این تاریخ زنده رامنصفانه قضاوت می کنند، متوجه هستند، مقاومتی که مردم سنندج و سایر شهرهای کردستاندر برابر رژیم تازه به قدرت رسیده اسلامی که در آن هنگام حشمت رئیسی هم درخدمتش بودبه همان اندازه که مقاومت مردم کوبانی در مقابل داعشیان حقانیت دارد مقاومت مردمکردستان ایران در مقابل یورش جمهوری اسلامی نیز حقانیت داشت. خمینی و جریان اسلامیدر سالهای ۵۸ و ۵۹ تنها بدلیل شور و شوق انقلابی و تلاش مردم کردستان برای تثبیت دست آوردهای انقلاب و طرح خواسته ها وانتظاراتشان از انقلابی که خود در آن شریک و سهیم بودند، از آنها بعنوان ضد انقلابیاد می کند و فرمان سرکوب مبارزات انقلابی در کردستان را صادر می کند.
یکرسانه عمومی چه در قالب رادیو باشد یاتلویزیون اگر نخواهد مته به خشخاش بزند و آن را در خدمت به مردم و در خدمت بهایجاد فضای سالم و سیاسی قرار دهد باید مرز بین اتهام و مخالفت سیاسی را بفهمد،باید موازین و مقررات رسانه ای را رعایت کند، باید این را بداند که تا زمانی که شخصییا یک جریان سیاسی در یک مرجع قضائی صلاحیت دار و عادلانه، متهم و محکوم به اعمالی نشده باشد، هیچ رسانه ای قانونا حق پیشداوری واتهام به آن را ندارد. این “دمکراسی” خواهی نیست، گفتمان سیاسی نیست،تلاشی در جهت نزدیک کردن احزاب سیاسی بر سر اشتراکاتشان نیست، روش و منش متمدانه اینیست. به این روشنگری سیاسی و شفاف سازی نمی گویند، کسی که با لحن و ادبیات جمهوریاسلامی با احزاب چپ اپوزسیون حرف می زند وبه دلیل بد دهنی اش هر جا یکبار صحبت میکند برای بار دوم عطایش را به لقایش می بخشند گفتمان سیاسی اش پوچ و بی اعتباراست.
تمام تلاش و مبارزه حزب و جریانی که من به آنتعلق دارم این است که جامعه ای را بسازیم که هرکس هرچه دلش بخواهد بتواند بدون ترساز اعمال زور در آن بیان کند و آزاد باشد با هر قانون و مقرراتی که هست مخالفتکند. منظور من، مخالفت سیاسی است نه اتهام، بارها باید بگویم و تکرار کنم تا فرقبین اتهام و مخالفت سیاسی و اینکه دقیقا اعتراض من در این نوشته به چیست روشن باشد،نه اینکه اجازه بدهید در یک رسانه عمومی آن هم در کشور سوئد به تعدادی از مترقیترین سازمانها و احزاب چپ و انقلابی ترین انسانهای یک تاریخ زنده بنام گفتمان سیاسی اتهام آدم کشی و سر و گوش بریدنبزنید.
در یکی از سایت ها نوشته شده: حشمت رئیسی بعنوانمسئول اتاق پالتاکی “انجمن سخن” بشدت بد سخن است و بهمخالفین خود اشکارا توهین می کند. درسایت ایران گلوبال یک ویدئو کلیپ از وی گذاشتهشده که نشان می دهد حشمت رئیسی اکثریت اپوزیسیون چپ و جمهوری خواه را خائن اعلامکرده است.در همین سایت نوشته اند: اتهاماتی که حشمت رئیسی به اپوزیسیون می زند در تاریخ جنبش سیاسی ایران بی سابقه است. درکامنتهایی که در این سایت گذاشته اند نوشته اند حشمت رئیسی مشکل روانی پیدا کرده است و نوشته شده که چندسال پیش در شهر برلین در راهرو خانه خودش دست به خود سوزی زده و گفته که دیگران اورا آتش زده اند. گفته می شود پلیس آلمان در تحقیقاتی که در این مورد به عمل آوردهاست نشان داده که حشمت رئیسی مشکل روانی داشته و برای جلب توجه خودش را آتش زده است.اهمیت تشخیص یک رسانه عمومی و موازینی که بایدرعایت کند در اینجاست.کسی که روانی می شود اول باید تحت درمان قرار بگیرد تا سلامتی روحی اش را بازیابد در غیر این صورتمصاحبه رادیویی با چنین شخصیت های غیرمسئولانه است. تا بحال ندیده بودم مجری یکرسانه عمومی با کسی که مصاحبه می کند به این اندازه در قبال شنوندگان خودش بیتفاوت باشد و اجازه بدهد بنام “گفتمان سیاسی” به سابقه سیاسی صدها نفراز آنها که در همین شهر زندگی می کنند اتهام وارد کند و مجبور باشند از طریق این رادیو ادبیات کثیف و لمپنی حشمت رئیسی را علیهخودشان بشنوند.
دوم دسامبر ۲۰۱۴
****
سرگردانی ۷۰۰ پناهجوی ایرانی و افغان در دریای مدیترانه
یک کشتی حامل پناهندگان عمدتا سوری و افغان و تعدادی ایرانی که از چند روز پیش در دریای مدیترانه سرگردان شده بود در حال منتقل شدن به بندری در یونان است.
حمید، یک سرنشین ایرانی این کشتی به بیبیسی فارسی گفت که آنها آب و غذای کافی در اختیار ندارند.
پلیس یونان در حال هدایت کشتی به سوی بندر یراپترا در جزیره کرت است، جایی که مقامات محلی و داوطلبان عضو صلیب سرخ در حال آماده کردن یک سالن ورزشی برای اسکان موقت سرنشینان کشتی هستند.
به گفته حمید، این کشتی که حدود ۷۰۰ سرنشین دارد، ۱۰ روز پیش از ترکیه حرکت کرد و قرار بود ظرف سه روز به مقصد برسد، اما موتور کشتی دو روز پس از حرکت از کار افتاد و کاپیتان کشتی فرار کرد.
سرنشینان این کشتی ۸ روز است که در آبهای مدیترانه سرگردان هستند.
یک کشتی یدک کش پلیس ساحلی یونان این کشتی را به سوی بندر یراپترا می برد و انتظار می رود امشب به این بندر برسد.
خبرگزاری های بین المللی از قول مقامات یونانی می گویند که خطری جدی سلامت سرنشینان را تهدید نمی کند. آنها گفته اند که یک زن حامله با هلی کوپتر از کشتی منتقل شده است.
اما حمید، سرنشین ایرانی کشتی می گوید که اوضاع کشتی آشفته است و سرنشینان آن آب و غذای کافی در اختیار ندارند.
او گفت که عده ای از سرنشینان کشتی بیمار شده اند.
به گفته سازمان پزشکان بدون مرز، ۸۰ درصد سرنشینان کشتی پناهندگان سوری هستند که از جنگ داخلی و هرج و مرج در کشور خود می گریزند.
سازمان عفو بین الملل اخیرا گزارش داده بود که از ابتدای سال ۲۰۱۴ میلادی (دی ماه سال گذشته) بیش از ۲۵۰۰ پناهنده که قصد عبور غیرقانونی از دریای مدیترانه و سفر به اروپا را داشتند، غرق یا ناپدید شده اند.
بر اساس این گزارش، در این مدت ۱۵۰ هزار نفر موفق شده اند از مدیترانه عبور کنند و به کشورهای اروپایی پناهنده شوند.
چگونگی بررسی درخواست پناهجویان همجنسگرا در اروپا زیر ذره بین
آیا مقامات مسئول میتوانند گفتههای پناهجویی را که مدعی است به دلیل همجنسگرایی در کشور خود تحت تعقیب بوده کنترل کنند؟ طبق رأی دیوانعالی اروپا، بررسی گفتههای پناهجو مجاز است اما باید دارای محدودیتهایی باشد.
دیوانعالی اروپا در لوکزامبورگ برای بررسی موثق بودن گفتههای آن گروه از متقاضیان پناهندگی که همجنسگرایی را دلیل تحت تعقیب بودن خود عنوان میکنند، محدودیتهایی را تعیین کرد.
در حکمی که دیوان عالی اروپا روز سهشنبه (۲ دسامبر / ۱۱ آذر) صادر کرد، آمده است که مقامات مسئول حق دارند در مورد گفتههای متقاضی پناهندگی تحقیق کنند، اما برای مثال مجاز نیستند که سؤالی راجع به جزئیات اعمال جنسی او مطرح کنند. استدلال دیوانعالی اروپا در این رابطه این است که در غیر اینصورت حقوق اساسی «منزلت انسانی» و «احترام به زندگی خصوصی» پناهجو زیر پا گذاشته میشوند.
همجنسگرایی از سال ۲۰۱۳ در اتحادیه اروپا میتواند دلیلی برای کسب حق پناهندگی باشد.
سه مرد از سیرالئون، سنگال و اوگاندا به دلیل همجنسگرا بودن خود در هلند درخواست پناهندگی کرده بودند. مقامات هلندی درخواست سه پناهجوی مزبور را با این استدلال رد کردند که گفتههای آنها درباره مناسبات جنسیشان باورکردنی نیست.
یکی از پناهجویان پیشنهاد کرده بوده همجنسگرایی خود را طی یک آزمایش نشان دهد. یکی دیگر از آنان ویدئویی را ارائه داده بود که او را در حال انجام اعمال جنسی مورد ادعایش نشان میداد.
پس از آنکه سه پناهجو به حکم رد تقاضای پناهندگیشان اعتراض کردند، یک دادگاه هلندی با مراجعه به دیوانعالی اروپا این پرسش را مطرح کرد که مرز بررسی موثق بودن گفتههای پناهجویان کجاست؟
البته دیوان عالی اروپا نمیتواند درباره دعواهای حقوقی داخل کشورها تصمیم بگیرد. این مسئله دادگاههای هر یک از کشورهای عضو اتحادیه اروپا خواهد بود که احکام خود را در هماهنگی با تصمیمات و احکام دیوانعالی اروپا صادر کنند.
توجه به اوضاع و احوال فردی پناهجو
قضات دیوانعالی اروپا به این نتیجه رسیدند که برای بررسی موثق بودن گفتههای پناهجویان باید اوضاع و احوال فردی و نیز پیشینه خانوادگی و اجتماعی آنان را در نظر داشت. بدین ترتیب میتوان ارزیابی کرد که آیا متقاضی پناهندگی در وطن خود به دلیل گرایش جنسی تحت پیگرد بوده است یا نه.
طبق رأی قضات دیوانعالی اروپا، مقامات مسئول اجازه ندارند از پناهجویان درباره جزئیات اعمال جنسی آنان سؤال کنند. همچنین آنان مجاز نیستند درخواست کنند که متقاضیان پناهندگی داوطلبانه «اعمال همجنسگرایانه انجام دهند، در آزمایشی برای اثبات همجنسگرایی خود شرکت کنند یا ویدئویی از اعمال جنسی خصوصی خود ارائه دهند».
دیوانعالی اروپا تصریح کرد که همه این شیوهها به شأن انسانی افراد آسیب میرساند، گذشته از این که لزوما نمیتواند دلیلی برای اثبات مدعای آنان باشد.
به گفته قضات دیوانعالی اروپا، اینکه به متقاضیان پناهندگی اجازه داده شود به طور داوطلبانه چنین مدارکی را ارائه کنند، در عمل میتواند منتهی به این شود که در آینده از آنها درخواست ارائه چنین مدارکی بشود.
افزون بر این، دیوان عالی اروپا تاکید کرد که متقاضیان پناهندگی را نباید به دلیل اینکه در ابتدا حاضر به سخن گفتن درباره وجوه خصوصی زندگیشان نبودهاند و نخواستهاند ذکر کنند که همجنسگرا هستند، به عنوان انسانهای غیر قابل اعتماد به شمار آورد.
سوئیسیها با سختگیری برای مهاجرت به این کشور مخالفت کردند
شمارش مقدماتی آرا در همهپرسی سوئیس نشاندهنده آن است که مردم این کشور با سختگیریهای شدید در ارتباط با قوانین مهاجرت مخالف هستند. این طرح با مخالفت حدود ۷۰ درصد شرکت کنندگان در همهپرسی روبرو شده است.
شبکه خبررسانی “اسار اف” سوئیس گزارش داد که پس از شمارش آرای ۱۸ کانتون (استان) در سوئیس حدود ۷۰ درصد شرکت کنندگان در همه پرسی روز یکشنبه (۹ آذر / ۳۰ نوامبر) مخالفت خود را با محدود کردن شمار مهاجران به این کشور اعلام کردهاند.
سازمان زیست محیطی “اتحادیه محیط زیست و جمعیت” در این همهپرسی خواستار آن شده بود که شمار مهاجران به سوئیس سالانه به ۲/ ۰ درصد جمعیت کشور محدود شود. شمارش مقدماتی آرا نشاندهنده آن هستند که بیشتر مردم سوئیس با این پیشنهاد مخالفت کردهاند.
جمعیت سوئیس کمی بیش از هشت میلیون نفر (۰۰۰/ ۱۸۰/ ۸) است. در صورت قبول این پیشنهاد از طرف مردم سوئیس باید سالانه شمار مهاجران به سوئیس کمی بیش از ۱۶ هزار نفر میرسید. در سالهای اخیر اما شمار مهاجران به سوئیس بیش از ۸۰ هزار نفر در سال بود.
مخالفت وسیع با محدودیت مهاجرت به دلیل امکان آسیب اقتصاد سوئیس
کارفرماها، سندیکاها، کلیسا و احزاب عمده سیاسی سوئیس با محدودسازی مهاجرت در این کشور مخالف بودند و منتقدان به این طرح آن را نژادگرایانه دانسته و بر این نظر بودند که اقتصاد کشور در صورت تصویب این طرح آسیب خواهد دید.
رد طرح محدودیت مهاجرت به سوئیس در شرایطی بود که در ماه فوریه سال جاری میلادی همهپرسی در ارتباط با محدود کردن شمار مهاجران به سوئیس و ایجاد “سهمیه” مهاجرتی در این کشور در یک همهپرسی با اکثریت ۳/ ۵۰ درصد آرا به تصویب رسیده بود. نتیجه این همهپرسی اما با توافقنامه سوئیس با اتحادیه اروپا در خصوص آزادی تغییر مکان زندگی افراد مغایر بود.
همهپرسی روز یکشنبه (۹ آذر / ۳۰ نوامبر) به دو نکته دیگر نیز میپرداخت: لغو شرایط ویژه مالیاتی برای ثروتمندان خارجی که در سوئیس زندگی میکنند و افزایش ذخیره طلای کشور. شرکتکنندگان در همهپرسی با این دو مورد اخیر نیز مخالفت کردند.
در حال حاضر حدود ۲۵ درصد نیروی کار در سوئیس از خارجیانی تشکیل میشود که در سوئیس زندگی میکنند . کارفرمایان و موسسات تولیدی در این کشور خواستار جذب نیروی کار ماهر از سراسر اروپا هستند.
بیشترین مهاجران در سوئیس را ایتالیاییها، آلمانیها و اتباع کشورهایی که از یوگسلاوی سابق بوجود آمدهاند، تشکیل میدهند.
تعقیب و گریز در جادههای یونان
ساعت ۴ بعد از ظهر است. سرعت قطار لحظه به لحظه کمتر میشود. حالا صدای قطرههای باران که بر لبههای پنجره قطار فرود میآیند را میشود شنید. صدای بلندگویی در قطار از مسافران میخواهد که پاسپورتهای خود را آماده کنند. در ماکو قاچاقچیها به آرش گفتهاند همه چیز هماهنگ شدهاست. به او گفته بودند با اینکه پاسپورتش جعلی است، فقط باید رفتارش را هنگام برخورد با ماموران مرزی کنترل کند.
آرش پناهجوی ایرانی: «یک ریسک کامل بود به خاطر اینکه مشخص بود که آنجا صرفاً خودم هستم و خودم بدون هیچ حمایتی. صرفاً یک پاسپورت ساختگی دستم داده بودند که رد شوم بروم. دلهرههایی که هر لحظه ممکن است دستگیر شوی. خود رد شدن از شعاع ۵۰ کیلومتری داخل خاک ترکیه خودش خیلی دلهره بود. به خاطر اینکه قطار فقط تا شهر وان میآید و توی شهر وان باید دوباره سوار کشتی شوی و دریاچه وان را رد کنی آنطرف باز دوباره باید سوار قطار شوی، همهاش با چک کارت توام است.»
آرش خود را در شهر وان ترکیه میبیند. فضای شهر غریبه نیست. همین حس، کمی او را نگران کردهاست. برای رسیدن به جایی در اروپا هنوز خیلی از راه باقی مانده، قطاری دیگر، مقصد استانبول. در استانبول پیدا کردن قاچاقبرهای انسان سخت نیست، اما اعتماد به آنها بس کاری سخت است.
آرش: «در استانبول هیچ ضمانتی نیست، هیچ گارانتی نیست که کسی که میخواهد تو را رد کند به صورت واقعی انجام دهد و بتونی واقعاً بری توی یونان. توی راه ول میکنند، یک جایی به مسافر میگویند اینجا دیگر یونان است. برو آنجا سوار قطار شو و بلیت بگیر برو آتن؛ ولی در واقع توی خاک ترکیه هستی. کسی که بهش میگویند قاچاقبر، چه جوری میشود بهش اعتماد کرد و چه گارانتی وجود دارد؟ در واقع هیچ چی. صرفاً میباید ریسک کرد.»
ساعت یازده شب. مکان ادیرنه در مرز با یونان. در جایی بیرون از شهر دو قاچاقبر انسان منتظر آرش و تعدادی دیگر از پناهجویان هستند. یکی یکی از راه میرسند، چند زن، دو کودک و یک پناهجوی معلول افغان با دو عصای زیر بغلش. حالا ساعت ۱۲ شب شدهاست. آوای جیرجیرکان شب، تنها پوشش دهنده صدای پاهایی است که نباید به گوش ماموران مرزی برسد.
آرش: «یک ساعتی نبود که حرکت کرده بودیم، یکهو لامپهای زیادی توی صورتمان روشن شد. شلیک تیر هوایی، فرار کردن همه توی آن تاریکی شب، چندین ساعت توی این زمینهای کشاورزی صفر مرزی یونان و ترکیه بودیم، دراز کشیدن روی زمین تا به قول معروف آبها از آسیاب بیافتد تا بقولی آن راهبلد را دوباره پیدا کنیم. به هرصورت اقدام دوباره همان شب انجام شد. تا یک جایی رفتیم، بعد به رودخانه رسیدیم یک قایقی هم آنجا بود. نهایتاً سه یا چهار نفر میتوانستند سوارش شوند اما نزدیک ۱۵ نفر سوار آن قایق شدیم. هم کف و هم لبههای قایق کیپ تا کیپ نشسته بودیم. ۴۵ دقیقه روی آب بودیم. در نهایت در نقطهای از آب پیاده شدیم. دو تا راهبلد دیگر از آنجا ما را تحویل گرفتند.»
آنها حالا به نقطهای از یونان وارد شدهاند. مکانی بس خطرناک برای پناهجویانی که غیرقانونی وارد این کشور میشوند. هر طور شده باید خود را به جاده برسانند. جادهای که قاچاقبران دیگر انتظار آنها را میکشند.
آرش: «میبایست توی آن باتلاقها، توی آن آبگرفتگیها با آن همه آدم، هفده هجده نفر به اضافه راهبلدها، توی لجن بخوابیم چند دقیقه توی آن وضعیت پاشو و بعد دوباره راه برو، با زن و بچه. با کسی که یک پایش را از دست داده. بعد خود قاچاقچیها هم رفتارهایی که میکنند شدیداً هیستریک است. برخوردهای فیزیکی که میکردند. به زور بخواهند صورتها را روی زمین بخوابانند. میگفتند صدایتان در نیاید. مشکل دیگر اینکه اصلاً زبان هم دیگر را هم زورکی میفهمیدیم. در نهایت به یکی از اتوبانهای بین شهری یونان رسیدیم که ۴ دستگاه خودروی آئودی بغل اتوبان منتظرمان بود. هفده، هجده تا آدم توی چهار خودرو سوار شدیم. به صورتی که خود من و یک جوان فلسطینی توی صندوق عقب یک آئودی جای گرفتیم. توی خودروی دیگر مادر و بچه توی صندوق عقب رفتند. خودروها حرکت کردند با یک سرعت سرسامآور. ما که توی گِل و شُل خوابیده بودیم، تمام هیکل بوی لجن و فاضلاب گرفته بود و بعد خود آن بوی تعفن در صندوق عقب ماشین پیچیده بود. هیچ ذهنیتی برایم نبود که چند ساعت در این صندوق عقب میخواهیم بمانیم. اما بعد احساس کردم ماشین دارد حرکتهای غیرمعمولی انجام میدهد.»
پلیس یونان به چهار خودرویی که به گفته آرش با سرعت سرسام آور حرکت میکنند، مظنون شدهاست. رانندگان خودرو که همان قاچاقبرها هستند به اخطار پلیس توجهی ندارند. آرش در صندوق عقب ماشین به واقع گرفتار شدهاست. هر آن امکان دارد که شلیکهای پلیس به عقب خودروی حامل او اصابت کند.
آرش: «با صدای شلیک گلوله فهمیدم که تحت تعقیب پلیس هستیم و ماشین هم خیال توقف ندارد. با لگد به پشتی صندلی عقب میزدم که یک جوری به جلو بفهمانم که باباجان پلیسها که نمیدانند توی صندوق عقب ماشین آدم هست. دقایق خیلی وحشتناکی بود. بین اولین شلیک گلوله تا آخرین شلیک گلوله که ماشین توقف کرد، هفت، هشت صدای تیر شنیدم. ماموران پلیس در صندوق عقب را بازکردند و بعد رفتیم اداره پلیس. چهار روز بازداشتگاه پلیس بودیم. تا این که آن برگهای را که به همه میدهند، برگه ترک خاک یکماهه یونان را به ما هم دادند. دوباره برگشتم به آتن و روند پیدا کردن دوباره قاچاقچی از آتن به اروپا…»
حالا آرش تنها چند روز فرصت دارد تا خاک یونان را ترک کند. محله آخانوی آتن پاتوق «آدمپرانها» است. خیلی هم فرقی بین قاچاقبرهای آتن با استانبول وجود ندارد. هردو پول را اول میگیرند، ضمانتی هم نیست. اما برای پناهجو و از جمله آرش هم چارهای نیست جز اعتماد، دست کم به بازی سرنوشت.
آرش: «من به خاطر آن تجربه وحشتناکی که در صندوق عقب ماشین داشتم اصلاً دوباره به فکر اینکه بخواهم دوباره پشت کامیون سوار شوم را نمیکردم. م بالاخره تونستم یک آی دی کارت یونانی بخرم تا از طریق هوایی از یونان خارج بشم. تمام ریسک کار را به جان گرفتم و رفتم فرودگاه.»
فرودگاه آتن، ساعت شش بعد از ظهر. بر روی تابلوی اعلان پروازها نیمساعتی است که پرواز آتن به مونیخ برای پذیرش مسافران باز شدهاست. آرش برای نشستن بر روی صندلی این پرواز باید از سه قسمت کنترل مسافر عبور کند او موفق به عبور از دو محل کنترل پرواز میشود.
آرش: «هیچ چیز همراهم نبود به خاطر اینکه هر چقدر که میشود امکانی برای سئوال و جواب وجود نداشته باشد. با تاس انداختن توی ذهنم که از آن سه نفری که دم خرطومی ایستادهاند به طرف کدامشان بروم، یکی را از دور انتخاب کردم. یک کلمه یونانی هم بلد نیستم حرف بزنم. یک خانم جوانی که کنترل میکرد، کارت پرواز را به دو قسمت تقسیم کرد و قسمت دوم را گذاشت روی آی دی کارت به من برگرداند. به یونانی چیزی گفت، من اینقدر توی استرس بودم که انگلیسی بهش جواب دادم! انگلیسیام هم خیلی انگلیسی دست و پا شکستهای است، یک قدم ازش رد شدم. یکهو توی ذهنم پیچید که آرش چه کار کردی؟»
«آرش چه کار کردی؟» این جمله دهها بار در عرض چند ثانیه ذهن او را مورد بازخواست قرار میدهد. گامهایش لرزانتر شده و از ترس اینکه وضعیت متزلزل او را نبینند پس از چند گام میایستد. ناگهان احساس میکند که او را از پشت سر صدا میزنند. جرأت نگاه به پشت سر خود را ندارد. برای بار دوم همان صدا و همان جمله یونانی را میشنود. در آن لحظه تصمیمش را میگیرد بدون توجه به کسی که او را صدا میزند به حرکت خود به سمت در خرطومی پرواز ادامه میدهد. گامهایش لرزانتر اما سریعتر شدهاست، او حالا خود را جلوی درب هواپیما میبیند.
آرش پناهجوی ایرانی: «بعد از سه یا چهار دقیقه خودم را روی صندلی هواپیما دیدم. هواپیما را که در حال حرکت روی باند احساس کردم، تازه خیالم راحت شد که پرواز انجام شده. دیگر همه چیز تمام شده بود. این که آن روز خاص گیر نکردم و توانستم خود را از طریق هوایی به آلمان برسانم، کاملاً غیرطبیعی بود.»
پس از ۴۵ دقیقه هواپیمای آرش در فرودگاه مونیخ به زمین مینشیند. اما رسیدن او به آلمان بیش از اینکه غیرطبیعی باشد بیشترشبیه یک معجزه بود. اما در این معجزه یک چیز تا ابد برای آرش ناگفته باقی ماند و آن اینکه در آن لحظه دلهرهآوری که در خرطومی هواپیما بود چه کسی او را صدا زد و از او چه میخواست.
افزایش تعداد ایرانیان در زندانهای مالزی
یک منبع آگاه که نخواست نامش فاش شود با تاکید بر وضعیت اسف بار زندانهای مالزی و برخورد بد مقامات زندان با اتباع خارجی زندانی در این کشور به خبرگزاری ایرانشهر گفت: متاسفانه علی الرغم همه تلاشی که چند انجمن تشکیل شده از سوی برخی فعالان اجتماعی ایرانی ساکن مالزی برای کمک به آزادی این زندانیان صورت دادهاند، سفارت جمهوری اسلامی در کوالالامپور هیچگونه اراده جدی برای کمک به این زندانیان ندارد.
بر اساس گزارش فعالان حقوق بشر، بد رفتاری زندانبانان، عدم تسلط به زبان رسمی مالایی، شرایط غیر بهداشتی زندانها، ضرب و شتم زندانیان به وسیله بومیان