وضعیت امروز در عراق
هر دم از این باغ بری می رسد. همه اخبارسیاسی جهان تحت الشعاع ماجراهای این دورهدرعراق قرارگرفته است. جریانی که در عراق
پیش آمده است و اینکه عده ای به طور ناگهانیبا ابتدایی ترین وسایل به جنگ یک کشوربیایند و بعد نیمی از کشور را اشغال کنندمسئله چندان ساده ای به نظر نمی رسد واطراف آن ماجراهای گوناگونی می گذرد. آنچه امروز در عراقپیش آمده نتیجه همکاری های آمریکا و انگلستان در حمله بهحکومت صدام حسین و واژگون ساختن حکومتی است کهاگر از این زاویه به عراق امروز نگاه کنیم علیرغم برقرایاختناق و سرکوب گریهایش بعنوان یک دیکتاتور در منطقهشرایط منطقه صد چندان آرامتر از امروز بود. در واقعسیمای سیاه جامعه امروز عراق، روی گذشته سیاه صدام راسفید کرده است.
امروز ما شاهد این هستیم که عراق جدا از اینکه عملا به سهپارچه برای مثال حکومت کردها در شمال، داعش در وسط ومالکی با شیعه گری اش در جنوب عراق تبدیل شده استجنگ و آدمکشی و بمب گذاری در راه رفت و آمد و محلزندگی مردم همچنان ادامه دارد بطوری که عراق را به یکجهنم تبدیل کرده و زندگی عادی مردم در آن کشور مختلشده است.
هیچ نشانی از یک جامعه مدنی در عراق وجود ندارد، هرروزمردم زیادی در خیابان ها کشته می شوند و یا خانه و محلکسب و کارشان را بر سر آنان خراب می کنند. عراق امروزدیگر شباهتی به جامعه عادی ندارد و هیچ کس هم صدایشدر نمیاد. گروهی جانور اسلامی وانت سوار از راه می رسند وخاک نیمی از آن مملکت را بدون کمترین مقاومت اشغالمی کنند. نوری المالکی از آمریکا تقاضای کمک کرده ولی تابحال اقدام جدی نکرده است. آنها فهمیده اند که شرایط
امروز عراق نتیجه عمل کرد آمریکا و کشورهای غربی درعراق است.این ها اصلاً نمی خواهند قبول کنند آنچه امروز در عراق وخاورمیانه اتفاق می افتد نتیجه سیاست های غلط خودشان است. نتیجه سیاست های آمریکا از زمان جیمی کارتر تاکنوناست؛ تقاضای نوری المالکی برای کمک از آمریکا هم تابحال عملا بی پاسخ مانده است، انگیس هم گفته است که فقط در حد کمک رسانی به آوارگان دخالت می کند. ارتش عراق هم در مقابل حملات جریان اسلامی داعش بشدتتضعیف شده و بی تاثیر شده است و در جبهه شمال پیشمرگان تنها برای جلوگیری از یورش داعش به کرکوک ومناطق دگیر کردنشین مقاومت می کنند.سالهای سال بود این مردم در کنار هم زندگی می کردند و عملا چیزی بنام شیعه و سنی وجود نداشت و نمی دانستیمکه بین شیعه و سنی اختلافات مذهبی تا این حد وجوددارد. مردمان منتصب به شیعه و سنی هم در عراق و هم درایران نفعی در این جنگ های خانمان سوز ندارند. مردم باید به پاخیزند و به این جنگهای فرقه ای – مذهبی برای
همیشه پایان بدهند.
استرالیا پناهجویان سریلانکایی را بازگرداند
سترالیا از بازگرداندن ۲۰ پناهجو به سریالنکا در روز
یکشنبه خبر داده است.
پیش از این گروههای مدافع حقوق بشر از بازگردانده شدن
بیشتر از ۱۰۰ پناهجوی سریالنکایی به این کشور ابراز
نگرانی کرده بودند.
به گفته مدافعان حقوق بشر، گروهی از بازگردانده شدگان از
اقلیت نژادی تامیل بوده اند و احتمال محاکمه آنها در
سریالنکا وجود دارد.
دولت استرالیا بدون اظهار نظر درباره موارد پیشین
بازگرداندن شهروندان سریالنکایی، بر رعایت تعهدات بین
المللی و بررسی دقیق پرونده پناهجویان تاکید کرده است.
بر این اساس، تنها چهار نفر از افرادی که یکشنبه به
سریالنکا بازگردانده شدند، تامیل هستند.
سری النکا به خاطر نحوه برخورد با تامیلها مورد انتقاد قرار
دارد.
به گفته اسکات موریسن، وزیر امور مهاجرت استرالیا، یک
کشتی حامل۲۰ مهاجر غیرقانونی در دریا تحویل مقام های
سریالنکایی شده است.
به گفته او، وضعیت همه این افراد قبل از بازگردانده شدن
بررسی شده و تنها یک نفر از آنها شرایط دریافت پناهندگی
را داشته است.
آقای موریسن گفت این فرد به طور داوطلبانه تصمیم گرفت
با دیگر پناهجویان به سریلانکا برگردد.
مدافعان حقوق پناهندگان می گویند نحوه برخورد استرالیا
با پناهجویان خالف مقررات بین المللی است.
استرالیا پناهجویانی را که از راه دریا سعی دارند به این
کشور وارد شوند، به اردوگاه هایی در نائورو و گینه نو می
فرستد و در مواردی قایق های حامل مهاجران غیرقانونی را
به اندونزی بازگردانده است.
تاکنون صدها مهاجر غیرقانونی در راه رسیدن به استرالیا
جان خود را از دست داده اند.
استرالیا میگوید سیاست این کشور در برخورد با مهاجران
غیرقانونی با هدف حفظ جان افراد اتخاذ شده است
مسعود صالحی : آزادی واقعی حق همه ماست
جمهوری اسالمی، این حکومت کثیف اسلامی
– فاشیستی بیشتر از ۱۱ سال است که منثنل
زالو به جان مردم ایران افتاده و به هر بهانه ای
و یا حتی بدون هیچ بهانه ای غرور، حیثینت،
و انسانیت و شرافت آدم ها را لگدمال کرده و
مردم ایران را به ورطه نابودی کشانده است.
سرزندگی و شادی را از بسیاری از خانواده های امیدوار به
آینده گرفته اند و باعث ازهم پاشیدگی اکثرآنها شده اند. آنها
را داغدار کردهاند و فرزندانشان را به پای جوخه های اعدام
برده اند و باقیمانده را مجبور به ترک دیار و وطن خویش
کرده اند به طوریکه هرسال بیش از پنینش شناهند خنروج
بدون بازگشت هموطنان خود هستیم.
بسیاری از کشورهای جهان از ذخایر نفت و گاز و منننابنع
طبیعی ایران استفاده می کنند و از راه بنرقنراری روابنط
تجاری و اقتصادی با ایران کمبود های خود را تامنینن منی
کنند ولی با این حال مردم ایران با فقر و فالکت و بینکناری
غیر قابل تصوری مواجه هستننند. بنطنوری کنه تنا اینن
جنایتکاران بر جامعه حاکم باشند هیچ نشانی و هیچ راهنی
برای رسیدن به خوشبختی و امنیت و آسایش وجود نخواهد
داشت. دنیا به طرف پیشرفت و تعالی حرکت می کنند امنا
جمهوری اسالمی فرهنگ شیعه گری و خرافات را به خنورد
مردم می دهد.
مردم ایران بدجوری در دام حکومت دینی و مشتی جانی و
جنایتکار گرفتارشده اند؛ حکومتی که همچون عنکبنوت بنر
دور انسانها تار خرافه پرستی و موهومات اسالم را پیچاننده
است که بزرگترین مانع پیشرفت هر انسان و دست یافنتنن
به آزادی و جامعهای سالم و انسانی است.
تمام پدیدههای نیک در سایه آزادی تفکر و آزادی بیان بنه
دست میآید. جمهوری اسالمی با توسل به چوب و چماق و
به اجرا گذاشتن جوخه اعدام و ایجاد تنرس و وحشنت در
میان مردم و سرکوب های عریان و به خاک و خون کشیدن
مبارزات مردم و تحمیل بیکاری میلیونی و به اعتیاد کشاندن
نیمی از مردم، جامعه ایران را به ورطنه ننابنودی ننابنودی
کشانده است. بدون کنار گذاشتن و سر نگنون کنردن اینن
رژیم مردم ایران روی خوشی نخواهند دید. به امید روزی که
ما مردم ایران بطور یکپارچه و با سربلندی دست به دسنت
هم بدهیم جمهوری اسالمی را سرنگون کنیم.
به امید آزادی بدون قید و شرط در ایران
نامهای از ایران به عبدالله اسدی مریم از تهران
این نامه از دو بخش تشکیلشده است. بخش اول تصویری از
زندگی زنان در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسالمی است
که خیلی ساده و کوتاه شرایط واقعی میلیونها زن در ایران
را توضیح میدهد و در بخش دوم از وضعیت پناهندگی
پرسیده است. ازاینرو با اجازه مریم عزیز این را در نشریه
همبستگی به چاپ رساندیم.
سالم من مریم هستم ۱۰ ساله از تهران. جناب اسدی
شنیدم که شما میتونید منو راهنمایی کنید برای مهاجرت و
پناهندگی.
راستی من حسابدارم اما متأسفانه زبانم زیاد قوی نیست و
اینکه واقعاً تصمیم دارم از این مملکت فرار کنم دیگه واقعاً
خسته شدم بریدم. اگه هم تا اآلن موندم منتظر بودم شاید
شرایطم بهتر بشه اما بهتر نشد که هیچ بدتر هم شد و اگه
بخواهم برای تقویت زبان یا جمعکردن پول بیشتر بمونم
اینجا نمیتونم چون تا االنم احساس میکنم دیرکردم. جوونی
و زندگیام داره هدر میره تو این زندان نکبت. از مشکالت
دین بگیر تا حجاب اجباری و نداشتن آزادی نداشتن حق
انتخاب، پوشش عقیده و دائم باید تو این مملکت تن و
بدنمون بلرزه از صبح که از منزل خارج میشیم حتی با دیدن
پلیس بجای امنیت احساس عدم امنیت میکنیم. همش باید
مثل دزدها به خاطر یه الک یه لباس یا مو در حال فرار
باشیم. مهمونی و خوش گذرونی و اینها هم که دیگه
تعطیل است.
باید دائم در حال ترس و استرس باشیم که با کی با چی و
کجا هستیم هیچ اختیاری نداریم نمیتونیم زندگی کنیم به
خاطر حجاب مهمونی مشروب یا کوچکترین چیزهای
بیاهمیت بازخواست و مواخذه بشیم جریمه بشیم تن و
بدنمون بلرزه یا مثل جانی بگیرن باهامون رفتار کنند. خدارو
شکر که هنوز شالق نخوردم اما واقعاً وقتی یه مهمونی میرم
دائم در حال ترس و استرسیم که نکنه اآلن بریزن بگیرنمون
حتی مکانهای عمومی. حتی اختیار یه پوشش معمولی
نداریم باید دائم تو ترس و استرس باشیم مثل دزدها فرار
کنیم و مارو بگیرن مثل سگ بندازن تو ماشین که چرا
لباست کوتاهه یا رنگش شاده یا موهات بیرونه یا با فالن پسر
چه نسبتی داری تو این مهمونی چه گهی میخوری چرا ماه
رمضون می خوری، بی اهمیتترین مسائل در اینجا برامون
دغدغه شده است. سرکار که تعطیل میشیم حتی واسه یه
رفت وآمد معمولی باید دزدکی و پلیسبازی دربیاریم. تو
تابستون میخوان سرمون گونی کنن اجازه زندگی نداریم
داریم جوونی و زندگی رو از دست میدیم. نمیخواهم لخت
باشم برهنه یا عقدهای نیستم اما ازینکه کسی بخواهد چیزیو
به زور تحمیل و اجبار کنه بیمنطق الکی نمیتونم چادر سرم
کنم. تو تابستون شلوار کلفت مشکی بپوشم نمیتونم شاد
نباشم زندگی نکنم من آدمم لطفاً راهنمایی و کمکم کنید.
اینها مشکالت کوچیکی بود که شاید به نظر شما خیلی
خندهدار و مضحک بیاد اما واقعاً تا وقتی دختر نباشید و
جای ما درک نمی کنید شرایط برای پسرها خیلی مناسبتر
هست اما بههرحال…
من مجرد هستم و میخوام بدونم چه کشنورهناینی بنرای
پناهندگی و زندگی شرایط مناسب دارند. شرایط مننناسنب
منظورم شرایط و مزایایی هست که برای پناهننندههنا دارن
چون تا اونجایی که شنیدم همه کشورها به پناهندهها جا و
حقوق نمیدن مثالً شنیدم ایتالیا پناهنده میگیره اما خنوب
ساپورت نمیکنه اما المان سخت پناهنده میگیره اما شنراینط
خوبی داره و حقوق و مزایا و جا برای پناهنندگنان فنراهنم
میکنه. من اصالً وضع مالی مناسبی ندارم فقط اون قدر میتونم در
بیارم که تا اونجا برسم هرچند یکی دیگه از سؤاالت دیگنم
اینه که اگه من با ویزا پیام مثالً کشورهای همسایه النمنان
)شنگن( و بعد بخوام بیام المان پناهنده بشم چطوری هست
چون شنیدم سختگیری زیاد میکنن منثنالً بنرای هنمنون
انگشت نگاری. میخوام بدونم اگه برسم به اونجا و درخواست
پناهندگی بدم چقدر امکان و شانس منونندن دارم ینا از
اثرانگشت می گیرند و سرینع شننناسناینی منیکننننند و
برمیگردونند؟ و اینکه همه کشورهای شنگن اون قنابنلنینت
انگشت نگاری و شناسایی رو دارن و انجام می دن؟ و بهمحض
شناسایی برمیگردونن یا بهت فرصت میدن یا…؟ و اینننکنه
خواستم بدونم چه کشورهایی برای پناهندگی برای من کنه
وضع مالی مناسبی ندارم خوب هست که جا و حقوق و مزایا
تا حدی برای پناهندگان فراهم هست؟ اتریش هم آیا منثنل
المان حقوق و مزایا برای پناهندگان داره و چه کشورهناینی
راحتتر پناهنده میگیرن با مزایا و حقوق و جا و امکانات تنا
حدی؟ و اینکه خواستم بدونم تا اونجا رسیدن با ویزا و بنعند
درخواست پناهندگی کردن اوکی هست یا سریع شناسایی و
دیپورت میکنن؟ ممنون میشم اگه راهنماییم کنید.
کمپین برای آزادی کارگران سیاسی
۲۱ تیر، ۱۲ ژوئیه روز حمایت جهانی از رضا شهابی و بهنام ابراهیم زاده، خطر مرگ رضا شهابی را تهدید میکند
وضعیت جسمانی رضا شهابی عضو هیات مدیره سندیکای شرکت واحد و از رهبران شناخته شده کارگری نگران کننده است. او از یازده خرداد تا کنون در اعتراض به تبعید خود به زندانی رجایی شهر و عدم موافقت با مرخصی معالجاتی اش در اعتصاب غذا بسر میبرد و در این مدت ۱۲ کیلو وزن کم کرده است. همبند وی شاهرخ زمانی یکی دیگر از رهبران کارگری دربند طی فراخوان به اعتراضی جهانی در مورد وضعیت نگران کننده رضا شهابی و تهدید خطر مرگ برای او هشدار میدهد.
این درحالیست که بهنام ابراهیم زاده یکی دیگر از رهبران کارگری که از ۱۳ اردیبهشت تا ۷ تیر ماه در انفرادی بند ۲۰۹ اوین زیر بازجویی قرار داشت، در هفتم تیرماه اجازه پیدا کرد که در حضور بازجو خانواده اش را دیدار کند، اما بلافاصله شبانه به منزل وی ریختند و در شرایطی که پسر ۱۵ ساله او نیما به بیماری سرطان مبتلا و تحت درمان است، خانواده اش را زیر تهدید و فشار قرار دادند که هر چه از بهنام میدانند بگویند و کامپیوتر و یکسری اسناد را از منزل وی با خود بردند.
این اتفاقات هشدار دهنده است. کمپین برای آزادی کارگران زندان در پاسخ به فراخوان کارگر زندانی، شاهرخ زمانی و در اعتراض به وضعیت نگران کننده رضا شهابی و بهنام ابراهیم زاده، روز ۲۱ تیر برابر با ۱۲ ژوئیه را روز جهانی حمایت از این دو فعال کارگری و زندانی سیاسی در زندان گوهردشت اعلام میکند و از تمامی سازمانهای کارگری و نهادهای انساندوست و انسانهای آزادیخواه در سراسر جهان میخواهد که به هر شکلی که میتوانند با این فراخوان همراهی کنند.
با حمایت و پشتیبانی خود به رضا شهابی اطمینان دهیم که ما صدای اعتراض او هستیم و از او بخواهیم که بخاطر حفظ سلامتی اش به اعتصاب غذای خود خاتمه دهد.
خواستهای فوری ما عبارتند از: مرخصی رضا شهابی و بهنام ابراهیم زاده از زندان، اختصاص امکان درمانی فوری به رضا شهابی که در زندان به مرز فلج شدن رسیده است و از بیماریهای مختلف رنج میبرد و نیز به بهنام ابراهیم زاده که زیر شکنجه های رژیم اسلامی به بیماریهای بسیاری مبتلا شده است.
رضا شهابی، بهنام ابراهیم زاده و همه کارگران زندانی و زندانیان سیاسی باید فورا از زندان آزاد شوند. بهنام باید کنار فرزند بیمارش باشد.
کمپین برای آزادی کارگران زندانی
روز حمایت جهانی از رضا شهابی و بهنام ابراهیم زاده
روز حمایت جهانی از رضا شهابی و بهنام ابراهیم زاده، ۲ رهبر کارگری در بند
وضعیت جسمانی رضا شهابی عضو هیات مدیره سندیکای شرکت واحد و از رهبران شناخته شده کارگری نگران کننده است. او از یازده خرداد تا کنون در اعتراض به تبعید خود از زندان اوین به زندان رجایی شهر و عدم موافقت با مرخصی معالجاتی اش در اعتصاب غذا بسر میبرد و در این مدت ۱۲ کیلو وزن کم کرده است. همبند وی شاهرخ زمانی یکی دیگر از رهبران کارگری دربند طی فراخوان به اعتراضی جهانی در مورد وضعیت نگران کننده رضا شهابی و تهدید خطر مرگ برای او هشدار میدهد.
بهنام ابراهیم زاده یکی دیگر از رهبران کارگری که از ۱۳ اردیبهشت تا ۷ تیر ماه در انفرادی بند ۲۰۹ اوین زیر بازجویی قرار داشت، در هفتم تیرماه اجازه پیدا کرد که در حضور بازجو خانواده اش را دیدار کند، اما بلافاصله شبانه به منزل وی ریختند و در شرایطی که پسر ۱۵ ساله او نیما به بیماری سرطان مبتلا و تحت درمان است، خانواده اش را زیر تهدید و فشار قرار دادند که هر چه از بهنام میدانند بگویند
لذا تجمع اعتراضی برای حمایت از این دو کارگر زندانی روز ۱۲ جولای در گوتنبرگ برگزار خواهد شد. همگی صدا کارگران زندانی باشیم و حمایت خود را با حضورمان نشان دهیم.
رضا شهابی، بهنام ابراهیم زاده، شاهرخ زمانی و دیگر کارگران زندانی و زندانیان سیاسی، باید بدون قید و شرط آزاد شوند.
زمان: ۱۲ جولای ساعت ۲ بعد ظهر روی به روی درب اصلی نوردشتان (رویی پًل)
حزب کمونیست کارگری ایران – واحد گوتنبرگ
فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی – واحد گوتنبرگ
شماره تماس: ۰۷۳۷۸۹۲۶۹۷ حسام پرهیزکار
صفحهٔ فیسبوک و وبسایت همبستگی – فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی را لایک و به دوستان خود معرفی کنید
جلسه گفت و شنود با عبدالله اسدی در شهر بروس – سوئد
جلسه گفت و شنود با عبدالله اسدی در شهر بروس – سوئد
بحث این جلسه حول سه محور به صورت زیر ارائه می شود
معیارهای پذیرش پناهندگان شامل چه نکاتی می شود و از این معیارها به چه صورت استفاده میشود؟
نحوه ارائه دلائل پناهندگی چگونه صورت می گیرد؟
چگونه می شود پرونده هایی که بسته می شود را دوباره به جریان انداخت؟
مبارزه متشکل و تاثیرات آن بر روند پناهندگی
برای مشاهده ویدئو بر روی لینکِ زیر کلیک کنید.
مژگان نخعی: یواشکیهای دنیایم را دوست دارم
یواشکی نگاه میکنم، یواشکی عاشق میشوم، یواشکی به ترانههای دلخواه و ممنوعه گوش میکنم، یواشکی بلند میخندم، یواشکی با آهنگ هپی میرقصم، یواشکی با دوستم قرار میگذارم و حالا یواشکی بیحجاب میشوم. بله هیچکس و هیچ قدرتی نمیتواند این یواشکیها را از من بگیرد، هیچ قدرتی!
بیش از سی سال حتی یک خط در رسانههای داخلی به زنان سهمی داده نشد تا بگویند که حجاب اجباری چه بلایی سرشان آورده و چرا حجاب را نمیخواهند.
بهجز همه جهان، باید خودمان هم آگاه شویم و تمرین کنیم که حق انتخاب پوشش برای خیلیها اولویت دارد و تمرین کنیم که حق انتخاب را به خاطر آنچه دوست دارند باشند و آزاری هم به کسی نمیرساند، تحقیر نکنیم.
نسرین ستوده و بعضی دیگر درباره این اسم گفتهاند که مگر آزادی هم یواشکی میشود؟ در جواب باید گفت: البته این واژه یواشکی برای به چالش کشیدن آزادی نداشته زنان در ایران است یعنی آنچه زنان در ایران دارند نامش آزادی نیست، بلکه یواشکی است یعنی آنچه حقمان است پنهانی است و ما علنیاش میکنیم و صدایمان را با این حرکت به گوش جهانیان میرسانیم.
به دخترم میگفتم که ما سالهاست در حال تجربه آزادیهای یواشکی هستیم، از زمانی که شبنشینیهای دوستانه و روابط دوستانه ممنوع شد و ما با بیتوجهی ادامه دادیم، در سفرهای بینشهری هر جا موقعیتی پیدا میکردیم روسریمان را برمیداشتیم. در سفرهایی که به شمال داشتیم عشقمان این بود که توی جاده روسری را برداریم تا از نسیم و بادهایی که از طرف دریا و جنگلهای شمال میوزید لذت ببریم و حتی گاهی بتوانیم کنار دریا در خلوت و یواشکی روسری را برداریم، من با تمام وجود عطر و نسیم آن روزها را در روح و ذهنم به تصویر میکشم وقتیکه از جوانیم برای دخترم میگویم، دورانی که آزادانه و چه راحت زندگی میکردیم، مثل همینجا که مردم هر طور که دوست دارند لباس میپوشند، از پیرزن گرفته تا جوان و ما آن روزها با تاپ و دامن کوتاه به خیابان میرفتیم. از هجدهسالگیام میگویم و خوب به یاد دارم که حتی قبل از آن چگونه مادر و خواهرانم با لباسهای شیک در خیابان و حتی در محل کار بدون هیچ حجاب و قیدوبندی ظاهر میشدند. بعدها که دخترم بزرگ و بزرگتر شد اولین بار که مقنعه و روسری را تجربه کرد، هر وقت که نگاهش میکردم برای او و دیگر دختران از ته دلم آه میکشیدم که صد افسوس زندگی ما ایرانیان به خاطر اهداف پلید و کثیف یکمشت آخوند بیسروپا و بیفرهنگ که از طریق سیاستهای استبدادی و قرونوسطیای از هر راه زنان و دختران را زیر فشار و زور و اختناق تحت عنوان حجاب قرار دادهاند و هرگونه حق زندگی را در همه زمینههای اجتماعی از آنها سلب کردهاند. طی سیوچند سال هیچ لذتی از زندگی نبردیم و اگرچه در طول این مدت با باور حجاب جنگیدیم و دور از چشم متحجرین به فرهنگ و عرف بدل زدیم. جدای از حکومت، ابتدا مردم، زنان و مردان ایران باید به حجاب اختیاری باور داشته باشند که این برداشتن حجاب در کوی و برزن تلاشی برای متقاعد کردن مردم است، زمانی که عرف تغییر کند قانون ناگزیر از تغییر است. برای تغییر در وضعیت ایران هر کس هرچه در توان دارد باید انجام دهد، کمتر و بیشتر ندارد، شاید امروز یکتکه روسری و شاید در آینده نزدیک صداها بلندتر و قدمها استوارتر شوند برای رسیدن به آزادی واقعی در ایران.
ما “یواشکی” فرهنگ و عرف را عوض میکنیم، باشد تا به نتیجه آشکار آن برسیم