جاده‌های پنهان؛ فرار چندهزار دلاری

یکی از راه‌هایی را که پناهجویان و مهاجران برای رسیدن به  استرالیا  مجبورند انتخاب کنند، عبور از اندونزی است اما اغلب در میانه راه از سوی پلیس این کشور دستگیر و روانه بازداشتگاه‌های بی‌نام و نشان می‌شوند.

در قسمت پنجم مستند رادیویی «جاده‌های  پنهان»  این بار با یکی از پناهجویان ایرانی  همراه می‌شویم که به تازگی موفق به خروج  از یکی از این بازداشتگاه‌ها شده است

پناهجویی و پناهندگی برای گروهی چنان دردناک است که برای آنها رنج و محنت را به همراه دارد و برای گروهی چنان خوشایند که دری است به دنیای جدید. داستان‌های تلخ و شیرین آنها تنها سایه‌ای است از مشکلاتی که درک و لمسش گام در این جاده پرخطر را می‌طلبد. در مستند رادیویی «جاده‌های پنهان» با پناهجویان ایرانی همراه می‌شویم که از افق‌های ناپیدای امید تا تلاش برای زنده ماندن و رسیدن به جایی برای زندگی خواهند گفت.

حدود ۲۰ روز است که کمال به همراه همسرش سارا در اندونزی منتظرند تا قاچاق‌بر‌ها آنها را با قایق به سمت استرالیا حرکت دهند. در تهران که بودند نفری ۲۵ میلیون تومان به قاچاق‌برها پرداخت کردند. از آنها خواسته شده تا به اندونزی بیایند.

قاچاق‌برها برای حرکت دادن آنها هی امروز و فردا می‌کنند. سرانجام لحظه حرکت فرامی‌رسد. آنها باید از جزیره جاوا، جایی که در قلب مجمع‌الجزایر اندونزی قرار دارد حرکت کنند.

کمال: «اینها ما را سوار ماشین کردند بردندمان جنگل‌های جزیره جاوا. متاسفانه به لنج نرسیدیم و دوباره برگشتیم. پلیس یک بار دیگر ما را گرفت. بچه‌ها فرار کردند رفتند سمت رودخانه. آنجا افتادند توی یک باتلاق. از باتلاق درآمدند، رودخانه‌ای که آنجا بود پر از تمساح بود. برای اینکه دست آن تمساح‌ها و پلیس‌های اندونزی نیافتند،‌ رفتند خودشان را رساندند به پشت خانه‌های چوبی اندونزیایی‌ها که از دست پلیس فرار کنند. دوباره برگشتیم و دوباره آمدیم توی شهر جاکارتا. توی این فرار و گریز و تعقیب‌ها هم هرچه چمدان و ساک داشتیم همه‌اش از بین رفت. دوباره متاسفانه بردندمان آن ور جزیره جاکارتا. دوباره آنجا پلیس ریخت و پناهجوها را گرفت. کتکشان زدند. خیلی‌ها از دستشان فرار کردند. ما هم فرار کردیم و دوباره برگشتیم آمدیم جاکارتا.»

در کمتر از یک هفته، تلاش سه‌باره کمال و همسرش برای سوار شدن بر قایق ناکام می‌ماند. بعد از چند روز قاچاق‌برها به کمال و همسرش سارا می‌گویند که یک لنج چوبی در ۸۰۰ کیلومتری جاکارتا قرار است تعدادی از مهاجران و پناهجویان را به سمت آبهای استرالیا حرکت دهد.

کمال: «ما را سوار ون کردند و بردندمان به سمت سورابایا. یک شب ما را یک جایی خیلی بد خیلی بد که نمی‌شد حیوان را  آنجا نگاه داشت، نگاه داشتند و از آنجا فردایش ما را بردند لب رودخانه و سوار یک قایق‌های کوچک کردند و بردند سوار لنج کردند. متاسفانه لنجی که ما سوار شدیم لنج بزرگی هم بود. خراب شد. دوباره درست کردند و دوباره خراب شد. ما ۱۰ روز روی آب نه غذا داشتیم و نه آب. ۱۰ روز طول کشید تا آخر ناخدای آن لنج برای اینکه گرسنه نشویم توی دریا بادبان را باز کرد که باد ما را آورد سمت یک جزیره ای به نام جزیره سومبا.»

بعد از ۱۰ روز گرسنگی و سرگردانی بر روی آب قایق از کار افتاده آنها به جزیره دورافتاده در آبهای اندونزی رسیده است. مسافران قایق نای فرار هم ندارند. در واقع در آن جزیره کوچک و دورافتاده جایی برای فرار وجود ندارد. فرماندار جزیره به همراه پلیس محلی تمامی مسافران قایق را بازداشت می‌کنند.

کمال و سارا به همراه دیگر مسافران قایق با کامیون به سمت اسکله برده می‌شوند تا آنها را به جزیره بزرگتر به نام کوپانک ببرند. دولت اندونزی در کوپانک محلی را برای بازداشت مسافران غیرقانونی آماده کرده است. شرایط بازداشتگاه کوپانک خیلی بدتر از آنی است که کمال و سارا تصورش را می‌کنند.

کمال: «توی آبی که به ما می‌دادند حمام کنیم یا دستشویی برویم کرم بود. یعنی یک حوضچه کوچک بود مثلا‌ً‌ ۱۰۰ نفر آدم. یک حمام بود و یک توالت. به این شکل بود. یعنی زندان هم اصلا‌ً‌ چنین چیزی نیست. می‌خواهی بروی حمام باید پول به آنها بدهی تا بروی حمام. بعد هم اجازه نمی‌دهند پول با خودت ببری. بعد  با پولی  که پیش خودشان داری می‌روی و می‌گویی حالا مثلا‌ً‌ اینقدر پول می‌خواهم؛ می‌گویند برای چه؟ مثلا‌ً‌ می‌گویی می‌خواهم بروم حمام کنم. ملافه بخرم. اگر هم بخواهند این کار را بکنند می‌گویند خیلی خوب شما بنویس که مثلا‌ً‌ ۱۰۰ دلار به من می‌دهی. بابت آن ۱۰۰ دلاری که آنها از شما می‌گیرند ممکن است یک ملافه بدهند یک بالش که مثلا‌ً‌ دو دلار هم نمی‌ارزد. ۱۰۰ دلار از شما می‌گیرند که دو دلار بدهند. اینجا اینجوری است. اینجا اگر کسی گیر بیافتد و این راه را بیاید، شرایطی را متحمل می‌شود که توی خواب هم نمی‌بیند.»

سارا شرایط سخت اقامت در بازداشتگاه کوپانک را برای زن‌ها سخت‌تر و غیرقابل تحمل‌تر عنوان می‌کند.

سارا: «فکر می‌کنم خانم‌ها از نظر نظافت شخصی‌شان بیشتر از آقایان احتیاج به مراقبت دارند. یعنی اصلا ً یک خانم نمی‌تواند حتی نظافت شخصی‌اش را رعایت کند. فوق‌العاده بهداشت بد بود. بچه‌ها مریض شدند. خانم‌ها مریض شدند. نظافت اولیه مثلا‌ً‌ جای خواب و آن حمام و نظافت‌های اولیه کاملا‌ً‌ پر از میکروب و آلودگی بود. از هشت صبح بیدارباش داشتند تا هشت شب که خاموشی مطلق بود و همه باید می‌رفتند می‌خوابیدند.»

در بازداشتگاه کوپانک کتک‌کاری زندانیان با هم شاید عمل عجیبی نباشد. اما به گفته کمال وقتی دردناک می‌شود که این نزاع بین ایرانی‌ها باشد.

کمال: «چهار-پنج نفر می‌شدند می‌ریختند سر یک نفر شروع می‌کردند به کتک زدن او. ایرانی‌ها درگیر شدند. با هم دعوایشان شد و پلیس‌های اندونزی اسلحه کشیدند شروع کردند تیراندازی هوایی، افتادند به جان ایرانی‌ها به ضرب و شتم. چوب برداشته بود. با چوب زد بالای چشمش و سمت ابرو و پیشانی‌اش را کاملا‌ً‌ شکافت. ایرانی‌ها را کتک می‌زد برای اینکه سروصدا کردند و با خودشان دعوایشان شده بود و از این داستان‌ها.»

ماندن در این بازداشتگاه‌ برای کمال و سارا دیگر غیرقابل تحمل شده است. آنها در جایی گرفتار شده‌اند که در خوشبینانه‌ترین حالت شاید روزی به ایران بازگردانده شوند. ولی سارا و کمال نمی‌خواهند دوباره به ایران بازگردند.

می‌گویند پول حلال مشکلات است. از قضا در همان بازداشتگاه با یک ایرانی آشنا می‌شوند که با ماموران بازداشتگاه ارتباط دارد تا شرایط را برای فرار آنها از آنجا هماهنگ کند. وقت معامله فرا می‌رسد. برای پرداخت پول به نفرات کلیدی بازداشتگاه، ایرانی واسطه تا ۲ هزار دلار از کمال و سارا پول دریافت می‌کند. نفس در سینه کمال و سارا حبس شده است. آیا از این ناکجا‌آباد فرار خواهند کرد؟

کمال: «ما را برداشت برد توی جاساز. پلیس‌های ایمیگریشن(مهاجرت) متوجه شدند که جاسازمان کجاست. ریختند ما را گرفتند و پول‌هایمان را گرفتند. کتکمان زدند. دوباره زنگ زدم به همان ایرانی که با آن اندونزیایی‌ها کار می‌کرد، با پلیس ام آر آنجا. گفتیم آقا اینجوری شده ما را گرفته‌اند. گفت من کاری ندارم گرفته‌اند. گفتم خب شما پول گرفتید و این داستان‌ها شده. گفت که باشد شما را می‌برم ولی تحمل کنید. خلاصه دو -سه روز بعدش صبح آمدند دنبال ما و آمدیم فرودگاه و توی فرودگاه هم پول داده بود به آن آقای ماموری که کارهای تیکت و اینها را انجام می‌داد، آمدیم جاکارتا.»

باورش سخت بود. اما کمال و سارا از زندان کوپانک فرار کرده‌اند و حالا دوباره در جاکارتا هستند. آنطور که سارا و کمال می‌گویند هنوز ده‌ها و یا حتی صدها پناهجوی ایرانی در بازداشتگاه‌های سراسر اندونزی در حبس هستند.

کمال:‌ «گروه ما ۹۱ نفر بود و ما فقط دو نفر بودیم که از آنجا فرار کردیم. یعنی ۸۹ نفر هنوز آنجا هستند و آدم‌های دیگر هم آنجا هستند. یعنی حدودا‌ً‌ ۱۰۰ نفر دیگر آنجا بودند.»

سارا:‌ «اینقدر شرایط را بهشان سخت کردند که کسانی که از آنجا در حال حاضر با ما تماس می‌گیرند می‌گویند ماها فرم پر کردیم که برگردیم ایران. یعنی درخواست دادند به سفارت که برشان گردانند به ایران. و سفارت ایران متاسفانه، متاسفانه اصلا‌ً‌ در این قضیه پیگیری سریع ندارد. یعنی الان از طرف سفارت ایران رفتند و شرایط را هم دیده‌اند و باز هم با این وجود بهشان گفته‌اند شما باید حداقل دو تا سه ماه این وضعیت را تحمل کنید تا ما بتوانیم برتان برگردانیم.»

برای سارا و کمال همه چیز دوباره از نقطه صفر آغاز شد. نگاه کمال و سارا به زندگی در جاکارتا به نیمه خالی لیوان رسیده.

کمال: «ما توی اندونزی راه اشتباه آمدیم. ۵۰ میلیون یکجا دادیم. نزدیک هفت هزار دلار سر این رشوه‌هایی که دادیم به پلیس‌های اندونزی که ولمان کنند و بتوانیم فرار کنیم. کسانی که اینجا  هستند فقط انسان‌ها را به شکل دلار می‌بینند. یعنی این جوری نیست که اصلا‌ً‌ انساندوستی، مرام، معرفت، اصلا‌ً‌ وجود خارجی ندارد در اندونزی. در این پنج ماهی که اینجا بودم به اندازه پنجاه سال پیر شدیم.»

قصه زندگی پناهجویی سارا و کمال به پایان نرسیده. آنها بعد از این همه ناکامی به دفتر کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل در جاکارتا می‌روند و درخواست پناهندگی خود را از طریق این سازمان شروع می‌کنند. برای آنها شروعی است دوباره از نقطه صفر.

سه دهه پناهندگی ایرانیان در آلمان

مهاجرت و تبعید ایرانیان به خارج به دلایل متفاوتی صورت گرفته و تغییرات سیاسی-اجتماعی در ایران گروه‌هایی گوناگون را به مهاجرت یا پناهندگی برانگیخته است. نگاهی به انگیزه‌ها و وضعیت پناهندگان ایرانی ۳۵ سال گذشته در آلمان.

 

در آستانه استقرار دولت جمهوری اسلامی در ایران و نیز درست بعد از آن، اولین گروه که نزدیکان و هواداران رژیم سلطنت بودند به مهاجرت رفتند. این گروه بیشتر راهی کشورهای امریکا و کانادا شدند. ایران در همین زمان شاهد بازگشت گروهی از مهاجران و تبعیدیان بود که بعد از سالها از اروپا و دیگر کشورها برمی‌گشتند. عده‌ای از آنها چندی بعد دوباره مجبور به ترک ایران شدند.

سیل بزرگ مهاجرت و پناهندگی ایرانیان به سالهای دهه ۱۳۶۰ (دهه ۱۹۸۰ میلادی) و سرکوب شدید فعالان سیاسی برمی گردد. در این دوره گروهی از پناهندگان از ابتدا به مقصد اروپا ایران را ترک کردند و با عبور از راههای پرخطر به کشورهای اروپایی رسیدند. گروه دیگری که بیشتر هواداران گروههای چپ بودند، در آن زمان ابتدا به کشورهای بلوک شرق و بیشتر از همه به شوروی سابق رفتند و بعد از چند سال ماندن در آنجا به مهاجرت و پناهندگی دوم به کشورهای اروپایی آمدند. تعداد کمی از این پناهندگان به افغانستان رفتند و بعد از چند سال به اروپا آمدند. گروه بزرگی از کسانی که به ناچار ایران را ترک کردند و به سازمان مجاهدین خلق تعلق داشتند به عراق رفتند.

پناهندگانی که بطور مستقیم به اروپا آمدند، در ابتدا باور نمی کردند که قرار است عمر مهاجرت آنها اینقدر طولانی شود. آنها هیچ شناختی از شرایط زندگی و پناهندگی در کشورهای اروپایی نداشتند. به همین دلیل تعداد زیادی از آنان ماهها بعد از ورودشان به آلمان تقاضای پناهندگی دادند.

پناهجویان بعد از انتخابات سال ۱۳۸۸

در این دوره پناهجویانی به آلمان آمدند که اغلب جوان بودند و به فعالان جریانات بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ (ژوئن ۲۰۰۹) در ایران تعلق داشتند. این گروه بسیار راحت‌تر از دوره پیش از آن توانستند اقامت بگیرند. گروه دیگری هم که بعد از این جریانات آمدند اگر هم خود درگیر مسائل سیاسی نبودند توانستند از شرایط ایجاد شده برای گرفتن پناهندگی استفاده کنند.

ورود به کمک قاچاقچیان در این دوره دوباره شکل گرفت و عده‌ای با دشواری‌های زیادی به تبعید آمدند. این گروه را می‌شود با اولین گروه پناهندگان مقایسه کرد که به ناچار و بی‌آنکه محل زندگی خود را انتخاب کرده باشند به تبعید تن دردادند. پیوند گروهی، گرچه نه به شکل و وسعت گروه اول، اما در میان آنها هم دیده می‌شد.

در این دوره برای اولین بار دولت آلمان به همراه دیگر کشورهای اروپایی امکاناتی را فراهم کرد تا گروهی از ایرانیانی که مجبور به ترک ایران شده بودند و در ترکیه بسر می‌بردند بتوانند با دریافت اقامت به آلمان یا کشورهای دیگر اروپا بیایند. این گروه از تسهیلاتی برخوردار شدند که امکان دسترسی به آن برای دیگر پناهندگان وجود نداشت.

روند آسان شدن شرایط پناهندگی برای ایرانیان تا حدود سه سال بعد از جریانات انتخابات ادامه داشت. بعد از آن سخت و طولانی شدن روند پناهندگی در آلمان ایرانیان را هم در بر گرفت. دلایل سیاسی جای خود را به دلایل دینی – عقیدتی داد و شانس پذیرش کمتر شد.

نوجوانان و جوانان

در میان پناهندگان ایرانی در سه دهه گذشته نوجوانان و جوانانی بودند که به تنهایی به آلمان فرستاده شدند. برخی خانواده‌ها در سال‌های اول بعد از انقلاب و سال‌های جنگ برای دور کردن بچه‌های‌شان از جبهه‌ها آنها را به تنهایی روانه خارج از کشور کردند. این پناهجویان نوجوان در ابتدا تحت سرپرستی اداره جوانان قرار گرفتند. آنها بعد از رسیدن به سن بلوغ برای گرفتن حق اقامت با مشکلات جدی مواجه شدند چون خود به تنهایی به دلیل سن کم‌شان نمی‌توانستند دلیلی برای پناهندگی داشته باشند.

آمدن این گروه به خارج از کشور تنها محدود به زمان بعد از جنگ نبود. بعدها به مرور این جوانان به تنهایی برای یافتن امکان بهتر زندگی و تحصیل به خارج از کشور آمدند. تنهایی و فشارهای روانی ناشی از دوری از خانواده گریبانگیر این نوجوانان و جوانان بود.

رسیدن به کشوری که در آن خطری جانی آنها را تهدید نمی‌کرد، تحمل شرایط دشوار پناهندگی را برای این گروه از پناهجویان آسانتر می‌ساخت. درگیری دائم ذهنی با مسائل ایران و نگرانی در مورد وضعیت همرزمان سیاسی در ایران به نوعی نزدیکی وهمدلی میان آنها ایجاد می‌کرد. اختلاف نظرهای سیاسی و بحث و جدل‌های در این رابطه از تنهایی و غربت سالهای اولیه مهاجرت اجباری می‌کاست. پیوندهای دوستی‌ای که در رابطه‌های سیاسی در ایران شکل گرفته بود در تبعید هم ادامه داشت. این نزدیکی میان پناهندگان در سالهای اولیه از ویژگی‌هایی است که بعدها در میان پناهجویان جدید تکرار نشد. در این دوران گرفتن اجازه اقامت و پناهندگی راحت‌تر بود.

پناهندگان دهه ۱۹۹۰
از نیمه دوم دهه ۱۹۹۰ پناهجویانی که به اروپا آمدند کمتر دلایل سیاسی داشتند، هر چند که ناگزیر بودند برای گرفتن اجازه اقامت دلایلی سیاسی ارائه دهند. مهاجرت گروهی در این دوره در میان پناهجویان دیده نمی‌شد. تفاوت فاحش این گروه با گروه اول در “انتخاب” آنها بود. آنها آگاهانه به مهاجرت آمده بودند. برای ترک ایران برنامه‌ریزی کرده بودند و در مقایسه با گروه اول زیر فشار زمانی نبودند. آنها با وجود اینکه از شرایط سیاسی – اجتماعی ایران ناراضی بودند، اما کمتر به دلیل فعالیت‌های سیاسی‌شان مجبور به ترک ایران شده بودند.

مشکلات پناهندگی که آنها در بدو ورود با آن روبرو می‌شدند و همینطور احساس تنهایی و توقع داشتن زندگی‌ای بهتر از ایران آنها را در وضعیت دشواری قرار می‌داد. به دلیل تشدید قوانین پناهندگی از سال ۱۹۹۳ در آلمان، شانس گرفتن اجازه اقامت به شکل پذیرش پناهندگی کمتر شده بود. همدلی و یاری گروهی میان پناهجویان دیگر دیده نمی‌شد. علاوه بر آن، پراکندگی جغرافیایی میان پناهجویان در کمپ‌های پناهندگی مناطق دورافتاده آلمان و تفاوت‌های فرهنگی – اجتماعی آنها را از هم دور می‌کرد.

پناهندگی زنان

در این دوره با گروه جدیدی از زنان مهاجر روبرو هستیم که به تنهایی یا به همراه فرزندان خود ایران را ترک کرده بودند. این زنان یا به دنبال یافتن شرایط بهتر زندگی برای خود و فرزندان‌شان یا در پی فرار از قوانینی بودند که امکان گرفتن طلاق یا داشتن سرپرستی فرزندان‌شان را به آنها نمی‌داد. اما از آنجا که فشارهای جنسیتی دلیلی برای پناهندگی نبود، آنها در گرفتن پناهندگی با مشکلات جدی روبرو می‌شدند. دوری از خانواده و همسرانی که در موارد زیادی قرار بود با تثبیت وضعیت زندگی به آنها ملحق شوند فشارهای روانی زیادی را برای این گروه زنان به همراه داشت.

تجربیات گروه اول پناهندگان و بوجود آمدن دفاتر مشاوره و خدمات مربوط به پناهندگان گروه دوم پناهجویان را در شناخت امکانات و قوانین یاری می‌رساند.

شرایط جدید ویزاهای پناهندگی استرالیا

امروز لایحه ی ویزای موقت پناهندگی با شرایط جدید و گزینه های متفاوت برای رای گیری تقدیم سنا شد.

این لایحه ۲۵۱ صفحه می باشد که به قول کلایو پالمر «نقطه عطفی» در تاریخ استرالیا می باشد( !! ) بقدری گسترده و پیچیده است که قرات و استنباط از آن بر عهده ی شما کاربران عزیز است…

اهم شرایط ویزای موقت سه ساله TPV:

– دارندگان این ویزا قادر خواهند بود از داخل استرالیا برای ویزاهای دیگر از قبیل ویزاهای خانوادگی، ویزاهای دائم و موقت کارگر ماهر و ویزاهای دانشجویی اقدام کنند. البته باید بتوانند شرایط مربوط به دریافت هر یک از این ویزاها را داشته باشند.

– بدین ترتیب به طور نظری، مانند هر فرد دیگری، در نهایت امکان اخذ ویزای دائم اقامت را هم خواهند داشت (مثلا در صورتی که پناهنده دارای ویزای موقت درخواست ویزای دائم کارگرماهر کند و بتواند با تامین شرایط مربوطه آن را اخذ کند)

علاوه بر TPV ویزای پنج ساله دیگری موسوم به Safe Haven Enterprise Visa معرفی خواهد شد که در نهایت، مانند ویزای TPV، امکان درخواست ویزاهای دیگر را از داخل استرالیا به پناهجویان می دهد.

اهم شرایط Safe Haven Enterprise Visa:

– الزام به زندگی و کار در مناطق دورافتاده استرالیا

– در صورت کار کردن به مدت ۳.۵ سال از ۵ سال مهلت ویزا در مناطق دورافتاده، دارندگان این ویزا این امکان را خواهند داشت که برای ویزاهای دیگر از قبیل ویزای دائم کارگر ماهر، ویزای دانشجویی، ویزای ۴۵۷ یا غیره اقدام کنند و در صورت تامین شرایط مربوطه آن ویزاها را دریافت کنند.

نکات مهم:

– این دو ویزا به کسانی پیشنهاد خواهد شد که در داخل استرالیا هستند و به عنوان پناهنده شناخته شده اند. این دو نوع ویزا به کسانی که در نائورو و مانوس هستند یا کسانی که بعد از این به استرالیا بیایند تعلق نخواهد گرفت.

– طبق توافق مذکور ۱۵۰۰ نفر از جزیره کریسمس به داخل استرالیا منتقل خواهند شد.

 

پیام یکی از پناهجویان کمپ نارو

الان ۲۹ سپتامبر ۲۰۱۴ میلادی در کمپ ناروو من یکی از پناهندهایی هستم که میخواهم تا حدودی شرایط اینجا رو بازگو کنم.
۴روز هست که بدلیل بی عدالتی قوانین استرالیا اعتراض خود را بصورت تجمع و شعاردادن بدون هیچ خشونتی نشان میدهیم.
تعدادی از پناهندها لبهی خود را دوخته اند که شامل یک دختر و دو پسر۱۶ساله و۴ بزرگسال میشود. در چند روز قبل تعدادی از خانمها پودرماشین خوردند که یکی از انها۱۶ سال داشت و بدلیل وخیم بودن او را به کمپ شهری استرالیا انتقال دادند.
از امروز تعدادی دیگر شروع به اعتصاب غذا کردند و هر روز چندین نفر رگهای دست و گردن خود را میزنند و یا خودزنی میکنند. شرایط داخل کمپ بسیار بحرانی است و من به عنوان یک زن در هر لحظه دلهره و اضطراب و استرس دارم و تمام بچه ها و خانمهایی که اینجا هستند در شرایطی بسیار بد و ترسناک بسر میبرند.

ادامه خواندن پیام یکی از پناهجویان کمپ نارو

فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی