کشته شدن ۲۴ پناهنده در تنگه بسفر در ترکیه

به گفته مقامات ترکیه، در پی غرق شدن قایق حامل مهاجران در سواحل شمالی استانبول دست‌کم ۲۴ نفر کشته و شماری دیگر مفقود شدند.این حادثه در محل تلاقی تنگه بسفر و دریای سیاه اتفاق افتاده است.براساس گزارش های دریافتی در حال حاضر عملیات نجات وسیعی توسط گارد ساحلی در جریان است.

روزنامه حریت ترکیه به نقل از یک گارد ساحلی نوشته که کشته شدگان این حادثه همه افغان بوده اند و کاپتان کشتی هم که شهروند ترکیه بوده، جان داده است.

وزیر حمل و نقل ترکیه گفته که گذرنامه‌های ۹ تن از قربانیان بدست آمده که نشان می‌دهد آنها اهل افغانستان هستند اما گفته که ملیت بقیه غرق شدگان مشخص نیست.

به گفته خبرنگاران هنوز علت غرق شدن این قایق که حامل ۴۰ مسافر بوده، مشخص نیست. هر چند که تعداد زیاد مسافر، هوای بد، وضعیت نامناسب قایق و حتی برخورد این قایق با قایقی دیگر از جمله احتمالات بروز این حادثه عنوان شده است.شماری کودک در میان مسافران گزارش شده است.به گزارش رسانه ها، حمل مهاجر در این منطقه توسط قایق امری غیرعادی است.

گفته شده احتمالا این مهاجران در تلاش بودند تا از این طریق به رومانی که از کشورهای عضو اتحادیه اروپا است، وارد شوند.

دو ماه پیش گروه دیگری از مهاجران که اکثر آنها از کشورهای سوریه و افغانستان بودند، توسط گارد ساحلی ترکیه در سواحل شمالی آن کشور نجات یافتند.

به گزارش روزنامه حریت، از زمان آغاز جنگ داخلی در سوریه، هزاران پناهجو در تلاشند تا از طریق سواحل غربی و جنوبی ترکیه راهی کشورهای اتحادیه اروپا شوند.

 

پناهجویانی که نه می توانند اقامت دریافت کنند و نه می توانند اخراج شوند

در هشت سال اخیرتعداد پناهجویانی که نه می توانند اجازه اقامت دریافت کنند و نه می توان آنها را اخراج کرد، درسوئد پنج برابرشده است. ازسال ۲۰۰۶ به این سو تعداد پناهجویانی که جواب منفی برای اقامت خود دریافت کرده اند، اما امکان اخراج آنها وجودندارد، از هزارنفر به پنج هزارنفر رسیده است.

این افراد در واقع باید سوئد را ترک کنند، اما به دلایلی نمی توان آنها را اخراج کرد.جمله دلایل چنین وضعی، این است که برخی از کشورها از پذیرش این پناهجویان خودداری می کنند و یا این که این افراد نمی توانند هویت خود را ثابت کنند و مدارک لازم برای سفر را به دست آورند.
معاون بخش حقوقی اداره ی کل امور مهاجرت Carl Bexelius چنین وضعیتی را مشکل آفرین می داند. او می گوید که با افزایش بسیار زیاد پناهجویان مواجه شده ایم، اما حتا بدون درنظرگرفتن چنین تعدادی، بازهم عجیب نیست که چنین وضعیتی پیش آمده است. او می گوید که این مسئله امری سیاسی ست و باید تصمیمگرفته شود که آیا لازم است بودجه ی بیشتری برای اجرای اخراج این پناهجویان دراختیار پلیس قرارداده شود یا نه، اما درهرحال هیچ راه حل آسانی وجودندارد.
Christina Höj Larsen سخنگوی سیاست مهاجرتی حزب چپ به وضعیت این پناهجویان انتقاد دارد و خواهان نگاه مجددی به قانون اتباع بیگانه است. اومعتقد است که این افراد در زمان رسیدگی به پرونده شان باید امکان کارکردن و زندگی درسوئد را داشته باشند. او همچنین خواهان این است که بداند تا پیش از دریافت اجازه ی اقامت چه مرززمانی برای انتظارپناهجویان وجود دارد. به نظر او انسان ها نباید مجبور شوند با پول ناچیزی در حاشیه ی جامعه به سر برند، این نه برای آن ها خوب است و نه برای جامعه.
کشورهایی که اداره کل امور مهاجرت برای تایید هویت پناهجویان با آنها مشکل دارد افغانستان، عراق، سومالی، اریتره و فلسسطینی‌ها هستند. با وجود این که افغانستان دراین فهرست اداره ی مهاجرت قرار دارد ولی بسیاری از پناهجویان افغان به آن کشور بازگردانده می شوند. این مقررات زمانی ایرانی هائی را نیز که فاقد گذرنامه و یا مدارک سفر بودند در بر می گرفت. دراین مورد بارها شاهد اخراج پناهجویان ایرانی بوده ایم که علیرغم نداشتن گذرنامه و یا مدارک سفر به ایران فرستاده شده اند. امیر رضا مشعلیان یکی از پناهجویان اخراجی ست که اداره ی مهاجرت او را برای گرفتن گذرنامه ی خود برای اخراج زیر فشار قرار داده است. او دو سال پیش همراه مادر و خواهر خود به سوئد پناهنده شد، اما با درخواست پناهندگی آن ها موافقت نشده است. با او گفتگویی داریم که در فایل صوتی گزارش قابل شنیدن است.

افزایش مهاجرت افراد تحصیل‌کرده به سوئد

متوسط تحصیلات افرادی که به تازگی به سوئد مهاجرت کرده‌اند بالاتر رفته است. اداره‌ی کاریابی در گزارشی که به دولت ارایه کرده آورده است که یک سوم از مهاجران تازه‌وارد تحصیلاتی بالاتر از دبیرستان دارند.

در این گزارش آمده است که ۲۴ درصد از مهاجران تازه وارد به سوئد، تحصیلاتی بالاتر از دبیرستان دارند .این آمار سال گذشته ۱۸ درصد بوده است. اداره‌ی کاریابی همچنین اعلام کرده است که مهاجران کم سواد که تحصیلاتی پایین‌تر از دبیرستان را دارند نیز کاهش یافته و به ۳۶ درصد کل مهاجران تازوه وارد رسیده است. این اداره از دولت خواسته است که  برای استفاده‌ی بهینه از توان مهاجران در بازار کار سوئد، کارمندان بیشتری را در این اداره استخدام کند.

اطلاعیه مجلس یاد بود آمنه قادری (مادر عبدالله اسدی)

با کمال تاسف به اطلاع می رسانیم که آمنه قادری مادر عبدالله اسدی روز سه شنبه ۲۸ اکتبر در شهر سنندج در گذشت.آمنه قادری برای عبدالله اسدی و دو برادر دیگرش هم مادر بود و هم پدر، چرا که در همان دوران کودکی پدرشان را از دست داده بودند. شجاعت و از خود گذشتگی او بعنوان یک مادر کم نظیر بود.

آمنه قادری برای بسیاری از مردم سنندج و مناطق مریوان و دیواندره و بسیاری از پیشمرگان کومله در جنوب کردستان شناخته شده و محبوب بود.هروقت که جمهوری اسلامی به مناطق تحت نفوذ پیشمرگان حمله می کرد وی از شهر سنندج خود را به منطقه می رساند و کوهها و روستاههای زیادی را به تنهائی طی می کرد تا در آن شرایط در کنار پیشمرگان باشد.

بسیاری از مردم منطقه او را می شناختند و در این زمینه کمکش می کردند. وی مادری زحمتکش و خوش حرف و دلسوز و مردمدار و در میان کسانی که او را می شناختند بسیار محبوب و دوست داشتنی و قابل احترام بود.

به همین مناسبت دوستان عبدالله اسدی برای گرامی داشت یاد و خاطره مادرش مجلس یاد بودی را تدارک دیده اند. شرکت شما عزیزان برای وی مایه دلگرمی ما است.

از طرف خانواده های اسدی، صدیقی، صابری، مینایی و دیگر دوستان

زمان : روز شنبه اول نوامبر ۲۰۱۴ از ساعت ۱۵ تا ۱۸

مکان: لوکال انجمن فرهنگی ستین- کاروان  واقع در: Vassgatan 3D

از Nils Ericson Terminalen با اتوبوس شماره ۵۱۹ به سمت Jonsered ایستگاه Vassgatan

 

ترکیه؛ «کار سیاه» و رنج «بی‌مزد»

مجید، ۳۸ ساله از فعالان سیاسی کارگری. حدود یک سال است که به همراه همسرش مهناز و پسر ۹ ساله‌اش به ترکیه گریخته‌اند. در ایران که بود به خاطر فعالیت‌هایش در ستاد انتخاباتی یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری سال ۸۸ بازداشت می‌شود و از سوی قاضی پرونده به سه سال زندان محکوم می‌شود.

مجید: «دو ماه انفرادی ۲۰۹ بودم. بعد از برگزاری دادگاه نمایشی شعبه ۱۵ قاضی صلواتی به سه سال حبس محکوم شدم و مادر پیرم را تنها گذاشتم داخل ایران و با یک دنیا خاطره و وابستگی‌هایی که داشتم از ایران خارج شدم. بسیار برایم سخت بود. دوست داشتم در کشور خودم زندگی کنم. اما متاسفانه فشارهایی روی من و خانواده‌ام بود، فشارهایی که باعث شد من کارم را از دست بدهم، همسرم کارش را از دست بدهد،‌ فقط به خاطر این که من پرونده سیاسی داشتم.»

مجید پس از طی کردن دوران حبس خود از زندان آزاد می‌شود. انگ زندان و اتهام‌های فعالیت‌های ضدامنیتی کافی است تا او اجازه بازگشت به کار دولتی سابقش را نداشته باشد. بازرسی‌های گاه و بیگاه ماموران امنیتی از منزل آنها، بیکاری و آینده مبهم پسر ۹ ساله‌شان امان را از آنها گرفته و چاره را در آن سوی وطن جستجو می‌کنند. نزدیکترین و قابل دسترس‌ترین جا ترکیه است. با کمی قرض و اندک پس‌انداز خود هزینه به غربت رسیدن را پرداخت می‌کنند. اما آسمان خاکستری ایران برای مجید و خانواده‌اش در ترکیه نیز به همین رنگ است:

مهناز: «آدم یک آستانه تحملی دارد و بعد آن آستانه تحمل دیگر تمام می‌شود و خیلی ضربه می‌خورد. ما الان اینجا  نگران پسرمان هستیم. چون شدیدا‌ً دو سال به خاطر پدرش اولا‌ً‌ با توجه به هجومی که به خانه ما آوردند، با آن شرایط همسر مرا بردند و پدرشوهرم سکته کرد و به دنبال آن فوتش اتفاق افتاد. پارسا خیلی ضربه خورد. همه اینها را شاهد بود و بعد وابستگی عاطفی شدید به پدرش داشت و پدرش را بردند. یک ۸ ماه ۹ ماه به آن صورت از پدرش دور بود، خیلی ضربه خورد. اینها را پشت سرگذاشتم. به اضافه اینکه من اصلا‌ً پدر و مادر ندارم. تنها تکیه‌‌ام همسرم بوده. وقتی همسرم هست تمام فشارهای اقتصادی، زمانی، مالی، اجتماعی اینها را باید تحمل می‌کردم. من بعضی شب‌ها خواب می‌بینم. بچه من با فریاد بلند می‌شود. همسر من حتی از نظر روحی آنقدر به  هم ریخته،  یاد شکنجه‌هایی که کردندش می‌افتد بلند می‌شود در خواب حرف می‌زند. فردا صبح راجع بهش حرف می‌زنیم یادش نمی‌آید چه گفته.»

بیشتر پناهندگان ایرانی در ترکیه برای رفع بخشی از نیازهای روزمره خود مجبور به کار کردن هستند. نوع کارهایی که انجام می‌دهند را نمی‌توان به معنای واقعی شغل نامید. حقوق اندک، ساعت کار زیاد، محروم از حق بیمه و دیگر مزایا از ویژگی‌های مشاغلی است که پناهندگان از آنها به عنوان کار سیاه نام می‌برند. مجید هم برای تامین حداقل‌های زندگی‌شان در ترکیه تن به این دست از مشاغل داده است.

مجید: «با یک شرایط بسیار سخت وارد ترکیه شدم به امید اینکه بتوانم یک آینده روشنی برای خودم، پسرم و همسرم داشته باشم. متاسفانه بعد از روبه‌رو شدن با مسایل پناهندگی دیدم اینجا شرایط سخت است. مجبور شدم کارهایی انجام دهم که داخل ایران اصلا‌ً فکرش را هم نمی‌کردم که یک روزی بخواهم داخل یک کشوری چنین کارهایی انجام دهم. خیلی وقت‌ها شده که حقوق مرا ندادند. واقعا‌ً اینجا کار که می‌کنی استثمارت می‌کنند. ۱۲ تا ۱۴ ساعت  کار می‌کشند و با مبلغ بسیار پایین.»

مهناز هم از سختی زندگی و به خصوص کارکردن در ترکیه می‌گوید.

مهناز: «شرایط ترکیه برای پناهنده‌ها ناجور است. کار که نمی‌توانند بکنند.  همسر من که از نظر قلبی و سلامت مشکل دارد. به هر حال با شرایطی که داریم حاضر است کار کند ولی خب به این صورت هم که رفته سر کار پولش را ندادند. بعد هم همه ترکی خوب بلد نیستند. مجبور می‌شوند با کمترین دستمزد بروند سر کار. الان همسر من دو سه جا رفته سرکار ولی خب پولش را بهش ندادند.»

پارسا، فرزند ۹ ساله مجید و مهناز. اگر او در ایران زندگی می‌کرد در شرایط عادی باید کلاس چهارم دبستان بود. اما در ترکیه برای خانواده‌های پناهندگان ایرانی نبود ‌ِ شرایط تحصیل برای کودکان طعم گس دیگری است بر  تلخی زندگی آنها:

مهناز: «سر کوچه ما مدرسه است. من از جلوی مدرسه رد می‌شوم حالم خراب می‌شود بچه مدرسه‌ای‌ها را می‌بینم. من الان بچه‌ام باید مدرسه باشد. حداقل اینست که با بچه‌های هم‌سن   و سال خودش بازی کند. به من می‌گوید مامان من حوصله‌ام سر می‌رود.  من او را برداشتم از یک جایی که پر از محبت بوده، خاله‌اش محبت می‌‌کرده، عمه‌اش، مامان بزرگش… برداشتم آوردمش در شرایطی و دارم محکومش می‌کنم که حتما‌ً‌ باید به این زندگی تن بدهی. خب این مرا به هم می‌ریزد.»

چشم به راه نامه‌ای از کمیساریای عالی پناهندگان برای مصاحبه‌ای دیگر. از کجا آمده‌ای؟ اگر برگردی چه می‌شود؟ برای چه آمده‌ای؟ پرسش‌های ساده‌ای که پناهندگان برای پاسخ آنها ماه‌ها و حتی سال‌ها در صف رسیدگی پرونده‌شان در کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل در ترکیه معطل می‌مانند.

مجید: «وقتی که من به پیش‌-مصاحبه می‌روم  همیشه دو دو سئوال می‌پرسند:چرا من وارد خاک ترکیه شده‌ام و اگر برگردم چه اتفاقی می‌افتد…  وقتی من در پیش‌-مصاحبه‌ مدارکم را ارائه می‌دهم، وقتی اسم مرا می‌گذاری تمام مشخصات هست و وقتی که من حکم زندانم را آوردم و این همه مدارک دیگر در کنارش هست، چرا باید روند پرونده من اینقدر طولانی باشد؟ الان نزدیک به ۱۱ ماه است اینجا هستم هنوز مصاحبه اصلی من ۴ ماه دیگر است. دفتر سازمان ملل آنکارا که می‌روی جوابگویت نیستند.»

مجید، مهناز و پارسای ۹ ساله کم کم یک سال می‌شود که از ایران خارج شده‌اند اما طنین دلتنگی‌شان از شرایط به  اندازه چندین و چند سال است.

مهناز: «من، مجید یا پارسا هیچکدام حقمان نبوده که این وقایع برایمان اتفاق بیافتد. پناهنده اسمش رویش است. از یک شرایطی به یک جایی پناهنده شده. آن “یک جا” نمی‌خواهد به ما کمک کند؟ از طرف جامعه و از طرف حکومت که به ما ظلم شده.  حالا اینجا به کسانی که فکر می‌کردیم به ما کمک می‌کنند پناهنده شدیم، آنها ما را اصلا‌ً نمی‌‌بینند. کسی دوست ندارد از مملکت خودش، خاکی که متعلق به خودش است، از خاک مادری‌اش، از فامیلش، مادرش، مادربزرگش، عمه و خاله‌اش دور شود بیاید اینجا به اسم اینکه خوش بگذراند. تازه می‌آیی این طرف قضیه را می‌بینی این طرف خیلی سخت‌تر از آنجا بوده با آن همه فشارهای سیاسی که در جامعه بوده.»

 

کودکان پناهجوی تنها بیشتر از اریتره و افغانستان به سوئد می آیند

روش کنونی که از آغازسال جدید به اجرا درآمده، به این کودکان اجازه می دهد که درصورت داشتن خویشاوند یا آشنایی در یک کمون در آن محل سکونت کند و یا محل سکونت او با توافق میان اداره مهاجرت و کمون‌ها تعیین می شد. به گفته ی Richard Svanegård در اداره‌ی کل امورمهاجرت،  کمون‌ها سهم تعیین شده‌ برای خود را در پذیرش پناهجویان رعایت کرده و به همان میزان پناهجو پذیرفته‌اند.
تقسیم پناهجویان تاکنون برپایه‌ی مسائل مختلفی ازجمله جمعیت هر کمون و شمارپناهجویانی که درآن کمون پذیرفته شده‌اند، تعیین می شد، اما با اجرای روش جدید، این وضعیت تغییرخواهدکرد. برپایه‌ی روش جدید، نخستین کودک پناهجوی تنها که واردسوئد می‌شود، مستقیما به بزرگ‌ترین کمون یعنی استکهلم تحویل داده خواهدشد و پس از آن به ترتیب، هرکودک تازه‌وارد به کمون بعدی تحویل می‌شود تا کوچک‌ترین کمون که Bjurholm است و پس از آن، انتقال کودکان به کمون‌ها به همین ترتیب ازسرگرفته خواهدشد.
درسال جاری شمار کودکان پناهجوی تنها به شدت افزایش یافته‌است. بیشتر آنها ازافغانستان و اریتره به سوئد می‌آیند. پناهجویان تازه‌وارد از ماه نوامبر براساس
نظام جدید تقسیم پناهجویان میان کمون‌های مختلف تقسیم خواهندشد. به گفته‌ی ریکاردسِوانِه‌گُرد، در نظام جدید کودکان پناهجو از آغاز خواهند دانست که کدام کمون مسئولیت نگهداری از آنها را به عهده خواهدداشت. او می‌گوید که بیشتر کمون‌ها با نظام جدید برخورد مناسبی کرده‌اند و تنها چند کمون اعلام نارضایی کرده‌اند. به گفته‌ی او اداره مهاجرت، پیش از اجرای سیستم جدید، اطلاعاتی را درمورد وضعیتکنونی و چگونگی اجرای سیستم جدید برای تمام کمون‌ها خواهدفرستاد. یکی ازکمون‌هایی که با پذیرش بیشتر کودکان پناهجوی تنها مخالف است، کمون  Katrineholm است. رئیس شورای رهبری این کمون، Göran Dahlström  که خود از حزب سوسیال دموکرات است می‌گوید که باتوجه به آمادگی کنونی و درصورت نبودن محل‌هایی برای سکونت و پذیرش این کودکان، به آن پاسخ منفی خواهندداد. او می‌گوید که چنین نظری در بسیاری از کمون‌های دیگر نیز وجوددارد که نمی‌توانند این وظیفه را به انجام برسانند.
درسال جاری، تا پایان ماه سپتامبر ۵۰۰۰ کودک پناهجوی تنها از سوئد درخواست پناهندگی کرده‌اند که درمقایسه با سال گذشته دوبرابرشده‌است. اداره کل امورمهاجرت در ماه ژوئیه تخمین زد که درسال‌های ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ سالانه  ۶۵۰۰ کودک تنها به سوئد خواهندآمد. افزایش این پناهجویان باعث شده است تا اداره مهاجرت ۳۲۰۰ محل جدید را برای اقامت پناهجویان در سال ۲۰۱۵ جستجوکند. براساس آمارمنتشرشده ازسوی اداره کل امورمهاجرت، کشورها و شمارکودکان پناهجوی تنهایی که درسال جاری از آنجا به سوئد آمده‌اند به این ترتیب است:  اریتره ۱۲۷۴،  افغانستان ۹۷۶، سومالی ۸۰۰، سوریه ۸۶،
مراکش ۲۸۴،  الجزایر۹۲، آلبانی ۶۴،  اتیوپی ۵۷، عراق ۵۱ و کودکان بی سرزمین نیز ۲۷۱ نفر.

خروج سالانه ۱۸۰ هزار جوان از ایران

صندوق بین المللی پول همانند هر ساله گزارش نیم ساله خود را برای ماه اکتبر امسال در مورد موقعیت سلامت اقتصادی کشورهای جهان منتشر کرد. گفت وگو با دکتر فریدون خاوند استاد اقتصاد در فرانسه.

درباره ایران، درخبرهای پیشین آمده بود که، این صندوق رشد اقتصادی ایران را برای سال جاری میلادی، ۲۰۱۴، یک ممیزپنج درصد وبرای سال ۲۰۱۵ دو ممیزدو درصد پیش بینی کرده است.
براساس گزارش صندوق اقتصاد چهارصد میلیارد دلاری ایران پس ازدوسال رشد منفی، درسال جاری میلادی یک ممیزپنج درصد رشد خواهد داشت.
از ارقام مربوط به پیش بینی داده‌های اقتصاد ایران که بگذریم صندوق بین المللی پول امسال نیزبه موضوع مهمتری درمورد کاهش مزمن ثروت انسانی درایران امروزپرداخته که نگرانی‌های گذشته را همچنان تکرارمی کند و آن معضل «فرارنخبگان» ایران است که سرزمین مادری خود درجستجوی زندگی بهتروبهروری بیشترهمه روزه ترک می کنند.
به گزارش منابع خبری ایرانی فرارمغز‌ها یا به گفته نویسنده فرارو «ایران گریزی» خروج ژن‌های باهوش امروز دامن گیرزنان و دختران ایرانی نیزشده است.
به گزارش این منابع آخرین آمارازمیزان مهاجرت نخبگان ایرانی، دختران و زنان راچهل درصد از مجموع تمام مغزهایی دانسته که از کشورفرارمی کنند. بنا براین گزارش، درحال حاضر، چهل و سه درصد زنان ایران بیکارهستند واین می تواند یکی ازعوامل تلاش برای گریزکشورباشد.


صندوق بین المللی پول درآخرین گزارش خود مقام اول مهاجرت نخبگان را به ایران اختصاص داده است.
به گزارش صندوق بین المللی پول سالانه حدود یک صد و هشتاد هزار ایرانی تحصیل کرده از کشورخارج می‌شوند، به این امید که زندگی و شغل بهتری پیدا کنند. به گفته وزیرسابق علوم درجمهوری اسلامی این مهاجرت‌ها سالانه یک صدو پنجاه میلیارد دلارضرربه کشوروارد می‌کند و ثمره سال‌ها سرمایه گزاری و هزینه، نصیب کشورهای توسعه یافته می‌شود.
به گزارش فراروازمهم‌ترین دافعه‌ها می‌توان به فاصله طبقاتی زیاد، نابرابری درآمد وهزینه، بی‌قانونی و پارتی بازی، فرهنگ کاری ناکارآمد و بی‌عتدالتی اشاره کرد و برای جاذبه‌های جامعه مقصد هم می‌توان از رفاه اجتماعی و اقتصادی، آزادی‌های اجتماعی، وجود فرصت‌های شغلی و امنیت شغلی، و نظام آموزشی کارآمد نام برد.
آمار‌ها می‌گویند که امکان اشتغال به کارزنان درایران نسبت به مردان پنجاه درصد کمتراست به نحوی که نرخ بیکاری مردان پانزده تا بیست وچهارساله دربهارامسال بیست ویک درصد و نرخ بیکاری زنان درهمین گروه سنی چهل و سه ممیز چهاردرصد بودکه حاکی از بیکاری دو برابر زنان نسبت به مردان است.
به گزارش فرارو، کار‌شناسان می‌گویند بی‌توجهی به توان بلقوه زنان و استفاده نکردن از توانمندی‌های آنان می‌تواند فرصت‌های فراوان را نابودکند. هراندازه که میزان بیکاری زنان تحصیل کرده بیشترو مشارکت اقتصادی آن‌ها کمترشود، تعداد آن‌ها درآمارمهاجرت از کشوربیشترخواهد شد.

News link: www.persian.rfi.fr

پیام عبدالله اسدی به شعله پاکروان عزیز

قبل از هرچیز به شما و اعضای خانواده و بستگانتان و به هزاران نفری که در این مدت به اشکال مختلف برای جلوگیری از اعدام ریحانه تلاش و مبارزه کردند تسلیت می گویم و برایتان آرزوی صبر و تحمل می کنم.
خانم پاکروان عزیز شما الان فقط مادر ریحانه نیستید شما اکنون مادر هزاران کسی هستید که شب ها و روزهای زیادی را با شما و ریحانه در داخل زندان و مقابل زندان و در مراکز شهرهای کانادا و اروپا و آمریکا سپری کردند و به اشکال مختلف خواستار لغو اعدام ریحانه بودند، کسانی که تظارات سازمان دادند، فریاد حق خواهی و عکس ریحانه را به دنیا مخابره کردند، به جمهوری اسلامی نامه نوشتند و از جلال سربندی جلاد خواهش کردند اجازه ندهد ریحانه را بکشند، همه آنها و همه ما به فرزندان شما اضافه شدیم.
می دانم که مرگ ریحانه برای شما چقدر سخت و سنگین و جانگداز است. اما علاوه بر شما اعدام ریحانه عزیز زخم عمیقی است بر پیکر جامعه ایران، جامعه ای که ریحانه در آن اعدام می شود باید از بنیان عوض شود. شما باید به خودت و به ریحانه افتخار کنید چون ریحانه به سمبل شجاعت و دفاع از حرمت و شخصیت خود و میلیونها زن در ایران تبدیل شد.درپی خبر اعدام ریحانه هزاران نفر قلبشان به طپش درآمد و خشم و نفرتشان از نظام و خیل آخوند و سیستم قضائی جمهوری اسلامی هزاران برابر بیشتر شد.
خانم پاکروان عزیز هزاران نفری که در پی خبر اعدام ریحانه گریه کردند و همدیگررا در آغوش گرفتند به فرزندان شما اضافه شدند. به عنوان کسی که سالهاست در دفاع از حقوق پناهجویان ایرانی و برای ایرانی بدون مجازات اعدام و بدون داشتن زندانی سیاسی و بدون تبعیض و برای برابری وعدالت اجتماعی مبارزه می کنم، بخاطر درد و رنج و آسیبی که در این مدت متحمل شده اید به شما ادای احترام می کنم و خود را در غم و اندوهتان برای از دست دادن ریحانه عزیز شریک میدانم.
مطمئن هستم مردم ایران در فردای سرنگونی جمهوری اسلامی شما را روی دست بلند خواهند کرد. شما و مهوش علاسوندی، مادر فرزاد کمانگر و ندا آقاسلطان و هزاران مادر داغدار دیگر که جمهوری اسلامی در طول ۳۵ سال گذشته جان عزیزانشان را گرفته است روی دست خواهند گذاشت.علی خامنه ای، روحانی، صادق لاریجانی رئیس مجلس و مصطفی پور محمدی جلاد و محسنی اژه ای و همه سردمداران جمهوری اسلامی باید بدانند که ما یاد عزیز ریحانه را به خشم و مبارزه برای به زیر کشیدن جمهوری اسلامی تبدیل خواهیم کرد. یاد و خاطره عزیز ریحانه در قلب ما همیشه زنده است.

۲۷ اکتبر ۲۰۱۴


 

جزییات بیشتری از تزریق دارو به پناهجویان هنگام اخراج

یک شب سردپاییزی در فرودگاه آرلاندا و در قسمت بازرسی بدنی، چندین پناهجوی منفی گرفته با همراهی پلیس مرزی و پرسنل بخش حمل و نقل سازمان زندان‌ها قرار است از سوئد اخراج و به کشور خود بازگردند. برای این کار، هواپیمایی اختصاصی اجاره و چارتر شده تا شلوغی و زدوخورد احتمالی میان پناهجویان و نیروهای همراه مزاحم مسافران دیگر نشود. پلیس مرزی و پرسنل بخش حمل و نقل سازمان زندان‌ها  پناهجویانی را که حاضر نشوندبا پای خود و با آرامی تن به این اخراج بدهند، کتف بسته و به‌زور سوار هواپیما می‌کنند و اگر درگیری راه‌بیاندازند، داروی آرام‌بخش حاوی ماده مخدر به آنها تزریق می‌کنند تا آرام بگیرند و تا رسیدن به مقصد بخوابند. اما آیا این کار قانونی‌ست؟

آندرش آلکساندرشون حقوق‌دان در سازمان بازرسی وزارت بهداشت و درمان می‌گوید که هرگونه درمان و دادن دارو بدون اجازه و مخفیانه غیرقانونی‌ست، تمام خدمات پزشکی و درمانی باید با احترام به فرد انجام شود و تنها دادگاه می‌تواند رای دهد که به کسی به اجبار دارو داده شود.

رادیو سوئد و برنامه‌ی کالیبر تمام گزارشات درمانی مربوط به اخراج اجباری پناهجویان در سال‌های ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۴ را درخواست و ۳۳ گزارش را از بخش حمل و نقل سازمان زندان‌ها دریافت کرده است. در این گزارش‌ها، در هفت مورد ثبت شده که به پناهجویانی که درگیرشده بودند یا باخشونت مانع اجرای حکم اخراج شده‌بودند، داروی آرام‌بخش تزریق شده است. این دارو در تمام گزارشات، استه‌سولید نام برده شده که یک داروی حاوی ماده‌مخدر از نوع بنزودیازپین است. قرص دیازپام یکی از انواع این داروهاست. تمام این موارد به‌زور انجام شده بدون اینکه خود فرد پناهجو موافقتی با این کار داشته باشد. لارش هوکان نیلسون مشاور پزشکی سازمان زندان‌ها اعتراف می‌کند که این کار غیرقانونی‌ست.

او در جواب این سوال که قدم بعدی پس از افشای این موارد چیست، می‌گوید:

-باید وکلای ما به این موارد نگاهی بیاندازند تا تصمیم‌گیری کنیم.

مسئولان هرکدام تقصیر و مسئولیت را برگردن دیگری می‌اندازند. در اغلب اخراج‌ها یک پزشک و پرستار همراه است. پزشکی که در این گزارش‌ها از او نام‌برده شده می‌گوید که سازمان زندان‌ها اجازه دادن دارو به افراد را داده بود درحالی‌که سازمان زندان‌ها و پلیس‌ها می‌گویند که این پزشک تصمیم‌گیرنده بوده است. هانس لاگرلوف از بخش حمل‌ونقل سازمان زندان‌ها اعتراف می‌کند که نظارتی درست در این زمینه وجود نداشته است.

او اضافه می‌کند که این گزارش‌ها لکه‌ای بزرگ بر سیستم اخراج پناجویان است و باید بهتر از این عمل می‌شد.

پس از افشاگری رادیو سوئد در باره‌ی داروخوراندن به پناهجویان اخراجی، سازمان‌زندان‌ها که مسئول امورحمل‌ونقل است، از خود به پلیس شکایت کرده و به رادیو سوئد می‌گوید که ۲۲ مورد را برای بررسی به دادستانی فرستاده است. این یعنی که این سازمان، تمامی گزارشات پزشکی را به رادیو سوئد تحویل نداده بوده و موارد تخلف بسیار بیشتر از آن بوده که ما افشا کردیم.

فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی