مهدی معصومی: تا زمامیکه اسلام سیاسی زنده است، داعش ها هم هستند

این روزها شاهد توحشی هستیم، بنام  “داعش” . نامی که باشیندنش چیزی جز کشتار و جنایت، با قساوتی کم نظیر در ذهن انسان تداعی نمی کند. این گروه که مدعی است قصد دارد خلافت اسلامی را در جهان حاکم کند، دقیقا بمانند زمان صدر اسلام با قساوت تمام به مردم بی پناه حمله می کند، سر می برد، زنها را به اسیری می برد و می فروشد.
داعش تصویر عریان اسلام سیاسی است، تصویری که برخی از تفکرات اسلامی، سال ها تلاش کردند با هزاران دروغ و فریب کاری زیبایش کنند. ولی این گروه، به وضوح اسلام سیاسی را برای جهانیان معرفی کرد.
ولی جنبه اسلامیت داعش فقط نیمی از حقیقت می باشد، نیمه دیگر این حقیقت حامیان اصلی و آفرینندگان داعش است. در حقیقت اسلام سیاسی ابزار دست سرمایه داری است و از آن برای مبارزه با گسترش کمونیسم در خاورمیانه سود می برد. با نگاهی اجمالی به تاریخ ظهور طالبان، به عمق این سیاست پی می بریم. ولی این بازیچه ها هرزگاهی از کنترل خارج می شوند و برای آفرینندگان خود رجزخوانی می کنند. در اینجاست که دنیای سرمایه داری با شعار مبارزه علیه تروریست به این گروهها حمله می کنند. البته آنها را کاملا” نابود نمی کنند، بلکه بصورت نیمه فلج آنها را حفظ می کنند تا بتوانند در هرجا که منافعشان لازم دانست، با همان اسم یا اسمی جدید فعالشان کنند. تولد داعش از دل طالبان نمونه بارز این فرایند می باشد. در تحولات چند سال اخیر خاورمیانه، تلاش غرب بر این بوده که نوعی از اسلام سیاسی را حاکم کند که نتیجه این سیاست شوم، وضعیت اسفناک امروز خاورمیانه است.
تا زمانیکه اسلام سیاسی حیات دارد نمی توان برای این جنایات، پایانی متصور بود. از طرفی اسلام سیاسی از حمایت تمام قد جهان سرمایه داری سود می برد و این گروه ها، هر روز با نامی وشکلی جدید باز تولید می شود. پس باید فکر درمان ریشه ای این فاجعه بود و این معضل درمانی بجز “نه” به دنیای سرمایه داری نیست.

مهدی معصومی

 

فاضل نادری : گزارشی از تهاجم خشونت‌بار پلیس علیه تظاهرات مردم در شهر مالمو در جنوب سوئد

روز شنبه ۲۳ اوت تظاهرات ضد راسیستی علیه برنامه تبلیغات انتخاباتی “حزب سوئدی‌ها” در شهر مالمو با خشونت گسترده پلیس سوئد روبرو شد. پلیس با اسب و سگ‌های قوی و خشمگین به‌صف تظاهرات ضد راسیست‌ها که تعدادشان بالغ‌بر ۱۵۰۰ نفر می‌شد، یورش برد به‌طوری‌که چند نفر از تظاهرکنندگان زیر لگد و سم اسب‌های قوی و غول‌پیکر پلیس قرار گرفتند و خون جاری این افراد بر زمین افتاده روی آسفالت پیدا بود.

حدود ۱۰ روز از این واقعه می‌گذرد. عکس‌ها و فیلم‌های فراوانی در رسانه‌های جمعی سوئد و از ناحیه افراد خصوصی در سایت‌ها و غیره پخش گردیده است که حقیقتاً روش به‌غایت مخوف و وحشیانه پلیس را به نمایش می‌گذارد. دیدن صحنه‌های تظاهرات در اثر تهاجم فوق‌العاده سهمگین پلیس با استفاده از اسب‌های فوق‌العاده غول‌پیکر و تعلیم‌یافته، سگ‌ها و ماشین‌های رِنجر و پلیس‌های زیاد با باطوم و شلاق‌های بلند و پلیس شخصی که بی‌رحمانه تظاهرکنندگان را مورد ضرب و شتم قرار می‌دادند، صحنه‌های فیلم‌های سینمائی را در اذهان تداعی می‌کند. در شهر مالمو و در شهرهای دیگر سوئد، هنوز هم تظاهراتی علیه خشونت پلیس در مقابل تظاهرکنندگان “حزب سوئدی‌ها” برگزار می‌گردد.

بعد از گذشت نزدیک به ۱۰ روز از این واقعه، بسیاری از مقامات دولتی، دست‌اندرکاران و گزارش گران بی‌طرف و به‌ویژه خود پلیس، رفتار خشن و غیرمسئولانه پلیس را به‌نقد کشیده و آشکارا و علناً برخورد پلیس را زیر سؤال برده‌اند. من در همین نوشته به مواردی اشاره خواهم کرد.

جهت اطلاع خوانندگان این مطلب، مایل هستم کمی در مورد هویت، شناسنامه، افکار و عملکردهای حزب نازیستی سوئدی‌ها و سرکردگان شناخته‌شده آن‌ها نکاتی بنویسم. کلمه نازیسم و نازیست‌ها، لقبی است که خود آن‌ها بر خودشان گذاشته‌اند و دوست دارند که با این نام تداعی شوند، نه اینکه برچسبی است که راویان در مورد آن‌ها می‌گویند. البته در روزهای اخیر به دلیل انتخابات پارلمانی، کمونی و انجمن شهر که در تاریخ ۱۴ سپتامبر قرار است برگزار گردد، لقب خودشان را به‌طور موقت و مصلحتی عوض کرده و نام “ملی‌گرایان” به خود گذاشته‌اند.

این حزب میراث‌خوارجبهه ملی سوسیالیست‌ها ی منقرض‌شده هستند که در نوامبر سال ۲۰۰۸ تشکیل شد. خود جبهه ملی سوسیالیست‌های منقرض‌شده، در سال ۱۹۹۴ تشکیل شد. مبنای ایدئولوژی این جریان فکری: علیه جامعه‌ای با اختلاط فرهنگی، علیه دموکراسی و علیه چند‌حزبیتی است. ساختار حزبی این جریان نژادپرست، بر ارکان عقیدتی تک حزبیتی نژاد برتر آریائی و از بافت و عناصر سوئدی تبار استوار گردیده است.

رهبر حزب قدرت مطلق و بلامنازع شمرده می‌شود و در تمام موارد و تصمیم‌گیری‌ها نظر وی و یا فرد دست‌نشانده او محرز و معتبر است. در غیر این صورت هیچ نظر و تصمیمی معتبر و قابل‌اجرا نیست.

این حزب در طول سال‌های اخیر به دلیل تأثیرپذیری از رشد جریانات دست راستی در کل اروپا، کمی رشد کرده است. بیشتر عناصر رهبری و سرشناس این حزب، اعضا و فعالین این جریان به‌عناوین‌مختلف کار خلاف و غیرقانونی انجام می‌دهند و جرائم متعددی نظیر دزدی، باج‌گیری، مصادره بانک و حمل سلاح در پرونده خود دارند. چنین شیوه و سبک‌کاری را جزو مرام و ایدئولوژی خود دانسته و انجام دادن چنین کارهایی را جزو کار و فعالیت سیاسی خود می‌دانند.

در همین‌جا لازم میدانم نکات بسیار مختصری در مورد رهبر این حزب Stefan Jacobsson کسی که در میز اطلاعاتی ۲۳ اوت (روز تظاهرات در شهر مالمو) سخنرانی می‌کرد بیان کنم. تمام این اطلاعات بعلاوه موارد بشماری دیگر در سایت‌های سوئدی و بین‌المللی درج‌شده است.

– Stefan سابقاً یکی از رهبران شناخته‌شده در سازمان شبه‌نظامی جنبش مقاومت نازیستی بوده است.

– او مبتکر راه‌اندازی پروژه “Free the order”, FTO در سوئد است. هدف این پروژه همکاری با نهاد Freetheorder.org است. پیشینه این نهاد از آمریکا سرچشمه می‌گیرد و در برخی کشورها نظیر کشور آلمان وجود دارد. این گروه مبلغ و مروج اهداف و نقطه نظرات گروه تروریستی نازیست‌ها است که در آمریکا زندانی می‌باشند. این گروه خود را برادران و هم‌قطاران حزب نازیستی آلمان می‌دانند. این گروه در سال ۱۹۸۲ تشکیل شد و از طریق دزدی‌های بزرگ نظیر حمله مسلحانه به بانک‌ها، حمله به سیاستمداران و عناصر سرشناس، حمله به یهودی‌ها و نظایر آن ارتزاق می‌کنند. این گروه به‌مثابه تروریست‌های حرفه‌ای و کارآزموده عمل می‌کردند که در اثر یورش پلیس آمریکا بسیاری از رهبران و کاربه‌دستان این گروه دستگیر و زندانی شدند. Stefan Jacobsson برای این زندانیان و خانواده آن‌ها در کشور سوئد کمک مالی جمع‌آوری می‌کرد. در هنگام رأی‌گیری انتخاباتی که Stefan به رهبری حزبش انتخاب می‌شود، وی از گروه تروریستی آمریکایی رسماً تقدیر و تجلیل به عمل می‌آورد.

– او مداوماً در شبکه‌های اینترنتی نازیست‌ها و نشریات سازمان خودشان فعال بوده و در این زمینه مقالات و اظهار نظرات نازیستی خود را بازگو می‌کند. نشریه اینترنتی این حزب Realisten نام دارد. سردبیر این نشریه تاکنون ۹ بار به اتهام جرائم گوناگون محکوم‌شده و ۴ فقره پرونده زندان با خود دارد.

– هرزمانی که در هر نقطه کشور این جریان شانس و فرصت برگزاری تظاهرات داشته‌اند، Stefan سخنران تظاهراتشان بوده است. در روز شنبه ۳۰ اوت ۲۰۱۴ وی در تظاهراتی که در استکهلم داشتند، سخنرانی کرد.

– Stefan درگذشته و در دوره‌های اخیر به جرائم متعددی محکوم و زندانی‌شده است. از این نظر وی برای پلیس امنیتی کشور سوئد کاملاً شناخته‌شده است و پرونده سنگینی دارد. او شخصاً در برخی حملات علیه خارجی‌ها و گروه‌های چپ، با چاقو و نبشی آهنی به‌قصد کشت به مخالفینش حمله‌ور شده است. او همیشه با خود چاقوی شکار حمل می‌کند و می‌داند که حمل چاقو درملأعام ممنوع است. یک‌لحظه تصور کنید اگر چنین جریاناتی در جوامع اروپایی قدرت بگیرند، چه فجایعی برپا می‌کنند و چقدر خارجی کشی راه می‌اندازند. همان‌گونه که سازمان‌ها و احزاب هم‌کیش و برادرانشان در رومانی، مجارستان و یونان، خارجی ستیزی، آتش زدن محل سکونت خارجی‌ها و دادوستد آن‌ها مداوماً در دستور کارشان قرار دارد و علناً از اقدامات نازیستی و فاشیستی خود دفاع می‌کنند. ایدئولوژی این حزب نازیستی “علیه اختلاط فرهنگی” و “پاک‌سازی سوئد از خارجی تبارهاست” به عبارت روشن‌تر، اگر چنین جریاناتی در اریکه قدرت قرار بگیرند، همان کارهایی را می‌کنند که” داعش” در عراق و سوریه انجام می‌دهد. حمل سلاح و سایر آلات قتاله، دزدی و اشاعه خشم و نفرت قومی علیه خارجی تباران را جزو وظایف و تعهدات سیاسی خود می‌دانند. آن‌ها از کارشان دفاع می‌کنند و تمام جنایات و آدم کشی‌هایشان را به مرام و ایدئولوژی خود مرتبط می‌کنند.

در بررسی این جریان منفور، هرچقدر در مورد رهبران و مسئولین آن‌ها مطالعه می‌کنیم، آن‌ها را به‌مثابه مجرمین حرفه‌ای و متخلفین کارکشته و سابقه‌دار درمی‌یابیم که هرچقدر جرائم سنگین‌تری مرتکب شده‌اند، مسئولیت بیشتری را نیز دارا هستند. در حقیقت بیان اینکه انجام چنین کارهایی جزو وظایف سیاسی – ایدئولوژی آن‌هاست، آدم توجیه می‌شود که ارتکاب به این جرائم برای آن‌ها جزو انجام وظایف افتخارآمیزشان است. در مصاحبه با برخی از این چهره‌های شناخته‌شده، اظهار داشته‌اند که شخص سمبل و الگوی ما آدولف هیتلر است.

در شب ۸ مارس ۲۰۱۴ تنی چند از طرفداران این حزب، در شهر مالمو، با چاقو و چوب‌دستی چندین نفر از فعالین چپ و ضد راسیسم را به‌قصد کشت مجروح کردند به‌طوری‌که یکی از مجروحین هنوز سلامتی خود را بازنیافته است. ضارب وی، از اشخاص کلیدی این حزب و کماکان مخفی و تحت تعقیب پلیس است. در اعتراض به این اقدامات گستاخانه و جنایت‌کارانه این نازیست‌های آدم کش، چند روز بعد، نزدیک به ۲۰ هزار نفر از مردم شهر مالمو و اطراف و در شهرهای دیگر به خیابان‌ها ریخته و ضمن ابراز نفرت و انزجار از این جانیان، اتحاد و همبستگی خود را به نمایش گذاردند. بی‌دلیل نیست که به‌مجرداینکه مردم مطلع می‌شوند این جریان منفور درجایی قصد خودنمایی و ظاهر شدن را دارند، صدها و هزاران نفر از مخالفین و معترضین به آن‌ها درصحنه حاضر می‌شوند تا عرصه را بر آن‌ها تنگ کنند.

۷ نفر از این جریان منفور تحت حفاظت صدها پلیس ضد شورش، پلیس سواره بر اسبان غول‌پیکر تعلیم‌دیده، پلیس شخصی برای درهم شکستن تجمع مردم، با استفاده از سگ‌های نترس و درنده و با استفاده از ماشین‌های پیکت و رنجر ضد حمله و محاصره‌شده در چارچوب واگن‌های بزرگ فلزی که مثل دیوارهای بتون عمل می‌کنند و نرده‌های دیوار گونه که ورود به محوطه را غیرممکن می‌کرد که جز پلیس و محافظین مخصوص و خبرنگاران کسی امکان نزدیک شدن به این دژ را نداشت قرار داشتند. بااین‌وجود تظاهرکنندگان جسور، نترس و خشمگین توانستند، قرق محوطه را درهم کوبیده و به سخنران- Stefan Jacobsson – نزدیک شوند. اگر پلیس به کمک وی نمی‌شتافت، معلوم نبود سرنوشت وی به کجا منتهی شده بود. فقط به اعتبار چنین حفاظت سنگین و پرهزینه‌ای، این کثافت‌ها جرئت عرض‌اندام دارند. درحالی‌که هزاران نفر به یمن اتحاد و همبستگی و بدون ترس و وحشت از پلیس درنده‌خو، به خیابان‌ها می‌ریزند و ساعت‌ها اطراف تجمع نازیست‌ها و فاشیست‌ها را به جولانگاه اعتراض خود بدل می‌کنند. خواست اصلی همگی تظاهرکنندگان در تمامی تظاهرات و اعتراضات این بوده است که جامعه باید از نفوذ و رسوخ نازیست‌ها و فاشیست‌ها در امان باشد. ما اجازه نمی‌دهیم که جنایات و آدم کشی‌های نازیست‌ها و فاشیست‌های هیتلری در آلمان، مجدداً تکرار شود. این مرام و ایدئولوژی باید برای همیشه مدفون گردد.

هنگامی‌که مدیای اجتماعی در سطح وسیعی صحنه‌هایی از اقدامات فوق‌العاده وحشیانه و خشونت‌آمیز پلیس را افشا کردند ابتدا دست‌اندرکاران ماجرا و سپس خود پلیس را در ساعاتی بعد وادار به اعتراف کردند که “پانیک شدند و نتوانستند ماجرا را معتدلانه تر پیش ببرند” و ظاهراً اظهار پشیمانی از عملکرد جنایت‌کارانه‌شان کردند. هرچند این پشیمانی و عقب‌نشینی‌ای کاملاً مصلحتی و تاکتیکی است که مردم را ساکت کرده تا از مقامات دولتی و دست‌اندرکاران به‌ویژه از پلیس حافظ سرمایه و سیستم دولتی سلب اعتماد نکنند.

 

مجدداً برگردیم بر تظاهرات روز ۲۳ اوت:

در رسانه‌های جمعی دولت سوئد، غروب روز تظاهرات از قول پلیس اعلام شد که تظاهرکنندگان، پلیس و اسبان مربوطه و ماشین‌های پلیس را سنگ‌باران کردند. آن‌ها مانع ورود آمبولانس به محوطه شدند درنتیجه مجروحین و مصدومین نتوانستند به‌موقع به بیمارستان اعزام شوند و نظایر آن.

– یکی از مجروحین که مرد ۵۰ ساله‌ای است توضیح می‌دهد که در اثر یورش پلیس‌ها زنی روی زمین افتاد و او سعی کرد به کمک وی بشتابد که ناگهان پلیس‌های اسب‌سوار فرارسیدند و او به زمین افتاد و ۳-۴ اسب از روی او عبور کردند. او می‌گوید درحالی‌که مردم تلاش می‌کردند مرا که روی زمین افتاده بودم کنار بکشند، پلیس دیوانه‌وار با شلاق و باطوم آن‌ها را زیر ضرب و شتم خود قرارداد. وی که به‌شدت زخمی شده است توضیح می‌دهد در لحظاتی که زیر سم اسب‌ها قرارگرفته بودم به‌شدت می‌توانستم نفس بکشم. دکتر معالج وی توضیح می‌دهد دست خردشده وی زیر سم اسب هرگز خوب‌شدنی نیست.

– هنگامی‌که یکی از ماشین‌های پلیس به‌قصد عقب راندن مردم، به‌طرف آن‌ها حمله‌ور شد، یک زن نزدیک بود زیر ماشین برود، مردی که درصدد نجات زن بود، ماشین پلیس خود وی را زیر گرفت و نتوانست از زیر چرخ جلو ماشین بیرون بیاید. مردم به‌طرف ماشین هجوم بردند و او را نجات دادند. بااینکه آمبولانس در محل حضور داشت ولی عملاً پلیس مانع آن شد که مرد به‌شدت زخمی شده به بیمارستان اعزام گردد. پلیس در گزارش‌های اولیه خود اعلام کرد که خود تظاهرکنندگان مانع آن شدند که آمبولانس به‌موقع بتواند مرد مجروح را به بیمارستان منتقل کند.

اظهار نظرات برخی مقامات بلندپایه دولتی، خبرنگاران و خود پلیس:

– یکی از رؤسای ارشد سابق پلیس، اظهار می‌دارد که استفاده از اسب برای متوقف کردن تظاهرات مردمی، کاملاً اشتباه است؛ زیرا در اثر سروصدا و های‌وهوی صحنه تظاهرات، اسب‌ها خشمگین شده و واکنش متقابل نشان می‌دهند و اصلاً قابل پیش‌بینی نیست که چه اتفاق خواهد افتاد. در چنین صحنه‌هایی اسب، خود را در حال نبرد تصور می‌کند و سوارکار قادر به کنترل اسب نیست.

– یکی از رؤسای پلیس امنیتی مرکزی می‌گوید، وقتی‌که فیلم‌ها و گزارش‌های صحنه‌های تظاهرات را نگاه می‌کردم، باورم نمی‌شد که پلیس‌های اسب‌سوار بر روی مردم اسب‌سواری می‌کنند!

– همین شخص معتقد است که نباید به “حزب نازیستی سوئدی‌ها” اجازه میز تبلیغات انتخاباتی می‌دادند؛ زیرا اهداف آن‌ها نفرت پراکنی علیه اقوام و ملیت‌های دیگر است. در قانون سوئد چنین اقداماتی ممنوع و مستحق مجازات است.

– یک مقام پلیس می‌گوید، برایم باورکردنی نیست که پلیس به تظاهرکنندگان حمله می‌کند و آن‌ها که بر روی زمین می‌افتند و در این اثنی پلیس‌های سواره عمداً آن‌ها را زیر می‌گیرند.

– یکی از سخنگویان خود پلیس شهر مالمو توضیح می‌دهد که استفاده از اسب برای متفرق کردن تظاهرات کار ناموفقی بود و ما من‌بعد نباید چنین کاری بکنیم.

– یک محقق در امور پلیس، در دانشکده Linköping می‌نویسد، عملکرد پلیس در سرکوب کردن این تظاهرات واکنشی به‌شدت هیولایی است.

جالب‌توجه اینکه “حزب سوئدی‌ها” اجازه برگزاری میز اطلاعاتی در استکهلم در تاریخ ۳۰ اوت را از پلیس دریافت کردند و برنامه خود را در آنجا هم برگزار کردند. پلیس محافظ آن‌ها از همان شیوه‌ای استفاده نمود که در شهر مالمو کرده بود.

– بعد از واکنش‌های گوناگون از جانب کارشناسان و خبرگزاری‌های بی‌طرف، نشان دادن فیلم‌های متعدد از ناحیه شاهدان درصحنه که واقعیت‌های غیرقابل‌انکار، آشکارا برملا شد، واکنش برخی رسانه‌های جمعی که دروغ‌های پلیس را منعکس کرده بودند، کاملاً عوض شد و مطالب زیر منعکس گردید:

– پرتاب سنگ به‌طرف پلیس، شایعه‌پراکنی دروغی از طرف پلیس بود. تظاهرکنندگان مانع ورود آمبولانس برای اعزام مجروحین نشدند.

– پلیس از خودش بازجویی به عمل‌آورده و علیه خودش به دادستانی شکایت کرده و قول داده است که بعدازاین، چنین اتفاقی نباید بیفتد. یک گروه از خود پلیس قرار است، مسائل و رویدادهای رخ‌داده در این رابطه را تحقیق و بررسی کند. یک پروفسور بخش علوم قضایی در دانشگاه گوتنبرگ، معتقد است که تحقیق و بررسی از ناحیه خود پلیس می‌تواند از طرف عموم موردانتقاد قرار بگیرد که بررسی‌ها جانب‌دارانه بوده است.

– نایب‌رئیس پلیس شهر مالمو دریک مقاله رسمی که در روز ۲۸ اوت در روزنامه‌ها منتشر شد، اعتراف می‌کند که مردم از پلیس سلب اعتماد کرده‌اند.

– خبرنگار یکی از روزنامه‌های پرتیراژ جنوب سوئد، در یک مقاله رسمی می‌نویسد: “حزب نازیستی سوئدی‌ها” فکر می‌کند در فضای دموکراسی موجود و با استفاده از حمایت پلیس می‌تواند میز اطلاعاتی در میان مردم گذاشته و اهداف سیاسی – ایدئولوژیک خود را بیان کند؛ اما آن‌ها خود می‌دانستند و به‌خوبی مشاهده کردند در میان هو کردن‌ها و سوت زدن‌های ممتد، کسی حرفی از سخنران نشنید و گفته‌هایی از وی درجایی چاپ‌نشده است. اولاً یک‌بار برای همیشه این ایدئولوژی انسان ستیز و فاشیستی باید مدفون گردد ثانیاً مردم نیز با استفاده از حق دموکراتیک خود ثابت کردند که در مقابل تجمع حداکثر ۱۰ نفر از آن‌ها هزاران نفر درصحنه نبرد بودند و اجازه ابراز قدر قدرتی به این نازیست‌ها نخواهند داد. مردم شهر مالمو و شهرهای دیگر سوئد، به‌دفعات مکرر در خیابان‌ها و میادین این توازن قوا را نشان داده‌اند.

پلیس باید بداند و بفهمد، هرچند اسب‌های قوی، غول‌پیکر، ورزیده و تعلیم‌دیده آن‌ها به‌مثابه نیروی ضد شورش مورداستفاده قرار می‌گیرند، ولی آن‌ها جاندار هستند و در قبال های‌وهوی و ناآرامی‌ها پانیک گرفته و شدیداً خشمگین می‌شوند و در این میان می‌تواند هر اتفاقی بیفتد. به معنای واقعی کلمه می‌توان گفت، پلیس صحنه را ناآرام و مهیج می‌کند و مردم را با شلاق و باطوم می‌زند و آن‌ها ناگزیرند فرار و عقب‌نشینی کنند و سپس پلیس، اسب‌ها و سگ‌های درنده را علیه مرد می‌شوراند. خود این شیوه به‌نوعی برخورد حیوان ستیزانه است.

پلیس بی‌شرمانه و یا گستاخی عریان می‌گوید: ما تدارکات لازم را دیده بودیم که تظاهرکنندگان را سرکوب کنیم و در کارمان موفق بودیم. در همین‌جا اگر کمی تعمق کنیم، با توجه به حصار به‌اصطلاح نفوذناپذیری که پلیس برای حفاظت چند نفر معدود تدارک دیده بود (که عملاً هم درهم شکست) اسب‌ها، سگ‌ها و ماشین‌های پیکت ضد حمله در پشت‌صحنه آماده حمله بودند تا تظاهرات را سرکوب کرده و تعدادی را داغان کنند. به همین دلیل آن‌ها می‌گویند که ما در پیشبرد کارمان موفق بودیم. مسئله چنین نبود که در اثر هجوم تظاهرات چند هزارنفره، پلیس ناگزیر می‌شود که از اسب‌ها و سگ‌ها برای متفرق کردن مردم استفاده کند.

بنا به گفته نایب‌رئیس دادستانی خود پلیس، در طول یک هفته اخیر بعدازاین رویداد، کوهی از انتقادات برای ما ارسال‌شده است که ناگزیریم به همه این شکایات و انتقادات رسیدگی کنیم.

درحالی‌که خبرنگاران، محققین، عناصر مطلع و کارشناسان بی‌طرف به کار پلیس در این تظاهرات انتقاد دارند، وزیر دادگستری سوئد اظهار داشت که تظاهرکنندگان خشن، خودشان مقصر هستند، به عبارت روشن‌تر، از کاری که پلیس کرده دفاع می‌کند.

به نقل از مقاله حسن صالحی:

“ضد راسیست‌ها با اعتراضات خود دارند جامعه را از افکار و اعمال ضد انسانی نژادپرستان مصون نگه می‌دارند. این خدمتی به انسانیت و در جهت امنیت شهروندان است. اگر جنبش‌های اجتماعی نظیر جنبش ضد راسیستی وجود نمی‌داشت اوضاع ازآنچه که امروز در جوامع غربی هست بدتر هم می‌شد. متأسفانه نیروهای راست و راسیست در اروپا تا همین‌جا نیز قدرت زیادی گرفته‌اند. راسیسم به‌ویژه از وجود بحران اقتصادی سرمایه‌داری تغذیه کرده و “خارجیان” را به‌عنوان عامل نابسامانی‌های موجود معرفی می‌کند. جریانات راسیستی با تکیه‌بر نژاد و ملیت و قومیت به نفرت پراکنی علیه خارجیان دست می‌زنند و با مخدوش کردن اذهان عمومی در پی کسب رأی و نفوذ در میان مردم هستند.

کاری که تظاهرکنندگان ضد راسیستی در تاریخ ۲۳ اوت ۲۰۱۴ در مالمو کردند تأکید بر همبستگی انسان‌ها از هر رنگ و جنس و نژاد برای شکوفایی جامعه در مقابل ایجاد کینه‌ورزی و دشمنی میان انسان‌ها از سوی راسیست‌ها بود. این صف انسانیت است که باید هرچه بیشتر تقویت شود و مورد پشتیبانی قرار گیرد. از سوی دیگر کاری که پلیس کرد و خشونتی که پلیس به کاربرد در خدمت راسیست‌ها قرار گرفت.

زنده‌باد انسانیت در مقابل راسیسم و نژادپرستی و خشونت پلیس.”

فاضل نادری

 

 

 

سروناز سینایی : تحریف آیات قرآن توسط داعش؟!

در حواشی اخبار مربوط به جنایات داعش، شایع شد که داعش تصمیم بر تحریف قرآن و تغییر برخی از آیات آن دارد. آیا به‌واقع نیروهایی مانند داعش نیاز به تحریف قرآن دارند؟ یا آنان که این شایعه را پرداخته‌اند؟ باکمی مطالعه در تاریخ اسلام و در کنار هم قرار دادن وقایع تاریخی صدر اسلام و جنایات داعش، پی خواهیم برد که داعش نه‌تنها قرآن و اسلام و سنت محمد را تحریف نکرده، بلکه موبه‌مو و قدم‌به‌قدم همان قوانین ۱۴۰۰ سال پیش را در قرن بیست‌ویک به اجرا درآورده است. از حمله و یورش به مناطق غیرمسلمان عراق گرفته تا به حراج گذاشتن زنان و تجاوز به آن‌ها. فجایعی که در شهرهای سنجار و کوبانی افتاد و در پی آن حراج ۷۰۰ زن، به قیمت ۱۵۰ دلار، همه نشان‌دهنده اجرای قوانین ناب اسلامی است. غنیمت‌های جنگی برای جهاد درراه اسلام. در صدر اسلام و در لشکرکشی‌های سربازان محمد، زنان بهترین غنیمت‌های جنگی بشمار می‌رفتند و اکنون نیز به همان شکل است، بدون کوچک‌ترین تغییر یا به قول آقایان، تحریف؛ اما نکته اینجاست که عنوان کردن این شایعه به چه دلیل بوده است؟ جمهوری اسلامی با ساختن این شایعه تنها هدفش پیشبرد سیاست‌های مزورانه خود است. سیاست‌هایی که منافع بسیار زیادی برای جمهوری اسلامی دارد. این اولین بار نیست که جمهوری اسلامی در پی نشان دادن چهره‌ای خلاف واقعیت از اسلام است. می‌خواهند ثابت کنند که داعش برای اسلام و قرآن اهمیتی قائل نیست و صرفاً از آن‌ها استفاده ابزاری می‌کند. باوجوداینکه خود در تمام جنایات دست دارد و هرروز و هر دقیقه در حال انجام جنایت است اما ازآنجایی‌که شفافیت در اجرای احکام اسلامی به نفع منافعش نیست، در فیلم‌های تلویزیونی و رسانه‌های داخلی طوری اسلام را جلوه می‌دهد و تبلیغ می‌کند که گویی مذهبی سرشار از لطف و رحمت بی‌دریغ است. چرا؟ ریشه امر در مناسبات سیاسی و بین‌المللی نهفته است. این جمهوری اسلامی است که برای دادوستد و دست یافتن به قدرت هرچه بیشتر، نیاز به تحریف قرآن دارد. نمونه بارز آن اصلاح‌طلبان هستند که برای راه یافتن به سازمان ملل و اثبات عدم تناقض اسلام با حقوق بشر مجبور به‌ظاهر سازی و پنهان کردن واقعیت اسلام هستند و وقتی نیرویی چون داعش با اجرای دقیق موازین اسلام وارد عمل می‌شود، جمهوری اسلامی برای تبرئه کردن خود و حفظ منافع سیاسی مجبور به شایعه‌سازی برای حفظ پاک‌دامنی اسلام می‌شود و وارد عمل می‌گردد. چراکه وقتی جهانیان جنایات نیروهای داعش را می‌بینند و اسلام را به‌راستی می‌شناسند و چهره واقعی‌اش را می‌بینند، باکمی تأمل انگشت اتهام را به‌سوی تمامی دولت‌های اسلامی ازجمله جمهوری اسلامی می‌گیرند و اینجاست که منافع و مراودات بین‌المللی جمهوری اسلامی به خطر می‌افتد و با ساختن یک چنین شایعه آغشته به طنزی از خود دفاع می‌کند. ما به‌عنوان انسان‌هایی آگاه میدانیم که جنایات جمهوری ننگین اسلامی چندان تفاوتی با جنایات داعش ندارد و جمهوری اسلامی با مخالفان تحت حاکمیت خود همان رفتاری را دارد که داعش با مردم عراق و سوریه و تنها تفاوت میان آن‌ها شکل جنایت است. جمهوری اسلامی با لبخند و پرده‌پوشی و داعش با زهرخند و پرده‌دری.

حسین خزاعی : زایمان در توالت و سیاست افزایش جمعیت

زن جوانی از اهالی منطقهٔ سرکوه هومیان در ۵۰ کیلومتری شهرستان کوهدشت به دلیل امتناع مسئولان بیمارستان از پذیرش او برای زایمان، فرزند خود را در توالت بیمارستان به دنیا آورد. به گزارش “خبر آنلاین” بیمارستان این زن جوان را که نامش پروانه است، به دلیل نبود پزشک پذیرش نکرده و گفته تا خرم‌آباد بروند؛ اما پروانه که از درد زایمان به خود می‌پیچیده به‌تنهایی به توالت بیمارستان که حتی چراغ هم نداشته می‌رود و کودکش را زیر نور موبایل به کمک جاری‌اش به دنیا می‌آورد. نوزاد بعد تولد به کاسهٔ توالت فرومی‌افتد و با زحمت او را از کاسه بیرون می‌آوردند؛ نوزاد دختری که سالم است و اسم شیدا را برای او انتخاب کردند.

در پیشرفته‌ترین و مدرن‌ترین کشورهای جهان که بهداشت و درمان عمومی به‌طور رایگان انجام می‌شود سیاست‌های کنترل جمعیت سال‌هاست که با جدیت تمام دنبال می‌شود. در مقابل اما در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی مدتی است که تبلیغات گسترده‌ای را برای افزایش جمعیت شاهد هستیم. سیری که‌موج اول آن را در دهه شصت و همزمان با جنگ ایران و عراق شاهد بودیم. در آن زمان نیز خمینی با توجیه امکان ادامه‌دار شدن جنگ و نیاز به ارتش بیست‌میلیونی مردم را تشویق به فرزند آوری بیشتر کرد. سیاستی که تبعات آن را تا سال‌ها و حتی در حال حاضر نیز شاهد هستیم. نسل متولدین دهه شصت که در تحصیل و ورود به دانشگاه و بازار کار با مشکلات عدیده‌ای دست‌به‌گریبان بوده و هستند و جامعه نتوانسته پاسخگوی نیاز این نسل باشد؛ اما در سال‌های اخیر سیاست افزایش جمعیت باهدف خانه‌نشین کردن زنان و منزوی کردن آن‌ها از فعالیت‌های اجتماعی و تبدیل آن‌ها به مادران خانه‌دار دنبال شده است و البته به‌هیچ‌وجه در این راه موفقیتی حاصل نکرده‌اند. از طرف دیگر سیستم معیوب و عقب‌مانده بهداشت و درمان ایران حتی توانایی انجام زایمان و مراقبت‌های پیش و پس‌ازآن را برای همین جمعیت فعلی هم ندارد. زایمان زنان یکی از قدیمی‌ترین و اولین فعالیت‌های بشر از آغاز تاریخ بوده است که آن را با کم‌ترین امکانات و تحت هر شرایطی انجام می‌داده‌اند. در ایران امروز اما حتی از به دنیا آوردن کودکان در بیمارستان عاجز هستند. کاری که در تمام دنیا از ۹ ماه قبل وقت و ساعت آن را هم مشخص می‌کنند. تصور به دنیا آمدن یک کودک در توالت بیمارستان برای هر انسان قرن بیست و یکمی مشکل است؛ اما در کشوری که اساساً جان انسان از همان ابتدا اهمیتی ندارد امری طبیعی است. در کشوری که هرروز ده‌ها انسان را جلوی چشم جامعه طی مراسمی حلق‌آویز می‌کنند جان انسان‌ها کمترین اهمیت و ارزشی نمی‌تواند داشته باشد، چه رسد به جان یک نوزاد تازه متولدشده. این خبر به‌تمامی نشان‌دهنده عمق بی‌ارزشی جان و هرمت بشر در آن جامعه است. مسئولین رژیم بهتر است به‌جای در بوق کردن شعارهای افزایش جمعیت، فکری به حال انسان‌های همین حالا بکنند و وضعیت بهداشت و درمان را بهبود بخشند تا بیش از این شاهد چنین فجایعی نباشیم. به‌راستی در جامعه‌ای که کودک در بدو تولد در کاسه توالت به دنیا می‌آید، چه آینده‌ای برای آن کودک و سایر کودکان می‌توان متصور بود؟

حسین خزاعی

پیام پرهیزکار : کارگر، سندیکا ندارد، نان ندارد، جان ندارد…

مرد دست‌فروشی که سفره می‌فروخت ۲۸ دی‌ماه ۹۲ جان خود را در ایستگاه متروی گلبرگ تهران از دست داد. درست در روزی که به‌طور مداوم از بلندگوهای مترو طرح جمع‌آوری دست‌فروشان که قرار بوده از ۲۸ دی‌ماه توسط مأموران شهرداری و مترو به اجرا درآید تکرار می‌شد؛ اما این بار هم کارکنان و مسئولان مترو این فرد را شخصی عادی معرفی می‌کنند که فقط قصد خودکشی داشته است و پاسخگو نیستند. این در حالی است که تمامی ایستگاه‌های متروی تهران دارای دوربین مداربسته می‌باشند اما هیچ ارگان قضایی‌ای به دنبال کنکاش در قتل این جوان نیست؛ اما وقتی خبرگزاری‌ها با خانم دست‌فروشی که داخل واگن مشغول فروش گل سر بوده صحبت می‌کنند می‌گوید: مردی که شنبه کشته شد را می‌شناختم، حدود ۲۷ سال داشت، دست‌فروش بود و سفره می‌فروخت و مجهول‌الهویه نبود، مأمور دنبالش کرد و زمانی که داشت فرار می‌کرد تعادلش را از دست داد و زیر ریل‌های قطار له شد. او تنها کسی نبود که مأموران مترو را عامل قتل آن جوان می‌دانست چراکه چندین نفر دیگر شاهد این ماجرا بوده‌اند. طرح جمع‌آوری دست‌فروشان از سوی شرکت بهره‌برداری مترو از آغاز آن همچنان مانند کشمکشی میان مأموران شهرداری و دست‌فروشان ادامه دارد. دست‌فروشی زنان پدیده‌ای بود که با حضور آن‌ها در محیط نسبتاً امن مترو بیش از همیشه به چشم رژیم کثیف اسلامی آمد. محیط امن واگن بانوان مترو بدون شک برای زنانی که ناچار و ناگزیر بودند ساعت‌ها در شهر به دست‌فروشی بپردازند با تمامی مشکلات، جای امنی محسوب می‌شد. باوجوداینکه بر اساس قانون کار همان رژیم فاسد “هرکسی حق دارد شغلی را که به آن تمایل دارد و مخالف اسلام و مصالح عمومی و حقوق دیگران نیست برگزیند” اما در تمامی ایام شاهد برخوردهای وحشیانه با دست‌فروشان ناچار به دست‌فروشی از سوی مأموران سیستم اسلامی بوده‌ایم که تفسیر و تصویری جز داعش اسلامی را برای جامعه ایران تداعی نمی‌کند. در شانزدهم مرداد بار دیگر جامعه ایران شاهد قتل کارگر دست‌فروش دیگری بود. علی چراغی کارگر دست‌فروشی بود که به دست مأموران سد معبر شهرداری جمهوری اسلامی در تهران‌پارس به قتل رسید. او در مقابل دیدگان فرزند چهارده‌ساله‌اش مورد ضرب و شتم قرار گرفت و راهی بیمارستان شد و در آنجا جان باخت. این بار هم جانیان جمهوری اسلامی منکر قتل علی چراغی می‌شوند. علی چراغی و جوان مقتول در مترو و میلیون‌ها انسان بیکار و بی‌گناه دیگر، کارگران و زحمت‌کشانی هستند که توان ایستادگی در مقابل فشارهای حکومت را ندارند، امید است که صدای اعتراض میلیون‌ها بیکار به دنبال معاش زندگی و حق‌وحقوق انسانی باشیم.

مژگان نخعی : افکار پوسیده روحانیت و معضل زنان در ایران

جعفر شجونی عضو جامعه روحانیت مبارز که اخیراً درباره حجاب خانم‌ها و تفکیک جنسی اظهارنظر کرده، معتقد است که نمی‌شود به خاطر حرف چهارتا خانم، روحانیت و قانون، وظایفشان را فراموش کنند. همچنین وی گفته که دختران بدحجاب، پیرمرد ۹۰ ساله را هم تحریک می‌کنند. آیا واقعاً باید به زنی که حجاب را رعایت نمی‌کند شلاق زد؟ نظر جعفر شجونی این است: “بله این عین قانون است و ریشه در اسلام دارد ”  و درنهایت شجونی می‌گوید که: ” دختری که باسنش را این‌جور قلمبه کرده و این جوان ۱۸، ۱۷ ساله نگاه می‌کند، این تحریک نیست پس چیه؟”

واقعاً این بیماران جنسی فکر و ذکر دیگری ندارند؟ آیا سزاست که این‌ها تصمیم‌ساز یک مملکت باشند؟ این چشمان بی‌تقوای خوک صفت مردسالار دوران جاهلیت است که از انسانیت بویی نبرده و (زنان) بلکه جهان را به آتش شهوت غریزه و قدرت خود می‌کشد.

طبق تعالیم اسلامی زنان چه در سرما چه در گرما باید به‌جز صورت و دست‌ها کاملاً پوشیده باشند و حق پوشیدن لباس بر اساس اقتضای طبیعت انسانی را ندارند. در دین اسلام زنان نصف مردان از حقوق ارثی برخوردار می‌شوند که به علت ظلم اجتماعی‌ای که متوجه آنان می‌شود معمولاً این مقدار را نیز به دست نمی‌آورند و درصورتی‌که از همسر خود ناراضی باشند فقط در صورت جنون و یا ناکارآمدی مرد می‌توانند از او جدا شوند. در غیر این صورت حتی اگر از همسر خود متنفر باشند حق ندارند جدا شوند و باید تا آخر عمر اسارت خانگی زندانبان خود را تحمل کنند. پوشش آزاد و مناسب یکی از حقوق اولیه انسان‌هاست و باید محترم شمرده شود، اینکه به شما بگویند که چه بپوشید و چه نپوشید خود بزرگ‌ترین توهین به‌حساب میاید. حال‌آنکه طبق قوانین اسلامی اگر زنی بیشتر ازآنچه که ذکرشده جای دیگری از بدن نظیر بازو و ساق پا یا حتی موی سر را نپوشاند جای او در جهنم است.

در ایران، حکومت اسلامی به‌شدت به این حماقت تن درداده تا جایی که زنان حتی در فصل گرم سال و در دمای ۴۰ درجه ایران نیز حق ندارند لباس بازتر و آزادتر بپوشند و اگر چنین کنند توسط مأموران پلیس بازداشت می‌شوند، انگار که می‌خواهند مردم را به‌زور به بهشت بفرستند. توجیه جامعه روحانیت و حکومت اسلامی این است که آزادی پوشش باعث ایجاد فساد می‌گردد و مردان را نسبت به زنان حریص می‌کند. این در حالی است که با جدایی زن و مرد از دورهٔ ابتدایی تا پایان دبیرستان خود باعث ایجاد عقده نسبت به جنس مخالف در مردان می‌شوند که آن‌هم از ثمرات قوانین اسلام است و این جداسازی به دانشگاه هم کشیده شده است چراکه در قوانین اسلامی دختران از سن ۹ سالگی بالغ محسوب می‌شوند و قوانین شرعی بر آنان حاکم است و حتی در مذهب وحشتناک تشیع بر طبق قوانین این مذهب که اکنون حاکم است همان‌طور که در رساله خمینی   ذکرشده است مرد می‌تواند دختری را که هنوز به سن ۹ سالگی هم نرسیده است عقد نماید ولی تا رسیدن به سن ۹ سالگی حق ندارد با وی نزدیکی کند ولی می‌تواند با او بازی کند. آیا چنین افرادی بیماران جنسی و ذهنی نیستند؟ تصور کنید در چنین حکومتی چه بر سر زنان میاید.

مژگان نخعی

 

 

عبدالله اسدی : کدام یک اسلام واقعی است؟

وقتی صحبت از اسلام و آئین و مذهب می‌شود مثل همیشه تعدادی پیدا می‌شوند و می‌گویند: داعش اسلام واقعی نیست. می‌گویند جمهوری اسلامی هم اسلام واقعی نیست، طالبان هم نیست، القاعده هم اسلام نیست، حماس هم نیست، حزب‌الله هم نیست. آنچه در پاکستان و در عربستان سعودی بر طبق قانون و شرع اسلام بر زنان روا می‌شود هم اسلام واقعی نیست. معلوم نیست این اسلام “نازنین” و بسیار لطیف و طرفدارشادی و خوشبختی و سعادت بشر را کجا می‌شود پیدا کرد؟

اگر کسی از من بپرسد کدام‌ یک از این‌ها اسلام راستین و پیرو محمد پیشوای مسلمانان است؟ با صراحت تمام می‌گویم داعش و خمینی و جمهوری اسلامی و بوکوحرام، حماس، حزب‌الله، القاعده و طالبان عین اسلام ناب محمدی هستند. کافی است در گوگل به فارسی بنویسی داعش تا ببینید در ابتدای قرن ۲۱ هنوز جامعه بشری با چه جنبش وحشی‌ای روبرو است. رفتارشان، فرهنگشان، فتواهایشان، سرووضع و ریش و پشم و قساوت و بی‌ رحمی ‌شان و افتخارشان به سربریدن و قتل‌عام انسان‌های دیگر به دلیل منتسب بودنشان به ایزدی و مسیحی و اسیران جنگی و غیره شبیه به همان رفتارهایی است که این جانیان بنام خلفای راشدین یعنی دوران عمر و ابوبکر و عثمان و علی که نمونه آرمانی و مشروع دولت و مرجع اسلامی بودند انجام می‌دادند. به نام کافر و بی‌ دین با شمشیر اسلامشان کرورکرور سر می‌بریدند تا حاکمیت ننگین و زمامداری اسلامشان را به مردمان غیرمسلمان دوران خود تحمیل کنند. الآن پس از گذشت ۱۴۰۰ سال این جنبش جنون و خون اسلامی با همان فرهنگ و با همان رفتار، خلافت اسلامی اعلام کرده و در بخش‌هایی از جهان به ‌ویژه در عراق و سوریه کلیه مناطق تحت تسلط خود را به خاک و خون کشیده‌اند.

تصاویر کشتار و قتل‌عام‌ های دسته‌ جمعی به دست سربازان وحشی و ریش و پشم دار داعش و جریان خلافت اسلامی در عراق و در سوریه بار دیگر نشان می‌دهد که تاریخ شکل‌گیری اسلام و مراجع چهارگانه خلفای راشدین عیناً تکرار می‌شود و لشکر اسلام راستین مثل گرگ‌های درنده به جان مردم افتاده‌اند، زنان را مورد تجاوز قرار می‌دهند، مردان را سر می‌برند و زنان آن‌ها را به کنیزی می‌دهند، زنان آرایش‌ کرده را با تبر لت‌وپارمی‌کنند، مدارس را به تعطیلی کشانده‌اند، زندگی عادی مردم را مختل کرده‌اند. در پی هجوم وحشیان اسلامی ده‌ها هزار نفر بدون هیچ امکاناتی آواره شده‌اند و به کوه‌های منطقه پناه برده‌اند و هرروز به دلیل گرسنگی و تشنگی و نبود امکانات درمانی بسیاری از آن‌ها جان خود را از دست می‌دهند. مردان غیرمسلمان را دستگیرو ختنه می‌کنند و برای برپایی عدالت اسلامی دست به هر جنایتی می ‌زنند.

گفته می‌شود بسیاری از این وحشیان اسلامی که در صف دولت خود گمارده اسلامی (داعش) در عراق و در سوریه به نسل‌کشیدست‌زده‌اند کسانی هستند که سال‌هاست در کشورهای اروپایی زندگی می‌کنند و برای برپایی عدالت اسلامی از همه‌ جا به عراق و سوریه رفته‌اند. هجوم جنایت‌کارانه سربازان اسلام به مردم در سوریه و در عراق جهان را در تعجب و شوک فروبرده است. در همین روزها تخم ‌وترکه‌های همین اسلامی‌ها در مراکز بسیاری از شهرهای اروپایی با همان سرووضعی که هم‌پالکی‌هایشان در عراق و سوریه زنان و کودکان و مردم بی‌دفاع را سر می‌برند قدم به جلو گذاشته‌اند تا برای جلوگیری از بی‌آبرویی بیشتر جنبش اسلام کثیفشان تبلیغ کنند و بازهم می‌گوینداین‌ها اسلام واقعی نیستند. بالاخره نفهمیدیم آن اسلام واقعی کجاست و فرق آن‌ها باهم چیست. زمانی بود گفتند خمینی را در ماه دیده‌ اند و چنان تبلیغاتی در این مورد راه انداخته بودند به‌ طوری‌که دیدن خمینی در ماه را به باور بخش‌هایی از مردم تبدیل کرده بودند. تاریخ تمام ادیان و رهبران دینی همین‌طورشکل‌ گرفته است و باوجودپیشرفت‌های علمی و بالا رفتن دانش بشر هنوز پدیده مذهب به‌ ویژه مذهب اسلام مانعی بزرگ درراه سعادت و خوشبختی بشر امروز است. مردم ایران هم تا انقلاب ۵۷حاکمیت اسلام سیاسی را تجربه نکرده بودند و هنوز ماهیت خمینی، این امام دسته چندم وکپک‌ زده شیعیان و زهری که بعداً به انقلاب مردم ایران پاشید ندیده بودند و نمی‌شناختند. این هم هدیه غربی‌ها به مردم ایران در دوران انقلاب ۵۷ بود.

 سیاست آمریکا و کشورهای غربی در طول حداقل نیم‌قرن اخیر همین‌طور بوده و برای پیشبرد اهداف سیاسی و اقتصادی و برقراری توازن دیپلماتیکشان و برای جلوگیری از رشد کمونیسم و انقلابات بنیادی در جامعه، عتیقه‌ای مثل خمینی را پیدا کردند وسوار انقلاب مردم ایرانش کردند، طالبان و جنبش اسلام سیاسی را تقویت کردند، اجازه دادند تا گروه‌های اسلامی در قلب کشورهای غربی قانون شریعه پیاده کنند و با خیال راحت فرم سازمانی به خود بگیرند و ارتباطاتشان را در سراسر جهان گسترش دهند. حالا که گندش درآمده است حاضرند با جنایتکارانی مثل جمهوری اسلامی و دیگر گروه‌های قومی و مذهبی و نان به نرخ روز خور ائتلاف تشکیل دهند تا بار دیگر به منطقه‌ای که به‌واسطه سیاست‌های ارتجاعی خودشان به این روز افتاده است راه پیدا کنند. به تاریخ جنبش اسلام سیاسی نگاه کنید چگونه به زندگی و سعادت بشر خون می‌پاشند. لازم نیست کسی برای اثبات درنده‌خویی جنبش اسلام سیاسی، به تاریخ هزار و چهارصد سال پیش آن‌ها برگردد، به تاریخ جنبش اسلامی در همین سه دهه اخیر در خاورمیانه تا شمال آفریقا نگاه کنید تا ببینید این‌ها دست به چه خشونت‌های هولناکی زده‌اند و چگونه جامعه بشری را به عقب‌ گرد کشانده‌اند. قربانیان اصلی این خشونت‌ها نیز همه مردمان عادی بودند که در حال کار و زندگی روزمره خود جان و زندگی‌شان از سوی اسلامیون به نابودی کشانده می‌شد. این جانیان کرورکرور با اسلحه و شمشیر و بمب و با نعره لا اله الا الله‎ به جان و زندگی مردم هجوم می‌بردند.

 در الجزایر اتباع خارجی را به رگبار می‌بستند و سر می‌بریدند، مدارس کودکان دبستانی را تخریب می‌کردند. دخترانی که از ازدواج اجباری امتناع می‌کردند به‌ راحتی می‌کشتند. در ایران هم مدت ۳۵ سال است زنان را به جرم رابطه عاشقانه به سنگسار محکوم می‌کنند، ده‌ها هزار تن از زندانیان سیاسی را به جوخه‌های اعدام سپردند، برای برقراری حکومت عدل علی انقلاب فرهنگی راه انداختند، از مدرسه و دانشگاه تا ادارات و بیمارستان و درمانگاه و وزارتخانه‌های مختلف هرکس که به نظرشان غیر اسلامی میامد، نماز نمی‌خواند و یا رژیم‌ سابقی و مجاهد و کمونیست و آزادیخواه و مخالف به نظر می ‌رسید گروه ‌گروه تیرباران می‌کردند، از کار اخراج می‌کردند و یا بازداشت و به جوخه اعدام می‌سپردند. حجاب و روزه و نماز را اجباری کردند و همین جنایتی که داعش در عراق و سوریه انجام داد جمهوری اسلامی هم از مقطع ۳۰ خرداد ۶۰ به این‌ سو انجام داد. برای همین است که می‌گویم این‌ها همه تخم ‌وترکه هم دیگر هستند و برای اینکه ثابت کنند هرکدام از آن‌ها به خدا نزدیک‌تر هستند به جنایت و وحشی‌گری بیشتری دست می‌زنند؛ بنابراین اگر کسانی هنوز بر این باور هستند که این‌ها اسلام واقعی نیستند من هم‌فکرمی‌کنم اگر همه این‌ها را از اسلام واقعی حذف کنید هیچ نشانی از اسلام باقی نمی‌مانداگرنه باید بروید وجود اسلام دوره محمد را با اسلام امروز داعش و جمهوری اسلامی مقایسه کنید تا ببینیم می‌توانید کوچک‌ترین تفاوتی در ماهیت و رفتار وحشیانه آن‌ها قائل باشید؟

 ۲۶اوت ۲۰۱۴

 

محمد علی‌ نظری : خاورمیانه به کجا می‌رود

امروزه در جهان، تعادل قوا در چهارچوب معادلات سیاسی قرار می‌گیرد. همه مطلع هستند و می‌دانند که قبلاً جهان دوقطبی بود و به دو قسمت تقسیم می‌شد . بخشی را اتحاد جماهیر شوروی در برداشت و بخشی وسیع‌تر در قلمرو  آمریکا بود. بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، آمریکا هوس کرد رهبری قدرت جهانی را در دست بگیرد که این مهم به‌تنهایی میسر نبود بنابراین کشورهای اروپایی و همین‌ها که ناتو را تشکیل می‌دهند را در تقسیم مجدد جهان شریک خود قرار داد و کوشیدند تا بخش‌های بیشتری از جهان را در اختیار بگیرند. کشورهایی که در معادلات سیاسی نمی‌گنجیدند نه ازلحاظ نظامی و نه ازلحاظ مسائلی که امروزه جزو مشخصات کشورهای پیشرفته محسوب می‌شود؛ اما در این کشورها مذهب نقش اولیه را داشت و به‌صورت خرافی نهادینه‌شده بود. در آمریکا و اروپا هم مذهب خرافی هست به همان سبک که در کشورهایی مثل ایران وجود دارد یعنی فرد معلولی را می‌آورند و کشیش وردی می‌خواند و آن آدم لرزه‌ای می‌کند شفا می‌یابد؛ اما تفاوت مذهب در کشورهای پیشرفته  در آنجاست که چون قانون حکم‌فرماست مذهب تحت کنترل است و از چارچوبی که قانون مشخص کرده است نمی‌تواند خارج شود؛ اما در کشورهایی مثل عراق، سوریه، افغانستان و ایران که هرکدام دارای ثروت‌های زیرزمینی هستند ولی متأسفانه فاقد قانون، شکل حاکمیت مذهب متفاوت است. در این‌گونه کشورها تا دلتان بخواهد قانون‌های من‌درآوردی مثل قانون ازدواج مرد با فرزندخوانده – که در هیچ جای دنیا چنین چیزی دیده نمی‌شود اما در ایران این مسئله قانونی شده است – وجود دارد. در کشوری که چنین حرکت‌هایی انجام می‌شود و بدتر از این‌ها کشتارها و قتل‌عام‌هایی که صورت می‌گیرد ازجمله  حکم اعدام ۹ نفر دیگر که اخیراً به اجرا درآمد؛ اما متأسفانه می‌بینیم حواس‌ها درجایی است که تبلیغات خارجی مطرح می‌کند مانند مسئله هجوم داعش به شهرهای عراق  که اکنون به ۵۰ کیلومتری مرزهای ایران رسیده‌اند. از طرفی عکسی از رهبر داعش در رسانه‌ها منتشر می‌شود که درجایی نشسته است و با یک سناتور سرشناس آمریکایی در حال مذاکره است و از گوشه و کنار می‌شنویم که همین داعش در سوریه توسط آمریکا علیه بشار اسد مسلح شده و از طرف دیگر می‌بینیم وقتی‌که آمریکا اعلام کرد مالکی باید برود بلافاصله علی خامنه‌ای اظهار داشت که نوری المالکی دیگر جایی در عراق ندارد کدام مالکی؟ همان‌که تا چند روز پیش حکومت اسلامی  ازنخست وزیری او به‌شدت حمایت می‌کرد.  پس این بازی‌های سیاسی است که به نظر آن‌ها می‌تواند تعادل قوا را در جهان حفظ کند . بدین معنی که آمریکا اظهار می‌دارد من رهبرم و این چند کشور اروپایی نیز هم‌پیمان‌های من هستند بنابراین ما می‌توانیم این کشورها را در اختیار داشته باشیم و به‌عناوین‌مختلف از طریق دین اسلام و جنگ‌های داخلی با ایجاد اختلاف‌های مذهبی و سیاسی بین ملت‌های بی‌خبر ثروت‌های آنان را بین خودمان تقسیم کنیم. در این میان سؤال این است که آیا در این کشورها دینی به‌جز دین اسلام وجود ندارد؟ آیا این مسیحیان نیستند که داعش به جانشان افتاده و دسته‌دسته آنان را آواره کوه بیابان کرده است؟  و از مدتی قبل فرار مسیحیان از کشور خودمان نیز آغاز نشده است ما تا کجا می‌توانیم به این بازی‌ها ادامه دهیم و از طرف دیگر این دوستی‌های پشت پرده آمریکا و حکومت اسلامی، چگونه بود که در مقابل آن‌همه کشتار داعش در سوریه، هم جمهوری اسلامی وهم آمریکا سکوت اختیار کرده‌اند؟ وقتی این‌ها را کنار هم می‌گذاریم می‌بینیم که معادلات سیاسی در جهان به‌هم‌ریخته و این رویه نمی‌تواند ادامه پیدا کند . ملت ایران تا ابد نمی‌تواند شاهد و ناظر بنشیند و همین‌طور مأیوس نظاره‌گر باشد چون گرسنه است چون بیکار است بالاخره این مردم روزی به پا خواهند خواست. همان‌طور که مردم عراق از موقعیت وجود داعش استفاده کرده و توانستند مالکی را کنار بزنند و از سر راه بردارند مردم ایران هم می‌توانند از این بازی‌های رذیلانه سیاسی بهره گرفته خود را از یک فشار ۳۶ ساله، از یک تاریکی ۳۶ ساله بیرون بکشند و نظاره‌گر افق روشنی پیش روی خود باشند.

محمدعلی نظری

محسن ورقی : در موردعلاقه آقای روحانی به مردم‌فریبی و کتمان حقیقت

همین چند ماه پیش بود که شیخ حسن کلیدساز (روحانی دیپلمات) در اولین خطابه سال جدید به ایراد سخن پرداخت و گفت:  “ساختمانی که در هشت سال گذشته خراب‌شده است، در چند ماه درست نمی‌شود.”، حال باید در پاسخ به ایشان گفت آقای روحانی این خرابه ای که شما رئیس جمهورش هستید ، نتیجه کار  ۳۶ ساله شماهاست و نه ۸ سال که ۳۶ سال است این خانه از پایبست ویران است .

حال باید از دولتمردان جمهوری اسلامی و آقای روحانی پرسید، چرا شما روحانیون این‌همه به مردم دروغ می‌گویید؟ چرا این‌همه علاقه‌مند به مردم‌فریبی و کتمان حقیقت هستید؟ چرا همیشه سعی بر این داشته‌اید که حقیقت را از مردم مخفی کنید؟ چرا باید مردم را با سخنان محصورکننده خویش بفریبید و آنان را قربانی کشورهای دیگر نمایید؟  آقای روحانی آیا فکر می‌کنید این خرابه واقعاً ۸ سال عمر دارد؟ و آیا این خرابه فقط محصول کار احمدی‌نژاد است؟ چرا به مردم حقیقت را نمی‌گویید؟ چرا آن را اخته کرده و در اختیار امت همیشه درصحنه قرار می‌دهید، کل حقیقت را به مردم بگویید به مردم بگویید این خانه از پای‌بست ویران است و شما در نقش‌بند ایوانید.

نه‌تنها روحانی بلکه بیشتر مسئولین نظام مزورانه این خرابه را فقط حاصل کار شخصی می‌دانند که ایران را از ویرانه‌ای که بود به تلی از نکبت و مصیبت بیشتر تبدیل کرد و لگدی برای غرق شدن بهتر آن در منجلاب کوهی از مشکلات بود.

به‌راستی چرا نمی‌گویید که چه کسی احمدی‌نژاد را بر مردم تحمیل کرد؟ آیا جز آن رهبر فاشیست و دیکتاتور شخص دیگری بود و چرا آن‌کسانی که به این آقا رأی دادند و مردم را فریب دادند سکوت کردند چرا نمی‌گویند حقیقت را به مردم؟

چرا آقای روحانی نمی‌گویید که کشور از روزی به قول شما به خرابه تبدیل شد که امام جنایت‌کارتان در ایران با فریب توده‌های بی‌سواد و همکاری روشنفکران فرصت‌طلب و خائن در سال ۱۳۵۷ کشور را به دست روحانیتی بی‌مغز و حیوان‌صفت که تنها به خونریزی، دزدی و غارتگری فکر می‌کرد سپرد؟

احمدی‌نژاد هم می‌گفت کشور را به‌صورت خرابه‌ای از اصلاح‌طلبان به ارث برده است او اسامی صدها دزد و غارتگر اقتصادی را نیز در دست داشت و جرئت بیرون دادن آن اسامی را نکرد و بر فلاکت اقتصادی، فرهنگی و سیاسی کشور به‌مانند همان‌هایی که قدرت را در قبل قبضه کرده بودند، افزود و افزود و از این طریق نفرت و نفرین ملت ایران را با خود به گور خواهد برد.

آقای روحانی اینکه شما از امید و اعتدال سخن می‌گویید درواقع مورد خطابتان همان اتاق فکری است که این پروژه را با سزارین به دنیا آورد، شما خوب میدانید که به‌هیچ‌وجه به دنبال حل مشکلات مردم نیستید و نبوده‌اید، چراکه می‌دانید این سیستم در اصل باعث تمام این بحران‌هاست و فرقی نمی‌کند رئیس‌جمهوری این نظام که فقط  چند درصد قدرت و توان اجرایی خامنه‌ای و سران سپاه را طبق قانون اساسی در اختیار ندارد، بتواند تغییرات بنیادین به نفع مردم انجام دهد. آقای روحانی  با این آگاهی وارد میدان شده‌اید و از قبل می‌دانستید که  نخواهید توانست  تغییری در بهتر شدن محیط‌زیست، حقوق بشر و فضای باز سیاسی در این کشور به وجود آورید.

آقای روحانی شما نیک می‌دانید که این سیاست‌های کل نظام با رهبری خامنه‌ای و سران سپاه است که محیط‌زیست را نابود کرده‌اند، تمام رودخانه‌هایمان را خشکاندند، دریاچه‌ها را به کویر تبدیل کردند، با تفکر ایدئولوژیک و تئوکراسی حکومتی  فساد و رانت‌خواری را به سرتاپای حکومت جاری ساختند، نتیجه آن شده است که  اقتصاد ورشکسته شد و میلیون‌ها بی‌کار و معتاد روی دست کشور مانده است.

اگر دقیق به موضوع نگاه کنیم می‌بینیم که شیخ حسن کلیدساز درواقع آمده بود تا رژیم را نجات دهد، او به میدان فرستاده نشد تا اعدام و یا بیکاری و هزاران درد بی‌درمان ملت ایران مقابله کند، روحانی با برگزیدن یک خانم محجبه چادری به‌عنوان سخنگوی دولت، در اصل می‌گفت منظورش از احترام به حقوق زنان چیست، او و اصلاح‌طلبانی که به وی رأی دادند با ارتجاعی‌ترین و ضد انسانی‌ترین قانون اساسی جهان (قانون اساسی جمهوری اسلامی) هیچ مشکلی نداشتند و ندارند.

سخن بسیار است و مجال حرف زدن کم و باید این حقیقت را در نظر گرفت که ما مردم ایران و نیروهای جدی و فعالان سیاسی هستیم که باید بتوانیم روی محورهای موردتوافق همگان به یکدیگر  نزدیک شویم، فقط ما مردم ایران می‌توانیم به داد خودمان برسیم و منافع خودمان را نمایندگی کنیم و این کشور را از ورطه هلاکت نجات دهیم، کشور ما ایران، جوانان و زنان آگاه و مدرن ما، دارای چنان پتانسیلی هستند  که بتوانند در مدت کمی نه‌تنها این عقب‌گرد ۳۶ ساله را  جبران کنند، بلکه حتی در بسیاری امور ما می‌توانیم  خود را در حد جهان پیشرفته هم بالا بکشیم.

به امید رهایی و بیداری ملت ایران.

محسن ورقی

فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی