عبدالله اسدی: مادر عزیز و مهربانم در گذشت

بعد از ۱۳ سال برای آخرین بار سال گذشته به مدت ۸ روز در کنارش بودم. از اینکه بار دیگر شانس دیدنش را پیدا کردم بسیار خوشحال بودم و او هم همین طور بود. روز آخر خداحافظی برایم از هر دوره ای سختتر شده بود، نگاههایش، اشکهای تمام نشدنی اش و احساس شیرین و مادرانه اش اجازه خداحافظی به من نمی داد. بغضم ترکید نفهمیدم چطور این مدت اینقدر زود گذشت؟ هیچ دوره ای به اندازه این آخرین ملاقلت با مادرم برایم سخت نبود.هردو نمی خواستیم قبول کنیم که این آخرین ملاقات است ولی واقعیت چیز دیگری به ما می گفت. زمان خیلی کم بود وقت به سرعت برق می گذشت حرفهایمان تمامی نداشت نگاههایش دیوانه ام کرده بود از اینکه قدرت راه رفتنش بسیار کاهش یافته بود دلم آتش میگرفت. در این فاصله زمانی خیلی شکسته شده بود بیماری عرصه زندگی را به وی تنگ کرده بود.چند سال بود دچار نارسائی شدید قلبی شده بود و در همین فاصله دچار بیماری سرطان شد. راه رفتن برایش مشکل شده بود ولی با این وجود هیچ وقت زمین گیر نشد و تسلیم این بیماری ها نمی شد.سرانجام روز سه شنبه ۲۸ اکتبر ۲۰۱۴ در یکی از بیمارستانهای شهر سنندج برای همیشه چشم از جهان فرو بست.آمنه قادری برای من و دو برادر کوچکترم هم نقش مادر داشت و هم نقش پدر، چون ما در سن ۵ و ۶ سالگی پدرمان را از دست داده بودیم.
شجاعت و از خود گذشتگی او کم نظیر بود وی برای بسیاری از مردم سنندج و مناطق مریوان و دیوانده و بسیاری از پیشمرگان کومله در جنوب کردستان شناخته شده و محبوب بود.هروقت که جمهوری اسلامی به مناطق تحت نفوذ پیشمرگان حمله می کرد از شهر سنندج خود را به منطقه می رساند و کوهها و روستاههای زیادی را به تنهائی طی می کرد و جویای خبر سلامتی من و بقیه پیشمرگان می شد.بسیاری از مردم منطقه اورا می شناختند و در این زمینه کمکش می کردند.برطبق گزارشات رسیده از شهر سنندج بدلیل ازدهام جمعیت مجلس ختم مادرم به مدت سه روز ادامه داشته است.هیچ وقت یادم نمی رود در سال ۵۹ هنگام زخمی شدن شوان یکی از فرمانده هان برجسته کومله در آن زمان در روستای افراسیاب در منطقه سارال از توابع سنندج به من و فاتح روحانی که یاد عزیزش گرامی، ماموریت دادند تا یک نامه مهم را به ناحیه سنندج که مرکز آن در روستای هلوان در منطقه ژاورود بود برسانیم و خبر زخمی شدن شوان را به آنها بدهیم. هردوی ما که با یک دستگاه موتور سیکلت درحال حرکت بودیم به کمین سپاه رزگاری که در حال جنگ با کومله بود افتادیم و دستگیر شدیم. آنها می خواستند همانجا ما را به رگبار ببندند و بکشند.هنگام تحقیقات یکی از آنها پرسید نکند تو پسر آمنه قادری باشی؟ گفتم بلی من پسر آمنه هستم. شخص مذکور رفت با مسئولین ارشدان صحبت کرد؛ ده دقیقه بعد ما را آزاد کردند و به ماموریت خود ادامه دادیم.
مادرم پس از انقلاب ۵۷ و پا گذاشتن من به عرصه سیاست همیشه و همه جا به دنبال من بود.در سال ۶۷ هنگام دستگیری برادر کوچکترم در شهر سنندج، هر روز دم در زندانها و دادسراهای جمهوری اسلامی بود و در این رابطه بسیار از خود گذشتگی نشان داد.مادرم خوش حرف و دلسوز و مردم دار بود به همین دلیل در میان کسانی که او را می شناختند بسیار محبوب و قابل احترام بود.جا دارد ازهمینجا از زحمات بی دریغ هردو برادرم و خانواده و فرزندان عزیزشان از مادرم و برگزاری مراسم یاد بود وی در شهر سنندج، به سهم خودتشکر و قدردانی کنم.
به همین مناسبت دوستان عزیزم درشهر گوتنبرگ سوئد برای گرامی داشت یاد و خاطره مادرم مجلس یاد بودی را تدارک دیده اند که از آنها نیزبرای همه زحماتی که کشیده اند تشکر و قدردانی میکنم.
*****

نجات پناهجویان ایرانی در آب‌های ایتالیا

  • دولت ایتالیا قایقی چوبی حاوی ۳۲۹ مهاجر که در آب‌های ایتالیا سرگردان شده بودند نجات داد.
  • پناهجویان ایرانی از جمله سرنشین‌های این قایق بودند.
  • هر ساله تعداد بسیاری از شهروندان خاورمیانه و آفریقای شمالی می کوشند از طریق مدیترانه وارد ایتالیا و اروپا شوند.

ایتالیا روز یکشنبه ۳۲۹ مهاجر را که در حال تلاش برای ورود به این کشور در دریا سرگردان شده بودند نجات داد. در میان مسافرین این کشتی ماهیگیری چوبی، علاوه بر چند ایرانی، شهروندانی از سوریه، لیبی، مصر، اریتره و سودان نیز حضور داشتند.

این مهاجرین، که پنج زن باردار هم در میان‌شان بود، دیروز به بندر پوزالوی سیسیلی رسانده شدند.

این عملیات دولت ایتالیا چند روز پس از آن می آید که پنج ناو جنگی دائمی این کشور که بین جزیره سیسیلی و ساحل شمال آففریقا مستقر بودند و جان بیش از ۱۰۰ هزار مهاجر از خاورمیانه و آفریقا را نجات داده بودند کنار گذاشته شدند. فعالین حقوق بشر می گویند این حرکت به قیمت جان بسیاری از مهاجرین تمام خواهد شد.

سال گذشته، واژگون شدن یکی از کشتی هایی که قصد ورود به جزیره لامپدوسا را داشت به کشته شدن بیش از ۳۶۰ مهاجر (که بیشتر از اهالی اریتره بودند) انجامید.

به گفته نهاد پناهندگان سازمان ملل، بیشتر افرادی که می کوشند از طریق دریای مدیترانه وارد ایتالیا شوند پناهجو هستند، از جمله ده‌ها هزار نفر که از جنگ داخلی سوریه گریزانند و شمار مشابهی که از خدمت وظیفه اجباری در اریتره می گریزند.3415867_2048_1152

روز تولد ریحانه را می‌خواهیم جشن بگیریم

10712863_646410685479702_804815683543708480_nچهارشنبه  ۵ نوامبر تولد تو است ریحانه جان، تویی که جشن و مهمانی را آنقدر دوست داشتی که حتی در حبس و پشت میله های زندان، مهمانی دادی و تولدت را جشن گرفتی. به مناسبت تولد تو آزاده دختر در شهر گوتنبرگ سوئد ساعت ۱۸ گرد هم میاییم و با شاخه گلی و شمعی فروزان یاد و خاطره تو را و سالروز تولدت را گرامی میداریم. تولدت مبارک ریحانه عزیز

مکان: ساختمان ویکتوریا هوست (Viktoriahuset)  جنب سینما هاگا واقع در پرینس گاتان (Prinsgatan) – طبقه سوم

زمان: چهارشنبه ۵ نوامبر ساعت ۱۸

فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی واحد گوتنبرگ

 

خبر فوری : جان فرشید فرخ نیا روزنامه نگار ایرانی در خطر است باید کاری کرد!

فراخوان برای نجات یک روزنامه‌نگار پناهجو از دیپورت به ایران

از همه انسان‌های آزاده و مدافع حقوق بشر برای نجات «فرشید فرخ‌نیا» روزنامه‌نگار پناهجو در بلغارستان از استرداد به ایران درخواست کمک فوری می‌کنیم. «دولت جمهوری بلغارستان» اعلام کرده «فرشید فرخ‌نیا» ژورنالیست و فعال حقوق بشر را در روز یکشنبه ۹ نوامبر ۲۰۱۴ (۱۸ آبان‌ماه ۱۳۹۳) از این کشور اخراج و به «دولت جمهوری اسلامی ایران» تحویل می‌دهد. درخواست پناهندگی این روزنامه‌نگار در بلغارستان مورد بررسی قرار نگرفته و در همان مرحله اول این درخواست، رد شده و پرونده وی نیز بسته شده است و در صورت دیپورت به ایران در خطر جدی شکنجه و اعدام قرار دارد. این پناهجو در سال ۲۰۰۹ میلادی، به صورت قانونی و با پاسپورت واقعی وارد بلغارستان شده، و در این مدت بر سر دریافت حق قانونی پناهندگی و انتقال به کشور امن سوم، مبارزه کرده و در نهایت در کمال ناباوری زندانی می‌شود. فرشید فرخ‌نیا در چندین نوبت به صورت اعتصاب غذا و تحصن در مقابل دفتر کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد (UNHCR) و مقابل ساختمان دادگستری در شهر صوفیا نسبت به وضعیت ناعادلانه خود در این کشور اعتراض کرده و بارها در حالت وخیم جسمی در بیمارستان بستری و به کمک پزشکان حیات دوباره یافته است. سرانجام این کمیساریا به جای احقاق حق وی در پی همکاری با پلیس دولت بلغارستان، باعث می‌شود تا این ژورنالیست در حبس انفرادی افتاده و توسط بازجویان اداره پلیس شکنجه شود. این فعال حقوق بشر از سوی نیروهای امنیتی و دستگاه قضایی بلغارستان، به اتهام واهی «جعلی بودن پاسپورت» بازداشت، بازجویی و به زندان محکوم می‌شود. مدارک مربوط به شکنجه وی توسط پلیس بلغارستان موجود و از سوی پزشکان بین‌المللی تایید شده است. این روزنامه‌نگار با حمایت بهائیان بلغارستان، به صورت موقت از زندان آزاد میشود اما همچنان در خانه خودش در حصر قرار داشته و به دور از چشم نهادهای بین‌المللی مدافع حقوق بشر در شرایطی غیر انسانی محدود شده است. این در حالی است که دولت جمهوری اسلامی ایران بارها تقاضای استرداد وی را از دولت جمهوری بلغارستان کرده که در نهایت با توجه به لابی‌گری‌های مداوم حکومت ایران در این کشور، با دیپورت فرشید فرخ‌نیا موافقت شده است. اکنون ما جمعی از فعالان مدافع حقوق بشر در ایران و خارج از کشور، فعالان سیاسی، مدنی، روزنامه‌نگاران و شهروندان، با امضای این فراخوان دولت جمهوری بلغارستان را از عواقب حقوق بشری دیپورت فرشید فرخ‌نیا چهره‌ی رسانه‌ای و فعال حقوق بشری آگاه ساخته و نسبت به سیاه شدن کارنامه حقوق بشری این کشور بیش از پیش و عواقب بعدی به خطر افتادن جان و حتی اعدام این ژورنالیست از سوی حکومت اسلامی ایران هشدار می‌دهیم. از تمامی انسان‌های آزاده، فعالان حقوق بشری، سازمان‌ها و نهادهای مدافع حقوق بشر، فعالان مدنی و سیاسی و همچنین دولت‌های مدافع دموکراسی و آزادی، درخواست کمک فوری می‌کنیم تا بتوانیم در این فرصت باقیمانده از دیپورت فرشید فرخ‌نیا جلوگیری کنیم. همراهان ما می‌توانند با امضای این فراخوان و نیز از طریق راه‌های زیر با وزارت امور خارجه بلغارستان و نماینده و شعبه‌های کنسولگری این کشور تماس گرفته و از راه تلفن، فاکس، ایمیل و ارسال پیام به دولتمردان بلغارستان، مانع از دیپورت و استرداد فرشید فرخ‌نیا به ایران شوند. امیدواریم همراهان ما بتوانند با استفاده از ایده‌های جدید و شیوه‌های نوین هرچه در توان دارند برای نجات این روزنامه‌نگار انجام دهند.

نازنین صدیقی : اسیدپاشی داعشیان ایران، حربه‌ای برای محبوس کردن زنان

حجاب از ارکان اصلی و مهم اقتدار جمهوری اسلامی در ایران است. با حجاب اجباری بیش از نیمی از اهالی ایران یعنی زنان، تحقیر و محبوس شده‌اند. جمهوری اسلامی ابتدا در خرداد سال ۱۳۶۰ با آغاز قتل‌عام انقلابیون، انقلاب مردم را به خون کشید و خود را تثبیت کرد و سپس با اجرای قانون حجاب اجباری به وجود منحوسش قدرت بخشید و سایه شوم خود را مستدام کرد. ما مردم ایران مدت ۳۵ سال است که سلطه داعش را به دوش کشیده‌ایم و رژیم اسلامی داعشی به‌مراتب بزرگ‌تر و وحشی‌تر را تابه‌حال تجربه کرده‌ایم.

امام‌جمعه اصفهان یوسف طباطبایی نژاد، چندی پیش در نماز جمعه گفت: “مسئله حجاب دیگر از تذکر گذشته است و برای مقابله با بدحجاب‌ها باید چوب تر را بالا برد و از نیروی قهریه استفاده کرد.” درنتیجه فرمان امام‌جمعه اصفهان تابه‌حال ۱ کشته و ۱۴ زخمی شدید از قربانیان این اقدام جنایت‌کارانه باندهای حکومتی در اصفهان هستند.

مردم اصفهان روز چهارشنبه خشم و اعتراض خود را به نمایش گذاشتند و در اعتراض به جنایات گروه‌های اسیدپاش و باندهای جنایتکار حکومتی به خیابان آمدند و لرزه بر اندام جمهوری اسلامی انداختند. این‌ها همان داعشیانی هستند که در عراق و سوریه زنان را به کنیزی می‌دهند و برای آن‌ها بازار فروش باز می‌کنند و می‌خواهند جامعه بشری را به ۱۴۰۰ سال پیش بازگردانند. داعشیان در ایران بر سروصورت زنان اسید پاشیدند تا آزادی را از آنان سلب کنند. این نشان قدرت آن‌ها نیست، نشان بزدلی و ترس آن‌ها از آینده‌ای است که زنان ایرانی در آن برابری کامل زن و مرد را اعلام می‌کنند و کلیه قوانین و سنت‌های پوسیده و ایدئولوژی اسلامی را به زباله‌دان تاریخ خواهند انداخت.

محمدعلی نظری : بود و نبود خامنه‌ای دردی را دوا نمی‌کند

بعضی از ما همواره مسائل اصلی را رها می‌کنیم و به مسائل فرعی می‌پردازیم. به‌جای آنکه به اصل قضیه بیندیشیم و درباره آن بحث کنیم به فرعیات می‌پردازیم. خامنه‌ای به بیمارستان رفته است اما سرطان او خبر تازه‌ای نیست. تقریباً از دو سال پیش این خبر وجود داشت و همگان درباره آن صحبت می‌کردند . بدیهی است مردی پا به سن گذاشته مثل همه آدم‌های دیگرمی تواند انواع بیماری‌ها را داشته باشد .  اما مسئله مهم این است که ما پرداخته‌ایم به شایعه‌سازی و لطیفه ساختن در مورد بیماری او و این‌ها هیچ‌کدام نمی‌تواند دردی از دردهای ما را دوا کند. ما حواسمان معطوف به اصل قضایا نیست. اگر فردا اعلام شود خامنه‌ای مرده است، آیا رژیم عوض می‌شود؟ با این لشکر عمامه به سران ازجمله خود هاشمی رفسنجانی که همین‌طور در صف ایستاده‌اند تا اینکه جانشین خامنه‌ای شوند؟ در همین مدتی که خامنه‌ای بیمار است با اقوام خامنه‌ای عروسی در عروسی انجام می‌دهند و فرزندان و نوه‌ها با یکدیگر ازدواج می‌کنند و این سلسله زنجیر آخوندی را محکم‌تر می‌کنند؛ بنابراین بودن و نبودن خامنه‌ای دردی از دردهای مردم ایران را دوا نمی‌کند. آن‌ها که قدرت را در اختیار گرفته‌اند به فکر بعد از خامنه‌ای هم هستند؛ اما اخیراً هنری کیسینجر وزیر امور خارجه اسبق آمریکا ، این پیر سیاست مجدداً اظهارنظر کرده و گفته که حکومت اسلامی ایران خطرناک‌تر از داعش است و دلیل می‌آورد که جمهوری اسلامی می‌رود تا به یک امپراتوری شیعه مثل امپراتوری عثمانی تبدیل شود.  اینجاست که ما باید حواسمان را جمع کنیم، اینجاست که دلمان باید بلرزد چراکه یک پیر سیاست جهان می‌گوید حکومت اسلامی خطرناک‌تر از داعش است چون این حکومت به‌سمت و سویی می‌رود که یک امپراتوری شیعه در خاورمیانه به وجود بیاورد. از طرفی می‌بینیم که خود جمهوری اسلامی انواع و اقسام خبرها را منتشر می‌کند. تاکنون همه سران سپاه می‌گفتند که داعش خطری برای ما نیست. چندی پیش قاسم سلیمانی گفت ما هزار و چهارصد سال است که انتظار کشیده‌ایم تا انتقام امام حسین را از نوه‌ها و نتیجه‌های قاتلان امام حسین بگیریم؛ اما اینک وزیر کشور حکومت اسلامی ظاهر می‌شود و بدون پرده‌پوشی می‌گوید ما با کمیته امنیت کشور جلسه‌ای گذاشتیم و در آنجا اعلام شد خطر داعش برای ایران جدی است و ما باید از هم‌اکنون فکری بکنیم برای زمانی که داعشی ها می‌خواهند مملکت ما را به هم بریزند. چه می‌شود که ناگهان وزیر کشور حرف‌هایی میزند که نقطه مقابل  حرف‌های قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس است که می‌گوید داعش اصلاً چنین قدرتی ندارد ما که عراق نیستیم که داعش بتواند در اینجا رخنه کند؟ ما حساب آن‌ها را درهمان عراق می‌رسیم و وزیر کشور وجود داعش را خطری جدی می‌داند. این‌ها مسائلی است که باید به آن توجه کنیم. آقای اوباما می‌گوید سه سال طول می‌کشد تا داعش را از میان برداریم. چطور می‌شود یک قدرتی مثل آمریکا اعلام می‌کند سه سال طول می‌کشد تا یک گروه تروریستی را از بین ببرد. همان آمریکایی که ظرف یک هفته ارتش صدام حسین را از هم پاشید و صدام حسین را با آن قدرت به زیر کشید، حالا می‌گوید از میان برداشتن داعش سه سال زمان می‌برد. این‌ها نکاتی است که باید به آن توجه داشته باشیم ، این‌ها مسائلی است که به‌مراتب مهم‌تر از این است که خامنه‌ای می‌میرد یا زنده می‌ماند. اگر خامنه‌ای بمیرد درد ما درمان می‌شود؟ هرکس جای خامنه‌ای بیاید این زنجیرها را باز می‌کند؟ آیا درب زندان‌ها را می‌گشاید؟  آیا آزادی سلب شده از مردم ایران را دوباره به ملت ایران بازمی‌گرداند؟ آیا به زن‌ستیزی پایان می‌دهد؟ آیا با جهانیان کنار می‌آید و ما را که در مدتی کوتاه هزار و چهارصد سال به عقب برگشته‌ایم، سر جای اول می‌رساند؟ تازه این‌یک بخش است کسی توجه ندارد که داعش را، روش داعش را جمهوری اسلامی به وجود آورد. کدام حکومت رسمی در این دنیا بود که دست به چاقو برد؟ سر بختیار را چگونه با چاقو بریدند؟ فریدون فرخ‌زاد و فروهرها را چگونه با چاقو تکه و پاره کردند و اگر بخواهیم همه این جنایات را نام ببریم باید اسامی بلند بالائی از نویسندگان را ذکر کنیم که اول ناپدید شدند  بعد جنازه‌هایشان را که با چاقو سلاخی کرده بودند پیدا شد. بگذریم از آن کشتار فجیع که در سال ۶۷ داخل زندان‌ها انجام گرفت، کشتار زندانیانی که فقط یک کلمه نگفته بودند توبه می‌کنیم. جهانیان توجه نمی‌کنند که روش داعش روشی است که ابتدا حکومت جمهوری اسلامی به کار برد و حالا آقای کیسینجر رسماً اعلام می‌کند که خطر حکومت اسلامی از داعش بیشتر است. طبیعی است که بیشتر است. داعش یک گروه تروریستی است که همگان می‌دانند چگونه به وجود آمده است. منظور از همگان کسانی است که سری در اخبار و مسائل پشت پرده سیاسی دارند و می‌دانند چه می‌شود که یک گروه تروریستی ناگهان به یک قدرت جهانی تبدیل می‌شود که اوباما می‌گوید سه سال طول می‌کشد تا این گروه را از میان برداریم. ما باید به خود بیندیشیم که هم‌اکنون در ایران هزار و یک مسئله‌داریم . مسئله اقلیت‌های مذهبی را داریم. آن ایرانی بلوچ ،  آن ایرانی کرد آن ایرانی آذری و آن ایرانی خوزستانی که چون سنی هستند و زبانشان  فرق دارد و آن‌هم وطنان بهائی ما همه و همه از ابتدایی‌ترین حقوق شهروندی محروم هستند و در بدترین شرایط به سر می‌برند. به هم‌وطنان بهایی تهمت جاسوسی می‌زنند و اقلیت‌های قومی و مذهبی را جدایی‌طلب می‌خوانند، تازه اگر جدایی‌طلب هم باشند این کاری است که شما طی سی‌وشش سال  انجام داده‌اید، شما کرده‌اید، شما حکومتیان.  مردمی مظلوم و دربند به تماشا نشسته است. بهتر است به‌جای پرداختن به مسائل فرعی که تعمداً جمهوری اسلامی در سطح جامعه مطرح می‌کند، اندکی به مسائل اصلی‌تر فکر کنیم. درست است که این لطیفه‌هایی که این روزها برای خامنه‌ای می‌سازند برای شکست تابوی خامنه‌ای است  اما درهرحال این‌ها مسائل فرعی است. مسئله اصلی وجود حکومتی است که نامش حکومت جهل و خون اسلامی است. به امید روزی که چنین نامی را از تاریخ پاک‌کنیم.

محمدعلی نظری

 

حسام حسامی : روحانی: کسی به خاطر فعالیت روزنامه‌نگاری در ایران دستگیر نمی‌شود.

بازهم بالاترین مقام سیاسی کشور در مجمع عمومی سازمان ملل واقع در قلب “شیطان بزرگ” شرکت کرد و برای صندلی‌های خالی سخنرانی کرد و درنهایت در مقابل رسانه‌ها حاضر شد و دروغ‌پردازی کرد.

حسن روحانی که با کریستین امان‌پور، خبرنگار شبکه تلویزیونی «سی ان ان» صحبت می‌کرد، در پاسخ به پرسشی در خصوص بازداشت روزنامه‌نگاران در ایران گفت: «البته فکر نمی‌کنم فردی به خاطر روزنامه‌نگاری، یا به خاطر فعالیت رسانه‌ای دستگیرشده باشد. یک فرد می‌تواند یک خبرنگار و یک گزارشگر باشد و جرم مرتکب شود.»

ایران، بزرگ‌ترین زندان روزنامه‌نگاران و وب‌نگاران زن باوجود ده زن خبرنگار و وب‌نگار در زندان‌ها است، این کشور بزرگ‌ترین زندان جهان برای زنان روزنامه‌نگار به شمار می‌رود. سازمان گزارشگران بدون مرز در اطلاعیه‌ای نوشته است: «با بازداشت سه روزنامه‌نگار آمریکایی و ایرانی در تاریخ ۳۰ تیرماه ۱۳۹۳، شمار روزنامه‌نگاران و وب‌نگاران زندانی در ایران به ۶۵ تن افزایش‌یافته است.» ده نفر از این روزنامه‌نگاران و وب‌نگاران، زن هستند که سه تن از آنان نیز دارای تابعیت دوگانه هستند و از شهروندان خارجی محسوب می‌شوند. هفت تن از این ده نفر، به شش ماه تا ۲۰ سال زندان محکوم‌شده‌اند. ساجده عرب سرخی، روزنامه‌نگار و وب‌نگار در پی احضار از سوی دادسرای مستقر در زندان اوین، ۲۷ تیرماه برای سپری کردن مدت محکومیت یک‌ساله خود روانه زندان اوین شد. وی پس از بازگشت به کشور در شهریورماه ۱۳۹۲ بارها از سوی اطلاعات سپاه پاسداران احضار و بازجویی شده بود. پیش‌ازاین زندانی، مرضیه رسولی در تاریخ ۱۷ تیرماه برای پشت سر گذاشتن دو سال زندان و ۵۰ ضربه شلاق به زندان اوین فراخوانده شده بود. در تاریخ ۲۹ خرداد، ریحانه طباطبایی، روزنامه‌نگار، برای سپری کردن شش ماه حبس و در تاریخ ۱۷ خرداد، مهناز محمدی خبرنگار و مستندساز برای سپری کردن پنج سال محکومیت قطعی روانه زندان اوین شدند.

ایران دومین زندان روزنامه‌نگاران. در روز جهانی آزادی مطبوعات کمیته حمایت از روزنامه‌نگاران که سازمانی غیردولتی در نیویورک است اظهار داشت که کشور ایران پس از ترکیه و در کنار چین پیشتاز در حبس روزنامه‌نگاران است. این گزارش می‌افزاید که در سال ۲۰۱۳ بیش از نیمی از تمام روزنامه‌نگاران زندانی جهان در ایران و ترکیه و چین محبوس بوده‌اند. این سه دولت از اتهاماتی چون «اقدام علیه دولت یا نظام» استفاده می‌کنند و تاکنون ۲۱۱ روزنامه‌نگار را زندانی کرده‌اند. طبق همین گزارش تعداد روزنامه‌نگاران زندانی در ایران در سال ۲۰۱۳ از ۴۵ به ۳۵ نفر کاهش پیداکرده است که به دلیل پایان یافتن دوران محکومیت برخی از آن‌ها یا مرخصی برخی دیگر بوده است. همچنین احضار، بازداشت و سرکوب روزنامه‌نگاران و مطبوعات اصلاح‌طلبان علیرغم انتخاب حسن روحانی به‌عنوان رئیس‌جمهور در سال ۹۲ ادامه یافته و ایران در گزارش ۲۰۱۳ خانه آزادی رتبه ۱۹۰ را مابین ۱۹۷ کشور در شاخص آزادی مطبوعات کسب کرده است.

بیتا کاشانی : کودکان کار

 

حمایت از کودکان بخصوص کودکان بی‌سرپرست و یا کودکانی که از امتیازهای اجتماع محروم هستند و در معرض آسیب‌های رایج اجتماعی هستند، امری انسان دوستانه و حتی ضروری است. بی‌شک توجه به حقوق کودکان بسیار مهم است، چنانچه این قشر از آموزش و بهداشت مناسب برخوردار باشند، سطح کیفی فرهنگ جامعه بالا می‌رود و پیشرفت‌های چشمگیری را خواهد داشت.

اما اوضاع‌واحوال این کودکان در جمهوری اسلامی چگونه است؟

متأسفانه باوجود تبلیغات و تدابیر گسترده سازمان‌های حمایت از کودکان درزمینه عدم به‌کارگیری کودکان در مشاغل مختلف، در حال حاضر درصد قابل‌توجهی از کودکان به‌جای درس و مدرسه در بازار کار کشورهای درحال‌توسعه ازجمله ایران مشغول به فعالیت می‌باشند. البته درصد کمی از همین کودکان کار و درس را هم‌زمان باهم انجام می‌دهند.

بااینکه ممنوعیت کاری برای کودکان وجود دارد اما این گروه بیشتر در مشاغل فیزیکی مانند آجرپزی، شیشه‌گری، برشکاری، خیاطی و … و یا مشاغل غیرمتعارف و حتی غیراخلاقی به کار گرفته می‌شوند. به عبارتی ازآنجاکه این قشر اجازه اشتغال در محیط‌های دولتی و خصوصی بزرگ را ندارند کار را در جای دیگری می‌جویند که بیشتر مواقع نیز کارفرما به آن‌ها حقوق مکفی نمی‌دهد و یا حقوق را به سرپرست کودک می‌دهد.

در ایران و در شهر تهران درصد قابل‌توجهی از این کودکان سر چهارراه‌ها و بازارهای خریدوفروش به چشم می‌خورند که مشغول به هر نوع کاری می‌باشند از گدایی گرفته تا پاک کردن شیشه اتومبیل، فروش فال، گل و سی‌دی‌های پرشده و گاهی هم ردوبدل کردن مواد مخدر و … .

هنوز گزارش دقیقی از تعداد این کودکان در دست نیست؛ اما طبق آخرین آمار منتشرشده بیشتر از دو میلیون و پانصد هزار کودک در جمهوری اسلامی در معرض کودک‌آزاری جسمی، جنسی و حتی اعتیاد قرار دارند. درصدی از این کودکان در کوره‌پز خانه‌های اطراف تهران، ۱۵ کیلومتر دورتر از جنوب شرق تهران، جایی میان زباله و دود، خاک و خاکستر در وسعتی بیش از ۱۲۰ هکتار که به آن “محمودآباد” میگویند، در انتهای جاده خاوران، نزدیک خاورشهر، زندگی می‌کنند. در این منطقه اتاقک‌ها و آلونک‌هایی وجود دارد که مشتی آدم از پیر تا کودک در آن پرسه می‌زنند.

در این منطقه بچه‌هایی زندگی می‌کنند که ساعت ۳ صبح از خواب بیدار می‌شوند و تا آخر شب مشغول کار هستند. نه ساعتی برای صبحانه و استراحت دارند و نه فرصتی برای بازی. درواقع این کودکان چیزی بنام بازی نمی‌شناسند. بازی آن‌ها کار است و کار و کار. اینان بازی کودکانه از یادشان رفته است و فقط خستگی را می‌شناسند که شب‌ها با خود به بستر می‌برند و فرسودگی و درنهایت کارفرما حقوقشان را به سرپرستشان می‌دهد که در بیشتر مواقع آن پول خرج مواد مخدر می‌شود و حسرتی که برای کودک باقی می‌ماند. در بین این کودکان اعتیاد، دزدی، بی‌بندوباری، تجاوز و قتل آن‌چنان رایج است که بی‌سوادی و بهداشت دیگر جایی ندارد. گاهی نیز این کودکان، کارکن بی‌مزد هستند و تنها برای سرپناه و محلی جهت حمایت و یا برای غذایی بخورونمیر کار می‌کنند. متأسفانه در ایران این شرایط روزبه‌روز در حال افزایش است و دلیل آن را جز در شرایط نامساعد اقتصادی و بی‌کفایتی و خودخواهی حکومت نمی‌توان یافت. چراکه در حکومت مستبد جمهوری اسلامی از کودک حمایت نمی‌شود چه برسد به کودک کار. جمهوری اسلامی دم از اسلام و حمایت پیامبر و امامان دین اسلام از کودکان میزند و قصه‌هایی از حمایت آن‌ها را بارها و بارها تعریف می‌کند اما خود کوچک‌ترین اهمیتی به این قشر ضعیف نمی‌دهد. در این حکومت تنها روزبه‌روز مساجد پرزرق و برق‌تر اضافه می‌شود اما دریغ از اتاقکی که برای این کودکان و خانواده‌های بی‌بضاعتشان درست شود. نکته جالب اینجاست که در سال‌های اخیر تمامی این مساجد به آشپزخانه‌هایی که غذا برای بیرون می‌پزند و می‌فروشند مجهز شده است، اما هیچ‌گاه پرسی غذای رایگان به این کودکان داده نمی‌شود و حتی این کودکان اجازه پرسه زدن در اطراف این مساجد را ندارند چراکه با حضور خود ابهت این اماکن پول‌ساز را خدشه‌دار می‌کنند. این اماکن صرفاً برای جمع‌آوری پول از مراسم عزاداری است.

همه ما دوران کودکی را تجربه کرده‌ایم. همه ما می‌خواهیم هرازگاهی بیاد دوران کودکی هنوز عروسک، تفنگ و شمشیر و ماشین بازی کنیم. گاهی صدایمان را نازک‌کنیم و مثل کودکان حرف بزنیم. ناز کنیم و می‌خواهیم خریدار هم داشته باشد. اما تکلیف این قشر از کودکان چیست؟ کودکانی که این دوره را طی می‌کنند اما نه شادی دارند و نه اسباب‌بازی و نه کسی که دستی از محبت بر سر آن‌ها بکشد. نه بهداشتی دارند و نه آموزشی. این کودکان دوست دارند مثل بقیه کودکان، بدوند، بیافتند و برخیزند؛ اما متأسفانه باوجود حکومت بی‌کفایت و خودخواه و دزد جمهوری اسلامی این کودکان معصوم باید به دنبال نان باشند و برای به دست آوردن اندک پولی به هرکسی التماس کنند. به کارهای سخت و نامناسب تن بدهند. اعتراضی هم نکنند. چراکه حامی‌ای در رژیم جمهوری اسلامی ندارند و فقط روزبه‌روز بر تعدادشان اضافه می‌شود.

به‌هرحال کار کودک جنبه‌های منفی اقتصادی و اجتماعی قابل‌توجهی دارد. این کار مانع افزایش جدی مهارت‌ها، آموزش و دانش می‌شود. بهره‌وری افت می‌کند. صدمه‌های جانی و مالی بالا می‌رود. آسیب‌های اجتماعی شامل سوءاستفاده جنسی، اعتیاد، خرده‌فروشی مواد مخدر و بزهکاری کودکان و نوجوانان افزایش پیدا می‌کند. سودآوری به دلیل امکان کار کودکان در شهرهای بزرگ به‌گونه‌ای زیان‌بار و آسیب‌رسان بالا می‌رود و برای کودک محرومیت از تحصیل، لطمات اجتماعی، بیماری‌ها و اختلال رشد جسمی و روانی را در پی دارد؛ اما کجاست حکومتی که از این قشر بی‌گناه حمایت کند و اندکی از سرمایه کشور را صرف اینان بکند؟

مشکلات کودکان در مسیر سخت پناهندگی

امروز ۱۵ میلیون نفر در دنیا در مهاجرت هستند. بر اساس سازمان نجات کودکان، در راه مهاجرت گروه کودکان بیشتر در معرض خطر قرار دارند. به دلیل نبودن راه‌های قانونی سفر به کشورهای اروپایی، شمار زیادی از پناهجویان با پذیرفتن خطر و به کمک قاچاق‌بران انسان سفر می‌کنند. یکی از این کودکان محسن یونسی است که از افغانستان فرار کرده است.

محسن در سن پانزده سالگی به تنهایی از افغانستان و با عبور از چندین کشور آسیایی و اروپایی به سویدن مهاجرت کرده است. راه سفر به اروپا اما برای محسن آسان نبوده، راه فرار برای کودکان پر از خطرهای بزرگ است. میکایله هاگه Mikaela Haga که در امور فرار و مهاجرت کودکان در سازمان نجات کودکان کار می‌کند، اظهار می‌دارد:

ما می‌دانیم که راه سفر و فرار برای کودکان پر از آسیب‌پذیری و خطرات بزرگ است. این خطرات نظر به انتخاب راه‌های مختلف سفر متفاوت هستند. شیوه انتخاب سفر پناهجویان رابطه مستقیم  به امکانات مالی آن‌ها دارد، پرواز با طیاره و یا هم سفر با کشتی و اینکه این کشتی در راه سالم می‌ماند و یا غرق می‌شود به نوع پر خطر بودن سفر کودکان اثر می‌گذارد.

میکایله هاگه در مورد نبودن راه‌های قانونی سفر پناهجویان به اروپا انتقاد می‌کند:

اتحادیه اروپا می‌تواند در مورد ایجاد راه‌های مطمئن قانونی سفر به کشورهای اروپایی کار کند. به طور نمونه: اتحادیه اروپا می‌تواند در عوض پرداخت پول به پُلیس مرزی اتحادیه اروپا که برای جلوگیری از ورود افراد به خاک اروپا فعالیت می‌کنند، به دفتر مساعدت و کشورهای عضو پول بیشتر بپردازد که پناهجویان را کمک کنند.

میکایله هاگه حتی خواهان توجه انفرادی به وضعیت و پرونده کودک است. مشکلی که امروز مانع این امر می‌شود معاهده دبلین است. به عقیده میکایله هاگه از بین بردن این معاهده به نفع کودکان پناهجو است.افراد نباید مجبور باشند با قدم گذاشتن در کشور اولی اروپا، درخواست پناهندگی بدهند.

یاسنکو سلیمویچ Jasenko Selimovic کاندیدای حزب مردم در اتحادیه اروپا هم طرفدار سیاست انسانی‌تر پناهندگی در سطح اروپاست، ولی لغو معاهده دبلین را راه حل این مشکل نمی‌داند. در عوض وی پیشنهاد می‌کند که مسئولیت شرکت‌های حمل و نقل در زمینه انتقال افراد به اروپا را از بین برد.

معاهده دبلین را می‌توان تغییر داد و این کار در گذشته هم اتفاق افتاده است. مشکل اساسی مسئولیت ترانسپورتی است که به دوش شرکت‌ها حمل و نقل هوایی گذاشته شده است. افرادی که می‌خواهند به اروپا سفر کنند، باید تکت (بلیت) دوطرفه خریداری کنند در غیر آن شرکت‌های ترانسپورتی مسافرین را به اروپا انتقال نمی‌دهند. یاسنکو سلیمویچ اضافه می‌کند: این مسئولیت سیاستمدارهای انتخاب شده توسط مردم است که به پناهجویان بله یا نخیربگویند. این مسئولیت را نیابد بالای شرکت‌های حمل و نقل انداخت.

حتی اگر معاهده دبلین هم لغو شود و مسئولیت شرکت‌‌های حمل و نقل  هوایی در فروش تکت دوطرفه هم از بین برود، برای پناهجویان دشوار خواهد بود خود را به اروپا برسانند. به همین خاطر میکایله هاگه از سازمان نجات کودکان می‌خواهد راه‌های قانونی آمدن به اروپا باز شود.

برای پناهجویان امکان آن داده شود در کشوری که زندگی می‌کنند، درخواست پناهندگی به کشورهای اروپایی بدهند. به عقیده میکایله هاگه این بهترین روشی است که می‌تواند از آسیب‌پذیری کودکان و بزرگسالان در سفرهای پرخطر جلوگیری کند.

محسن یونسی با دشواری‌های زیادی در فرار خود از افغانستان تا سویدن رو به رو شده است. برای وی فرار، سفر و رسیدن به سویدن حدود شش ماه را در برگرفته، او شاهد تجارب سخت پناهجویان دیگر در چندین کشور بوده است. سوء استفاده جنسی از کودکان توسط قاچاق‌بران گزارش می‌شود و یا هم شرایط  ناگوار اقتصادی کودکان را مجبور می‌کند تا زمان رسیدن به کشور مطلوب خود سکس بفروشند.

 

فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی